نویسنده: محمد علی سلطانی



 

چکیده

تأثیرگذاری دانش فقه در ترجمه ی متون مقدس امری انکار ناپذیر است. شاید بتوان ریشه ای نبحث را در مبحث دیرپای ترجمه پذیری متون مقدس جستجو کرد. البته دانشهای درون دینی در زمان نزول متون مقدس و حتی در زمان صدور متون روایی وجود نداشتند و یا دست کم در شکلی نارسا و ابتدایی نمود می یافتند، اصطلاحات هر دانشی نیز همچون خود آن به تدریج شکل می گیرد و تکامل می می یابد. اصطلاحات دانش های درون دینی هم از متون مقدس تأخر دارد. از دیگر سو، محیط فرهنگی هر انسان در شکل بندی ذهن وی تأثیر جدی و شگرف دارد، عارف همواره اشارتهای عرفانی را می جوید و می بیند، اما فقیه همه جا در پی حلال و حرام جواز و عدم جواز است. دانشیان همواره در حوزه دانش خود می اندیشند و سخن می گویند، زبان اهل دانش نیز مختص به قلمرو همان دانش است، زبان و اندیشه ی تخصص نیز در نگارش اثر می نهد و از آثار و نوشته های نویسنده می توان تخصص و زبان خاص او را دریافت.
با این تمهیدات می توان گفت که هر گاه یک دانشور به قرآن می نگرد، همه ی آن را در یک کلیت نمی بیند، بلکه تنها جزئی از آن را مشاهده می کند و یا همه ی کل را در همان جزء می نگرد. از این رو، متکلم در قرآن تنها بحثهای کلامی را می بیند و یا دست کم آنها را اصل قرار می دهد و فقیه نیز در قرآن در پی امر و نهی و حرام و حلال شرعی می گردد. همین واقعیت موجب شده است که در حوزه ی ترجمه و تفسیر قرآن و متون مقدس دیگر، تفسیرها و ترجمه های گوناگون وجود داشته باشد. در مورد نهج البلاغه نیز همین امر صادق است.
فقه در ترجمه ی متون مقدس تأثیر می نهد و این امر فزایندی کاملاً طبیعی است. دانشهای گوناگون که یکی از آنها فقه است همواره متون مقدس را به عنوان یکی از قلمروهای پژوهش و تحقیق حفظ می کنند و هر دانش می تواند به گونه ای با متون مقدس به داد و ستد بپردازد. تأثیر فقه در ترجمه ی متون مقدس گاه در شکل کاربرد اصطلاحات فقهی در ترجمه است و گاه مربوط به برداشتهای فقهی است و مترجم یک حکم فقهی را در ترجمه ی آیه ای دخالت می دهد. مرحوم فیض الاسلام از کسانی است که برداشتهای فقهی در ترجمه اش نمود افزون ترین دارد، بررسی برخی از نمونه های تأثیر دانش فقهی در ترجمه ی آیات کریم، موضوع دخالت در ترجمه و تفسیر متون مقدس، به ویژه قرآن کریم، را آشکارتر می کند.
تأثیرگذاری دانش فقه همچون همه دانش ها در ترجمه متون مقدس در هر زبانن و دینی امری انکار ناپذیر است و واقعیتهای موجود آن را اثبات می کند. در این قلمرو بحثهای فروانی انجام گرفته او همواره مورد توجه پژوهشگران در حوزه ی ترجمه و ده و هست. شاید ریشه این بحث - یعنی تأثیرگذاری دانشهای گوناگون در ترجمه ی متون مقدس = را بتوان در بحث دیرپای ترجمه پذیری متون مقدس جستجو کرد و مخالفان ترجمه پذیری متون مقدس در بین مسیحیان، یهودیان و مسلمانان مخالفت خویش را به چنین تأثیرپذیریها مستند می ساختند و آن را موجب ناخالص شدن متن مقدس می دانستند بدیهی است که بررسی این بحث - یعنی ترجمه پذیری و عدم ترجمه پذیری متون مقدس - هدف این نوشتار نیست؛ زیرا نفقس وقوع ترجمه از متون مقدس انسان را از بحث بی نیاز می کند، بلکه هدف برسی تأثیرگذاری یکی از دانشها یعنی «فقه» در ترجمه ی متون مقدس می باشد. مقصود از متون مقدس در این نوشته قرآن کریم، ادعیه، احادیث و خطبه های رسیده از پیشوایان معصوم است. پیش از پرداختن به اصل بحث و ارائه نمونه هایی از این تأثیرگذاری یادآوری چند نکته حائز اهمیت است:

