هنر رومی
در میانه قرن هشتم ق م قومی دهکده نشین به نام لاتن(1) - که اصل و نسب پیشین شان بدرستی شناخته نشده - متدرجاً کلبه های خود را بر هفت تپه که بعداً جایگاه شهر رم پایتخت شد بنا کردند، و تشکیل اتحادیه ده نشینی نااستواری
نویسنده: پرویز مرزبان
آغاز تاریخ روم
در میانه قرن هشتم ق م قومی دهکده نشین به نام لاتن(1) - که اصل و نسب پیشین شان بدرستی شناخته نشده - متدرجاً کلبه های خود را بر هفت تپه که بعداً جایگاه شهر رم پایتخت شد بنا کردند، و تشکیل اتحادیه ده نشینی نااستواری دادند. بنا به روایتی افسانه مانند شهر رم در 753 ق م به اقدام پادشاه رُمولوس بنیانگذاری شد و نام خود را نیز از او گرفت. به روایت دیگر در 575 ق م اتروریاییها بر هفت تپه رم چیره شدند، و ایشان بودند که شهر رم را چون مرکز دولتی سازمان یافته در وجود آوردند.به طور کلّی چگونگی تکوین تمدن و هنر و حکومت رومیان باستانی، و نیز اینکه آن مردمان از اختلاط چه قبایل و نژادهایی تشکل یافته بودند، هنوز در پرده ابهام باقی مانده است. لیکن تاریخ مضبوط، روم باستانی را [تفاوت میان کشور و فرهنگ «روم» با نام شهر «رم» در نوشتار ملحوظ است] به سه دوره پادشاهی، جمهوری و امپراتوری تقسیم می کند.
دوره پادشاهی از 753 تا حدود 510 ق م که کمابیش جنبه افسانه ای داشت، یا پادشاهی مستبد در راس قدرت فرمانروایی برپا شد. دوره جمهوری از 510 تا 27 ق م دوام یافت که در آن دو نفر قنسول که برای مدت یک سال و از طرف مردم انتخاب می شدند جای شاه را گرفتند. در آن نظام کشورداری مجلس سنا و هیئت قضات به وجود آمد، و ملّت به دو طبقه اشرافیان یا خاصان و طبقه عوام یا زیردستان تقسیم شد. امپراتوری روم که دوره سوم تقسیم بندی مورد بحث است از 27 ق م با انتصاب آگوستوس به امپراتوری توسط مجلس سنا آغاز شد، و در 395 میلادی با وفات تئودوسیوس و تجزیه امپراتوری به روم شرقی (یا بیزانس) و روم غربی رو به زوال نهاد. طی سه قرن قبل و بعد از میلاد، دولت جمهوری و سپس امپراتوری روم به قدرت نظامی بی مانندی دست یافت، و با پیروزیهای پیاپی به کشورگشایی خود ادامه داد، تا انگلستان و جنوب اسپانیا و سراسر خطّه شمالی افریقا و یونان [146 ق م] و بخش غربی آسیای صغیر و کشورهای اروپای مرکزی و سرزمین های واقع در کناره شرقی مدیترانه را به زیر سلطه خود در آورد؛ همچنانکه متصرفات سلوکیان در خاورمیانه را نیز از چنگشان بیرون کشید، و همرزم دولت توانای اشکانی شد.
در دوران پر غرور و افتخار امپراتوری - یا در نخستین قرنهای بعد از میلاد - کشور روم در ایجاد سازمانهای دیوانی و اجتماعی و لشکری، و نیز در معماری شکوهمند و شهرسازی و احداث بناهای عمومی، و میدانهای اجتماع و داد و ستد، و جایگاههای ورزشهای قهرمانی، و جاده ها و آبرسانها و حمامهای پر تجمل و تفصیل [دارای کتابخانه] و آمفی تئاترها و طاق نصرتها و ستونهای یادبود تاریخی، و کاخها و مقابر اشرافی و مانند آن به مقامی رسید که نظیر و همتایی بر آن در هیچ دوران نمی توان یافت.
