مهیا شدن برای مرگ، قبل از فرا رسیدن آن
منبع:راسخون
چکیده
خداوند تبارک و تعالی گنهکارانی را که در هنگامِ مشاهده ی آثار مرگ، شروع به توبه کردن می کنند توبه آنها را قبول نمی-کند و علّت عدم قبول توبه در هنگام مرگ این است که شخص محتضر دیگر امیدى ندارد و از روى ناچارى توبه می کند نه از روى خلوص نیت و حقیقت. بنابراین هر فردی باید در صدد یک برنامه ریزیِ خوب و منظم برای تهذیب نفس و جمع کردن زاد و توشه باشد و از همه مهمتر باید اعمال خود را در طول زندگی، قبل از این که مرگ به سراغش بیاید آسیب شناسی کند و هرگز از خداوند مرگ را آرزو نکند مگر دستوراتی را که از جانب معصومین علیهم السلام آمده است را عمل کند از این رو پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره آماده شدن مرگ، چهل عمل را بیان فرمودند که در این نوشته فقط به بیست عمل آن اکتفا می شود که در پنج هدیه قرار دارد و هدیه ها عبارتند از:1- هدیهی عزرائیل
2- هدیهی قبر
3- هدیهی منکر و نکیر
4- هدیهی میزان
5- هدیهی پل صراط
که هر یک از این هدیه ها دارای چهار عمل ارزشمند می باشد که هر یک از دستور العملها را به صورت تفصیل بیان خواهیم کرد.
کلید واژه:
مرگ، قیامت، زاد و توشه، رعایت حقوق، پاکی روح.مقدمه:
تلاوت آیات قرآن در زمینه مرگ و قیامت و تفکّر و تدبر درباره هر یک از آنها و مشاهده کردن منظرههاى مرگ و حیات مجدّدى که پى در پى در طبیعت به وجود مىآید همگى انسان را به یاد مرگ مىاندازد و در پى آن انسان به فکر آماده شدن و به دنبال جمع کردن زاد و توشه مىافتد البته زمینه هاى دیگرى هم وجود دارد که انسان را براى خودسازى و آمادگى براى مرگ، به وجود آورد بنابراین ما پیروان معصومین علیهم السلام باید خود را براى مرگ آماده کنیم و در هنگام شفاعت کردن پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در روز قیامت دستمان از اعمال نیک، تهی نباشد پس کسى که دغدغه آماده شدن براى مرگ را داشته باشد و عواملی که شخص را برای مرگ آماده می کند را طبق روایت و قرآن کریم انجام دهد دیگر باکى نداشته و از خداوند متعال آرزوى مرگ را درخواست کند چونان که مرگ برایش مانند عسل شیرین باشد.از امام ولایت، حضرت على علیه السّلام سؤال شد آمادگى براى مرگ چیست، فرمود:
1- به جاى آوردن واجبات
2- و دورى کردن از محرمات
3- و پیروى از مکارم اخلاق
و بعد از این باکى نیست که مرگ آدمى را بگیرد و یا آدمى به مرگ برسد، به خداوند سوگند على علیه السّلام باکى ندارد که مرگ او را فرا گیرد و یا او به مرگ برسد.(1)
قبول نشدن توبه، هنگام مرگ:
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسى که یک سال قبل از مرگ خود توبه نماید خداوند توبه او را قبول می کند، پس فرمود: همانا یک سال زیاد است کسى که یک ماه قبل از مرگش توبه کند خدا توبه او را قبول می کند، سپس فرمود: همانا یک ماه بسیار است، کسى که یک هفته قبل از مرگش توبه کند خدا توبه او را قبول می کند پس فرمود: همانا یک هفته زیاد است، کسى که یک روز قبل از مرگش توبه نماید خداوند توبه او را قبول می-کند، بعد فرمود: همانا یک روز هم زیاد است، حتی اگر کسى قبل از آنکه آثار مرگ را مشاهده کند توبه کند خداوند توبه او را قبول می کند.(2)
پس خداوند می فرماید و براى کسانى که اعمال و کارهاى بد به جا مىآورند بازگشتی نیست تا وقتى که مرگ یکى از آنها حاضر می کند و او مىگوید: من الآن برمی گردم در حالی که آن کسانی که می میرند و کافر باشند دیگر برای آنان بازگشت دوباره ای نیست و نخواهد بود. اگر گناهکار در هنگام مشاهده آثار مرگ و آن کس که با کفر بمیرد خداوند توبه آنان را قبول نمی کند و همچنین قبول توبه آنان را نفی فرموده است. و این است و جز این نیست تا وقتى که یقین به مرگ نداشته باشد توبه او مورد مقبول واقع می شود. و همچنین خداوند به قبولی توبه وعده داده است که در سوره شوری آیه 25 می فرماید: «وَ هُوَ الَّذِی یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفُوا عَنِ السَّیِّئاتِ». و اوست که توبه را از بندگانش مىپذیرد و از گناهان مىگذرد.(3)
بنابر آیه 22 سورة نساء که می فرماید: «وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً». و براى کسانى که همواره گناهان را مرتکب مىشوند تا چون مرگ یکى از آنان فرا رسد(یقین به مرگ پیدا کند یا حواس ظاهرشان آثار عالم برزخ را درک نماید) گوید: من الآن توبه کردم و نیز براى آنان که در حال کفر مىمیرند(پذیرش) توبه نیست آنهایند که برایشان عذابى دردناک آماده کردهایم. علّت عدم قبول توبه در هنگام مرگ واضح است چرا که شخص محتضر دیگر امیدى نداشته و از روى ناچارى توبه کرده است نه از روى خلوص نیت و حقیقت.(4)
و اینگونه توبه کردن مستحق قبولی توبه نیست که این امر از درک افراد عقلا خارج نیست. روایتی است که در آن برای تهذیب نفس و جمع کردن زاد و توشه یک برنامه ریزی خوب و منظمی وجود دارد و از همه مهمتر می توان با آن دستور العمل اعمال خود را در طول زندگی قبل از این که مرگ به سراغ ما آید آسیب شناسی کنیم. بنابراین هرگز از خداوند، مرگ را نخواهیم مگر این که چهل عمل را که در روایت آمده است، انجام داده باشیم. از این رو یکی از حاجات مهم و دائمی ما این باشد که نَمیریم مگر پس از انجام آن چهل عمل. شخصی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید و عرض کرد: «جاءَ رَجُلٌ اِلی النَّبِیِ صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فِقالَ أتَاذَنُ لِی اَن اَتَمَنّی اَلمَوتَ، فَقالَ صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: الْمَوْتُ شَیْءٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ سَفَرٌ طَوِیلٌ یَنْبَغِی لِمَنْ أَرَادَهُ أَنْ یَرْفَعَ عَشْرَ هَدَایَا: فَقالَ وَ ماهِیَ؟». آیا اذن میدهید که تمنای مرگ کنم؟ حضرت فرمود: مرگ چیزی است که از آن چارهای نیست و سفری بسیار طولانی است، سزاوار است کسی که اراده مرگ دارد، ده هدیه آماده کند(و با خود ببرد).
