قمه زنى زیر تیغ نقد از زاویه اى دیگر
الف. روایات و گرایش هاى تاریخى: شمارى براى جواز و روایى قمه زنى به پاره اى از روایات و گزارش هاى تاریخى استناد کرده اند. که ما در جاى خود به نقد و بررسى آن پرداخته و به این نتیجه رسیده ایم که قمه زنى و امثال آن هیچ دلیل شرعى نه به گونه اى خاص و نه به گونه اى عام ندارد.
در این مقاله، از زوایاى دیگرى چون:
1. زیان رساندن به بدن
2. وهن مذهب
به بحث و بررسى قمه زنى و کارهایى همانند آن خواهیم پرداخت:
1. زیان رساندن به بدن
برخى از فقیهان از بُعد زیان رساندن به نفس، به قمه زنى و کارهایى همانند آن نگریسته اند. از باب نمونه: از شیخ عبدالکریم حائرى سوال شده است: تیغ زدن به سر در روز عاشورا جایز است یا نه ؟ایشان در پاسخ فرموده اند: در صورتى که مضر به نفس نباشد جایز است. برخى از شاگردان ایشان نیز، همین دیدگاه را تایید کرده اند. فتواى به جواز از سوى آقاى حائرى و برخى از شاگردان ایشان مشروط است.
پرسش اصلى در این جا این است که آیا تفکیک بین قمه زنى و ضرر امکان پذیر است آیا این سخن که قمه زنى جایز است مگر این که ضرر به نفس داشته باشد این استثناء استثناء شى از نفس نیست.؟
این سخن مانند آن است که گفته شود خوردن قطعه هاى لامپ مهتابى (برخى از صوفیان کردستان چنین کارهایى انجام مى دهند.) جایز است مگر این که ضرر داشته باشد. افزون براین، از آیت الله حائرى و شاگردان ایشان از بُعد ضرر بر نفس سوال شده است و آنان نیز از همان بُعد به پاسخ پرداخته اند. و حال آن که این مساله از ابعاد دیگر هم قابل طرح است مثل این که اگر قمه زنى سبب وهن و نفرت و گریز دیگران از مذهب شود و یا سبب وحشت و آزار تماشاگران و اعراض آنان از عزادارى شود، قمه زنى چه حکمى دارد؟
فتواى به جواز در شرایطى صادر شده که تنها نسبت به بُعد اضرار بر نفس حساسیت بوده است و مانند امروز قمه زنى زیر انتقاد دشمنان اسلام و تشیع به ویژه بنگاه هاى استکبارى و صهیونیستى نبوده است. دشمنان اسلام به ویژه اسکبار جهانى امروزه این گونه مسائل را دستاویزى براى مبارزه با اسلام شیعى و انقلاب اسلامى ایران قرار مى دهند. از این روى حساسیت هاى دیگرى به جز اضرار بر نفس مطرح است. که با توجه به آن باید این مقوله از عالمان و فقیهان پرسیده شود.
یکى از هوا داران قمه زنى مى گوید: علماء در فتواهایشان آورده اند که قمه زنى اگر به مرگ انسان بینجامد اشکال دارد و اما ضررهایى کمتر از آن اشکالى ندارد. این نسبت به فقهاى شیعه نادرست است. چرا که معناى این سخنان این است که قطع اعضاى بدن و ناکار آمد شدن آنها و یا از دست دادن قواى جسمى و روحى جایز است در حالى که هیچ فقیهى چنین سخنى نگفته است.
یکى دیگر با تشبیه قمه زنى به روزه مى گوید: گاهى در پى ضررهایى که بر بدن وارد مى شود اهداف عالى ترى هست. از باب نمونه، در روزه گرفتن، بدن ضعیف مى شود ولى منافع معنوى دارد. قرآن فرموده: لعلکم تتقون 28، قمه زنى هم از این قانون مستثنى نیست.
در پاسخ باید گفت: قیاس قمه زنى به روزه از جهات گوناگون مخدوش است:
1. روزه تکلیفى است که ریشه در آیات و روایات دارد و هیچ فقیهى در وجوب آن تردید نکرده است.
