نویسنده : مهسا ماه پیشانیان



 

مقدمه

به اعتقاد اکثر سیاست مداران و تحلیل گران استراتژیک، فرو افتادن دیوار برلین، فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى، رشد لجام گسیخته جهانى شدن اقتصاد، ناتوانى دولت- ملت و انقلاب ارتباطات، شکل گرفتن تهدیدات جدید امنیتى که نه تنها فرامرزى بوده، بلکه مبهم و نامشخص مى باشند محیط امنیتىِ نظام بین الملل تغییرى اساسى یافته است. علاوه براین، به اعتقاد کارشناسان، در جهان بدون مرز، انگاره هاى کشوردارى قرن 20 که بر اساس آن دولت هاى مسلط تمایل به اشغال و محاصره سرزمین، دریا و منابعى که از نظر استراتژیکى با اهمیت است، داشتند، در پایان هزاره جدید کمتر احساس مى گردد. بنابراین، پس از جنگ سرد و با تغییر گفتمان هاى امنیتى، ما با نظم جدیدى روبرو هستیم، که در این نظم جدید، حوزه هاى امنیتى جهان کاملا در حال تغییر است. تغییر عمده در روند توزیع قدرت جهانى در حوزه هاى ترتیبات امنیتى و متحدین صورت گرفته است. از جمله مواردى که دستخوش دگرگونى جدى بوده است، حوزه تهدیدات و آسیب پذیرى هاست. بنابراین، ما در این دوران با یک بسط مفهومى و ساختارى در مفهوم امنیت، به عنوان مناقشه برانگیزترین مفهوم در نیمه دوم قرن بیستم و به ویژه پس از 11 سپتامبر 2001مواجه هستیم. پل راجرز به این نکته اشاره مى کند که دوران پس از 11 سپتامبر، دورانى است که در آن بى ثباتى بین المللى یک اصل خواهد بود.(پل راجرز، 1384) تا پیش از این واقعه باور همگان این بود که پارادایم امنیت غربى؛ یعنى تأمین امنیت بین المللى از طریق جهانى سازى اقتصاد لیبرالى مبتنى بر بازار، مى تواند به عنوان یک پارادایم مسلط باشد. اما امروزه این پارادایم به دلیل تحول در علل منازعات و شیوه هاى کنترل بحران تغییر کرده است. حتى مفهوم »صلح جابرانه« که پس از جنگ سرد کاربرد فراوان یافته بود، امروزه کاملا دگرگون شده است. گروه هاى حاشیه اى و فرودست نظام بین الملل امروزه به مدد به کارگیرى سلاح هاى کشتار جمعى، و روش هایى که خارج از سیستم هاى نظارتى و کنترلى قدرت هاى مسلط امنیتى جهانى است، حرف هاى جدیدى براى گفتن دارند. آنان در حال تبدیل شدن به پارادایم هاى مسلط بر روابط بین الملل هستند. به طورکلّى در پى فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى، ساختار سیاست بین الملل از وضعیت دو قطبى خارج و وارد دوران تازه اى شد، که ویژگى آشکار آن سیال و نامعیّن بودن آن است. نظامى گرى نوین، سلطه اقتصادى، نفوذ اطلاعاتى و یکسان سازى ایدئولوژیک، چهار منطقى است که پس از 11 سپتامبر 2001 بر محیط امنیتى کشورهاى جهان به خصوص کشورهاى اسلامى منطقه خاورمیانه حکم مى راند.
گسترش پدیده تروریسم نیز یکى دیگر از تحولات مهم این دوران محسوب مى گردد. اگرچه مى توان تروریسم را به دوران جنگ سرد و رقابت میان دو ابرقدرت شرق و غرب براى ضربه زدن به دیگرى نسبت داد، اما آنچه اکنون از آن به عنوان تروریسم یاد مى شود با تروریسم دوران جنگ سرد کاملاً متفاوت است؛ چرا که تروریسم در آن دوران، عملیاتى پراکنده ، محدود و نسبتاً مشخص بوده که بیشتر جنبه داخلى داشته و به طور عمده متوجه رهبران و دیپلمات ها مى شده و به عنوان بخشى از روابط بین الملل مورد حمایت یکى از دو قطب بوده است. اما در سیستم بین الملل کنونى دیگر تروریسم به اقدام علیه دولت ها محدود نمى شود؛ زیرا دولت ها تنها بازیگران عرصه بین الملل نبوده و نیروهاى فراملى جدیدى؛ نظیر سازمان هاى بین المللى، شرکت هاى چندملیتى و به طور عمده NGO ها به عنوان عوامل محدود کننده قدرت و امنیت دولت ها وارد صحنه بین الملل شده اند و همین امر سبب شده تا گستره تروریسم فراگیر شده و علاوه بر دولت ها ، سازمان ها، گروه هاى مختلف، حتى افراد و ملت ها را نیز در برگیرد.
در این میان شبکه القاعده توانسته است تصویرى از دولت مجازى پست مدرنى را ایجاد نماید، که با حملات تروریستى خود، غرب و در رأس آن ایالات متحده آمریکا را به چالش کشانده است.
از جمله مهمترین علل و دلایل گسترش و موفقیت تروریست ها، از جمله شبکه القاعده را مى توان در چند مورد خلاصه کرد که عبارتند از:
1 -پدیدآمدن کشورهاى جدید و در نتیجه بروز مشکلات جدید در آنها به دلیل مسائل اقتصادى، خلأ قدرت مرکزى در برخى از نقاط مرزى و رقابت بین المللى براى سلطه براین کشورها؛
2 - نوآورى هاى فنّى که موجب تسهیل اعمال تروریستى در سطح بین المللى شده است. (به ویژه استفاده از جنگ افزارهاى خودکار ، موادمنفجره و تجهیزات کامپیوترى)؛
3 - فقر اقتصادى و فرهنگى در بسیارى از کشورها که موجب ناتوانى دولت ها در سامان دادن به مسائل خانوادگى و اجتماعى شهروندان شده و جوانان را به سوى بى هدفى یا اهداف غیر اصولى سوق مى دهد؛
4 -رونق تجارت جنگ افزار، که عاملى براى دسترسى سهل و سریع تروریست ها به آن شده است؛
5-تلاش آمریکا در دوران پس از جنگ سرد براى سلطه بى رقیب و هژمونیک بر جهان که با واکنش هایى از سوى کشورهاى در حال توسعه و حتى متحدان آمریکا روبرو شده است؛
6-نقش رسانه ها در انتشار وسیع اخبار مربوط به عملیات تروریستى، به ویژه پس از انقلاب رسانه اى که از یک سو در ترویج افکار تروریستى مؤثر بوده و از سوى دیگر به حصول اهداف تروریست ها مبنى بر جلب نظر افکار عمومى اثر گذار بوده است؛
7-جلب توجه افکار عمومى؛
8-فلج کردن فعالیت هاى تجارى و حکومتى؛
9-ایجاد رعب و وحشت، جهتِ انجام عملیات انتحارى ، کشتار و تخریب؛
10-سازمان نیافتگى همکارى هاى بین المللى براى مبارزه با تروریسم به جهت عدم ارایه
تعریف اصولى و منسجم از این مفهوم .
اما مسأله مهم دیگر این است که پس از 11 سپتامبر 2001 تروریسم بین المللى که خود را به شکل اسلام نشان مى دهد، فهم هاى غلط و سوگیرى هایى را در جهان غرب ایجاد کرد و ایالات متحده آمریکا نیز با استفاده از این فرصت تلاش نمود تا خلأ معنایى که پس از فروپاشى نظام دوقطبى بوجود آمده بود را با معرفى اسلام به عنوان دشمن جدید جبران نماید. البته شبکه القاعده تنها یک اقلیت کوچک است و نمى تواند معرّف اسلام باشد، بلکه فقط سوء نیت و تفسیر اشتباه خود از اسلام و امور جهانى را نشان مى دهد. بنابراین، اکثریت مسلمانان جهان چنین حملاتى را محکوم مى نمایند.
مقاله حاضر درصدد است تا ضمن بررسى مفهوم و ریشه هاى تروریسم، با اشاره به اقدامات و اعتقادات القاعده در جهان نگاه دین اسلام نسبت به پدیده تروریسم و جنگ و صلح را مورد بررسى قرار دهد.

