نویسندگان: رابرت کیئن و جوزف نای (1)
مترجم: علیرضا طیّب



 
اشاره: کیئن و نای بحث خودشان را حول ابعاد اصلی دگرگونی سیاست جهان به ویژه تأثیر فناوری های جدید متمرکز می سازند. این دو به ویژه تأثیرات «انقلاب اطلاعات» و این که چگونه این تأثیرات، نقش دولت ها را در جهان «وابستگی متقابل پیچیده» دگرگون می سازد خاطرنشان می کنند. به ادعای آنان «انقلاب اطلاعات» سرشت وابستگی متقابل و نقش دولت ها را دگرگون ساخته و بر اساس توانایی بازیگران بین المللی برای رساندن پیام (های) خودشان به چهارگوشه صحنه جهانی، «سیاست شایندگی» تازه ای پدید آورده است.
[کیئن و نای بحث خودشان را با بررسی پیش بینی هایی آغاز می کنند که در گذشته درباره تأثیر فناوری های جدید بر سیاست جهان مطرح شده است و انگشت روی سرشت ذاتاً جهانی فناوری های اطلاعاتی جدید می گذارند.]

انقلاب اطلاعات و وابستگی متقابل پیچیده

منظور ما از انقلاب اطلاعات (2) پیشرفت های سریع فناوری در عرصه رایانه ها، ارتباطات، و نرم افزار است که موجب کاهش چشمگیر هزینه پردازش و انتقال اطلاعات شده است. بهای یک رایانه جدید از 1954 به این سو هر ساله 19 درصد کمتر شده و سرمایه گذاری در فناوری های اطلاعات از 7 درصد به حدود 50 درصد افزایش یافته است. بر اساس قانون مور (3)، که سه دهه صادق بوده است، هر هیجده ماه یک بار ظرفیت تراشه ها دو برابر می شود. به همین سان، اینترنت و شبکه جهان گستر (4) نیز رشدی نمایی و سرسام آور داشته است. اینترنت تنها از سال 1990 به روی عموم مردم گشوده شد. پهنای باند ارتباطات به سرعت در حال گسترده شدن و هزینه های ارتباطات پیوسته رو به کاهش است. مانند آنچه در مورد بخار در پایان سده هیجدهم و در مورد نیروی برق در پایان سده نوزدهم مشاهده شد رشد بهره وری از رشد فناوری عقب افتاده است، زیرا جامعه برای آن که استفاده از فناوری های جدید را یاد بگیرد به زمان نیاز دارد. گرچه صنایع و شرکت های بسیاری از دهه 1980 دستخوش دگرگونی های ساختاری سریعی شده اند دگرگونی اقتصای به هیچ وجه به پایان نرسیده است. این توافق کلی وجود دارد که ما هنوز در مراحل آغازین انقلاب اطلاعات هستیم.
از نظر مقاصدی که در این نوشته مد نظر داریم وجه تمایز انقلاب اطلاعات، کاهش چشمگیر هزینه انتقال اطلاعات است. به دلایل عملی، هزینه های عملی انتقال ناچیز شده است؛ از همین رو - همان گونه که افزایش شمار پیام های ارسالی روی شبکه اینترنت حکایت دارد - حجم اطلاعات قابل انتقال عملاً بی نهایت شده است. وانگهی، نه هزینه ها و نه زمان انتقال پیام ها بستگی چندانی به فواصل مکانی ندارد. ممکن است پیامی که از طریق اینترنت برای همقطاری می فرستیم که چندین کیلومتر از ما فاصله دارد در شبکه های رایانه ای هزاران کیلومتر مسافت را پشت سر گذارد؛ ولی نه فرستنده و نه دریافت کننده پیام از این مسئله خبر دارند و نه به آن اهمیت می دهند.
اما انقلاب اطلاعات، سیاست جهان را به نوع تازه ای از سیاست تبدیل کرده است که آن را سیاست وابستگی متقابل پیچیده و کامل (5) می خوانیم. یکی از دلایل این امر آن است که اطلاعات نه در خلأ، بلکه در فضایی سیاسی جریان می یابد که پیشاپیش اشغال شده است. طی چهار سده گذشته دولت ها ساختاری سیاسی پدید آورده اند که اطلاعات در دل آن از این سو به آن سوی مرزها جریان می یابد و سایر تعاملات نیز صورت می بندد.
خود انقلاب اطلاعات را تنها می توان در بستر جهانی شدن اقتصاد جهان شناخت. [...] جهانی شدن پدیده ای است که به شکل حساب شده توسط سیاست ایالات متحد و نیز نهادهای بین المللی طی نیم سده پس از پایان جنگ جهانی دوم ترویج شد. در اواخر دهه 1940 ایالات متحد کوشید برای جلوگیری از بروز مجدد رکود و مهار کمونیسم نوعی اقتصاد باز و آزاد بین المللی به وجود آورد. نهادهای بین المللی که در نتیجه این تلاش بر پایه اصول چند جانبه شکل گرفتند محیطی را ترویج می کردند که برای اطلاعات امتیاز قائل بود و خود آن نهادها نیز تحت تأثیر تحولاتی قرار داشتند که در فناوری های حمل و نقل و ارتباطات پدید می آمد. روگردانی از الگوهای وابستگی متقابل ایجاد شده برای دولت ها هرچه پرهزینه تر شد.
انقلاب اطلاعات تنها در دل یک چارچوب سیاسی از پیش موجود رخ نداد، بلکه وجه مشخصه این چارچوب، تنش و ستیز نظامی مستمر بود. گرچه با پایان یافتن جنگ سرد یک دسته از تنش های نظامی از میان رفت، ولی برخی تنش های دیگر (مثلاً در خاورمیانه) برجا ماند و موقعیت هایی از متلاشی شدن و شکل گیری دولت ها - به ویژه در آفریقا، قفقاز، آسیای مرکزی، و جنوب شرقی اروپا - به وجود آمد که در آن ها برای تحصیل هدف های سیاسی به شکل بی رحمانه ای از خشونت استفاده می شد. حتی در شرق آسیا هم، که تا همین اواخر صحنه رشد اقتصادی شتابان بود، رقابت های سیاسی - نظامی به جای خود باقی است. در عین حال حضور نظامی ایالات متحد در شرق آسیا، اروپای مرکزی و - به شکل ضعیف تری - در بالکان نقش ثبات آفرین آشکاری دارد. برخلاف برخی پیش بینی های اولیه ای که پس از پایان جنگ سرد مطرح شد ناتو مقبولیت خود را در غرب و مرکز اروپا از دست نداد. بازارها تنها در صورتی رشد می کنند که حقوق مالکیت تضمین شده باشد و این نیز بستگی به چارچوب سیاسی مناسب دارد - که به نوبه خود امنیت نظامی را ایجاب می کند.
در بیرون از پهنه صلح مردم سالارانه، جهانِ دولت ها جهان وابستگی متقابل پیچیده نیست: در بسیاری از زمینه ها فرض های واقع گرایان درباره نقش نیروی نظامی و سلسله مراتب موضوعات همچنان اعتبار دارد؛ اما انقلاب اطلاعات قاطع ترین تأثیر را بر سومین فرض واقع گرایی درباره مجاری چندگانه تماس میان جوامع گذاشته است. در این حوزه تغییری راستین رخ داده است. در نتیجه انقلاب اطلاعات شاهد وقوع دگرگونی بزرگی هستیم. اکنون هر کس که رایانه ای در اختیار داشته باشد می تواند مطالبی را روی صفحه نمایش رایانه تایپ کند و هر کس که یک مودم داشته باشد می تواند با پرداخت هزینه ای پیش پا افتاده با بخش های دوردست جهان ارتباط بگیرد. موانع موجود در سر راه ورود به جهان بازار اطلاعات (6) به شکل بارزی کاهش یافته است.