2. افزون بر این، روزه ضربه بربدن نیست بلکه بدن را باز سازى مى کند و صدها فائده روحى و جسمانى دارد که به برخى از آنها در آیات و روایات اشاره شده است.
3. علاوه بر این، اگر هر نوع اذیت و آزارى که فوائدى براى بدن داشته باشد جایز باشد باید بسیارى از ریاضت هاى ممنوع همانند ریاضت هایى که مرتاضان هندى دارند جایز باشد.
2. وهن مذهب
قمه زنى و همانند آن از زاویه »وهن مذهب« و پیامدهاى منفى آن نسبت به اسلام و مذهب تشیع نیز در خور بحث و بررسى است. نگرش به این گونه کارها از این زاویه، بسیار در خور اهمیت است. در روزگارى که به برکت انقلاب اسلامى، گرایش مردم به تشیع روز افزون شده است. و منطق و عقلانیت مبانى تشیع و صفا و پاکى رهبران آن به ویژه امام خمینى و مقام معظم رهبرى، دنیاى امروز را شیفته و دلداده مذهب اهل بیت کرده، انجام کارهایى سوال برانگیز که پشتوانه استدلالى محکمى هم ندارد ،موجب گریز و بیزارى مردم نسبت به مذهب مى شود، و بزرگ ترین ستم به مذهب اهل بیت است. برفرض که بگوییم و معتقد باشیم که قمه زنى هیچ گونه ضررى به نفس ندارد و یا این که قمه زنى داراى دلیل هاى محکم فقهى است. به قیمت پاى بندى به یکى از شعائر غیر واجب و تکالیف دینى، نمى توان اصل دین و مذهب را قربانى کرد و مردم جهان را بدبین به مذهب تشیع نمود و آن را مکتبى خرافى، بى منطق و خشونت طلب جلوه داد.تاکید امامان معصوم بر تقیه، همه جا به خاطر ترس از مخالفان نیست بلکه در بسیارى از موارد براى حفظ حرمت و وزانت شیعه است. یعنى در مواردى که مخالف، درکى از معارف عالیه شیعه ندارد و به نظر او پذیرش مساله اى به عنوان دین و مذهب براى او دشوارى نماید، باید به گونه اى عمل کرد که بدبینى او تحریک و تشدید نشود، بلکه هر چه ممکن است، باید چهره دین و مذهب را زیباتر و دل پذیر تر جلوه داد. تا غیر مسلمانان تشویق به دین شوند. بر همین اساس امام صادق (ع) مى فرماید:
کُونوا لنا زینا وَ لا تَکونُوا علینا شَیْنا حَبَّبونا الى الناس و لاتَبْغَضُونا الیهم، فجُّروا الینا کلّ مودةٍ و ادفعُوا عنّا کلّ شرّ.2
زینت ما باشید نه سبب زشتى و بى آبرویى ما. ما را محبوب مردم گردانید و مبغوض ایشان نکنید. پس محبت آنها را به ما جلب کنید و هر گونه بدى را از ما دور سازید.
و نیز على (ع) مى فرماید:
انّ احسَنَ الزى ما خَلَطَک بالناس و جَمَلکَ بینهم و کف ّالسنتهم عنک 3.
همانا نیکو ترین زینت و زیبایى چیزى است که تو را با مردم آمیخته سازد و تو را در میان مردم زیبا سازد و زبانشان را از بد گویى تو باز دارد.
و نیز امام صادق (ع) مى فرماید:
ایّاکُم اَنْ تَعْمَلُوا عَمَلاً یُعیّرُونابِهِ، فانَّ ولدً السُوءِ یُعیِّرُ وَالَدُهُ بِعَمَلِهِ، کُونُوا لِمَنْ انْقَطَعُتُم اِلَیهِ زَیْناً وَ لا تَکُونُوا عَلیهِ شَیْناً ...4
مبادا کارى کنید که ما را بدان سرزنش کنند. همانا فرزند بد، پدرش را به کردار او سرزنش کنند. براى کسى که به او دل داده اید (امام خود) زینت باشید و عیب و ننگ او نباشید.
