نویسنده: دکتر محمد حسین پوریانی*

این نوشتار می کوشد، تا از منظری جامعه شناختی، به بررسی زمینه های گسترش تولید ملی بپردازد. جهت انجام این مهم به سه حوزه پرداخته شده است.
واژگان کلیدی: برنامه ریزی اجتماعی، آموزش عمومی، فرهنگ سازی و تولید ملی

تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی در عداد مباحث مهمی قرارمی گیرد که پرداختن به آن از زوایای متعدد ممکن است. در این نوشتار ما از زاویه جامعه شناختی به این بحث ورود می کنیم. ذیل نگاهی جامعه شناختی باید سه حوزه مهم را در ارتباط با مبحث کار و سرمایه ایرانی مورد بحث قرارداد. این سه، بیانگر سه شاخص مهم هستند که توجه به آن ها زمینه طرح بحث جامعه شناختی در باب این سه حوزه را فراهم می آورد. سه حوزه مورد اشاره از قرار زیراست:
- مبحث برنامه ریزی اجتماعی؛
- مبحث آموزشی؛
- مبحث فرهنگ سازی.

برنامه ریزی؛

ذیل مبحث برنامه ریزی باید به هدف ها و پیش بینی راه ها و امکانات لازم برای نیل به اهداف اندیشید. برنامه ریزی هم اثربخشی را مدنظر قرار می دهد و هم به فرآیندهای منتهی به کارآیی و ایجاد آن ها می اندیشد. اثربخشی به معنای توانایی انجام کارهای درست و مناسب است.
به این ترتیب می توان از وجود دو رکن اساسی در مقوله برنامه ریزی سخن به میان آورد: یکی تعیین اهداف و دیگری پیش بینی راه ها و امکانات لازم برای نیل به آن اهداف.
در واقع برنامه ریزی در زندگی هم چون پلی است میان حال و گذشته. این پل، به یک معنا، با ایجاد هدفمندی در زندگی زمینه ساز رشد، تکامل، تعالی و پیشرفت انسان ها می گردد.
رویکرد مبتنی بر برنامه ریزی مورد تأیید و تأکید روایات دینی ما نیز هست. به عنوان نمونه حضرت رسول (ص)، در یکی از سفارش های خود به ابن مسعود، می فرماید: ای ابن مسعود اگر کاری را انجام می دهی، با آگاهی و عقل انجام بده مبادا کاری را بدون برنامه ریزی و آگاهی انجام دهی که همانا خداوند می فرماید که مانند کسی نباشید که رشته های خود را پس از محکم تابیدن واتابید.
ذیل مبحث برنامه ریزی باید به هدف ها و پیش بینی راه ها و امکانات لازم برای نیل به اهداف اندیشید. برنامه ریزی هم اثربخشی را مدنظر قرار می دهد و هم به فرآیندهای منتهی به کارآیی و ایجاد آن ها می اندیشد
نکته آنجا است که در انجام برنامه ریزی برخورداری از الگو، آن گونه که در رویکرد انبیاء و ائمه معصومین (ع) می توان یافت بسیارمهم و حیانی است؛ چه آن که برخورداری از الگوطی طریق را در مسیر زندگی بسی هموار می کند و بر فراز آن نوعی تدبیر قرار می دهد. به عبارت دیگر برخورداری ازبرنامه ریزی به معنای بهره مندی از یک اندیشه منسجم برفراز زندگی است. نمود این رویکرد در این شعر قابل شناسایی است.
ای برادر تو همان اندیشه ای
مابقی خود استخوان و ریشه ای
برنامه ریزی باید در سطوح مختلف دنبال گردد: هم به صورت بلند مدت، هم به صورت کوتاه مدت و هم به صورت میان مدت؛ چه آنکه اگر برنامه ریزی در زندگی باشد، گذشته را می توانیم ببینیم، علل را در نظر بگیریم و آینده را به گونه ای طراحی کنیم که حاصل آن انتقال از موقعیت یا وضعیت نامطلوب به موقعیت یا وضعیت مطلوب باشد. چنین رویکردی به ایجاد انضباط فردی و اجتماعی در جامعه کمک می رساند و گسترش نظام را در روابط اجتماعی تحقق می بخشد. در واقع یکی از کارکردهای مهم برنامه ریزی "ایجاد نظم" در دل جامعه است. نظمی که خود، از منظر علوم اجتماعی، به تولید وفاق و گسترش هم گرایی در جامعه می انجامد.
در واقع برنامه ریزی در زندگی هم چون پلی است میان حال و گذشته. این پل، به یک معنا، با ایجاد هدفمندی در زندگی زمینه ساز رشد، تکامل، تعالی و پیشرفت انسان ها می گردد
