افقهای ناکجاآباد
یوتوپیا که یاوه گو پنج سالی در آنجا زیسته است و با احوال مردم و آداب و قوانین آنها آشنایی دارد جزیره یی است هلالی شکل، تصویری از یک بهشت زمینی، که در آن پنجاه و چهار ولایت با شهرهایی همانند، خیابانهایی مشابه و خانه هایی همسان هست. خانه ها به هیچ کس تعلق ندارد، متعلق به دولت است و ساکنان آنها در هر ده سال خانه را عوض می کنند تا احساس مالکیت به آنها دست ندهد. در این مدینه فاضله، همه کس کار می کند؛ هر کس حرفه یی یا صنعتی دارد؛ فقط کسانی که استعداد فوق العاده دارند برای تکمیل تربیت به مؤسسه آموزشی می روند. کار روزانه شش ساعت است که نیمی از آن پیش از ظهرست و نیمی دیگر بعداز ظهر و هر کس می بایست دو سالی از عمر خویش را در مزرعه یی واقع در بیرون شهر خویش به کار کشاورزی بپردازد. چون همه کس کار می کند محصول فراوان بدست می آید. اما هرچه حاصل می شود اشتراکی است و تعلق به همه دارد. چون مالکیت خصوصی که با منافع عمومی مغایرت دارد در بین نیست تساوی و عدالت حصولش مانعی ندارد و تعدی و غرور دلها را تباه نمی کند. نه پولی در کار هست نه گرانفروشی و چانه زدن، فقر هم که حاصل تجاوز اغنیا و اقویاست در آن وجود ندارد. جواهر و طلا را درین دیار بهایی نیست؛ از اولی بازیچه هایی برای کودکان می سازند و از دومی ظرف زغال و آشغال درست می کنند. حرفه سربازی را دوست ندارند و اهل این حرفه را مردمکشان(8) می خوانند اما جنگ را بکلی نفی نمی کنند و وقتی مردم ناحیه یی قطعه زمینی را که بحکم طبیعت می بایست آباد و بارور شود بایر گذارند و دیگران را نیز از تملک آن باز دارند جنگ را توجیه پذیر می یابند. آیا همین تفکر «یوتوپیایی» بود که در پایان قرن تامس مور- چشم گرسنه طعمه جوی کمپانی هند شرقی را از لندن به هند و تمام شرق نزدیک به جستجوی مستعمراتی که آنها را آباد و بارور کنند برگرداند؟ معهذا یک ویژگی دیگر یوتوپیا که با طرز تفکر خود مور- مخصوصاً در اواخر عمر که به خزانه داری رسید و جانش را در راه تعصب بخاطر کلیسای کاتولیک از دست داد- ناسازگار بنظر می رسد تسامح کم مانندیست که در یوتوپیا هست از آنکه در یوتوپیا هر چند اکثریت با پیروان مسیح است هر کس می تواند دین خود را داشته باشد و تسامحی که قانون این سرزمین است اجازه نمی دهد در آنچه مربوط به دین است کسی را مجبور کنند مگر که وجود خدا و ابدیت روح را انکار کند.
مدینه فاضله تامس مور بیشک از مؤثرترین طرحهایی است که تفکر اروپایی در اصلاح مفاسد جامعه انسانی عرضه کرده است و اینکه بعضی عبارات آن آهنگ صدای اصلاحگران روزگار ما را دارد اتفاقی نیست. اما این نکته که معمار این مدینه خیالی خودش بعدها در دستگاه هانری هشتم به مقام خزانه داری برسد، به تعقیب پرتستانها بپردازد و سرانجام هم جان خود را در مخالفت با هانری فدای تعصب کاتولیکی کند این اندیشه را القاء می کند که بین عقاید دوران جوانی مور با زندگی سالهای آخر عمرش تناقضی هست و حل آن شاید برین وجه باشد که طرحهای یوتوپیا قبل از آنکه در وجدان وی رخنه کرده باشد بر عقل وی تحمیل شده است(9) و آنچه را وی از روی عقل و برهان قابل تصدیق می دیده است بعدها نتوانسته است مورد قبول وجدان خویش- که قبل از هر چیز وجدان یک کاتولیک انگلیسی بوده است- نیز بیابد.
