نویسنده: سید تقی واحدی



 

(1) مخالفان حسن بصری

شخصیت های علمی شیعی که سیراب شدگان از برکه غدیر خم می باشند جایگاهی که به اعتبار « یا ایهالرسول بلغ ما انزل الیک» رسول خدا پیشوای عظیم الشأن اسلام مأموریت به ابلاغ «ان علیاً مولی المؤمنین»(1) گردید و به حکم «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» (2)گر ابلاغ چنین امری مهم را نمی کرد رسالتش را به پایان نرسانیده بود و چون مستفیضان و منیران از قرآن و عترت می باشند به حکم (الیوم اکملت لکن دینکم) دینی کامل و به اعتبار «رضیت لکم الاسلام دینا»(3) مسلمان واقعی و حقیقی هستند زیرا با نصب مولی الموالی علی امیرالمؤمنین علیه السلام به خلافت ابلاغ شده که اسلام دین و مذهب شماست در واقع راه جدا کردگان از غدیر خم دینشان نمی تواند اسلام باشد.
با این استدلال به آیه مبارکه نظرشان استنباط از قران و روایات آل بیت عصمت و طهارت است.
محدث قمی درباره ی این که حسن بصری در ردیف «زهاد ثمانیه» قرار گرفته است و
برای او شأن ساخته اند می نویسد: «ربیع بن خثیم و هرم بن حیان و اویس قرنی و عامرین عبدقیس و ابومسلم بن خولالی و مسروق ببن الاجد و حسن بصری و اسودبن برید(4) می باشند، چهار نفر اول از اصحاب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و از زهاد و اتقیاء بودند و چهار دیگر باطل بودند»(5) در این صورت ابومسلم بن خولانی و مسروق بن الاجد و اسود بن برید و حسن بصری از جمله باطل ها به شمار می روند.
علامه ی نهاوندی: عارف فقیه حاج میرزا علی اکبر نهاوندی که از اکابر علماء شیعه می باشند وقتی از زهاد ثمانیه مطلب عنوان می نمایند به حسن بصری که می رسند در طلیعه مطالب می نویسند: «از آن چهار نفر مذمون حسن ابی الحسن البصری است» (6).
فضل بن شاذان: از مفاخر عالم تشیع ثقه و مورد رجوع علماء دین درباره ی حسن بصری می فرماید: «او بهر طایفه به مقتضای هوا و هوس ایشان همراهی می نمود(7) و آن را وسیله ی کسب ریاست دنیوی می کرد و با این حال رئیس قدریه بود.»(8)
عماد طبری: که از مورخین نامی و مورد اعتماد است پس از نقل افعال و اعمال قبیح حسن بصری می نویسد: «مخالفان(9) چون نام حسن و حسین (علیهما السلام) برند جهت تحقیر الف و لام را طرح کنند و چون نام حسن بصری بزند با الف و لام گویند برای آنکه حسن بصری از جمله دشمنان خاندان رسول بوده».(10)
میر سید حسین بن حسن حسینی نواده ی دختری علامه فقیه شیخ علی معروف به محقق ثانی معاصر با شاه عباس اول از او درباره ی حس بصری سئوال می کنند می فرماید: «شکی در این نیست که این حسن غیر حسن(11) است و واجب است لعن او و اواشد اعداء است»(12) جای دیگر در پاسخ پرسشی می گوید: «بدیهی است حسن انسان شایسته ای نبوده و لعن او واجب است و او از همه مخالفان بیشتر با علی علیه السالم مخالفت می نمود و
علی علیه السلام او را سامری امت اسلامی معرفی کرده بود و موقعی که با او روبرو شده بود وی را لعنت فرموده».(13)
علامه ی سید نعمت الله جزایری: که از مفاخر و بزرگان شیعه می باشند در شرح تهذیب از صوفیه ذکر به میان آورده اند می فرمایند: «این طایفه دشمنان دین و اهل دین می باشند از اول ابتداع مذهب ایشان به امروز و آنها در عصرهای ائمه بر طرف نقیض با آن بزرگواران بودند مثل حسن بصری و سفیان ثوری»(14)
علامه ی مفسر طبرسی: که از مفاخر جهان تشیع می باشند در احتجاج وقایعی را نقل می کند که قدح حسن بصری و از مطاعن او به شمار می رود.
