نویسنده : سمانه زاهدی وفا



 

چکیده

از مهم ترین ارکان ساختارى هر کشور، فرهنگ آن کشور است که مى تواند، بى هیچ تهدید سخت افزارى، دستخوش تغییر شود و آن کشور را به راحتى از درون نابود کند و تابع سیاست هاى غیر ملى گردد. امروزه رسانه ها به مهم ترین سلاح تهدیدات فرهنگى یا تهدیدات نرم تبدیل شده اند. حوزه تأثیرگذارى رسانه ها، فراتر از مرزهاى جغرافیاى یک کشور است که مى توانند در مدت زمان کمى، بر افکار و تصمیم هاى نقاط دور دست تأثیر بگذارد. ازاین رو برخوردارى از فرهنگ رسانه اى قوى که برگرفته از منافع و اهداف خویش باشد، دغدغه گسترش فرهنگ ملى داشته باشد، از مهم ترین ابزارهاى قدرت به شمار مى آید. فرهنگ رسانه اى قوى، این امکان را به کشور مى دهد که مانع نفوذ افکار دشمن و ترویج آن در کشور شود. بنابراین توسعه فرهنگ رسانه اى به گونه اى که در خدمت اهداف و منافع کشور باشد؛ از اهمیت اساسى برخوردار است. از این رو جاى این پرسش است که براى توسعه فرهنگ رسانه اى، براى مقابله با تهدیدات نرم، چه ابزارها و امکاناتى لازم است؟

فرهنگ رسانه اى

فرهنگ مجموعه معتقدات، باورها، هنجارها، ارزش ها و سنت هاى نهادینه شده در یک جامعه انسانى است که روح و روان جامعه را شکل مى دهد. هویت یک جامعه، عمل کردها و ارزش هاى آن بر مبناى ارزش هاى فرهنگى آن جامعه سنجیده شده و قوت و ضعف جامعه نیز بر همین مبنا شناخته مى شود.
رسانه ها منبع بنیادین و فراگیر پیام هاى فرهنگى اند. آنها در آموزش چگونگى رفتار ما و اینکه درباره چه موضوعاتى تفکر، احساس، عقیده، ترس و تمایل داشته باشیم (یا برعکس)، سهیم هستند.
بعد دیگر فرهنگ رسانه اى، سنجش مجدد روندهاى توسعه دوره تحصیل سواد رسانه اى در مطالعات فرهنگى و اجتماعات آموزشى و دانشگاهى به صورت گسترده و نیز براى دانشجویان و بزرگسالان است. نیاز واقعى این است که بزرگسالان فهم بهترى نسبت به اینکه رسانه ها چگونه کار مى کنند، بیابند. در این میان، به معانى تاریخ مند سانسور و آزادى بیان بیشتر توجه مى شود و این که چگونه این مفاهیم توسط علایق و منافع بنگاه هاى غول پیکر رسانه اى براى محافظت از آزادى بى حصر آنها به کار مى روند؛ بدون این که توجهى به تخریب هاى اجتماعى و فرهنگى آن صورت پذیرد. پیش از آن که به تغییراتى پراهمیت نیاز یابیم، عموم مردم باید یاد بگیرند که پاسخ گویى و مسئولیت پذیرى بیشترى از بنگاه هاى غول پیکر رسانه اى بخواهند که اکنون براى استفاده از طول موج هاى عمومى هرجا که بخواهند، آزاد هستند. این آزادى زمانى که سایر صنایع هر روز بیش از گذشته، نسبت به تخریب محیط زیست مسئول شناخته مى شوند، معافیت چشمگیرى است.