عدم توجه به جنبه عملی یا عدم توافق با سرشت انسانی و با طبع نظام نوزاد سرمایه داری سبب شد که یوتوپیا همواره شهری خیالی باقی بماند و در عین حال حتی یک قرن بعد از تامس مور کسانی که طرحهایی برای تأسیس یک مدینه فاضله عرضه می کنند باز این پندارهای شریف را که میراث جمهور افلاطون بود همچنان مثل یک آرزوی طلایی دسترس ناپذیر ارائه نمایند. مخصوصاً که در آن روزگاران توسعه فقر عمومی هم که خود مولود توسعه سرمایه داری بود برای تفکر در اسباب رهایی از آن، به آرمانهای عالی احتیاج داشت. در انگلستان بعد از تامس مور اولین طرح جالب را در این زمینه فرنسیس بیکن (1626-1561) عرضه کرد که او را پدر واقعی فلسفه مادی هم می خوانده اند(10). یوتوپیای وی که اتلانتیس نو(11) خوانده می شد یادآور نفوذ سیاست افلاطون بود و افکاری چنان نجیبانه و در عین حال دور از واقعیت، ازین فیلسوف اشرافی که به قول الکساندر پوپ (12) «خردمندترین و فرومایه ترین» انسانها را در وجود خویش داشت عجیب می نمود. اما این افق طلایی هم که در اتلانتیس نو جلوه یافت مثل یوتوپیا از شرح ماجرای یک مسافرت دریایی ناشی می شد و از برخورد با یک جزیره ناشناخته. راوی نقل می کند که در هنگام مسافرت از پرو(13) به چین و ژاپن با کشتی و همراهان خویش در دریای جنوب راه را گم می کنند در پایان طوفان و در دنبال بیماری و نومیدی طولانی سرانجام به جزیره یی سبز و خرم برمی خورند که اهل آن به زحمت به آنها اجازه می دهند در آنجا لنگر بیندازند و تا بهبود بیماران خویش در آنجا بیاسایند؛ و در این جزیره که اتلانتیس نو نام دارد سیاحان در طی شش هفته اقامت با نظامات تازه یی آشنایی پیدا می کنند و از جمله درمی یابند که بنیاد حکومت و سابقه نظامات این سرزمین به سلیمان پادشاه می رسد و مقر حکومت جزیره هم که بحقیقت محل تحقق عدالت واقعی است خانه سلیمان نام دارد. البته توصیفی که بیکن از خانه سلیمان می کند شاهکار عمق و دقت فیلسوفانه است و در عین حال طرح دقیقی است برای اصلاح یک پارلمنت انگلیسی. جامعه اتلانتیس نو هم یک جامعه مسیحی است با قوانین عادلانه و با شوق و علاقه نامحدود به معرفت علمی و کشف قوانین طبیعت. در واقع در اتلانتیس نو حکومت مردم بر مردم تحقق دارد و در عین حال حکومت بجای آنکه در دست «لاف زنان ملی» و «طبقه ممتاز» تحقق دارد و در عین حال حکومت بجای آنکه در دست «لاف زنان ملی» و « طبقه ممتاز» باشد در دست حکما و علماست اما آنها در حقیقت نمی خواهند بر انسانها حکومت کنند فقط می خواهند بر طبیعت تسلط بیابند(14) بدینگونه مدینه فاضله یی که بیکن طرح می ریزد در حقیقت دنیایی است که فقط علما می توانند در آن سر کنند، دنیایی که عالیترین لذات آن کشف قوانین علمی است و تجارت آن هم تجارت نورست- نور دانش. برای اهل این جزیره که معتقدند «ثروت در حکم کودست که به زمین می دهند تا درست پخش نشود سود نمی بخشد» توزیع عادلانه ثروت البته مسأله اساسی است اما سعادت واقعی که در پرتو عدالت حاصل می شود عبارتست از تفوق بر طبیعت، و دست یافتن بر اسراری که انسان را هرچه بیشتر قدرت و توانایی ببخشد برای غلبه بر دشواریهای خویش. بدینگونه باز مثل طرح افلاطون و فارابی مدینه فاضله بیکن جامعه یی می شود که در آن، حکیم حاکم باشد و حاکم حکیم: رؤیایی که در همین سالها حتی در شهر آفتاب(15) اثر کامپانلا (1639-1568) حکیم ایتالیایی نیز همچنان مدینه فاضله را از واقعیت که مبنی بر تصادم طبقات و تفوق نهایی قدرتهاست دور نگه می دارد.