جریان های فرامرزی پیشین شدیداً تحت کنترل سازمان های دیوان سالار بزرگ مانند شرکت های چند ملیتی با کلیسای کاتولیک بودند، که برای ایجا زیرساخت ارتباطی منابع کافی در اختیار داشتند. چنین سازمان هایی اهمیت خود را از دست نداده اند، ولی اکنون ارزان شدن چشمگیر انتقال اطلاعات میدان را به روی سازمان هایی که روی شبکه قرار و ساختار انعطاف پذیری دارند و حتی به روی افراد گشوده است. این سازمان ها و شبکه های غیردولتی به ویژه در زمینه رخنه کردن به درون کشورها بدون توجه به مرزها و بهره گیری از هواداران داخلی برای تعیین دستور کار موفق هستند. انقلاب اطلاعات با افزایش چشمگیر شمار مجاری تماس میان جوامع، در حال نزدیک تر ساختن سیاست به مدلی است که برای وابستگی متقابل پیچیده ارائه کردیم.
اما اطلاعات مانند کالا یا آلودگی نیست که سخن گفتن از مقدار عبورشان از مرزها معنا دارد. مقدار اطلاعات موجود در فضای مجازی به خودی خود چندان معنایی ندارد. فیلسوفان می توانند در این باره مناقشه کنند که آیا یک صفحه وِب، که هرگز کسی به آن نگاه نکند، در واقع وجود دارد یا نه؛ دانشمندان علوم سیاسی می دانند که چنین صفحه ای بی معنا و اهمیت خواهد بود. همان گونه که ناظران بسیاری خاطرنشان ساخته اند انقلاب اطلاعات، توجه را به منبع کمیابی مبدل ساخته است. ما پیش تر می پرسیدیم چه کسی توانایی انتقال اطلاعات را دارد؟ این پرسش اکنون پیش پا افتاده شده است، زیرا پاسخش این است که هر کس که به شبکه اینترنت متصل باشد. اکنون باید بپرسیم چه کسی توانایی جلب توجه دیگران به اطلاعاتی را دارد که خودش منتقل می کند؟ جلب توجه دیگران شرط لازم برای به کارگیری اطلاعات به عنوان یک منبع سیاسی است.
تمرکز دربست روی کمیت اطلاعات و روی توجه، به معنی از نظر انداختن موضوع کیفیت اطلاعات و تمایزات موجود میان انواع اطلاعات است. اطلاعات صرفاً وجود ندارد، بلکه تولید می شود. بنابراین باید مانند اقتصاددانان توجه مان را روی انگیزه های تولید اطلاعات متمرکز سازیم. وقتی چنین کنیم، در می یابیم که معمولاً هر یک از انواع سه گانه و متفاوت اطلاعات نوع متفاوتی از سیاست را به وجود می آورد:
1- اطلاعات آزاد و رایگان (7). این نوعی از اطلاعات است که بازیگران حاضر و مایل اند بدون ما به ازای مالی دریافت و ارسال کنند. ارسال کننده اطلاعات از اعتقاد یافتن دریافت کننده به آن اطلاعات سود می برد و بنابراین برای تولید آن انگیزه دارد. اطلاعات علمی در همین طبقه قرار می گیرد. پیام های مجاب کننده مانند پیام هایی که سیاستمداران در آن ها تخصص دارند از همین زمره اند.
2- اطلاعات تجاری (8). این ها نوعی از اطلاعات اند که بازیگران مایل و حاضرند با قبول بهایی دریافت و ارسال کنند. جز ما به ازایی که بازیگران دریافت می کنند از اعتقاد یافتن سایرین به آن اطلاعات نه چیزی به دست می آورند و نه چیزی از دست می دهند. برای در دسترس قرار گرفتن چنین اطلاعاتی روی شبکه اینترنت باید تکلیف موضوع حقوق مالکیت به ترتیبی مشخص شود که استفاده کنندگان از اطلاعات در عوض آن به تولید کنندگان اطلاعات ما به ازایی بپردازند. تولید اطلاعات تجاری پیش از رقبا - در صورت وجود نظام مؤثری برای حمایت از حقوق مالکیت معنوی - همان گونه که تاریخچه مایکروسافت نشان می دهد برتری و سود عظیمی را نصیب بازیگر پیشتاز می کند.
3- اطلاعات راهبردی (9). این ها اطلاعاتی هستند که تنها در صورتی برتری چشمگیری را عاید بازیگران می کنند که رقبایشان از آن ها بی بهره باشند. یکی از راه های تصور اطلاعات راهبردی این است که بگوییم این نوع اطلاعات به دارنده آن آگاهی نابرابری از راهبرد رقیب می دهد به نحوی که نتیجه بازی تغییر می کند. اطلاعات راهبردی چیز تازه ای نیست و به اندازه جاسوسی قدمت دارد. یکی از برتری های چشمگیری که ایالات متحد در جنگ جهانی دوم داشت این بود که توانسته بود رمز پیام های ژاپنی ها را بشکند، ولی ژاپنی ها از این مسئله بی خبر بودند. ممکن است توانایی انتقال حجم عظیم اطلاعات راهبردی اهمیت خاصی نداشته باشد. برای نمونه، ممکن است اطلاعات راهبردی که ایالات متحد درباره برنامه های تسلیحاتی کره شمالی، پاکستان یا عراق داشته باشد بیش از وجود شبکه اینترنت به داشتن جاسوسانی قابل اعتماد بستگی داشته باشد (ولو آن که پیام هایشان را در کفش یک مسافر جاسازی کنند).
در خصوص اطلاعات رایگان، تولیدکنندگان این اطلاعات از اعتقاد یافتن دیگران به اطلاعاتی که در اختیار آن هاست سود می برند. در خصوص اطلاعات تجاری، تولیدکنندگان اطلاعت در صورتی که ما به ازایی دریافت کنند سود می برند؛ ولی در خصوص اطلاعات راهبردی، تولیدکنندگان اطلاعات تنها در صورتی سود می برند که دیگران ندانند آن ها چنین اطلاعاتی در اختیار دارند.
انقلاب اطلاعات با افزایش سرسام آور تعداد مجاری ارتباط در سیاست جهان - میان افراد حاضر در شبکه ها و نه صرفاً میان افراد درون دیوان سالاری ها - الگوهای وابستگی متقابل پیچیده را دگرگون می سازد، ولی این انقلاب در چارچوب ساختار سیاسی موجود رخ می دهد و تأثیراتش بر انواع مختلف اطلاعات به شدت متفاوت است. اطلاعات رایگان در نبود مقررات جریان خواهد یافت. از اطلاعات راهبردی تا حد ممکن - مثلاً به کمک فناوری های رمزگذاری - حفاظت خواهد شد. جریان اطلاعات تجاری بستگی به این خواهد داشت که آیا قواعد و مقررات مؤثری - توسط حکومت ها، شرکت ها، یا سازمان های غیردولتی - برای فضای مجازی وضع شده است که از حقوق مالکیت حفاظت کند یا نه. سیاست بر سمت و سوی انقلاب اطلاعات به همان اندازه تأثیر خواهد گذاشت که از آن تأثیر خواهد پذیرفت.