نقش رسانه ها در تهاجم فرهنگى

فرهنگ رسانه اى موادى را براى افراد فراهم مى کند که از طریق آنها، معانى و هویت هایى را خلق کنند و مطالعات فرهنگى روش هاى خاصى را که افراد، از محصولات فرهنگى استفاده مى کنند، آشکار مى سازد.
ظاهراً جامعه اى که دچار فقر فرهنگى است یا به دلایلى از لحاظ فرهنگى فقیر نگه داشته شده، به صورت جدى تأثیرپذیر است و به گونه هاى متعدد، شاهد تهاجمات فرهنگى مستقیم، مداخله جویانه و غیرمستقیم قرار مى گیرد. کشورهاى مداخله گر همیشه تلاش کرده اند تا ارزش ها و هنجارهاى خود را به دیگران تحمیل و از این طریق در پى تسخیر جوامع برآیند؛ زمانى که یک جامعه، به ارزش هاى جامعه دیگران گرویده؛ با کمال افتخار آن را بپذیرد، خود به خود زمینه نفوذ در آن کشور را مساعد مى سازد و کم کم سرتسلیم به خواسته هاى آن کشور، فرود مى آورد.
امروزه جوامع و کشورهاى قدرتمند، همواره در پى مستعمره ساختن جوامع کوچک اند، زیرا در شیوه استعمار نوین، روح و روان جامعه هدف قرار مى گیرد. کشورهاى قدرت مند با درک قدرت رسانه ها، امروز در صدد ابزار قرار دادن آن ها هستند و قصد دارند با استفاده از رسانه ها به خواسته هاى خود که همانا استعمار یک جامعه است، تحقق عینى بخشند.
اطفال و جوانان کشور ما، قربانى رهبران برخى رسانه هستند که آنها نیز به شرق یا غرب وابسته گى دارند. به گفته داعى اکثر تلویزیون ها، لباس ها و غذاهاى خارجى را براى مردم معرفى مى کنند که این خود زمینه ترویج فرهنگ بیگانه را فراهم مى آورد.
این در حالى است که کشورهاى مهاجم در جهت دستیابى به اهداف و خواسته خود، همواره در جست وجوى ابزار نوین در جهت اهداف خویش اند، تا با استفاده از این ابزار بتوانند، به سادگى به هدف خود نایل آیند. یکى از این ابزارها، تهاجم فرهنگى است. این خطر ناک ترین ابزار براى استعمار به شیوه نوین است؛ یعنى کشورهاى مهاجم با حمله به روح و روان جامعه هدف، در صدد آن هستند تا هویت خود را احیا کرده، و آن را ترویج کنند، به این معنى، هرگاه ارزش هاى نهادینه شده در یک جامعه، جاى خود را به ارزش هاى دیگران بدهد و بحران هویت را ایجاد نماید، افراد آن جامعه با پذیرش ارزش هاى دیگران، پشت کردن به سنت ها و باورهاى خود، زمینه پیروزى کشور مهاجم را مساعد مى سازد.

