نقش مهارت اجتماعی در مدیریت (2)
منبع : راسخون
3. میزان توجه به عواطف و احساسات دیگران
عوامل بسیاری در تعامل اجتماعی ماهرانه و تأثیرگذار نقش دارد؛ اما نقش عواطف و احساسات در این میان بسیار مهم و چشمگیر است.انس بن مالک روایت میکند در حضور امام حسین علیه السلام بودم که کنیزکى از کنیزان آن حضرت به حضور آن بزرگوار آمد و یک شاخه ریحان تقدیم نمود. امام حسین علیه السلام به وى فرمودند تو را در راه خدا آزاد کردم. من به آن حضرت گفتم یک کنیزک را براى یک شاخه ریحان آزاد مینمایى!؟ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام فرمودند:
قَالَ کَذَا أَدَّبَنَا اللَّه، قَالَ اللَّه: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ حَسِیباً» (22) وَ کَانَ أَحْسَنَ مِنْهَا عِتْقُهَا
خدا ما را این طور پرورش داده است. خداوند فرموده است: «هرگاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید یا (لااقل) به همان گونه پاسخ گویید» و برای من بهتر از این شاخه ریحان، آزاد نمودن این کنیز بود. (23)این قبیل روایات، نشانگر توجه معصومین علیهم السلام به عواطف و احساسات دیگران است؛ بدین معنا که در سیره معصومین، اهمیت دادن به مقوله ابراز احساسات به عنوان مهارت در تعاملات اجتماعی شناخته میشود. باید مدیران توجه کنند که انسانها تشنه محبتند و دلهاى آنان اسیر مهربانى است و طبعاً از دیگران انتظار برخوردى خوش و انساندوستانه دارند؛ تحت تأثیر عواطف دیگران قرار می گیرند و بلافاصله عواطف انسانى خویش را بروز مىدهند. پس چه خوب است مدیران و فرماندهان یگانها با زبان نرم، روى گشاده و دوستانه با کارکنان برخورد کنند و به فضاى سازمان، عطر محبت بزنند و با همنوعان خود صمیمى باشند. امام صادق علیه السلام فرمودند:
حُسْنُ الْخُلْقِ مَجْلَبَةٌ لِلْمَوَدَّةِ
خوش خلقى، دوستى دیگران را جلب مىکند. (24)امروزه مدیران با داشتن حس همدلی در واقع ابزاری کارامد برای هدایت افراد و بهرهوری سازمانی در اختیار دارند. برخورد هدفمند با احساسات دیگران، علاوه بر اینکه رضایتمندی فردی را به همراه دارد به حفظ روابط متقابل نیز کمک میکند. در روابط متقابل سالم، تواناییها درک، و به روحیات و خواستههای افراد پاسخهای مناسب داده میشود. هر چه فرد از حس همدلی بیشتری برخوردار باشد به نشانه های ظریفیِ که نشاندهنده نیازها یا خواستههای دیگران است، توجه بیشتری نشان میدهد. این توانایی، مدیران جامعه را موفقتر میسازد. افرادی که در این زمینه مهارت دارند به خوبی و عمیقاً به دیگران گوش میدهند؛ دیگران را میپذیرند و با عجله به قضاوت دست نمیزنند؛ در دیگران احساس ارزش و عزت تولید میکنند نه احساس گناه.امام صادق علیه السلام در حدیثی زیبا میفرمایند:
أَحِبُّوا لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّونَ لِأَنْفُسِکُم
براى مردم چیزى را دوست بدارید که براى خودتان دوست دارید. (25)انسان وقتی خویش را جای دیگران بگذارد و احساسات ایشان را درک کند، معقولتر و سنجیدهتر عمل خواهد کرد. وقتی دیگران و خود را در موقعیتی برابر یعنی همان انسانیت ببیند از موضع خودخواهی و بیتفاوتی پایین می¬آید و با روحیه همدلی با دیگران برخورد میکند. حدیثی که ذکر شد، میتواند سرلوحه رفتارهای اجتماعی مردم قرار گیرد تا بسیاری از سوءتفاهمها و تنشها برطرف شود.