شیخ بهائی: شیخ بهاء الدین عاملی معروف و مشهور به شیخ بهائی از اکابر و بزرگان شیعه در کتاب کشکول خود برخورد سیدنا زین العابدین را در ملاقات با حسن بصری بیان داشته است.
علامه ی ذوفنون وحید بهبهبانی: بدی حال حسن بصری نزد فقها و اعیان شیعیان اظهر و اشهر است.(15)
علامه ی خوانساری: میر سید محمد باقر خوانساری که از اعاظم شیعه می باشد در حق حسن بصری می نویسد: «حسن دین خدا را نابود ساخت و آئین رسول او را ریشه کن نمود و احکام او را تغییر داد و شرایع اسلام را عوض کرد. حسن از مرام اموی های پیروی می کرد و با شدت هر چه تمامتر به خواسته های شوم آنها کمک می نمود و شجره ی خبیثه ی دوستی آنان را در دل و تابعانش پرورش می داد هم اکنون اشعری مذهبیان هنوز از عقیده های فاسد او دست برنداشته اند آری او بنیان حق را با تیشه بد باطنی خود از بن برانداخت و آتش باطل را دامن زد»(16).
علامه ی مدرس: میرزا محمد علی مدرس رجال شناس محقق در اثر خود که در شرح احوال و آثار علما، عرفا، فقها، فلاسفه، شعرا تدوین نموده آنجا که از زهاد ثمانیه نام می برند معتقد است که «چهار تن اولی حقاً و صرفاً از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام و چهار تن دیگر باطل و از زهاد اشقیاء و مخالف آن حضرت و زهد ظاهری و ورع
صوری ایشان محض از راه تدلیس و تلبیس و شیطنت و مردم فریبی بوده است»(17) در همین جاست که حسن بصری را از زهاد اشقیاء معرفی می کند.
مولا محمد طاهر قمی: درباره ی حسن بصری می نویسد: «بدان که حسن بصری غریق دریای بدعت و ضلالت و مقتدای ارباب شقاوت است»(18).
علامه ی حلی: از مفاخر عظیم الشأن شیعی می باشند در نهج الحق نسبت حسن بصری می گوید از اعداء اهلبیت عصمت و طهارت است.(19)
آیه الله شهید سید عبدالحسین دستغیب در کتاب استعاذه، ماجرائی از حسن بصری و امام سجاد سلام الله علیه نقل می کنند که از نظرتان گذشت در انتها اضافه می نمایند: «جمله ای را که این بدبخت (حسن بصری) گفته بود...»(20)
شیخ جواد خراسانی: که از علماء برجسته و زهاد معاصر بودند حسن بصری را شیعه نمی داند(21) و در اثر خود لعن سیدالساجدین علیه السلام بر حسن بصری را نقل می کند.(22)
آقای عمید زنجانی: که از مشاهیر علماء تهران به شمار می روند در بحث تحقیقی و عمیقی که نسبت به تصوف و عرفان دارند درباره ی حسن بصری به کلام علامه ی جزایری استناد کرده می نویسد: «اسم تصوف ابتداء در فرقه ای از حکمای منحرف از راه حق استعمال شده سپس در جماعتی از زنادقه هنود براهمه استعمال گردید و بعد از آمدن اسلام در گروهی از مخالفین اهلبیت عصمت استعمال شده مانند حسن بصری، سفیان ثوری و ابوهاشم کوفی«.(23)
علامه کشی رجال شناس شهیر درباره ی زهاد ثمانیه که می نویسد به حسن بصری اشاره نموده می گوید: «حسن کسی بود که اهل هر فرقه را به آنچه دوست داشتند مماشات می کرد و برای ریاست رنگ عوض می کرد و رئیس قدریه بود.»(24)
علامه ی مجلسی: در مورد حسن بصری آرای علماء و شیعه را نسبت به او نقل می نماید.(25)
آیه الله شهید مطهری: آنجا که درباره ی متکلمین عامه نظری می دهند می نویسند: «بسیاری از متکلمان اهل تسنن و شاید بیشترشان ایرانیند، قدیمی ترین متکلم آنها حسن بصری و سپس شاگردش و اصل بن عطاء غزال است که هر دو از موالی می باشند»(26) به طوری که ملاحظه می نمائید مرحوم شهید مطهری قدس سره حسن بصری را از اهل سنت می دانند.