تهدیدات جنگ نرم

به نظر مى رسد آنچه شاکله چالش هاى اخیر نظام سلطه با کشورهاى آزاد را به وجود مى آورد، در حیطه نرم افزارى قابل پیگیرى است. جنگ نرم (soft war) مفهوم جدیدى است؛ حال آنکه با توجه به معناى وسیع آن از سابقه اى دیرپا برخوردار است. شاید مراد کسانى که آن را نو و بدیع مى پندارند، برخى ابزارها یا اشکال آن باشد که در گذشته مورد استفاده نبوده است، خاصه آنکه نبرد اطلاعاتى امروز را محصول دنیاى نو مى دانند. امروزه در جریان تعریف از جنگ نرم، آن را نوع جدیدى از نبرد مى شناسند که در حوزه رسانه اتفاق مى افتد. در تعریف جنگ رسانه اى گفته مى شود جنگ رسانه اى (media war) استفاده از رسانه ها براى تضعیف کشور هدف و بهره گیرى از توان و ظرفیت رسانه ها، اعم از مطبوعات، خبرگزارى ها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و اصول تبلیغات، به منظور دفاع از منافع ملى است. در این نبرد، هدف اصلى، کاهش آستانه تحمل ملى و کاستن از پایدارى مردم کشور هدف است و در عین حال، با ایجاد جاذبه فکرى، تغییر ذائقه، باورها و هنجارهاى حاکم مدنظر است. جنگ رسانه اى یکى از مهم ترین جنبه هاى جنگ نرم و جنگ هاى جدید بین المللى است.
ابزارهاى ارتباطى و الکترونیکى تأثیرات عمیقى بر شکل دهى افکار عمومى دارند. از این رو در جریان جنگ غیرسخت، رسانه ها نقش اصلى را به عهده دارند. در این مقطع تاریخى، هم رسانه و هم سایر اشکال و ابزارهاى نبرد نرم، از اهمیت خاص برخوردار است. مارشال مک لوهان درهمین خصوص مى گوید: »جنگ هایى که در آینده رخ خواهد داد، به وسیله تسلیحات جنگى و در میدان هاى نبرد نخواهند بود، بلکه این جنگ ها به دلیل تصوراتى صورت مى پذیرد که رسانه هاى جمعى به مردم القا مى کنند.« رسانه ها به شیوه هاى گوناگون مى کوشند، فضاى ذهنى گروه هاى هدف را در جهت اهداف و خواسته هاى حاکمان شکل دهند. استعمار صرف نظر از شیوه هاى کهن، با بهره مندى از رسانه ها و اقدامات فرهنگى، مى کوشد نظام هنجارى گروه هدف را به سمت مطلوب خود تغییر دهد. تغییر در علایق جوانان، مدل هاى پوشش و آرایش، ادبیات و منابع مطالعاتى، نحوه صرف اوقات فراغت، رواج مکتب هاى خاص هنرى، تغییر در موسیقى رایج، گسست و بیگانگى با سنت هاى فرهنگى و فرهنگ سنتى میان نسل جوان از آثار تغییر در نظام ارزشى جوامع محسوب مى شود. بدیهى است که هویت ملى، دینى و اجتماعى ملت ها، از جمله کانون هایى است که مى تواند، هدف فعالیت هاى رسانه اى قرار گیرد. شیوه هاى تبلیغى، از طریق ابزارهاى انسانى و فنى از قبیل رسانه هاى تصویرى و نوشتارى، همچون چاپ و نمایش، شبکه هاى ماهواره اى و اینترنت، تأثیرات شگرفى برفرآیند شخصیتى جوانان بر جاى مى گذارند.
در همین جهت امپراتورى رسانه اى وابسته به صهیونیسم جهانى، بیشترین سهم را دارد و در راستاى جهانى سازى به کار مى گیرد. با نگاهى گذرا به حجم انبوه چاپ مطالب خاص، با توسل به انگاره هاى مطلوب، غرب در قالب انتشار کتاب، مجله و روزنامه و از طرفى کاربرد اخبار، اطلاعات و تحلیل ها از سوى پایگاه هاى خبرى وابسته و نیز صرف هزینه بسیار در این خصوص، مى توان به اهمیت موضوع پى برد. در جهان کنونى کسى نمى تواند نقش مؤثر تکنولوژى ماهواره اى بر ساختار ارتباطات و اطلاعات را در سراسر دنیا انکار کند. در عرصه کاربرد فضاى مجازى این اهمیت را پررنگ تر مى یابیم. صرف نظر از تولید فیلم و سینما، تولید