اگر برخى فقها در گذشته، براساس شرائط و مصالحى موجود به جواز قمه زنى فتوا داده اند اما امروزه که شرائط با زمان هاى پیشین متفاوت است نمى توان همانند پى به جواز آن حکم کرد. به همین جهت فقهاى معاصر از زاویه وهن مذهب به این موضوع پرداخته اند. از باب نمونه در پرسش هاى گوناگون از کارهایى چون قمه زنى، قفل زنى، استفاده از زنجیرهاى خاردار که سبب جارى شدن خون از بدن مى شود. همچنین صورت و سینه خود را به زمین مالیدن به گونه اى که خون جارى شود، از آتش گذشتن و ... از فقها و مراجع معاصر سوال شده است. بسیارى از آنان چون مرحوم آیت الله فاضل لنگرانى، آیت الله بهجت، و همچنین آیت الله صافى گلپایگانى فرموده اند: هر عملى که موجب وهن مذهب شود جایز نیست. 5
آیت الله سیستانى در پاسخ فرموده اند: باید از کارهایى که عزادارى را مخدوش مى کند پرهیز کرد.6
مرحوم آیت الله تبریزى فرموده اند:
مجالس عزادارى براى تعظیم شعائر الهى است و باید به صورتى واقع شود که تعظیم معصومین (ع) بالاخص ابى عبدالله الحسین (ع) و اظهار حزن و شیون بر مصائب وارده باشد.7
آیت الله مکارم شیرازى به صراحت گفته اند:
کارهایى که نوشته اید مناسب این مراسم نیست و موجب وهن مذهب مى شود.8
مقام معظم رهبرى با شرح بیشترى در چند پرسش و پاسخ به حکم این گونه کارها پرداخته اند. از جمله از ایشان سوال شده است:
آیا قمه زنى به طور مخفى جایز است یا این که فتواى حضرت عالى عمومیت دارد؟
ایشان در پاسخ فرموده اند:
قمه زنى افزون بر این که از نظر عرفى از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمى شود و سابقه اى در عصر ائمه علیهم السلام و زمان هاى بعد از آن ندارد و تاییدى هم به شکل خاص یا عام از معصوم علیه السلام در مورد آن نرسیده است، در زمان حاضر موجب وهن و بد نام شدن مذهب مى شود. بنابر این، در هیچ حالتى جایز نیست.9
این فتوا داراى چند نکته اساسى و مهم است که مى تواند دلیل و شاهدى بر جایز نبودن قمه زنى و کارهایى همانند آن باشد.
1. قمه زنى از نگاه عرف از مظاهر و مصادیق عزادارى نیست.
2. سابقه اى در روزگار امامان معصوم (ع) و پس از آن نداشته است.
3. تاییدى هم به شکل خاص یا عام درباره قمه زنى نیامده است.
4. در زمان حاضر نیز موجب وهن و بد نام شدن مذهب شیعه مى شود.
و در پاسخ چند سوال دیگر که به پاره اى از مصادیق دیگر غیر از قمه زنى، سوال شده فرموده اند:
هر کارى که براى انسان ضرر داشته باشد و یا باعث وهن دین و مذهب گردد حرام است و مومنین باید از آن اجتناب کنند. و مخفى نیست که بیشتر این امور باعث بدنامى مذهب اهل بیت(ع) مى شود و این از بزرگ ترین ضررها و خسارت هاست.10
برخى براى آن که ثابت کنند قمه زنى وهن مذهب نیست گفته اند:
چون دشمنان نمى پسندند دلیل آن نسیت که قمه زنى وهن مذهب باشد و ما از آن دست بر داریم، و سپس با استناد به برخى از آیات از جمله: یا حَسْرَةً عَلَى العِبادِ مَا یأتِیهِم مِن رَسُولٍ اِلّا ّ کانوُا بِهِ یَسْتَهْزئُونَ11 و سخنان برخى از بزرگان را یادآور شده اند از جمله آیت الله بروجردى که حکم خدا با مسخره کردن عوض نمى شود و سخنان امام خمینى در توصیه به شوراى نگهبان که فرمودند: مبادا از حرف هاى خارجى ها بترسیم و در پیاده کردن احکام خدا سستى کنیم.12
افزون بر این، این کارها مخصوص ما نیست، در واتیکان نیز، مسیحى ها با شیشه بدن خود را زخمى مى کنند و سینه خیز روى زمین راه مى روند ...
