اخوان المسلمین پس از انحلال
مترجم: سید هادی خسروشاهی
نخستین کاستی شکاف درونی در پی رسیدن هضیبی به منصب مرشد عام و بقای او پس از محاکمه بود. اشتباه اساسی و ریشه ای این بود که در اساسنامه جمعیت، قدرت به طور کلی در دست مرشد متمرکز گردیده بود وکمیته مرکزی و مجلس تاسیس جمعیت فقط نقش مشورتی داشتند.
در ابتدای امر، شخصیت قوی ومحکم البنا این عیب عمده را می پوشاند. ولی زمانی که هضیبی به این مقام رسید، اخوان المسلمین اشکال کار را دریافته، سعی کردند به نوعی آن را ترمیم نمایند، ولی موفقیتی به دست نیاوردند. این شکاف از بیانات بسیاری از اخوان المسلمین از جمله عبدالرحمن البنا، البهی الخولی، عبدالمعز عبدالستار، و نوشته های محمدالغزالی( در کتاب: معالم الحق) و محمدالبنا ( در کتاب: وبعدایها الاخوان) - ( وبعد ای برادران!). آشکار می شود، این شکاف البته به تشکیل گروهی جدید در بطن جنبش و پیدایش رویکردی نوین، منجر نشد و به نظر هم نمی رسد که در آینده چنین شود.!
عیب دوم، وجود سازمانی مخفی بود که بیشتر به ارتشی درون ارتش، شباهت داشت. این سازمان ترجیح می داده به اهداف خود از طریق زور برسد و به روشهای مطمئن تر و درازمدت تر تعلیماتی آنقدرها بها نمی داد. اخوان المسلمین، براستی ارزش آموزش را درک کرده بودند. هضیبی می گفت:
« حکومت اسلامی را در قلوب خودبرپا سازید تا حکومت اسلامی در سرزمین شما مستقر گردد.»(1)
و محمد الغزالی می گفت:
« حکومت اسلامی ایجاد نخواهد شد، مگر آنکه امت اسلامی ایجاد شود.»(2)
و محب الدین الخطیب چنین می گفت:
«نبرد مسلحانه آخرین مرحله در جهاد است، ولی ابتدا می باید راه صلح با خدا و خودمان را پیش گیریم.»(3)
وی سپس می افزاید:
«پرورش یک نسل جدید اسلامی و تدارک یک سیستم درست برای آن، اگر در ظرف بیست سال انجام گیرد، عظیمترین دستاورد اعراب در ظرف 1000 سال گذشته خواهد بود. این کار انجام نخواهد شد مگر آنکه ایشان خطاهایی را که به عمد در تاریخ اسلام روی داده است اصلاح نمایند و جوانان فداکارانه تمامی وقت خود را وقف جنبه های گوناگون آموزه های اسلام کنند.»(4)
اخوان المسلمین بدون شک خدمات ارزنده ای در این زمینه انجام داده اند. آنان روح وقلب مردم را با غرور و افتخار اسلامی لبریز ساختند و در آنان پاکی و خیرخواهی برانگیختند. این کار عظیم ترین بخش فعالیت ایشان بود که به حق بسیار خوب آن را به انجام رساندند. افسوس؛ آنها در کار خود خیلی عجله کردند و می خواستند میوه این تلاش را «نارسیده » بچینند.(5)
سومین کاستی سازمان کامل نبودن انگاشت دینی آنها درباره حکومت بود. آنان در طی محاکمات دچار تناقض گویی می شدند. گاهی اعلام می کردند اتفاق آراء ایشان بر روی اصول بود و نه جزئیات (6)، در موقعیتهای دیگری مشخص می شد که آنان طرح کاملی برای طرح حکومت اسلامی نداشتند (7) و باز هم گاهی می گفتند که قوانین مدنی و قضایی مصر با قوانین مسلمانان مطابقت دارد در حالی که قوانین جزا همان تعزیراتند( یعنی کیفرهایی که در قرآن تعیین نشده و به رای قاضی سپرده شده اند) و حق تعلیق اجرای این قوانین را به مقامات کشوری وامی گذاشتند، (8) این امر دامنه اختلاف آنان را با حکومت تنگ تر می کرد.