نگاهى به دولت مجازى القاعده

چندین سال است که از حمله نیروهاى ائتلاف ضدّ شبکه القاعده در افغانستان و خروج آن ها از این کشور و فرار به مناطق قبیله اى پاکستان مى گذرد، ولى این سازمان هنوز به فعالیت هاى خود ادامه داده و آمریکا نیز به اهداف اعلامى خود در اسارت یا کشتن رهبران اصلى آن یعنى اسامه بن لادن و ایمن الظواهرى دست نیافته است. البته کشتن بن لادن یا اسارت او نیز چندان از مشکل نمى کاهد؛ زیرا از دید بسیارى از کارشناسان، ریشه مسئله در جاى دیگرى است و به احساس حقارت و ظلمى که بر مسلمانان رفته بازمى گردد. از این نگاه، کشتن بن لادن به مثابه شهادت او از سوى مسلمانان تعبیر شده و حتى افزایش دشمنى ها را به دنبال خواهد داشت.
با توجه به همین موضوع، دولت جدید ایالات متحده سعى دارد تا با اصلاح اشتباهات گذشته، روابط خود را با مسلمانان بهبود بخشیده و این گونه وانمود کند که آمریکا دشمن آن ها نیست. از این رو، سخنرانى اوباما براى مسلمانان در قاهره را نیز مى توان در همین راستا تعبیر نمود.
با این توضیح، القاعده، سازمانى متشکل از شبکه هاى تروریستى، در لغت به معناى »پایگاه« (پایگاهى براى جهاد)؛ و همین طور به معناى پایگاهى براى انصارالله (حامیان خداوند) ترجمه شده است. همچنین به »ارتش اسلامى«؛ »بنیاد رهایى بخش اسلامى«؛ »گروه حفظ اماکن مقدس«؛ »ارتش اسلامى براى آزادسازى مکان هاى مقدس«؛ »جبهه جهانى اسلامى براى جهاد علیه یهودیان و صلیبیون«؛ »شبکه اسامه بن لادن«؛ »سازمان اسامه بن لادن«؛ »الجهاد«؛ »گروه جهاد«؛ »الجهاد مصر«؛ »جهاد اسلامى مصر«؛ و »جهاد تازه« نیز معروف مى باشد.
این تشکیلات که بزرگ ترین بازیگر غیردولتى صحنه روابط بین الملل، به ویژه بعد از حوادث 11 سپتامبر به حساب مى آید و در نزد غربیان به عنوان سمبل »تروریسم« و »بنیادگرایى اسلامى« شناخته مى شود، محصول نبرد براى بیرون راندن نیروهاى اتحاد شوروى از افغانستان بود. این جنگ که از آن به عنوان »جهاد« یاد مى شد، داوطلبان و حامیان مالى از سرتاسر جهان اسلام را در کنار یکدیگر آورد. مسلمانان از الجزایر، مصر، عربستان سعودى، آسیاى جنوب شرقى و فراتر از آن دوشادوش هم براى نبرد با نیروهاى شوروى به افغانستان مى رفتند.
این نیروها، پس از خروج شوروى و اینکه آن ها موجب شکست ابرقدرتى بزرگ را فراهم آوردند، اعتماد به نفس زیادى به دست آورده و دیدگاهى جهانى را براى خود توسعه بخشیدند. از سوى دیگر، این مبارزان هنگام بازگشت به کشورهاى خود، به جاى آنکه به عنوان قهرمانان آن کشور مورد استقبال قرار گیرند، به عنوان مبارزانى متعصب که مى توانند تهدیدى سیاسى براى رژیم هایشان باشند، درنظر گرفته شدند. از این رو، منزوى شده و به اعضاى آماده اى براى مبارزات جدید تبدیل شدند.
علاوه بر این، مسائل زیر را نیز مى توان از جمله دلایل تداوم مبارزه از سوى این مبارزان برشمرد: جنگ خلیج فارس و پیامدهاى ورود نیروهاى آمریکایى به عربستان سعودى؛ سرکوب مداوم جنبش هاى اسلامى از سوى رژیم هاى محلى؛ نبردهاى مسلحانه در الجزایر، مصر، جمهورى هاى تازه استقلال یافته در آسیاى مرکزى و قفقاز، کشمیر، فیلیپین و بوسنى؛ تهدید فرهنگ هاى محلى از سوى نیروهاى جهانى شدن؛ و تداوم جنگ داخلى در افغانستان. در نهایت نیز پیروزى هاى طالبان در افغانستان، مکان امنى را براى این شبه نظامیان جهت گردآورى مجدد و راه اندازى پایگاه هاى آموزشى فراهم آورد.

نظام اعتقادى القاعده

در اکثر سازمان هاى تروریستى، جداى از حملات تروریستى، ایدئولوژى یا همان بُعد نرم افزارى، بخشى ضرورى از نبرد آنها به حساب مى آید تا مبارزان را متقاعد سازند که فارغ از شکست یا پیروزى، آنها در مسیر درست گام برمى دارند و برنده نهایى آنها هستند و همین موضوع در مورد القاعده نیز صدق مى کند.
القاعده سازمانى واحد با رهبرى واحد نیست، بلکه یک ایدئولوژى یا مجموعه اى از ارزش هاست(1). در کانون جهان بینىِ القاعده، ایدئولوژى آن عمیقاً جهانى بوده و تلاش مى شود تا نبردها و درگیرى هاى محلّى به عنوان بخشى از نبرد جهانى ضدّ مرتدّان به حساب آید. این جهان بینى بیش از همه در دیدگاه هاى وهابى از غرب یافت مى شود. با این حال، ایدئولوژى القاعده در اساس، مدلى از دیدگاه »جهادى- سلفى« که ریشه هاى این ایدئولوژى را مى توان در دیدگاه هاى دو متفکر سنّى: محمد بن عبدالوهاب و سید قطب، جستجو کرد.
عبدالوهاب از اصلاح طلبان قرن 18 بود، که ادعا مى کرد اسلام پس از فوت حضرت محمد(ص) منحرف شده و هر نوع الهیات و سنتى پس از مرگ پیامبر غیراسلامى بوده و در هزار سال گذشته راه انحراف پیموده است. وى و حامیانش بر عربستان تسلط یافته و وهابیت را مذهب این کشور ساختند و در سایر مناطق، از جمله عراق نیز نفوذ کردند. این مذهب، تصوف و شیعه را دو مصداق انحراف از اسلام مى داند.
سید قطب نیز از محققان رادیکال مصرى در اواسط قرن 20 بود، که تمدن غرب را دشمن اسلام معرفى مى کرد و رهبران ملت هاى مسلمان را متهم مى ساخت که از آموزه هاى اسلام تخطى کرده اند. او معتقد بود »اصل جهاد« فقط براى دفاع از اسلام نیست، بلکه براى نجات اسلام از انحطاط نیز هست.(2)
با این حال، به لحاظ مذهبى، القاعده در اواخر سال 2007 تحت انتقادات بسیارى از جانب اصلى ترین چهره هاى فکرى خود این سازمان قرار گرفت. نخست در 14 سپتامبر 2007، شیخ سلمان العوده سعودى سخنانى را به طور زنده از تلویزیون خطاب به بن لادن ایراد کرد. این سخنان که پس از آن در نامه اى تحت عنوان »نامه رمضان به اسامه بن لادن« منتشر شد، رهبر القاعده را به دلیل کشتار بى گناهان مورد حمله قرار مى دهد. العوده خطاب به بن لادن عنوان داشت: »فکر مى کنى با بار سنگینى که بر دوش دارى، خشنودى الله را به دست خواهى آورد؟ کشتن حداقل صدها هزار نفر بى گناه، بار بسیار سنگینى است.(3)
خطابه انتقادى العوده با یک سرى مقالات در روزنامه مصرى »المصر الیوم« و روزنامه کویتى »الجریده« در نوامبر سال 2007 همراه شد. این مقالات بخشى از کتاب نوشته شده توسط سید امام شریف معروف به دکتر فضل بودند. وى زمانى امیر »جهاد اسلامى« و مهم ترین ایدئولوگ آن بود. او در سال 1988 کتاب »دستورات ضرورى براى آمادگى« را به نگارش درآورد، که به یکى از مهم ترین منابع جهادیون تبدیل شد.(4) وى در اوایل دهه 1990 کتابى دیگر را با عنوان »مختصرى در باب تعقیب دانش الهى« تألیف نمود. به نوشته لورنس رایت ، این کتاب مجوز لازم براى کشتار را در اختیار القاعده قرار داد.(5)
نخستین جملات کتاب منتشره از سوى دکتر فضل در سال 2007 تحت عنوان »عقلانى ساختن جهاد در مصر و جهان« مشابه انتقادات سلمان العوده بود. در این رابطه مى خوانیم »...هیچ چیزى به اندازه ریختن ناحقّ خون، خداوند را عصبانى و خشمگین نمى سازد...« خلاصه آنکه، دکتر فضل معناى جهاد را به شیوه هایى که آشکارا اعلام تکفیر و کشتار غیرمسلمانان را در کشورهاى اسلامى و اعضاى دیگر گروه هاى مسلمان را ممنوع مى سازد، دوباره مورد تأکید قرار مى دهد. (6)
در همین رابطه، تِد گیستارو ، از افسران اطلاعات ملى ایالات متحده در امور تهدیدات فراملى عنوان مى دارد که: »رهبران ارشد القاعده تقریباً نیمى از زمان بیانیه هاى ویدئویى خود را به دفاع از مشروعیت این گروه اختصاص مى دهند. (7) در تأیید این سخنان، شاهد هستیم که رهبرى القاعده تلاش وسیعى را براى بى اعتبار ساختن تفاسیر جدید صورت گرفته از سوى دکتر فضل صورت داده است.
این مسئله، به خصوص براى ایمن الظواهرى که دکتر فضل را مرشد خود مى دانست ناراحت کننده بود. وى در اوایل سال 2008، با انتشار کتابى تحت عنوان »تبرئه کردن: رساله اى در باب تبرئه کشور قلم و شمشیر از اتهام بدنامى سستى و ضعف« به انتقادات از دکتر فضل پرداخت.(8) ظواهرى در این کتاب ادعا مى کند که کتاب دکتر فضل »در خدمت صلیبیون، صهیونیست ها و رهبران کافر عربى است«. (9) در 24 اکتبر نیز روزنامه پاکستانى »اخبار« گزارش داد که اسامه بن لادن در حال نگارش کتابى تحت عنوان پاسخى به »تبلیغات منفى و اطلاعات ناکافى« در مورد القاعده است.(11) ابویحیى از دیگر رهبران القاعده، با انتشار ویدئویى در 3 مارس 2008 به مبارزه علیه دکتر فضل روى آورد. وى در این ویدئو مى گوید: »من فریب کار نیستم و اجازه نمى دهم کس دیگرى مرا فریب دهد.«
پس از انتشار حملات ظواهرى علیه دکتر فضل، رهبرى القاعده شروع به تغییر تمرکز خود کرد. در بیانیه هاى منتشره در 19، 20 و 23 مارس، اسامه بن لادن و ظواهرى تلاش کردند تا نبرد در فلسطین و ماجراى کاریکاتورهاى دانمارکى را با اهمیت جلوه دهند. در 19 مارس، اسامه بن لادن پیامى صوتى را، به ویژه براى اروپائیان منتشر ساخت که در آن خطاب به اروپائیان مى گفت:
»اگر روى آزادىِ بیان شما کنترلى نیست، روى آزادى اقدامات ما براى نشانه گرفتن قلب هاى شما نیز کنترلى وجود نخواهد داشت. مایه تعجب است که در زمانى صحبت از تساهل و صلح مى کنید که سربازان شما مبادرت به کشتار مردمان ضعیف و محروم کشورهاى ما مى کنند. حال نیز این کاریکاتورها را منتشر مى کنید که در راستاى جنگ صلیبى تازه اى قرار دارند...(11)
روز بعد، یعنى در 20 مارس، پیام صوتى دیگرى از بن لادن منتشر شد: »امروز در مورد محاصره غزه و چگونگى آزادسازى آن و بقیه فلسطین از دستان دشمن صهیونیستى با شما سخن مى گویم.(12) در این پیام، بن لادن ادعا مى کند که دو دشمن؛ یعنى مسیحیان و یهودیان »نه با گفت وگو و مذاکره، بلکه با زور و جنگ آنجا را از ما گرفتند و این همان شیوه اى است که ما نیز باید در مقابلشان بدان متوسل شویم. ولى در وهله نخست مردمان خاورنزدیک (فلسطین، لبنان، اردن و سوریه) باید به عراق رفته و به مجاهدین بپیوندند و تنها پس از آن مى توانند براى آزدى فلسطین و مسجدالاقصى به بیت المقدس بروند.(13)
در 23 مارس، ظواهرى توجه خود را بر غزه متمرکز ساخت. وى گفت: »اى مسلمانان، امروز روز شماست. به منافع یهودیان و آمریکایى ها و تمامى کسانى که در حمله علیه مسلمانان مشارکت دارند، حمله کنید. اهداف خود را انتخاب کنید، مبالغ لازم را گردآورى و تجهیزات خود را آماده سازید، برنامه ریزى دقیقى داشته باشید و آنگاه به اهداف خود حمله کنید... امروزه هیج جایى براى کسانى که ادعا مى کنند میدان نبرد با یهودیان، محدود به فلسطین مى باشد، نیست... به منافع آن ها در هرکجا حمله کنید، همان گونه که آن ها منافع ما را در هرکجا مورد حمله قرار مى دهند.(14)
با این توضیحات، به نظر مى رسد، از آن جایى که القاعده در جبهه ایدئولوژیکى به موضع دفاعى فرو رفته، رهبرى این سازمان به دنبال اتخاذ جهت گیرى جدیدى با تمرکز بر چهار نکته در جوامع اسلامى است:
1. القاعده در عراق باید خشونت خود را از غیرنظامیان شیعى به شبه نظامیان شیعى تغییر دهد؛
2. حملات ضدّ اهداف یهودى افزایش یافته و در بلندمدت تلاش شود تا اهداف یهودى در اسرائیل هدف قرار گیرند؛
3. کشتن تمامى کسانى که با کاریکاتورهاى دانمارکى در اروپا مرتبط هستند؛
4. مسلمانان افراطى در مصر باید آماده بوده و در صورت مرگ حسنى مبارک از فرصت لازم نهایت استفاده را ببرند.(15) اگرچه رهبرى القاعده تلاش داشت تا توجه عمومى را به سمت دیگرى تغییر دهد، ولى یک بار دیگر در دسامبر 2008، زمانى که دکتر فضل آخرین کتاب خود با عنوان »اتهام تبرئه« را منتشر ساخت، مجبور به اتخاذ موضعى دفاعى شدند. دکتر فضل در بخش نخست این کتاب با عنوان »دروغ هاى ظواهرى« مى گوید: ظواهرى در نیمه نخست دهه 1990 عاملى سودانى بود و لعنت خدا را براى او مى خواهد. دکتر فضل همچنین از بى اعتمادى ظواهرى نسبت به بن لادن خبر مى دهد: »زمانى که بن لادن در سال 1995 از ظواهرى و گروهش حمایت مالى نکرد، وى بن لادن را متهم کرد که عامل سازمان اطلاعاتى عربستان در میان جنبش هاى اسلامى است.«(16)
در رابطه با ایدئولوژى القاعده و طالبان نیز چندان تفاوتى مشاهده نمى شود. در سال هاى 2007 و 2008، رهبران طالبان و القاعده در پیام هاى ویدئویى و مصاحبه هاى گوناگون اعلام داشتند که هیچ تفاوتى میان آن ها وجود ندارد. ملا دادالله، چند روز پیش از کشته شدنش از سوى نیروهاى ائتلاف در مصاحبه اى با بنیاد نفا گفت: »ما و القاعده یکى هستیم. اگر ما حمله کنیم انگار القاعده حمله کرده، و اگر آن ها چنین کارى کنند، انگار ما این کار را کرده ایم.(17) در اوت سال 2008، مولوى عمر، سخنگوى ارشد گروه »تحریک طالبان پاکستان« در مصاحبه اى با نفا بیان داشت: »هیچ تفاوتى میان ما وجود ندارد.« وى ادامه داد: »تشکیل طالبان و القاعده بر مبناى یک ایدئولوژى بوده و امروزه نیز داراى یک ایدئولوژى هستند. هر کسى که در این سازمان ها فعالیت دارد، با ظلم کافران مبارزه مى کند. هر دو در حال نبرد براى برترى الله و کلام وى مى باشند. ولى کسانى را که در کشورهاى خارجى مى جنگند القاعده و کسانى را که در افغانستان و پاکستان در حال نبرد هستند را طالبان مى نامد. در حقیقت، هر دو زیر بیرق یک ایدئولوژى قرار دارند و هدف آن ها نیز یکى است. (18)
در ویدئویى که به مناسبت یادبود کشته شدن شیخ ابوالحسن السعیدى، معروف به شکرالله، از فرماندهان ارشد القاعده تهیه شده بود، ابو الحسن مى گفت:
»ادعا مى شود که القاعده جداى از طالبان کار مى کند، حال آنکه دروغ و تهمتى بیش نیست؛ زیرا ما و طالبان یک جنبش جدایى ناپذیر بوده و یک موجودیت واحد هستیم... شیخ اسامه، فرمانده ما به وفادارى نسبت به فرمانده ملا محمد عمر قسم یاد کرده و مسلمانان در برابر دیگران متحد هستند. (19)

اهداف

القاعده خواهان برقرارى نظمى اسلامى در جهان است؛ نظمى که توسط بنیادگرایان صورت گرفته و جهانى که تحت رهبرى یک »خلیفه« باشد. در این راستا، القاعده همواره چند هدف کلى را مطرح مى کند:
1- سرنگونى رژیم هاى کفرآمیز و دنباله روى آمریکا در خاورمیانه؛
2- ایجاد خلافت اسلامى (برقرارى قوانین وهابیت در سراسر جهان سنّى مذهب)؛
3- نابودى آمریکا (جهاد علیه مسیحیان)؛
4- نابودى رژیم صهیونیستى و جایگزینى آن با یک دولت مسلمان فلسطینى (جهاد علیه یهودیان).(20)

استراتژى

استراتژى القاعده به طور منطقى از ایدئولوژى آن ناشى مى شود. از دید خارجیان، کسانى که در این شبکه قرار دارند، بى منطق به نظر رسیده و اقداماتشان همراه با نفرت دیوانه وار براى کشتار مردان، زنان و کودکان مى باشد. با این حال، باید گفت: واقعیت این است که القاعده نیز همچون دیگر گروه هاى تروریستى به شیوه اى عقلانى رفتار مى کند، چراکه اهداف و ابزارها را سبک وسنگین کرده، رهیافت هاى بدیل را مورد توجه قرار داده و سود و هزینه را مى سنجد.(21)
به گفته صاحب نظران در امور استراتژیک، براى اینکه کشور یا گروهى بتواند کارایى نظامى مناسبى داشته باشد، باید تاکتیک ها، عملیات ها و اهداف سیاسى خود را با توجه ویژه به استراتژى به عنوان اتصال دهنده حیاتى میان اهداف سیاسى و شیوه هاى نظامى هماهنگ سازد. (22)
تاکنون استراتژى کلیدى القاعده عبارت از اجراى حملات تروریستى بر ضدّ غرب و متحدان آن در سرتاسر جهان بوده است. با این حال، بر طبق نوشته هاى متفکران برجسته القاعده، استراتژى بلندمدت آن داراى مراحلى است که مى توان به صورت زیر نشان داد:
- بیدارى؛ مانند درخواست از هسته هاى کوچک تروریستى وابسته به القاعده براى انجام حملات با تلفات چشمگیر ضد اهداف ایالات متحده و متحدان آن.(23)
- ایجاد هسته هاى جدید و برقرارى ارتباط با دیگر گروه هاى اسلام گرا: این مرحله با هدف گسترش حملات، ضدِّ اهداف غربى و کاستن از محبوبیت ایالات متحده صورت مى گیرد؛
- مدیریت حملات؛ مانند ایجاد پناهگاه هاى امن که به القاعده اجازه ساخت اردوگاه هاى آموزشى، اجراى اقدامات لجستیکى و اعزام مبارزان به کشورهاى دیگر را بدهد؛
- ایجاد یک کشور اسلامى: القاعده از روى کارآمدن طالبان در افغانستان به عنوان مدلى در این زمینه یاد مى کنند.(24)
پس از سقوط دولت طالبان در افغانستان، القاعده مجبور به ایجاد تغییراتى در استراتژى خود براى مقابله با نیروهاى ائتلاف یا عقب نشینى از این منطقه شد. پس از درگیرى هاى »تورا بورا« و شاهى کوت (عملیات آناکوندا)، رهبرى القاعده تصمیم به کنار گذاشتن نبرد با نیروهاى ائتلاف و عقب نشینى به نواحى مرزى پاکستان و افغانستان براى تجدید حیات خود گرفت. از این رو، تصمیم گرفتند تا بر آموزش، عضوگیرى از میان مبارزان با تخصص ویژه و شروع یک نبرد چریکى محدود تمرکز کنند. تقریبادً پس از دو سال، هسته اصلى القاعده با تطبیق شرایط خود با واقعیات، توانست استراتژى موفقى را توسعه دهد. به طور خلاصه اینکه، القاعده در نواحى مذکور پنهان شده و شروع به سازماندهى مخفیانه در نواحى قبیله اى پاکستان نمود، جایى که اردوگاه هاى آموزشى را راه اندازى و ائتلاف هایى را با قبایل محلى شکل داد.
در حال حاضر، همان گونه که بروس هافمان و سِت جونز در نشریه »منافع ملى« مى نویسند، »القاعده در بیستمین سال شکل گیرى خود با بهبودبخشى به توانایى گروه هاى شورشى به عنوان یک نیروى تکثیرشونده، موفق عمل کرده است.(25) این امر شامل کمک به شورشیان بومى جهت دستیابى و کاربرد مواد انفجارى، آموزش آن ها در تکنیک هاى جمع آورى پول از سازمان هاى خیریه و اجراى مؤثرتر عملیات هاى اطلاعاتى با استفاده از اینترنت و طیف گسترده اى از وسایل ارتباطات جمعى دیگر مى شود.(26)
در سال 2005، القاعده توانست طالبان را براى پذیرش استفاده از عاملان حملات انتحارى به عنوان یک سلاح استراتژیک متقاعد سازد.(27) در این رابطه ملامحمود الله حق یار نقش مهمى داشت.(سید سالم شهزاد، 2006)
ملاعمر، در سال 2003 حق یار را براى آموزش مبارزان انصارالاسلام به شمال عراق فرستاد، که در سال 2004 دوباره به نواحى مرزى افغانستان- پاکستان بازگشت.(همان) وى پس از بازگشت، به شوراى ویژه فرماندهان طالبان پیوست و ملاعمر او را به عنوان فرمانده تمامى مبارزان خارجى منصوب ساخت. حق یار متخصص جنگ چریکى بوده و تجربه بسیارى را در عراق به دست آورده است. وى در مصاحبه اى با نشریه »آسیا تایمز« عنوان داشت که القاعده نقش مهمى در حمایت از طالبان در افغانستان دارد.
انتقال اطلاعات در چگونگى استفاده از مواد انفجارى دست ساز نیز در این زمینه داراى اهمیت خاصى است. این افزایش توانایى در بخشى به واسطه انتقال تکنولوژى از عراق و تا حدودى کمک کشورهاى دیگر میسّر گشته است.

عملکرد

رهبران ارشد القاعده به برنامه ریزى و اجراى حملات تروریستى مستقیم در سراسر جهان ادامه داده و گروه هاى تروریستى مرتبط با این گروه حتى اگر ضرورتاً نیز توسط القاعده کنترل نشوند - به طور روز افزونى به انجام عملیات هاى تروریستى در سطح بالا مشغولند. القاعده و وابستگانش و آن هایى که از این گروه الهام مى گیرند، به حملاتِ ضدّآمریکایى و ضدّائتلافى خود، ازجمله به شیوه حملات انتحارى و »بمب هاى ماشینى« در آفریقا، اروپا، خاورمیانه، افغانستان، پاکستان و عراق مى پردازند. در این میان بن لادن به عنوان چهره ایدئولوژیک گروه باقى مانده و ظواهرى به عنوان برنامه ریز استراتژیک و عملیاتى ظاهر شده است.
القاعده همچنان متعهد به حمله به ایالات متحده بوده و برنامه هایش را بر روى اهدافى که مى تواند منجر به تلفات گسترده، تخریب ذهنى شدید و ضایعات اقتصادى گردد، متمرکز نموده است.
به هرحال، عملکرد و اقدمات القاعده را مى توان به سه مرحله تقسیم نمود:
1- قبل از یازدهم سپتامبر
الف. بمب گذارى در سال 1992 در هتل محل اقامت سربازان آمریکایى در عدن (یمن)، که به دلیل عدم حضور سربازان، تنها دو جهانگرد اتریشى کشته شدند؛ ب. سرنگونى هلى کوپتر آمریکا در موگادیشو و کشتن 18 کماندوى آمریکایى در آن کشور. ج. انفجار بمب در پارکینگ مرکز تجارت جهانى آمریکا در نیویورک در 26 فوریه 1993، که 7 نفر کشته و 1000 نفر مجروح داشت؛ د. انفجار کامیون بمب گذارى شده در پایگاه آمریکایى گارد ملى عربستان در نوامبر 1995؛ ه’. کشته شدن هفده نفر از کارکنان آمریکایى در ظهران عربستان بر اثر انفجار بمب در ژوئن 1995؛ و. انفجار در سفارتخانه هاى آمریکا در دارالاسلام و نایروبى با 224 نفر کشته و بیش از 5000 نفر زخمى در اوت 1998؛ ز. حمله انتحارى به ناو آمریکایى در بندر عدن با 17 کشته در اکتبر سال 2000.
2- 11 سپتامبر 2001
در این تاریخ، 19 عضو القاعده با ربودن چهار هواپیماى مسافربرى آمریکا، به مرکز تجارت جهانى و پنتاگون حمله کردند، که طى آن بیش از سه هزار نفر کشته شدند و تحولات گسترده اى را در نظام جهانى به دنبال داشت.
3- پس از 11 سپتامبر
انفجار یک بمب در کازابلانکا (مراکش) با 45 کشته و 60 زخمى؛ انفجار یک بمب در ریاض با 34 کشته؛ انفجار در جاکارتا (اندونزى ) با 10 کشته و 150 زخمى؛ انفجار مقر سازمان ملل در بغداد با 22 کشته؛ دو انفجار هم زمان در استانبول با 25 کشته و 32 زخمى؛ انفجار در ایستگاه مرکزى راه آهن مادرید (اسپانیا) با 201 نفر کشته و 1463 نفر زخمى؛ حمله انتحارى به یک نفت کش فرانسوى به نام »لیمبرگ« در ساحل یمن در اکتبر 2002 با یک نفر کشته و 4 نفر مجروح؛ انفجار در یک هتل در مومباسا (کنیا) در نوامبر 2002 با 15 نفر کشته؛ حمایت مالى از بمب گذارى بالى در اکتبر 2002 که از سوى جماعت اسلامى صورت گرفت و در آن بیش از 2000 نفر کشته شدند(29) پرویز مشرف رئیس جمهور سابق پاکستان نیز القاعده را به دو بار تلاش براى ترور خود در دسامبر 2002 متهم نمود.
در سال هاى 2003 و 2004، افراطگرایان عامل یا وابسته به القاعده در داخل عربستان شمارى عملیات را صورت داده و حداقل 90 نفر، از جمله 14 آمریکایى را کشتند. القاعده همچنین ممکن است با عاملان حملات انتحارى و برنامه ریزان حملات نوامبر 2003 در استانبول که دو کنیسه، کنسولگرى بریتانیا و بانک اچ اس بى سى ، را هدف قرار داده و بیش از 60 نفر را کشتند، در ارتباط بوده باشند.(30)
ایمان الظواهرى معاون بن لادن به نمایندگى از القاعده مسئولیت چند حمله صورت گرفته در 7 جولاى 2005 علیه سیستم حمل و نقل عمومى لندن را برعهده گرفت. تعداد رهبران ارشدى که در برنامه ریزى حملات جولاى 2005 نقش داشته اند، روشن نیست. برخى مظنونان این حملات شامل افراطگرایانى مى شدند که در داخل انگلستان رشد کرده و از القاعده الهام گرفته اند بودند. (31)
توانایى عملیاتى القاعده در سال 2008 محدود شده بود. به واسطه فشار وارده بر واحد عملیات هاى خارجى و همچنین مرگ سه تا چهار فرمانده آن در یک سال، برنامه ریزى براى عملیات هاى پیچیده در خارج را با دشوارى مواجه ساخت. مهم ترین عملیات هاى آنان در این سال عبارت بود از حمله به سفارت دانمارک در اسلام آباد در دوم ژوئن و حمله به هتل ماریوت در اسلام آباد در 20 سپتامبر.
القاعده مسئولیت حمله انتحارى به سفارت دانمارک در سوم ژوئن را برعهده گرفت و مصطفى ابویزید بیانیه اى را در این رابطه صادر کرد: »یکى از قهرمانان شجاع القاعده عملیاتى شهادت طلبانه را در صبح روز دوشنبه دوم ژوئن 2008 ضد سفارت دانمارک اسلام آباد انجام داد...« ابویزید در ادامه مى گوید»این عملیات همچنین نشان از کمک مجاهدین پاکستان که در آماده سازى آن نقش داشتند دارد.« عامل این حمله جوانى سعودى به نام کمال سالم عطیه الفودلى، معروف به ابوغریب المکى بود. وى در ویدئویى که پیش از حمله ضبط شده بود اعلام مى کرد که این عملیات آخرین حمله علیه سفارت دانمارک نخواهد بود.
بمب گذارى در هتل ماریوت اسلام آباد در 20 سپتامبر 2008 تماماً نشانه هاى حمله القاعده را داشت. این حمله اقدامى مشترک از سوى القاعده و گروه هاى جهادى پاکستان بود. در غروب 20 سپتامبر، بمبى قوى در جلوى هتل منفجر گردید، که بیش از 50 نفر کشته و بیش از 250 مجروح برجاى گذاشت.
اعتقاد بر این است که حمله به هتل ماریوت و حمله قبل از آن به سفارت دانمارک توسط فهید محمد على سلام معروف به اسامه الکینى صورت گرفته باشد. وى فرمانده عملیات هاى القاعده در پاکستان و مسئول عملیات هایى مشابه حمله به هتل ماریوت بود.(32)
دولت پاکستان القاعده و طالبان را مسئول تلاش براى حمله انتحارى اکتبر 2008 علیه بى نظیر بوتو، نخست وزیر سابق پاکستان، که منجر به مرگ حداقل 144 نفر در کراچى گشت، نموده است. در 27 دسامبر 2007 نیز دولت پاکستان بیت الله محمود، یک فرمانده ارشد طالبان را که رابطه نزدیکى با القاعده داشت را مسئول ترور بى نظیر بوتو اعلام نمود. گفتنى است که خود القاعده نیز مسئولیت این ترور را بر عهده گرفته و یکى از سخنگویان آن گفت که »ما با ارزش ترین مهره آمریکایى را که براى غلبه بر مبارزان راه الله سوگند خورده بود، از صفحه روزگار محو کردیم.«
در ژانویه 2008 ستیزه جویان به یک کاروان از توریست هاى بلژیکى در شهر هدبراموت یمن حمله و دو زن بلژیکى و دو راننده یمنى را کشتند. القاعده مسئولیت این حمله را به عهده گرفت. در ژوئن 2008 در یک عملیات انتحارى فردى با یک ماشین به سفارت دانمارک در اسلام آباد حمله و شش نفر از جمله یک شهروند دانمارکى را به قتل رسانید. قدرت این انفجار چنان زیاد بود که پنجره هاى ساختمان هاى اطراف تا شعاع 4 کیلومترى شکسته و در اثر این انفجار حفره اى بزرگ ایجاد شد.