اطلاعات و قدرت

دانش قدرت است: ولی قدرت چیست؟ می توان میان قدرت رفتاری (10) - توانایی به دست آوردن نتایج مطلوب مان - و قدرت منابع (11) - در اختیار داشتن منابعی که معمولاً با توانایی به دست آوردن نتایج مطلوب مرتبط شناخته می شوند - تمایزی اساسی قائل شد. خود قدرت رفتاری را می توان به قدرت سخت و قدرت نرم تقسیم کرد. قدرت سخت (12) توانایی واداشتن دیگران با توسل به تهدید مجازات یا وعده پاداش به انجام کارهایی است که در غیر این صورت انجام نمی دادند. توانایی ترغیب یا مجبور کردن چه با شیرینی های اقتصادی و چه با چماق های نظامی، مدت هاست که ویژگی محوری قدرت بوده است. [...] وابستگی متقابل نامتقارن (13) از منابع مهم قدرت سخت است. توانایی طرفی که آسیب پذیری کمتری دارد برای دستکاری کردن یا گریختن از تنگناهای رابطه وابستگی متقابل با تحمل هزینه ای اندک، از منابع مهم قدرت است. در چارچوب قدرت سخت، ناهمترازی های اطلاعاتی می تواند به طرفی که آسیب پذیری کمتری دارد قدرت چشمگیری ببخشد.
از سوی دیگر، قدرت نرم (14) توانایی به دست آوردن نتایج مطلوب خودمان است به دلیل آن که دیگران هم خواسته ما را دارند؛ این قدرت، توانایی به دست آوردن نتایج مطلوب از طریق جلب نظر دیگران و نه مجبور ساختن آن هاست. این نوع قدرت با متقاعد ساختن دیگران به پیروی یا واداشتنشان به قبول هنجارها و نهادهایی که رفتار مطلوب را به وجود می آورند عمل می کند. قدرت نرم می تواند بر جذابیت اندیشه ها یا فرهنگ فرد یا توانایی تعیین دستور کار از طریق معیارها و نهادهایی مبتنی باشد که به ترجیحات دیگران شکل می بخشند. این قدرت بستگی زیادی به متقاعد کننده بودن اطلاعات رایگانی دارد که بازیگر درصدد انتقالشان است. اگر یک دولت بتواند قدرت خودش را در چشم دیگران مشروع جلوه دهد و نهادهای بین المللی ایجاد کند که دیگران را تشویق به تعریف منابع خودشان به شیوه ای سازگار با منافع خودش کنند، ممکن است نیازی به خرج کردن منابع پرارزش سنّتی اقتصادی یا نظامی اش نداشته باشد.
قدرت سخت و قدرت نرم با هم رابطه دارند، ولی یکی نیستند. ساموئل هانتینگتون به درستی می گوید که موفقیت مادی، یک فرهنگ و ایدئولوژی را جذاب می سازد و کاهش موفقیت اقتصادی و نظامی موجب تردید درباره خود و بروز بحران هویت می شود. [1] ولی این گفته او نادرست است که قدرت نرم تنها زمانی قدرت است که بر شالوده قدرت سخت مبتنی باشد. قدرت نرم واتیکان با کاهش وسعت دولت های تحت حاکمیت پاپ رنگ نباخت. نفوذ کانادا، سوئد، و هلند معمولاً بیش از برخی دولت های دیگر است که از توانایی اقتصادی یا نظامی هم ارز‌ آن ها برخودارند. اتحاد شوروی پس از جنگ جهانی دوم قدرت نرم قابل ملاحظه ای در اروپا داشت، ولی با تهاجم به مجارستان و چکسلواکی حتی در زمانی که قدرت اقتصادی و نظامیش همچنان رو به رشد بود، قدرت نرم خودش را به باد داد. قدرت نرم بسته به زمان و حوزه های مختلف فرق می کند. فرهنگ مردمی امریکا با جریان های آزادی خواه و برابری خواه خود در جهان امروز بر فیلم، تلویزیون، و ارتباطات الکترونیک سیطره دارد؛ ولی تمامی جنبه های این فرهنگ برای دیگران مثلاً برای مسلمانان محافظه کار جذاب نیست. در این حوزه، قدرت نرم امریکا محدود است. با این حال، گسترش اطلاعات و فرهنگ مردمی امریکا به طور کلی آگاهی جهانی از اندیشه ها و ارزش های امریکایی و پذیرش آن ها را افزایش داده است. این تا اندازه ای بازتاب سیاست های حساب شده است، ولی غالباً قدرت نرم یک نتیجه فرعی ناخواسته و غیرعمدی است. برای نمونه، در سراسر جهان، شرکت ها به خاطر اهمیت بازارهای سرمایه امریکا به شکل داوطلبانه خودشان را تابع معیارهای افشای اطلاعات مالی صادر شده از سوی کمیسیون بورس و اوراق بهادار ایالات متحده ساخته اند.
انقلاب اطلاعات، گذشته از قدرت رفتاری، بر قدرتی هم که برحسب منافع سنجیده می شود تأثیر می گذارد. در نظام توازن قدرت اروپا، سرزمین، جمعیت، و کشاورزی مبنای پیاده نظام را تشکیل می داد که یک منبع قدرت تعیین کننده بود و فرانسه ذی نفع اصلی آن بود. در سده نوزدهم ظرفیت صنعتی، منابع تعیین کننده ای را که انگلستان و بعدها آلمان را قادر به کسب سلطه ساخت در اختیار کشورها قرار می داد. در میانه سده بیستم، علم و به ویژه فیزیک هسته ای منابع قدرت تعیین کننده ای در اختیار ایالات متحد و اتحاد شوروی نهاد. در سده حاضر، توانایی اطلاعاتی در تعریف وسیع کلمه احتمالاً تعیین کننده ترین منبع قدرت است. [...]