آن مردم که از اقوام و نژادهای مختلطی به نام رومیان (لاتنها) بر عرصه تاریخ نمایان گشتند در آغاز معتقد به کیش و آیین «جانگری»(2) بودند، بدین معنی که وقوع رویدادهای طبیعی و سرنوشت آدمیان و گردش ایام را در دست قدرت نیروها یا نفوسی می دانستند که مسکنشان در کوهها، چشمه ها، رودخانه ها، جنگلها و مانند آن قرار داشت. رومیان از مداخله مردگان در امور زندگان سخت بیمناک بودند، و برای سلامت و دوام خانه و خانواده خویش، و تأمین فراوانی محصول، و محفوظ ماندن از آسیب مردگان بدخیم، متوسل به دعاها و نذورات، و یا شرکت جستن در اعیاد و مراسم عمومی می شدند. از میانه سده دوم ق م به بعد که رومیان ضمن چیره شدن بر یونانیان با ایشان ارتباط و مؤانست نزدیک یافتند، اعتقادات و افسانه های اساطیری یونانیان را تقریباً به تمامی کسب کردند، و رب النوعهای قومی خود را با ارباب انواع والاهگان یونانی منطبق و مشابه ساختند. نیایش به درگاه نیاکان و طلب حمایت از ایشان در میان رومیان اهمیت خاص و رواج بسیار داشت، و با آیین و تشریفات پر تفصیل اجرا می شد.
هنر رومی - بسیاری از پژوهشگران را عقیده بر این است که همان گونه که قوم رومی اختلاطی بود از قبایل و شاید نژادهای متفاوت، هنر رومی نیز التقاطی بود از هُنر اتروریایی و یونانی، و چه بسا هُنر اقوام خاوری که با دستمایه ای از هُنر بومی آمیخته شده بود.
هُنر رومی شخصیّت خود را دیر به ظهور رساند، زیرا در آغاز از هُنر اتروریایی وام بسیار گرفت، و در مرحله بعد، یعنی از قرن پنجم تا نیمه قرن دوم ق م، نفوذ هُنر یونانی را پذیرفت. در این دوران با گسترش روزافزون قدرت و قلمرو رومیان، سیل آثار هُنری و هُنرمندان یونانی جویای نان و نام به سوی مرکز رم روی آور شد، و بدلسازی از روی آثار اصیل یونانی تداول یافت؛ گرچه معماری و شهرسازی رومی، با آنکه هنوز نضج و رونقی نیافته بود، در ماهیتی مستقل و ملی پا گرفت؛ و از جمله تالارهای مستطیل شکل [که بعداً اساس معماری کلیسایی قرار گرفت] و سازه هایی با طاق قوسی را [که پیشقدمان طاق نصرت بودند] در وجود آورد.
از قرن دوم ق م تا قرن اول بعد از میلاد هُنر رومی ماهیت اشرافی داشت، زیرا در سایه حمایت سران دولت و اشرافیان پرورش می یافت. ایشان رم پایتخت [و به اصطلاح ادبی «شهر جاودانی»] را با پرستشگاههای بسیار آراستند، که عموماً یا گِرد ساخته می شد - مانند پرستشگاه وِستا در شهر رم - و یا به شکل مستطیل با ستونهای تزیینی توکار در جرزهای مقصوره (نیایشگاه اصلی واقع در مرکز ساختمان) مانند پرستشگاه فورتونا ویریلیس در رم. همچنین معماری و شهرسازی و هُنرهای تجسمی، همراه با چهره سازی فردی و نقش برجسته گزارشی، همه در خدمت هدفهای سیاسی رُم به کار گرفته می شدند. در ستونسازی و نماسازی، عناصر تزیینی مأخوذ از نظام (شیوه) قُرنتی تکامل یافته و بر عناصر بنیادی هُنر یونان افزوده شد.