کامپانلا که در جوانی بجرم شرکت در توطئه یی که در ایتالیا بر ضد سلطه اسپانیاییها ترتیب یافت به یک حبس طولانی بیست و هفت ساله محکوم شد در انزوای زندان این فرصت را یافت که افقهای شهر آفتاب را کشف کند. درست است که وی آثار زیادی در فلسفه و کلام و علوم بوجود آورد و حتی بعد از رهایی که در فرانسه سکونت گزید آثار جالبی ابداع کرد اما شهر آفتاب وی مهمترین اثریست که تفکر ایتالیایی به فرهنگ عهد رنسانس هدیه کرد. بنای تفکر وی درین مدینه فاضله عبارت بود از تجدید حیات انسانی، از طریق ایجاد نظم تازه یی که قدرت تولید بیشتر داشته باشد و در عین حال تمام قوای انسان را نیز تباه نکند. در ناپل عصر وی هفتاد هزار نفوس وجود دارد و از این جمله به زحمت ده یا پانزده هزار نفر هست که کار می کنند. این عده هم ناچار می شوند بخاطر کاری که ورای قدرت و طاقتشان است فرسوده گردند و از پای درآیند. اما در شهر آفتاب چون کارها بطور تساوی تقسیم می شود کسی بیش از چهار ساعت در روز، کار نمی کند. معهذا هدف تنها در تأمین معیشت مادی و ایجاد نظم اقتصادی متوقف نمی شود. «بعضی مردم برای کشف دنیای جدید خود را پیش می اندازند و چیزی که آنها را هدایت می کند جاذبه ثروت است و لیکن خداوند که آنها را بدین کار می راند در واقع تحقق یافتن، غایتی بس عالیتر را در نظر دارد». بدینگونه هدف طرح کامپانلا در عین حال ایجاد نوعی وحدت در عالم انسانیت است (16)- در قلمرو آفتاب.
شهر آفتاب آنگونه که یک امیر البحر ایتالیایی آن را برای ما توصیف می کند در جزیره سیلان بر روی تپه یی بنا شده است. هفت بارو دارد که عرصه هر یک به یکی از سیارات سبعه وابسته است و معبدش هم که مخصوص آفتاب و بنام اوست در بالای تپه است. اداره شهر نیز بر دست کاهنی است که حکیم الهی- حکیم ماوراء طبیعت- خوانده می شود و او با کمک دستیاران خویش که عبارت از قدرت، حکمت، و محبت باشند آنجا را اداره می کند. تأثیر یوتوپیای تامس مور و جمهور افلاطون در این طرح پیداست و خود کامپانلا هم این را کتمان نمی کند اما یک تأثیر دیگر که در آن به چشم می خورد واقعیات زندگی طبقات فقیر ایتالیایی است و باید بخاطر داشت که بجهت همین طبقات بود که کامپانلا مرارت یک محکومیت بیست و هفت ساله را تحمل کرد. اگر اهالی شهر آفتاب که زندگیشان با مقتضای حکمت توافق دارد نیز قاعده اشتراک را پذیرفته اند برای آن است که مثل کامپانلا و افلاطون می پندارند مالکیت خصوصی چون حس خودپرستی را در انسان برمی انگیزد، ممکن است هرگونه ویرانی و تباهی را سبب بشود. البته در شهر آفتاب هر کس وظیفه یی را که برعهده دارد با طیب خاطر انجام می دهد؛ لیکن در بین مردم برده و خواجه یی در کار نیست همه خلق بخاطر مصلحت عموم کار می کنند. خوابگاه و غذا برای همگی یکسان است و لباسها هم بی آنکه از حیث زیبایی و ارزندگی تفاوت کند برحسب احتیاج و اقتضای فصول تفاوت دارد. کودکان بدون آنکه توجه به جنسیت آنها شود تحت نظارت مربیان ورزیده تربیت می شوند و هرچند زن و مرد هر دو می بایست با فنون نظامی و تمرینهای آن آشنایی کافی پیدا