عرض کرد: آن ده هدیه چیست؟ حضرت فرمود:
1- هدیهی عزرائیل
2- و هدیهی قبر
3- و هدیهی منکر و نکیر
4- و هدیهی میزان
5- و هدیهی پل صراط
6- و هدیهی مالک خزینه دار جهنم
7- و هدیهی رضوان خزینه دار بهشت
8- و هدیهی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
9- و هدیهی جبرائیل
10- و هدیه خداوند تعالی(5)
و در این نوشته فقط به پنج موردِ اول، بسنده خواهد شد.
هدیه عزرائیل:
«اَمّا هَدِیَهُ عِزرائیل فَاَربَعَةُ اَشیَاءَ» : و اما هدیه عزرائیل چهار چیز است:1- رِضاءُ الخُصَمَاءِ: رضایت حقداران و کسانی که طرف دعوا بودهاند. برای روشن شدن اینکه چه کسانی حق دارند و چه حقوقی نسبت به ما وجود دارد به بیان حقوقها می پردازیم:
- حق خداى اکبر: حقش این است که او را بپرستى و دیگرى را با او نپرستى، و اگر از روى اخلاص چنین کنى خدا بر عهده دارد که کار دنیا و آخرتت را سامان دهد.
- حق خودت بر خودت: حقش این است که فرمان خدا را از او دریافت کنى، و حقوق اعضاء و جوارح را اداء کنی حق زبانت را به او بپردازى و حق گوشت و چشمت و دستت و پایت و شکمت و فَرجَت را به آنها بپردازى و از خدا براى آن یارى جوئى.
- حق فرزندت: حقش این است که بدانى وابسته به تو است و تو مسئول ادب آموزى و راهنمائى او هستی.
- حق استاد آموزش: حقش بر تو این است که بزرگش دارى و مجلسش را محترم بشمارى و خوب به او گوش کنى.
- حق همسایه: حقش این است که وقتی او غایب است او را حفظ کنی و وقتی حاضر است احترامش کنی و در هر دو حال کمکش کنی.
- حق پدر
- حق مادر(6)
2- وَ قَضاءُ الفَوَائِتِ: قضای واجباتی که از انسان فوت شده است.
3- وَ الشُّوقُ اِلَی اللهِ: شوق به سوی پروردگار(که ملازم است با تهیهی زاد و توشه و بیرون کردن حب دنیا از قلب خود و ذکر پروردگار و تهیه 40 هدیه در ده بسته).
4- وَ التّمَنَّی لِلمَوتِ: تمنا و آرزوی مرگ(البته پس از آماده کردن هدایای دهگانه که زاد و توشه آخرت است. نتیجه میگیریم که دو نکتهی آخر این هدیه انگیزهی انسان را برای تهیه هدایای بعدی قوی میکند).(7)
سرّ آرزوى مرگ نمودن موسى علیه السّلام و معلوم نبودن قبرش:
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که ملک الموت حضرت عزرائیل نزد حضرت موسى علیه السّلام آمد و بر او سلام کرد، حضرت فرمود: تو که هستى؟ ملک الموت جواب داد: من ملک الموت هستم. حضرت موسى علیه السّلام فرمود: تو چه حاجتی از من دارى؟ حضرت عزرائیل گفت: من براى قبض روحت آمدهام و می خواهم جانت را بگیرم. حضرت موسى علیه السّلام فرمود: از کجا می خواهی روحم را قبض و جانم را بگیری؟ حضرت عزرائیل گفت: از دهانت. حضرت موسى علیه السّلام فرمود: چگونه از این عضو قبض روح مىکنى در حالی که با خدای خودم سخن گفتهام و با او به کلام نشستم؟! حضرت عزرائیل گفت: از دو دستت. حضرت موسى علیه السّلام فرمود: چگونه از این عضو جانم را می گیری در حالی که با دستهایم تورات را حمل و جا به جا کردهام؟! حضرت عزرائیل گفت: از دو پایت. حضرت موسى علیه السّلام فرمود: چگونه از این عضو قبض روح مىکنى در حالی که با دو پایم به مکان شریف، طور سینا رفتهام؟! امام علیه السّلام فرمودند: سپس ملک الموت اعضاء و جوارح دیگرى غیر از اینها را شمرد و از موسى جوابى شنید، بالاخره گفت: من مأمور شدهام که تو را رها کرده تا خودت اراده مرگ و قبض روحت را بکنى. پس موسى علیه السّلام مدّتى درنگ کرد و سپس به شخصى گذشت که قبرى مىکند، به او فرمود: مىخواهى برکندن این قبر تو را کمک کنم؟ آن شخص عرض کرد: بلى. امام علیه السّلام فرمودند: موسى علیه السّلام وى را کمک کرد تا قبر کنده شد و لحد آماده گشت آنگاه آن شخص خواست طاق و از در لحد بخوابد تا ببیند چطور است، موسى علیه السّلام به او فرمود: من مىخوابم پس موسى علیه السّلام در لحد خوابید بلافاصله جایگاه خود را در بهشت مشاهده کرد پس به درگاه پروردگار عرض کرد: پروردگارا روحم را قبض فرما پس ملک الموت روحش را قبض کرد و در قبر دفن نمود و خاک بر او ریخت، امام علیه السّلام فرمودند: شخصى که قبر را مىکند ملک الموت به صورت آدمى بود و به همین خاطر قبر حضرت موسى معلوم نیست.(8)
هدیه قبر:
وَ هَدِیةُ القَبرِ اَربَعَةُ اَشیاءَ؛ و اما هدیه قبر چهار چیز است:5- صَلاةُ اللِیل: نماز شب.(به شرطی که عُجب او را نگیرد.)