1- شکل گیری تدریجی دانشها

دانشها همچون دیگر مقوله های فکری بشری به صورت تدریجی و آرام آرام پیدا می شوند و شکل می گیرند. هیچ دانشی یک روزه ساخته نشده و نمی شود انسان در پی نیاز، به آگاهی دست می یابد. وقتی از نیاز خود آگاه شد به فکر برآوردن نیاز خویش اقدام می کند و در این اقدام جرقه هایی در ذهنش پدید می آید این جرقه های نخستین سرچشمه ی دانشها می شود. سالیان سال طول می کشد و این دانشها در کمال بساطت با انسان همراهی می کنند، نیاز محدود انسان را برآورده می سازند و او را یاری می کنند. به موازات این همراهی و یاری رسانی تأثیر خودش را در ذهن و فکر انسان می گذارد و کم کم در ذهن بشر نسبت به آن دانش، اندیشه های تازه به وجود می آید. کمبودهای آن شناسایی می گردد، تقسیم بندیها شکل می گیرد، وابستگیها و عدم وابستگیها آن روشن می گردد و دانش یاد شده کم کم در جاده ی کمال گام می نهد و زبان خاص خودش را پیدا می کند. بنابراین دانشهای درون دینی در زمان نزول متون مقدس و حتی می توان گفت در زمان صدور متون روایی وجود نداشتند و یا دست کم شکل نارسا و ابتدایی داشتند. به عنوان مثال دانش کلام اسلامی و یا فقه اسلامی در زمان نزول قرآن وجود خارجی نداشت و از نظر پیدایش تأخیر زمانی دارد.

2- پیدایش تدریجی اصطلاحات

هر دانشی از اصطلاحات ویژه ی خودش بهره می گیرد. واژه ها، تعبیرها و اصطلاحاتی که در دانش کلام وجود دارد در دانش بلاغت کاربردی ندارد و قابل فهم نیست؛ چنانکه اصطلاحات فقه در دانش فلسفه کارایی و مفهوم روشن ندارد و به همین دلیل است که فقیهان فلسفه نخوانده بر فقیهان فیلسوف خرده می گیرند که بین دانش معقول و منقول خلط می کنند و امور اعتباری و قراردادی فقه را به ترازوی فلسله که وظیفه اش کشف واقعیت است و در وادی امور اعتباری و قراردادی حق ورود ندارد، می سنجند و در نتیجه استنباطهایی به دور از مذاق فقه می کنند.
اصطلاحات هر دانشی همچون خود دانش به مرور پیدا می شود و شکل می گیرد و تکامل می یابد. اصطلاحات دانشها از خود دانشها تأخر زمانی دارند. بنابراین در قلمرو دانشهای درون دینی که اصل دانش از متون مقدس تأخر زمانی دارند اصطلاحات آن به طور حتم تأخر زمانی دارد. در زمان نزول متن مقدس عنایتی خاص به این اصطلاعات نبود و اگر در متن مقدس اصطلاحی به کار رفته است که مشابه آن در یکی از دانشهای دینی وجود دارد، این اصطلاح با بهره گیری از آن متن مقدس ساخته و پرداخته شده است. و البته آن اصطلاح در متن مقدس به طور دقیق با مفهوم همان اصطلاح در دانش درون دینی یکی نیست. اصولیان در این ارتباط بحث خواندنی دارند که آیا چیزی به نام حقیقت شرعیه داریم یا نه؟ بعضی را باور بر این است که شرع اصطلاح خاصی وضع نکرده است و این اصطلاحات، اصطلاحات متشرعه است. همچنین بحثی با عنوان احکام امضایی و احکام تأسیسی مطرح است که تا حدودی به همین بحث ارتباط دارد.

3. تأثیر محیط فرهنگی در شکل گیری اندیشه

محیط فرهنگی که انسان در آن زندگی می کند در شکل بندی ذهن وی تأثیری جدی و شگرف دارد. اندیشه ی انسان با محیط فرهنگی و فکری ارتباط تنگاتنگ دارد. اندیشه انسان در محیط فکری و فرهنگی اش مؤثر است و در برابر محیط فرهنگی و فکری ذهن و اندیشه ی انسان را جهت داده و قالب بندی می کند. منظور از محیط فکری و فرهنگی در این بحث محیط فکری ای است که انسان به تبع دانشی که می آموزد در آن قرار می گیرد. به عنوان مثال انسانی که پزشکی می خواند از فضای فکری ویژه ای برخوردار است و با فضای فکری یک فیلسوف و یا فقیه متفاوت است. نوع اندیشه ورزی پزشک با نوع اندیشه ورزی فقیه یا متکلم و یا فیسوف فرق جدی دارد. نوع اندیشیدن؛ سخن گفتن، استدلال کردن، ارتباط برقرار کردن، دوست یافتن، دغدغه ی فکری داشتن با همدیگر متفاوت روشن دارند.
یکی ادیب در همه ی موارد به نکات ادبی می اندیشد و تنها این امور را می بیند؛ در حالی که فقیه در همه جا در پی حلال و حرام و جواز و عدم جواز است. پزشک در جامعه بیشتر بیماران را می بیند و عارف از هر جایی اشارتهای عرفانی می شنود. هر کس آنچه را می اندیشد می بیند و برخلاف شعر مشهور و منسوب به باباطاهر عریان که فکر می کرد:« هر آنچه دیده بیند دل کند یاد»، هر آنجه که دل یاد کند و به آن انس داشته باشد دیده می بیند. بنابراین دانشیان هر دانش تنها در حوزه دانش خود می توانند ببیندیشند و ببینند و سخن بگویند.