بازى هاى رایانه اى از ابزارهاى پرنفوذى هستند که به علت تأثیرگذارى بالا و ایجاد انگیزه بسیار و جذابیت فوق العاده، کودکان، نوجوانان و حتى بزرگسالان را هدف قرار داده اند. به همین دلیل کارگردانان و برنامه ریزان جنگ هاى رسانه اى به آن توجه و امعان نظر دارند. اگر رادیو و تلویزیون در عصر جنگ جهانى دوم از اهمیت فو قالعاده اى در راستاى عملیات روانى برخوردار بود، دیرى نپایید که صنعت نوین بازى هاى رایانه اى، جاى خود را در عرصه پدیده هاى صنعتى جدید باز کرد و به عنوان ابزار نوین عملیات روانى شناسایى شد. تقریباً از اوایل دهه 60 میلادى، بشر به فکر بازى هاى رایانه اى افتاد. این گونه کاربرد از رایانه، به تدریج در دهه هاى گذشته سیر صعودى یافت عمده ترین دلیل استفاده از این ابزار در بستر فرهنگ و سیاست، حاکمیت فضاى دوقطبى و جنگ سرد بود.
امروزه این بازى ها، بخشى از عملیات روانى استراتژیک را شامل مى شوند که عمدتاً به تشریح خط مشى ها، اهداف و مقاصد سیاسى نظام هاى سیاسى مى پردازند و بیش از همه، در راستاى استراتژى هاى قدرت هاى بزرگ، به کار مى روند. در دو دهه اخیر، پس از فروپاشى شوروى، ایالات متحده در راستاى نظم مطلوب خود و حاکمیت دموکراسى امریکایى و ارزش هاى مدنظر خویش، جهت تحقق استراتژى نرم، به ابزارهایى این دست، توجه جدى کرده است. براى ایالات متحده بستر سازى لازم و ایجاد فضاى مناسب براى تجاوزات نظامى و تحقق استراتژى پیش دستانه در مواجهه با آنچه به عنوان مقابله با تروریسم از آن یاد مى کند، از طرق مختلف، به ویژه ابزار فوق صورت مى پذیرد. گرچه استفاده از ابزارهاى نبرد نرم، خود به خود زمینه هرگونه استفاده از زور را با استفاده از شیوه هاى پیچیده و ابزارهاى نظامى سلب مى کند، به گونه اى که به صورت غیرمستقیم طرف مقابل را به تأیید و انجام اعمال ناخواسته اى مغایر بینش قبلى حاکم وامى دارد و در جهت اهداف خود به کار مى گیرد.
با پشت سر گذاشتن جنگ سرد و با بسط نظریات تئورسین هاى نظام لیبرال سرمایه دارى، همچون فوکویاما هانتینگتون و الوین تافلر و پیگیرى پروژه دموکراتیزاسیون آمرانه، بسیارى کشورهاى اسلامى، از اهداف مهم این استراتژى قلمداد مى شوند. از این رو در کنار کاربرد سایر حوزه هاى جنگ نرم، به بازى هاى رایانه اى جدید توجه جدى شده است. کاربرد نمادهاى اسلامى و دینى، همچون استفاده از صداى عربى و فارسى، استفاده از صداى پس زمینه، مانند پخش آیات قرآن یا صلوات و... در این صنعت زمینه هاى القائات لازم را براى کاربران فراهم مى سازد.
خطوط اصلى جنگ نرم بدین شرح است:
1. بدبین کردن مردم نسبت به هم و ایجاد اختلاف در جامعه؛
هدف: سوء استفاده از تفرقه و نفوذ میان مردم
مصداق: بهانه جویى و سعى در ایجاد اختلاف در قضایاى پس از انتخابات
مانع: وجود وحدت میان ملت
2. خدشه در نشانه هاى امید و القاى یأس در جامعه:
شاهد: خدشه در انتخابات دهم
مایه هاى امید: استحکام زیر ساخت هاى کشور، پیشرفت هاى چشمگیر علمى، سى سال تجربه نظام، نسل جوان حاضر در میدان و وجود سند چشم انداز 1404.
مصادیق: القاى بى توجهى به سند چشم انداز، بى اهمیت جلوه دادن پیشرفت هاى علمى، گسترش تلقى بدبینانه نسبت به نظام
نتیجه: از پویایى افتادن جامعه، انزواى افراد نخبه، جوان و پرنشاط
3. انصراف ذهن مردم از دشمنى دشمن
مصداق: معرفى تقصیرهاى درونى به عنوان تنها عامل مؤثر، تشویق عوامل بلوا توسط دشمن.