جای تردید نیست که اسلام در فطرت خود رابطه بین اجتماع و دین را، به طریقی که تمامی جنبه های زندگی را دربر گیرد، بیان کرده است. به همین دلیل قرآن به طور تدریجی و در ظروف 23 سال نازل شد، تا آنکه پیامش تکمیل گردید. همچنین همگی بر این موضوع متفقند که سیستم قوانین اسلامی بر مبنای ضرورتهای زمان طرح ریزی و اجرا می شود و در نتیجه محدودیت و کهنگی را در آن راهی نیست. باب تفسیر قوانین اسلامی در فرق مختلفش، که در بسیاری از مسائل با یکدیگر موافق و در برخی مخالف بودند، از مدتها قبل گشوده شده بود. در واقع مسئله اجتهاد در قوانین اسلامی برای هماهنگی با شرایط اجتماعی امروزی ضعف این دین محسوب نمی گردد. بلکه نقطه قوت آن است و چون قوانین اسلامی با توجه به نیازهای ویژه ای تدوین گردیده اند، لذا می باید پا به پای آن نیازها تغییر کنند.(9) مسلمین نمی توانند در محیطی جدا از سایر مردم، و بدون ملاحظه ارتباطات بین المللی زندگی کنند. برعکس در حال حاضر آنها خویشتن را در مرکز جهانی که با مسائل متعدد اقتصادی، سیاسی، و آموزشی درگیر است، یافته اند. تنها کسانی به پیروزی می رسند که قوی ترند و ابزار موثرتری دارند.
واقعیت مهم دیگر این است که موقعیت حکومت اسلامی در جهان امروز در مقایسه با سایر کشورها، آرزوهای بسیاری را برمی انگیزد. مسلمانان می بایست با درستی و صداقت به دنبال دلایل اصلی ضعف کشورهایشان بگردند. احتمالا مهمترین امری که موردنیاز این کشورهاست آموزشهای فردی می باشد. «هضیبی» می گوید:
« رهبران کشورهای اسلامی ادعا می کنند که طبق قوانین قرآن حکومت می کنند، در حالی که اعمال ایشان بسیار دور از دستورات قرآن است. آنان گمان می کنند که اسلام دین نماز، تقدس، و زیارت است وتشخیص نمی دهند که علاوه بر همه اینها اسلام دین علم، آموزش، اخلاق، جهاد در راه خدا، رهنمودی برای روابط بشری و استقرار عدالت اجتماعی، بدان گونه که خداوند برای بشر ضمانت کرده است، می باشد. قوانینی که در طول زمان تغییر نمی کنند.»(10)
مشکل اساسی مسئله در همین جاست. اسلام چیست؟ گوهر و هدف آن چیست؟ درک مسلمانان از آن چگونه است؟ در ابتدای امر اخوان المسلمین با کمال خلوص، آگاهی وصداقت قدم در عرصه این نبرد گذاشتند. در میانه راه گروهی از آنان مسیر را گم کردند و در بازیهای سیاسی گرفتار گشتند. جریان محاکمه اخوان المسلمین به صورت کتابهایی، از جمله محکمة الشعب( در 5 جلد که بوسیله کمال کیره در دو جلد خلاصه شده است) و در بسیاری از گزارشهای روزنامه ها درج گردیده است، که اسناد با ارزشی برای مطالعه تاریخ جنبش بشمار می رود.
محاکمه اخوان المسلمین و انحلال سازمان تاثیر عظیمی بر روی مصر و سایر حکومتهای اسلامی گذاشت. در مصر صدها خانوار بی نان آور شدند. مردان برجسته ای به زندان افتادند و حکومت از خدمات بسیاری از تحصیلکرده ها، رهبران مذهبی، مهندسان و متخصصان مختلف، درست در زمانی که شدیدا به آنها نیاز داشت، محروم شد، این در واقع زخمی عمیق و دردناک بود.
شورای انقلاب برای جلوگیری از این فرجام اسفناک تلاش بسیاری نمود! ولی سوء قصد به جان عبدالناصر حکومت را واداشت که سوقصد کنندگان را محاکمه و سازمان مخفی را نابود کند!»
