نویسنده: سید تقی واحدی



 

پنهان داری

ننگ اتصال به حسن بصری

متأخرین از صوفیان نعمة اللهیه و عبداللهیه مشهور به ذهبیه اغتشاشیه که نسبت تصوف خود را به معروف کرخی درست می کنند چون می خواستند شیعه ناب و خالص الولایه معرفی شوند نه تنها روساء سنی مذهب خود را با دلائلی غیر قابل قبول شیعه معرفی کردند بلکه آرام آرام نسبت حسن بصری را هم از زبانها انداخته از کتابها حذف نمودند تا ننگ اتصال حسن بصری را در اذهان پاک کنند در صورتی که شاه نعمت الله خرقه اش را به حسن بصری می رساند و از او با لقب همان آشیان ملکوت و شاهباز فضای جبروت خلاصه لفظ رحمه الله علیه(1) تجلیل می کند و یا در ذهبیه اغتشاشیه مجدالدین بغدادی به این نسبت و نجم الدین کبری نیز نسبت عمار یاسر بدلیسی را که از روساء ذهبیه اغتشاشیه بشمار می رود به حسن بصری می رساند.(2)چنانکه حافظ حسین کربلائی نیز در روضات الجنان و جنات الجنان شرح حال مشایخ فرقه ی ذهبیه اغتشاشیه را از سید عبدالله برزش آبادی آغاز کرده به حسن بصری ختم می نماید.
و این نه مطلبی است که متقدمین صوفیه گفته اند بلکه به چنین اتصالی متأخرین و معاصرین هم معتقدند که حسن بصری در طومار اتصال رؤسای فرقه ی معروفیه قرار دارد چنان که مجذوب علیشاه کبوتر آهنگی انتساب به حسن بصری را پذیرفته و در سلسله مشایخ معروف کرخی قرار داده است(3) و یا میرزا زین العابدین شیروانی مست علیشاه نیز معتقد است اجازات معروفیه به او منتهی می گردد(4) بر خلاف اینکه گنابادیهای معاصر کوشیده اند چنین انتسابی مطرح نشود ولی این پنهان داری را ملا سلطان گنابادی بر ملا می سازد زیرا چنین نسبتی را در طومار مشایخ خود مطرح کرده است(5) و جواد نوربخش که یکی از هجده مدعی ریاست فرقه نعمه اللهیه مونس علیشاهی به شمار می رود حسن بصری را در رأس رؤسای فرقه معروفیه نعمة اللهیه پذیرفته است(6) و یا نوشته اند: «مکتب تصوب و عرفان بعز اخلاق کریمه و صفات حسنه ی انسانی که نمونه کامل آن حسن بصری است که از آغاز زین و بزرگان این قوم و صاحب صفات حسنه و شخصیت علمی و اخلاقی بوده و مثل کاملی است از صفای باطن و طهارت و پاکی ذات».(7)

حسن بصری در معروفیه

ابوسعید حسن بن ابی الحسن یسار(8) بصری پدرش از اسرای میسان بنده ی آزاده شده ی زین بن ثابت انصاری(9) با زنی از انصار(10) می باشد که تا سال دوازدهم هجری نصرانی بوده است(11) مادرش را «خیره» نیز کنیز ام سلمه همسر رسول اکرم صلوات الله علیه دانسته اند(12) حسن بصری دو سال به خلافت عمر باقی مانده (13) به سال 21(14) یا 22 و یا 23(15) به دنیا آمده است. «چون او در وجود آمد پیش عمر بن خطاب بردند گفت: سموه سنا فانه حسن الوجه او را حسن نام کنید که نیکوروی است(16) لکن معصوم علیشاه نایب الصدر برای اینکه مسئله نام گذاری عمر بن خطاب را مطرح نکرده باشد مطلب مؤلف تذکرة الاولیاء را تحریف کرده می نویسد: «چون حسن بصری در وجود آمد او را پیش علی مرتضی بردندو فرمود: «سموه حسنا فانه حسن الوجه» (17) و متأسفانه صوفیه فرصت طلب همین تحریف شده را بعدها مورد استناد قرار دادند(18) تا نام غاصب خلافت الهی غذیر خم و کسی که نسبت هذیان به رسول خدا صلوات الله علیه داده، ندای شوم «حسبنا کتاب الله» را بلند کرد در ارتباط با رئیسی از روسای فرقه مطرح نشود.