حکم عامه پسند جدید این است که انقلاب اطلاعات تأثیری تمرکززدا و همتراز کننده دارد. چون انقلاب اطلاعات هزینه ها را پایین می آورد، از صرفه جویی های ناشی از مقیاس می کاهد، و موانع ورود به بازار را کمتر می کند باید قدرت دولت های بزرگ را کاهش دهد و قدرت دولت های کوچک و بازیگران غیردولتی را تقویت کند. اما در عمل، روابط بین الملل پیچیده تر از جبر فناورانه ای است که این حکم عامه پسند جدید مطرح می سازد. برخی جنبه های انقلاب اطلاعات به کوچک ترها کمک می کند، ولی برخی جنبه های دیگرش به بزرگ ترها و قدرتمندان یاری می رساند. این امر علت های متعددی دارد. نخست، در برخی جنبه های قدرت که با اطلاعات ارتباط دارند همچنان موانع مهمی در راه ورود به بازار و نیز صرفه جویی های مهم ناشی از مقیاس وجود دارد. برای نمونه، قدرت نرم به شدت تحت تأثیر محتوای فرهنگی برنامه های رادیویی یا فیلم ها و برنامه های تلویزیونی است. صنایع بزرگ و ریشه دار سرگرمی، اغلب از حیث تولید و توزیع رضایت از صرفه جویی قابل ملاحظه ناشی از مقیاس بهره می برند. سهم غالب بازار امریکا در بازار جهانی فیلم ها و برنامه های تلویزیونی یک نمونه از همین موارد است.
دوم، حتی در مواردی که انتشار اطلاعات موجود در حال حاضر ارزان است، گردآوری و تولید اطلاعات جدید اغلب مستلزم سرمایه گذاری های بزرگ و سنگین است. در بسیاری از موقعیت های رقابت آمیز، تازگی اطلاعات حاشیه ای بیش از میانگین هزینه کل اطلاعات خرج برمی دارد. گردآوری اطلاعات سرّی نمونه خوبی از همین موارد است. دولت هایی چون امریکا، انگلستان و فرانسه برای گردآوری و تولید اطلاعات سرّی توانایی هایی دارند که توانایی های دیگر کشورها را تحت الشعاع قرار می دهد. در برخی موقعیت های تجاری، نخستین دنباله رو می تواند عملکری بهتر از بازیگر پیشگام داشته باشد، ولی از حیث قدرت میان دولت ها معمولاً پیشگام بودن بهتر از نخستین دنباله رو بودن است.
سوم، پیشگامان اغلب تعیین کننده ملاک ها و معماری سیستم های اطلاعات اند. توسعه چنین سیستم هایی که وابسته به مسیر در پیش گرفته شده توسط آن هاست بازتاب برتری بازیگر پیشگام است. نمونه های بجا در این زمینه، استفاده از زبان انگلیسی و الگوهای نام گذاری دُمین ها در اینترنت است. تا حدودی به خاطر دگرگونی اقتصاد امریکا در دهه 1980 (که پیشگویان افول امریکا از آن غفلت داشتند یا شناخت درستی از آن نداشتند) و تا حدودی نیز به دلیل سرمایه گذاری های بزرگی که امریکا به خاطر رقابت نظامی دوران جنگ سرد انجام می داد ایالات متحد اغلب بازیگر پیشگام بود و هنوز هم کاربرد انواع گسترده فناوری های اطلاعات پیشتاز است.
چهارم، در بسیاری از حوزه های تعیین کننده روابط بین الملل، قدرت نظامی همچنان حایز اهمیت است. فناوری اطلاعات بر کاربرد زور تأثیراتی چند گذاشته که به نفع کوچک ترها بوده و برخی تأثیراتی که به سود قدرتمندان تمام شده است. عرضه تجاری آنچه در گذشته جزء فناوری های پرهزینه نظامی بود به سود دولت های کوچک و بازیگران غیردولتی تمام می شود و آسیب پذیری دولت های بزرگ را افزایش می دهد. سیستم های اطلاعات آماج های جذاب و جدیدی برای گروه های تروریست (از جمله تروریست های تحت حمایت دولت ها) هستند. اما گرایش های دیگری هم وجود دارند که قدرتمندان را تقویت می کند. بسیاری از تحلیل گران نظامی از نوعی انقلاب در امور نظامی (15) سخن به میان می آورند که نتیجه کاربست فناوری اطلاعات بوده است. حس گرهای مستقر در فضا، پخش مستقیم برنامه های رادیویی، رایانه های فوق سریع، و نرم افزارهای پیچیده توانایی گردآوری، دسته بندی، پردازش، انتقال، و انتشار اطلاعات درباره رویدادهای بسیار پیچیده ای را که در پهنه های جغرافیایی وسیع رخ می دهند به دارندگان این فناوری ها می بخشد. [...]
برخلاف انتظارات برخی نظریه پردازان، انقلاب اطلاعات چندان سبب عدم تمرکز یا همتراز شدن قدرت میان دولت ها نشده است. روی هم رفته این انقلاب تا این زمان تأثیر معکوسی داشته است. جدول 1 اثرات انقلاب اطلاعات بر قدرت را به شکل خلاصه بازگو می کند.