در پاسخ سخنان یاد شده باید گفت: نکته مهمى که از آن غفلت شده این است که بین تمسخر پیامبران در ابلاغ پیام وحى و همچنین احکام مسلم شرعى با کارى که مشروعیت آن ثابت نشده بسیار تفاوت است. قیاس این دو به هیچ روى درست نیست. بى تردید، اگر دشمن ما را به جهت عقاید و اعمال مسلم دینى مسخره کند، کم ترین توجهى نمى کنیم. اما قمه زنى همان گونه که اشاره شد هیچ دلیل شرعى چه خاص و چه عام ندارد. بلکه شیوه اى از عزادارى است که به وسیله خود مردم به وجود آمده است. و نمى توان آن را جزء دین به شمار آورد. اگر دشمنان، ما را به خاطر اصل عزادارى و یا گریه بر سید الشهداء و... مسخره کنند توجه نمى کنیم چرا که در خود دین و روایات به این امور سفارش شده است. ما از مسخره کردن دشمن نمى ترسیم. از بد نمایاندن اسلام و مذهب به ملت ها مى ترسیم. ما از آن مى ترسیم که پا فشارى ما بر برخى از اعمالى که سابقه چندانى ندارد بهانه و دستاویزى به دست دشمنان بدهد و آنها با استفاده از آن، ملت هایى را که تشنه مکتب و مذهب تشیع اند ازآن بیزار کنند. در قرآن آمده است:
یَا ایّها الّذینَ وَ اَمنُوا لاتَقُولُوا راعِنَا و قُولُوا انُظُرنا وَ اسْمَعُوا و لِلْکافِرینَ عَذْابٌ اَلِیٌم13
آیه شریفه مى گوید: به جاى راعنا« بگوئید: »انظرنا»
این آیه زمانى نازل شد که یهودى ها به واژه »راعنا« ایراد گرفته و به وسیله آن پیامبر و مسلمانان را مسخره مى کردند زیرا »راعنا« همان گونه که در ذیل آیه در تفسیرها آمده هم به معناى »مهلت بده« و هم »ما را مراعات کن« به کار برده مى شود و هم به معناى »ما را تحمیق کن« مسلمانان که با واژه »راعنا« با پیامبر گفت و گو مى کردند مورد تمسخر یهود قرار مى گرفتند. خداوند به مومنان گوشزد کرد که شما مى توانید با تغییر یک کلمه در گفت وگوى با پیامبر اسلام این سوژه را از دست دشمن بگیرید. به جاى »راعنا« بگویید: »انظرنا« یعنى به ما توجه کن.13 از آیه شریفه استفاده مى شود که مسلمانان باید در برنامه هاى خود به گونه اى عمل کنند که بهانه به دست دشمن نیفتد. مقصود عالمانى که امروزه با قمه زنى و کاهایى همانند آن مخالفت دارند نیز همین است. آنان بر این باورند زمانى که شود با شیوه هاى بهترى عزادارى کرد که سبب دستاویز دشمنان نشود.
افزون بر این ها، مقایسه قمه زنى و امثال آن با کارهاى غلطى که برخى از مسیحیان انجام مى دهند، باعث جواز آن نمى شود. بلکه شک و تردیدها را بیشتر مى کند و بحث تقلید از بیگانگان را در اذهان پدیدار مى سازد. آیا عمل پیروان شریعت تحریف شده مسیحیت براى ما حجت است ؟ علاوه بر این، آداب و رسوم غلط برخى از ملت ها به دین آنها مستند نیست تا سبب وهن و بد نامى دین آنان شود. بسیارى از سنت هاى قومى و ملى نادرست تنها براى تفریح و خوش گذرانى است اما متاسفانه قمه زنى مستند به دین و مذهب مى شود و بر داشت دیگران نیز از این کار همین است. حتى برخى از معترضان، شیعه را با همین مراسم معرفى مى کنند.