آثار درخشان نماز شب:
در آثار نماز شب امام صادق علیه السّلام می فرمایند: سبب1- خوشنودى خداوند
2- دوستى فرشتگان
3- نور معرفت
4- راحتى بدنها
5- ناخشنودى شیطان
6- سلاح بر ضد دشمن
7- اجابت دعا
8- قبولى اعمال
9- برکت روزى
10- میان صاحبش و ملک الموت شفیع
11- چراغ قبر و بستر او
12- جواب منکر و نکیر
13- مونس و زائر او در قبر
14- و چون قیامت شود، نمازش سایه و تاج سرش و لباس بدنش و نور مقابلش و حایل بین او و آتش
15- جهت مؤمن در برابر خداوند
16- سبب سنگینى میزان اعمال
17- جواز عبور از صراط
18- کلید بهشت براى نماز گذار می شود.(9)
زیرا نماز تقدیس و حمد و تکبیر و قرآن و دعا است و اصل همه اعمال، نماز است که در وقت خود خوانده شود مخصوصا وقتی که برای خواندن نماز مستحبی که بسیار تاکید شده است، در دل شب بیدار می شود و در قرآن آیاتی آمده است که بیداری شب را متذکر است.
1- در سوره ذاریات آیات 17 و 18 خداوند می فرماید: «کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُون». در شب اندک مىخوابند و سپس برخاسته و در دل شب به استغفار مشغول مىشوند.
2- در سوره سجده آیه 16 خداوند می فرماید: «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ». شبها پهلو را از بستر دور سازند و از ترس(عذاب) و طمع(بهشت) خدا را مىخوانند و از آنچه به ایشان روزى دادهایم،(به دیگران) انفاق کنند.
3- در سوره زمر آیه 9 خداوند می فرماید: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ». آیا کسى که شب را به سجده و نماز مىپردازد، و از عذاب آخرت ترسان و امید رحمت خدا را دارد(با کسى که این اوصاف را ندارد یکى است؟).
4- در سوره فرقان آیه 64 خداوند می فرماید: «وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً».(بندگان خاص) شب را براى پروردگارشان به قیام و قعود به روز مىآورند.
5- در سوره اسراء آیه 79 خداوند می فرماید: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً». و پارهاى از شب را به تهجّد و عبادت مشغول باش که این خصوصیت تو را به مقام پسندیده برساند.
بعضى از شب بر تهجّد کن قیام
زاید از واجب کزان یابى مقام
زان بر انگیزاندت پروردگار
بر مقامى بس پسندیده بکار
وان بود ختم ولایت بالتمام
بر ظهور مهدى کامل مقام
چون رسد دور ولایت بر کمال
خاتمیت را در آن باشد مجال
شرح آن را گفتهایم از پیشتر
باز هم گوئیم در جاى دگر(10)
6- در سوره مزمل آیات 1-4 خداوند می فرماید: «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا». اى جامه به خود پیچیده! شب را جز کمى به پا خیز، نیمى از شب را یا کمى از آن کم کن یا بر نصف آن بیفزا، و قرآن را با دقت و تأمل بخوان.
6- تَرکُ النَّمِیمَةِ: ترک سخنچینی و خبربری(و بدنام کردن دیگران)
از این صفت بسیار مذمت شده است که چند تن از امامان معصوم علیهم السلام در مورد مذمت آن حدیث کردند و این چند تن امام صادق علیه السّلام و امام کاظم علیه السّلام و امام حسین علیه السّلام و امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند: «حُرِّمَتِ الْجَنَّةُ عَلَى ثَلَاثَةٍ النَّمَّامِ وَ مُدْمِنِ الْخَمْرِ وَ الدَّیُّوثِ وَ هُوَ الْفَاجِر». بهشت بر سه نفر حرام است: سخنچین، آدمکش و شرابخوار.(11) امام صادق علیه اسلام فرمود: سخن چین قاتل سه نفر است:
1- قاتل خود
2- کسى که سخن چینى او را کرده
3- قاتل کسى که نزد او سخن چینى کرده است. (12)
در روایت آمده که شخصى به امام سجّاد علیه السّلام عرض کرد: فلانى درباره شما چنین و چنان گفت؟ فرمود: سوگند به خدا حقّ برادر خود را حفظ نکردى، زیرا او تو را امین دانسته(و رازى با تو گفته) ولى تو به او خیانت کردى و حرمت مرا هم نگاه نداشتى، زیرا چیزى را به من گفتى که نیازى به شنیدنش نداشتم، مگر نشنیدهاى که سخن چینها سگهاى دوزخاند؟ ضمنا به آن شخص بگو به زودى مرگ همه ما را مىگیرد و در گور جاى خواهیم گرفت و در قیامت وعدهگاه و حاکم بین مردم، خداوند است.(13)
وظایف مومن در برابر شخص نمّام و سخن چین از دیدگاه قرآن:
لازم است که انسان مؤمن، نسبت به نمام و سخن چین امور ذیل را انجام دهد:
1- قول او را قبول نکند زیرا به واسطه همین عملش که سخن چینی کرده است فاسق است و خداوند در سوره حجرات آیه 6 می فرماید: «إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا». (اگر فاسقى خبرى براى شما آورد ثابت باشید)
2- نهیش کند چون فعل منکرى را مرتکب شده و نهى از منکر واجب است خدا در سوره لقمان آیه 16 می فرماید«وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ».
3- گمان بد در حق برادر دینى خود نبرد زیرا خدا در سوره حجرات آیه 12 می فرماید: «اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ»
4- تجسّس نکند، زیرا خداوند در سوره حجرات آیه 12 می فرماید: «وَ لا تَجَسَّسُوا»
5- کلام نمّام را نقل نکند چون هم غیبت نمّام است و هم غیبت کسى که سخن چینى او شده است.