تاثیر این حادثه در سایر کشورهای اسلامی نیز چندان کم اهمیت نبود، به طوری که 7 سازمان مذهبی پاکستان از حکومت خود خواستند که آزادی اخوان المسلمین را از حکومت مصر بخواهند تا از اتفاقات خونین و شکاف درصف متحد مسلمین جلوگیری به عمل آید. سازمانهای متعددی در سوریه، لبنان، اردن وعربستان سعودی نیز تقاضاهای مشابهی به دولت مصر تقدیم کردند. احزاب پارلمانی سوریه به همراه حکومت اظهار امیدواری کردند که متهمان اعدام نگردند. یکی از دلایل این تیرگی روابط سودان و مصر، به گفته الحیاه، روزنامه بیروت، همین بوده است. یکی دیگر از دلایل این تیرگی تظاهرات گسترده سودانیها در پی عزل نجیب و محاکمه اخوان المسلمین بود. آنها درخواستهای متعددی برای بازگشت نجیب و توقف اعدام محکومین به قاهره ارسال کردند. ولی حکومت قاهره به این درخواستها ترتیب اثری نداد...« از آن تاریخ ابرهای تیره ای در افق روابط حکومت مصر و حکومت ازهری پیدا شد.» (11) مع ذالک اعتراضات به سوقصد به جان جمال عبدالناصر بر همه جا گسترده شد(12) و مصطفی السباعی شخصا اعلام داشت که اسلام با هر گونه عمل خشونت آمیز و ترور تحت هر شرایطی مخالف است.
می بایست خاطرنشان سازیم که انحلال جمعیت در مصر به هیچ وجه از فعالیتهای آن در سایر کشورهای عربی نکاست. این سازمان هنوز در اردن، سوریه، سودان و بیروت( به نام عبادالرحمان، بندگان رحمان) و در بغداد( به نام برادر مسلمان) فعالیت می کند. در سراسر جهان اسلام هنوز سازمانهایی، طرفدار اخوان المسلمین، فعالیت می کنند.
می باید خاطرنشان سازیم که مرکز جمعیت از مصر به سوریه انتقال پیدا کرد و پس از دستگیری هضیبی، مصطفی السباعی به عنوان مرشد عام جمعیت انتخاب گشت! در سوریه نارضایتیها زمانی آغاز شد که رهبر جناح مخالف، ابوالخیر الایرقسوسی خواهان کناره گیری اخوان المسلمین از مسائل سیاسی شد.(13) بدیهی است که در این برهه از زمان گرایش عام اخوان المسلمین آن است که در دو مرحله اولیه حرکت اخوان المسلمین، که توسط البنا تشریح شده بود، درنگ کنند. این دو مرحله عبارت بودند از: گسترش جنبش و سازمان دهی آن، بدون آنکه بخواهند در حکومت دخالتی کنند. به همین دلیل حکومت سوریه به اخوان المسلمین اجازه داده بود که فعالیتهای خود را از سر بگیرند، با این امید که تنها هدف ایشان« گسترش اسلام، تهذیب قلبها و فراخوانی مردم به سوی آرمانهای متعالی آن» باشد.(14)
در این جا این پرسش می آید که سیاست چیست؟ اگر سیاست به معنای امید به بدست گرفتن حکومت در حال یا آینده باشد، باید گفت که اخوان المسلمین آن را رها کرده اند؛ ولی اگر به معنی توجه و یا بحث درباره وضعیت اسفناک و خفقان آور مسلمانان باشد، در این صورت اخوان المسلمین هنوز هم حرکتی سیاسی است.
چند روز پس از صدور اجازه فعالیت اخوان المسلمین در سوریه، اخوان تظاهرات عظیمی در دمشق تحت عنوان «هفته الجزیره» به راه انداختند. در این تظاهرات آنها بشدت علیه استعمار فرانسه تاختند. مصطفی السباعی خواست که «همگان قلبها و ارواح خود را برای مبارزه علیه امپریالیسم آماده کنند.»
واقعیت این است که سرکوب مسلمانان کشورهای اسلامی زیرسلطه بیگانه، احساس همدردی را نه تنها نسبت به اخوان المسلمین که نسبت به همه مسلمانان برمی انگیزد، از این گذشته، تا هنگامی که آنها به مسائل مسلمانان، درکل، توجه دارند، در حالی که دیگر احزاب سیاسی، با توجه به ملاحظات سیاسی، تنها به مسائل داخلی می پردازند، از پشتوانه و محبوبیت قابل توجهی برخوردار خواهند بود.