از دوره امپراتوری آگوستوس (27 ق م تا 14 میلادی) نه تنها پیکره تمام قدّ وی با اجرایی دقیق و رسمی، بلکه همچنین بسیاری ساختمانهای بزرگ [مانند بنای چهارگوش در شهر «نیم» فرانسه] و نقش برجسته های گزارشی [در محراب صلح نزدیک شهر رم] با شکوهی افتخارآمیز و آمیخته به کمال مهارت فنی برجا مانده است. در اواخر قرن اول ق م صناعات کنده کاری روی سنگهای قیمتی به پایه ای بلند رسید، و طاق نصرت نیز به قالب رسمی و نهایی خود درآمد. از قرن اول تا قرن سوم میلادی هُنر رومی پیوسته و به طور عمده در زمینه معماری جلوه گر شد. در اواخر قرن اول میلادی آپولودور معمار و مهندس یونانی که به دعوت قیصر تراژان در روم به کار پرداخت، آثار معماری و شهرسازی گوناگون، از بندر و بازار گرفته تا خانه های اجاره نشینی و پلهای آبرسان (آباره) و حمام آبگرمهای بهداشتی و نمایشخانه، به وجود آورد.
آپولودور با استفاده از استحکام هر چه بیشتر مصالحی که به کار می برد برپا کردن هلالهای فراخ، گنبدهای بزرگ برای فراپوشاندن فضای گسترده [وامگیری از معماری خاور نزدیک]، و نیز زینت کاری با موزاییک (معرّق فرنگی) را میسّر ساخت. در انواع معماریهای این دوران امپراتوری خصوصیات بنیادی معماری کلاسیک یونان را می بینیم که به نحوی معتدل و پسندیدنی با عناصر معماری رومی آمیخته، ضمن آنکه مهارت فنی و دقت مشاهده و تجربیات هنرمندان رومی آن آمیزه را به ثمر نیکو رسانده است. با این حال تمایلات گوناگون و اختلاط عناصر غیر رومی پیوسته تا آخر دوره امپراتوری [اواخر سده چهارم میلادی] در هُنر رومی باقی ماند، و چنانکه قبلاً اشاره شد، آن را از ارزش و اصالتِ هنری ملی و مستقل به دور داشت.
معماری - معماری رومی ریشه در معماری اتروریایی داشت، به طوری که گرچه با افزایش یافتن قدرت و ثروت روم، و سرازیر شدن آثار و عناصر هنری همراه با استادکاران و هنرمندان یونانی به سوی پایتخت آن کشور، خصوصیات معماری به شیوه یونانی مآبی (هلنی) جذب معماری رومی شد، و بتدریج فزونی و چیرگی یافت، لیکن هیچ گاه اثر بنیادی معماری اتروریایی را از میان نبرد. با این همه، مرکز روم خود در زمینه معماری ابداعاتی به وجود آورد و فنون مهندسی ساختمانی را به مرحله کمال رساند، و در برافراشتن بناهای شکوهمند و اُبهت انگیز دوره امپراتوری معیار و میزانی برقرار کرد که تا قرنها بعد چون سرمشقی ستایش انگیز مورد تقلید دیگران باقی ماند.