قمه زنى و حکم حاکم
در بخش گذشته با نقل و نقد و بررسى دلیل ها و شواهد جواز قمه زنى به این نتیجه رسیدیم که این گونه کارها هیچ گونه دلیل شرعى به صورت خاص و یا عام ندارد و در سیره امامان معصوم (ع) نیز چنین شیوه هایى از عزادارى دیده نشده است. و اینک با صرف نظر از مطالب گذشته و با فرض این که این گونه عزادارى ها جایز یا مستحب و یا حتى واجب باشد، اگر حاکم اسلامى نسبت به گونه اى از عزادارى حکمى داد و از آن منع کرد تکلیف چیست؟ وظیفه فقهایى که آن نوع از عزادارى را مشروع وبه جواز یا استحباب آن فتوا داده اند چیست؟ آیا مى توانند بر نظر و فتواى خود اصرار داشته باشند و مردم را نیز بدان فرا بخوانند.؟ افزون بر این، اگر کسى از مرجعى تقلید مى کند که قمه زنى را جایز مى داند، آیا با نهى حکومتى و حکم حاکم براى او جایز است که در این مسئله برابر نظر و فتواى مرجع خود عمل کند و قمه بزند؟در جاى خود ثابت کرده ایم که اگر حاکم و ولى فقیه در روزگار غیبت حکم داد بر همگان چه مقلدان حاکم و چه مقلدان دیگر مراجع و حتى خود مراجع واجب است که از حکم حکومتى حاکم اسلامى پیروى کنند. چرا که ادله حجیت و نفوذ حکم حاکم عام است و همگان را در بر مى گیرد.
همه کسانى که حکم حاکم را پذیرفته اند به عمومیت نفوذ حکم و لزوم پیروى از آن فتوا داده اند.
از باب نمونه صاحب جواهر درباب رؤیت هلال و روزه گرفتن و افطار کردن مى نویسد:
بل الظاهر عدم الفرق فى ذلک بین الحاکم الاخر و غیره فیجب الصوم او الفطر على الجمیع.14
در لزوم پیروى، تفاوتى بین حاکم دیگر و غیر او نیست، همگان موظفند از حکم حاکم پیروى کنند و با حکم او روزه بدارند و روزه بگشایند.
شیخ انصارى نیز در بحث »مزاحمت فقها با حاکم اسلامى« با اشاره به این که اگر فقیه داراى شرائط در قلمرو اختیارات خود حکمى صادر کرد، آیا فقیه دیگرى حق دارد حکم او را نقض کند، یا این که همه باید پیرو نظر وحکم او باشند.؟ پس از اشاره به ادله پیروى از حکم، مى نویسد:
هذا کله مضافا الى اختلال المصالح المنوطه الى الحکام سیما فى مثل هذا الزمان شاع فیه القیام بوظائف الحکام ممن یدعى الحکومه و کیف کان فقد تبین مما ذکرنا عدم جواز مزاحمة فقیه لمثله فى کل الزام قولى او فعلى یجب الرجوع الى الحاکم.15
»افزون بر دلیل هایى که آمد، در مزاحمت فقیه و نقض حکم او اختلال نظام پیش مى آید و آن دسته از مصالح اجتماعى که به وسیله حاکمان سر و صورت مى گیرد مختل مى شود. همان گونه که در روزگار ما مدعیان حکومت و مزاحمان با حکم حاکم بسیار شده اند به هر حال، از آن چه گفتیم روشن شد: اگر فقیهى حکم فعلى و یا قولى الزام آورى را در امورى که مربوط به حکم است، بیان کند، جایز نیست دیگر فقها براى حکم او مزاحمت ایجاد کنند.« البته فرض یاد شده در صورتى است که حکومتى بر مبناى اسلام تشکیل نشده باشد و همه فقها وظیفه داشته باشند در امور ولایى دخالت کنند. اما اگر حکومت اسلامى تشکیل شده باشد و در راس آن فقیهى داراى شرائط، مانند زمان ما با شد به طریق اولى دیگر فقها در مسائل حکومتى حق مزاحمت ندارند. چرا که در این صورت فردى معین، به این کارها مى پردازد و دخالت دیگران در چنین مواردى مزاحمت با حاکم اسلامى است. که بى شک ادله ولایت فقیه مورد مزاحمت را در بر نمى گیرد. افزون بر این، اختلال نظام و هرج و مرج که شیخ انصارى نیز بدان اشاره کرده بودند در این جا نیز، پیش مى آید.
