نویسنده : محمدحسین طارمی



 

اشاره:

در بخش نخست این مقاله، پس از مفهوم شناسى کودک آزارى، جلوه هاى گوناگون این پدیده نابهنجار از منظر حقوق بین الملل و حقوق ایران بررسى شد. در ادامه به اقسام حرمت آن از نگاه فقه و احکام فقهى فقها نگریسته مى شود.

کودک آزارى از نگاه فقه

با توجه به تعریفى که از کودک آزارى گذشت، از ابواب متعددى مى توان حکم حرمت کودک آزارى را استفاده نمود.

1.کودک آزارى از مصادیق ظلم

یکى از بزرگ ترین گناهان، ظلم و آزار به کسى است که هیچ پناه گاهى جز خداوند ندارد. در حدیث نبوى مى خوانیم: "أَنَّهُ قَالَ: قَالَ اللَّهُ - عَزَّ وَ جَلَّ-: اشْتَدَّ غَضَبِى عَلَى مَنْ ظَلَمَ أَحَداً لَا یَجِدُ نَاصِراً غَیْرِى"(1) بنابراین، یکى از مصادیق بارز آن، ظلمى است که از سوى والدین یا سرپرستان قانونى به فرزندان مى شود. لذا ظلم والدین به فرزندان از مسلم ترین اعمال حرام بوده و ممنوع است. البته از دیدگاه اسلام هر گونه آزار جسمى و روانى کودک حرام است. از این رو، علاوه بر حرمت تکلیفى، حکم وضعى آن نیز که عبارت است از مجازات جزائى و ضمان مدنى در مورد والدین ظالم اجرا خواهد شد.
از مصادیق بارز ظلم والدین، آزار کودک بى پناهى است که سرپرستى او را بر عهده دارند، چرا که از وظایف پدر و مادر حفظ و تربیت کودک است. لذا ایشان حق ندارند به هیچ بهانه اى صدمه اى جسمى یا روحى به کودک وارد کنند. ضمن این که، جواز تادیب کودک منوط به شرایط و محدود به حدود خاصى است. لذا والدین نمى توانند به استناد حق تادیب به هر شیوه اى براى تادیب کودک خود توسل جویند. از این رو اگر تنبیه بدنى خارج از حد ضرورت یا بیش از مقدار لازم باشد،تعدى بوده، موجب ضمان، دیه و مجازات تعزیرى است.
آیة الله العظمى صافى گلپایگانى (دام ظله) در این مورد مى فرمایند:" تأدیب فرزندان بر پدر لازم است، لکن در حدودى که شارع مقدس اجازه داده و دستور شرع - به اتفاق همه مراجع تقلید دامت برکاتهم - این است که تنبیه باید به نحوى باشد که موجب دیه نشود"(2).
آیة الله صانعى(دام ظله) در این باره مى گوید:" هیچ شرع و قانونى چه رسد به شرع مقدس اسلام که دینى الهى است، آزار انسان ها، چه رسد به کودکان مظلوم و بى پناه آن هم در محیط بسته خانه را اجازه نداده و نمى دهد و عقل و نقل و همه علما و فقها اجمالا آن را حرام، معصیت، گناه، ظلم و ایذاء مى دانند و ناگفته نماند که به حکم اطلاق ادله حرمت ظلم و اذیت، فرقى بین ایذاء جسمى و روحى نمى باشد و هر دوى آنها حرام است و مرتکب اش به علاوه از ضمان و لزوم جبران خسارت و ضرر وارده به کودک، همانند ضرر به دیگران مستحق تعزیر هم مى باشد. پس آزار کودکان از طرف والدین جایز نبوده و نیست و کودک آزارى از طرف آنها در شرع مقدس حرام و معصیت مى باشد، بلکه عمده و غالب انواعش - اگر نگوییم همه اش - از معاصى کبیره است.
این بود بیان حکم کلى مساله، اما راجع به رفع معضل مفروض در سؤال، راهکار جلوگیرى از آن، مانند راهکار جلوگیرى از ظلم به دیگران در اسلام پیش بینى شده و بر همگان، مخصوصا دولت مردان قانون گذارى و اجرا، تشکیل محاکم جلوگیرى از ایذاء و به فریاد چنان مظلومان بى پناه رسیدن واجب شرعى و عقلى است، بلکه بر آنها به علاوه از تکلیف یک حق هم مى باشد، چون هر مظلومى بر حکومت حق رفع ظلم از خودش دارد و حکومت باید جلوى هرگونه ایذاء و اذیت را گرفته و عدالت را اجرا نماید و مساله حمایت، قاعدتا همان حضانت، سرپرستى و تربیت کودک و حفظ بدن و روح و جان او مى باشد، که به پدر و مادر واجب شده است. آرى! در راستاى ادب و تربیت کودکان از طرف آنها تنها زدن حداکثر تا پنج ضربه و یا شش ضربه، نه زیادتر، آن هم با انحصار راه تربیت به آن و در مسیر جلوگیرى از فساد اخلاقى و ارتکاب کارهاى ناشایست و به شرط این که ضربه به طور سخت و موجب زخم شدن و یا تغییر رنگ پوست نباشد اجازه داده شده و ناگفته نماند با آن که امروزه تربیت اولاد و رشد استعدادهاى آنان، خود رشته بسیار با اهمیت و داراى علما و متخصصین مى باشد، نیاز به تنبیه بدنى - که معمولا مانع از تربیت و رشد استعدادهاست - بسیار نادر بوده و هست و بر همه قدرت هاى تبلیغى و فرهنگى است که راه هاى احسن تربیت، ادب و فرهنگ را تبلیغ نموده تا طبعا پدران و مادران مهربان و همه مربیان از آن راه ها استفاده کنند و راه کودک آزارى مسدود گردد و باید همگان را به سیره رسول گرامى اسلام (ص) در جلوگیرى از تربیت و ادب در هنگام غضب و خشم متوجه ساخته، تا ادب و تربیت همراه با عاطفه و حاکمیت عقل و علم و خرد انجام گیرد؛ چرا که حالت خشم و غضب در هنگام تربیت و ادب همه جهات عقلانى و انسانى تربیت را مستور نموده و پرده حجاب سخت و آهنینى بر روى همه آنها قرار مى دهد، که نعوذبالله منه، امید است که با فرهنگ سازى هرچه بیشتر و اصلاح در قوانین حمایت از کودکان و بررسى مجدد قوانین مجازات و تعزیرها با توجه به شرایط اجتماعى، زمان ها و مکان ها در جهت پیش گیرى از پدیده کودک آزارى دیگر شاهد این پدیده ى شوم نباشیم".(3)