آنچه از جهات عمده معماری رومی را از معماری یونانی متمایز می سازد عبارت است از: (1) در مقایسه با دوره کلاسیک یونان، معماری رومی بیشتر بر جنبه های دنیوی و بهره وری تکیه می کرد؛ (2) معماری شکوهمند و شهری، و نیز معماری خصوصی و خانگی در شیوه رومی، به مراتب بیش از شیوه یونانی به ساخت و پرداخت و زینت و فراخی داخل بنا توجه نشان می داد - و به بیان دیگر، معماری یونانی نوعی پیکره سازی بود که می بایست از بیرون به تماشا درآید، و حال آنکه معماری رومی عبارت بود از پیاده کردن اصول مهندسی در قالب ساختمانی سودمند برای مصرف آدمیان؛ (3) رومیان بیش از هر قوم دیگر دنیای کلاسیک به ارزش گزینش اندازه ها و تناسبات درست و مبتنی بر اصول فنی، برای ایجاد شکوه و عظمت ساختمانی، پی بردند و از آن شناخت در زمینه هنر بهره برداری شایسته کردند. در یونان گرچه از دوره یونانی مآبی تمایل به ایجاد عظمت ساختمانی آشکار شد، لیکن خبرگی و ابداعات فنّی رومیان بود که به وجود آمدن بناهایی با عظمت و ابعاد پرستشگاه بعلبک [در سوریه از متصرفات رومی، نیمه دوم سده دوم میلادی] یا آمفی تئاتر کولوسئوم [به معنی لغوی غول پیکر در شهر رم، سال 80 میلادی] را میسر ساخت. بناهای رومی عموماً با بتون و آجر و روکشی از ملاط گچ و خاکه مرمر [بخصوص برای درونخانه] و یا پوششی از لوحه های نازک سنگ مرمر ساخته می شد. در قرن دوم قبل از میلاد اختراع بتونی با کاربُرد بهتر، قوسزنی و طاق و گنبدبندی با دهانه های فراخ را عملی و عمومی ساخت، و فضاهای گسترده و شکوه بخشی در درونخانه رومی به وجود آورد که در درونخانه یونانی ناگزیر می بایست انباشته از ستونهای نگهدارنده سقف بوده باشد. از جهت تزیینات معماری، رومیان در قرن دوم میلادی با استفاده از بتون اختراعی خود سرستون برگ کنگری قرنتی و سرستون طوماری ایونیایی و زینت کاریهای الحاقی دیگر را با سنجش و اعتدال به کار گرفتند، ضمن آنکه قاشقی ها (شیارهای موازی و قائم) میله ستون را حذف کردند. با گذشت زمان رومیان عناصر بیشتری از معماری و ستونسازی ایونیایی و دوریسی و قرنتی، و نیز خاصیت ستبری معماری اتروریایی را در هم آمیختند و «شیوه مختلط» را در زمینه معماری رایج ساختند، که تا قرنها برجا ماند و اعتبار شیوه ای خاص رومیان یافت؛ و در دوران رنسانس [حدود 1450 میلادی] نیز با پسند عمومی احیا شد.
سنّتی ترین ساختمان رومی پرستشگاه بود که بر اساس نقشه اصلی اتروریایی بر صُفه بلندی که با پلکانی مرکزی به سطح زمین می پیوست ساخته می شد، و مشتمل بود بر یک رواق ورودی ستوندار با عمق زیاد که به مقصوره مرکزی (یا نیایشگاه) هم عرض خود منتهی می شد. برخلاف پرستشگاه یونانی، در این نوع ساختمان رومی دو جناح و پشتخان مقصوره با ستونهای توکار تزیین می یافت. از قرن دوم میلادی بر جلو خان پرستشگاه رومی گاهی سردری هلالی بسته می شد [همتای سنتوری یونانی]. اما پرستشگاه گِرد از معماریهای خاص رومیان است که دو نمونه از آن، محتملاً متعلق به قرن اول ق م، در شهرهای رم و تیوولی برجا مانده است. با این گونه نقشه ساختمانی، نام آورترین اثر پرستشگاه گرد پانتئون در رم است که از جهت شکوهمندی و فراخی فضای درونخانه تا کنون همتایی نیافته، و خوشبختانه از حدود سال 125 میلادی تا زمان حاضر به طرزی شگفت انگیز دست نخورده و درست پیکر دوام آورده است.
