نویسنده: دکتر سعید فاطمی



 
برای توصیف کلمه «میتولوژی» یا «اساطیر» که فیلسوفان اغلب آنرا مطابق با نظرات و تئوریهای خود به انواع مختلف تعریف کرده اند باید قبل از هر چیز معنی واقعی آنرا توجیه کنیم. برای این منظور کتاب فرهنگ «لتیره»(1) بهترین راهنماست.
بنا به تعریف لیتره «میتولوژی»(2) عبارت است از «داستانها و اتفاقات و حوادثی که پایه و اساس تاریخی ندارند و یا حاوی افسانه هائی هستند که از اتفاقات و حوادث واقعی سرچشمه گرفته ولی بمنظور مذهبی جلوه دادن آنها، قیافه ظاهرشان عوض شده یا داستانهائی که هیچ واقعیت ندارند و زائیده خیال محض هستند».
نویسنده اضافه می کند که بعبارت دیگر میتولوژی عبارت است از افسانه های خیالی که مربوط به خدایان یا لااقل موجودات خارق العاده ماوراءالطبیعه است.
باین ترتیب می توانیم بین افسانه «رولن در رونسوو»(3) که افسانه ئی ساده است و داستانهای مربوط به «هِرکول»(4) که کم و بیش به دنیای المپ پذیرفته شد، هم آهنگی احساس کنیم. همچنین «لیتره» می نویسد که کلمه «میت»(5) ممکن است بعنوان چیز غیرحقیقی که وجود خارجی ندارد بکار رود. مثلاً می گوئیم «سعادت در این دنیای دنی چیزی جز اسطوره (وهم و تصور) نیست.
Le bonheur en ce bas mond n’ est qu’ un mythe»
این مفهوم که مشتّق از معنی اصلی کلمه است اخیراً اهمیت خاصی در اذهان و افکار عمومی بدست آورده و باین ترتیب مجدداً بر سر زبانها افتاده و «مد» شده است.
همین امر باعث می شود که سوء تفاهماتی نیز ایجاد شود و بزرگترین مسئول این سوء تفاهمات «سورل»(6) نویسنده «مطالعاتی درباره جبر» است.
از نظر این متفکر بزرگ که شدیداً تحت تأثیر مکتب «برکسون» بوده میتهای سیاسی و اجتماعی نیز وسیله‌ای هستند برای ابراز شدیدترین تمایلات یک ملت و همچنین نوعی وسیله برای ابراز میل یک ملت به انواع فعالیتهائی که اغلب می توانند روح قهرمانی را در آنها زنده و یا ابجاد کند.
مطمئناً بعضی از میتها (بدان صورتیکه سورل فرض کرده است) نقش بسیار مهمی را در برخی از کشورهای در راه ترقی ایفا می کنند.
از این قبیل اند صنعتی کردن و ایجاد وحدت که مثالهائی هستند از نتائج مثبت حاصل از اهمیت دادن به «میت».
البته مسلم است که در جوامع مترقی میتهای دیگری ممکن است نقش های مهمتری را ایفا کنند. بسیار مشکل می توان جامعه ای را پیدا کرد که هیچ نوع میتی در آن نفوذ نکرده باشد. بهرحال چه «میت» بدان معنی که «لیتره» تعریف کرده و چه «میت» با معنی جدیدی که «سورل» بیان می کند یکی از عواملی است که تا دنیا دنیاست وجود خواهد داشت. نکته ی مهم این است که ببینیم آیا معانی این دو تعریف و موارد استعمال کلمه در هر دو حال مشابه اند یا خیر؟
نمی توان تردید داشت که این دو تعریف با یکدیگر فرق بسیار دارند.
معنی جدیدی که برای بهم پیوستن ملتها بکار می رود امری است مربوط به آینده و آنرا فقط در دورنمای خیال می توان مجسم کرد ولی در عین حال باید توسط افراد بشر صورت گیرد و جامه ی عمل بپوشد.