جدول 1: تأثیرات فناوری اطلاعات بر قدرت

قدرت نرم

قدرت سخت

 

صرفه جویی های ناشی از مقیاس در تولید محتوا

انقلاب در امور نظامی پیشگامی و معماری گردآوری اطلاعات سرّی فنی

منافع حاصل برای بازیگران بزرگ

کمبود توجه و قدرت بازاریابی سازمان های غیردولتی و ارتباط گیری تعاملی ارزان پخش محدود برنامه ها و همبستگی های جدید مجازی

عرضه تجاری فناوری ها آسیب پذیری زیرساخت ها بازارها و اطلاعات سرّی اقتصادی

منافع حاصل برای بازیگران کوچک

تناقض نمای فراوانی و سیاست شایندگی

وفور اطلاعات موجب فقر توجه می شود. توجه به منبع نادری مبدل می شود و آنان که می توانند پیام های ارزشمند را از نوفه های بی اهمیت تشخیص دهند قدرت به دست می آورند. تقاضا برای ویراستاران، صافی ها، و فرمان دهندگان افزایش می یابد و این یک مبنع قدرت است. برای ارزشیابان بازار ناقصی وجود خواهد داشت. نام های تجاری و توانایی مُهر تأیید بین المللی زدن اهمیت بیشتری خواهد یافت.
ولی قدرت لزوماً به سوی کسانی که بتوانند اطلاعات را از دیگران دریغ دارند جریان نمی یابد. همان گونه که جورج اکرلوف گفته است، در برخی شرایط، اطلاعات اختصاصی می تواند شایندگی دارندگان این اطلاعات را متزلزل سازد. ‍[2] برای نمونه، فروشندگان خودروهای دست دوم درباره معایب این خودرو اطلاعات بیشتری نسبت به خریداران بالقوه آن ها دارند؛ ولی آگاهی از این وضع و نیز این واقعیت که احتمال بیشتری دارد که مالکان خودروهای بد خودروهای خود را بفروشند تا مالکان خوروهای خوب، موجب می شود خریداران بالقوه مبلغی را که حاضرند بپردازند پایین بیاورند تا جبران معایب نامعلوم خودروی خریداری شده شان را بکنند. بدین ترتیب نتیجه اطلاعات بیشتر فروشندگان، بهبود میانگین قیمت دریافتی آن ها نیست، بلکه به جای آن موجب می شود که آنان نتوانند خودروهای خوبشان را به قیمت واقعی بفروشند. برخلاف وابستگی متقابل نامتقارن در عرصه تجارت، که قدرت را نصیب کسی می کند که توانایی تحمل کنار کشیدن یا قطع پیوندهای تجاری را داشته باشد، قدرت اطلاعات به سمت کسانی جریان می یابد که بتوانند با ویرایش اطلاعات و تعیین اعتبار آن ها به شکلی باورپذیر، اطلاعات درست و در عین حال مهم را از بقیه جدا کنند.
از همین رو در میان ویراستاران و فرمان دهندگان، باورپذیری یا شایندگی (16) منبع تعیین کننده ای است و شایندگی نامتقارن منبع کلیدی قدرت به شمار می رود. شهرت همواره در سیاست جهان اهمیت داشته و به دلیل «تناقض نمای فراوانی (17)» اهمیت آن حتی بیشتر شده است. پایین آمدن هزینه انتقال داده ها به این معنی است که توانایی انتقال اطلاعات به عنوان منبع قدرت اهمیت کمتری از گذشته دارد، ولی توانایی پالایش اطلاعات اهمیت بیشتری پیدا کرده است. کشمکش های سیاسی کمتر حول کنترل توانایی اطلاعات و بیشتر حول تولید و توزیع شایندگی یا باورپذیری متمرکز است.
یکی از پیامدهای وفور منابع اطلاعات، و نقش شایندگی این است که قدرت نرم احتمالاً کمتر از گذشته تابع صِرف منابع مادی است. وقتی توانایی تولید و انتشار اطلاعات منبع کمیابی باشد عوامل محدود کننده شامل کنترل مطبوعات چاپی، ایستگاه های رادیویی، و روزنامه ها می شود. قدرت سخت مانند کاربرد زور برای تصرف یک ایستگاه رادیویی می تواند قدرت نرم به وجود آورد. در مورد شبکه های جهانی تلویزیونی، ثروت نیز می تواند به قدرت نرم بینجامد. برای نمونه شبکه سی اِن اِن از آن رو در آتلانتا و نه در امّان یا قاهره مستقر است که امریکا در این صنعت جایگاه پیشتازی دارد. وقتی عراق در 1990 به کویت هجوم برد این واقعیت که سی اِن اِن اساساً یک شرکت آمریکایی بود کمک کرد تا این رویداد در سراسر جهان به صورت یک تجاوز (شبیه اقدام هیتلر در دهه 1930) قالب بندی شود و نه همچون تلاش موجهی برای اصلاح یک تحقیر استعماری (شبیه تصرف گوا توسط هند). [...]