کنند کارهای سبکتر را به زنها می سپارند. آیین مردم البته مسیحی است اما تمام کاینات را به چشم پرستش می نگرند چرا که تمام کاینات را تصویری از خدای خویش می یابند. قوانین کوتاه و عاری از پیچ و خم است و زندان هم فقط برای اسیران جنگی است. دژخیم و میرغضب هم در کار نیست و خود مردم کسانی را که محکوم و مقصر باشند بسزا می رسانند. چنانکه در آنچه مربوط به سیاست است نیز تمام کسانی که بیش از بیست سال دارند در مجامع شرکت می کنند و به آزادی مباحثه پیش می آورند و اعتراض و انتقاد می نمایند. با آنکه در پایان توصیف خیال انگیزی که امیرالبحر از شهر آفتاب می کند کامپانلا خود به دفاع از آداب و رسوم این مدینه فاضله می پردازد و اعتراضهایی را که بر آن هست رد می کند انعکاس روح زمانه در آن بارزست و از همه بارزتر وجود بقایایی از روح تجاوزجویی و جنگبارگی است که از محراب کلیسا تا بارگاه حکومت، در تمام شؤون زندگی اروپای عهد کامپانلا و بعد از وی جلوه دارد و از عوامل عمده یی است که تحقق یافتن هرگونه طرح مدینه فاضله را دشوار می سازد و بسبب همین دشواریها دورنمای افقهای ناکجا آباد را برای انسان آرزو کردنی می سازد و جستجو کردنی.
بدون شک تصویر مدینه فاضله که از عهد یونانیان باستانی تا به زمان ما همواره رؤیای طلایی اذهان عدالت جوی بوده است و از افلاطون (ح 384-427 ق م) حکیم یونان باستانی تا هـ. ج. ولز(1946-1866) نویسندگی انگلیسی قرن حاضر، کمتر متفکری هست که برای بهبود احوال انسان طرحی از آنگونه عرضه نکرده باشد، تنها در شکل داستانهای خیالی از نوع یوتوپیا منحصر نمانده است و با آنکه در تاریخ ادبیات اروپایی نظیر آثار تامس مور، فرانسیس بیکن، و کامپانلا آثار دیگری مثل اقیانوس(17) اثر جیمس هرینگتون (1677-1611)، مسافرت به ایکاری (18) اثر اتین کابه (1856-1788) تازه هایی از هیچ کجا(19) اثر ویلیام موریس (1896-1834) فراوان است تعدادی از آنگونه آثار هم که مخصوصاً به شیوه تامس مور نوشته شده است مثل سفرهای گالیور اثر سویفت(20)، و میکرومگاس(21) اثر ولتر، بیشتر از مقوله نقد و طنز اجتماعی است تا ارائه طرح یک مدینه فاضله. معهذا جستجوی مدینه فاضله و ارائه طرحهایی برای بنای آن در بعضی آرزوهای انقلابی و حتی در پاره یی نظریه های اجتماعی و سیاسی نیز گه گاه جلوه دارد و آنچه به بعضی از این آثار رنگ یوتوپیایی می دهد، گاه نارسایی آنهاست برای تحقق کامل و گاه ناسازگاریشان است با واقعیتهای انکارناپذیر. از جمله در بین آرزوهای انقلابی که این مختصات در آنها بطور بارزی جلوه دارد دستور معروف کاترین دوم ( 1796-1762) ملکه روسیه است که برنامه یی انقلابی بود، مبنی بر اصول تعلیم کسانی چون ولتر و دیدرو و منتسکیو، و خود ملکه هم مقدمه یی مبالغه آمیز بر آن نوشت. لیکن در واقع نه شاید احوال روسیه عصر وی برای اجرای آن دستور مناسب می نمود نه کاترین برای تحقیق دادن به آن آرزوها هیچ گونه جهد صمیمانه لازم دید. بعنوان یک نمونه نوعی دیگر از این آرزو ها آراء فرانسوا بابوف(22) (1797-1760) رهبر «جمعیت برابران»(23) عهد انقلاب