بعکس، «میت» با معنی قدیمی آن یعنی میت هائی که مربوط به «اوزیریس» مصری و یا «هرکول» یونانی است داستانهائی هستند که در گذشته ای نامعلوم اتفاق افتاده و هر چند ممکن است دوباره آنها را بمیان کشید و رنگی جدید بر آنها زد ولی هیچگاه نمی توان آنها را پیشنهاداتی برای تغییر قوانین و رسوم متداول اجتماعی محسوب کرد.
حتی داستانهائی که مربوط به آخرت و زندگی بعد از مرگ است همه جنبه ی «سمبولیک» دارند و نمی توان آنها را پیشنهادات علمی برای جامعه ی امروزی بحساب آورد.
بطور کلی می توان گفت که این داستانها حکایت از اوضاع و اتفاقات و حوادث گذشته می کنند و تحت همین عنوان آنها را می توان مثالهای غیر عملی محسوب کرد. این داستانها حاوی هیچ نوع محرکی برای برانگیختن میل جامعه به در دست گرفتن سرنوشت خود نیستند زیرا مثالهای آنها جنبه ی مقدس و ماوراءالطبیعه دارند.
این داستانهای تاریخی از نظر حوادث محدودند و چنانکه گفتیم فقط جنبه ی «سمبلیک» دارند، با این وجود در هر دو مورد کلمه ی «میت» تشبیهاتی وجود دارد که علت هر دو مورد استعمال این کلمه را توجیه می کنند. در واقع معنی «میت» بطور مجزا از متن هرچه باشد و اعم از مذهبی یا عرفی، بدوی یا مترقی، بخودی خود نوعی ارزش «سمبلیک» دارد و بیشتر صحبت از تخیلات انسانی است تا حقایق و امور منطقی؛ مخصوصاً از مهمترین خصوصیات «میت» این است که از مرزهای حقیقت بسهولت تجاوز نموده و بیشتر جنبه ی رؤیائی بخود می گیرد.
ما هیچگاه صحبت از معنی جدید «میت» نخواهیم کرد بلکه همیشه مقصود از کلمه «میت» همان معنی قدیمی و کلاسیک بنا به تعریف «لیتره» و «پل ربر» و سایر مآخذ و فرهنگ های موجود خواهد بود.
در این کتاب از داستانهای خارق العاده ئی صحبت خواهد شد که منبع و مرجع ایمان جوامع قدیم و ملل بدوی است. برخلاف نظر طرفداران «سورل» یعنی «سورلیین ها»(7) مجموعه ی این داستانهاست که علم و تاریخ اساطیر را تشکیل می دهد.
تمیز دادن علم و تاریخ اساطیر از افسانه ها و داستانها اهمیت زیادی دارد.
درست است که هر دو صحبت از داستانهائی می کنند که در دنیای هر روزه و عادی ما اتفاق می افتد و نقشهای آنرا موجودات خارق العاده ای مانند «نمف ها Nymphes» و «پریان بهشت» ایفا می نمایند و حیوانات بسخن می آیند ولی بزرگترین و مهمترین فرق بین «افسانه Legende» و «میت» این است که افسانه هیچگاه مرجع ایمان هیچ ملتی نبوده و صرفاً زائیده فکر و خیال است.
از سوی دیگر دیده شده است که بعضی داستانهای اساطیری در طی زمان جنبه ی اصلی و مذهبی خود را از دست داده و مردم اندک اندک ایمانشان نسبت بآن سست شده و در نتیجه این اساطیر تبدیل به افسانه ای ساده شده اند؛ اما نباید صرفاً بخاطر اینکه مرز بین «افسانه» و «اساطیر» زیاد مشخّص نیست این دو را با یکدیگر اشتباه کنیم.
واقع امر این است که در جوامع بدوی که ایمان به اساطیر هنوز امری استوار است، افراد بدوی بخوبی قادرند این دو را از یکدیگر تفکیک نمایند و از طرفی افسانه ها بعنوان داستانهائی برای مشغولیات و مسرت خاطر سروده شده اند در حالیکه داستانهای اساطیری همراه با معجزات و معتقدات مذهبی هستند.