پخش برنامه های رادیویی از دیرباز بر افکار عمومی تأثیر داشته است. مجریان رادیو با متمرکز شدن روی برخی ستیزها و مشکلات حقوق بشر، سیاستمداران را تحت فشار گذاشته اند تا به برخی ستیزهای خارجی واکنش نشان دهند و به برخی دیگر نه - برای نمونه، به سومالی واکنش نشان دهند، ولی به بحران جنوب سودان نه. شگفت نیست که حکومت ها درصدد اعمال نفوذ، دستکاری، و کنترل ایستگاه های تلویزیونی و رادیویی برآمده و در این زمینه توانسته اند به موفقیت قابل ملاحظه ای نیز دست یابند، زیرا از شمار نسبتاً اندک ایستگاه های رادیویی و تلویزیونی برای رساندن پیام واحدی به بسیاری از افراد بهره جسته اند. اما گذار از پخش گسترده برنامه ها به پخش محدود برنامه ها نتایج سیاسی مهمی داشته است. تلویزیون های کابلی و اینترنت، فرستندگان پیام ها را قادر به پخش بندی و هدف گیری مخاطبان می سازد. آنچه برای سیاست حتی اهمیت بیشتری دارد نقش تعاملی اینترنت است؛ اینترنت نه تنها سبب جلب توجه می شود، بلکه هماهنگی اقدامات در دو سوی مرزها را نیز تسهیل می کند. تعامل با هزینه مالی اندک اجازه توسعه همبستگی های مجازی تازه ای را می دهد: آن ها که قطع نظر از فاصله فیزیکی میانشان خود را عضو گروه واحدی تصور می کنند.
فناوری های جدید به بازیگران غیردولتی فرصت هایی می بخشد. شبکه های هواداری در می یابند که انقلاب اطلاعات تأثیر بالقوه آن ها را به شدت گسترش داده است، زیرا ماشین های نمابر و اینترنت آن ها را قادر می سازد تا پیام های خودشان را از ناپیداترین گوشه های جهان بفرستند: از سکوهای نفتی دریای شمال گرفته تا جنگل های چپاپاس. کنفرانس مین های زمینی در 1997 ائتلافی میان سازمان های شبکه ای با قدرت های متوسطی چون دولت کانادا و برخی سیاستمداران و چهره های نامدار برای جلب توجه جهانیان و تعیین دستور کار در این زمینه بود. نقش سازمان های غیردولتی به عنوان مجرای ارتباطی در میان هیئت های شرکت کننده در مباحث پیرامون گرم شدن هوای زمین هم مهم بود. گروه های طرفدار محیط زیست و صنایع در کنفرانس 1997 کیوتو بر سر جلب توجه رسانه های کشورهای بزرگ با هم رقابت داشتند و تا حدودی استدلال خودشان را بر اساس یافته های دانشمندان غیردولتی استوار می ساختند. بسیاری از ناظران از فرارسیدن عصر جدید سازمان های غیردولتی در نتیجه وقوع انقلاب اطلاعات خبر داده اند و ظاهراً تردید چندانی وجود ندارد که اکنون فرصت های چشمگیری برای شکوفایی شبکه های هواداری از موضوعات و همبستگی های مجازی وجود دارد.
اما شایندگی یا باورپذیری این شبکه ها شکننده است. برای نمونه گروه صلح سبز با انتقاد از برنامه شرکت نفتی رویال داچ شل برای رها کردن تجهیزات حفاری خودش هزینه های سنگینی را به دوش این شرکت گذاشت. اما خود گروه صلح سبز هم وقتی بعدها ناچار از اعتراف به نادرست بودن برخی از ادعاهایش درباره واقعیت ها شد شایندگی و اعضای خود را از دست داد. یافته های دانشمندان جوّ درباره تغییرات آب و هوا نه تنها به خاطر اعتبار علم، بلکه همچنین به دلیل آیین هایی که در هیئت بین دولتی تغییرات آب و هوایی برای بررسی گسترده و دقیق گزارش های علمی توسط دانشمندان و بررسی بین دولتی گزارش های اجرایی پا گرفته باورپذیر شده است. هیئت بین دولتی تغییرات آب و هوایی نمونه ای از یک نهاد بین دولتی مشروعیت بخش به اطلاعات است که وظیفه اصلی اش انسجام و اعتبار بخشیدن به انبوه اطلاعات علمی ارائه شده درباره تغییر آب و هواست.
همان گونه که نمونه بالا نشان می دهد، اهمیت باورپذیری یا شایندگی، آنچه را که پیتر هاس «همبودهای معرفتی (18)» خوانده هرچه با اهمیت تر می سازد: شبکه های فرامرزی مرکّب از کارشناسان همفکر. [3] همبودهای معرفتی با قالب بندی موضوعات، در مواردی که دانش اهمیت دارد، به بازیگران مهمی در شکل گیری ائتلاف ها و در روندهای چانه زنی تبدیل می شوند. آن ها با تولید دانش می توانند مبنایی برای همکاری مؤثر فراهم سازند؛ ولی برای مؤثر بودن، باید آیین های تولید و عرضه این اطلاعات غیرجانبدارانه به نظر رسد. این حقیقت که اطلاعات علمی ساخته و پرداخته ای اجتماعی است هرچه بیشتر مورد شناسایی قرار می گیرد؛ اطلاعات برای باورپذیر بودن باید از طریق فرایندی تولید شوند که هنجارهای حرفه ای بر آن سیطره داشته باشد و شفاف و از نظر شکلی منصفانه به نظر رسد. همبودهای حرفه ای حتی اگر اطلاعاتشان باورپذیر باشد، موضوعات مناقشه برانگیزی را، که متضمن هزینه های توزیعی چشمگیری هستند، حل نخواهند کرد؛ ولی در سیاست تصمیم گیری به بازیگران مهم تری تبدیل خواهند شد.