استاد محقق مصطفوی: مصحح و مترجم احتجاج طبرسی درباره ی حسن بصری بعد از معرفی او می نویسد: «حسن بصری در جنگ جمل و صفین خود را کنار کشیده و مردم را نیز از یاری امیرالمؤمنین منحرف می کرد او یکی از زهاد ثمانیه است، حسن بصری روی غرور و عجب که مورد ابتلای اغلب زهاد و مقدسین است از خانواده پیغمبر که مرکز علم و معرفت بودند منحرف شده و از مشرب حقیقت و عرفان آنان محروم گردید.»(27)
علامه هاشم معروف الحسن: حسن بصری را از جمله کسانی که در احادیث تدلیس(فریب کاری) فراوانی کرده است.(28) معرفی می کنند.
نویسنده محقق جناب سید حمید روحانی آنجا که کلام علی امیرالمؤمنین را درباره ی نقش سامری گونه حسن بصری متذکر می شود می نویسد: «یعنی خطر او (حسن بصری) برای اسلام و مسلمان ها از خطر سامری که شماری از پیروان حضرت موسی را به گوساله پرستی کشانده کمتر نیست».(29)
فاضل جرقویه ای: فاضل دانشمند آقای سید هدایت الله مسترحمی جرقویه ای مترجم ارشاد القلوب نسبت به حسن بصری بعد از این که او را معرفی می کند می نویسد: «ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود بیاناتی در مذمت حسن بصری دارد و در مذمتش همین بس که علی علیه السلام به او فرمود: «لکل امه سامری و انت سامری هذالامه» که موجب گمراهی و ضلالت جمع کثیری از مسلمانان خواهد بود».(30)
استاد محقق علی دوانی: که از رجال شناسان معاصر به شمار می روند می نویسند: «حسن بصری از علماء و زهاد عامه است و به دشمنی با امیرالمؤمنین علیه السلام معروف
است او رئیس قدریه است».(31)
استاد احمد مجاهد هم می نویسد: «بعضی از علمای شیعه او را مخالف علی بن ابی طالب دانسته اند»(32).
سمیح عاطف الزین حسن بصری را شیعه ندانسته و خرقه پوشی او را به دست علی (ع) افتراء می داند.(33)
آقای حسام نقبائی: نویسنده ی محقق درباره ی حسن بصری می نویسد: «بعد از حکمیت از علی و معاویه کناره گیری نمود و مکرر می گفت چرا (علی) جنگ را به آخر نکشید. او محتاط و محافظه کار بود جانب یزید یا امام حسین را نگرفت همه فرق از معتزلی، صوفی، سنی او را قبول دارند».(34)
استاد سید حسن ناظم زاده می نویسد: «اکثر شیعه او را منحرف از امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب و ائمه طاهرین می دانند».(35)
عارف محقق آقای محمد رضا روستا در آثاری که پیرامون مسائل عالی عرفانی دارند حسن بصری را از جمله معاندین ستیزه جو علی امیرالمؤمنین علیه السلام می دانند.
آقای اسماعیل انصاری زنجانی که خدایش طول عمر عنایت فرماید در عرض ادبی که نسبت به ترجمه کتاب سلیم بن قیس نموده اند می نویسند: «حسن بصری از مخالفین امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگهای جمل و صفین و نهروان بود و به حضرت اعتراض می کرد چرا خونهای مسلمین را به زمین می ریزد».(36)
آقای دکتر کاظم محمدی هم سروده است:

طریقت گر به بصری می برد راه
امان خواهم خدا را اندرین راه

حسن گر راه مولا، خوش نمودی
ز او، اخوان شیطان کی شنودی

برادر جان اگر ختم تو این است
بدان شیطان ترا اندر کمین است

مدافعان حسن بصری

آنچه را که مدافعان حسن بصری اقامه کرده اند تا او را از اتهام مخالفت علی امیرالمؤمنین علیه السلام پاک سازند می توان به سه دسته تقسیم نمود.
دفاع اول: عده ای که به روایاتی استناد کرده اند و معتقدند راوی چنین روایاتی نمی تواند منکر مقام ولایت باشد از جمله آنها مجذوب علیشاه کبوتر آهنگی صوفی نعمة اللهی است که از علی ابن ابراهیم نقل می کند حسن بصری می گوید: رسول خدا فرمود که هرگاه روز قیامت باشد علی بن ابیطالب علیهما السلام می نشیند بر فردوس و آن کوه است که بر آمده است از بهشت و بالای او عرش است و از جانب شیب او می جوشند جوهای بهشت در حالتی که آن حضرت نشسته باشد بر کسی از نور که پیش او آب بهشت است که آن را تسلیم گویند به بهشت مگر آنکه او را براتی از ولایت او و اهلبیت او باشد پس هر که محب اوست او را داخل جنت می کنند و دشمنان را داخل دوزخ می سازند».