6- اگر کسى که سخنچینى او شده انکار و تکذیب نمود، از او بپذیرد.(14)
عاقبت فرد سخن چین در روز قیامت:
مُعاذ ابن جبل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد کلمه افواجا در سوره نبا آیه 18(یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً همان روز(قیامتى که) در صور دمیده میشود، بعدا شما در حالى می آئید که فوج فوج باشید) سوال کرد و پیغمبر فرمود: مردم در روز قیامت در حالى محشور مىشوند که ده صنف خواهند بود. که یکی از آن گروه ها، گروهی است که به شکل بوزینهاند و آنها افراد سخن چین هستند.(15)
7-وَ اِستِبراءٌ مِن البول: استبراء از بول(و رعایت پاکی و نجسی)
8-وَ قَراءَةُ القُرآنِ: تلاوت قرآن با تدبیر، تدبر و تفکر و عمل به دستورات آن همانا در سوره یس آیه 11 می خوانیم «إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْر». بیم دادن تو، تنها کسی را سودمند است که کتاب خدا را پیروی کند و خدا ترس باشد. همچنین خداوند در سوره بقره آیه 121 می فرماید: «الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ». کسانى که به آنها کتاب(آسمانى) دادهایم(مانند یهود و نصارى) و آن را به شایستگى تلاوت مىکنند(بدون تحریف و با تدبّر و عمل) آنهایند که به آن(قرآن یا پیامبر) ایمان مىآورند، و کسانى که بدان کفر ورزند آنهایند که زیانکارند.
حق تلاوت قرآن:
1- آیات آن را به صورت شمرده بخوانیم، و در معناى آن تدبر کنیم.2- به احکامش عمل کنیم.
3- به وعدههایش امید داشته باشیم، و از تهدیدهایش بهراسیم.
4- از داستانهایش عبرت بگیریم، و اوامرش را به کار ببندیم.
5- نواهیش را اجتناب کنیم.
و به خدا سوگند، معناى حق تلاوت این است، نه اینکه تنها آیاتش را حفظ کنیم، و سورههایش را بخوانیم، بلکه تلاوت، به معناى تدبر، و عمل به احکام آن است، هم چنان که خداى تعالى در سوره ص آیه 29 فرموده است: «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ». (این قرآن) کتابى پر خیر و برکت است که بر تو فرو فرستادیم تا آیات آن را تأمل و پىگیرى کنند(و به معارف عمیق آن برسند) و براى آنکه صاحبان خردها(ى ناب) متذکر شوند.(16)
قرآن از نظر پیامبر صلّى اللّه علیه و آله:
حضرت پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: قرآن بر پنج چیز مشتمل است: حلال، حرام، محکم، متشابه، امثال. پس به حلال عمل کنید و از حرام دورى جوئید و محکم را متابعت کنید و به متشابه ایمان آرید و به امثال آن عبرت یابید.(17)
آداب تلاوت قرآن:
1 - پاکى ظاهرى و باطنى:
که خداوند در سوره واقعه آیه 79 می فرماید: «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»." قرآن را جز پاکان لمس نمىکنند" ممکن است هم اشاره به پاکیزگى ظاهرى باشد و هم اشاره به اینکه درک مفاهیم و محتواى این آیات تنها براى کسانى میسر است که پاک از رذائل اخلاقى باشند.2- پناه بردن به خدا:
که خداوند در سوره نحل آیه 98 می فرماید: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ». به هنگام آغاز تلاوت قرآن باید از شیطان رجیم به خدا پناه برد.3- ترتیل خواندن:
که خداوند در سوره مزمل آیه 4 می فرماید: وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا. قرآن را باید به صورت" ترتیل" تلاوت کرد، یعنى شمرده خوانده شود، و توام با تفکر باشد.4- تدبر و تفکر در آیات:
که خداوند در سوره نساء 82 می فرماید: «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ». " آیا آنها در قرآن نمىاندیشند؟" دستور به" تدبر و تفکر" در آیات قرآن داده است.5- سکوت کردن:
که خداوند در سوره اعراف آیه 204 می فرماید: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ». " هنگامى که قرآن خوانده مىشود گوش فرا دهید و خاموش باشید تا مشمول رحمت حق شوید" آنها که آیات قرآن را مىشنوند نیز وظیفهاى دارند، سکوت کنند، سکوتى که توام با اندیشه و تفکر است.(18)هم شود چون خوانده قرآن در نماز
بشنوید آن را بسمع امتیاز
همچنین باشید در سمعش خموش
رحم کرده مر شوید از راه گوش(19)
هدیه نکیر و منکر:
«وَ هَدِیَةُ مُنکَرٍ وَ نَکِیرٍ اَربَعَةُ اَشیاءَ». و اما هدیه منکر و نکیر چهار چیز است:9- صِدقُ اللِّسانِ: راستگویی.
در حدیثی پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: «أَقرَبُکُم مِنِّی غَدَاً فِی المَوقِفِ أَصدَقُکُم لِلحَدیثِ». فردا(ى قیامت) نزدیکترین شما به من در جایگاه ایستادن، راستگوترین شماست.(20)
و در حدیثی دیگر امام صادق علیه السلام می فرمایند: «مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَکَى عَمَلُه». هر که زبانش راست باشد عملش پاک است.(21)
در سوره توبه آیه 119 قرآن کریم اهمیت راستگو بودن را به ما تعلیم می دهد و ما را بر راستگو بودن وادار مىنماید. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ. اى کسانى که ایمان آوردهاید، از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید(که مصداق اَتَم آنها اهل بیت معصوم پیامبر علیهم السلام هستند).