4- دوگونگی زبان

ما همواره از دو زبان بهره می گیریم و به تعبیر درست تر در جامعه دوگونه زبان وجود دارد: زبان محاوره ای که توده ی مردم با آن سخن می گویند و ارتباط برقرار می کنند و زبان تخصصی که دانشیان هر دانشی با آن حرف می زنند و تبادل فکر می کنند. این دو زبان با همدیگر تأثیر گذارند، اما در بین برخورداران از زبان تخصصی تأثیرگذاری زبان تخصصی بر زبان محاوره ای بسیار زیاد و آشکار است. یک متخصص فقه در محاورات خود به گونه ای حرف می زند که توده ی مردم و حتی متخصص دانش دیگر به سختی سخن او را درک می کند. او از اصطلاحات و تعابیر خاص دانش خود در گفتارهای روزمره ی خود به وفور بهره می گیرد. یک ناظر بیرونی در صورتی که از اصطلاحات دو دانش گوناگون آگاهی لازم داشته باشدف به هنگام گفتگوی متخصصان دو دانش مورد اشاره، به مقدر فاصله ی زبانی آن دو می تواند پی ببرد.

5- تأثیر زبان و اندیشه ی تخصصی در نگارش

وقتی متخصص در یک دانش در گفتارهای روزه مره اش تحت تأثیر زبان تخصصی خویش قرار می گیرد به هنگام نگارش که ناخودآگاه همه مخاطبان خویش را آشنا به اصطلاحها و تعابیر مأنوس خود می بیند، این تأثیرگذاری به مراتب بیشتر است. یک فقیه و یا متکلم، فقیهانه و متکلمانه می اندیشد، حرف می زند و به طور حتم فقیهانه و متکلمانه می نگارد. اینکه یک متخصص در دانشی فارغ از آن دانش بیندیشد و یا بنگارد امری نادر و کمیاب است و ناشی از خودآگاهی بالای یک متخصص است.
در این موارد متخصص آگاهانه خویش را از فضای فکری و نوع نگرش متخصصانه اش بیرون می کشد و به عنوان یک فرد غیر متخصص وارد گود می گردد. این کار اگر در مورد بعضی افراد به صورت نادر اتفاق بیفتد به صورت کامل تحقق نمی یابد و عادتها و انسهای پیشین او در مواردی برخود آگاهی وی چیره می گردد و خود را نشان می دهد. از این روی یک ناقد تیز هوش می تواند از آثار و نوشته های او - علیرغم پنهان کاری اش - تخصص وی را به دست آورد. تأثیر زبان و اندیشه ی تخصصی در نگارش موضوعی کاملاً روشن و بدیهی است و با اندکی تأمل در کتابها و نوشته ها می توان آن را مشاهده کرد.

6- زوایه های نگاه به قرآن

همه آنچه پیش تر یاد کردیم برای این بود که زاویه های گوناگون نگاه برقرآن را بنمایانیم. دانشهای دینی به تدریج و متأخر از زمان نزول قرآن به وجود آمده اند، اصطلاحات و تعابیر آنها بعدها شکل گرفته و متداول گشته است. اندیشه انسان متخصص در یک دانش تحت تأثیر همین دانشها قالب بندی شده است. زبان ویژه یافته، نگرش خاص پیدا کرده، علقه های مرتبط با آن دانش در وجودش شکل گرفته، و به تعبیر کامل تر متخصص آن دانش گشته است. چنین انسانی وقتی به قرآن می نگرد همه ی قرآن را در یک کلیت نمی بیند، بلکه تنها جزیی از آن را می بیند و یا همه کل را در همان جزء می نگرد. از این روی متکلم در قرآن تنها بحثهای کلامی را می بیند و یا دست کم آنها را اصل قرار می دهد و حتی می اندیشد که قرآن هم کلامی سخن گفته است؛ چنانکه یک فقیه در قرآن به صورت عمده امر و نهی و حرام و حلال و احکام شرعی را می بیند.
قرآن بسان دریاست. غواصی که در پی صید مروارید است هرگز در دریا نهنگ نمی بیند؛ گرچه از کنار آن رد شده باشد. برخلاف یک زیست شناسی که در دریا مروارید نمی بیند، یک ناخدا در دریا جزر و مد را به مراتب از یک زیست شناس حیوانات دریایی بیشتر حسم می کند. این امر کاملاً طبیعی و عادی است و نباید غیر از این انتظار داشت. بنابراین مراجعه کنندگان به قرآن هم باید گوناگون بنگرند و گوناگون ببینند و گوناگون بیندیشند و گوناگون بفهمانند، هر کس از زاویه ای که به آن می نگرد آن را می بیند. متخصصان رشته های گوناگون وقتی به قرآن می نگرند، همانند آن جمع داستان مولوی است که در تاریکی فیل را دیده و آنگاه به تفسیر فیل می نشیند و هر کدام با توجه به زاویه ی لمس آن را تفسیر می کنند.