در برنامه ریزی، مشورت و استفاده از نظرات کارشناسان و صاحب نظران بسیار مهم و مفید است و در عمل کارسازواقع می شود. انجام این مهم بیانگر ضرورتی است که باید در فرآیند برنامه ریزی لحاظ گردد و از آن غفلت نشود. واقعیت آن است که رویکرد به مشورت در برنامه ریزی گویای یک امر عقلایی است و خرد آدمی مؤیّد آن است.
امام علی علیه السلام می فرمایند: لاعقل کالتدبیر (هیچ عقلی مانند تدبیر نیست). ایشان هم چنین می فرماید: سوء التدبیر سبب التدمیر (بدی و نامناسب بودن برنامه ریزی موجب فروپاشی می شود). توجه به این احادیث بیانگر رابطه خردورزی و برنامه ریزی است. می توان ادعا نمود که رویکرد به برنامه ریزی صحیح، روشن ترین دلیل بر خردورزی انسان است و نشانگر کمال عقل او است.
تأکید بر برنامه ریزی را به صورت دیگری نیز در آموزه های اسلام می توان دریافت. آموزه هایی که خود به برنامه ریزی در باب زندگی آدمی دست زده اند. به عنوان نمونه در این آموزه ها آمده است که ماباید شبانه روز خود را به سه بخش تقسیم کنیم: بخشی فعالیت و کار و تلاش، بخشی تفریح و استراحت و بخشی خواب. این نشان دهنده ضرورت و توجه ویژه به برنامه ریزی در اسلام است. برنامه ریزی انسان را وادار می کند که در همه بخش های زندگی و فعالیت های مختلف هماهنگی و وحدت ایجاد کنند.
امام علی (ع) می فرمایند: من قعد عن حیلته اقامته الشدائه (هر کس دست از برنامه ریزی و جاره جویی بردارد گرفتار مشکلات و سختی ها می شود).
با لحاظ آنچه آمد؛ مبنی بررابطه میان برنامه ریزی خوب، مناسب و صحیح با رفتار خردمندانه و کمال عقل، می توان به بررسی رابطه تولید ملی و حمایت از کارو سرمایه ایرانی با مقوله برنامه ریزی پرداخت. به نظر می رسد که رویکرد مؤثر به مقوله تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی هنگامی میسر می شود که ما، پیش از هر چیز، به برنامه ریزی در این عرصه بپردازیم و برنامه ریزی را در گسترش تولید ملی وجهه همت خود قراردهیم.
جهت انجام این مهم لازم است به برنامه ریزی در سطح مختلف پرداخت؛ چه آن که رویکرد به این مقوله میزان خطاپذیری مارا کاهش می دهد؛ کما این که عدم رویکرد به آن مارا در معرض مشکلاتی نظیر خطاروی در اجرای تلاش ها و لغزش و اشتباه در پیاده سازی آن ها می نهد. سخن امیرالمؤمنین علیه السلام در این زمینه راهگشا است: التدبیر قبل العمل یومنک الندم (برنامه ریزی قبل از عمل موجب در امان ماندن از پشمیانی می شود)و
یکی دیگر از فواید برنامه ریزی، استفاده مطلوب از منابع و امکانات و افزایش بهره وری است. این اثر و فایده خصوصاً در بحث کار و تلاش و تولید ملی بسیار مهم و قابل توجه ا ست. امیرالمؤمنین می فرماید: لافقرمع حسن التدبیر، در صورتی که برنامه ریزی درستی وجود داشته باشد فقری وجود نخواهد داشت.
به نظر می رسد که در شرایط فعلی اقتصادی اگربهره بروی برپایه برنامه ریزی گسترش باید بسیاری از موانع پیش روی پیشرفت کشور از میان خواهد رفت. به زبان دیگر در چنین فضایی استفاده از امکانات افزایش می یابد و در نتیجه بخش قابل توجهی از آسیب ها و موانع موجود که ناشی از اهدار امکانات است از میان می رود.
یکی دیگر از فواید برنامه ریزی دستیابی به آرامش درونی است؛ یعنی برنامه ریزی اصولی و صحیح موجب اطمینان و آرامش قلبی انسان می شود. طبعاً شکل گیری این وضعیت خود از بسیاری از ناهنجاری های رفتاری، اضطراب و آشفتگی ها جلوگیری می کند و استمرار فعالیت افراد را با رضایت و اطمینان بیشتری همراه می سازد.
یکی دیگر از آثار و فواید رویکرد به مقوله برنامه ریزی در گسترش تولید ملی، کمک به حل مشکلات جامعه و افراد حاضر در آن است؛ چه آن که به نظر می رسد ذیل چنین رویکردی بتوان به حمایت مؤثر و نتیجه بخش از کار و سرمایه ایرانی دست زد، و، به این ترتیب، بخشی از مشکلات مردم را در حوزه های مختلف حل و رفع نمود.

