نویسنده: قاسم اویسی فردویی



 
چکیده: مقاله ی حاضر، دو انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اسلامی ایران را بر مبنای سه متغیر اساسی سیاسی؛ فرهنگی و اقتصادی، همچنین دیدگاه کربن برینگتن در مورد جابجایی قدرت را مورد مقایسه قرار داده است. نتیجه این که با وجود ویژگی های مشترکی چون: ایدئولوژی فراگیر، تأثیرات جهانی، گفتمان روشن نگری و دموکراسی بین دو انقلاب، در ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، همچنین در زمینه ی دیدگاه برینتون در خصوص جابجایی قدرت پس از انقلاب، تفاوت های اساسی بین این دو انقلاب قابل مشاهده است.

واژگان کلیدی:

انقلاب کبیر، انقلاب اسلامی، انقلاب فرانسه، ایدئولوژی فراگیر، روشنگری، دموکراسی، جابجایی قدرت

1. مقدمه و بیان مسأله بدون شک، مطالعه و بررسی در باب انقلاب اسلامی (1) (1357) به عنوان مهم ترین رویداد قرن بیستم و مقایسه ی آن با انقلاب فرانسه (1799- 1789) از مهم ترین انقلاب های قرن هجدهم، دارای اهمیت است. مطالعه در زمینه ی پدیده ی انقلاب، با روش های گوناگونی ممکن است (2). بررسی مقایسه ای و تطبیقی، یکی از روش های مرسوم است (3)، این روش، انقلاب را به عنوان یک کیس (4)، مورد مطالعه قرار داده تا از آن بتوان به یک فرمول نسبتاً عام از انقلابات دست یافت. در مقایسه ی انقلاب ها، سه موضوع مورد توجه قرار می گیرد: 1- کشف فرمول عام از انقلاب و مطابقت خاص با نظریه ی عام 2- کشف ویژگی خاص و منحصر به فرد انقلاب که ممکن است در دیگر انقلاب ها رخ نداده باشد. 3- کشف متغیری ویژه در انقلاب که تاکنون در تئوری های دیگر انقلاب مطرح نشده یا از آن غفلت شده است.

از بعد نظری، تئوری های انقلاب از سه نوع انقلاب بحث کرده اند، انقلابات سیاسی که به حداقل تغییر، یعنی تغییر در حاکمیت سیاسی بسنده می کنند، انقلابات اجتماعی که با تغییر در حاکمیت سیاسی در مناسبات داخلی و روابط اجتماعی نیز تحول ایجاد می کنند و در نهایت انقلابات تاریخی و دوران ساز که علاوه بر تحولات یاد شده، مناسبات جهانی را نیز دربر گرفته و تأثیرات عمیق بین المللی و دوران سازی را در ابعاد متنوع از خود برجای می گذارد. در این بین، انقلاب فرانسه و انقلاب اسلامی ایران را می توان از نوع سوم انقلاب ها دانست. به این معنی که دو انقلاب ایران و فرانسه را می توان اولاً در زمره ی کامل ترین و جامع ترین انقلاباتی که تاکنون صورت گرفته اند دانست؛ ثانیاً از آن ها به عنوان الگو و مدلی مناسب در بررسی سایر انقلابات استفاده کرد. اهمیت این دو انقلاب موجب شده است برخی ویژگی های موجود در آن ها در سایر انقلابات قابل مشاهده نباشد. با نگاهی به تعاریف ارائه شده نیز می توان گفت یک انقلاب کامل، حداقل دارای چهار عامل: 1- نارضایتی عمومی از وضع موجود 2- ظهور و گسترش ایدئولوژی های جدید جایگزین 3- گسترش روحیه ی انقلابی 4- رهبری و نهادهای بسیجی، و سه عنصر 1- مشارکت توده ای، 2- عنصر خشونت 3- تغییر ساختار، و همچنین دارای سه بعد 1- اجتماعی 2- سیاسی 3- فرهنگی باشد؛ و این همان ویژگی هایی است که دو انقلاب فرانسه و به ویژه انقلاب اسلامی به خوبی در خود جای داده اند. چنین ویژگی هایی ما را بر آن داشت تا به روش تطبیقی، به بررسی شباهت ها و تفاوت ها، همچنین شناخت ابعاد پنهان این دو انقلاب بپردازیم.