دیگر از معماریهای خاص رومیان حمامهای عمومی است که با نظایر خود در تمدنهای بیگانه تفاوت عمده داشت، و از قرن دوم به بعد با تجمل و تفصیل بسیار ساخته شد. آثار مکشوف در رم و پمپئی نمایانگر ساختمانهایی مشتمل بر تالارهای وسیع در مرکز، و به گِرد آن غرفه های متعددی برای ورزش و تفریحات سلامتبخش و گرمخانه و خنکخانه ولرمخانه مجزا، و بخصوص حمامهای بخار و عرقگیری و استخر شنای سرگشاده و گاهی نیز کتابخانه و خواندنگاه است، یعنی در واقع محفل و باشگاهی مجزّا و مجهز برای زندگی اجتماعی و سرگرمی رومیان.
در میان ساختمانهای شهری نمایشخانه و آمفی تئاتر نیز مقام عمده داشت، که از قرن اول ق م با سنگ بنا شدند و رفته رفته با عناصر تزیینی بیشتری چون ردیف ستون و هلال و انواع سنتوریهای خمیده و شکسته و راستخط، و پیکره ها آرایش یافتند. تالار نمایشخانه به شکل نیمدایره و میدان آمفی تئاتر ورزشی به شکل بیضی بود. نخستین نمایشخانه سنگی روم در 55 ق م به فرمان قیصر پمپئی، و بزرگترین آمفی تئاتر ورزشی روم با نام کولوسئوم به فرمان امپراتور وسِپازیَن در سال 80 میلادی برپا شد.
دیگر ساختمانهای شهری روم عبارت بودند از: میدان عمومی(3) که محل اجتماع عامّه مردم برای دادوستدهای شخصی و مشارکت در امور کشوری و دادخواهی بود؛ و تالار شهری که جایگاه برگزاری انجمنها و دادرسیهای قانونی شمرده می شد؛ و طاق نصرت که ابتکاری خاص رومیان بود و برای بزرگداشت رئیس کشور یا سرداری نام آور، و یا به یادبود پیروزیهای ملی برپا، و به نقش برجسته های گزارشی، و سنگ نبشته های تاریخی مزین می شد؛ و این نیز یکی از سرمشقها یا میراثهایی بود که روم باستانی برای دوره های بعدی و اقوام دیگر باقی گذاشت.
شهرسازی - شهرهای رومی از قرن پنجم ق م به تقلید از سرمشق یونانی با خیابانهای عمود بر هم ساخته می شد، و چهار گوشهای حاصل از تقاطع خیابانها به بنای خانه های شهری اختصاص می یافت. سرای رومی به طور عموم از هشتی سرگشاده یا حیاط خلوتی واقع در مرکز و اتاقهای قرینه سازی شده به گِرد آن تشکیل می یافت. در وسط هشتی سرگشاده حوض یا منبع آبی تعبیه می شد که آب باران از بام تندشیبِ ساختمان چهار سمت به درون آن فرو می ریخت و در آن ذخیره می شد. خانه های خصوصی عموماً یک طبقه و به ندرت دو طبقه ساخته می شد؛ لیکن از قرن اول میلادی که بهای زمین رو به افزایش گذاشت ساختن خانه های پنج طبقه، و نیز عمارات اجاره نشینی چند طبقه، گاهی با بالکونهای تزیینی، معمول شد که بقایای بسیار از آنها در شهر اوستیا برجا مانده است.
پیکرتراشی - پیکرتراشی رومی به طور کلی از دو رشته تشکیل می یافت: یکی ساختن چهردیس فردی و دیگر نقش برجسته کاری. رومیان برای پیکره سازی تقریباً در همه حال آثار اصلی یا بدلسازیهای یونانیان را سرمشق کار خود قرار می دادند، و در زمینه انواع پیکره ها یا اسلوبهای معمول، که باید گفت در دوره یونانی مآبی به مرحله کمال خود رسیده بود، ابتکار قابل ذکری به میان نیاوردند.