بسیارى از دیگر فقها نیز به نفوذ حکم حاکم و عمومیت آن تصریح کرده اند. نگارنده در جاى دیگر برخى از این گفته ها را آورده است.16
در این جا تنها به یک نمونه دیگر بسنده مى کنیم: مرحوم آیت الله خویى در ذیل سخن زیر از سید محمد کاظم یزدى: »و لا یختص اعتبار حکم الحاکم بمقلدیه بل هو نافذ بالنسبة الى الحاکم الاخر...17« مى نویسد:
»و على تقدیره لا یفرق فیه بین مقلدیه و مقلدى غیره حتى المجتهد الاخر و ان کان اعلم و الناس کلهم مقلدوه و لا مقلد لهذا المجتهد الحاکم اصلا بمقتضى اطلاق الدلیل18«
اگر حجیت قول حاکم را پذیرفتیم ،در حجیت و نفوذ آن، بین مقلدان خود او و مقلدان دیگر مراجع، تفاوتى نیست. همه وظیفه دارند پیروى کنند. و بلکه مجتهد دیگر، هر چند اعلم باشد و همه مردم مقلد او باشند و فقیه حاکم هیچ مقلدى نداشته باشد، موظف است از حاکم پیروى کند؛ زیرا ادله اطلاق دارند.
با نگاهى به تاریخ نیز، مى یابیم که همه فقها بر این اصل مهر تایید زده اند. از باب نمونه استفاده از تنباکو عملى جایز و مباح بود اما وقتى میرزاى شیرازى بزرگ ،به خاطر مصالح اسلام و کشور اسلامى حکم به تحریم دادند همگان از مردم عادى تا مراجع از آن پیروى کردند. و وقتى که حکومت ایران براى شکستن آن حکم، به مراجع نجف و ایران مراجعه کرد، همگان در پاسخ گفتند:
»آن چه را میرزاى شیرازى فرموده، حکم است نه فتوا، و اطاعت آن، بر همه لازم است.19«
و یا میرزاى آشتیانى فرمود: این حکم از جناب میرزاى شیرازى است و حکم جنابشان درباره مجتهد و مقلد نافذ و واجب الاتباع است.20
امام خمینى نیز، با اشاره به حکم میرزاى شیرازى مى فرماید: چون حکم حکومتى بود براى فقهاى دیگر نیز، واجب الاتباع بود.22
نمونه اى دیگر، در روزگار مرجعیت سید ابوالحسن اصفهانى، فردى از شیعیان را بدون جهت در مکه کشتند. ایشان در آن سال حج را تحریم کردند. و یا پس از حادثه سیاه و خونین مکه، به دستور امام خمینى حج تعطیل شد. نماز جماعت با آن همه اجر و ثوابى که دارد در دوران نهضت و پیش از انقلاب براى مدتى تعطیل شد.23
افزون بر همه این موارد تاریخى، شهید صدر مى نویسد:
اگر حاکم شرعى، فرمانى جهت مصلحت صادر کرد حتى کسانى که معتقدند که مصلحتى را که حاکم تشخیص داده است، اهمیتى ندارد، نمى توانند مخالفت کنند. بلکه باید از آن پیروى کنند.24
با توجه به سخنان و مبانى یاد شده، حتى اگر کسى از مرجعى تقلید مى کند که او قمه زنى را جایز و یا مستحب مى داند، با نهى و حکم صریح ولى فقیه، قمه زنى جایز نیست .در این مسئله نه تنها مقلد که مرجع نیز نمى تواند به فتواى خود عمل کند. بر همین اساس بسیارى از عالمان بزرگ و مراجع تقلید پس از آن که رهبرى از قمه زنى نهى کردند پیروى از حکم ایشان را واجب دانستند. از باب نمونه: مرحوم آیت الله لنکرانى پس از حکم به تحریم قمه زنى مى فرمایند :
گذشته از اینها، اعمال فوق مورد نهى مقام معظم ولایت امر مسلمین قرار گرفته و حکم معظم له واجب الاتباع است. خداوند به ملت معتقد و هوشیار و سیاست فهم ایران توفیق تبعیت از احکام الهى و عزادارى مورد رضایت بقیة الله را عنایت فرماید.