2. مبانی نظری

رویکردهای بسیار متنوعی در زمینه ی انقلاب وجود دارد. ما در اینجا به سه رویکرد کلی و مهم اشاره می کنیم.
- رویکرد تاریخی (5) یا روش تفریدی: در این رویکرد، مطالعه ی هر یک از انقلاب ها به عنوان یک مورد خاص، مورد بررسی قرار می گیرد. یعنی ابعاد مختلف سیاسی تاریخی و .... مورد توجه قرار گرفته و هر عاملی که تصور می شود در تحقق انقلاب نقش داشته است را به عنوان داده های لازم جمع آوری کرده و در پی این جمع آوری داده ها، به عناصر مشترک بین دو انقلاب مورد مطالعه و مقایسه ی آن دو می پردازد.
- رویکرد جامعه شناختی (6) یا روش تعمیمی: در اینجا شناخت و بررسی هر یک از انقلابات مطرح نیست، بلکه دستیابی به قانونمندی حاکم بر پدیده ی انقلاب دارای اهمیت است. به عبارتی دیگر در چنین رویکردی، تعدادی از مکان هایی را که پدیده ی انقلاب در آن رخ داده است را مورد بررسی قرار داده و بعد به دنبال شناخت عناصر و وجوهی در این جوامع است که به عنوان عامل یا متغیر اصلی انقلاب مطرح است. روش تعمیمی برخلاف رویکرد تاریخی و تفریدی، در پی بررسی کشف هر عنصری از جامعه نیست، بلکه این روش به دنبال عناصر مشترک و به یاری این عناصر مشترک در پی ارائه ی نظریه، آزمون آن و یا دفاع از نظریه ای خاص است. نظریه آزمایی این نیست که صرفاً مثال هایی برای تأیید آن فراهم نماید، بلکه آن است که شواهدی را برای ابطال نظریه جستجو کند. چون، معنای آزمودن یک مدعای نظری (فرضیه/ تئوری) چیزی جز تلاش برای یافتن نقص در آن نیست. در حقیقت، آزمون ها و آزمودن ها نه به منظور تأیید، بلکه به قصد رد و ابطال صورت می گیرند (دواس 1376: 29؛ پوپر 1372: 33 و 1379: 193؛ کاپوراسو 1995: 458؛ بوردنس و ابوت 2002) (7).
- رویکرد گونه شناسی (8) این رویکرد با پایین آمدن از تئوری عام و بالا رفتن از تئوری خاص، پله ای واسط بین قواعد تعمیمی و تفریدی است. این رویکرد ایده ی منحصر به فرد را رد می کند و به دنبال اصل تعمیم پذیری است. گونه شناسی را می توان در سطوح مختلف ملاحظه کرد. به عنوان مثال ممکن است در یک سطح کلان خود پدیده ی انقلاب به عنوان یک گونه مطرح شود. یعنی در بحث «تغییرات اجتماعی» انقلاب یا اصلاح و مباحثی از این نوع مطرح شوند که پدیده ی انقلاب یک گونه ای در دل این ها باشد. رویکرد گونه شناسی فرض را بر آن می گیرد که ویژگی های مشترک و عامی در هر یک از این دو انقلاب وجود دارد که می توان با تکیه بر آن، این دو انقلاب را مورد بررسی مقایسه ای قرار داد. مقاله ی حاضر با تکیه بر رویکرد اخیر به عنوان تلفیقی از دو رویکرد دیگر با رویکرد تفریدی به بررسی و مقایسه ی دو انقلاب ایران و فرانسه و ارائه ی تئوری عام از انقلاب با روش تعمیمی ابتدا ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دوره ی قبل از انقلاب و سپس مراحل چهارگانه ی مورد نظر کربن برینگتن در خصوص تحولات گروه های سیاسی بعد از آن را مورد بحث قرار خواهد گرفت.