سطوح برنامه ریزی:

برنامه ریزی گاه جامع و استراتژیک است. چنین برنامه ای لازم است تا به اهداف کلان ناظر باشد و خط مشی هایی را برای تحقق این اهداف ارائه دهد. به این نوع از برنامه ریزی، برنامه ریزی در سطح عالی نیز گفته می شود. نکته مهم در برنامه ریزی عالی توجه به اثربخشی آن است؛ چه آنکه برنامه ریزی های کلان نگر و طولانی مدت در معرض این اشکال قراردارند که گاه، به دلایل مختلف، بی اثریاکم اثر ظاهر می شوند. به نظرمی رسد که در مبحث مهم تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی ما به برنامه ریزی کلان نگر و اثربخش نیاز داریم دستیابی به این هدف نمی تواند بدون تجمیع توانایی های موجود در بخش های مختلف جامعه صورت گیرد. کما این که بخشی از آن مربوط به نهادها، سازمان ها و عزم دولت است.
در کنار برنامه ریزی کلان به برنامه ریزی عملیاتی و اجرایی نیز نیاز است. این سطح از برنامه ریزی اهداف خرد و جزئی را در مسیر تحقق برنامه کلان نشان می دهد و دستیابی به آنها را مد نظر قرارمی دهد. اینجا است که برنامه ریزی مرتبط با سطوح میانی و پایین جامعه می شود. چه آنکه تأکید بر کارایی و بازدهی در سطح افراد تحقق می یابد و طبعاً هنگامی میسر می شود که در ارتباط با آن فرهنگ سازی صورت بگیرد. به زبان دیگر ماباید فرهنگ این برنامه ریزی را ایجاد کنیم.
واقعیت آن است که آدمی به منافع فعلی و موجود خویش می اندیشد؛ انسان ها می خواهند زندگی کنند و زندگیشان تأمین شود. آن ها مایلند در انجام این کارآسیب نبینند و به خوبی از پس تامین منافع خویش برآیند. لازم است که ما یک برنامه ریزی کوتاه مدت توانمند در تأمین اهدافی از این دست داشته باشیم که با آن برنامه بلندت و جامع نگر ناظربرگسترش تولید ملی و حمایت از کارو سرمایه سازگار باشد. در واقع این دو باید مرتبط با یکدیگر دیده شوند و به شیوه ای پیوسته مورد توجه قرارگیرند. کارکرد چنین برنامه ای تبدیل زمینه های بالقوه به بالفعل است. لازم است تا این تبدیل به شیوه ای روشمند و براساس مدیریت منابع و امکانات صورت گیرد. هم چنین لازم است که چنین برنامه ای، در نهایت، با مقتضیات زمان و مکان سازگاری داشته باشد. در واقع توجه به عنصر زمان و مکان در برنامه ریزی بسیارمهم است. حضرت علی علیه السلام، در عهد نامه معروف به مالک اشتر، می فرماید: و امض لکل یوم عمله فان لکل یوم مافیه (در هر روز کارهمان روز را انجام بده زیرا هر روز کار مخصوص خودش را دارد). پر واضح است که عجله و شتاب در کار با مفاد این روایت ناسازگاراست و چنین رویکردی به معنای انجام هر کار در وقت خودش نیست.
بر اساس اندیشه اسلامی انسان ها را به سه دسته تقسیم می شوند. یک سری انسان ها ملعونند زیرا امروز آن ها بدتر از دیروز است. یک عده افراد مغبونند یعنی دو روز آن ها مثل هم است. این دو دسته ضرر می کنند. اما دسته سوم انسان های مغبوطند یعنی امروز آن ها بهتر از دیروزشان است و باید به حال آن ها غبطه خورد.
برنامه ریزی باید در سطوح مختلف دنبال گردد: هم به صورت بلند مدت، هم به صورت کوتاه مدت و هم به صورت میان مدت؛ چه آنکه اگر برنامه ریزی در زندگی باشد، گذشته را می توانیم ببینیم، علل را در نظر بگیریم و آینده را به گونه ای طراحی کنیم که حاصل آن انتقال از موقعیت یا وضعیت نامطلوب به موقعیت یا وضعیت مطلوب باشد.
دستیابی به توسعه، تعالی و پیشرفت هنگامی میسر می شود که برنامه ریزی ما سبب ساز آن شود که امروزمان بهتر از دیروزمان باشد. جهت انجام این مهم، هم چنان که آمد بازم است تا به برنامه ریزی در سطوح عالی و جامع، از یک سوی، و سطوح خرد و فردنگرانه؛ از سوی دیگر، روی آوریم.
نکته مهم دیگر در باب برنامه ریزی ارتباط آن با آینده نگری است. وجه مقابل مسئله آن که عدم برخورداری از برنامه ریزی نیزبه معنای حرکت در مسیر عقب افتادگی و تن سپردن به سیر قهقرایی است. چنین رویکردی اختلال در رفتارها را در سیستم و در نظام سبب می شود و به ضرر جامعه و فرداست.
در جمع بندی مباحث بخش برنامه ریزی می توان گفت که:
- هدف برنامه ریزی رشد و تعالی جامعه است؛
- برنامه ریزی در سطوح کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت باید در دستور کار قرارگیرد؛
- ایجاد نظم فردی و اجتماعی از جمله آثار مهم برنامه ریزی است؛
- مشورت در برنامه ریزی بیانگر رویکردی عقلانی و عقلایی است و به تعمیق فکر و اندیشه برنامه ریز می انجامد؛
- برنامه ریزی کارکردهای مهمی دارد که از جمله آنها می توان به آرامش درونی اشاره نمود. هم چنین تسهیل مسیر زندگی، کاهش خطاپذیری و کاهش اشتباهات و نیز کاهش ریسک میزان خطرپذیری از جمله دیگر آثار برنامه ریزی است.
- برنامه ریزی باید در سطوح مختلف، و در عین حال عالمانه و با تدبیر و به صورت نهادینه و ساختارمند، انجام پذیرد به گونه ای که منافع فعلی و کوچک افراد جامعه در ارتباط با منافع کلان و کلی جامعه قرارگیرد.