گروه هدف: نخبگان و خواص

مدیریت رسانه براى مقابله با تهدیدات جنگ نرم

تسلط بر رسانه ها و خبرگزارى ها، قدرت بسیار زیادى به بازیگران صحنه هاى سیاسى و دولتى داده است. به گونه اى که با به کارگیرى اهرم هاى خبرى و اطلاعاتى، مى توانند نسبت به تغییر باورها و نگرش هاى جمعى یا شکل دهى به افکار عمومى، ملى و فرا ملى اقدام کنند. سوءاستفاده گروهى به عنوان امپراتور رسانه اى آنها را نسبت به شکل دهى استبداد اطلاعاتى توانمند ساخته است. این مدیریت رسانه اى امکاناتى فراهم مى سازد تا سیاستمداران به رسانه ها دسترسى یابند و زمینه اى ایجاد مى کند که نمایش حضور عمل آنها در رسانه ها به حداکثر رسانده شود؛ این امر نه براى آن است که یک سیاستمدار یا حزب او در معرض دید مردم باشد ، بلکه هدف قرار دادن تعریف آن سیاستمدار یا حزب از مسائل و مشکلات سیاسى و بیان مسئله و راه حل هاى آن، در معرض دید همگان است. امروزه در فرایند جهانى شدن جهت دهى خواسته ها و افکار عمومى جهانى و شکل گیرى عقیده ها، گرایش ها و رفتارها امکان پذیر است. به همین دلیل برخى اندیشمندان، به شکل جدى، بر خطرهاى ناشى از شکل گیرى امپراتور فرهنگى رسانه اى، از رهگذر فرایند جهانى شدن تأکید کرده اند. امپراتورى بزرگى که مى تواند هویت هاى ملى، فرهنگى، دینى و اعتقادى ملت ها را تهدید کند. برخى نیز خطر بروز یک جنگ جهانى فرهنگى-اطلاعاتى را گوشزد کرده اند. احتمال چنین جنگى در پى گسترش فناورى هاى رسانه اى در سراسر جهان و مقاومت ملت ها، قومیت ها، فرهنگ ها و دین هاى گوناگون، در برابر هجوم رسانه هاى جهانى، روز به روز نزدیک تر مى شود.
اعتمادسازى یکى از کارویژه هاى مهم رسانه در جهت تقویت مدیریت مؤثر بربحران است. به ویژه این امر از سوى دستگاه هاى رسانه اى رقیب بسیار متداول است. آنها مى کوشند با تولید اخبار و اطلاعات جذاب، متنوع و جدید فضاى خبرى سایر کشورها، به ویژه آنها که دچار بحران شده اند، تحت تأثیر قرار داده و اعتماد آنها را جلب کنند. از این جهت اعتمادسازى رسانه اى زمینه مهمى در مدیریت بحران است.
"مدیریت بحران" تدبیرى است که یک جامعه یا دولت، براى استفاده از کلیه منابع موجود و قابل تصور، به منظور حفظ ثبات مورد نظر خود در پیش مى گیرد. یکى از منابعى که در این خصوص همواره مورد توجه سیاستگذاران جامعه است و در صورت بروز بحران، براى مهار اوضاع از آن بهره مى گیرند. رسانه ها هستند. رسانه مى تواند افکار عمومى را از طریق انتقال اطلاعات صحیح و مناسب مدیریت کند و از سوى دیگر، مخالفان را به تسلیم وادار سازد. براى این منظور مى توان از مقابله فیزیکى با مخالفان، تهدید لفظى ، رشوه دادن، توضیح نکته هاى مبهم و قانع کردن عامل هاى بحران ساز، مى توان نام برد.
سه شیوه اول، تأثیر کوتاه مدتى دارند؛ به گونه اى که وقتى نیروى تهدید یا رشوه برداشته مى شود، بحران به نقطه آغازین یا حتى پیش تر باز خواهد گشت. تهدید و ایجاد محدودیت، از معمول ترین راهبردهاى مورد استفاده در مدیریت بحران هستند. اگر تهدید جدى باشد، تأثیر معجزه آسایى خواهد داشت؛ اما اشکال عمده اى که بر این شیوه وارد است آن است که هیچ کس دوست ندارد، تهدید شود. طرف مورد تهدید نیز به طور متقابل تهدید را به کار خواهد بست. بدین ترتیب، مشکل هاى دیگرى پدید خواهد آمد و دیگر به دشوارى مى توان از شیوه هاى بهتر و اثرگذار تر استفاده کرد. فقط هنگامى مى توان از تهدید بهره گرفت که راه دیگرى وجود نداشته باشد و این کار باید با احتیاط انجام گیرد. در زمان استفاده از تهدید، باید مطمئن شد که اثر آن تنها بر روى طرف مقابل است.