فضیلت تراشی صوفیه

برای حسن بصری

یکی از مسائل بسیار قابل توجهی که بیش از هر طایفه و قوم و قبیله ای نزد صوفیه رواج دارد فضیلت تراشی برای کسانی است که قبله آمال قرار گرفته اند و شاید هم این روش را به تبعیت از ابوهریره آموخته اند زیرا او کاوش جز فضیلت تراشی آنهم از قول رسول خدا صلوات الله نبوده است.
یکی از آن کسانی که صوفیه بسیار فضیلت برایش نقل کرده اند حسن بصری می باشد.غزالی درباره اش می گوید: «کان الحسن البصری اشبه الناس کلاماً به کلام الانبیاء و اقربهم هدیاً من الصحابه».(19) و بعدها صوفیان این کلام غزالی را که نقل از عایشه است را به حضرت امام باقر علیه السلام نسبت دادند.(20)
و مؤلف تذکرة الاولیاء نیز می نویسد: «هفتاد سال طهارت او (حسن بصری) در طهارت جای باطل می شد و در عزلت چنان شد که امید از جمله خلق بریده کرد»(21)
و همو می نویسد: «نقل است که مرتضی (امیرالمؤمنین علیه السلام) به بصره درآمد مهار اشتر بر میان بسته و سه روز بیش درنگ نکرد جمله منبرها بفرمود تا بشکستند و مذاکران را منع کردند به مجلس حسن آمد حسن سخن می گفت، سؤال می کرد که تو عالمی یا متعلم گفت: هیچکدام سخن از پیامبر به من رسیده است باز می گویم، مرتضی او را منع نکرد و گفت این جوان شایسته سخن است.»(22)
و همو می نویسد: «نقل است که در حال کودکی عیبی بر حسن رفته بو هرگاه که پیراهنی نوبدوختی آن گناه بر گریبان پیراهن نوشتی پس چندان بگریست که هوش از وی برفتی»(23) و همو قصه مالک دینار و ملاقات حسن بصری را می نویسد که مالک دینار به در مسجد حسن رفته دیده بود حسن که دعا می کرد صدای آمین بلند می شود وقتی ماجرای از حسن می پرسید می گوید: «با کس مگوی هر شب آدینه پریان نزد من می آیند و من با ایشان علم می گویم و دعا می کنم ایشان آمین می گویند» و همو
می نویسد: «بزرگی گفت با حسن و جماعتی به حج می رفتم در بادیه تشنه شدیم به سر چاهی رسیدیم دلو و رسن ندیدیم، حسن گفت چون من در شروع نماز شوم آب بخورید پس در نماز شد تا بر آب شدیم آب بر سر چاه آمد بود باز خوردیم یکی از اصحاب کوزه ای آب برداشت آب به چاه فرو شد».(24)
قضات را بهر عاقلی واگذار می کنیم و اینکه می پرسیم چرا خرافات مؤلف تذکرة الاولیاء را رجال نویسان اسلامی برای حسن نقل نکرده اند.

بدعت گزاری حسن بصری

هر چند در این زمینه می توان بسیاری از بدعت گزاری های حسن بصری را مطرح کرد لکن چون روش تحقیق ما در ارتباط با مسائل صوفیانه حسن بصری است از نقل بدعت هائی که در غیر تصوف دیده می شود صرفنظر می کنیم. و خواننده را به کتاب محققانه حسن بصری چهره ی جنجالی تصوف ارجاع می دهیم که تدوین کتاب نامبرده در عالم اسلام بی نظیر و بی سابقه است.