مرحوم کبوتر آهنگی در پی این حدیث می گوید از روایت این حدیث ظاهر می شود که حسن بصری حضرت امیرالمؤمنین را قاسم نعیم و نار می داند نه آنکه دشمن باشد.(37)
جواب دفاعیه: ظاهر کلام دلنشین و بدون تردید اغلب را تحت تأثیر قرار می دهد ولی ما می توانیم از تمام مخالفین امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین روایاتی را نقل کنیم که راوی حدیث آنها بوده اند و در کتب روائی فریقین شیعه و سنی بسیار دیده می شود آن کسی که هفتاد بار گفته بود«لو لا علی لهلک عمر»(38) و بعد از شنیدن جواب هر مشکلی از علی امیرالمؤمنین می گفت «و نعوذ بالله من معضلة لا علی لها»(39) و یا می گفت: «اللهم لاتبقنی لمعظة لیس لها ابوالحسن»(40) این اعتقاد به مقام ولایت با برخوردی که عمربن خطاب با آن داشته مطابقت می نماید؟ و آیا می توان گفت گوینده این اعترافات شیعه بوده است؟! اینهمه روایاتی که به وسیله برپا کننده جنگ جمل در کتب روائی اهل سنت و شیعه وارد شده آیا دلیل بر ایمان عایشه به ولایت امیرالمؤمنین می باشد، و حتی روایاتی از معاویه و مغرة بن شعبه و عمروعاص و سایر معاندینی چون اینان در دسترس می باشد که در شأن امیرالمؤمنین از قول رسول خدا صلوات الله نقل کرده اند. این دلیل بر ایمان و اعتقاد اینگونه روایان شناخته شده حدیث نیست بلکه دلیل بر عظمت کسی است که رسول خدا درباره اش چنین فرموده اند.
و از همه مهمتر تمام بزرگانی که در قدح و طعن حسن بصری مطالبی را عنوان فرموده اند دارای مقام علمی بوده اند با حدیث و روات حدیث آشنائی کامل داشته اند اگر چنین روایاتی را که افراد معلوم الحال هم نقل کرده اند دلیل بر ایمان راویان این چنانی می شد حتماً از قدح و طعن خودداری می کردند.
دفاع دوم: عده ای دیگر از مدافعان حسن بصری مسئله «تقیه» را مطرح کرده اند مثلاً میرزا زین العابدین شیروانی صوفی نعمة اللهی می نویسد: «و قدحی که در بعضی اخبار درباره حسن بصری واقع شده ممکن است جواب آن به سه وجه اول آنکه محمول بر تقیه باشد که جناب امام از جهت مشتبه شدن احوال او بر عامه و محفوظ بودن مال و عرض و جان او مذمت بوده باشد، تا آنکه از شر ایشان محفوظ بماند و اگر قدح در شأن کسی باعث جرح و ضعف او باشد پس باید احدی از روات موثوق به نباشد، چرا که جرح بل کل الشان از قدح و جرح خالی نیستند (41)
جواب دفاعیه: بهتر است اول به آنچه که در انتهای مطلب خود بیان کرده اند اشاره کنیم که کل روات احادیث از قدح و جرح خالی نیستند. بدون تردید می توان گفت روات شیعه که ثقه بوده اند هیچگاه چنین قدح و جرحی در شأن ایشان عنوان نشده است و اگر چیزی هم بوده که نبوده در یک مقطع کوتاه صورت گرفته با رضایت و اجازه ی معصوم علیه السلام بوده است چون حضرت عمار که در کتب روائی هم نقل شده است.
و اما در مورد تقیه: آنچه را که شیروانی به جهت دفاع از حسن بصری به آن استناد کرده است حسن بصری خود مطرح کرده و ریشه ی عنوان تقیه از ناحیه ی خود او بوده است در صورتی که تقیه در عصر معصوم برای صحابه یا تابعین می بایست به اذن امام علیه السلام باشد چنانکه درباره ی عمار یاسر و علی بن یقطین چنین بوده است.