اتّقوا اللَّه اى گروه مؤمنان
دور باشید از خلافى آن چنان
هم شما باشید اندر قول و دین
از گروه راستگویان بالیقین(22)
همنشینى و همراهى با کسانی که در گفتارشان صادق هستند، یکى از عوامل تربیت و باعث می شود که از انحرافات به دور باشد و جایگاه صدق و راستگویی تا حدّى است که خداوند به جاى کلمه معصومین، کلمه صادقین را به کار برده است، و کسانى را که مراحل ایمان و تقوا را گذراندند، تحت این عنوان ستایش کرده است.(23)
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ شَیْءٌ قَدِ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِکَ وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِه». " نگاه به رکوع و سجود طولانى افراد نکنید، چرا که ممکن است عادت آنها شده باشد، به طورى که اگر آن را ترک کنند ناراحت شوند، ولى نگاه به راستگویى و امانت آنها کنید". ذکر این دو با هم(راستگویى و امانت) به خاطر این است که ریشه مشترکى دارند، زیرا راستگویى چیزى جز امانت داشتن در گفتگوها و صحبت ها نیست، و امانت همان راستى در عمل است. اعرابى به حضور پیامبر اعظم اسلام صلّى اللّه علیه و آله مشرف شد و گفت: من تصمیم دارم به تو ایمان بیاورم. ولى تنها مانعى که در کار من می باشد این است که من خمر، زنا، سرقت و دروغ گفتن را دوست دارم. اما مردم می گویند: تمام این اعمال حرام است و تو مرتکب حرام شده ای اما من به ترک کلیه آنها قادر نیستم. اگر تو به یکى از آنها قناعت کنى به تو ایمان می آورم. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله قبول کرد و با او شرط نمود که دروغ نگوید. وى پس از قبول کردن این شرط اسلام آورد. این داستان از این قرار است که وقتی او از حضور پیامبر خدا مرخص شد. کسانی خمر را بر او عرضه کردند گفت: اگر من خمر بیاشامم، و پیامبر از من راجع به آشامیدن آن جویا شود و دروغ بگویم عهد خود را(که با آن حضرت کردهام) نقض نمودهام. و اگر راست بگویم آن بزرگوار حد خدا را بر من جارى خواهد کرد. بعدا شرب خمر را ترک نمود- هنگامى که زنا کردن بر او عرضه شد نیز به علت همان خاطره از آن صرف نظر نمود. و همچنین سرقت. هنگامى که به حضور پیامبر خدا برگشت به آن بزرگوار گفت: یا رسول اللّه چقدر نیکو بود این عملى که انجام دادى!؟ زیرا از آن زمانى که تو مرا از دروغ گفتن نهى کردى مرا از ارتکاب کلیه معاصى نجات دادى و من از کلیه آنها توبه کردم.(24)
10- وَ تَرکُ الغیبَةِ:
ترک غیبت(که پیامد آن بسیاری از اختلافات، استهزاء، بدگمانى، تجسس و القاب زشت است). حضرت عیسى بن مریم علیه السلام فرمود: خوشا به حال کسى که از عیبجوئى مردم صرف نظر کند و سرگرم عیبهاى خودش باشد و چیزی که سبب غیبت مىشود خشم و حسدى است که در سینه است هر گاه مردم خود را از این دو حفظ کردند غیبت مردم را کمتر می-کنند.(25)
11- وَ قَولُ الحَقِّ: گفتار حق(گرچه به زیانت باشد).
12- وَ التَّواضُعُ لِکُلِ اَحَدٍ: تواضع و فروتنی برای همه یعنی ادای حقوق مردم؛ چون از امام صادق علیه السلام در معنای کبر که ضد تواضع است، ذکر شده است: «الْکِبْرُ أَنْ یَغْمِصَ النَّاسَ وَ یَسْفُهَ الْحَق»؛ «کبر» عبارت از این است که آدمى با دیده حقارت به مردم بنگرد و حقّ را خوار و ناچیز شمرد و آن را بر وفق واقع نبیند.(26)
امام صادق علیه السلام فرمود: از تواضع است که به هر کس برخوردى، سلام کنى.(27)
هدیه میزان:
«وَ هَدیَةُ المِیزانِ اَربَعَةُ اَشیاءَ»؛ و اما هدیه میزان(و محل سنجش اعمال) چهار چیز است:13- کَظمُ الغَیظِ: فرو نشاندن خشم
بهترین راه برای فرو بردن خشم، وضو گرفتن در حال خشم است. «إِذَا غَضِبَ أَحَدُکُمْ فَلْیَتَوَضَّأْ وَ لْیَغْتَسِلْ فَإِنَّ الْغَضَبَ مِنَ النَّار»، زمانی که یکی از شما خشمگین شدید وضو بگیر همانا غضب از آتش است در روایتی دیگر می خوانیم «أَنَّ الْغَضَبَ مِنَ الشَّیْطَانِ وَ أَنَّ الشَّیْطَانَ خُلِقَ مِنَ النَّارِ وَ إِنَّمَا یُطْفِئُ النَّارَ الْمَاءُ فَإِذَا غَضِبَ أَحَدُکُمْ فَلْیَتَوَضَّأْ» همانا غضب از شیطان است و همانا شیطان از آتش خلق شده است و آب، آتش را فرو کش می کند پس زمانی که یکی از شما خشمگین شدید وضو بگیرید.(28)
در کافی از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که مردی نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله آمد و گفت یا رسول الله(صلّی الله علیه و آله) مرا تعلیم ده. فرمود: «برو و خشم مکن» آن مرد گفت: همین برای من کافی است. وقتی به طرف خاندان خود رفت به ناگاه جنگی میان خاندانش برپا بود همه سلاح جنگ را برداشته بودند و وقتی اینگونه دید سلاح خود را برداشت و به یاد فرمایش رسول خدا صلّی الله علیه و آله افتاد که فرمود خشم مکن، در این موقع سلاح جنگ را به دور انداخت و رفت نزد آن مردمی که دشمن خاندانش بودند و گفت: ای حضرات هر چه زخم و کشتار بر شماها وارد شده به عهده ی من باشد و از مال خودم غرامت می دهم من همه را به شما پرداخت می کنم. آن مردم هم در پاسخ گفتند هر چه از این بابت باشد از آن شما باشد ما خودمان سزاوارتریم که آنها را تلافی کنیم. امام فرمود: آن مردم با هم صلح و سازش کردند و خشم از میان رفت.(29) دانستید که با یک فرو بردن خشم بین چه تعداد افرادی صلح برقرار شد و این برای کنترل خشم و غضب چه خوب صفتی است.
14- وَ وَرَعُ صادِقٌ: تقوای راستین(و خودنگهداری در گناهان و انجام واجبات و مسؤولیتها)
15- وَ اَلمَشیُ اِلَی الجَماعاتِ: رفتن به سوی جماعتهای مؤمنان(و برقراری ارتباط با آنها در شب و روز)
16- وَ التّداعِی اِلَی المَغفِراتِ: مردم را(با زبان و عمل) به کارهای نیک و ترک گناهان دعوت کردن
هدیه پل صراط
«وَ هَدیَةُ الصِّراطِ اَربَعَةُ اَشیاءَ»؛ و اما هدیه پل صراط چهار چیز است:17- اِخلاصُ العَمَلِ: اخلاص در عمل
چهل روز اخلاص در حرکات و سکنات و رفتار و گفتار، انسان را حکیم میکند.