نهی از ازدواج

بحث درباره ی لزوم ازدواج و اقامه ی ادله برای آن، چون زندگی و عمل و سیره حضرات معصومین علیهم السلام الگوی زندگی مسلمین می باشد ضروری به نظر نمی رسد زیرا حضرات ائمه دین علی الخصوص رسول خدا صلوات الله علیه که اسوه ی حسنه هستند ازدواج کرده اند و صحابه بزرگوارشان تمامی این سنت نبوی را انجام داده اند و هرگونه قول و فعلی با چنین سنت مهمی که در ادیان آسمانی به آن توجه گردیده مغایرت داشته باشد بدعت محسوب می شود.
حسن بصری که بنیانگذار تزهد و پارسایی غیر اسلامی است می گوید: «اذا اراد الله بعبد خیراً فی الدنیا لم یشغله باهل ولاولد»(25) یعنی وقتی که خداوند بخواهد در دنیا خیری به بنده ای برساند او را به اهل و عیال و فرزند سرگرم نمی کند».
در معنا گوینده ی چنین کلامی معتقد است که رسول خدا و انبیاء عظام و ائمه طاهرین
نعوذ بالله مورد توجه خدا نبوده اند که به فرزند و همسر توجه داشته اند.
حسن بصری نخستین کسی است که صراحتاً دعوت به مجرد زیستن نموده و آن را یکی از شرایط تقوی و پارسائی حقیقی برشمرده است. او موجب گردیده تا صوفیان بعد از او چنین بدعتی را حتی با جعل روایاتی ترویج نموده نظریات خویش را با استناد به آن ملاک تقوا اندوزی و زندگانی پارسایانه صوفیانه قرار دهند.
ولی نفاق و حیله و تزویر او در ماجرای رابعه ظاهر می شود که به او می گوید: «رغبت کنی تا نکاح کنیم و عقد بندیم».(26)
مثلاً مالک دینار شاگرد او می گوید: «مردی به مقام صدیقین نمی رسد مگر آنکه چنان ترک همسر کند که گوئی او بیوه شده است و در لانه سگها خانه کند.»(27)
و یا ابراهیم ادهم می گوید «من تعود افخاذالنساء لا تفلح» یعنی کسانی که به زن معتا شد رستگار نخواهد شد و جای دیگر وقتی به او می گویند ازدواج کند جواب می دهد اگر توانم خود ار طلاق دهم دیگری را بر فتراک با خویشتن غره چون کنم»(28) آنگاه غزالی می نویسد حسن بصری نخاسی (برده فروشی) را دید با کنیزکی نیکو گفت: به دو درم بفروش! گفت: نه. حسن گفت: برو که خدای حورالعین بر دو حبه می فروشد.(29)
در صورتی که رسول خدا(ص) فرموده اند«کسی که تزویج کند، نصف دینش را احراز نموده»(30) و در حدیث دیگر است «کسی که دوست دارد ملاقات کند خدا را پاک و پاکیزه، ملاقات کند او را با زوجه»(31) و همان بزرگوار فرموده اند: «اکثر اهل آتش عزب ها هستند»(32) و خلاصه باید به امثال حسن بصری ها می گفتند: رسول خدا فرموده اند: «آیا شما اعراض می کنید از زنها؟ همانا من نزد زنها می روم»(33) علاوه قرآن در سوره ی مائده آیه 87 می فرماید: «لا تحرموا طیبات ما احل الله لکم و لا تعتدوان الله لا یحب المعتدین» یعنی «آنچه که خدا بر شما حلال فرموده حرام می کند و ستم مکنید که خدا ستمکران را دوست نمی دارد.»

بی ثباتی حسن بصری در مذهب

یکی از اهم مشخصات روحی حسن بصری بی ثباتی او در مسائل اعتقادی اوست زیرا هر ساعتی به دینی در می آمده و این نه چیزی است که پیروان ائمه آل بیت عصمت و بزرگان شیعه به آن اشاره کرده اند بلکه ابن ابی العوجاء شاگرد حسن بصری وقتی از توحید دست می کشد از او می پرسند: چرا از مرام استادت حسن بصری دست برداشتی و منحرف شدی به موضوعی که بلاشک حقیقتی نداشت و بر پایه ای استوار نبود گرائیدی؟
ابن ابی العوجاء جواب می دهد برای این که استادم دیوانه ای بود و سخنان بی اصل زیاد می گفت گاهی «قدری» مذهب و هنگامی «جبری» مرام بود.(34)