4. میزان پاسخگو دانستن خود در برابر دیگران
پاسخگویی، مسئول بودن فرد یا افرادی مشخص در برابر وظایف محول است؛ به عبارتی دیگر، دلیل آوردن و دلیل خواستن برای کارهای انجام شده و وظایف انجام نشده.پاسخگویی از دو بُعد مد نظر است: بعد اول، پاسخگویی در مقابل دستاندرکاران داخلی (سلسله مراتب سازمانی) و بُعد دوم، پاسخگویی در مقابل ذینفعان بیرونی (تکریم ارباب رجوع، مشتریمداری، مخاطبمحوری و نظایر آن).
یک اصل اساسی در دین اسلام وجود دارد و آن اینکه تمام مردم به نوعی کارفرمایند و همه باید در برابر زیردستان خود پاسخگو باشند. در این باره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودهاند:
کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مسئول عَنْ رَعِیَّتِه
همه شما فرمانروایید و همگى در برابر رعیّت خود مسئول خواهید بود. (26)ضرورت پاسخگویی متقابل، فراگیر و همهجانبه افراد جامعه در این حدیث گهربار نبوی به خوبی نمودار است.
بر این اساس پاسخگویی اجتماعی به عنوان رعایت حقوق انسانی و اجتماعی، ضروری است و لازمه تحقق عدالت اجتماعی، پایداری و کارامدی سازمان به شمار میرود.
از آنجا که سازمانها به وسیله مردم و برای مردم ایجاد میشوند، بایست در برابر آنها پاسخگو باشند.
در هر سازمانی، احتمال وجود سوءتفاهمات و شبههها هست، پس مدیران باید با مهارت اجتماعی خویش در این زمینه توضیحات کافی را برای رفع این کج فهمیها ارائه کنند.
در صورتی که اشتباهی متوجه مدیران است، ایشان باید باعذرخواهی، زمینه فعالیت دوباره و صادقانه را فراهم سازند.
امام علی علیه السلام به مالک اشتر در مورد رفع شبهات مردمی و توضیح درمورد سوءتفاهمهای پیش آمده فرمودند:
إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّةُ بِکَ حَیْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ وَ اعْدِلْ عَنْکَ ظُنُونَهُمْ بِأَصْحَارِکَ فَإِنَّ تِلْکَ رِیَاضَةٌ مِنْکَ لِنَفْسِکَ وَ رِفْقٌ مِنْکَ بِرَعِیَّتِکَ وَ إِعْذَارٌ تَبْلُغُ فِیهِ حَاجَتَکَ مِنْ تَقْوِیمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ فِی خَفْضٍ وَ إِجْمَال
اگر رعیت به تو گمان ستمگری بردند، عذر و دلیلت را برای ایشان آشکار، و گمانهای آنها را با آشکار کردنت از خویشتن دور کن؛ زیرا در آن کار ریاضت و عادت دادن است به خود (عدل و انصاف را) و مهربانی است به رعیت و عذرآوردنی است که با آن به آنچه خواستاری از وادار نمودن آنها به حق میرسی (تو که میخواهی از بدگمانی و سرزنش آنها بِرَهی، عذر خود را بیان کن تا از اشتباه بیرون آیند و دوستیت را در دل جا دهند). (27)امام علی علیه السلام در نامهای به قُثَم بن عباس (که از جانب آن بزرگوار بر مکه حکمفرما بود) نوشتند:
وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَیْنِ فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِیَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاکِرِ الْعَالِم وَ لَا یَکُنْ لَکَ إِلَى النَّاسِ سَفِیرٌ إِلَّا لِسَانُکَ وَ لَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُکَ وَ لَا تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِکَ بِهَا فَإِنَّهَا إِنْ ذِیدَتْ عَنْ أَبْوَابِکَ فِی أَوَّلِ وِرْدِهَا لَمْ تُحْمَدْ فِیمَا بَعْدُ عَلَى قَضَائِهَا