سیاست قدرت نرم تنها به «شکل دهندگان به اطلاعات» که برای متقاعد ساختن دیگران به تعدیل کردن رویّه ها و ارزش ها تلاش می کنند بستگی ندارد، بلکه به ویژگی های آماج های این قدرت نیز وابسته است: «دریافت کنندگان اطلاعات» یا آماج های جریان های اطلاعات. به یقین، شکل دهندگان و دریافت کنندگان اغلب افراد، سازمان ها یا کشورهایی واحد البته در صلاحیت های متفاوت هستند. همان گونه که دیدیم شکل دهندگان به اطلاعات نیازمند شایندگی یا باورپذیری هستند. از سوی دیگر، دریافت کنندگان، بسته به سرشت و مشروعیت داخلی نهادهایشان، به شکل متفاوتی اطلاعات را دریافت می کنند. دریافت کنندگانی که اعتماد به نفس داشته و از مشروعیت داخلی برخوردار باشند راحت تر و با آشفتگی کمتری می توانند جریان های اطلاعات را جذب کنند تا نهادهای (دولتی یا غیردولتی) فاقد این اعتماد به نفس و مشروعیت.
همه مردم سالاری ها رهبر انقلاب اطلاعات نیستند، ولی تا آن جا که به کشورها مربوط می شود تمامی شکل دهندگان به اطلاعات، مردم سالاری هستند. چنین چیزی تصادفی نیست. جوامع مردم سالار با مبادله آزاد اطلاعات آشنا هستند و نهادهای حکمرانی شان با مبادله اطلاعات در معرض تهدید قرار نمی گیرد. آن ها از آن رو اقتدارگرا، که نوعاً در میان جوامع تنبل و بی حال یافت می شوند، مشکل بیشتری دارند. در این مرحله حکومت هایی چون حکومت چین می توانند با کنترل کردن عرضه کنندگان خدمات اینترنتی دسترسی شهروندانشان را به اینترنت کنترل کنند. دورزدن چنین محدودیت هایی امکان پذیر ولی پرهزینه است و برای آن که کنترل از نظر مقاصد سیاسی مؤثر باشد لازم نیست کامل باشد؛ ولی وقتی جوامعی چون سنگاپور به سطوحی از توسعه می رسند که کارگران دانش پایه شان خواستار دسترسی آزاد به شبکه اینترنت می شوند با خطر از دست دادن نادرترین منبعی که برای رقابت در اقتصاد اطلاعات پایه دارند روبه رو می شوند. به همین دلیل سنگاپور مشغول کلنجار رفتن با معمای تغییر نظام آموزشی اش برای تشویق خلاقیت فردی مورد نیاز اقتصاد اطلاعات پایه در عین حفظ کنترل های اجتماعی موجود بر جریان اطلاعات است. رهبران سنگاپور می دانند که نمی توانند امیدی به کنترل اینترنت برای مدتی طولانی داشته باشند. نظام های بسته پرهزینه ترند.
یکی از دلایل پرهزینه تر بودن نظام های بسته این است که برای خارجیان سرمایه گذاری در کشوری که تصمیمات مهم به شکل شفاف گرفته نمی شود پرمخاطره است. شفافیت برای کشورهایی که درصدد جلب سرمایه گذاری هستند یک دارایی کلیدی است. توانایی جلوگیری از بیرون رفتن اطلاعات، که زمانی برای دولت های اقتدارگرا ارزشمند به نظر می رسید، اکنون باورپذیری و شفافیت لازم برای جلب سرمایه گذاری دربازار رقابت آمیز جهانی را تضعیف می کند. این موضوع را بحران مالی سال 1997 آسیا ثابت کرد. حکومت هایی که شفافیت نداشته باشند قابل اعتماد و شاینده نیستند، زیرا اطلاعاتی که این حکومت ها عرضه می دارند جانبدارانه و گزینشی تلقی می شود. وانگهی، با پیشرفت توسعه اقتصادی و رشد جوامع مبتنی بر طبقه متوسط، تدابیر سرکوبگرانه نه تنها در داخل، بلکه از حیث سوء شهرتی که در سطح بین المللی ایجاد می کنند پرهزینه تر می شوند. هم تایوان و هم کره جنوبی در اواخر دهه 1980 دریافتند که سرکوب تقاضاهای فزاینده برای مردم سالاری برای شهرت و قدرت نرمشان هزینه سنگینی دارد. آن ها با گام گذاردن در مسیر گسترش مردم سالاری، توانایی خودشان را برای غلبه بر بحران اقتصادی - مثلاً در مقایسه با اندونزی - تقویت کرده اند.
تأثیرات آینده تعامل پذیری و همبستگی های مجازی هرچه باشد یکی از نتایج سیاسی افزایش جریان های اطلاعات آزاد و رایگان از طریق مجاری چندگانه پیشاپیش روشن است: دولت ها بخش اعظم کنترلی را که در مورد اطلاعات مربوط به جوامع خودشان داشتند از دست داده اند. دولت هایی که جویای دستیابی به توسعه هستند (مگر برخی از دولت های عرضه کننده انرژی) به سرمایه خارجی و فناوری و سازمان یافتگی که به همراه آن می آید نیاز دارند. همبستگی های جغرافیایی هنوز هم بیشترین اهمیت را دارد، ولی حکومت هایی که خواهان دستیابی سریع به توسعه اند درخواهند یافت که جز کنار گذاشتن برخی از موانعی که در برابر جریان های اطلاعات ایجاد کرده اند و مقام های دولت را از زیر ذره بین بیگانگان دور نگه می دارد چاره ای ندارند. حکومت هایی که خواهان سطوح بالایی از توسعه اند دیگر قادر به پنهان نگه داشتن وضعیت مالی و سیاسی خود نخواهند بود. شاید شعار جامعه اطلاعاتی جهانی چنین باشد: «اگر نمی توانید اطلاعات را بپذیرید نمی توانید به آن شکل دهید».