نفاق حسن بصری

فقط اشاره به گوشه هائی از این خوی زشت و مذموم حسن بصری کردن خود نیاز به بحثی بسیار طولانی دارد تا نویسنده بتواند چهره اصلی او را نشان دهد. و ما به کلامی از حضرت سلیم بن قیس اکتفا می کنیم. این بزرگوار در کتابش که مورد تائید امام صادق علیه السلام قرار گرفته و در حق آن فرموده اند: «هر کس از پیروان و دوستان ما کتاب سلیم بن قیس را نداشته باشد چیزی از مسائل امامت ما نزد او نیست» نقل می کند که ابان می گوید به حسن بصری گفتم: ای ابا سعید پناه بر خدا از آنچه درباره ی علی روایت می کنی و آنچه درباره ی علی از تو شنیده ام!! حسن بصری در پاسخ ابان می گوید: برادرم با این کار خون خود را از شر جباران ستمگر حفظ می کنم.
برادر عزیز اگر چنین نکنم چوب بر سرم بلند می کنند آنچه شنیده ای من می گویم و حرفهایم به آنان می رسد و دست از من بر می دارند مراد من از بغض علی غیره علی ابن ابیطالب است ولی آنان گمان می کنند که من با اهل بیت رابطه ای ندارم خداوند می فرماید «ادفع بالتی هی احسن القی» یعنی ضررها را با سبکترین بدی ها دفع کن یعنی از راه تقیه»(35) در معنا به نظر حسن بصری بد در حق علی امیرالمؤمنین کردن و گفتن سبکترین بدی ها است؟! در صورتی که هیچکدام از صحابه چنین روشی نداشتند اگر درباره ی عمار
نوشته اند بهنگام فشار دشمنان ولایت فرموده با علی علیه السلام ارتباط ندارد آنهم به دستور علی امیرالمؤمنین بود و حدود آن را هم حضرت فرا داده بودند. مهمتر اینکه عمار پس از روز تقیه، مانند حسن بصری منافق نبود التزام رکاب حضرتش را نصب العین قرار داده تا در راه احقاق حق علی علیه السلام شهید شد.
پس حسن بصری نفاق را با تقیه خلط کرده علاوه بر اینکه مسئله جسارت و مخالفت با علی مرتضی علیه السلام را ضرری سبک می داند در حالی که شرط قبولی عبادات ولایت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب است. همیشه در تقیه بوده و هیچگاه نشده است دستی از آستین به حمایت علی علیه السلام درآورد.
یا در مورد معاویه بن ابوسفیان از عبدالله بن مسعود نقل می کنند که رسول خدا فرمود: هرگاه معاویه ابن ابوسفیان را دیدید که بر منبر من خطبه می خواند گردنش رابزنید (36) حسن بصری می گوید: چنان نکردند و رستگار نشدند(37) در صورتی که همین حسن بصری وقتی ربیع ابن زیاد از طرف معاویه و الی خراسان می شود(38) مقام دبیریش را می پذیرد(39) در معنا حسن بصری به آنچه که خود درباره ی معاویه گفته است نفاق می ورزد و عملاً تقویت همان کسی را می کند که رسول خدا فرموده اند گردنش را بزنید.
به لحاظ همین نفاق بوده است که محققان عالی رتبه اسلامی نتیجه گرفته اند: «اگر زبان حسن بصری و شمشیر حجاج نبود دولت مروانیان از گهواره به گور می رفت.»(40)

پی نوشت ها :

1- رسائل شاه نعمت الله ج 1 ص 174.
2- دو رساله عرفانی از نجم الدین کبری ص 251.
3- مراحل السالکین ص 168.
4- ریاض السیاحه ص 631.
5- ولایت نامه ص 243 البته بهتر است از صفحه 141 سطر 18 مطالعه شود.
6- پیران طریقت ص 11.
7- الفتح الربانی عبدالقادر گیلانی ص 7 مقدمه.
8- میزان الاعتدال:50/1.
9- احتجاج طبرسی ج 2 ص 111 پاورقی.
10- تاریخ مروج الذهب ج 2 ص 206.
11- تاریخ حبیب السیر ج 1 ص 457.
12- تهذیب التهذیب ج 2 ص 481 و فیات الاعیان ج 1 ص 354.
13- همان ج 1 ص 571 و ج 1 ص 355.
14- سفینة الاولیاء ص 31 خزینه الاصفیاء ج 1 ص 232 و سیر الاولیاء ص 32 و تهذیب الاسماء ج 1 ص 161 و اخبار الطوال ص 150 پاورقی.
15- تاریخ ابن اثیر.
16- تذکرة الاولیاء چاپ منوچهری ص 29.
17- طرایق الحقایق:50/2.
18- طرایق الحقایق ج 2 ص 50.
19- اعلام زرکلی ج 1، ص 226.
20- حسن بصری چهره جنجالی تصوف تالیف استاد مهدی عمادی.
21- تذکرة الاولیاء و چاپ منوچهری ص 31.
22- همان: 34.
23- همان: 35.
24- تذکرة الاولیاء چاپ منوچهری ص 36.
25- طبقات شعرانی ج 1 ص 25، پرده پندار: 157.
26- تذکرة الاولیاء ج 1 ص 7.
27- تذکرة الاولیاء چاپ منوچهری ص 100.
28- تذکرة الاولیاء چاپ منوچهری ص 98-97 .
29- کیمیای سعادت ج 1 ص 206.
30- بحارالانوار ج 100 ص 220 و امالی طوسی ج 2 ص 132.
31- منبع سابق و روضة الواعظین ص 373.
32- وسائل الشیعه ص 15 کتاب النکاح باب 2 ج 6.
33- همان مدرک پیشین.
34- ترجمه روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات ج 3 ص 260.
35- اسرار آل محمد ص 48 .
36- میزان الاعتدال ج 2 ص 379 السبعه من السلف ص 199.
37- ترجمه شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 201.
38- اعلام زرکلی ج 2 ص 266 فتوح البلدان ص 141 و العقد الفرید ج 4 ص 154.
39- نهایة الارب ج 5 ص 31 فتوح البلدان ص 150.
40- رهبری در اسلام: 148.

منبع: واحدی، سید تقی[صالح علیشاه]؛ (1384)، در کوی صوفیان، تهران: نخل دانش، چاپ پنجم(شهریور 1387).