راههاى کسب اخلاص:
1. توجّه به علم و قدرت خداوند:
با توجه داشتن به این امر، که همه قدرت، عزّت و رزق و روزىها به اراده اوست و با دانستن اینکه خلق موجودات و محو شدن آن با اراده خداوند است پس با چنین توجهی هرگز برای کسب عزت و قدرت و دیگر موارد به غیر او رجوع نخواهیم کرد. و خداوند است که تمام اسباب به دست او می باشد چنانچه قرآن کریم در چندین آیه و داستان مردم را به قدرت نمایى دعوت نموده است تا با این امر انسانها، از غیر خداوند دل بکنند و تمام اعمال را برای او و خاص او به انجام برسانند.2. توجّه به برکات اخلاص:
کسی که صفت اخلاص را در رفتارش به صورت ملکه قرار بدهد فقط یک هدف و غایت را به دنبال دارد و آن هم جلب رضایت پروردگار عالم می باشد با این وجود به تشویق افرادِ جامعه نیاز و توجهی نخواهد داشت و از ملامت دیگران هراسی ندارد و پشیمانی کارش را دنبال نمی کند و بی اعتناییِ مردم، او را به عقده وا نمی دارد و یأس و ناامیدی او را تهدید نخواهد کرد و در طیّ عملِ حقّ، کمیّت را مد نظر قرار نمی دهد چنانچه در قرآن کریم مىفرماید: سربازان مخلص ترسی ندارند که دشمن خدا را از بین ببرند و یا در راه خداوند متعال شهید شوند. و همچنین امام حسین علیه السلام در آستانهى سفر به کربلا فرمودند: ما به سوی کربلا روانه می شویم، و هدف انجام تکلیف است خواه شهید شویم، خواه پیروز.3. توجّه به الطاف خدا:
نباید کسی نسبت به الطاف خداوند بی اعتنا باشد و فراموش نکند که روزی نبوده است و و از خاک و نطفهاى بد بو ساخته شده است. و در ظلمت رحم مادر قرار گرفته بود و مراحل و سیر تکامل را یکى پس از دیگرى طى کرده است و به شکل یک انسان کامل متولد شده است به طوری که از چیزی اطلاعی نداشته و تنها در آن زمان هنر مکیدن شیر مادر را داشته که این هنر هم از الطاف پروردگار بوده است پس با این وضعیت هیچ وجدان بیداری اجازه می دهد که با تمام نعمت ها به غیر خداوند توجه داشت؟ از این رو با توجه کردن به غیر او، ظلم عظیمی نیست؟!4. توجّه به خواست خدا:
تنها خداوند است که مقلّب القلوب است و دلهای مردم به دست اوست پس با دانستن این امر جایی وجود ندارد که عملی را برای غیر او انجام دهیم چرا که اوست محبّت و محبوبیّت را در دل مردم قرار می دهد. چه بسیار از افراد براى راضى کردن مردم خود را به هر دری مىزنند، ولی نتوانسته است که محبت مردم را به خود جلب کند، و چه بسا از انسان ها هستند که بدون هیچ چشم داشتی از مردم و مقام، دل را به خدا به وا می دارد و خالصانه به تکلیف و وظیفه خود عمل مىکند؛ و در چشم مردم هم، از کرامات ویژه ای برخوردار هستند، بنابراین، تنها چیزی که مهم است جلب و توجه به رضایت خداوند است و اینکه رضایت مردم را، از خداوند متعال خواستار باشد.5. توجّه به بقاى کار:
تنها عملی که ثابت و پا برجا مىماند عمل خالصانه است چون با رنگ گرفتن از سوی خداوند هیچگاه پاک نخواهد شد و در غیر این صورت تاریخ مصرف آن به زودی از بین خواهد رفت همانطور که خداوند در سوره نحل آیه 96 مىفرماید: «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» و هیچ عاقلى باقى را بر فانى ترجیح نمىدهد و با آن معامله نمىکند.هر آن مال کاینک بدست شماست
سرانجام یکسر به باد فناست
ولى آنچه خود نزد یزدان بود
همه پایدار است خود تا ابد
همانا ببخشیم بر صابران
بسى نیک پاداش و اجرى گران
بسى بهتر از آنچه را کردهاند
ثواب ابد دست آوردهاند(30)
6. مقایسهى پاداشها:
هر کسی با شناختن و بررسی در تفاوتهای بین پاداش انسانها با پاداش پروردگار، پی خواهد برد که در جزا دادن از طرف انسان به محدودیتهای زیادی مواجه می شود و قابل مقایسه با پاداش خداوند نمی باشد به عنوان مثال بهترین پاداشی را که مردم می توانند به پیامبر عظیم الشأن ببخشند تنها لباس، غذا و مسکن را در اختیار او قرار مىدهند به طوری که تمامى این نعمتها محدود هستند و اشخاصی از قبیل افراد نا اهل هم می توانند از این زینتها استفاده کنند. امّا اگر عملی براى خدا باشد، پاداشى بىنهایت چه مادی و چه معنوی در انتظار است. در اینجا اگر درست فکر کنیم، هیچ عقلی به کسی اجازه نمىدهد که پاداشهاى بىنهایت و جامع را با پاداشهاى محدود بشرى عوض کنیم.(31)
یکی از خیّرین در یکی از شهرها ساختمانهای خیریّه ی زیادی ساخته بود که و بر سرِ درِ آنها نامش را با کاشی کاری می-نوشت. یک روز جوانی به او رسید و گفت: من به خاطر فقر نمی توانم ازدواج کنم و به گناه می افتم، اگر شما پنج هزار تومان به من بدهید ازدواج می کنم. او هم در کنار خیابان پنج هزار تومان به او می دهد. پس از مدّتی مردِ خیّر از دنیا رفت، شخصی او را در خواب دید و پرسید: در آن عالم چه خبر است؟ گفت: همه ی نام هایی که با کاشیکاری نوشته شده بود پاک شد، ولی پنج هزار تومانِ بی نام، به کارم آمد.(32)
18-وَ حُسنُ الخُلقِ: حسن خلق
