نویسنده: پرویز مرزبان



 
حدود 4000 سال ق م اقوامی نیمه دوره گرد در هر دو قسمت شرقی و غربی نجد ایران زندگی ده نشینی اختیار کردند. آنها که در مشرق ایران یعنی در خاک هندوستان و به طور اخص در دره سند و ناحیه پنجاب، مستقر شدند در حدود 3000 ق م به ساختن سفالینه های منقوش با تصاویر زُبده نمای (خلاصه و ساده شده) جانوران، و نیز گونه ای خطّ صورتنگاشت ابتدایی دست یافتند، و بتدریج میراث فرهنگی خود را در قسمت علیای رود سند و خطه بلوچستان گسترش دادند، که طبعاً با گذشت زمان به شاخه هایی رویش یافت؛ و مسلماً در مسیر یکی از این انشعابات بوده است که چهار مرکز عمده تمدن باستانی هند با نامهای: موهنجودارو(1) و هاراپا(2) [که بزرگتر و محققاً دو پایتخت بوده اند] و لوتال(3) و چانهودارو(4) [بس کوچکتر] در آغاز هزاره دوم ق م به وجود آمدند. در همان هزاره دوم ق م فلزکاری با مس و مفرغ در میان ساکنان دره سند معمول شد، و تمدنشان به پایه شهر نشینی پیشرفته ای اعتلا یافت؛ و از حدود 1100 ق م [تا 750 ق م] آهن نیز به کار گرفته شد.
در آن زمان دره سند می بایست دارای آب فراوان و جنگلهای انبوه بوده باشد. خانه های شهری به طور عمده با خشت پخته برای جرز و بدنه، و چوب برای کف و پلکان و بام، ساخته می شد. در موهنجودارو و ارگی بارودار و مشرف بر شهر، با خزینه حمام، و بنای مدرسه ای که محتملاً محتوا و کاربردی آیینی می داشت برپا شده بود. شارعهای پهن با کویهای جانبی و کوچه های فرعی عموماً به طور عمود بر هم ساخته می شد؛ و خانه ها نیز چهارگوش قائم و در حیاطی محصور بودند؛ در حالی که اقامتگاههای بزرگتر حمام خصوصی و سردخانه و مجرای فاضلاب داشتند. اما شگفت اینکه در آن ساختمانها اثری از زینتکاری جسمی یا رنگی یافت نشده است. موضوع شایان توجه این است که می بینیم به هر حال شهرهای نامبرده، بخصوص موهنجودارو و هاراپا، بر اساس نقشه ای هندسی و سامان یافته بنیانگذاری شده اند. با آنکه مدارک و یافته های بسیار رواج مسافرت و تجارت را میان تمدنهای دره سند و جلگه دجله و فرات به تأیید می رسانند، لیکن در مقایسه مشاهده می شود که ساکنان دره سند - شاید به سبب حاکمیت مقررات و ضوابطی سخت در آن جامعه - بسیار محافظه کارتر و کم پوش تر از ساکنان بین النهرین بوده اند؛ زیرا می بینیم که با گذشت زمانی نزدیک به 1500 سال خیابان بندی شهری و نمای بیرونی خانه های خود را از مُهرهای مسطح و چهارگوش خود دست برنداشتند؛ و حال آنکه اقوام بین النهرین در آن مدت زمان به خواص تویزه مرکزی (رگه برجسته قوس) در طاقزنی با آجر پی برده، و نیز مُهرهای استوانه ای را جانشین مهرهای مسطح و چهارگوش کرده بودند.
آثار هنری مکشوف در دره سند به پنج گروه عمده تقسیم می شوند که عبارتند از: الف- سفالینه های منقوش؛ ب- مهرهای مسطح چندضلعی؛ ج- پیکره های سفالین کوچک- اندام مردانه و صنمک ها از گل صورتگری؛ د- مفرغینه ها؛ د- پیکره های سنگی و نقش برجسته کاری.
الف- سفالینه های مکشوف مشتمل اند بر سبوها، و شکسته های کاسه و ظروف، به رنگ سرخ روشن و نخودی، و از اندازه های کوچک تا بسیار بزرگ، که برای ذخیره کردن آذوقه به کار می رفته است. نقوش عموماً با رنگ سیاه بر روی لایه ای از گِل اُخرای سرخ رنگ اجرا می شده است. انگاره «درخت زندگی» [مضمونی قدیمی و متداول در هنر سومریان و بسیاری اقوام دیگر. بعداً درختی در میان باغ عدن که میوه اش زندگی جاوید می بخشید، و نیز درختی در اورشلیم آسمانی که برگهایش شفا دهنده آلام و اقوام و ملتهای روی زمین بود] که پیوسته از جهت ترکیب هنری تغییر می یافته، و نقش و نگارهای سه پر (سه برگی) و چهارپر (چهار برگی) متشکل از دوایر متقاطع، و تصاویر «نقشپردازی شده»(5) جانوران و پرندگان و گاهی آدمیان، به روانی و گشادگی بر بدنه سفالینه ها اجرا شده است. پاره ای از اینها نیز با چرخ کوزه گری ساخته شده و بخصوص از جهت ریخت متناسب خود نمونه های ممتاز به شمار می آیند.