یکى دیگر از راهبردهاى پیچیده، "توضیح نکته مبهم و نفوذ در دل ها" است. در چنین شرایطى رسانه وارد عمل مى شود و جایگاه مهمى در این زمینه مى یابد. اگر بپذیریم که ثبات و امنیت ملى، تابع مستقیمى از رویکرد افکار عمومى، رضایت یا نارضایتى مردم و واکنش آنها هنگام بحران است، به میزان نزدیک بودن رابطه رسانه ها با مدیریت بحران پى خواهیم برد. رسانه، موتور محرک افکار و باورهاى مردم است و کلید جهت دهى و سرعت حرکت این موتور را به میزان زیادى در اختیار دارند.
در نگاه یوهان گالتونگ و مارک سومى به مقوله هایى توجه مى شود که براى شکل گیرى آنها، حضور اثربخش رسانه ها ضرورى است و به برنامه ریزى نیاز دارد. آنها در تعریف امنیت توجه به اصولى چون "تکامل تدریجى"، "تقویت ضریب مقاومت و آسیب پذیرى"، "خود ترمیمى"، "صرفه جویى"، "همزیستى"، "عدالت"، "پیوستگى منافع"، "مشارکت"، "آینده نگرى" و "برنامه ریزى" را ضرورى مى دانند.
در واقع امنیت، وضعیتى است که در آن، میان خواسته هاى شهروندان و کارآمدى نظام سیاسى، توازنى وجود دارد که موجب ایجاد "رضایت " و "اطمینان " نزد شهروندان مى شود. بنابراین بسیارى از اصولى که گالتونگ و همکارانش در حوزه امنیت بر آنها تأکید مى کنند، یک پیکار فرهنگى به شمار مى رود که در حوزه رسانه ها قابلیت پژوهش، برنامه ریزى، تصمیم گیرى، برنامه سازى و الگودهى دارد. ژرفا، پیامد و بزرگى یک بحران در گرو نحوه تعامل رسانه با بحران مشخص مى شود؛ یعنى زمانى که رسانه صرف تهیه خبر، تفسیر و برنامه سازى از واقعه مى کند. چگونگى پوشش خبرى بحران از سوى رسانه ها مى تواند، تأثیر بسیارى بر روند آتى بحران و خسارت هاى ناشى از آن بگذارد.
در رویارویى با این بحران ها، اولین اقدام لازم و حیاتى دسته بندى حقیقت و واقعیت است. رسانه باید بادقت و ظرافت ویژه اى، نسبت به جداسازى و اطلاع رسانى واقعیت هاى موجود، شایعه ها و همچنین مواردى که به عنوان جنگ روانى به کار گرفته مى شود، اقدام کند. نباید فراموش کرد که بیشتر تصمیم هاى حساس در ساعت ها و روزهاى اول ایجاد بحران گرفته مى شود. همچنین باید بى درنگ عامل هاى چندگانه بعدى را که در شدت گرفتن یا ادامه یافتن بحران دخالت دارند، شناسایى کرد و تصمیم مناسب را به کار بست. مخاطبان اصلى پیام نیز باید شناسایى شوند، چرا که ضرورى است برنامه ریزى و انتقال پیام، متناسب با خواسته آنها انجام گیرد.
گرچه هیچ بحرانى به طور کامل مشابه بحران هاى دیگر نیست؛ ولى شباهت هاى قابل توجهى میان آنها وجود دارد. از جمله مى توان به تصمیم گیرى سریع، وجود راه حل هاى محدود، برخورد با گروه هایى با هدف هاى متضاد، لزوم واکنش سریع، وخیم بودن پیامدهاى تصمیم هاى اشتباه،... اشاره کرد. بنابراین هرگاه جوامع دیگرى دچار مشکل مى شوند، باید از خود پرسید، "آیا ممکن است این مشکل براى ما نیز به وجود آید ؟" به همین دلیل باید مراقب تغییر رفتارها، دیدگاه ها و رویدادهاى غیرمنتظره بود و آنها را پیش بینى کرد. به این منظور باید به کارکنان سطوح میانى و حتى پایین رسانه ها نیز آموزش داد که نشانه هاى بحران را شناسایى کرده، اتفاق هایى را که ممکن است از دید مدیران ارشد پنهان بماند، گوشزد کنند؛ زیرا که نقش رسانه ها در این مرحله نقشى مهم، حیاتى و قابل توجه است. از سوى دیگر، رسانه ها با پیگیرى و گوشزد کردن ضعف ها مى توانند تا حدود زیادى از رشد بحران آمیز آنها جلوگیرى کنند.