با وجود همه این طبقه بندیها، حالت و احتیاج مخصوصی که جامعه بشری را عمیقاً تحت تأثیر قرار داده و بطور غیر قابل اجتنابی آنرا نیازمند این اساطیر ساخته است همه جا بچشم می خورد و همه ی اساطیر دارای وجه اشتراکی هستند و آن این است که بشر نمی تواند بحقایق و واقعیات اکتفا کند.
همین موضوع علت میل بشر و لذّتی که تا امروز علم پرده ابهام از روی همه عوامل طبیعی برداشته و خواندن داستانهای قدیمی اساطیری روم و یونان را همگانی ساخته است بیان می کند. خواندن داستانهای قدیمی «شارل پرو»(8) نویسنده ی معروف قرن هفدهم و یا خدایان «اولمپ»(9) استراحتی برای افکار انسانی است. جامعه شناس شهر «لوی برول»(10) که عمرش را صرف مطالعه داستانهای ساخته و پرداخته جوامع بدوی کرده است نکته ای را که باعث می شود میتولوژی فناناپذیر گردد بخوبی دریافته است و در یکی از کتابهایش بعنوان استدلال باشعار «آندره شنییه» و «لافونتن» اشاره می نماید.
وقتی انسان هنگام مطالعه «میتولوژی» سعی میکند که با کمک افکار و تخیلات خویش بدنیای چند هزار سال پیش برگردد و خود را کاملاً بجای اجداد خود قرار دهد، در واقع میخواهد حقیقت را از نقطه ی نظر واضحتر و بی غرض تری ببیند و حتی وقتی ایمان به این داستانها بکلی از بین میرود، این خدایان و قهرمانان میتوانند بشعرا کمک کنند که دوباره طبیعت واقعی را که قدما احساس میکرده اند زنده نمایند.
برای مثال میتوان بدوره ی بعد از قرون وسطی اشاره کرد که شعرا دوباره متوجه ادبیات یونان و روم قدیم شدند و «هلنیسم» با تمام قدرت خلاقّه اش در اندیشه ی شعرا، نویسندگان، نقاشان، موسیقیدانان و پیکرتراشان خودنمائی کرد و آثاری جاویدان در مرز اندیشه های انسانی و خدائی بر جای گذاشت.
شعرای «پلئاد»(11) بقدری از سرچشمه ی فیاضّ دو اندیشمند بزرگ «هراس»(12) و «آناکرئون»(13) سیرآب بودند که بنظرشان بیجا نمی آمد تا موجودات خیالی را که هیچ ربطی با ایمان و اعتقادات مردم نداشتند و در زمانی که شرک(14) بکلی از بین رفته بود دوباره زنده کنند.
برای اینکه خواننده متوجّه شود که اثر خواندن این نوع داستانها چیست بیتی از «رونسار»(15) را در اینجا نقل میکنیم:
Descends du ciel, Calliope, et repousse
Tous les ennuis de moi, ton nourrisson...
سعی کنیم تا همراه شاعر همه موجودات و عواملی را که به چشمه ها و جنگلها زندگی می بخشیدند در ژرفنای اندیشه ی خویش مجسم نمائیم.
نباید افسوس بخوریم که چرا ادبیات امروزی از میتولوژی فاصله گرفته است ولی باید بخاطر داشته باشیم که ادبیات قرون گذشته ی اروپائی از این داستانها مشتق شده و همچنین تمدّن آنان وارث مستقیم سنّت های میتولوژی است.
خواندن این داستانها برای فهم ادبیات و تمدن و رسوم و آداب گذشته انسان ضرورت کامل دارد.
بشر امروزی ساده لوحی اجداد خود را ندارد ولی با وجود این نسبت به افسانه های قدیم بیطرف و بی احساس هم نیست.