نتیجه گیرى

در سال 2008 گروه القاعده ضربه سختى را متحمل شد، به گونه اى که شمار زیادى از رهبران رده بالا و میانى خود را از دست داد. مایکل هیدن، مدیرکلّ وقت سیا در نوامبر 2008 چنین برآوردى را از وضعیت مذکور ارائه داد:
»تلفات آن ها سنگین بود، به گونه اى که همگى از تصمیم گیرندگان، فرماندهان و مبارزان باتجربه و متعهد در مرکز برنامه ریزى حملات، نه تنها در پاکستان و افغانستان، بلکه در اروپا و ایالات متحده بودند. زمانى که ما و متحدانمان تروریست هایى نظیر آن ها را از میدان به در مى کنیم، تأثیر روانى زیادى بر بقیه مى گذاریم. آن هایى که باقى مى مانند نیز نگران بوده و از اوضاع پیش آمده خوشحال نیستند.«
براى سازمانى همچون القاعده پر کردن این شکاف ها بسیار دشوار است، چراکه به مردانى با سنین متوسط با سال ها تجربه براى هدایت مبارزان هم سن و سال و با تجربه خود دارند. مردان جوان کاریزما گزینه ایده آلى براى القاعده نیستند؛ زیرا از تجربه کافى برخوردار نبوده و به اندازه کافى براى پذیرش نقش رهبرى به بلوغ نرسیده اند. در عین حال دید خوبى نیز در میان رهبران قبایل و مبارزان قدیمى نسبت به آن ها وجود ندارد. دنیس بلر، مدیرکلّ اطلاعات ملّى به تازگى این موضوع را هنگام ارائه برآورد تهدید سالانه از سوى جامعه اطلاعاتى بیان داشت. وى گفت که »به دلیل از دست دادن به سرعت و پشت سرهم رهبران، در برخى موارد این گروه مجبور شده است تا چهره هایى جوان تر با مهارت و احترام کم تر از افراد سابق را بر سر کار بیاورد.«
این سازمان همچنین مشکلاتى در زمینه ارتباطات دارد؛ از آنجایى که حملات هواپیماهاى بدون سرنشین افزایش یافته، رهبران القاعده با مشکلات زیادى در هماهنگى نقشه ها و عملیات ها روبه رو شده اند. ولى حتى با تمامى این مشکلاتِ بسیار، القاعده همچنان مهم ترین تهدید پیش روى غرب است. دنیس بلر، مدیرکلّ اطلاعات ملّى در فوریه سال 2009 اظهار داشت:
»هرچند از توانایى محدودى در شناسایى توطئه هاى القاعده در غرب برخوردار بوده ایم، ولى ارزیابى ما آن است که این سازمان به برنامه ریزى خود براى انجام حملاتى در اروپا و غرب ادامه مى دهد. القاعده از اروپا به عنوان سکوى پرشى جهت عملیات هاى خارجى در چندین مرتبه ضدّ ایالات متحده پس از یازده سپتامبر استفاده کرده و اعتقاد داریم که این گروه همچنان اروپا را به عنوان یک سکوى پرش مدّنظر دارد. القاعده اخیراً دانمارک و انگلیس را نیز هدف قرار داده و ارزیابى ما آن است که این کشورها همچنان اهدافى براى این سازمان خواهند بود.«
همچنین، هرچند در اوایل تابستان سال 2008، با حملات هواپیماهاى بدون سرنشین، شمار زیادى از فرماندهان رده بالا و میانى القاعده کشته شدند، اما با این حال، برآوردها حکایت از آن دارند که هنوز شمار زیادى از اعضاى اصلى القاعده زنده هستند.
در عین حال، با توجه به گزارشات گوناگون، القاعده اکنون براى ادامه تهدید امنیت جهانى در پنج سال آینده در موضع خوبى قرار دارد. این جنبش در مقابل یورش ایالات متحده و نیروهاى ائتلاف، پس از 11 سپتامبر، توانست خود را زنده و فعال نگه دارد. هنوز کادر رهبرى آن سالم و دست نخورده در رأس جنبش حضور دارد. همچنان نیز پایگاه عملیاتى خود را در پاکستان و افغانستان حفظ کرده و عملیات هاى خود در سراسر جهان را از آنجا هدایت مى کند. در عین حال، پایگاه عملیاتى جدیدى را در استان هاى الأنبار و بغداد در عراق ایجاد کرده است. سیستم فرماندهى و کنترل این جنبش سرمایه گرانقدرى است که به آن اجازه مى دهد با وجود از دست رفتن فرماندهان و عوامل مهمّى چون »ابومصعب الزرقاوى«، همچنان به اجراى طرح ها و عملیات هاى خود ادامه دهد. کاملاً نیز مشخص است که در صورت خروج نیروهاى ایالات متحده از عراق یا نیروهاى ناتو از افغانستان، جنبش القاعده پیشرفتى چشمگیر و دور از انتظار خواهد کرد.
موضوع رویارویى با القاعده و درهم شکستن این جنبش درحال حاضر نیز بسیار پیچیده تر از همین وضعیت در سال هاى اولیه پس از حمله به افغانستان مى باشد. در آن هنگام القاعده یک پیکره واحد و یک جنبش نسبتاً یکپارچه بود، اما اکنون به اجزاى پراکنده اى تقسیم شده که هر کدام با استقلال بیشترى نسبت به مرکز اصلى عمل مى کنند. با این حال، هنوز راهنمایى هاى عمومى و کلى و دستورالعمل هاى مهم را شخص بن لادن صادر مى ظکند و همراه با الظواهرى رهبرى کلیت جنبش را بر عهده دارند. اما روى هم رفته این جنبش بیشتر به سمت بى قاعدگى حرکت کرده و اجزاى آن به انجام عملیات هاى مستقل روى آورده اند و همین چند تکه شدن و مستقل عمل کردن است که آن را نسبت به القاعده قدیمى به یک هدف دشوارتر تبدیل کرده است.

پی نوشت ها :

1. جفرى هاینز، 2005.
2. همان.
3. شیخ سلمان العوده، 2004.
4. لورنس رایت، 2008.
5. همان.
6. فاضل، 2007.
7. تد گیستارو، 2008.
8. ایمن الظواهرى، 2008.
9. عبدالحامد بکر، 2008.
10. سایت خبرى Thennews.
www.nefafoundation.org .11
www.nefafoundation.org .12
13. همان.
www.nefafoundation.org .14
www.fas.org .15
www.jihadica.com .16
.2007 ,10 may ,Interview with Muilah Dadullah .17
.2008 ,29 August ,Interview with Maulvi Omar .18
.As-Sahab vido and Martyrdom ,commander Abu al-Hasan ,Jihad .19
20. مارتین جى. هارت، 2008.
21. میشل دوران، 2001.
22. آلن مورت، 1998.
23. آلن کلیسون، 2008.
24. مارتین ج. هارت، 2008.
25. بوروس هافمن و سنت جونز، 2008.
26. همان
.in Dutch .24 .Annual Report MIVD 2005 p .27
28. همان.
(Country Reports on Terrorism ,Office of the Coordinator for Counterterrorism" ,U.S .State .29 .Department 2007 ,April 30
30. همان.
31. همان.
32. کارلوس گال، 2008.

منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 275