ثانیاً اگر استناد به تقیه درباره ی حسن بصری همان ادعائی است که خود او نموده و می گوید «خداوند می فرماید «ادفع بالتی هی احسن السیئه» یعنی ضررها را با سبکترین بدی ها دفع کن یعنی از راه تقیه»(42) این مطلب به طور مفصل که ابان نقل می کند را سلیم بن قیس تحت عنوان «خلط کردن حسن بصری نفاق را با تقیه» نقل کرده است علاوه اگر دشمنی و عداوت نسبت به علی بن ابیطالب را حسن بصری تحت پوشش تقیه قرار داده و هرگاه با معتقد به غدیر و خلافت بلافصل و امامت علی مرتضی امیرالمؤمنین علیه السلام مواجه می شده است به آن استناد می کرده که آنچه از من نسبت به خاندان رسول خدا صلوات الله علیه می شنوید تقیه است می بایست معصوم علیه السلام هم تائید می فرموده.
ثالثاً به امثال جناب میرزا زین العابدین شیروانی باید گفت علماء دین که تخصص و تبحرشان در مسائل مربوط به احکام دین و مبانی اعتقادی می باشد به این موضوع توجه نداشته اند که شما داشته اید؟! مسلماً آنچه را میرزا زین العابدین شیروانی می دانسته آن ذوات مقدسه به طور کاملترش را می دانسته اند لکن اعمال و حرکات حسن بصری را «تقیه» نمی دانستند بلکه عداوت و دشمنی با آل بیت رسول خدا صلوات الله علیه تشخصی داده بودند.
دیگر این که حسن بصری در اذهان مردم اشتهار به دشمنی با اهلبیت عصمت و طهارت علیه السلام خاصه علی امیرالمؤمنین داشته زیرا ابان فرموده است: «پناه بر خدا از آنچه درباره ی علی روایت می کنی و آنچه درباره ی علی از تو شنیده ام»(43) یعنی تو نزد من مخلص اهلبیت، حمایت از علی علیه السلام می نمائی لکن اشتهار به کینه توزی داری و اگر این دشمنی بر اساس «تقیه» می بود حتماً معاصرین از تابعین و صحابه، مهاجر و انصار تقیه کننده در جمع خویش را می شناختند. چنانکه درباره ی حضرت عمار علیه السلام دیده شده که به اذن حضرت بر حسب ظاهر مطلبی را نزد دشمنان مقام ولایت بیان داشته صحابه و ارادتمندان مقام ولایت چون یقین به تقیه آن هم تقیه ای که بر اساس اذن معصوم علیه السلام بوده داشتند کوچکترین اساعه ادبی نسبت به او نکرده و مهم تر این که تقیه عمار، اشتهار به عداوت و دشمنی با خاندان وحی که آل رسول اند پیدا نکرده است امام صادق علیه السلام درباره عمار یاسر می فرمایند: در زمانی که اهل مکه او را مجبور (به بیزاری) کردند و دلش به ایمان مطمئن بود خدای تعالی درباره ی او آیه 106 سوره نحل را نازل کرده و رسول خدا به او فرمود: ای عمار اگر دوباره مجبور کردند تو هم چنان کن که کردی»(44).
و می بینم بعدها که فشار از عمار یاسر برداشته شد چه جانفشانی ها کرده و تا سرحد شهادت از حق و حقیقت اهلبیت عصمت و طهارت علیه السلام دفاع نمود. لکن در طول زندگی حسن بصری با چنین روشی برخورد نمی کنیم او در تمام عمرش که مصادف با زمان پنج تن از رهبران آسمانی بوده دشمنی می کرده، بی زاری می جسته و با دشمنانی چون حجاج بن یوسف ثقفی هم پیمان و دوست هم بوده است.
علامه محقق آقای سید عبدالنبی جعفریان به نکته جالبی اشاره داشته می فرمودند: تقیه کسی نفاق نیست که تشیع اش ثابت شده باشد. شیعه بودن حسن بصری ثابت نیست تا نفاقش را به تقیه فرض کنیم.
دیگر این که: می گوید مراد من از بغض علی، غیر علی ابیطالب است اگر چنین بود چرا ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه پس از قرنی که می خواهد شرح بر کلمات علی مرتضی علیه السلام بنویسد، حسن بصری را با این که خود هم معتزلی است دشمن علی امیرالمؤمنین و مخالفی که مخالفتش در جامعه السلامی علنی کرده است معرفی می کند که در همین کتاب نقل کردیم.