را می توان یاد کرد که تفصیل آن آراء در کتاب یک همکار و ستایشگر وی بوناروتی که در 1828 تحت عنوان توطئه بابوف(24) انتشار داد آمده است و از آن بر می آید که بابوف در توطئه بی توفیقی که جهت بر انداختن «هیئت مدیره»(25) ترتیب داد تصور می کرد تا وقتی صنعت و زمین در اختیار جامعه در نیاید انقلاب فرانسه نمی تواند به ثمر رسد و تا تمام خلق بطور تساوی از حق تمتع از حیات و از حق کار بر خوردار نشوند و درین باب هنوز بین فقیر و غنی تفاوت وجود دارد، نه عدالت واقعی تحقق می تواند یافت و نه سعادت عمومی و این اندیشه نجیبانه هرچند شوق انگیز و دلنواز بود اما در عصر انقلاب فرانسه و با توجه به مجموع وسایل و اسبابی که ممکن بود در چنان دو ره یی برای تحقق یافتن آن فراهم آید رؤیایی بیش نبود.
نمونه دیگر از اینگونه اندیشه های خیال انگیز تصور «جامعه بیدولت» بود که در واقع غالباً از خوشبینی به فطرت انسانی ناشی می شد و از این توهم که برخلاف ددان انسان بدون آنکه حاجت به نظارت حکومت داشته باشد نیز قابل اعتمادست و بدون حکومت حتی لامحاله کمتر به شرارت می گراید. نه فقط ویلیام گادوین (1836-1756) در رساله معروف تحقیق در مبانی عدالت سیاسی (26) به تعلیم این نظر پرداخت بلکه کتاب مالکیت چیست(27) اثر پرودن (1865-1809) که حکومت انسان بر انسان را بهر نحوی که باشد نوعی تجاوز می شمرد و تعلیم پیروان وی که گمان می کردند تکامل آزاد جامعه ناچار به جامعه بیدولت منتهی می شود رفته رفته چنان این اندیشه را ترویج کرد که در پایان این قرن لوتالستوی در کتابی بنام ملکوت خدا در خودتان، گرایش بارزی به این فکر نشان داد. نیچه در شور و هیجان ستایشهای خویش از «مرد برتر» دولت را یک غول سرد خواند و پطرکروپوتکین (28) (1921-1842) کوشید نشان دهد که چون «همکاری متقابل» (29) بیش از تنازع بقا در زندگی موجودات نقش مؤثر دارد تصور جامعه یی که حاجت بمداخله دولت در تنظیم روابط افراد نداشته باشد از لحاظ علمی مقبول است. این اندیشه که تا زمان ما هنوز برای اندیشه وران انساندوست مثل گاندی و جان دیویی هم قابل توجیه به نظر می رسد نزد پاره یی طبایع ماجراجوی به شکل افراطی «اندیشه سالاری»(30) منتهی شد که داعیه داران آن هرگونه نظم و انظباطی را نفی کرده اند و مثل آن کیک که بقول یک نویسنده ایتالیایی(31) پُرکاری رقاص ساعت و کندی چرخهای بزرگ آن را نشان بیعدالتی در آن دستگاه می یابد و برای برهم زدن کار چنین دستگاه بیعدالتی، خویشتن را در زیر پرده های بیرحم چرخهای ساعت قربانی هم می کند، خشونت گرایی را وسیله ساخته اند تا آنچه را به اعتقاد امثال گادوین شاید فقط تکامل دانش و تعالی تربیت انسانی روزی به تحقق نزدیک کند بوسیله بازی کودکانه با بمب و نارنجک تحقق بخشند و پیداست که اصل فکر جامع بیدولت در اوضاع و احوالی که جوامع انسانی امروز دارد، چیزی جز یک رؤیای طلایی نیست؛ و پرومتوس به بند کشیده(32) یونانیان باستانی هنوز خیلی باید انتظار بکشد تا به پرومتوس از بند رسته (33) یی که شلی شاعر- داماد گادوین- از وی تصویر کرده است برسد.
