نویسنده: حجت الاسلام دکتر غلامرضا بهروزلک



 
این نوشتار ذیل بررسی مفهومی عدالت به ارتباط این مفهوم با انسان در دو حوزه عدالت فردی و اجتماعی پرداخته است. در گام بعدی، نوشتار به بررسی جایگاه عدالت در اندیشه سیاسی اسلام روی می آورد. از این زاویه است که مباحثی در ارتباط با الگوی توسعه و پیشرفت ارائه می شود. پس از مباحثی در باب نسبت شناسی بین مفهوم عدالت و پیشرفت پیش کشیده شده است. آخرین تلاش نوشتار اشاره به نسبت برقرار میان پیشرفت گرایی و جهاد اقتصادی است.

مفهوم عدالت

مفهوم عدالت بیانگر رعایت استحقاق ها، جایگاه و حقوق افراد در عرصه سیاسی، اجتماعی، فردی و عمومی است. این مفهوم بیش از هر چیز با مفهوم حق در ارتباط است و با این مفهوم معنا می یابد. در نتیجه عدالت با رعایت و مراعات حقوق متناسب است.
اختلاف نظرهای جدی در بیان حقوق انسان ها و محدودیت های آن وجود دارد. مکاتب مختلفی در این راستا شکل گرفته اند، پرسشی که در این خصوص طرح می شود این است که آیا می توان برابری را جزو حقوق انسان ها دانست یا اینکه حقوق انسان ها در شرایط گوناگون متفاوت است؟ در پاسخ به این پرسش، عدالت نقش مهمی پیدا می کند و عامل روشنی بخش
حقوق انسان ها می شود. به نوعی مبین حقوق انسان در شرایط گوناگون است و بالطبع انتظارات افراد را از همدیگر تعیین خواهد کرد.
پرسش از عدالت به پرسش از چیستی و جایگاه انسان در خلقت، حقوق، ویژگی ها، اهداف و غایات بر می گردد. بنابراین به طور طبیعی مفهوم عدالت به مفاهیم دیگر پیوند خورده است و در عطف با آن مفاهیم تعریف می شود. به عبارت دیگر، عدالت براساس یک نوع مقصدبندی نشانگانی تعریف می شود که پیوند وسیع و عمیقی با نشان ها و مفاهیم دیگر دارد.
در این رابطه باید به این نکته اشاره کرد که تعریف عدالت از مفهوم انسان شروع می شود. بر این اساس، اگر انسان به درستی شناخته نشود به طور عملی، امکان مناسبی برای تعریف حقوق انسان فراهم نخواهد آمد. همچنین اگر هستی و خلقت به درستی شناخته نشود، عملا امکان شناسایی فوق وجود نخواهد داشت. در کنار این موضوعات، اگر اهداف و غایات
انسان به طور صحیح شناخته نشود امکانی برای تعریف مناسب و درست از عدالت به وجود نخواهد آمد.
با توضیحات فوق مشخص می شود که مفهوم عدالت با یک مفهوم صوری و شکلی به نام رعایت حقوق انسان ها آغاز می شود اما پرسشی که به ذهن خطور می کند این است که چگونه انسان ها این حقوق را باید شناسایی کنند؟ آیا انسان ها قادر به شناخت حقوق هستند؟ آیا انسان ها می توانند عدالت را بر پایه حقوق شناخته شده، ترسیم کنند؟ اگر انسان ها قادر به شناخت این حقوق نباشند در شناخت آن هم دچار مشکل خواهند شد. در این زمینه پاسخ های مختلفی وجود دارد و مکاتب گوناگونی در این خصوص شکل گرفته است.