و در بامداد و سرشب (که بهترین اوقات است) با آنها بنشین و فتوا بده کسی را که حکمی(از احکام دین) بپرسد و نادان را بیاموز و با دانا گفتگو کن و باید تو را به مردم پیغام رسانی نباشد مگر زبانت(هر چه می خواهی خودت به ایشان بگو، نه مانند گردنکشان پیغام بفرستی) و نه دربانی، مگر رویت( هر که خواهد بیمانع تو را ببیند) و درخواست کنندهای را از ملاقات و دیدار خود جلوگیری مکن؛ زیرا آن درخواست اگر در ابتدای کار از درهای تو روا نشود برای روا کردن در آخر کار ستوده نمیشوی(تو را نمی ستاید چون از رنجی که در اول امر کشیده افسرده گردیده است). (28)امروزه پاسخگویی بخشی از رفتار سازمانی است که مزیتهای فراوانی دارد. برخی از نتایج پاسخگو بودن عبارت است از:
1. اجرای صحیح قوانین و مقررات و اطمینان از عملکرد درست و مطابق با برنامه
2. شناخت ضعفها برای جلوگیری از تکرار آنها و تصحیح اشتباهات
3. کاربرد مؤثر منابع فیزیکی، مالی و نیروی انسانی و به دستآوردن بیشترین کارایی
4. حفظ روحیه کارگزاران با علم به اینکه دیگران از زحمات آنان آگاهند و به آنان ارج مینهند.
5. میزان حسن ظن در تعاملات اجتماعی
«ظن»، اسم حالتى است که از نشانهاى براى انسان پدید مىآید که اگر تقویت شود به «علم و یقین» منتهى مىشود و اگر خیلى ضعیف شود به حدّ «وهم» مىرسد. (29)هنگامى که این دو تعبیر در مورد مردم به کار مىرود، مفهوم روشنى دارد. مفهوم سوءظن این است که هرگاه کارى از کسى سر زند که قابل تفسیر صحیح و نادرست باشد آن را به صورت نادرستى تفسیر کنیم؛ مثلًا هنگامى که مردى را با زن ناشناسى ببیند، فکر کند آن زن نامحرم است و نیت آنها ارتکاب اعمال خلاف است، در حالى که حسن ظن مىگوید بگو حتماً مَحرَم یا همسر او است یا هنگامى که شخصى به ساختن مسجد یا بناى خیر دیگرى اقدام مىکند، مقتضاى سوءظن این است که هدفش ریاکارى یا اغفال مردم است در حالى که حسنظن مىگوید این عمل را با انگیزه الهى و نیت خیرخواهانه انجام داده است.
از اینجا روشن مىشود که دائره حسن ظن و سوءظن بسیار وسیع و گسترده است و نه تنها در عبادات بلکه در مسائل اجتماعى، اخلاقى، اقتصادى و سیاسى نیز جارى مىشود. هنگامى که این دو تعبیر درباره خداوند به کار رود، منظور از حسنظن این است که به وعدههاى الهى امیدوار باشد: وعده رزق و روزى، وعده یارى کردن یارانش، وعده پیروزى مجاهدان، وعده آمرزش گناهان و مانند اینها. معنای سوءظن این است که هنگام بروز مشکلات نسبت به وعدههاى الهى متزلزل شود وهنگام پیش آمدن امتحانات دشوار در مسائل مالى و غیر آن، وعدههاى خداوند را فراموش کند و رو به گناه آورد. (30)
در روایاتِ متعدد و زیادى، حسنظن نسبت به مردم مورد تأکید فراوان قرار گرفته است در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم که فرمودند:
حُسْنُ الظَّنِّ مِنْ افْضَلِ الْسَّجایا وَ اَجْزَلِ الْعَطایا
حسن ظن از بهترین صفات انسانى و پربارترین بخشش های الهى است. (31)در احادیث برای حسن ظن آثار متعددی بر شمرده شده است که از آن جمله می توان به پنج مورد اشاره کرد:
1- نیکگمانی از بهترین صفات برای هر مؤمن است. امیر مؤمنان على علیه السلام فرمودند:
حُسْنُ الظَّنِّ مِنْ احْسَنِ الشِّیَمِ وَ افْضَلِ الْقِسَمِ
حسن ظن از بهترین خوىها و برترین بهرهها است. (32)2- باعث جلب محبت مردم میگردد. باز در حدیث دیگرى از همان امام معصوم علیه السلام چنین مىخوانیم:
مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنّاسِ حازَ مِنْهُمُ الَمحَبَّةَ
کسى که نسبت به مردم خوش گمان باشد، محبت آنها را به سوى خود جلب خواهد کرد. (33)3- سبب دوری از گناه و سبک شدن روحی میگردد. از آن حضرت نقل شده است که فرمودند:
حُسْنُ الظَنِّ یُخَفِّفُ الهَمَّ وَ یُنجْى مِنْ تَقَلُّدِ الْاثْم
حسن ظن، اندوه را سبک مىکند و از آلوده شدن به گناه رهایى مىبخشد. (34)4- باعث سلامت دین و آرامش قلب میگردد. در حدیث دیگرى نیز از همان امام همام علیه السلام چنین نقل شده است:
حُسْنُ الظَّنِّ راحَةُ الْقَلْبِ وَ سَلامَةُ الدّینِ
حسن ظن، مایه آرامش قلب و سلامت دین است. (35)داشتن حسن ظنی که ثمره ایمان به نظام هستی باشد، باعث آرامش روانی و پیشبرد بهتر اهداف میگردد. پیغمبر صلی الله علیه و آله میفرمایند:
أَحْسِنُوا ظُنُونَکُمْ بِإِخْوَانِکُمْ تَغْتَنِمُوا بِهَا صَفَاءَ الْقَلْبِ وَ نَقَاءَ الطَّبْعِ
گمانهاى خود را به برادران مؤمن نیکو کنید؛ چرا که حسنظنّ به مؤمن موجب صفاى دل و پاکى سرشت است. (36)5- عاقبت، جزای او بهشت است. به فرموده امیر مؤمنان على علیه السلام:
مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ فازَ بِالْجَنَّةِ
آن که خوشگمان گردد به بهشت برین نایل مىشود. (37)داشتن گمان نیک در واقع همسو شدن با نظام هستی است؛ چرا که همه ذرات عالم بر اساس لطف و حکمت ایزدی شکل گرفته است. کسی که افکار مثبت و خوش بینانه دارد، باور دارد که چرخش روزگار برای رسیدن به هدف نهایی آفرینش؛ یعنی قرب الهی است.حقتعالی در آخرین کتاب آسمانی خویش اهل ایمان را از بدگمانی بر حذر داشته و فرموده است:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّن اثم
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید؛ چرا که بعضی از گمانها گناه است. (38)در آموزههای دین مبین اسلام همواره سفارش شده است از رفتارهای یکدیگر نیکوترین تفسیر و توجیه ممکن را به عمل آورید و تا جایی که ممکن است، شک و بدگمانی نسبت به همنوعان را از خود دور سازید.
امام صادق علیه السلام خوشگمان بودن را نشأت گرفته از ایمان افراد و سلامت درونی می داند و می فرمایند:
حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِیمَانِ الْمَرْءِ وَ سَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ یَرَى کُلَّ مَا نَظَرَ إِلَیْهِ بِعَیْنِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ مِنْ حَیْثُ مَا رَکِبَ فِیهِ وَ قَذَفَ مِنَ الْحَیَاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ الصِّیَانَةِ وَ الصِّدْق
ریشه خوشگمانى، ایمان محکم و نیکویى مرد، و سالم بودن سینه و قلب اوست. از تاریکىهاى اخلاق سوء و علامت آن اینست که به هر چیزى که نظر مىکند با چشم پاک و نظر فضیلت باشد. و این حقیقت به این دلیل است که در وجود او صفات و غریزههایى ترکیب شده و در قلبش خویهاى مخصوصى به ودیعه گذارده شده که طبیعت و اقتضاى آنها حسن ظن پیدا کردن است؛ چون صفت حیا و امانت و صیانت و صدق. (39)از این حدیث برمیآید که صفت حیا نیازمند حسن نظر و خوشگمانى، و شرم داشتن از بدبینى و بدگمانى است؛ همچنین امانت داشتن و امن خاطر که بر خلاف خیانت و تعدى بر حقوق دیگران است از حسن نظر فرد امین است.