درباره پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم قرآن در سوره نحل آیه 4 مىفرماید: «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ». تو اى پیامبر(صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) رفتارى پسندیده و بزرگ دارى. در حدیث وارد شده که علّت نزول آن، این بود که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم عبایى از پارچه نجرانى و حاشیهدار، بر تن داشتند، و در راه، عربى از پشت گوشه آن را گرفت و کشید، چنان که به گردن مبارکش پیچید، و گفت: حقوق مرا بده، اى محمد(صلّى اللَّه علیه و آله و سلم)! پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم(نه تنها خشمگین نشدند بلکه) لبخندى زدند و دستور دادند تا حقوقش را پرداخت نمایند، لذا همین آیه در تمجیدِ شیوه رفتارى او نازل شد و چنان تمجیدى از شخصیّت اخلاقى پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم نمود که هیچ کس پیش از او چنین مورد تمجید واقع نگشته بود. از پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم سؤال شد: کدامیک از مؤمنان برترند؟ فرمود: آن کس که اخلاق بهترى دارد. و همچنین می فرمایند: «اِنّ الخُلقَ الحَسَنَ یَذیبُ الخَطِیئَةَ کَما یَذیبُ الشّمسُ الجَلیدَ وَ اِنّ الخُلقَ السَّیئَ یُفسِدُ العَمَلَ کَما یُفسِدُ الخِلّ العَسَلَ». اخلاق نیکو گناه را نابود مىکند، همان گونه که خورشید، ترى و رطوبت را از اشیاء مىزداید و اخلاق زشت، عمل را تباه مىسازد، همان گونه که سرکه عسل را فاسد می کند.(33)
خلاصه و چکیده ی یک حسن خلق عبارتند از خوشگویی - خوش رویی - خوش خویی در نتیجه برابر است با خوش شویی(34)
19- وَ کَثرَةُ ذِکرِ اللهِ: ذکر فراوان خداوند
20- وِ احتِمالُ الاَذِی: تحمـل آزار دیگــران
قرآن کریم در سوره اعراف آیه 199 ما را با رعایت یک مثلث اخلاقی در پیشبرد تحمل آزار دیگران راهنمایی میکند و می-فرماید: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلین». همیشه ملازم با عفو باش و او را امر به معروف کن و خطاکار را به خطایش آشنا نما و از نادان(یعنی کسی که پند نپذیرفت و کم عقل بود) فاصله بگیر و رخ برتاب. «خُذِ الْعَفْوَ»، به این معنا است که عفو را تحت اختیار و کنترل خود داشتن است و آن، به جا استفاده شود، لذا در بعضى موارد باید قاطعانه برخورد کرد، چنانچه در سوره نور آیه 2 میفرماید: «الزَّانِیَةُ وَ الزَّانی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فی دینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِر». (اى حکّام عدل مسلمین) به هر یک از زن زناکار و مرد زناکار(در جایى که همسر نداشته و محرم یکدیگر نباشند و زناى به عنف و کافر با زن مسلمان نباشد) صد تازیانه بزنید، و اگر به خدا و روز واپسین ایمان دارید مبادا شما را در(اجراى) دین خدا به حال آن دو رحمت و عطوفت گیرد! همانطور «أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ» به معناى آزاد و رها نمودن جاهلان و دشمنان نیست، بلکه منظور این است که با آنان نباشیم و میل به آنان نداشته باشیم، امّا گاهى موعظه، تذکّر و یا برخورد با آنان لازم است. چنان که امام صادق علیه السلام فرمودند: در قرآن آیهاى جامعتر از این آیه در مکارم الاخلاق نیست. و البتّه شکّى نیست که عفو، در مسائل شخصى است، نه در حقّ النّاس و بیت المال.(35)
وقتى این آیه نازل شد، پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از جبرئیل توضیح و شیوهى عمل به این آیه را درخواست کرد. جبرئیل پیام آورد که «تَعفُو عَمّن ظَلَمَکَ، تُعطِى مَن حَرَمَکَ، تَصِل مَن قَطَعَکَ»، از کسى که به تو ظلم کرده در گذر، به کسى که تو را محروم کرده عطا کن و با کسى که با تو قطع رابطه کرده است، ارتباط برقرار کن.(36)
بهترین وسیله آزمون خوشخویى، خویشتندارى در برابر اذیّت، و تحمّل آزار دیگران است. و هر که از بد خلقى دیگران شکوه کند، دلیل بر بدخویى اوست، زیرا خوش خلقى جز تحمل اذیّت و آزار دیگران نیست.(37)
تو فرا از عفوشان گیر از ادب
گر کلامى بر تو گویند از غضب
یا بگیر آسانى اندر کارها
شاق تا ناید بکس کردارها
عفو کن بر آنکه ز او بینى ستم
هم عطا بر آنکه ماندت از نعم
امر کن بر قول و فعلى کان نکوست
نزد عقل و شرع بس ممدوح اوست
روز نادانان بگردان گر رسد
بر تو ز ایشان رنجى از جهل و حسد
نیست جاهلتر ز نفس فتنه جو
بس بود نیک ار کنى اعراض از او(38)
نتیجه گیری:
هرکسى دوست دارد که هنگام مرگ و لحظات جان دادنش آسان باشد و خداوند مرگ را بر او سبک کند و این مسئله حاصل نخواهد شد مگر اینکه پردههاى غفلت را کنار بزند و به دستورى که پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمان داده است را عمل کند و خود را برای جان دادن در را حق آماده کند و اعتقاد به زندگى پس از مرگ، حسابرسى اعمال در روز قیامت، پاداش و مجازات افراد بر اساس رفتارهایشان، از باورهاى مهمّ دینى است که نبودِ آن و یا حتى ایجاد شبهه در آن، آثار سوء و جبران ناپذیرى در زندگى در پى خواهد داشت در حالی که فراموش کردن مرگ از بزرگترین موانع بیدارى و عزم و حرکت به سوى خداست و همیشه از مرگ هراسان است.پینوشتها:
1- عزیز الله، عطاردى، ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج 2، س220
2- میرزا احمد، آشتیانى - شاگردان، طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز، ج 2، ص 106
3- سید عباس، طباطبایى، ارشاد القلوب - ترجمه طباطبایى، ص 177
4- جعفر، وجدانى، الفین- ترجمه وجدانى، ص 1018
5- على، مشکینى، تحریر المواعظ العددیة، ص 508
6- محمد باقر، کمرهاى، آداب معاشرت - ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج 1، ص 9
7- على، مشکینى، تحریر المواعظ العددیة، ص 508
8- سید محمد جواد، ذهنى تهرانى، علل الشرائع - ترجمه ذهنى تهرانى، ج 1، ص 255
9- على، سلگى نهاوندى، ارشاد القلوب - ترجمه سلگى، ج 1، ص 493
10- حسن بن محمد باقر، صفی علی شاه، تفسیر صفی، ص 425
11- ابراهیم ، محدث بندرریگى، ثواب الاعمال - ترجمه بندرریگى، ص 475