3. مقایسه ی بین دو انقلاب

3-1- قبل از انقلاب

الف- بعد سیاسی: وضعیت سیاسی قبل از انقلاب در فرانسه که انقلاب در واکنش به آن صورت گرفت، به صورت موروثی و سلطنتی اداره می شد و این منافی با آزادی افراد بود؛ نتیجه ی چنین سیستمی این بود که افراد طبقه ی سوم که اکثریت قریب به اتفاق جمعیت را تشکیل می دادند، هیچ گونه دخالتی در نظام سیاسی نداشتند (برینتون، کالبد شکافی چهار انقلاب، 74، 1363). ساخت سیاسی و حتی ساختارهای دیگر موجود، در مدت مدیدی بدون تغییر و تحول باقی مانده بود. (لویی شانزدهم یکی از اعضای دودمان دیرپای پادشاهان بوربون بود و عقیده داشت به ارث بردن سلطنت، یک حق خدایی برای اوست. این عقیده حق الهی پادشاهی نامیده می شد.) ( کورزمن، 13: 1374).
اگر شکست رژیم در فرانسه در اثر ضعف های درونی و فروپاشی خود رژیم و عدم توانایی مقابله ی آن با نیروهای مخالف بود، در ایران رژیم حاکم به مدد پول نفت و حمایت خارجی، از حداکثر توان و اقتدار هم نظامی و هم اقتصادی در مقابله با نیروهای مخالف برخوردار بود و تجربه ی کافی برای سرکوب مخالفان را داشت و تا آخرین لحظه مقاومت کرد. در ایران به ویژه بعد از 28 مرداد شاهد حکوت تثبیت شده و مستقر بودیم تا جایی که کارتر رئیس جمهور وقت امریکا، ایران را جزیره ی ثبات خواند (حاضری، 1388، 57). حمایت کشورهای بیگانه نیز بر قدرت او افزود. حمایت امریکا و انگلیس در کودتای 28 مرداد 1332 باعث شد شاه، یگانه قدرت و تصمیم گیرنده کشور شود (کاظمی، 1388، 25). بنابراین آن چیزی موجب شکست رژیم در ایران شد، قدرت فوق العاده مذهبی نیروی مخالف و انقلابی بود که هدفی جز براندازی رژیم را نداشتند. به مدد همین قدرت نفتی بود که رژیم شاه در ایران برخلاف فرانسه هیچ احتیاج و اتکایی به نخبگان سیاسی و فکری جامعه نداشت.
ب- بعد فرهنگی و ایدئولوژی: انقلاب فرانسه یک ایده ی اساسی را به ارمغان آورد که این ایده برای اکثر انقلاب های بعدی درسی آموختنی شد. حضور یک ایدئولوژی یعنی تولد ژاکونیسم به عنوان شکلی کلاسیک از ایدئولوژی انقلابی، چیزی که انقلاب فرانسه از خود به یادگار گذاشت. (الکسی دوکوکویل درباره ی نقش ایدئولوژی در انقلاب فرانسه معتقد است که این انقلاب مذهبی جدید خلق کرد (محمدی، 172: 1374). در ایران برخلاف فرانسه، ایدئولوژی اسلامی از قبل وجود داشت، اما این ایدئولوژی با همت امام خمینی و دکتر شریعتی با قرائنی جدید باز تفسیر شد (9). و توانست متناسب با فرهنگ و نیازهای قرن 20 به جامعه عرضه شود؛ چرا که ایدئولوژی و روحانیت موجود (بدون بازسازی) توان چنین تحولی را در جامعه نداشت. بدیهی است هر نظام ایدئولوژی باید در حد کافی انعطاف داشته باشد تا برای بقای خود بر تهدیدات چیره شود. (باری روزن، 1379، 16). بنابراین در انقلاب ایران، مذهب نقش مشروعیت زدایی بارزی در انقلاب ایران داشت و موجب زیر سوال بردن مشروعیت حاکمیت موجود شد و برای انقلابیون نقش مشروعیت زا داشت. (حاضری، 1388، 53).
ج- بعد اقتصادی: در بحث ساختار اقتصادی قبل از انقلاب فرانسه، چیزی که روشن و بدیهی است، وضعیت بد و نابسامان اقتصادی حاکم بر جامعه است. «نشانه های روشنی دال بر وخامت موقعیت اقتصادی در دوران قبل از انقلاب 1789 در این کشور از هر لحاظ وجود داشته است» 0محمدی، 50، 1374). یکی از مسائل و اقداماتی که موجب این وخامت اوضاع اقتصادی شد، مخارج کلانی بود که از سوی رژیم، صرف جشن ها و بناهای تجملی می شد. در ظرف 36 سال، 350 میلیون لیره صرف ساختن قصرها و برگزاری جشن های باشکوه و همچنین پاداش درباریان شد. ( در روز مرگ لویی چهاردهم در 1715 موجودی ذخایر سلطنتی هشتصد هزار لیره بود، ولی قروض دولتی به سه میلیارد لیره بالغ می شد که مقدار معادل قرضی است که دولت فرانسه در سال 1914 یعنی متجاوز از دو قرن بعد از آن داشت (محمدی، 1374، 51).
در انقلاب فرانسه به نظر می رسد فشار اقتصادی بیشر بر دولت بوده است و این فشار از دولت به مردم سرایت کرد. این در حالی است که رژیم شاه از نظر اقتصادی دارای وجود ذخایر کافی بود، واردات مواد غذایی و ارزاق عمومی پاسخگوی نیازهای مصرفی مردم بود. در ایران قبل از انقلاب، برخلاف کشور فرانسه نه تنها از نظر اقتصادی بحران و وخامت جدی اقتصادی غیر قابل کنترل وجود نداشت، بلکه افزایش قیمت نفت به توانایی رژیم افزود (کاظمی، 1388، 21).