دلیلی دیگر برای حفظ و توجّه به «میتولوژی» اینست که بوسیله آن اطلاعات ذیقیمتی از گذشته ی عمر نصیب ما می شود.
«میتولوژی» مانند سایر گنجینه های کهن، دلیلی است از اولین بهت زدگی بشر در اعصار باستانی؛ آنها دنیا را از نظر اجدادمان برای ما تعریف میکنند و این داستانها نه فقط جاودانان و غیر جاودانان «میتولوژی» را بما می شناساند بلکه کمک میکند که آنها را با علم و هنر و ادبیات امروزی همگام سازیم و بنابراین قصد ما در این کتاب تعریف کردن مهمترین و با ارزشترین آنها است و مسلّم است که بیان این داستانها با همه ی جزئیات امکان پذیر نیست چون در اینصورت بحث بسیار طولانی خواهد بود؛ آنچه مهّم است بیان و تفسیر مهمترین آنها همراه با مثال و توضیحی است که در موارد بخصوص اساس تشخیص بشمار رفته است.
میتولوژی های مختلف
حال که کلمه «میتولوژی» و «میت» را با معنی قدیمی و «کلاسیک»(16) آن شناختیم اضافه می کنیم که این تعریف منحصراً حاصل داستانهای ساخته و پرداخته جوامع بدوی است.
در واقع از شروع مسیحیّت تا بامروز افکار جوامع متمدن هر یک تصاویر و تجلیّات مخصوصی اعم از عرفانی یا مذهبی بوجود آورده اند.
این داستانها گاهی ممکن است مربوط باشخاص استثنائی از قبیل شخصیتهائی که در زمینه ی «زندگی مقدسین»(17) آثاری نوشته اند و یا «مارابوتیسم»(18) (مکتبی که علیه شهوات جسمی انسان برای شناخت خداوند و رسیدن بجذبه ای که صورتی صوفیانه و عارفانه دارد) باشد و گاهی امکان دارد که در چنین مواردی تخیّلات عمومی اندکی جریان واقعی داستان را تحت تأثیر قرار دهد و خود تصوّرات، خالق داستان شود.
مشاهده شده است که در آن عده از دهات یونان که قبلاً زادگاه خدایان و قهرمانان «المپ» بشمار میرفته مقداری از داستانهای قدیمی مربوط به این خدایان وارد مذهب و رسوم جدید مردم آن دیار شده است ولی همه اینها نباید باعث شود که هاله افسانه ای داستانهای مذهبی جدید را با وجود «میتولوژی» حقیقی اشتباه کرد چون از مشخصات «میتولوژی» اینست که تاریخ مشخص و معین وقوع حوادث آن نامعلوم است.
اتحاد «ژوپیتر»(19) و «ژونون»(20) (زئوس- هرا) برعکس زندگی حضرت مسیح و یا قهرمانیهای «ژاندارک»(21) که بخوبی مشخّص است در تاریخ معین و معلومی اتفاق نیفتاده است.
اثبات اینکه چنین حوادث برای پیامبران یا قهرمانان ملی اتفاق نیفتاده ابداً تأثیری بر نوع داستانهائی که بدانان نسبت میدهند ندارد چون برای مؤمنین، داستان، مربوط به شخصیتهائی است که بنظر آنها وجود داشته و در زمانی کاملاً حقیقی و طبیعی زندگی کرده اند.

پی نوشت ها :

1- Littre
2- Mythologie
3- Roland a Roncevaux
4- Hercule
5- Mythe
6- Sorel
7- Soreliens
8- Perrault (Charles)
9- Olympe
10- Levy Bruhl
11- Pleiade
12- Horace
13- Anacreon
14- Paganisme
15- Ronsard
16- Classique
17- Hagiographie
18- Maraboutisme
19- Jupiter
20- Junon
21- Jeanne d’ Arc

منبع: فاطمی، سعید، (1387)، مبانی فلسفی اساطیر یونان و روم، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم.