نویسنده: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون


 
چه تفاوتی است بین یک نفر که عنوان دانشمند یا محقق یا مخترع و مهندس و دکتر را یدک میکشد با فردی که با این عناوین مخاطَب قرار نمیگیرد و مسئولیتهای دیگری را در جامعه بر عهده دارد؟ این یک سؤال ارزشی پراهمیت است. این موضوع که ارزشهای اصیل در یک جامعه به چه چیزهایی تعلق میگیرد است که جایگاه و نقش یک جامعه را در سعادت انسان در بستر زمانی و مکانی مشخص میکند. هدف از طرح این مقدمه، وارد شدن به مبحث مهم مسئولیتپذیری علم و فناوری، یا دقیقتر بگوییم، مسئولیتپذیری دانشمندان و فنآوران، در مقابل پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک که خود به وجود میآورند، میباشد.
گروهی از دانشمندان سعی دارند تعریفی از دانش و دانشمند ارائه دهند که آنها را در پیامدهای علم و تکنولوژی بی‌طرف محسوب نماید و به این ترتیب سهواً یا عمداً سعی می‌کنند تأثیر علم و فن‌آوری بر جامعه را نادیده بگیرند. چنین تعریفی از دانش و دانشمند در واقع نقش دانشمند را تا حد عروسک کوکی‌ای که فارغ از آن‌چه در اطرافش می‌گذرد، که بعضاً متأثر از حرکات خودش است، به انجام وظیفه‌‌ی معین خویش مشغول است پایین می‌آورد. دانش حکم بازی را دارد زیرا ارضای حس کنجکاوی بشر است. آیا انسان عاقل هر بازی خطرناکی را صرفاً به خاطر ارضای روح بازیگر خود انجام می‌دهد؟ پاسخ این پرسش جنبه‌ی ارزشی دارد، به این معنا که انسان، و به ویژه انسانی که دوست دارد دانشمند باشد، نخست باید ارزش‌ها را برای خود تعریف نماید. هنگامی که ارزش‌ها تعریف شدند آن‌گاه قدرت از خود گذشتگی در دانشمند در برابر جنبه‌هایی از علم و نوآوری‌های او که در تقابل با این ارزش‌ها هستند تقویت می‌شود. این از خود گذشتگی می‌تواند درجات مختلفی داشته باشد، از این که دانشمند اصلاً در حیطه‌ای ضدارزشی، علیرغم کشش‌های کنجکاوانه‌اش، ورود پیدا نکند تا این که در مقابل فشار حکام دنیاپرست ظالم برای سوء استفاده از دانش او تا حد جان‌فشانی مقاومت کند. از نظر پای‌بندی به ارزش‌های مشترک، بین یک دانشمندِ مقید به این ارزش‌ها و یک غیرِ دانشمندِ مقید به این ارزش‌ها تبعیضی نباید قائل شد اما مسلماً آن‌چه ارزش دانشمند را در این رابطه بالاتر می‌برد همین از خودگذشتگی است که برای غیردانشمند موضوعیتی ندارد، همان‌طور که درست برعکس اگر نه تنها این از خودگذشتگی در دانشمند نباشد که به راحتی اجازه‌ی سوء استفاده از دانشش را به خود یا بقیه بدهد به یک ضدارزش تبدیل شده و مسلماً غیردانشمندِ ارزشی بر او ارجحیت خواهد داشت. البته همه‌ی این مطالب مربوط به وقتی است که دانشمند با علم به احتمالِ بالای سوء استفاده از کارهایش به ارزش‌های اخلاقی نیاندشد و کاسبکارانه به تحقیقاتش ادامه دهد. اما اگر ناخواسته از نتایج دانش او سوء استفاده شود او مسئولیتی در این رابطه نخواهد داشت. درواقع هر دانشمندی جزئی از نظام علمی و فن‌آورانه‌ای است که او نقشی در توسعه‌ی آن داشته است و بنابراین باید در زمینه‌ی سعی برای این‌که یافته‌هایش در مسیری معقول به کار روند مشارکت داشته باشد.
زمانی به دلیل محدود بودن گستره‌های علم و فن‌آوری اولاً دانش، بیشتر امری تفننی محسوب می‌شد و ثانیاً معمولاً دانشمند بر تمام یا بیشتر علوم زمان خود تسلط داشت. این امر بیشتر ناشی از این بود و می‌باشد که هنگامی که روحیه و استعداد دانش‌گرایی در فردی وجود داشته باشد معمولاً در هر رشته‌ی علمی که با آن مواجه گردد و آن را قبول داشته باشد قادر به نوآوری و پیشرفت می‌باشد. امروزه که اولاً حیطه‌ی دانش بسیار گسترده و جزئی و تخصصی شده است و ثانیاً جنبه‌ی کاربردی دانش در مقابل جنبه‌ی تفننی آن بسیار پررنگ شده است مسئولیت‌پذیری دانش اهمیت بسیار بیشتری پیدا کرده است زیرا اندکی مسامحه و بی‌مسئولیتی در این زمینه ممکن است منجر به تولید فن‌آوری‌های ضدارزشی خطرناکی شود. به علاوه، حیطه‌ی دانش و شاخه‌های مختلف آن امروزه آن‌قدر گسترده است که عدم پرداختن یک دانشمند در رشته‌ای که احتمالاً نتایج ضدارزشی به بار می‌آورد به معنی کور شدن استعداد او نخواهد بود و بسیاری شاخه‌ها و زیر شاخه‌های مفید نزدیک برای فعالیت او وجود دارد. در واقع دانش آن‌قدر گسترده است که به آن به عنوان کالا نگریسته می‌شود که با سرمایه‌گذاری روی آن می‌توان تولید ثروت کرد. در این جاست که دانشمند باید مواظب باشد به بهای زیرپا گذاشتن ارزش‌ها، بر روی او سرمایه گذاری نشود. دانشمند باید مواظب باشد که وسیله‌ی نباشد که از او برای صدمه رساندن به انسان و فضایل اخلاقی‌اش و به محیط زیست انسان و زیبایی‌هایش، برای رسیدن به مطامع مادی زودگذر سود استفاده شود.
این درست است که پیشرفت، عبارت است از حرکت در یک مسیرِ مفروض و گذشتن از تمام مرزهای محدودکننده. به این معنا، پیشرفت، محدودیت‌بردار نیست. وقتی پیشرفتی در یک رشته‌ی علمی حاصل می‌شود بقیه‌ی شاخه‌های علم نیز متأثر شده و به نوعی پیش خواهند رفت، یا دانش نوی متولد می‌گردد یا دانش موجود توسعه می‌یابد. با پاسخ به سؤالاتی، پرسش‌های جدیدی مطرح می‌شوند. مسائلی حل می‌شوند اما مسائل جدیدی سربرمی‌آورند. پیشرفت‌های علمی و فن‌آورانه ممکن است مسیرهایی به سود یا به زیان بشریت داشته باشند، می‌توانند زندگی‌ها بیافرینند یا زندگی‌ها بگیرند، می‌توانند آزاد کنند یا به بند بکشند. دانش ما از فیزیک، شیمی و زیست شناسی بنیان‌های جهان امروز ما را تشکیل می‌دهد. اما مثلاً فیزیک هسته‌ای در حالی که منبع انرژی پاک و قابل توجهی برای تولید برق برای ما فراهم آورده است رویدادهای هولناک انفجارهای هسته‌ای را نیز فرا روی ما قرار داده است. یا در حالی که علم شیمی سوخت‌ها و پیش‌ران‌ها و مواد دارویی جدید را برای ما به ارمغان آورده است اما در عین حال ما را با ما مسائلی مثل از بین رفتن لایه‌ی محافظ ازن در جو، یا تغییرات آب و هوایی روبه رو ساخته است. یا در حالی که در زیست شناسی به موفقیت‌های چشم‌گیری در پزشکی و مهندسی ژنتیک و کشاورزی دست یافته‌ایم اما با مسائل مربوط به دست‌کاری در سرشت موجودات زیست شناختی نیز روبهرو گشته‌ایم. از آن جا که تلاش برای هم‌گامی با پیامدهای تحقیقات علمی کم اهمیت‌تر از کوشش برای به انجام رساندن خود تحقیقات علمی نیست لازم است قبل از شروع هر پروژه‌ی تحقیقاتیِ علمی، کلیه‌ی نتایج آن تا جایی که امکان دارد پیش بینی و ارزش گذاری شود و درصورتی که احتمالِ ضد ارزشی بودن نتایج وجود دارد از ورود به آن پروژه خودداری شود یا به