در تعالیم سوسیالیستهایی مثل سن سیمون(34) (1825-1760)، شارل فوریه (35) (1837-1772)، و رابرت اون(36) ( 1771-1858) نیز آنچه به چشم می خورد بیشتر رنگ رؤیایی یک مدینه فاضله است تا رنگ یک برنامه تحقق پذیر اصلاح جویانه، ازین روست که تعلیم اینگونه متفکران را سوسیالیسم یوتوپیایی خوانده اند و هر چند در این باب جای بحث هست اما خوض در این مسایل به تاریخ عقاید اقتصادی مربوط است و مورخ که می خواهد تحول فکر یوتوپیا را همچون نشانه یی از تکامل تدریجی انسانیت بررسی کند نیازی ندارد که در جزئیات این مباحث وارد شود. معهذا بی هیچ شک یک عامل ذهنی که از عهد افلاطون تا به امروز همواره شوق و تهور انسانیت را برای نیل به افقهای روشن به جنبش درآورده است همین تصور خیال انگیز مدینه فاضله بوده است و هرچند سیر تاریخ از آغاز تا کنون هرگز ترقی انسانیت را یکسره در امتداد خطی مستقیم نشان نداده است تمام قراین نشان می دهد که با وجود راههای پر پیچ و خم که باقی است نیل به سعادت و عدالت تا آنجا که واقعیات کیهانی و انسانی اقتضا دارد سرانجام برای انسان تحقق یافتنی است- در یک مدینه فاضله. البته در اهمیت نقشی که این طرحهای آرمانی در ایجاد مدینه فاضله آینده دارد مبالغه نباید کرد. حتی به این نکته هم باید اذعان داشت که مبنای جامعه نه بر آرمان انسان بلکه بر روی سرشت اوست(37) معهذا آرمان انسانی نیز لامحاله ناشی از سرشت انسان است و مورخ چگونه می تواند درباره انسانیت داوری کند و نقش آرمان انسان را در حساب نیاورد؟
پی نوشت ها :
1- Thomos More. Utopia. 1516
2- E. Legouis-L . Cazamian, HIstoire de La Litterature Anglaise/ 199
3- Palph Robinson
4- Hythloday
5- Antwerp
6- Amerigo Vespuci
7- Cardinal Morton
8- Men- Slayers
9- همان مأخذ/251
10- کاسمینسکی، تاریخ قرون وسطی، ترجمه انصاری- مؤمنی / 249
11- Bacon, F., New Fltlantis, 1627.
12- A, Pope
13- Peru
14- برای طرح و نقد داستان اطلانتیس نو، رجوع شود به:
Magil, Masterpieces of World LIterature, Third Series/685-7
مقایسه شود با: ویل دورانت، تاریخ فلسفه، ترجمه دکتر زریاب خویی؟116-114
15- Campanella. TH. Civitas Solis , 1623
16- E. Brehier, HIstoire de La Philosophie, I, III/784-5
17-Harrington, J. Oeeaa, 1656.
18- E. Cabet, Voyage en Icarie, 1842
19- W. Morris, News From Nowhere, 1890.
20- J. Swift
21- Micromegas
22- F. N. Babeuf
23- Societe des Egaux
24- Buonarotti, PH. M. , Conspiration de Babeuf, 1828.
25- Directoire
26- W, Godwin: Enquiry Concerning Political Justice, 1703
27- Proudhon, P. J. Qu'est-Ce Que La Propriete, 1840.
28- P. Kropopotkin
29- Mutual Aid
30- Anarchy
31- برای ترجمه متن داستان رجوع شود به اعتصام الملک، مجله بهار، طبع دوم 1321، سال اول/ 25-24
32- Prometheus Bound (Aechylus)
33- Charle Fourier
34- Saitn- Simon
35- Charle Fourier
36- Robert Owen
37- ویل واری یل دورانت /37؛ مقایسه شود با ایگناتسیو سیلونه، ماجرای یک مسیحی فقیر، ترجمه محمد قاضی/38
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}