2. کودک آزارى به واسطه سوء نیت در تادیب

هدف اصلى در جایز بودن تادیب کودک، تربیت صحیح اوست. لذا والدینى مى توانند در این مسیر گام بردارند که این هدف، آرمان تربیتى آنان باشد. لذا تادیب کودک با انگیزه تشفى خاطر یا کاستن از فشارهاى عصبى خود و مانند آن جایز نیست. بسیارى از فقها در کنار حکم به جواز تادیب، بدین نکته نیز اشاره نموده اند. لذا صدمات ناشى از تادیب با سوء نیت نیز از دیگر مصادیق کودک آزارى به شمار مى رود، که علما نیز بدان تصریح دارند.
مرحوم آیت الله گلپایگانى (ره) بر این نکته تاکید بسیار دارند، که، تادیب فیزیکى نباید از روى خشم نا بجا و تشفى خاطر باشد: "وکذا لا یجوز ضرب الصبى الممیز، للغضب وتشفى القلب".(2)
به طور کلى تادیب کودکان باید با هدف اصلاح ایشان و در راستاى مصلحت باشد. ایشان در تذکرى فقهى و اخلاقى مى فرمایند: " ثم إنه لابد من أن یکون المقصود والهدف فى مقام الضرب هو التأدیب الراجع إلى مصلحة الصبى لا ما یثیره الغضب النفسانى وإلا فربما یؤول الامر إلى أن یؤدب المؤدب، لأن ضربه لم یکن لله تبارک وتعالى. وعلى هذا، فلابد من أن یکون ضربه فى الحال الطبیعى العادى، لا حال الغضب، ولو کان مغضبا یکون غضبه لله تعالى لا لنفسه حتى یسوغ ضربه، وهذه الحالة قلما توجد إلا فى النفوس الزکیة الطاهرة ".(3)

3. کودک آزارى به واسطه تادیب نامناسب

چنان که فقهاى عظام(ره) و حضرت امام خمینى(ره) فرموده اند(4)، تادیب زمانى جایز است که به مصلحت کودک و در حد متعارف باشد. از این رو، آن گاه که در تادیب، مصالح کودک در نظر گرفته نشود یا به کودک بیش از حد متعارف صدمات جسمى و روانى وارد شود، کودک آزارى تحقق یافته است.
گذشته از تادیب بدنى غیر مجاز که پیش از این بررسى شد، تادیب غیر مجاز، شکل دیگرى نیز دارد، که ناشى از صدمات روانى است. از این رو، والدین و پس از ایشان، مربیان آموزشى و پرورشى، بیشترین وظیفه را در پرورش روانى و اخلاقى کودک دارند. لذا چنان که برخورد ایشان با کودک به گونه اى باشد که کودک از احساس امنیت روانى و فکرى کافى برخوردار نباشد و یا کودک دچار پریشانى روانى گردد، کودک آزارى تحقق یافته است. از این رو، والدین حق توهین به کودک خود را ندارند و هر گونه دشنام، چنان چه خارج از اهداف تربیتى متعارف باشد، قابل برخورد است.
از سوى دیگر، به والدین توصیه شده است که نام نیکو بر فرزندان خود بگذارند تا در بزرگسالى از نام بد در رنج نباشند، چرا که اسلام به شخصیت کودک ارزش و اهمیت ویژه اى قائل شده و والدین را ملزم نموده که به گونه اى با کودک رفتار کنند که شخصیت اخلاقى و روانى او رشد یابد، لذا در روایات زیادى، احترام گذاشتن به کودک را لازم،(5) والدین را از تبعیض بر حذر، و ایشان را موظف به جبران حقارت ها و کمبودهاى عاطفى نموده است.(6)
بنابراین، از مجموعه روایات مى توان اهتمام اسلام براى تامین نیازهاى روانى کودکان و لزوم توجه والدین به این مهم را دریافت.

حد متعارف تادیب چه مقدار است؟

یکى از ابهامات قانونى در تادیب فیزیکى کودک، عدم تعریف حد متعارف و محدوده مجاز تنبیه بدنى است. در حقیقت مى توان علت این امر را نسبى بودن آن نسبت به کودکان مختلف دانست. لذا قانونگذار تعیین میزان دقیق حد متعارف تادیب را بر عهده قاضى گذاشته و او موظف است با مراجعه به عرف، میزان متعارف را معین کند.
یکى از معیارهایى که در فقه براى حد متعارف تنبیه بدنى از سوى سرپرست کودک بیان شده، آن است که زدن کودک باید به گونه اى باشد که موجب دیه نشود. محقق سبزوارى در این زمینه مى فرماید: »تادیب با زدن نباید به گونه اى باشد که از محل ضرب خون جارى شود و نباید ضربات شدید باشد. شیخ در مبسوط قولى را نقل کرده است که بر اساس آن باید کودک را با پارچه اى، یا حوله اى و یا با پوستین زد و نباید او را با تازیانه یا چوب زد. در برخى روایات آمده است که او را باید با مسواک زد. برخى اصحاب گفته اند که باید هنگام زدن از مواضع خطرناکى چون صورت، خاصره، دل و مانند آن ها پرهیز نمود. ضمن این که ضربات را بر یک موضع نزنند، بلکه به جاهاى متعددى بزنند تا مراعات سلامتى و حال او شود«.
شیخ محمد على انصارى نیز در موسوعه فقهیه، بدین نکته اشاره مى کند که تادیب نباید بیش از حد متعارف باشد: ایشان مى فرمایند:" زدن و تادیب بیش از حد متعارف زیاده روى در تادیب بوده و موجب ضمان در غیر قتل و محرومیت از دیه در قتل خواهد شد. البته این سخن با قطع نظر از حرمت تکلیفى است، چرا که تادیب خارج از حد لازم و متعارف، به معناى عقوبتى غیر شرعى بوده و حرام است. علامه(ره) در کتاب تذکره در این زمینه مى فرماید: هیچ مخالفى نیست در این که اگر کسى در تادیب و مانند آن زیاده روى شود، یا بیش از مقدارى باشد که هدف را تامین مى کند (مثلاً بیش از مقدار تاثیر گذار در اصلاح کودک باشد)، یا کودکى را بزند که عقل و فهم ندارد (کودک غیر ممیز)، مستوجب ضمان خواهد بود. بلکه صاحب جواهر ادعا نموده است که: اگر پدر یا پدر بزرگ کودک را در حد مجاز بزنند و کودک بمیرد مستوجب ضمان است. سپس ایشان از طریق قیاس اولویت، معلم و سایرین را در چنین مواردى الحاق به مورد نموده است. این سخنان نسبت به این مقدار جایزبود و چنین سخنانى بر اساس قیاس اولویت، دلالت بر ضمان تادیبى است که غیر جایز بوده و زیاده روى باشد. در حقیقت تردیدى در این نیست که زیاده روى در تادیب مستوجب ضمان است ".
حضرت آیة الله صافى گلپایگانى نیز در توضیح حد متعارف تادیب و تنبیه بدنى مى فرمایند:"دستور شرع به اتفاق همه مراجع تقلید دامت برکاتهم این است که تنبیه باید به نحوى باشد که موجب دیه نشود".(11)
مرحوم شیخ الفقها آیة الله اراکى(ره) نیز مى فرمایند:" هرگاه تأدیب طفل متوقف باشد بر ضرب، جایز است، ولى باید سرخ و کبود نشود و در فرض جواز، حکم تکلیفى با حکم وضعى منافات ندارد، مثل اکل در مخمصه... که با ضمان منافات ندارد، پس هر گاه سرخ یا کبود یا سیاه شود دیه مقرره را دارد".
از بیانات علما و سخنان دیگرى از این قبیل مى توان دریافت که در فقه محدوده اى معین از حد متعارف تادیب و تنبیه بدنى ذکر شده که مى تواند روشن گر ابهامات قانونى باشد، به ویژه که برخى، کودک آزارى و دشوارى کشف آن را ناشى از سوء استفاده مجرمین از ابهامات این چنینى قانون مى دانند.
لازم به ذکر است که تربیت اسلامى، گرچه تنبیه بدنى را نفى نمى کند، اما آن را بسیار محدود و به عنوان راهکار نهایى توصیه مى کند.
آیة الله مکارم شیرازى در پاسخ به سئوالى در مورد حکم تنبیه بدنى و محدوده آن مى فرمایند:" تنبیه بدنى کودکان در عصر و زمان ما عوارض و پیامدهاى نامطلوبى دارد و لذا حتى الامکان باید از آن صرف نظر کرد و از طرق دیگر، نظیر تشویق ها یا محرومیت از برخى امکانات و مسافرت ها و تفریحات با آنها برخورد کرد."(12)
در اسلام بیش از آن که به تنبیه بدنى توصیه شده باشد، نسبت به تربیت همراه با محبت و مدارا توصیه شده است. هرچند تنبیه بدنى در حد متعارف نیز براى مواقع خاصى مجاز شمرده شده است.
مرحوم آیت الله گلپایگانى (ره) در توضیح فلسفه جواز تادیب فیزیکى مى فرمایند: " فالظاهر فیه أیضا الجواز وذلک لأن وظیفة الوالدین تأدیب أولادهم وتربیتهم على الاخلاق الکریمة والآداب الحسنة، وتمرینهم وتعویدهم على کرائم العادات و فعل الحسنات و منعهم عن کل عمل یضر بأنفسهم و بغیرهم، و على ولى الاطفال تکمیل نفوسهم وسوقهم إلى ما فیه صلاحهم و سدادهم، وضرب الاطفال لهذه المقاصد المهمة و الاهداف العالیة لا یعد ظلما وإنما هو إحسان إلیهم کى یسعدوا بها فى حیاتهم و یفوزوا بها بعد مماتهم، فضرب الصبى حینئذ کالعملیة الجراحیة التى توجب الالم ولکنها إحسان إلى المریض "(8) بر اساس این سخن که برگرفته از برخى احادیث مى باشد(9)، در حقیقت، تنبیه بدنى تنها در صورتى مجاز است که راهى جز آن نباشد، چرا که در این صورت تنبیه بدنى همچون جراحى دردناکى است که جان کودک مبتلا به بیمارى رفتارى را نجات مى دهد.
در این راستا روایات بسیارى بر ضرورت توجه و دقت والدین بر تربیت صحیح فرزند وارد شده(10)، که در همه آنها لازمه تربیت صحیح فرزند، نظارت بر رفتار و گفتار اوست. نباید فرزند را رها نموده به حال خود گذاشت و یا بیش از حد او را تحت فشار قرار داد. افراط و تفریط در این امر زیان بار است. لذا نباید چون راسل معتقد به آزادى مطلق فرزند شد و نه چون قانون حمورابى گفت: "اگر کودکى دست به روى پدرش بلند کرد آن دست را باید برید. و اگر کودکى به پدر یا مادرش بگوید من بچه تو نیستم، باید زبان او را با چاقو برید".(11) بنابراین، بهترین شیوه تربیت، تربیت معتدل اسلامى است که از سویى والدین را موظف کرده که به تربیت اولاد توجه کنند و از سوى دیگر، ایشان را تشویق به محبت نسبت به فرزندان نموده و به جاى خود اجازه، تادیب غیر فیزیکى و تادیب فیزیکى محدود را بدو داده است.

4. کودک آزارى به واسطه کوتاهى در وظایف سرپرستى

فرزند پس از تولد تحت سرپرستى والدین است و ایشان موظف به مراقبت و سرپرستى از وى مى باشند. این نوع سرپرستى تحت عنوان "حضانت" و "ولایت " در عبارات فقها ذکر شده است.صاحب جواهر در تعریف حضانت گوید:" فهى کما فى القواعد و المسالک، ولایة و سلطنة على تربیة الطفل وما یتعلق بها من مصلحة حفظه"(12)
از این رو والدین کودک، مسئول سلامت جسمى، روانى و رفتارى کودک خود هستند و نباید در حفظ سلامت فرزند خود کوتاهى کنند. و اگر عمدا به سلامت و بهداشت او بى توجهى نمایند، ترک واجب نموده اند. ضمن این که اگر مصلحت در تحصیل فرزند (در حد نیاز) باشد، ایشان موظف اند براى حفظ مصلحت آینده او،مانع از تحصیل کودک نشوند. بنابراین، مى توان از این باب بسیارى از مصادیق کودک آزارى ناشى از ترک فعل را از نظر فقه ممنوع دانست.

5. کودک آزارى به واسطه عدم رعایت مصلحت کودک

والدین به عنوان سرپرست و ولى کودک موظف هستند که مصالح کودک را رعایت نموده در جهت حفظ آن تلاش کنند. از این رو، به کار گیرى کودک در افعال و اعمال حرامى، چون خرید و فروش مواد مخدر یا ترویج فحشا و فساد؛ به یقین بر خلاف مصلحت ایشان بوده و حرام است.لذا از این باب مى توان کودک آزارى ناشى از بهره گیرى خلاف را ممنوع شمرد. ضمن این که، ارتکاب اعمال منافى عفت با کودک که از مصادیق کودک آزارى جنسى است، علاوه بر حرمت، مستوجب اجراى حد الهى بر مرتکب مى باشد. به عنوان نمونه، امام خمینى (ره) در مورد زناى با محارم، که شامل فرزند دختر مى شود، مى فرماید: "یجب (القتل) على من زنى بذات محرم للنسب کالام و البنت"(13) و به طور کلى در مورد زنا با کودک مى فرمایند: "لو زنى البالغ العاقل المحصن بغیر البالغة او المجنونة فهل علیه الرجم ام الحد دون الرجم؟ وجهان: لا یبعد ثبوت الرجم علیه "(14) البته شهید اول در لمعه و شهید ثانى در شرح آن زنا با کودک را مستوجب حد جلد (تازیانه) مى دانند.(15) ایشان در مورد لواط مى فرمایند: " لو لاط البالغ العاقل بالصبى موقبا قتل البالغ ".(16)

نتیجه گیرى

از آن چه بیان شد به دست مى آید که از نظر حقوق ایران که انواع کودک آزارى ممنوع بوده و داراى مجازات قانونى است. از منظر فقهى نیز از ابعاد مختلفى مى توان به ممنوعیت فقهى آن پى برد، از جمله حرمت کودک آزارى جسمى و روانى به واسطه ظلم و ایذاء. از دیدگاه فقه، تأدیبى به مصلحت کودک است که موجب صدمه جسمى یا روانى خارج از حد نباشد، بنابراین، تأدیب کودک در حدى جایز است که موجب ثبوت دیه نگردد. از سوى دیگر به واسطه وجوب حفظ و سرپرستى کودک توسط والدین و سرپرست قانونى او ، کوتاهى در این امر که سبب کودک آزارى ناشى ترک گردد ممنوع است، لذا سرپرست کودک موظف است در جهت حفظ سلامت جسمى و روانى کودک بکوشد،نه این که آن را به خطر اندازد. به کار گیرى کودک باید بنا به مصلحت عقلایى کودک باشد، از این رو مى توان کودک آزارى ناشى از بهره گیرى خلاف را ممنوع دانست، مصادیق کودک آزارى جنسى نیز به صراحت از سوى شارع مقدس و فقهاى عظام ممنوع و مستوجب مجازات هاى سنگینى است.

پی نوشت ها :

1. و همچنین در حدیث دیگرى آمده است: "الکافى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنِ الْوَلِیدِ بْنِ صَبِیحٍ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: مَا مِنْ مَظْلِمَةٍ أَشَدَّ مِنْ مَظْلِمَةٍ لَا یَجِدُ صَاحِبُهَا عَلَیْهَا عَوْناً- إِلَّا اللَّهَ" ر.ک: بحار الأنوار ج72، ص 330.
2. آیت الله گلپایگانى(ره)، در المنضود، ج 2 ، ص281.
3. همان، ج 2 ، ص 291.
4. ر.ک: امام خمینى(ره)، تحریر الوسیله، ج 2، ص 477، مسئله ششم.
5. فى ما اوصى به امیر المؤمنین عند وفاته: و ارحم من اهلک الصّغیر و وقّر منهم الکبیر". از وصایاى على علیه السلام به هنگام شهادت این بود که در خانواده خود به کودکان عطوفت و مهربان باش و بزرگ ترها را احترام کن. همان الحدیت، روایات تربیتى، محمد تقى فلسفى، ج3، ص 58، فصل محبت به کودکان.
6. امام صادق(ع) از پدر گرامى خود نقل کرده است که مى فرمود: "به خدا قسم رفتار من با بعضى از فرزندانم از روى تکلف و بى میلى است، او را روى زانوى خود مى نشانم، محبت بسیار مى کنم، از وى شکرگزارى و قدردانى مى نمایم، با آنکه این همه احترام و محبت شایسته فرزند دیگر من است، باین تکلف تن مى دهم، او و برادرانش را بیش از حد احترام مى کنم براى اینکه فرزند شایسته ام از شرّ آنان مصون باشد، براى اینکه اینان با کودک عزیز من رفتارى را که برادران یوسف با یوسف نموده اند ننمایند. خداوند سوره یوسف را به طور نمونه بر پیغمبرش فرو فرستاد تا افراد نسبت به یکدیگر حسدورزى نکنند و مانند برادران حسود یوسف، به حسد و ستم آلوده نشوند." الحدیث،همان، روایات تربیتى، ج 3، ص 67. فصل جبران حقارت.
7. محقق سبزوارى، کفایة الفقه، ص 189.
8. در المنضود، همان،ص 282.
9. نهج البلاغة: "وأما حق الولد على الوالد أن یحسن اسمه ویحسن أدبه ویعلمه القرآن ". وفى رسالة الحقوق للإمام على بن الحسین زین العابدین علیه السلام: "وأما حق ولدک فتعلم أنه منک ومضاف إلیک فى عاجل الدنیا بخیره وشره وأنک مسئول عما ولیته من حسن الأدب والدلالة على ربه والمعونة له على طاعته فیک وفى نفسه فمثاب على ذلک ومعاقب على" ر.ک: حاشیه کتاب در المنضود، همان.
10. امام سجاد علیه السلام در این رابطه مى فرمایند:" عن علىّ بن الحسین (علیه السّلام): و امّا حقّ ولدک فتعلم انّه منک و مضاف الیک فى عاجل الدّنیا بخیره و شرّه و انّک مسئول عمّا ولّیته... فاعمل فى امره عمل المتزیّن بحسن اثره علیه فى عاجل الدّنیا المعذر الى ربّه فیما بینک و بینه بحسن القیام علیه و الاخذ له منه؛ حق فرزندت به تو اینست که، بدانى وجود او از تو و نیک و بدش در این جهان وابسته به تو است و با دارا بودن قدرت و سلطه پدرى، مسئول تربیت وى هستى، باید رفتار تو در باره فرزندت همانند رفتار مربى شایسته اى باشد که تربیت صحیح اش در این جهان مایه زیبائى و جمال اخلاقى فرزند گردد و در پیشگاه الهى دلیل وظیفه شناسى اش باشد." تحف العقول، ص 263 و نیز کتاب الحدیث محمد تقى فلسفى، ج 2 ص 349.
11. ماده 192 و 193 قانون حمورابى.
12. جواهر الکلام، ج 31، ص 283
13. امام خمینى (ره)، تحریر الوسیله، ج 2، ص 417. کتاب الحدود، القول فى الحد، حد القتل.
14. همان، مساله 2، ص 418، مسأله 2، حد الرجم.
15. شهید ثانى، الروضة البهیة فى شرح اللمعة الدمشقیه، کتاب الحدود، حد زنا، بحث حد جلد.
16. امام خمینى، همان، الفصل الثانى فى اللواط،ص 423، مساله 4.

منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 279