عدالت اجتماعی و فردی

عدالت می تواند در دو سطح فردی و اجتماعی مطرح شود. به عبارت دیگر، وقتی از حقوق سخن گفته می شود، بعضی اوقات حق انسان در برابر دیگران مطرح می شود و بدین ترتیب عملا حقوق به عرصه اجتماعی وارد می شود. به دیگر سخن وقتی از حق انسان نسبت به دیگری یا دیگران بحث می شود، به نوعی انسان اجتماعی مطرح می شود. برای این سطح از
عدالت می توان ابعادی نظیر اقتصاد، سیاست، فرهنگ و امنیت را برشمرد و عدالت و حق انسان ها را در آن حوزه ها بررسی کرد. در مقابل این سطح از عدالت، عدالت فردی هم مطرح می شود که دارای تفاوت های اساسی با عدالت اجتماعی است.
وقتی در بعد فردی از حق و عدالت سخن گفته می شود، این مساله به معنای حق انسان نسبت به دیگری نیست بلکه در اینجا انسان تنها فرض می شود و عملا تعریف قبلی کاربردی نخواهد بود. بنابراین از این منظر، عدالت رعایت تناسب، هماهنگی و تعادل است. در این موضوع می توان اعضا و قوای بدن را به شیوه ای که در منطق اخلاق ارسطویی و فلسفه اسلامی مطرح بوده است تصور کرد که این قوا نسبت به هم حقوق و جایگاهی دارند و لازم است تعادل و هماهنگی مناسبی بین آنها صورت گیرد. هر نوع توازنی مانع از کارکرد صحیح بدن می شود. به عبارت دیگر، عدالت به معنی نوعی اعتدال درونی یک انسان عاقل است که غضب، شهوت، عقل، درایت وهم و تخیل او در جایگاه مناسب خود قرار داشته باشد. عدالت در این مفهوم، با ماهیت، نحوه خلقت، غایات و ویژگی های انسان همنشینی پیدا می کند که این مسائل، مجموعه ای از نظام معرفتی راجع به عدالت فردی را شکل می‌دهد.
در خصوص رابطه انسان و خدا باید به این نکته توجه کرد که خداوند انسان را صرفا به خاطر تفضل وجود خود آفریده است. بنابراین در این رابطه، عدالت به معنی حق انسان نسبت به خدا به نوعی بی معنی است و جایگاه بنده نسبت به خدا این نیست که از حقوق خودش سخن بگوید. البته به دلیل حکمت الهی، صفاتی به خدا نسبت داده می شود و براساس آن کارهای او مطابق با حکمت و غایات خلقت انجام می شود. از این رو می توان از مفهوم عدل الهی استفاده کرد؛ بر این مبنا، خداوند براساس حکمت و قدرت خود توانایی هایی به انسان داده است و هیچ فردی حق ندارد از وضعیت خود نزد خداوند شکایت داشته باشد. قانونمندی های خلقت امور یاد شده ای هستند که حق طبیعی یا الهی ما نامیده می‌شوند که بنده نمی‌تواند از خدا نسبت به برآورده سازیشان مطالباتی داشته باشد. بلکه خداوند حقوق، ویژگی ها و امکاناتی را برای ما
مقرر ساخته که دیگران نیابد آنها را نقض کنند. این تقریر اقتضای حکومت و قدرت خداوند است. بنابراین مفهوم مشترکی به نام حق در همه جا به کار نمی‌رود.
در عدالت اجتماعی، تعریف عدالت به حق به نوعی معنای استحقاق را متبادر می‌سازد. در چنین مفهومی، رابطه من با دیگری معنی می‌گیرد و در چنین حالتی، عدالت مفهوم چند لایه می یابد که در لایه های مختلف این مفهوم کارکرد دارد.
بدیهی است رعایت عدالت اجتماعی مستلزم عدالت قوام یافته در بعد فردی و رابطه انسان با خدا است، یعنی خلقت الهی را باید مدنظر قرار دهیم. اگر در یک جامعه از عدالت اجتماعی سخن به میان آورده شود بهتر است عدالت اجتماعی به گونه ای طراحی شود که به افراد، شاخص‌ها و ویژگی های فردی آنها اعتنا کند. عدالت اجتماعی با مهره ها یا افرادی ایجاد شود که آن ویژگی هایی را به لحاظ فردی و تکوینی مدنظر قرار داده باشند؛ یعنی عدالت اجتماعی بدون توجه به ابعاد فردی بی معنی خواهد بود؛ چرا که خصلت های فردی، اجزا و مؤلفه های جامعه هستند. بنابراین عدالت اجتماعی بر عدالت فردی استوار است.