آموزش

گام بعدی در مسیرحمایت از تولید ملی و سرمایه ایرانی، پس از مرحله برنامه ریزی، آموزش است، آموزش نیز در سطوح کلان و خرد مطرح می گردد:
آموزش در سطح کلان به مواردی نظیرآموزش در سازمان ها، نهادها، نهادهای مدنی و آموزش در دل دولت اشاره دارد. چنین آموزه هایی نقشی کارساز و تعیین کننده بر عهده دارند و از اهمیتی ویژه برخوردارند.
سطح دوم آموزش، آموزش در سطح خرد است که شامل مواردی نظیر آموزش افراد و خانواده ها می شود. به نظر می رسد که چنین آموزش هایی از کار و سرمایه ایرانی، ذیل رویکردی فرهنگی به این مقوله، تحقق می یابد و این مسئله، در اساس خود، مسأله ای فرهنگی است.
به این ترتیب باید به سمت هدف گذاری آموزشی در جامعه برویم. نظام آموزشی ما، اعم از بخش خصوصی و عمومی، باید به سمت تولید ملی متوجه شوند و این مسئله برایشان به مثابه مسئله ای بسیار مهم و حیاتی مطرح گردد. در انجام آموزش هایی از این دست می توان منطق صیحح تولید را نیز مد نظر قراردهد. به عنوان نمونه آموزش این مسئله که در تولید ملی، علاوه بر بعد کمیت، بعد کیفیت نیزبسیار مهم است و حرف نخست را می زند، از اهمیتی ویژه برخورداراست.
جهت گیری دولت در امر آموزش نیز باید این گونه باشد به این ترتیب لازم است تا دولت در آموزش هایی که برای جامعه فراهم می آورد به اولویت و اهمیت مقوله تولید ملی و حمایت از کار و تلاش و سرمایه ایرانی بپردازد و آن را سرلوحه آموزش هایی که در سطوح مختلف به جامعه ارایه می دهد قرار دهد.
کارکردهای مختلفی برای آموزش مطرح است. از جمله این کارکردها می توان به انتقال فرهنگ اشاره نمود. چنین انتقالی فرآیندهای منجر و منتهی به جامعه پذیری مطلوب را در جامعه افزایش می دهد و سبب ساز شکل گیری شخصیت افراد جامعه می شود. یکی دیگر از کارکردهای آموزش ایجاد تخصص است. هم در ارایه آموزش و هم در بهره گیری از آن باید به شیوه ای تخصصی عمل نممود و به گزینش دست زد. نکته آنجا است که آموزش خود مبنای تخصص گرایی می گردد و مهارت های مختلف را در انسان های مختلف جمع می آورد.

رابطه آموزش و توسعه

آموزش با توسعه رابطه تنگاتنگی دارد؛ به عنوان نمونه اگر در نظام آموزشی تحصیلی این امر به خوبی اتفاق بیفتند و جامه عمل به تن بپوشد افراد در سطوح ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه مهارت های لازم را جهت گسترش تولید ملی به دست می آورند و در این مسیر گام می نهند.