ب- مُهرهای مسطح و چهارگوش از گِل صورتگری پخته (خاک رُس نرم) بزرگترین و جالبترین مجموعه آثار هنری دره سند را به وجود می آورد. همه آنها کمابیش شکلی چهارگوش دارند، به اندازه های تقریبی 3/5 سانتیمتر، و با علامات رمزی یا صورتنگاشتهایی - که خواندنشان هنوز بر اهل فن معلوم نشده - کنده کاری شده اند. در این آثار هر جا نقشها با هم آمیخته می شود، نظم اجزا و تعادل میان بخشهای پُر و خالی چنان با مهارت و کاردانی رعایت شده است که نگرنده را به شگفتی می اندازد. روی بسیاری از این مُهرها تمثال ارباب انواع کنده کاری شده که اهمیت خاص دارد: از جمله، رب النوعی شاخدار که چهارزانو نشسته و می توان گفت به احتمال بسیار سرمشق کهنسال شیوا [یا «سیوا» رب النوع جانوران و یکی از سه بزرگ خدایی که با «برهما» و «ویشنو» تثلیث ربانی کیش هندو را به وجود می آورد] بوده است. دیگر رب النوعی که تاجی مقدّس بر سر دارد که با نشانی رمزی و نقش شاخ و برگی زینت یافته است. در میان تصاویر جانوران، گاو نر و فیل و تمساح هندی و مار و افراد آدمی، و همچنین صحنه های زورآزمایی با گاو نر یا پشتک زنی و پرش روی پیکر گاو نر [شاید از نواع ورزش، و به احتمال بیشتر از اعمال آیینی دنیای کهن، چنانکه در تمدن یونان باستان نیز معمول بود] فراوان دیده می شود. بهترین توجیه درباره مهرهای نامبرده این است که آنها را علایم و امضاهایی بدانیم که برای نشانه گذاری روی کالاها، یا مصَدَق و ممهور کردن پیمانهای تجاری به کار برده می شده است.
ج- پیکره های سفالین گروه بزرگ دیگری از آثار مکشوف در دره سند را تشکیل می دهد، و بر چند گونه است. بعضی از آنها محتملاً اسباب بازیهایی بودند، مانند گاوهای کوهاندار کوچک با ارابه های گلین، و میمونها که اجزایشان از هم جداشدنی بود، و با ریسمانی بر زمین کشیده می شدند. برخی دیگر دارای محتوا یا مضمونی دینی بودند، و نمونه های بارزشان هیکلهای آدمی با سرگاو نر، یا انواع صنمکها (بُتهای زنانه یا ربه النوع مادر) که دماغی منقاری و بزرگ دارند و به جای مردمک چشمشان مُهره های تسبیح مانند نشانده شده است. سطح اندام این پیکره های آدمی و جانوری با رنگ آبکی از گل اُخرای سرخ پوشیده شده، و هیکل بسیاری دیگر از پیکره های کوچک اندام آدمی را جامه یا پوششی چین و تاب یافته فرا گرفته است، در حالی که سرشان چون نمونه ای از آرایش پر تکلّف و تفصیل جلب نظر می کند.
د- مفرغکاری در آن سامان اهمیت بسیار یافت. ابزار کار، سلاح، و همه نوع لوازم خانه از مفرغ ساخته می شد؛ و نیز پیکره های هنرمندانه ای چون دختری در حال رقص - که نمونه مشهوری از پیکره سازی باستانی به شمار می آید - از آن دوران بر جا مانده است. این سنت هنری در دوره های شکوفایی تاریخ و تمدن هند به اوج کمال خود رسید.
ه- پیکره سنگی نیز در دره سند همواره به اندازه کوچک ساخته می شده است. بهترین نمونه آن نوع هنر تندیس کوچک مردی است با ریش، و با جامه ای منقوش به گل سه پر؛ و دیگر دو پیکره نیمتنه مردانه با حدقه های خالی مانده از مُهره مردمک. اصولاً مشاهده می شود که پیکره سازی و نقش برجسته کاری بیشتر از نقاشی مورد توجه ساکنان دره سند بوده است، ولی چنانکه مشهود است در دوره شکوفایی هنر و تمدن هند آن سنت هنری نیز رو به تکامل گذارد.