7- تفسیرها و ترجمه های گوناگون

واقعیت مورد اشاره در فوق موجب گشته تا در حوزه ی تفسیر و ترجمه ی قرآن و متون مقدس دیگر، تفسیرها و ترجمه های گوناگون داشته باشیم. تفسیرهای کلامی، فلسفی، فقهی، روایی، علمی و دهها نوع دیگر از تفسیرها که زینت بخش کتابخانه هاست، زاییده همین واقعیت است. در مورد نهج البلاغه نیز چنین واقعیتی وجود دارد و انواع ترجمه و شرحهای کلامی، تاریخی، روایی و غیره از سخنان علی (علیه السلام)در دسترس دانشوران قرار دارد. در حوزه ی ترجمه هم این تأثیرگذاری وجود داشته و دارد؛ گر چه ممکن است این تأثیرگذاری به برجستگی حوزه ی تفسیر نباشد، اما دقت در ترجمه های این امر را به اثبات می رساند.

8- فقیه مترجم

منظور از فقیه مترجم الزاماً مترجم مجتهد و برخوردار از قدرت استنباط و استنتاج فقهی نیست، بلکه مقصود فراگیرتر از آن و شخصی است که به گونه ای تحت تأثیر آموزه های فقهی است و با این پیش زمینه به ترجمه ی قرآن دست می یازد.
افراد که با پیش زمینه فقهی به ترجمه دست یازیده اند و در نتیجه فقه در ترجمه ی آنان تأثیر گذاشته، سه گروه هستند: گروهی که خود مجتهد بوده و قدرت استنباط و استنتاج فقهی داشتند. طبیعی است که جای پای فقه را در ترجمه های که این بزرگواران ارائه کرده اند، بیشتر می توان سراغ گرفت. گروه دیگرافرادی هستند که گرچه شاید به اصطلاح حوزوی نتوان تعبیر مجتهد و دست کم مجتهد مطلق درباره آنان به کار برد، اما در حوزه های علمیه درس خوانده اند و یا در بیرون از حوزه ها دروس حوزوی خوانده و تحت تأثیر آموزه های فقهی قرار گرفته اند. در ترجمه این گروه از مترجمان هم تأثیر فقه را می توان دید. دسته سوم افرادی هستند که از چنین آموزه هایی به طور خاص برخوردار نیستند؛ اما احتیاطهای دینی و شرعی آنان را به ملاحظه ی یافته های فقهی واداشته و از محدوده ی باورهای عام فقهی پا بیرون نمی نهند. در ترجمه این دسته از مترجمان متون دینی هم می توان تأثیر فقه را مشاهده کرد.