همین طور می توان به ردیابی رابطه آموزش و توسعه در ساختار اجتماعی نیزتوجه نمود. به عنوان نمونه اگر ما مایل به ایجاد وفاق و تأمین اجتماعی در جامعه باشیم لازم است که به آموزش نسبی زمینه های مؤثر در تولید این وضعیت در جامعه روی آوریم. چنین آموزشی دل مشغول گسترش روابط و تعامل اجتماعی خواهد بود و به ایجاد شرایط مثبتی می انجامد که دل آن آدم ها خواهند توانست در مسیرشد اقتصادی و عوامل مؤثر در آن نظیر رشد اقتصادی و عوامل مؤثر در آن نظیر توزیع عادلانه ثروت و درآمدها در جامعه گام بردارند. طبعا آموزش ارتباطی مشخص با گسترش اشتغال و مقوله اشتغال زایی نیزدارد. به نظر می رسد ساختار اجتماعی ما باید طور آموزش ببیند و طراحی شود که اساس کار و مبنای عمل آن اشاعه یک فرهنگ اسلامی یا فرهنگ دینی باشد.
به باور بنده هنگامی می توان همت خود را مصروف تحقق بخشی به منویات مقام معظم رهبری نماییم که به آموزش روی آوریم که توسعه و پیشرفت را، از منظری بومی و درون زا، مورد توجه قرار می دهد و مسیر دستیابی به توسعه متوازن، خودجوش و پایدار را در همه ابعاد آن موضوع فعالیت های آموزشی می بیند. چنین آموزش هایی به این مبحث در سطوح مختلف فرهنگ، اقتصادی؛ سیاسی و اجتماعی خواهد پرداخت.
برنامه ریزی آموزشی باید متناسب با واقعیت های جامعه انجام پذیرد و بریده از واقعیت ها در نظر گرفته نشود. هم از این روی لازم است تعریفی مشخص و عالمانه از وضع مطلوب و موجود سرلوحه تلاش هایی قرارگیرد که به این مقوله می پردازد. چنین تعریفی تغییرات را در رفتار انسان ها مد نظر قرارمی دهد و به تشویق وفاق و هم گرایی به مثابه زمینه توسعه همت می گمارد. واقعیت آن است که عاملان اصلی توسعه انسان ها هستند و اصلی ترین منبع ما در رویکرد به توسعه آدمی است.
به این ترتیب انسان است که باید در آن تغییر نگرش ایجاد شود و به این سمت که بتواند یک زندگی عالی یا زندگی مناسب داشته باشد گام بردارد. این مهم بیانگر جایگاه ویژه برنامه ریزی آموزش در گسترش فرآیندهای منجر به توسعه، نظیر تولید ملی و حمایت از کار و تلاش و سرمایه ایرانی، است. در پایان بحث در مورد برنامه ریزی آموزشی باید، ذیل رویکردی آسیب شناسانه، یادآور شد که موانعی نیزدر مقابل آموزش وجود دارد که بدون برطرف کردن آن مجالی برای رویکرد به تولید ملی باقی نمی ماند. از جمله این موارد فقدان همراهی آموزش با برنامه ریزی در سطوح خرد و کلان است. به نظر می رسد آموزش زمانی مؤثر واقع می شود که در پی برنامه ریزی و در چارچوب اهداف مشخص گردیده و در درون آن انجام می پذیرد.

فرهنگ سازی:

سومین شاخص فرهنگ سازی است. این شاخص نقشی مهم در گسترش تولید و حمایت از کار و سرمایه ایرانی دارد؛ تا آنجا که می توان مدعی شد فرهنگ سازی کارو تلاش در جامعه، از نقشی مهم و حیاتی در گسترش زمینه های منجربه تولید ملی و نیز استقبال از آن در بازار عرضه برخوردار است. فرهنگ را باید "معرفت مشترک" هر جامعه در نظربگیریم. بر این اساس باید گفت که فرهنگ بیانگر لایه های زیرین جامعه (نظر فکر، تفکر، بینش، جهان بینی و باورهای اصلی آن) و لایه هایی سطحی تر (هم چون ارزش ها، داوری انسان نسبت به خوبی ها و بدی ها، یک سری الگوهای هنجاری و رفتارها) است که کارکردی نمادین دارند. نکته آن جا است که ما باید در سطوح مختلف فرهنگ، چه در لایه زیرین و چه در لایه رویین، به ایجاد "فرهنگ کار و تلاش" و تشویق تولید ملی و جهاد اقتصادی بپردازیم؛ زیرا استمرار حیات جامعه در گروه چنین رویکردی است.
بیش تر از ارتباط دو شاخص و برنامه ریزی و آموزش سخن گفتنم؛ اکنون باید اضافه نماییم که این چرخه بدون توجه به فرهنگ و گام زدن در مسیر فرهنگ سازی به جایی نمی رسد. به این ترتیب باید پس از برنامه ریزی و انتقال اهدف مورد درخواست برنامه به مردم از طریق آموزش به مرحله فرهنگ سازی اندیشید و تلاش نمود حاصل آموزش مبتنی بربرنامه بخشی از ذهنیت ماندگار گردیده و در مردم تبدیل شود و بخشی از فرهنگ مردم گردد. شکل گیری این وضعیت به معنای انتقال رویکردهای مشوق کار و تولید ملی از سطح برنامه به عرف عمومی است. چنین عرفی می تواند دستمایه محکمی را برای قانون حامی تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی فراهم می آرود.
توجه به فرهنگ سازی به معنای حرکت در سمت گسترش فرهنگ پذیری اجتماعی است. فرهنگ پذیری در باب تولید ملی آن را در قالب سازمان و مجموعه ای فرهنگی در می آورد. عناصرفرهنگ در چنین وضیعتی منسجم می شوند و در مسیر گسترش تولید ملی عمل می کنند.
مسئله ای که باید در باب فرهنگ سازی به آن توجه نمود آنکه تغییر در ایستارها، نگرش ها و طرز تلقی ها بسیار کند و دشوار اتفاق می افتد و به سهولت میسر نمی شود طبعاً این مسئله بیانگر سختی فرآیندهای فرهنگ پذیری است؛ چه آنکه ماباید بتوانیم ارزش ها، باورها و اعتقادات را به صورت عمیق و ریشه دار در مسیرحمایت از تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی درونی و نهادینه کنیم. به عنوان نمونه نهادینه کردن ارزش های دینی در زمینه مصرف کالاهای داخلی یکی از کارهایی است که باید صورت بگیرد. یکی دیگر از این کارها، حمایت از کالاهای داخلی در مدارس و فرهنگ سازی پیوسته در این زمینه است. تلاش دیگر چابک کردن سیستم تولید به واسطه اصلاح قوانین دست و پاگیراست. در واقع فرهنگ سازی مادر زمینه حمایت از کار و تولید ایرانی باید به ایجاد چتری حمایتی بر سر تولید کنندگان داخلی بیانجامد و استقبال از تولیدات ملی باید بر این اساس گسترده شود.
در چنین فضایی خواهد بود که فرهنگ عمومی جامعه تولید را به عنوان بخشی از امکان کشور برای پیشتازی و استقلال در نظر می گیرد و تکریم از تولید کنندگان در جامعه عملیاتی می شود. به زبان دیگر ذیل چنین رویکردی است که تولید از ارزش های جامعه تلقی می شود و حمایت از کار و سرمایه ایرانی به یک فرهنگ غالب تبدیل می شود.
نکته دیگر آن که فرهنگ سازی در این زمینه فقط به صورت صریح و مستقیم نیست و می تواند شامل مباحثی نظیر گسترش احساس مسئولیت، اهتمام به امور جمعی، ترویج فرهنگ قناعت، ارائه الگویی برای اوقات فراغت سالم و سازنده، حرکت در جهت گسترش الگوی سلامت وروان، ارائه الگوی کار و تلاش، ارائه الگوی پرهیزگاری و ترویج نظم فردی و اجتماعی در جامعه، تلاش جهت ایجاد یک نوع دانایی متکی بر آموزش محوری، امربه معروف و نهی از منکر، و قانون محوری نیز گردد. چنین تلاش هایی به صورت غیر مستقیم به گسترش حمایت از کار و سرمایه ایرانی و اقتصاد موفق و خودکفا می انجامد.