در حدود 1500 ق م با یورشهای پی در پی اقوام آریایی از سمت شمال غربی هندوستان، تمدنهای دره سند به ناگهان منقرض و شهرهای مسکونی به نابودی کشیده شد، و تا مدت هزار سال بعد هیچ اثری از تاریخ و هنر مردم آن خطه برجای نماند؛ و یا ما را بر وجودشان کمترین آگهی نیست. البته از آن دوره دراز اندک تعدادی کوزه و ظروف سفالین به دست آمده که جنبه کاربردی صرف دارند، و نیز برخی پیکره های کوچک اندام از گل صورتگری که تقلیدهایی از هنر گذشته دره سند است، و ارزش واقعی ندارند؛ در عین حال که تعیین سال و سنه تولیدشان نیز حتی به تقریب میسّر نیست.
در سده ششم ق م بودا در هند ظهور کرد، و کیش بودایی تکوین و به سرزمینهای مجاور یعنی تبت و چین و ژاپن و آسیای جنوب شرقی اشاعه یافت. از آن پس سه کیش باستانی دیگر در هندوستان شمالی به ظهور رسید که با نامهای برهمایی و هندویی و «جِینی» پیروانی کثیر به گرد خود آوردند، و البته هر کدام به نحوی در هنرهند اثر گذاردند.
اما هنر تاریخی هند با تشکیل سلسله پادشاهی «موریایی» در قرن سوم ق م آغاز شد و صورتی مدون و مستند به خود گرفت. در زمان فرمانروایی آشوکا [269 تا 232 ق م] پادشاه توانا و هنرپرور این سلسله، هنر هند در شیوه های مختلف شکوفا شد، و نخستین «دوره طلایی« پادشاهی هند ضبط تاریخ شد. آشوکا کشوری پهناور شامل قسمت اعظم خاک هند به وجود آورد، و در هر شهر پرستشگاهی بودایی برپا ساخت، که گاهی به شکل گنبد و گاهی چون برج ساخته می شدند [یعنی سرمشقهایی برای معماری هند در دوره های بعدی] آن هم با برجسته کاریهای ریزنقش بر روی سنگ که به سه دسته تقسیم بندی یافته اند:
الف- نخستین یا کهنترین، نقوش گیاهی و جانوری است که در میانشان تصویر نیلوفر آبی اهمیت بسزا دارد، و زیاد تکرار می یابد؛ ب- تندیسهای آدمی به اندازه بزرگ؛ ج- صحنه های گزارشی از زندگی بودا، ولی بدون حضور خود او [مگر جای پایش، یا سریر و مِخّده اش]، زیرا ذات متعالی او را فراتر از آن می دانستند که به تصویر و نمایش درآید. اصولاً ساختن پیکره بودا از سده اول میلادی به بعد متداول شد و در سده های چهارم و پنج ب م به اوج کمال خود رسید.
دیگر از آثار پادشاهی آشوکا تعداد زیادی ستونهای یادبود با نقوش برجسته پر تفصیل و متراکم است، و نیز سنگنبشته های تاریخی که به فرمان آشوکا در هر شهر به یادگار گذارده شده و حاوی مطالب سودمند درباره فرهنگ و اوضاع زندگی آن دوران درخشان است. بدین ترتیب مشاهده می شود که در آغاز تاریخ مسیحی در هندوستان هنری ملی با سنن و شیوه های خاص خود تکوین یافته است که تحولات بعدی از آن منشعب می شود.
همچنین در تعداد زیادی غارهای دهکده آجانتا [نزدیک به 30 غار] واقع در شمال غربی حیدرآباد هند، مقابر مزین به نقش برجسته های هنر بودایی متعلق به حدود 200 ق م، و نقاشیهای دیواری [از دوره هایی تا 600 ب م] یافت شده است. درغار شماره یک آجانتا مجلسی از شرفیابی سفیری از دربار ایران [احتمالاً در پادشاهی خسرو دوم ساسانی] به حضور پادشاه هند بر دیوار نقاشی شده که حایز اهمیت بسیار است.

پی نوشت ها :

1.Mohenjo - daro
2. Harappa
3. Lothal
4. Chanhu - daro
5. Stylized، نیز (Stylise استیلیزه) به زبان فرانسه که در زبان فارسی راه یافته است.

منبع: مرزبان، پرویز؛ (1386)خلاصه تاریخ هنر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هجدهم.