دیگر: جمله ای را که حسن بصری به عنوان بینه ی شرعی عنوان کرده است به استناد «ادفع بالتی هی احسن السیئه» یعنی ضررها را با سبکترین بدی ها دفع کن می باشد.
یعنی دشمنی آن چنانی با رهبری جامعه السلامی که دشمنی با اساس اسلام است سبکترین بدی ها شمرده می شود؟! دشمنی با کسی که پیامبر اکرم تمام رسالتش رابه پایان رسانده ناگهان با «یا ایهاالرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»(45) ای پیغمبر برسان آنچه را بر تو نازل شده است از پروردگار تو و اگر نکنی پس پیام های او را نرسانیده ای.
یعنی این مهم را اگر ابلاغ نکنی رسالت را ابلاغ نکرده ای یعنی اگر علی را به خلافت و امامت نصب نکنی کاری نکرده ای و 23 سال زحمات طاقت فرسایت به ثمر نمی نشیند.این از سبکترین بدی ها می باشد.
یعنی نماز بدون علی، روزه بدون علی، خمس بدون علی، حج بدون علی، جهاد بدون علی، امر به معروف و نهی از منکر بدون علی خلاصه اسلام بدون رهبری سیاسی و مرجعیت فقهی علی امیرالمؤمنین علیه السلام فایده ای ندارد در معنا اسلام بدون سرپرستی علی مساوی است با همان اسلام سقیفه که بعدها ارائه دادند یعنی اسلام آمریکایی امروز چنین مرتبتی باید خرج حفظ جان شخصی مسلمانی شود؟
وقتی چنین امر خطیر و عظیم را در روز غدیر انجام پذیرفت با مُهر تائید «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً»(46) مزین و توضیح فرمود: اگر پذیرفتنش برای بعضی سخت نباشد باید گفت و نوشت: نبوت و بعثت بدون ولایت و امامت علی بن ابیطالب معنا و مفهوم نداشته و ماندنی نیست.
آن وقت باید گفت دشمنی با علی سبکترین بدی هاست و حفظ جان فردی که منشاء فتنه ها در ایمان ضعیف الایمانان می باشد سنگین ترینش می باشد؟!!
مهمتر این که چرا دیگران در زمان او که تحت تعقیب حکومت جبار و ظالم عصر خود بودند مانند ابوذر غفاری، محمد بن ابوبکر، قنبر، مالک اشتر، کمیل بن زیاد، حجر بن عدی، سعید بن جبیر، میثم تمار، ابن ابی لیلی انصاری و بزرگان دیگری از صحابه و تابعین روش حسن بصری را اتخاذ نکرده تا سرحد تبعید و شکنجه و قطع عضو و شهادت، غدیر یعنی مسئله رهبری سیاسی و شرعی جامعه السلام را که همیشه از یوم الغدیر الی آخر زمان باید با هم باشد و مانند حدیث ثقلین که کتاب الله و عترت جدائی پذیر نیستند، جدا شدنی نمی باشند، حمایت کردند. در جمع آنها فقط و فقط حسن بصری وظیفه داشته حفظ جانش را با سبکترین بدی ها یعنی دشنام به علی بن ابیطالب دادن، نپذیرفتن خط آسمانی غدیر متقابلاً پیروی از سقیفه بنی ساعده بنماید؟!
امثال میرزا زین العابدین شیروانی برای یک مسئله ساختگی که در اسلام تا قرن سوم نبوده است در معنا برای اینکه طوماری جهت ریاست خود ساخته باشند از اشخاص معلوم الحال دفاع نموده. و مانند همان اشخاص تیشه به ریشه می زند. ولی نسبت به علی بن ابیطالب بی تفاوت می شود.
دیگر این که باید تقیه را به خوبی بشناسند تا بتوانند رفتار و حرکاتی را با تقیه تطبیق دهند اگر فرموده اند «هر که تقیه ندارد، دین ندارد»(47) اگر معصوم «تقیه را روی زمین محبوبترین چیز نزد خود دانسته اند»(48) اگر فرموده اند «کسی که تقیه ندارد ایمان ندارد»(49) و نظایر اینها زمان و موقعیت تقیه را هم مشخص کرده اند. حضرت امام باقر علیه السلام می فرمایند «انما جعلت التقیة لیحقن بها الدم فاذا بلغ الدم فلیس تقیه» یعنی تقیه تنها برای جلوگیری از خونریزی وضع شده، پس هرگاه به خونریزی رسد تقیه نباشد.(50)
در این صورت آن زمان که دشمن دستش را تا مرفق به خون بزرگان دین رنگین کرده است باز هم باید تقیه کرد؟! وقتی حجاج بن یوسف ثقفی جلاد سرشناس تاریخ، رجال علمی از صحابه و تابعین را شهید می نموده تقیه مورد ندارد.