3-2- بعد از انقلاب

مقایسه و مطالعه ی انقلاب فرانسه و انقلاب ایران در دوران بعد از انقلاب، عمدتاً به تحولات سیاسی (10) و گروه های حاکم و جناح های سیاسی خلاصه می شود؛ چرا که بحران های بعد از انقلابات عمدتاً دارای ماهیت سیاسی و معطوف به جریان های سیاسی هستند. رژیم قبل فروریخته و نظام جدیدی جایگزین آن شده است، اگر قبل از انقلاب هدف مشترک گروه ها و احزاب سرنگونی رژیم بود، دوران بعد از انقلاب هدف ایجاد نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جهت تحقق همان شعارها و وعده هایی است که قبل از انقلاب مطرح شده است. به همین جهت موضوعی که بعد دو انقلاب قابل بررسی و مقایسه است، همان مراحلی است که کرین برینتون در مورد چهار انقلاب فرانسه، انگلیس، روسیه و آمریکا انجام داده است. او برای هر انقلابی چهار مرحله را مطرح کرده است: بنابراین طبق نظر برینتون فرآیند هر انقلاب پس از سقوط رژیم سابق از کسب قدرت شروع شده، بعد میان رهبران بر سر قدرت اختلاف به وجود می آید. این اختلاف در طی چهار دوره صورت می گیرد.
1- دوره ی اول- در انقلاب فرانسه اولین دوره ی حاکمیت متعلق به میانه روهاست. میانه روهایی که مجلس ملی را در اختیار دارند. گروهی که بیشتر آن ها وارث رژیم قبلی هستند و سازمان ها و نهادها و ابزار لازم برای اولین گروه حاکم پس از پیروزی انقلاب نمی تواند خارج از مقررات و قوانین نظام پیشین باشد؛ و دولت نوین ناچار است تا تدوین قانون جدید و رسیدن به ثبات نسبی این ها را بکار گیرد و اعمال این قوانین تنها در توان میانه روهاست. از ویژگی های جناح میانه رو در فرانسه این بود که این ها تحت فشار دو گروه محافظه کار و میانه رو قرار داشتند و از واقعیت های جامعه و این که مردم خواهان تحول و تغییر هستند، غافل بود و مهم تر این که این ها در درگیری ها و جنگ ها نشان دادند که رهبران خوبی نیستند. در این دوره مردم تحت رهبری ژاکونی ها خود را برای مقابله با خطرات داخلی و خارجی آماده می کردند و ندای نجات وطن سر می دادند. حکومت میانه روها که قبل از این، خود از گروه انقلابیون بودند با ضعف های سیاسی و مشکلات اقتصادی موجود در نظام بازتولید شده، با وضعیت اسف باری مواجه بود، لذا عمر حکومت آنها کوتاه خواهد بود» (کاشانی، 126: 1374). دوره ی حاکمیت میانه روها در انقلاب فرانسه شامل دو دوره ی سلطنت طلب ها از ژوئیه 1789 تا اوت 1792 و دوره ی میانه روهای چپ از اوت 1792 تا 1793 است. با سرنگونی میانه روها، انقلاب فرانسه وارد مرحله ای جدید یعنی تضادهای اجتماعی شدیدتری می شود. در حالی که در انقلاب ایران بعد از پیروزی انقلاب در 22 بهمن، علی رغم اتحاد و انسجام نیروهای انقلابی و رادیکال، اختیار دولت همانند انقلاب فرانسه به دست میانه روهای لیبرال افتاد که علت چنین جابجایی را می توان در عدم شناخت جامعه ی ایران و رهبری انقلاب از توانایی نیروهای انقلابی در اداره ی کشور دانست و دیگر این که رهبری انقلاب تمایلی نداشتند که روحانیون به صورت مستقیم مسئولیت های دولتی را به عهده بگیرند. مسأله ی دیگر این که مهندس بازرگان و یارانش در نهضت آزادی تنها چهره هایی بودند که جنبه ی مذهبی داشتند و تا حدودی مورد وثوق جناح ها بودند. این دوره از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده و با اشغال سفارت آمریکا و استعفای مهندس بازرگان خاتمه می یابد.