جایگاه عدالت در اندیشه سیاسی اسلام

در اندیشه سیاسی اسلام، عدالت هرگز مفهومی اصلی و غایی نبوده است. در واقع جایگاه عدالت در امتداد عبودیت یا غایت خلقت است. پی جویی از عدالت این سوال را به دنبال خواهد داشت که عدالت را برای چه چیزی می خواهیم؟ آیا عدالت، غایت لنفسه را هدف عالی و نهایی خود قرار دهیم؟ آیا عدالت ابزاری برای رسیدن به غایات و اهداف متعالی تر است؟
به تصریح قرآن کریم در اندیشه اسلامی انسان ها فقط غایتشان خدا است. «انا لله و انا الیه راجعون» (1). در جای دیگر می فرماید: « و ما خلقتم الجن و الأنس الا لیعبدون» (2) « ما جن و انس را نیافریدیم جز برای اینکه مرا عبادت کنند.» با تامل در آیه های وحیانی تفسیری از عدالت را می فهمیم.
اما بسیاری از مفسران عدالت را گونه ای تفسیر می کنند، گویا عدالت غایت نهایی است و برای توجیه دیدگاه های خودشان مدعی اند که عدالت مفهوم کلیدی است؛ به نحوی که در رابطه عبودیت بین انسان و خدا هم نوعی عدالت وجود دارد. عدالت یعنی بنده در جایگاه عبد و خدا در جایگاه معبودیت قرار گرفته باشد. این سخن ناصواب، رابطه عبد و معبود را به شکل استحقاقی مطرح نمی کند؛ مثلا عبد در معنای عرفانی کسی است که خودش را مشاهده نمی کند و محو در جمال معبود می شود. آن عبدی که خودش را ببیند و استحقاق را در نظر بگیرد، هنوز عبدالله نیست؛ عبد ذوب در معبود است.
توسعه مفهوم عدالت ما را در گرداب توجیهات عجیب و غریب می افکند. عدالت در مفهوم کلیدی قرار ندارد، بلکه رهایی از حصر و اغلالی که طاغوت های زمان بر گردن ما ایجاد کرده اند، در جایگاه مفهوم کلیدی است که قرآن کریم می فرماید: « و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم (3)».
کار ویژه های منفی در غوطه وری مفهوم عدالت نیز پدیدار می‌شوند؛ مثلا شخصیت امام علی (ع) توصیف می کنیم که سزاوار توصیف واقعی از آن بزرگوار نیست؛ چرا که گونه ای از محدود سازی و کوچک کردن امام علی (ع) است و نفهمیدن موقعیت آن بزرگوار. به فرموده امام علی (ع) « العدل یضع الامور مواضعها (4) » ترسیم شخصیت امام علی (ع) ترسیم صدای عدالت انسانی نیست، بلکه صدای عشق انسانی است. صدای محبت و ایثار در راه همنوع است. بیان سوره انسان که از نذر اهل البیت (ع) و خمسه طیبه ( فاطمه الزهرا (س) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) سخن می گوید: « یطعمون طعام علی حبه (5).» لازمه عدالت چیست؟ این است که در آن شرایط تنگ که خودشان محتاج بودند، بیشتر از دیگران استحقاق داشتند. به خصوص در روز سوم، « علی حبه مسکین، یتیما و اسیرا» که اسیر در روز سوم آمد اما آن قطعه غذا توزیع نشد بلکه ایثار شد. یعنی عدالت به استحقاق تعبیر نشد بلکه به ایثار معنا شد. اگر به عدالت بخواهیم درباره زمان کار اداری سخن بگوییم این است که مسؤول شایسته در ساعت های تعیین شده برای مسؤولیتش، کاری را به سرانجام برساند، اما اگر فراتر از آن ساعات به کارپردازی کند، نشانگر ایثار اوست. آن هنگام که حضرت علی (ع) انبان گندم بر دوش می گرفتند و در محله های فقیر بین فقرا توزیع می کردند، مافوق عدالت رفتار می کردند. امام علی (ع) می توانستند کارگذاران را بر این امر بگمارند. اما ایشان شخصا این کار را انجام می داد.