وقتی واقعه ی خونین کربلا برپا شده است آیا باید در همان صحنه ی کارزار یاران حسین بن علی که جان ناقابلم فدای تربت مطهر و مشهد معطرشان باد تقیه می کردند و جان خود را بر می داشتند مانند حسن بصری می رفتند یا سلحشورانه و شجاعانه و عاشقانه در رکاب امام خود می جنگیدند؟!

پی نوشت ها :

1- ابن مسعود نقل می کند که ما در زمان پیغمبر می خواندیم «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک ان علیاً مولی المؤمنین» (تفسیر در المنثور ج 2 ص 528) .
2- سوره ی مائده آیه 67 .
3- سوره ی مائده آیه ی 3 .
4- در متن اضافه کرده اند که به جای نامبرده «جریرین عبدالله» را نقل کرده اند.
5- هدیة الاحباب ص 147 .
6- بنیان رفیع در حالات خواجه ربیع ص 292 .
7- چنانکه در گذشته نقل کردیم شاگرد فاسدش ابن ابی العوجا که از حدیث جعل کنندگان می باشد نسبت به استادش حسن بصری همین عقیده را داشته است.
8- اختیار معرفه الرجال ج 2 ص 97 و بنیان رفیع ص 292 .
9- منظورشان دشمنان غدیر و خلافت و امامت ائمه طاهرین است.
10- کامل بهائی باب بیستم .
11- منظور امام حسن مجتبی علیه السلام می باشد.
12- بنیان رفیع ص 293 .
13- ترجمه روضات الجنات فی احوال علماء و سادات ج 3 ص 258 .
14- ترجمه روضات الجنات فی احوال علماء و سادات ج 3 ص 262.
15- خیراتیه: 67/1 .
16- همان: ج 3 ص 258 .
17- ریحانة الادب ج 2 ص 395 .
18- تحفة الاخیار ص 145 .
19- همان مأخذ: پاورقی ص 149 .
30- استعاذه ص 20 .
31- البدعة و التحریف ص 21 .
32- همان مأخذ:34 .
32- پژوهشی در پیدایش و تحولات تصوف و عرفان ص 159 .
33- رجال کشی ص 97 .
34- بحارالانوار: 137/7 .
35- خدمات متقابل اسلام و ایران ص 520
36- احتجاج طبرسی ج 1 پاورقی ص 11 ترجمه .
37- اخبار و آثار ساختگی ترجمه آقای حسین صابری ص 84-83 .
38- نهضت امام خمینی ج 3 ص 124 .
39- ترجمه ارشاد القلوب ج 1 پاورقی 58
40- مفاخر اسلام ج 1 ص 149 پاورقی .
41- مجموعه آثار فارسی احمد غزالی ص 195 مقدمه .
42- الصوفیه فی نظر الاسلام ص 19-20
43- معرفی کتب آسمانی ص 393 .
44- علی آئینه عرفان ص 114 .
45- اسرار آل محمد ص 603 پاورقی .
46- مرآت الحق ص 134 .
47- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 1 ص 18 .
48- مناقب خوارزمی ص 96 فرائد السمطین ج 1 ص 345 کفایة الطالب ص 217 طبقات ابن سد ج 2 ص 339، الاستیعاب ج 3 ص 39 و اسدالغابه ج 4 ص 22 و الاصابه ج 2 ص 509 تاریخ ابن عساکر ج 3 ص 39 تاریخ الخلفاء سیوطی ص 171 .
49- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 1 ص 141، مناقب خوارزمی ص 81 ینابیع الموده ص 85 کشف الغمه ج 1 ص 113 شرح تجرید قوشچی ص 373 .
50- حدائق السیاحه ص 81 .

منبع: واحدی، سید تقی[صالح علیشاه]؛ (1384)، در کوی صوفیان، تهران: نخل دانش، چاپ پنجم(شهریور 1387).