نویسنده: آلبرت اینشتین
ترجمه: ناصر موفقیان



 
در این موقع که شخصیت پرعظمتی همچون مادام کوری به پایان عمر خود رسیده است، جای آن دارد که فقط به یادآوری خدمات او به بشریت اکتفا نکنیم. خصال اخلاقی شخصیتهایی چنین برجسته شاید برای یک نسل و برای جریان تاریخ بسی مهمتر از دستاودرهای صرفاً علمی و فکری آنان باشد. حتی این دستاوردها نیز، بیش از آنچه به طور معمول به نظر می رسد، تابع منش و سجایای معنوی است.
این از بخت بلند من بود که به مدت بیست سال با پیوندهای دوستی عالی و بی شایبه ای با مادام کوری (1) در ارتباط بودم. عظمت انسانی او به طرز فزاینده ای مرا به ستایش وا می داشت. استحکام رأی او، خلوص نیت او، سختگیری او نسبت به خویشتن، حقگرایی و وارستگی او، داوری فساد ناپذیر او ـ همه اینها به نوعی بود که گرد آمدنشان در وجود یک فرد بندرت روی می دهد. در تمام لحظات، او خود را خدمتگزار جامعه احساس می کرد، و فروتنی عمیقش هرگز جایی برای خودپسندی باقی نمی گذاشت. او با نوعی حساسیت عمیق همواره از خشونتها و بی عدالتی های اجتماعی رنج می برد. و همین امر بود که ظاهر خشک و جدی او را موجب می شد ـ نوعی خشکی عجیب که با هیچ گونه کوشش هنری نیز تخفیف نمی یافت، و اغلب باعث سوء تفاهم کسانی می شد که از نزدیکی با وی در تماس نبودند. همین که به درستی راه و روشی اعتقاد می یافت، بدون سازشکاری و با نهایت پشتکار آن را در پیش می گرفت.
بزرگترین دستاورد علمی سراسر زندگیش ـ اثبات وجود عناصر رادیواکتیو و جداسازی آنها ـ فقط حاصل نوعی مکاشفه جسورانه نبود بلکه از فداکاریها و پافشاری سرسختانه ای مایه می گرفت که وی در میان شدیدترین دشواریهای قابل تصور به خرج می داد، دشواریهایی که نظیرشان در سراسر تاریخ علوم تجربی کمتر دیده شده است.
اگر فقط سرسوزنی از استواری شخصیت و استقامت رأی مادم کوری در میان اندیشه ورزان اروپایی باقی مانده بود، اروپا آینده درخشانتری در پیش می داشت.

پی‌نوشت‌ها:

1.Marie Curie

منبع:اینشتین آلبرت؛ (1387)، حاصل عمر: 44 مقاله و رساله از متفکری ممتاز، ناصر موفقیان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم1389.