12- یعقوب، جعفرى ، خصال-ترجمه جعفرى، ج 1، ص 167
13- على، سلگى نهاوندى، ارشاد القلوب – ترجمه سلگى، ج 1، ص 308
14- سید عبد الحسین، طیب أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 347
15- محمد جواد، نجفى خمینى، تفسیر آسان، ج 18، ص 44
16- سید محمد باقر، موسوى همدانى، ترجمه المیزان، ج 1، ص 402
17- حسین بن احمد، حسینى شاه عبدالعظیمى، تفسیر اثنا عشری، ج 1، ص 20
18- ناصر، مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 11، ص 401
19- حسن بن محمد باقر، صفی علی شاه، تفسیر صفی، ص 275
20- على رضا صابرى یزدى - محمد رضا انصارى محلاتى، الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص 513
21- محمد على، فارابى یعسوب عباسى على کمر، آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام، ص 122
22- حسن بن محمد باقر، صفی علی شاه، تفسیر صفی، ص 313
23- محسن، قرائتى، تفسیر نور، ج 5، ص 160
24- محمد جواد، نجفى خمینى، تفسیر آسان، ج 7، ص 48
25- سید عبد الحسین رضائى، ارشاد القلوب - ترجمه رضایى، ج 1، ص 280
26- عبد العلى، محمدى شاهرودى، معانی الأخبار، ص 242
27- محمد باقر، کمرهاى، خصال - ترجمه کمرهاى، ج 1، ص 68
28- محمد باقر بن محمد تقى ، مجلسى، الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 70، ص 272
29- محمد باقر، کمرهاى، اصول کافى- ترجمه کمرهاى،ج 5 ، ص 203
30- امید، مجد، ترجمه قرآن(مجد)، ص 27
31- محسن، قرائتى، تفسیر نور، ج 7، ص 288
32- محسن، قرائتى، خاطرات حجت الاسلام قرائتى،ج 2، ص 28
33- على سلگى، نهاوندى، ارشاد القلوب - ترجمه سلگى،ج 1، ص 356
34- براتعلی حق شناس، فنون ومهارتهای تبلیغی در ارائه مفاهیم قرآنی و روایی، ج 2، ص 596
35- محسن، قرائتى، تفسیر نور، ج 4، ص 254
36- مترجمان، تفسیر مجمع البیان، ص 75، ص 114
37- محمد رضا عطائى، مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، ص 194
38- حسن بن محمد باقر، صفی علی شاه، تفسیر صفی، ص 275
1- قرآن کریم
2- آشتیانى، میرزا احمد - شاگردان، طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز، سوم، تهران، کتابخانه صدوق، 1362 ش
3- جعفرى، یعقوب، خصال، اول، قم، نسیم کوثر،1382 ش
4- حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین بن احمد، تفسیر اثنا عشرى، اول، تهران، میقات، 1363 ش
5- حق شناس، براتعلی، فنون و مهارتهای تبلیغی در ارائه مفاهیم قرآنی و روایی، اول، اصفهان، مرکز تحقیقات رایانه ایی حوزه علمیه اصفهان، 1390 ش
6- ذهنى تهرانى، سید محمد جواد، علل الشرائع- ترجمه ذهنى تهرانى، اول، قم، مؤمنین،1380 ش
7- رضائى، سید عبد الحسین، ارشاد القلوب، سوم، تهران، اسلامیه،1377 ش
8- صابرى یزدى، على رضا، انصارى محلاتى، محمد رضا، الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى، دوم، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى، 1375 ش
9- طباطبایى، سید عباس، ارشاد القلوب، پنجم، قم، جامعه مدرسین، 1376 ش
10- طیب، سید عبد الحسین ، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، دوم، تهران، اسلام، 1378 ش
11- عطائى، محمد رضا، آداب و اخلاق در اسلام، اول، مشهد، آستان قدس، 1369 ش
12- عطاردى، عزیز الله، ایمان و کفر- ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، اول، تهران، عطارد، 1378 ش
13- فارابى یعسوب عباسى على کمر، محمد على، آداب معاشرت از دیدگاه معصومان علیهم السلام، پنجم، مشهد، آستان قدس، 1380 ش
14- قرائتى، محسن، خاطرات حجت الاسلام قرائتى، ششم، تهران، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، 1389 ش
15- قرائتى، محسن، تفسیر نور، یازدهم، تهران، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن، 1383 ش
16- کمرهاى، محمد باقر، اصول کافى، سوم، قم، اسوه، 1375 ش
17- کمرهاى، محمد باقر، خصال، اول، تهران، کتابچى، 1377 ش
18- کمرهاى، محمد باقر، آداب معاشرت- ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، اول، تهران، اسلامیه، 1364 ش
19- مترجمان، ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن، اول، تهران، فراهانى، 1360 ش
20- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، جمعى از محققان، بی چا، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق
21- محدث بندرریگى، ابراهیم، ثواب الاعمال، سوم، قم، اخلاق، 1379 ش
22- محمدى شاهرودى، عبد العلى، معانی الأخبار- ترجمه محمدى، دوم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1377 ش
23- مشکینى، على، تحریر المواعظ العددیة، هشتم، قم، الهادى، 1424 ق
24- مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، اول، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1374 ش
25- موسوى همدانى، سیدمحمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش
26- میدلاین، هدایت در حکایت، بی چا، بی جا، بی نا، بی تا
27- نجفى خمینى، محمد جواد، تفسیر آسان، اول، تهران، اسلامیه، 1398ق
28- نهاوندى، على سلگى، ارشاد القلوب، اول، قم، ناصر، 1376 ش
29- وجدانى، جعفر، الفین، اول، تهران، سعدى و محمودى، بی تا
30- صفی علی شاه، حسن بن محمد باقر، تفسیر صفى، اول، تهران، منوچهرى، 1378 ه ش
31- مجد، امید، ترجمه قرآن(مجد)، شانزدهم، تهران، امید مجد، 1382 ه ش
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}