الگوی توسعه و پیشرفت

یکی از مصالح الگوی توسعه و پیشرفت این است که در آرمانشهر جایگاه عدالت را بیابیم. در آرمانشهر مهدوی، عدالت مفهوم کلیدی نیست. یقیناً حضرت مهدی (عج) عدالت کامل را محقق خواهد ساخت تا زمینه سعادت و تکامل بندگان را به سمت خداوند فراهم سازد؛ در دعای افتتاح آن دولت کریمه « اللهم انا نرعب الیک فی دوله الکریمه و...» عدالت توصیف شده است.
وقتی غایت انسان را کمال در نظر بگیریم، حرکت از یک وضع موجود به وضع بهتر پیشرفت است و هنگامی که به هدف اصلی برسیم، سعادت انسانی در سایه سار عبودیت انسان فراهم می شود و تقرب جویی انسان به خداوند معنی می‌گیرد. سنجش پیشرفت با شاخص های محتوایی انسانی به جای توسعه در بعد کمی، مفهوم عدالت و پیشرفت را برجسته خواهد
کرد و نشانگر جهت و کمال انسان است.
رابطه پیشرفت با عدالت چیست؟ در پاسخ به این سوال اگر الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی را مدنظر قرار دهیم، در آن صورت استحقاق های افراد در ارتباط با همدیگر بر مبنای عدالت استوار خواهد شد. وضع قانونی در توزیع فرصت، ثروت و امکانات می تواند به رعایت استحقاق ها منجر شود. اما تلاش جامعه اسلامی در تحقق استحقاق ها نیست بلکه در جلوه
ایثار است. شاید جالب باشد که در مقطع زمانی امام باقر (ع) رهایی شیعیان از خفقان اموی پیدایش فضایی با شرایط جدید بود که با حضور و بروز قیام توابین، مختار و ... عرصه ای را برای گسترش تفکر شیعه فراهم ساخت. توصیه امام باقر (ع) به مواسات (6) رفتار پیروزمندانه را نوید می‌دهد. موفقیت جامعه، انسجام بهتری را در پی دارد. بنابراین جهت گیری پیشرفت
اسلامی ایرانی هر چند بر مفهوم عدالت استوار باشد، از عدالت نیز فراتر رفته و به محبت، عشق، ایثار و مواسات ختم می شود. عدالت آغاز راه است اما ختم به فرا عدالت می شود. جهت گیری روح عدالت به سمت محبت، برادری، اخوت، مواسات و ایثار خواهد بود. مسؤول جامعه اسلامی شیفته خدمت است نه تشنه قدرت و جایگاه. فردی که در جامعه اسلامی زندگی می کند، اگر ببیند برادر یا خواهر مسلمانی در خطر افتاده یا بخشی از جامعه اسلامی دچار آسیب شده، شرعا اجازه ندارد سکوت اختیار کند به این بهانه که حصول حق شده و از تکلیف و وظیفه ساقط شده است. عدالت زدگی آسیبی در راه پیشرفت است، افرادی که ندای عدالت خواهی را طنین انداز جامعه می کنند، سایر مسائل همانند کمال انسانی را تحت الشعاع قرار می دهند.
اگر به سیره حضرت امام (ره) مراجعه شود اهمیت عدالت اجتماعی در اندیشه اسلامی نسبت به مرام های مارکسیستی، لیبرالیستی و سایر مکاتب دیگر برجسته می شود و تعریف عدالت در راستای کمال قرار می‌گیرد. همان طور که آزادی فی النفسه ارزش نیست بلکه ضد ارزش است. ما آزاد باشیم که آزاد بشویم!
سیره امام علی (ع) و معصومین (ع) و نیز سیره امام خمینی (ره) و رهبری الگوی ساده زیستی است در حالی که هر کسی حق دارد از نعمت های مادی دنیوی بهره مند شود زندگی امام خمینی (ره) در جماران و منزل کوچک و محقرشان بازتابی از الگوی ساده زیستی برای جامعه است.