9- فرایند طبیعی

از آنچه گذشت می توان این نتیجه را گرفت که تأثیر فقه در ترجمه متون مقدس فرایندی کاملاً طبیعی است و طرح آن در این مقاله به هیج عنوان به مفهوم بیان نقص و عیب نیست؛ زیرا در یک محیط دینی و شرعی وقتی متن مقدسی که فقه و شرع از دل آن بیرون آمده به زبان دیگری ترجمه می گردد، باید برداشتهای فقهی لحاظ شود و نمی توان ترجمه ای ارائه کرد که به دور از هرگونه بازتاب فقه مورد پذیرش جامعه باشد. این فرایند از دو جهت قابل توجه است: نخست آنکه متن مقدس در عین حفظ اصالت خود در ظرف ترجمه اش ملازمات سطح علمی و فرهنگی زمانه و شرایط محیطی را برمی تابد و تطابق خودش را با نیازها و شرایط روزگار که مدام در تغییر و تحول است حفظ می کند. دوم اینکه دانشهای گوناگون که یکی از آنها فقه است، همواره متون مقدس را به عنوان یکی از قلمروهای پژوهش و تحقیق حفط می کنند و هر دانشی می تواند به گونه ای با متون مقدس به داد و ستد بپردازد. تأثیری که معمولاً ادیان در فرهنگ و تمدن ها می گذارد نتیجه ای است که از این داد و ستد دانشها با متون دینی دارند و از همین رهگذر است که دانشهای اضافی و یا به تعبیر دقیق تر دانش های موصوف به وصف دینی توجیه می شوند و قابل دفاع می گردد.
گرچه ترجمه ی قرآن دست کم در شکل وفور آن سابقه ی طولانی ندارد، پیشینیان به این موضوع کم تر اهمیت می دادند و برای همین ترجمه های قدیمی انگشت شمار هستند؛ ولی کم کم اهمیت و ضرورت و حتی تنوع ترجمه ی قرآن به زبانهای دیگر و به ویژه فارسی بیشتر خودش را نشان داد و در چند دهه ی اخیر و به خصوص پس از انقلاب اسلامی ایران افراد فزون تری به ترجمه ی قرآن پرداختند. این مترجمان در مواردی که آیه مربوط به دانشی از دانشهای متداول بین مسلمانان می شد، آگاهانه و یا ناخودآگاهانه از اندیشه ها و اصطلاحات و تعابیر آن دانش در ترجمه ی آیات مربوط بهره می گرفتند و دانش مزبور سایه ی خود را بر ترجمه می افکند.
یکی از دانشهایی که در ترجمه ی متون مقدس و به ویژه قرآن تأثیر گذار بود فقه است که در ذیل به نمونه هایی از آن اشاره می شود، و پیش از ارائه ی نمونه هایی از این تأثیر یادآور می شود که تأثیر فقه برترجمه ی متون مقدس به دو شیوه انجام می گیرد:1- گاه تأثیر فقه در شکل کاربرد اصطلاحات فقهی در ترجمه است. این تأثیر از سوی بسیاری از مترجمان دیده می شود و معمولاً در آیاتی که مربوط به مباحث فقهی است تأثیر یاد شده نمود روشن تری دارد. 2. گاه تأثیر مربوط به برداشتهای فقهی است و مترجم یک حکم فقهی را در ترجمه ی آیه ای دخالت می دهد. این دخالتها در مواردی به ویژه از سوی مترجمان دقیق و محتاط با علائمی از متن ترجمه جدا می شود و زمانی هم بدون هرگونه نشان فاصل برداشت فقهی در ترجمه می آید. احکام و برداشتهای فقهی گاه با توجه به نوع مذهب مترجم هم تأثیرگذار است. برای تبیین مدعای فوق نمونه هایی در ذیل ارائه می گردد:
1- در ترجمه ی آیه ی ششم از سوره ی مائده که وظایف و احکام وضوء و غسل در آن بیان شده، بروشنی تأثیر فقه در ترجمه مشاهده میشود و چون در حکم وضوء و غسل در مواردی بین مذاهب اختلاف نظر وجود دارد، این اختلاف هم خودش را نشان می دهد. از جمله ترجمه های فارسی از قرآن که در دسترس است، ترجمه ی محدث دهلوی است. وی آیه ی یاد شده را چنین ترجمه کرده است.
«... ای مسلمانان! چون برخیزید به سوی نماز بشویید روی خود را و دستهای خود را تا آرنج و مسح کنید سرخود را و بشویید پاهای خود را تا شتالنگ و اگر باشید با جنابت پس غسل کنید و اگر باشید بیمار یا مسافر یا بیایید یکی از شما از خلأ جای یا مساس کرده باشید زنان را پس نیابید آب پس قصد کنید خاک پاک را پس مسح کنید از آن خاک بر روی خود و دست خود، نمی خواهد خدا که مشروع کند بر شما مشقتی ولیکن می خواهد که پاک سازد شما را و تمام کند نعمت خد را بر شما تا شود که شکرگذاری کنید.»