2- دوره ی دوم- در این دوره رادیکال های جمهوری خواه افراطی و وطن خواه که در این مدت (دوره ی میانه روها) به خوبی سازماندهی شده بودند، با حمله ی معروف خود در دهم اوت 1792 به کاخ تویلری در پاریس سلطنت را برانداختند و بدین صورت آن ها سلطنت طلبان، اصلاح طلبان و لیبرال ها را از میدان قدرت خارج ساختند. (دادگاه انقلاب به سرعت به کار متخلفان رسیدگی می کرد و بلافاصله حکم می داد بسیاری از متخلفین را که قدرت دفاع نداشتند، دادگاه آن ها را محکوم نموده و بعضاً با گیوتین اعدام می کرد (کاشانی، 182: 1374) اگرچه انتقال قدرت از میانه روها به رادیکال ها ناگهانی نبود و چندین مرحله صورت می گرفت، ولی این انتقال اجتناب ناپذیر بود. رادیکال ها نقاط قوتی داشتند که میانه روها از آن بی بهره بودند. تمرکز قدرت، وحدت اعتقادی، جدیت در تصمیم گیری و گفتمان توده ای از ویژگی های مهمی بود که تندروها در اختیار داشتند؛ در حالی که در ایران با حاکمیت مشترک میانه روها و رادیکال ها شروع می شود (شورای انقلاب (11)) در این دوره اگرچه اقتدار لیبرالیسم نفوذ میانه روهای اول کاهش یافته بود، ولی به علت این که نیمی از اعضای شورای انقلاب را لیبرال ها تشکیل می دادند و به دنبال انتخاب ابولحسن بنی صدر به ریاست جمهوری و ریاست شورای انقلاب و فرماندهی کل قوا موضع آن ها تقویت گردید و کماکان از قدرت قابل توجهی برخوردار بودند. این دوره از استعفای بازرگان آغاز شده و تا پایان شورای انقلاب و آغاز نخست وزیری شهید رجایی ادامه می یابد.
3- سومین دوره- حاکمیت تندروهاست که میانه روها و رادیکال ها موفق به تحقق شعارهای انقلاب نشدند و زمینه برای ظهور تندروها فراهم می شود. تندروهایی که به زبان مردم حرف می زنند و از متن مردم برخاسته اند. عصر وحشت و پادامنی (پس از پیروزی انقلاب و برپایی رژیم جدید، مبارزه برای کسب قدرت بین گروه های رقیب ادامه یافت. مهم ترین این گروه ه ژیرندون ها و ژاکوبن ها بودند. ژاکوبن ها، گروهی تندروی انقلابی به رهبری ماکسیمیلیان روبسپیر، قدرت را به دست می گیرند، در این دوره محقق می شود که عصر وحشت را در انقلاب فرانسه با خود انقلاب هم خوانی داشت؛ یعنی انقلاب خونین با عصر وحشت خونین رخ داد، اما حرکت رادیکالیسم (12) هم یک رهبری منسجم وجود نداشت و توطئه هایی پی در پی علیه یکدیگر و ضعف رهبری در این جناح موجب شد این گروه با شکست مواجه شود. در این مرحله در انقلاب اسلامی، حاکمیت رادیکال ها با انتخاب شهید رجایی آغاز می شود و تا عزل بنی صدر و انفجار حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه 1360 ادامه می یابد که این دوره را می توان دوران حاکمیت رسمی حزب الله دانست. در این دوره، حضور لیبرال ها در اقلیت بود، اکثریت قاطع مجلس قانونگذاری شورای نگهبان و در اختیار پیروان خط امام بود، اگرچه لیبرال ها همچنان در پست های ریاست جمهوری، فرمانده ی کل قوا و صدا و سیما قرار داشتند و به مخالفت با دولت و خط امام می پرداختند. اوج این حاکمیت را ما در دولت باهنر و میرحسین موسوی مشاهد می کنیم. (60 تا68).
4- دوره ی چهارم- در این دوره یعنی عصر ترمیدور در انقلاب فرانسه، میانه روها مجدداً به حاکمیت می رسند و ارزش ها و شعارهای انقلاب به فراموشی سپرده شده و بازگشت به وضعیت رژیم قبلی مطرح می شود. این جناح اگرچه از حمایت گسترده ی مردمی برخوردار بود، شعارهای عامه پسند (پوپولیسم) سر می دادند؛ اما با یک مشکل اساسی مواجه بودند، مطالباتی که هم نیازمند منابع مالی فراوان بود هم مدیریت دقیق را طلب می کرد. در اینجاست که در انقلاب فرانسه رادیکالیسم هم جایش را به حاکمیت مجدد میانه روها می دهد. حاکمیت مجدد میانه روها، میانه روهایی که دیگر رقیب و شریک قدرت ندارند و به عنوان حاکمان یکه تاز بر جامعه مسلط می شوند؛ ما دوره ی ترمیدور را در این زمان به خوبی ملاحظه می کنم. دوره ای که با سرنگونی روبپیر و یارانش، آرامش نسبی به جامعه باز می گردد. مقایسه ی این دوره ها نشان می دهد که میانه روها در فرانسه در دوران حاکمیت خود از پایگاه نسبتاً وسیع و مستقل از رادیکال ها برخوردار بودند. در واقع این رادیکال ها بودند که در اقلیت قرار داشتند و میانه روها برای کسب قدرت از مشروعیت لازم برخوردار بودند و عاملی که موجب عدم موفقیت آن ها شد، عملکرد خود آن ها بود. در حالی که در ایران میانه روها در شرایطی به قدرت رسیدند که از پایگاه مردمی ضعیفی برخوردار بودند و مشروعیت آن ها صرفاً از ناحیه ی امام خمینی (ره) تقویت شد و از خود مشروعیتی نداشتند.

