نویسنده: آلبرت اینشتین
ترجمه: ناصر موفقیان



 
علم از دو راه بر امور انسانی تأثیر می گذارد. با نخستین راه همه آشنا هستند: به طور مستقیم، و خیلی بیشتر به طور غیرمستقیم، علم وسایلی به وجود می آورد که زندگی بشر را کاملاً دگرگون ساخته اند. دومین راه خصلتی آموزشی دارد و بر مغزها اثر می گذارد. با آنکه در یک بررسی شتابزده چندان بدیهی به نظر نمی رسد، این تأثیر اخیر از نظر قاطعیت دست کمی از نخستین اثر علم ندارد.
چشمگیرترین اثرات کاربردی علم آن است که به ابداع چیزهایی میدان می دهد که بر غنای زندگی می افزایند، هر چند آن را پیچیده تر هم می کنند. برای مثال، می توان از اختراع چیزهایی نام برد مانند موتور بخار، راه آهن، نیروی برق و روشنایی، تلگراف، رادیو، اتومبیل، هواپیما، دینامیت و جز اینها. دستاوردهای زندگی بخش زیست شناسی و علوم پزشکی، بویژه مسکنها و روشهای نگاهداری مواد غذایی را نیز باید به موارد بالا بیفزاییم.
مهمترین سودمندی عملی همه این اختراعات برای انسان، از دیدگاه من، آن است که او را از اسارت دردناک و پرمشقت کار عضلانی، که تا اندک زمانی بیشتر، برای حفظ زندگی بخور و نمیر ضرورت مطلق داشت، می رهاند. تا آنجا که بتوانیم از لغو بردگی در روزگار خود سخن گوییم، بیگمان باید آن را از پیامدهای عملی پیشرفت علم بدانیم.
از سوی دیگر، تکنولوژِی ـ یا علم کاربردی ـ بشریت را با مسائلی بسیار خطیر مواجه ساخته است که بقای واقعی بشر در گرو حل رضایتبخش آنهاست. در واقع، موضوع ایجاد نوعی نهادها و سنتهای اجتماعی در میان است که، بدون آنها، افزارهای جدید به طرزی اجتناب ناپذیر بدترین نوع فاجعه ها را به بار خواهند آورد.
وسایل و افزارهای مکانیکی تولید در اقتصادی نابسامان این نتیجه را داشته است که بخش متنابهی از انسانها دیگر برای تولید کالا مورد نیاز نیست و بنابراین، از جریان امور اقتصادی حذف می شود. پیامدهای آنی این وضع و حال عبارتند از تضعیف قدرت خرید و کاهش ارزش نیروی کار به سبب رقابت مفرط، و اینها مسائلی هستند که در فاصله های پیوسته کوتاهتر، موجبات فلج وخامت آمیز امور تولیدی را فراهم می آورند. مالکیت وسایل تولید، از سوی دیگر، موجد قدرتی است که در برابر آن، حمایتهای سنتی نهادهای سیاسی ما کارآیی مؤثری ندارند. بشر خواه و ناخواه در مبارزه ای برای سازگاری با این شرایط جدید درگیر شده است ـ مبارزه ای که ـ اگر نسل ما خود را همطراز وظایفش احساس کند، احتمالاً به رهایی واقعیمان منجر خواهد شد.
تکنولوژی فاصله ها را نیز کوتاهتر کرده و وسایل تخریبی نوین و بغایت مؤثری پدید آورده است که، در دست ملتهایی با داعیه آزادی عمل نامحدود، به صورت تهدیدی جدی برای امنیت و حتی بقای بشر درآمده اند. این موقعیت مستلزم قدرت قضایی و اجرایی یگانه ای برای سراسر کره ارض است، و ایجاد چنین قدرت مرکزی با مخالفت شدید سنتهای ملی رو به رو است. در این مورد نیز، در قلب مبارزه ای قرار گرفته ایم که نتیجه آن سرنوشت همه ما را تعیین خواهد کرد.
و سرانجام، وسایل ارتباطی ـ تولید و تکثیر کلمه چاپی و رادیو ـ توأم با سلاحهای جدید این امکان را به وجود آورده اند که جسم و روح را یکپارچه در اختیار یک دستگاه قدرتمند مرکزی قرار دهند و این سومین خطری است که بشر را تهدید می کند. استبدادهای امروزین و عوارض ویرانگر آنها بخوبی نشان می دهد که ما تا چه حد از کاربرد سازمان یافته دستاوردهای علمی جدید به سوی بشر دور افتاده ایم. در اینجا نیز اوضاع و احوال جاری نوعی راه حل بین المللی را ایجاب می کند که شالوده های روانی آن هنوز استوار نشده است.
پس باز گردیم به آثار و عوارض ذهنی و فکری علم. در زمانهای پیش از علم این امکان وجود نداشت که فقط به وسیله فکر و اندیشه به نتیجه گیریهایی برسیم که تمامی انسانها بتوانند آنها را همچون ضرورتهایی قطعی بپذیرند. از این هم ضعیفتر اعتماد بدان امر بود که تمام رویدادهای طبیعی از قوانین خدشه ناپذیری پیروی می کنند. یکپارچه نبودن قانون طبیعت، چنانچه به چشم ناظر ابتدایی می آمد، خود به خود موجب تقویت اعتماد به ارواح و اشباح می شد. از همین جاست که حتی امروزه نیز انسان ابتدایی پیوسته در این بیم به سر می برد که مبادا نیروهای خودسر و فوق طبیعی در سرنوشتش مداخله کنند.
این از افتخارات جاودانه علم است که، با تأثیر گذاردن بر ذهن بشر، به احساس ناامنی آدمی در برابر خویشتن و در برابر طبیعت فایق آمده است. یونانیان باستان با ایجاد ریاضیات ابتدایی برای نخستین بار به نوعی نظام فکری دست یافتند که هیچ کس را از نتیجه گیریهای آن یارای گریز نبود. سپس، دانشمندان عصر رنسانس ترکیب تجزیه منظم و روش ریاضی را به ارمغان آوردند. این اتحاد موجب چنان دقتی در فرمولبندی قوانین طبیعی و چنان قاطعیتی در بازبینی آنها به کمک تجربه شد که دیگر جایی برای اختلاف عقیده اساسی در علوم طبیعی باقی نماند. از آن زمان به بعد، هر نسل میراث تازه ای از دانش و ادراک بر جای گذاشته است، بی آنکه کوچکترین خطری ساختار کلی علوم را مورد تهدید قرار دهد.
مردم عادی فقط تا حدی ناچیز قادرند جزئیات پژوهشهای علمی را دنبال کنند. اما دست کم می توانند یک برد بزرگ و مهم را ثبت کنند. اعتماد به اینکه اندیشه انسانی قابل اتکا و قانون طبیعت جهان شمول است.
منبع:اینشتین آلبرت؛ (1387)، حاصل عمر: 44 مقاله و رساله از متفکری ممتاز، ناصر موفقیان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم1389.