در این ترجمه چند مورد براساس فقه اهل سنت، مذهب مترجم، ترجمه شده است. در بین گروهی از اهل سنت شستن پاها در وضو لازم است: در حالی که شیعیان و جمعی از اهل سنت مسح پا را لازم می دانند. مترجم محترم «و ارجلکم الی الکعبین» را عطف به «ایدیکم الی المرافق» گرفته و حال آنکه در ترجمه ی مترجمان شیعی جمله ی فوق عطف به «وامسحوا رؤوسکم» تلقی گشته است.
در ترجمه ی «او لامستم النساء» از واژه «مساس» بهره گرفته شده که اعم از ارتباط جنسی است و حال انکه مترجمان شیعی لمس در آیه را خاص گرفته و به مفهوم ارتباط جنسی دانسته اند.
در صدر آیه ی «وایدیکم الی المرافق» را «تا آرنج...» ترجمه کرده که می تواند با نظریه ی فقهی اهل سنت که به هنگام وضو، شستن از سمت انگشتان به طرف آرنج را لازم می شمارند تطبیق کند. مترجمان شیعی حرف «الی» در جمله را به معنای «مع» می گیرند و آن را «با» ترجمه می کنند.
2- در آیه ی 41 از سوره ی انفال که مربوط به خمس است چنین تأثیری در ترجمه ی آیه دیده می شود. آیه در صدد بیان حکم غنایم جنگی است، اما مذهب شیعه بر پایه ی، روایاتی که از ائمه معصومین(علیه السلام)نقل می کند در عبارت «ماغنمتم من شیء» تعمیم داده و خمس در منفعت را هم اثبات می کند و در مصرف آن نیز اختلاف نظر با اهل سنت دارد. پاره ای از مترجمان شیعی مذهب، این اختلاف فقهی را در ترجمه ی آیه مزبور در نظر گرفته اند. به عنوان نمونه: سید رضا سراج آیه را چنین ترجمه کرده است:
«و بدانید که آنچه به دست آورید از هر چیزی (از غنایم جنگی یا از راه تجارت و غیر آن) برای خداست پنج یک آن و برای رسول و برای نزدیکان (امام و قائم مقامش) و یتیمان و تهیدستان و راه ماندگان (سادات ) است اگر ایمان آورده اید به خدا.»
در این ترجمه تلاش شده است واژه ی «شیء» عام در نظر گرفته شود و شامل غنایم جنگی یا از راه تجارت و غیر آن هم بشود؛ در حالی که به طور مثال محدث دهلوی واژه شیء... را از جهت دیگر عام دانسته است و می نویسد:
«... و بدانید که آنچه غنیمت یافتید از کافران از هر جنس پس پنجم حصه اش خدای راست و پیامبر را و خویشاوندان را و یتیمان و درویشان و مسافران را اگر ایمان آورده اید به خدا.»
در این ترجمه نه تنها خمس به غنایم جنگی اختصاص یافته است، بلکه در مصرف آن هم قیدی که سید رضا سراج داشت و آن را مخصوص سادات دانسته بود وجود ندارد. و برخلاف وی که نزدیکان را مقید به «امام و قائم مقامش» کرده، دهلوی آن را عام گرفته است. همین آیه را مرحوم فیض الاسلام چنین ترجمه کرده است:
«ای مسلمانان!بدانید آنچه را که (در جنگ با کفار) غنیمت گرفته و به دست آوردید اندک باشد یا بسیار پس (حکم آن این است که) البته یک پنجم آن از خدا و پیغمبر و خویشاوندان (آن حضرت:امام (علیه السلام)) و پدر مرده ها و تهی دستان و رهگذران است. (این سه دسته پسر بوده یا دختر بایستی از طرف پدر از فرزندان عبدالمطلب جد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)باشند و واجب است که خمس و یک پنجم از غنیمت را به ایشان بپردازید) اگر شما ایمان آورده اید به خدا.»
گرچه در ترجمه ی مرحوم فیض الاسلام در قسمت غنیمت تعمیم فقهی نیامده است، اما در ترجمه ی آن کاملاً و به طور دقیق دیدگاه فقهی شیعه آورده شده است. البته مرحوم فیض الاسلام همواره در ترجمه های خد از متون مقدس همچون قرآن و نهج البلاغه توضیحات و شرح مطالب را در داخل پرانتز گذاشته و ازمتن ترجمه جدا می کند. ولی وی ازجمله کسانی است که برداشتهای فقهی در ترجمه اش نمود زیادتری دارد.
مرحوم الهی قمشه ای در ترجمه ی خود از این آیه تقریباً همچون دیگر مترجمان شیعی دیدگاه فقهی را در ترجمه وارد کرده است با این تفاوت که ترجمه ی متن و نظر فقهی آمیخته است. وی آیه را چنین ترجمه کرده است:
«و ای مؤمنان بدانید که هر چه به شما غنیمت و فایده رسد (زیاد یا کم) خمس آن خاص خدا و رسول و خویشان او و یتیمان و فقیران و در راه سفرماندگان است.»
این تأثیر را در ترجمه ی خواجوی، کاویان پور، جلال الدین فارسی، مجتبوی، مکارم شیرازی، فولادوند و خرمشاهی کم و زیاد می توان دید، اما در ترجمه ی مرحوم شعرانی، اشرفی تبریزی، عبدالمحمد آیتی، یاسری، پورجوادی، معزی، مصباح زاده، آیه به گونه ای ترجمه شده است که این تأثیر نمود ندارد.
3- در ایه 28 سوره ی توبه که مربوط به موضوع نجاست و یا پلیدی مشرکان است، دیدگاه فقهی در ترجمه ی آیه تأثیر گذاشته است. در میان ترجمه ها مرحوم فیض الاسلام از همه بیشتر نگاه فقهی را در ترجمه ی آیه لحاظ کرده است. وی می نویسد:
«ای کسانی که (به خدا و رسول) ایمان آورده و گرویده اید، جز این نیست که مشرکین (آنان که مسلمان نیستند یعنی کفار و ناگرویدگان به خدا و رسول) نجس (العین) و پلیدند (ماننند خوک و سگ یعنی شخص ایشان نجس است؛ چنانکه ظاهر آیه و بسیاری از روایات بر آن دلالت دارد، بنابراین اگر مسلمانی با دست تر با کافری مصافحه نموده و دست در دست یکدیگر نهند واجب است که دست خود را بشوید و پاک گرداند و یا مانند شخص جنب و کسی که منی از او خارج شده و ناپاک گشته نجس الحکم و ناپاک اند؛ چنانکه ظاهر دسته ای از روایات بر آن دلالت دارد.»
مرحوم فیض الاسلام در توضیح واژه ی نجس حکم فقهی مسأله را با ارائه مثالها و حتی با آوردن مضاف الیه «العین» بیان می کند و می گوید که مترجم به جای یک فقیه و یا مسأله گو نشسته و حکم فقهی برای مردم می گوید، البته همان گونه که پیشتر گفتیم مرحوم فیض الاسلام جنبه های توضیحی از جمله دیدگاه های فقهی را در داخل پرانتز می گذارد.
در ترجمه ی این آیه و بخصوص واژه «نجس» مترجمان دو گروه هستند: پاره ای واژه نجس را آورده اند و بعضیها از واژه «پلید» بهره گرفته اند و نظر گروه دوم با دو دیدگاه متداول بین فقیهان یعنی نجس العین بودن و یا ناپاکی سیاسی سازگار است.
4- نمونه ی دیگری از تأثیر فقه در ترجمه را می توان در آیه ی 30 سوره ی حج در ترجمه ی واژه ی «الزور» دید. فقیهان به این آیه برای موارد گوناگونی استدلال کرده اند. از جمله ای موارد شهادت ناحق، حرمت غنا و موسیقی، زورگویی و امثال آن است. پاره ای از مترجمان تحت تأثیر همین برداشتهای فقهی آیه را ترجمه کرده اند. به پاره ای از این ترجمه ها اشاره می شود: مرحوم فیض الاسلام عبارت «اجتنبوا قول الزور» را چنین ترجمه کرده:«از سخن دروغ (گفتن به اینکه بتها خدایان هستند و مانند آن) دوری کنید.» محدث دهلوی هم نوشته:«و احتراز کنید از سخن دروغ». مرحوم الهی قمشه ای چندین مصداق فقهی را آورده و می نویسد: «و نیز از قول باطل (مانند دروغ و شهادت ناحق و سخنان لهو و غنا) دوری گزینید.» کاویان پور چنین ترجمه کرده است: «و از زورگویی و گفتار دروغ و شهادت ناحق بپرهیزید.» و خرمشاهی نوشته:«و نیز از شهادت دورغ پرهیز کنید.» چنانکه در این ترجمه ها دیده می شود مترجمان برای بیان واژه «زور» از مصادیقی بهره گرفته اند که در فقه و مباحث فقهی مورد توجه بود.
5- آیه ی 197 سوره ی بقره که مربوط به حج است از جمله آیاتی است که مترجمان دیدگاههای فقهی را در نظرگرفته اند، محدث دهلوی مصداق «تقوا» را در آیه، پرهیز از سؤال و دزدی شمرده است و در ورایات فقهی بدان اشاره شده است. وی می نویسد:
«حج موقت است به ماه دانسته شده، پس هر که لازم کرد بر خود در این ماهها حج را، یعنی احرام بست پس مخالطت زنان نیست و نه بدکاری و نه با هم مناقشه کردن در حج و هرچه می کنید از نیکی می داند او را خدا، و توشه همراه گیرید؛ هر آیینه بهترین فوائد توشه پرهیزکاری است؛ یعنی از سوال و دزدی و امن بترسید ای خداوندان خرد.»