آنگونه که امام علیه السلام فرموده است، درستکاری و صیانت نفس و صدق و راستی نیز که مخالف کردار و گفتار و پندار نادرست است جز با نیک اندیشی فراهم نمیگردد.
خوشگمانی و نیک اندیشی در مورد دیگر انسانها نه تنها در زندگی فردی شخص برکاتی به همراه می آورد، بلکه در تمام ابعاد اجتماعی سودمندی¬هایی دارد. یکی از این ابعاد، مدیریت و رهبری است. امام مؤمنان در عهدنامه اشتری روش ایجاد حسنظن و نتایج داشتن حسنظن در مدیریت و رهبری را اینگونه بیان کردهاند:
ثُمَّ اعْلَمْ أَنَّهُ لَیْسَ شَیْءٌ بِأَدْعَى لِحُسْنِ ظَنِّ وَالٍ بِرَعِیَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَیْهِمْ وَ تَخْفِیفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَیْهِمْ وَ قِلَّةِ اسْتِکْرَاهِهِ إِیَّاهُمْ عَلَى مَا لَیْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ فَلْیَکُنْ فِی ذَلِکَ أَمْرٌ یَجْتَمِعُ لَکَ بِهِ فَلْیَکُنْ فِی ذَلِکَ أَمْرٌ یَجْتَمِعُ لَکَ بِهِ حُسْنُ ظَنِّکَ بِرَعِیَّتِکَ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ یَقْطَعُ عَنْکَ نَصَباً طَوِیلًا.وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّکَ بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلَاؤُکَ عِنْدَهُ وَ أَحَقَّ مَنْ سَاءَ ظَنُّکَ بِهِ لَمَنْ سَاءَ بَلَاؤُکَ عِنْدَهُ
و بدان چیزی، سبب خوشبینی حاکم نسبت به رعیت بهتر از نیکویی و بخشش او به ایشان و سبک گردانیدن هزینههای آنها و رنجش نداشتن از آنان بر چیزی که حقی به آنها ندارد نیست؛ پس باید در این باب کاری کنی که خوشبینی به رعیت را بدست آوری، زیرا خوشبینی رنج بسیاری را از تو دور می دارد( برای آنکه بدبینی به رعیت سبب سختگیری می شود و سختگیری رنجش می آورد و چون رنجیدند به زوال و عزل تو می کوشند و به اندازه توانایی در صدد مخالفت با تو می آیند و در پی فرصت میگردند، و تو ناچار همواره بر اثر اندیشه در کار ایشان غمگین و اندوهناک هستی و آسودگی را از دست میدهی) و سزاوارتر کسی که باید به او بدبین باشی، کسی است که با او بد، سلوک کرده، و کمتر آزمودهای(پس هر گاه به یاری ایشان نیازمند شدی اعتماد کن به کسی که به او احسان نمودهای، نه به کسی که از تو بدی و سختی دیده است). (40)اگر مدیر نسبت به افراد تحت مدیریت خود سوءظن داشته باشد، دچار افکار آزار دهنده میگردد و با این فشار روانی نمیتواند نقش خویش را درست ایفا کند. پس باید در ایجاد حسنظن و تقویت آن بکوشد.
بهترین راه ایجاد نیکگمانی، نیکی کردن به افراد تحت مدیریت است. نیکی نمودن سبب ایجاد اعتماد متقابل بین مدیر و کارکنان میگردد.
با اجرای دستورهای اسلام از جمله داشتن گمان نیک، می توان فضای اعتماد و صداقت ایجاد کرد و در پرتو آن از ناهنجاریهایی مانند شایعهسازی و تهمت که خانمان سوز است در امان ماند. برای ایجاد این فضا باید افکار خویش را به سمت و سوی مطلوب بکشانید و از هر رفتاری ابتدا به نیکی تعبیر کنید. زود قضاوت نکنید و خود را به جای افراد قرار دهید تا بتوانید به آنها حق بدهید.
گسترش دامنه سوءظن در جوامع بشرى، آثار بسیار زیانبار و نامطلوبى دارد که به طور اجمال بر کسى پوشیده نیست، ولى در توضیح آن، جهات ذیل قابل توجه است:
الف) از مهمترین آثار سوء این رذیله اخلاقى از میان رفتن «اعتماد» است. در سازمانی که بىاعتمادى حکمفرما است، همدلى، همکارى و تعاون وجود ندارد و آثار و برکات زندگى دستهجمعى از میان مىرود.
در حدیثى از امام على علیه السلام مىخوانیم:
شَرُّ النّاسِ مَنْ لایَثِقُ بِاحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ وَ لایَثِقُ بِهِ احَدٌ لِسُوءِ فِعْلِهِ
بدترین مردم کسى است که به دلیل سوءظن به هیچکس اعتماد ندارد و به دلیل اعمال بدش کسى به او اعتماد نمىکند. (41)ب) سوءظن آرامش سازمان را بر هم مىزند؛ همان گونه که آرامش روح صاحبان این رذیله اخلاقى را بر هم مىزند. کسى که سوءظن دارد از همه وحشت دارد و گاه تصور مىکند که همه بر ضد او گام برمىدارند و دائماً باید حالت دفاعى به خود بگیرد یا گمان می¬کند که دیگران در پى اموال یا نوامیس آنها هستند به گونهاى که مىتوان گفت عامل اصلى بسیارى از پروندههاى جنایى، سوءظنهاى بیجا است که بىگناهان را هدفگیرى کرده است.
به همین دلیل در روایتی از امام على علیه السلام خواندیم که مىفرمودند:
سُوءُالظَّنِّ یُفْسِدُ الْامُورَ وَ یَبْعَثُ عَلَى الشُّروُرِ
سوءظن کارها را به فساد مىکشد و مردم را به انواع بدىها وادار مىکند. (42)ج) سوءظن سبب مىشود که انسان به سرعت دوستان خود را از دست بدهد؛ حتى نزدیکانش او را تنها بگذارند و این وحشتناکترین غربت است؛ چرا که هیچ انسان با شخصیتى حاضر نمىشود با کسى معاشرت کند که اعمال نیک او را با بدگمانى تفسیر کند و او را به هر کار خلافى متهم سازد. در حدیثی از امیرمؤمنان على علیه السلام خواندیم:
مَنْ غَلَبَ عَلَیْهِ سُوءُ الظَنِّ لَمْ یَتْرُکْ بِیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلیلٍ صُلْحاً
کسى که سوءظن بر او غالب شود، هرگز میان او و دوستانش صلح و صفا برقرار نخواهد شد. (43)د) سوءظن، چون تفکری انحرافى است، تدریجاً در سایر افکار انسانى نیز اثر مىگذارد و تحلیلهاى او نیز از حوادث نادرست مىشود و از رسیدن به واقعیتها که زمینه پیشرفت و موفقیت است باز مىماند. در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام چنین نقل شده است که فرمودند:
مَنْ ساءَ ظَنُّهُ ساءَ وَهْمُه
کسى که سوءظن داشته باشد، تفکر او خراب مىشود. (44)بىتردید زشتى سوءظن، هر چند به عنوان قاعده ای کلى مورد قبول است، استثنائاتى نیز دارد که در روایات اسلامى به آن اشاره شده است؛ از جمله:
الف) هرگاه فساد در محیطى به صورت خوى غالب درآید و آلودگان غلبه پیدا کنند، حسنظن در چنین وضعیتی نه تنها از فضایل اخلاقى نیست، بلکه ممکن است انسان را گرفتار پیامدهای ناگوارى کند. لذا در روایات اسلامى نسبت به این موضوع هشدار داده شده است.