آیت الله اراکى، با این که در این موضوع پیرو آیت الله حائرى است ولى پس از حکم مقام معظم رهبرى اعلام کردند:
دستور ولى امر مسلمین جهان مبنى بر جایز نبودن این اعمال براى همه لازم الاطاعه و قابل اجرا است.25
آیت الله شاهرودى، آیت الله بنى فضل، آیت الله مظاهرى و بسیارى از دیگر فقیهان پیروى از حکم ایشان رابر همگان لازم دانستند.26
همچنین آیت الله مشکینى،27 و بسیارى از علماى لبنان از جمله علامه فضل الله شیخ محمد مهدى شمس الدین رئیس مجلس اعلاى شیعیان لبنان، سید حسن نصر الله و... حمایت و پشتیبانى خود را از سخنان رهبرى اعلام داشتند و از شیعیان لبنان و دیگر مناطق جهان نیز خواستند که از رهنمودهاى ایشان پیروى کنند.28
پی نوشت ها :
1. سوره بقره، آیه 183.
2. وسائل الشیعه، ج 8 ص 400.
3. غرر الحکم و درر الکلم، ج 5 ص 510 .
4. اصول کافى، ج2 ص 219؛ وسائل الشیعه، ج 11ص 471 حدیث یاد شده را با اندک تفاوتى نقل کرده است.
4. مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید، ج 3 ص 33.
5. همان مدرک.
6. همان مدرک.
7. همان مدرک.
8. اجوبة الاستفتائات ص 324 -326.
9. همان مدرک.
10. در بخش آینده در این باره توضیح بیشترى خواهیم داد.
11. سوره یس، آیه 30.
12. سخنان امام خمینى در جمع اعضاى شوراى نگهبان، صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینى، ج 18 ص 241، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (س)
13. بقره آیه 104.
14. التفسیر الکبیر، فخر رازى، ج 3 ص 224، دار احیا ء التراث العربى ؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبى، ج 2 ص 57، دار احیاء التراث العربى.
سخنان مقام معظم رهبرى در تاریخ 1/43 /76 در اجتماع بزرگ مردم مشهد در صحن امام خمینى.
15. پیرامون عزادارى عاشورا، ص 42.
16. جواهر الکلام، ج 19 ص 390.
17. المکاسب، شیخ انصارى، 157، چاپ تبریز .
18. مجله فقه ،ش 2 ص 63 -65 ،مقاله حکم حاکم و رؤیت هلال.
19. عروة الوثقى، 370، کتاب الصوم، دار الکتب الاسلامیه.
20. مستند عروة الوثقى، سید ابوالقاسم خویى، ج 2 ص 114، کتاب الصوم.
21. تحریم تنباکو، تیمورى، 117، شرکت سهامى کتاب هاى جیبى، تهران.
22. قرار داد رژى، کربلاییى، ص 84 _- 87، 89، 109، 123.
23. ولایت فقیه، ص 150.
24. پیرامون عزادارى عاشورا، ص 55.
25. الفتاوى الواضحه، ص 116 مسئله 23.
26. پیرامون عزادارى عاشورا، ص 37.
27. همان مدرک.
28. همان مدرک. ص 48 - 60 .
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}