از نظر تجاری، انقلاب اطلاعات با کاهش هزینه های انتقال و هزینه های تعاملی برای مصرف کنندگان اطلاعات بر بازارپذیری و ارزش اطلاعات تجاری به شدت افزوده است. اما از نظر سیاسی، مهم ترین تغییر به اطلاعات آزاد و رایگان باز می گردد. توانایی انتشار اطلاعات رایگان، استعداد مجاب سازی در سیاست جهان را - زمانی که بتوان کسب شایندگی و آن را حفظ کرد - بالا می برد. سازمان های غیردولتی و دیگر دولت ها راحت تر می توانند بر باورهای مردمی که در داخل قلمرو صلاحیتشان به سر می برند اعمال نفوذ کنند. اگر یک بازیگر بتواند سایرین را به پذیرش ارزش ها و سیاست های مشابه مجاب کند برخورداری و عدم برخورداری اش از قدرت سخت و اطلاعات راهبردی نسبتاً اهمیت کمتری پیدا می کند. قدرت نرم و اطلاعات آزاد و رایگان، اگر به حد کافی قانع کننده باشد، می تواند برداشت های موجود از منافع شخصی را تغییر دهد و بنابراین نحوه استفاده از قدرت سخت و اطلاعات راهبردی را دگرگون سازد. اگر حکومت ها و سازمان های غیردولتی بخواهند از انقلاب اطلاعات بهره برداری کنند چاره ای جز این ندارند که در جهان نوفه های بی ارزشی که انقلاب اطلاعات را تشکیل می دهد از نظر شایندگی برای خود شهرتی به هم بزنند.
به عنوان نتیجه گیری باید بگوییم این پیش بینی عامه پسند که انقلاب های اطلاعات و ارتباطات تأثیری برابر کننده از حیث توزیع قدرت در میان دولت ها خواهد داشت خطاست. این امر تا حدودی بدان خاطر است که صرفه جویی های ناشی از مقیاس و موانع موجود در راه ورود به بازارها در مورد اطلاعات راهبردی هنوز هم به جای خود باقی است و تا حدودی نیز بدین خاطر که در ارتباط با اطلاعات آزاد و رایگان غالباً دولت های بزرگ تر در رقابت برای کسب شایندگی از موقعیت بهتری برخوردارند. از سوی دیگر، انقلاب اطلاعات د رحال تغییردادن میزان کنترلی است که تمامی دولت ها می توانند در جهان امروز اعمال کنند. جریان های ارزان اطلاعات تغییر عظیمی در مجاری اطلاعات به وجود آورده اند. بازیگران غیردولتی فعال در عرصه فرامرزی برای سازمان دادن و تبلیغ اندیشه هایشان فرصت های به مراتب بیشتری در اختیار دارند. رخنه به درون پوسته دولت ها آسان تر شده و آن ها کمتر به جعبه سیاه شباهت دارند. انسجام موضوعات سیاست خارجی و نقش نخبگان در حفظ نظم سلسله مراتبی این موضوعات کاهش یافته است.
نتیجه خالص انقلاب اطلاعات تغییر یافتن روندهای سیاسی به ترتیبی است که قدرت نرم نسبت به قدرت سخت در مقایسه با گذشته اهمیت بیشتری پیدا می کند. شایندگی یا باورپذیری هم برای حکومت ها و هم برای سازمان های غیردولتی به یک منبع اصلی قدرت تبدیل می شود و به سازمان های بازتر و شفاف تر در زمینه اطلاعات آزاد و رایگان برتری می بخشد. گرچه ممکن است در دولت های کثرت گراتر و رخنه پذیرتر، از انسجام سیاست های حکومت کاسته شود ولی چه بسا همان کشورها از موقعیت بهتری برای نزدیک شدن به نوع آرامانی وابستگی متقابل پیچیده برخوردار باشند. دولت های پادربند جغرافیا همچنان در عصر اطلاعات هم سیاست را ساختاربندی خواهند کرد، ولی نسبت به گذشته اتکای کمتری به منابع مادی خواهند داشت و بیشتر به توانایی شان برای شاینده ماندن در جهانی آکنده از اطلاعات متکی خواهند بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. Joseph s.Nye
2. information revolution
3. Moore, s law
4. world wide web
5. complete and complex interdependence
6. information market
7. free information
8. commercial information
9. strategic information
10. behavioral power
11. resource power
12. hard power
13. asymmetrical interdependence
14. soft power
15. revolution in military affairs
16. credibility
17. paradox of plenty
18. epistemic communities
یادداشت ها:
[1]. s.Huntington, The clash of civilizations and the Remaking of world order (simon and schuster, New york, 1996).
[2]. G.Akerlof, The Market for Lemons, Quarterly Journal of Economics, August, 1970, pp. 488-500.
[3]. P.Haas, "Epistemic communities and International policy coordination", International organization, winter 1992, pp. 1-36.

منابع:
از: power and Interdependence, 3rd ed. (Little, Brown, Bost on, 2001),pp.215-27.
دیدگاه هایی درباره سیاست جهان / گروهی از نویسندگان؛ با ویرایش ریچارد لیتل و مایکل اسمیت، 1389، علیرضا طیّب، تهران، 1389.