5. نتیجه گیری

همانطور که ملاحظه شد بین دو انقلاب اسلامی ایران و فرانسه به طور کلی ویژگی ها و خصوصیات مشترکی چون: ایدئولوژی فراگیر، تأثیرات جهانی و بین المللی، اجتماعی بودن انقلاب و خلق گفتمان های جدید سیاسی مانند برابری، آزادی، عدالت و استقلال وجود دارد. اما در زمینه های شکل گیری انقلاب، همچنین مراحل چهارگانه ی مورد نظر برینگتون، بین این دو انقلاب تفاوت های اساسی وجود دارد.
به نظر می رسد مقایسه ی انقلاب اسلامی با سایر انقلابات با توجه به ویژگی های منحصر، می بایست با دقت و تأمل بیشتری صورت گیرد؛ ضمن این که همین ویژگی هاست که انقلاب ایران را از سایر انقلابات چه از بعد نظری و چه عملی متمایز کرده است. برچنین مبنایی تحلیل و تبیین ماهیت و بنیان های انقلاب اسلامی ایران البته با توجه و بهره گیری از تئوری های مرسوم انقلاب، نیازمند رویکرد و الگوی نظری خاصی است که این الگو با مطالعات مستمر و عمیق در خصوص انقلاب اسلامی و زوایای مختلف آشکار و پنهان آن امکان پذیر خواهد بود. مقایسه ی ویژگی های انقلاب اسلامی با انقلاب فرانسه نشان می دهد که انقلاب اسلامی هم اکنون یکی از بی نظیرترین انقلاباتی است که تاکنون در جهان رخ داده است و این ضرورت مطالعه ی ژرف تری را در خصوص انقلاب اسلامی آشکار می سازد.