نسبت شناسی بین مفهوم عدالت و پیشرفت

عدالت و پیشرفت هر دو به عنوان مفهوم و شاخصی است که در ارتباط با سعادت و عبودیت قرار می‌گیرد، در واقع عدالت، پیشرفت و سایر مفاهیم دیگر تحت الشعاع مفهوم ثالثی به نام سعادت، عبودیت و قرب الهی هستند.
اگر در پیشرفت حرکت از وضع قبلی به وضع مطلوب باشد و به سعادت ختم نشود، حرکتی رخ نداده است برای ایضاح بیشتر این نکته به تفاوت بین مفهوم غربی از پیشرفت با مفهوم اسلامی نظری می اندازیم. در مفهوم غربی پیشرفت، جامعه ای که هر چه منظم تر و متنعم تر باشد، تمتع و بهره مندی افراد جامعه از لذات زندگی کمتر خواهد بود و هر چه در مسیر رنج شهروندان جامعه قرار گیرد، حذف می شود. بنابراین، تلاش بیشتر برای رفاه بیشتر و رفاه بیشتر با تلاش بیشتر همراه خواهد بود که دور باطلی را رقم می زند. از دیگر سو در مفهوم اسلامی پیشرفت، عطف عبودیت با پیشرفت ترادف کمال با قرب الهی را به عبد مسلمان هدیه می‌دهد. عدالت و پیشرفت با سعادت، کمال انسانی، قرب الهی و عبودیت سنجیده می شوند. اگر در تعریف پیشرفت کمال، مساوات، عبودیت و تکامل اجتماعی و انسانی را لحاظ کنیم، سزاوار است عدالت را ابزاری برای تحقق پیشرفت بدانیم؛ به این معنا که مفهوم کلیدی عبودیت، کمال انسانی است.

پیشرفت و جهاد اقتصادی

تسمیه سال جاری به جهاد اقتصادی از سوی مقام معظم رهبری مفهومی نسبی از عدالت را به میان می آورد؛ به این معنا که ضیق معنای عدالت مانع پیشرفت در بعد اقتصادی نخواهد بود. عدالت فی النفسه معنای خاصی را حمل نمی کند، بلکه به کارگیری عدالت در ارتباط با مفاهیم دیگر معنی بخشی برای آن می کند.
انسان شناسی، هستی شناسی، معرفت شناسی و غایت شناسی به عدالت مفهوم می‌دهد، عدالت با مفاهیم دیگر همنواست نه در تعارض. نگرش به عدالت در یک نظام منسجم و هماهنگ با سایر مفاهیم، بستری برای تکامل و پیشرفت فراهم می‌سازد که سبب ساز ایثار و مواسات (6) خواهد بود. عدالت فی نفسه تصور درستی را در مفهوم اسلامی به همراه نخواهد آورد زیرا مفهوم عدالت ما را به فراتر از خویش می برد. به معنایی، عدالت ابزاری برای نیل به غایت است.

پی نوشت ها :

1- الذین اذا اصبتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون؛ سوره بقره؛ آیه 156، ترجمه: آنها که هر گاه مصیبتی به آنها رسد می گویند: ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم!
2- و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون الذاریات/56 .
3- الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراه و الانجیل یامرهم بالعمروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیّبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم فالذین آمنون به و غزروه و نصروه واتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون؛ سوره اعراف، آیه 157.
ترجمه: همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده ـ که [نام] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته می یابند ـ پیروی می کنند؛ [همان پیامبری که] آنان را به کار پسندیده فرمان می‌دهد و از کار ناپسند باز می دارد و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را برایشان حرام می گرداند، و از [دوش] آنان قید و بندهایی را که برایشان بوده است بر می دارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاری اش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند.
4- امام علی (ع) السلام: العدل یضع الامور مواضعها، و الجود یخرجها من جهتها و العدل سائس عام، و الجود عارض خاص، فالعدل اءشرفهما واءفضلهما. نهج البلاغه، حکمت 429. ترجمه: عدالت هر چیز را به جای خود قرار می‌دهد ولی سخاوت آن را از مسیرش فراتر می برد. عدالت قانونی همگانی است ولی سخاوت جنبه خصوصی دارد، بنابراین عدالت شریف تر و برتر است.
5- یطعمون الطّعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا* انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولا شکورا؛ انسان، آیه 9 ترجمه: [نیکوکاران] غذا را با آنکه دوست می دارند، به فقیر و یتیم و اسیر می بخشند [ و می گویند:] فقط شما را به خاطر خدا غذا می دهیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم. بهترین شما اطعام کننده است.
6- مواسات در جامعه به تقدم انسان در برابر برادر دینی اطلاق می شود.

منبع: خردنامه همهشهری شماره 78