همان گونه که ملاحظه می کنید در آیه آمده است: «فمن فرض فیهن الحج» و عبارت «پس هر که لازم کرد برخود در این ماهها حج را» معنای آن را می رساند و «احرام بست» در آن نیست، ولی مترجم با توجه به مباحث فقهی است که عبارت «احرام بست» را به آن افزوده است. مرحوم فیض الاسلام همین مطلب را در داخل پرانتز آورده است و می نویسد:«پس کسی که در آن ماهها حج را (برخود) واجب گردانید(برای انجام حج یا برای عمره آن شد و احرام بست)...» که توضیح تفسیری عبارت توضیحی فقهی است. آیت الله مکارم شیرازی هم که فقیه مترجم است، همین توضیحات فقهی را آورده است، بنگرید: «حج در ماههای معینی است و کسانی که (بایستن احرام و شروع به مناسک حج) حج را بر خود فرض کرده اند،...» قید «با بستن احرام و شروع به مناسک حج» زاییده ی این تفکر فقهی است که حج تا قبل از بستن احرام و شروع به مناسک حج، بر انسان وجوب قطعی پیدا نمی کند؛ چون هر آن احتمال از بین رفتن یکی از شرایط وجوب است و پس از این مرحله است که فرض مفهوم پیدا می کند.
آنچه که آورده شد نمونه های اندکی از تأثیرگذاری فقه در ترجمه ی متون دینی است. این تأثیرگذاری در آیاتی که مربوط به احکام است کاملاً پیداست. در ترجمه این آیات پاره ای از مترجمان گاه از تعابیر مصطلح در فقه از قبیل حلال، حرام، مستحب، واجب و امثال آن بهره می گیرند. مترجمان متون مقدس اگر تلاش کنند ترجمه ی متن این قبیل متون را با نشانه های مشخصی از توضیحات مرتبط به دانشهای دیگر و از جمله فقه جدا کنند نیکوتر خواهد بود؛ کاری که مرحوم فیض الاسلام به صورت گسترده انجام داده است. البته ظرافت کار مرحوم فیض الاسلام در این است که آثار ترجمه شده توسط وی دوگونه قابل خواندن است: هم می توان عبارتها را با حذف بخشهای توضیحی خواند و هم با ضمیمه ی آنها، البته این هنری است که نیازمند توانایی بالایی است. با این حال تقید مترجمان به جدا کردن بخشهای تفسیری که زاییده ی دانشهای دیگر و از جمله فقه است از متن اصلی، قابل تقدیر و تحسین است.
بحث تأثیرگذاری فقه در ترجمه ی متون گسترده است و آن را می توان در ترجمه ی قرآن، حدیث، نهج البلاغه، و ادعیه پی گیری کرد و نمونه های بسیاری ارائه کرد. در این نوشته تلاش شد نمونه های اندکی از این تأثیرگذاری در ترجمه ی قرآن کریم نشان داده شود.
کتابنامه
1. القرآن الکریم، مترجم: شاه ولی الله صاحب محدث دهلوی، پیشاور: نورانی کتابخانه ی پیشاور، [بی تا].
2. قرآن مجید، مترجم: سیدرضا سراج، تهران: شرکت سهامی، [بی تا].
3. ترجمه و تفسیر قرآن عظیم، فیض الاسلام، تهران: انتشارات فقیه، [بی تا].
4. قرآن کریم، ترجمه ی مهدی الهی قمشه ای، تهران: بنیاد نشر قرآن و انتشارات امیرکبیر، 1367.
5. قرآن، ترجمه محمد خواجوی، تهران: انتشارات مولی، 1369.
6. قرآن مجید، ترجمه احمدکاویان پور، تهران:اقبال، 1367.
7. القرآن الکریم، ترجمه ی جلال الدین فارسی، تهران: انجام کتاب، 1369.
8. القرآن الحکیم، ترجمه ی سید جلال الدین مجتبوی، تهران: حکمت، 1371.
9. قرآن مجید، ترجمه ی مصباح زاده، تهران: جاویدان 1372.
10. قرآن مجید، ترجمه محمد کاظم معزی، قم:اسوه 1372.
11. قرآن مجید، ترجمه ی کاظم پور جوادی، تهران: بنیاد دایره المعارف اسلامی، 1372.
12. القرآن الحکیم، ترجمه حاج محمود یاسری، تهران: اسلامیه، 1372.
13. قرآن مجید، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی، تهران: 1374.
14. قرآن مجید، ترجمه ی ناصر مکارم شیرازی، قم: دارالقرآن الکریم؛ 1373.
15. قرآن مجید، ترجمه ی محمد مهدی فولادوند: قم: دارالقرآن الکریم، 1373.
16. القرآن الکریم، ترجمه ی حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، تهران: اسلامیه، 1374.
17. قرآن کریم، ترجمه ی بهاءالدین خرمشاهی، تهران: انتشارات نیلوفر- جامی، 1375.

منبع: سلطانی، محمدعلی؛ (1383)، یادگارنامه فیض الاسلام: جستارهای علمی و پژوهشی در باب ترجمانی متون مقدس، خمینی شهر، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد خمینی شهر، چاپ اول 1383.