یکی از فعالیتهای عمده آنها در سوریه انتشار نشریه المسلمون، درست به همان شیوه ای که در مصر منتشر می گشت، بود. اولین شماره آن در مارس 1955 منتشر شد وشماره های بعدی به ترتیب انتشار یافتند. ناشر و سردبیر این نشریه مصطفی السباعی بود. در ضمن آنها مجله هفتگی الشهاب را که خط فکری مجلات الدعوه و الاخوان المسلمون راپی می گرفت، منتشر کردند. اولین شماره آن در 24 آوریل 1955 منتشر گردید، اما شماره های بعدی به طور نامنظم انتشار یافتند.
به هر حال در مصر کتب و یادداشتهای بیشماری در نقد اخوان المسلمین نوشته شد، از جمله: 1. اخوان المسلمون، مدیحهم و هدیرهم، خاطرات یکی از اعضای اخوان المسلمون، 2. اقطاب العروبه وکتابها یتحدثون، 3. الاخوان و المسلم الحق، 4. هولاء هم الاخون، 5. الاخوان اعداء الشعب نوشته انور ز علوق، 6. الاخوان و الارهاب.
در مقابل این انتقادات!، اخوان المسلمین نیز کتبی به این شرح منتشر کردند: 1. قصه الاخوان الکامله، 2.جزوه انگلیسی تحت عنوان: چرا اخوان المسلمین سرکوب شدند( منتشر شده توسط جوانان پاکستانی)، 3. شهداءالاخوان. بسیاری از این کتب تاریخ ندارند.
گفته می شود که حکومت مصر سعی بسیار کرد تا با اعضای زندانی اخوان المسلمین مذاکراتی انجام داده، به رفع اختلافات! بپردازد. حکومت از آنان می خواست که مطلقا بر روی جنبه های مذهبی فعالیت داشته باشند و سازمان مخفی را برای همیشه منحل! کنند. عدم موفقیت در این تلاشها لزوما به یکی از این راهها ختم می گشت: یا انقلاب در تمامی در مصر مستقر گردیده، به نفوذ اخوان المسلمین در آنجا خاتمه می داد و یا جمعیت مذکور رهبری انقلاب را به دست می گرفت و روشهای سابق را ادامه می داد، که احتمال چنین چیزی ضعیف می نمود.
باید بگوییم که چنین مجادلات داخلی تنها به تضعیف روحیه ملت و تزلزل پایه های آن منتهی می گردد. اگر صاحبان خانه ای به کاشانه خود علاقه مندند، می باید پلیدیها را از آنجا بروبند و از ملاحظات جزئی در راه مسائل کلی و اساسی بگذرند.
جای تردید نیست که تا اسلام باقی است گوهر جنبش اخوان المسلمین نیز باقی خواهد ماند. آیا این نهال خشکیده بار دیگر نیرو گرفته و به بار خواهد نشست؟. این تنها زمان است که این را مشخص می سازد!
«... فلما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض کذلک یضرب الله الامثال.» خاتمه آیه شریفه 18 سوره مبارکه رعد.
پی نوشت ها :
* هرگز!... شورای انقلاب و در راس آن عبدالناصر، از روز نخست برای نابودی حرکت اخوان توطئه چیدند... و پس از تحکیم پایه های قدرت، سرانجام به هدف خود که آرزوی امپریالیسم جهانی بود، جامه عمل پوشانیدند.م
1. المسلمون 47/1/2.
2. معالم الحق ص8.
3. المسلمون 72/1/1.
4. ایضا 47/1/2.
5. یوم الاسلام، نوشته احمدامین، ص 156.
6. محکمة الشعب 64/1.
7. ایضا، ...166، «کیره» 2/56.
8. محکمة الشعب 810/4 و 818.
9. یوم الاسلام صص 161، 191-190، همچنین کتاب من این نبدا، نوشته عبدالمتعال السعیدی، ص 76.
10. المسلمون 834/9/1 من این نبدا، ص 76.
11. الحیات، بیروت 1954/12/5 و 1955/8/4
12. رجوع شود به مقاله بیروت المساء، 30 اکتبر 1954. الاهرام 54/11/20.
13. الحیات، 55/7/10.
14. ایضا، همچنین بیان من الاخوان المسلمین الی الشعب الکریم، 6 مارس 1954، امضای مصطفی السباعی.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}