نحو مناسب تعدیل گردد. دورنمای دوگانه‌ی فن‌آوری چیزی نیست که گریزی از آن باشد. وظیفه‌ی ماست که در حد توانمان فرصت‌های حال را هم‌زمان با خطراتِ قابل پیش بینیِ آینده بسنجیم و به تصمیم‌گیریِ منطقی بپردازیم. بهتر است حتی خطرهای کوچک را نیز مهم و بزرگ بدانیم و حتی‌الامکان از راهی که به آنها منجر می‌شود اجتناب کنیم. هرچند کشفیات علمی و اختراعات در سده‌های اخیر پیشرفت‌های بزرگی را برای بشریت به ارمغان آوردند اما هم‌زمان ترس و بدبینی بشر نسبت به علم و تکنولوژی را نیز افزایش دادند. این ناشی از این است که دانشمندانی برای نگاهداری برج عاج خود، مایل به ترک گوشه‌ی انزوایِ راحتِ آزمایشگا‌هایشان نبودند و حاضر به خطر کردن در بین مردم نبودند و نمی‌خواستند التزامی در فرایند شکل‌گیری افکار عمومی و تصمیم‌گیری‌های سیاسی داشته باشند و بالتبع این امر، شکاف بزرگی بین علم و جامعه به وجود آورد. نتیجه این شد که گرچه امروز دارای ظرفیت فنیِ تغییرِ جهان، متناسب با اندیشه‌های علمی‌امان هستیم اما توانائیمان برای دستیابی به قدرتی علمی و تکنیکی که تحت کنترل اخلاق و معنویات باشد هنوز ناقص و نارس است. در گذشته، عملاً دانشمندان در انزوا کار می‌کردند و باید و نبایدهای کارهای خود را خودشان باید تعیین می‌کردند و جامعه این را هم به دلیل این که برای دانشمندانش اعتبار تامی قائل بود و هم به دلیل گسترده نبودن تأثیر نتایج تحقیقات دانشمندانش بر زندگی اجتماعی پذیرفته بود. اکنون اما به دلیل گستردگی پیوندهای اجتماعی و ارتباطی بین علم و جامعه، این بیشتر جامعه است که باید به دانشمندانش اجازه‌ی تحقیق در حوزه‌های مشخص مورد قبولش را بدهد. این مسأله امروزه وظیفه‌ی دیگری که نفساً غیرعلمی اما برای پیشبرد علم لازم است را بر عهده‌ی دانشمند در راستای تحقیقات علمی‌اش می‌گذارد و آن متقاعد کردن افکار عمومی و جامعه از مفید و بی‌خطر بودن تحقیقات علمی در پیش‌گرفته شده توسط او، و متقاعد کردن دولتمردان یا صاحبان سرمایه بر این‌که انجام تحقیقات علمی پیشنهادی توجیه اقتصادی کوتاه یا بلند مدت دارد می‌باشد. این امر به علاوه ضرورت آموزش به مردم و صاحبان سرمایه را نیز می‌رساند. در واقع تعامل بین دانشمند و جامعه تعاملی دوجانبه است و جامعه تا توسط خود دانشمند آموزش داده نشود و نهایتاً متقاعد نشود نمی‌تواند به تأمین دانشمند برای پیشبرد پروژه‌اش در دل همان جامعه بپردازد. اهمیت آینده‌ی دانش در سطح اجتماع در حل مسائل حیاتی، بستگی تام دارد به تعهد دانشمند نسبت به مسئولیت‌های اجتماعی و داد و ستد و مبادله‌ی دانش و کشفیات و تجربه و احساسات و در یک کلام به ارتباطات. در این زمینه شایسته است به نقش پراهمیت موضوع دانش عمومی یا دانش عامه‌پسند اشاره کرد. هر از چندی بزرگان و دانشمندانی چون آسیموف ظهور می‌کنند که با ساده و غیرتخصصی بیان کردن علم برای کل اجتماع نه تنها به رواج دانش در کل لایه‌های اجتماع کمک می‌کنند و از این راه استعدادهای مخفی و گمی در اقشار جامعه تهییج به بروز خود می‌شوند بلکه تا میزان زیادی از بدبینی جامعه نسبت به علم و تکنولوژی می‌کاهند. به نظر می‌رسد رواج این رویه در بین دانشمندان باید به صورت دستوری انجام شود و دانشمندان مجبور به ساده بیان کردن مطالبشان برای فراگیرتر شدن آموزه‌هایشان شوند تا به این ترتیبی شکاف بین علم و جامعه باریک‌تر شود.