نقش کار در اندیشه اسلامی و مقوله فرهنگ سازی

مبحث پایانی این نوشتار آنکه اسلام و کار و تلاش را برای رفع نیاز مادی عبادت می داند. در اقتصاد اسلامی به حد اکثر رساندن مورد تأیید است. طبعاً باید برای گسترش این رویکرد، که مطابق آن کار و تلاش به عنوان عبادت تلقی می شود. فرهنگ سازی نمود. طلب رزق و روزی و انجام کار مفید در اقتصاد اسلامی بسیار مطرح است و موجب سربلندی و عزت جامعه می شود. در واقع یکی از عناصر مطلوب توسعه و پیشرفت، گسترش کار و تولید است. این رویکرد باید در سطوح مختلف فرهنگ سازی شود.
کار جوهره انسانیت است و انسان همواره باید مشغول کارباشد. پیامبر (ص) می فرماید طلب الحلال فریضه علی کل مسلم و مسلمه (کسب رزق حلال و کار و کوشش بر هر مرد و زن واجب است). حضرت رسول (ص) هم چنین می فرماید: الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله (تلاش کننده به خاطر تأمین معاش خانواده مانند مجاهد در راه خدا است). بنابراین فرهنگ حاکم بر جامعه اسلامی باید فرهنگ کار مفید اقتصادی شود چنین فرهنگی موجب عزت در جامعه اسلامی خواهد شد.
این اندیشه اسلامی که عمل مؤمن و کار او اگر عبادت نباشد، کمترازعبادت نیست بیانگر آن است که تلاش انسانی، فی نفسه، ارزشمند است. به این ترتیب باید از کار به عنوان مفهومی پیشتاز در زمینه توسعه در اندیشه اسلامی یاد کرد.
* مدیر پژوهشکده علم اجتماعی و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

پی‌نوشت‌ها:

1- مولوی، مثنوی معنوی، دفتر دوم.
2- نهج البلاغه، خطبه 113.
3- تمیمی آمدی، غررالحکم و در ر الکلم، رقم، رقم 3931.
4- میزان الحکمه، ج2، ص 551.
5- ینابیع الموده، الرضا و الغضب، ص 519.
6- نهج البلاغه قبض الاسلام، نامه 53ص 1022.
7- بحارالانوار، ج100؛ ص 9، باب 1.
8- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 55.

منبع:دکتر محمد حسین پوریانی (1391) خرد نامه همشهری شماره 96 کاری از گروه مجلات همشهری