نویسنده: آلبرت اینشتین
ترجمه: ناصر موفقیان



 
فقط کسی که سالهای پس از جنگ جهانی اول را در آلمان گذرانده باشد می تواند واقعاً درک کند که مردی مانند اوسیتسکی با چه مبارزه دشواری دست به گریبان بود. او می دانست که هموطنانش به حکم سنت، خواهان خشونت و جنگ اند، و چیزی از این تمایل کاسته نشده است. او می دانست که موعظه مسالمت و عدالت در برابر هموطنانش که به سبب مصایب روزگار و پیامدهای روحیه شکن یک جنگ طولانی، سرسخت تر شده بودند، تا چه حد دشوار و بی ارج و خطرناک است. آنها در اوج نابینایی خود، سخنان او را با کینه، نفرت، ستم، و انهدام تدریجی پاسخ می گفتند. حال آنکه اندکی توجه به سخنان او و عمل کردن بر آن روال، شاید به رستگاری آنان می انجامید و آرامشی حقیقی نیز برای سراسر جهان در پی می داشت.
اینکه «بنیاد نوبل» تصمیم گرفته است این شهید فروتن و بی پیرایه را مشمول افتخاری عظیم سازد و خاطره او و فعالیتهایش را زنده نگاه دارد، بی گمان تا ابد مایه سرفرازی آن بنیاد خواهد بود. این افتخار برای بشریت امروز نیز خالی از معنا و مفهوم نیست، زیرا توهم مرگباری که او در برابرش مبارزه می کرد با پیامدهای جنگ اخیر هم از میان نرفته است. خودداری از حل مسائل بشری به وسیله زور و قدرت وحشیانه، امروز هم ـ مانند همان روزها ـ از واجبات است.

پی‌نوشت‌ها:

1.Carl Von Ossietzky

منبع: اینشتین آلبرت؛ (1387)، حاصل عمر: 44 مقاله و رساله از متفکری ممتاز، ناصر موفقیان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم1389.