راهکارهاى رسانه هاى داخلى در مقابله با جنگ نرم رسانه هاى غربى

- باورپذیرى جنگ نرم و تلاش در راستاى خروج از وضعیت انفعالى.
- هوشیارى و شناسایى تکنیک هاى جنگ نرم و معرفى ماهیت آن توسط رسانه هاى داخلى.
- تلاش براى ایجاد وحدت، همبستگى و همگرایى بیشتر رسانه هاى داخلى.
- همکارى و هماهنگى رسانه هاى داخلى در انتقال و انعکاس حرف هاى اساسى نظام.
- وحدت کلمه در منافع ملى و مصالح نظام.
- موضع گیرى و اقدام به موقع و یکپارچه در مقابله با جنگ نرم.
- فرصت سازى از موقعیت به وجود آمده علیه طراحان جنگ نرم.
- تکرار و پافشارى بر حقه و ترفندهاى جنگ نرم.
- تمرکز و افشاى جنگ نرم پیش از شروع آن.
- قدرت نمایى رسانه هاى داخلى در مقابله با هجمه خبرى جنگ نرم.
- افزایش قدرت نفوذ رسانه هاى داخلى بر فضاى خارج کشور.
- تلاش گسترده براى اثرگذارى بیشتر در داخل کشور.
- بسترسازى براى آگاهى بخشیدن مخاطبان اصلى جنگ نرم.
- پرهیز از انحراف یا جو زدگى رسانه هاى داخلى در مقابله با بحران هاى زودگذر.
- بررسى کارکردهاى رسانه هاى نوین در خصوص جنگ نرم.
- ایجاد بصیرت در نخبگان و خواص.
- مشاهده اهداف و حضور واضح دشمن.
- مشاهده ابعاد دشمنى دشمن و خطوط اصلى آن.
- تدبیر و اتحاد مردم در مقابل مخالفان انقلاب و استقلال کشور.

استریت، جان (1384). رسانه هاى فراگیر، سیاست و دموکراسى. (ترجمه حبیب الله فقهى نژاد). تهران: روزنامه ایران.
اسمیت، آنتونى (1364). ژئوپولتیک اطلاعات. (ترجمه فریدون شیروانى). تهران: سروش.
افتخارى، اصغر (1382). اثبات گرایى پیچیده: روایت نوین آمریکایى از اثبات گرایى سنتى. مطالعات راهبردى، (20).
تافلر،آلوین (1372). تغییر ماهیت قدرت. (ترجمه حسن نورایى بید خت وشاهرخ بهار). تهران: مرکز ترجمه و نشر.
تافلر، آلوین، تافلر، هایدى (1376). به سوى تمدن جدید. (ترجمه محمدرضاجعفرى). تهران: سیمرغ. تزو، سان (1364). هنر جنگ. (ترجمه حسن حبیبى). تهران: قلم.
سلطانى فر، محمد (1384). رسانه ها، بحران هاى نوین و جنگ هاى پست مدرن. پژوهش و سنجش، 12.
ضیایى پرور، حمید (1383). جنگ نرم، جنگ رسانه اى. تهران: مؤسسه فرهنگ مطالعاتى و تحقیقات بین المللى.
فرقانى، محمدمهدى (1381). تحکیم صلح، نیازمند اعتمادسازى رسانه اى است. رسانه، 4.
کازینو، ژان (1364). قدرت تلویزیون. (ترجمه على اسدى). تهران: امیرکبیر.
کاظمى، سیدعلى اصغر (1366). مدیریت بحران هاى بین المللى. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
محسنیان راد، مهدى (1381). آسیب شناسى توجه به صلح در رسانه. رسانه، 13.
مسعودى، امید (1382). روش هاى جدید خبرى در جنگ دوم خلیج فارس. سنجش و پژوهش، 10.
مولانا، حمید (1375). رسانه ها و انگاره سازى. رسانه، (1375). (مترجم غلامرضا تاجیک). 7.
مهاجرانى، محمد (1381). رسانه هاى بحران ساز. تهران: مؤسسه فرهنگى مطالعات و تحقیقات بین المللى.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 290