در حدیثى از امیرمؤمنان على علیه السلام مىخوانیم:
اذا اسْتَوْلَى الصَّلاحُ عَلَى الزَّمانِ وَ اهْلِهِ ثُمَّ اَساءَ رَجُلٌ الظَنَّ بِرَجُلٍ لَمْ تَظْهَرْ مِنْهُ حَوْبَةٌ فَقَدْ ظَلَم، وَ اذا اسْتَوْلَى الْفَسادُ عَلَى الزَّمانِ وَ اهْلِهِ فَاَحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَّرَ
هنگامى که صلاح و دوستى بر زمان و اهلش غالب شود، سپس کسى نسبت به دیگرى که گناهى از او آشکار نشده است سوءظن پیدا کند، ظلم و ستم کرده است و هرگاه فساد بر زمان و اهلش چیره گردد و در این حال کسى به دیگرى حسن ظن پیدا کند، خود را فریب داده است. (45)حدیثى از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که مىفرمایند:
احْتَرِسُوا مِنَ النَّاسِ بِسُوءِ الظَّنِّ
با سوءظن در برابر مردم از خود پاسدارى کنید. (46)هم چنین ممکن است اشاره به چنین زمان و چنین حال و احوالى باشد. وگرنه سوءظن به عنوان یک اصل، هرگز مورد ستایش نیست.
ب) در مسائل امنیتى و اطلاعاتى که به سرنوشت جامعه مربوط است، نمىتوان با خوشبینى به هر حرکتى در جامعه نگاه کرد، بلکه باید در آنجا حسن ظن را کنار گذاشت؛ یا به تعبیر دیگر باید با احتیاط لازم با این گونه حرکات برخورد کرد. مفهوم این سخن این نیست که با سوءظن، کسى مورد مجازات یا هتک و اهانت و یا بىمهرى قرار گیرد، بلکه منظور این است که تمام حرکات مشکوک باید زیر نظر باشد و در مورد آن تحقیق شود؛ اگر بعد از تحقیق دلائل روشنى بر کار خلاف همراه با نیت سوء به دست آمد، تعقیب گردد.
ج) از موارد دیگرى که سوءظن نه تنها جایز بلکه ممکن است واجب باشد در برابر دشمنان است. ممکن است دشمن از صلح و دوستى و محبت و تغییر روش دم بزند و دست دوستى به سوى ما دراز کند. در این گونه موارد هرگز نباید گرفتار حسنظن شد و بلافاصله دست دشمن را فشرد و به او اعتماد کرد، بلکه باید احتمال داد ممکن است تمام اینها مکر و فریب و خدعه و نیرنگ باشد و توطئهاى براى غافلگیر ساختن.روى همین اصل در فرمان معروف «مالک اشتر» آمده است:
الْحَذَرَ کُلَ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَانَّ الْعَدُوَّ رُبَما قارَبَ لِیَتَغَفَّلَ فَخُذْ بِالْحَزْمِ وَ اتَّهِمْ فى ذلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ
هنگامى که با دشمنت پیمان صلح بستى، کاملًا از او بر حذر باش؛ زیرا دشمن، گاه نزدیک مىشود تا طرف را غافلگیر کند. بنابراین در چنین موقعیتی احتیاط را از دست نده و دوراندیش باش و حسنظن خویش را متهم ساز. (47)پی نوشت ها :
22 . سوره مبارکه نساء، آیه86 .
23 . بحارالانوار، ج44، ص195.
24 . الکافى، ج1، ص26.
25 . الکافی، ج2، ص635.
26 . بحارالانوار، ج72، ص3.
27 . نهجالبلاغه، نامه53.
28 . نهجالبلاغه، نامه67.
29 . مفردات راغب اصفهانی.
30 . اخلاق در قرآن، ج3، ص335.
31 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص253.
32 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص253.
33 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص253.
34 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص253.
35 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص253.
36 . بحارالانوار، ج72، ص196.
37 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص253.
38 . سوره مبارکه حجرات، آیه12.
39 . بحارالانوار، ج72، ص196.
40 . نهجالبلاغه، نامه53.
41 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص263.
42 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص263.
43 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص263.
44 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص263.
45 . نهجالبلاغه، حکمت114.
46 . بحارالانوار، ج74، ص158.
47 . نهجالبلاغه، نامه53.
/ع
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}