- بشیریه، حسین (1374) انقلاب و بسیج سیاسی، انتشارات دانشگاه تهران.
- برینتون مور (1363) کالبد شکافی چهار انقلاب، ترجمه ثلاقی، نشر نو.
- گیدنز، انتونی (1374) جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی.
- کورزین، فیلیپس، انقلاب فرانسه، ترجمه حقیقت خواه، ققنوس، تهران، 1384.
- کاشانی، مجید، جامعه شناسی، انقلاب، پیام نور، 1374.
- محمدی، م، انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلاب های فرانسه و روسیه، تاریخ انتشار، 1374.
مشیرزاده، حمیرا، رهیافت های مختلف در مطالعه انقلاب اسلامی، راهبرد، شماره 9، 1375.
- هادیان ناصر، نظریه اسکاچیل و انقلاب اسلامی، راهبرد، شماره 9، 1375.
- نژاد احمد، مختار (1383) آسیب شناسی انقلاب اسلامی، انتشارات اعتدال.
- میری آشتیانی، الهام (1382) آسیب شناسی مسائل اجتماعی در ایران، فرهنگ گفتمان.
- فورن، جان، 1379 مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، نشر رسا.
- حاضری، علی محمد، انقلاب چین و مقایسه آن با انقلاب اسلامی، پژوهشنامه متین شماره 45.
- جک گلدستون (1385) مطالعاتی نظری، تطبیقی و تاریخی در باب انقلابات، انتشارات کویرچ.
- ماله، آلبر (1363) تاریخ قرن بیستم، انقلاب کبیر فرانسه، ترجمه رشید یاسمی، انتشارات علمی.
- کاظمی، علی (1388)، بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی با انقلابات بزرگ دنیا، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی سال ششم، شماره 18.
- دواس، دی. ای. (1376). پیمایش در تحقیقات اجتماعی. ترجمه هوشنگ نایبی، تهران: نشرنی.

پی نوشت ها :

1- Islamic Revolution
2- در مطالعه ی انقلاب ها تاکنون از سه شیوه ی پژوهشی استفاده شده است که گرچه ممکن است نقاط اشتراکی با هم داشته باشند، ولی می توان آن ها را به نحو روشنی از یکدیگر متمایز ساخت. اولین شیوه «تاریخی» است. در این شیوه به بررسی یک انقلاب خاص مانند انقلاب فرانسه یا انگلیس و یا ایران می پردازند و سعی می کنند حوادث و رویدادها را به نحو دقیق توصیف نمایند. دومین پژوهش نظری است منظور از این نوع پژوهش، پرداختن نظریه ای درباره ی انقلاب است که قادر به تبیین علل، فرآیندها و پیامدها باشد بالاخره، سومین نوع پژوهش پژوهش مقایسه ای است. (zagoinn, 2000, 240)
3- در روش مقایسه ای هدف بررسی ابعاد گوناگون و جهات مختلف پدیده های مشابه و تعییت همگونی و ناهمگونی های بین آن دو جهت رسیدن به یک قانونمندی است.
4- اقتباس از مطالب درسی آقای دکتر حاضری در زمینه ی مقایسه ی انقلاب ها.
5- historic
6- sociological approach
7- http://www. olumensani. com/ FA/ Article Viw. html? ArticlID= 109647 & SubjectID= 5307-
8- social changes
9- آموزه های دینی متناسب با نیازهای جدید مورد بازبینی و بازسازی قرار گرفت.
10-political evolution
11- در سال 1357 طرح تشکلی به نام شورای انقلاب در جهت تحقق اهداف انقلاب اسلامی در میان روحانیون معتقد حضرت امام (ره) پدید آمد.
12-radicalism

منبع: نشریه کتاب ماه علوم اجتماعی شماره 49 و 50