تندیس سازی واقعنما با بازنمایی دقیق خصوصیات هر چهره و شخصیت، معمولاً سجیه اصلی هنر پیکرتراشی رومیان شناخته شده است. در حقیقت هر دو شیوه پیکره سازی واقعنما و پیکره سازی کمالبخش یا «آرمان نما» در قرن دوم ق م از یونان به روم اشاعه یافت؛ لیکن در مرحله نهایی ذوق عادی پسند و نظر موشکاف رومی بود که واقعنمایی را به حد اعلای ریزبینی و صراحت بیان هنری رساند. این خاصیت بارز از یک جهت می توانست زاده سنت چهره سازی واقعنما و دقیق اتروریایی بوده باشد؛ و یا از جهت دیگر نتیجه ای بود ناشی از اشتیاق و اعتقاد اشرافیان رومی به نگهداری تمثالی زنده نما از نیاکانشان در خانه و در کنار خود. اما نکته گفتنی اینکه هنرمند رومی - برخلاف همتای یونانیش - به حدی تأکید و اهتمام را بر شبیه سازی علایم چهره هر فرد موقوف می داشت که بازنمایی کالبد و جامه پردازی از نظرش دور می ماند، تا آنجا که گاهی هیکلها از روی نمونه ای ثابت یا یکسان ساخته می شد، و بعداً چهردیس فردی شبیه سازی شده را به فراخور حال بر روی یکی از آنها نصب می کردند.
با گذشت زمان بر اثر مداخله های اخلال انگیز امپراتوران برتری طلب که با تحمیل سلیقه فردی خود بر هنرمند از او می خواستند که به چهره و هیکل ایشان جلال و جبروتی ربانی بخشد، پیکره سازی کلاسیک روم از پیشرفت در مسیر واقع بینی و واقعنمایی بازماند و رو به تظاهر و تصنع آورد، و از سده سوم میلادی به انحطاط گرایید. نقش برجسته رومی نیز به دو نوع عمده تقسیم می شود، که عبارت است از نقش برجسته گزارشی و نقش برجسته تدفینی. نوع اول در گزارش رویدادهای تاریخی و ملی به اندازه های واقع بین و حقیقت گو بود که جنبه سندیت یافت [برخلاف نقش برجسته آرمان نما و اساطیری یونان]، گرچه گهگاه نیز هیاکل و شخصیتهای تمثیلی برای اشارت به مضمونی در نقش می آمد؛ و نحو اجرا بدین ترتیب بود که صحنه های مختلف رویدادهای متوالی یک اقدام یا واقعه بزرگ، چون پیروزی در جنگ یا اجرای مراسم دینی، را به دنبال هم بر حاشیه یا افریز یا میله ستون یادبود [شبیه به تصاویر پیاپی داستانی در بعضی مجلات] نقش برجسته سازی می کردند. از نمونه های ممتاز این نوع کار هنری؛ که در دست رومیان به اوج کمال رسید، یکی در محراب صلح شهر رم [از ساختمانهای امپراتور آگوستوس، حدود سال 20 ق م] و دیگر بر سطح ستون یادبود تراژن [در میدان عمومی رم، 113 میلادی] به جا مانده است.
درباره نقش برجسته تدفینی مقدمتاً باید متذکر شد که از اواخر قرن پنجم ق م سوزاندن و خاکستر کردن جسد مرده در میان رومیان رسم رایج بود؛ و در قرن دوم میلادی تدفین جسد جانشین آن شد. در آغاز روی محل تدفین ظرف حاوی خاکستر متوفا، سنگ مزاری عمودی نصب می کردند که بر سطحش چهره متوفا [از سینه به بالا] برجسته کاری شده بودو اوایل دوره امپراتوری صحنه های عادی زندگی روزانه، و نیز تصاویر تمثیلی بر سنگ مزار نقش می شد. در آرامگاه با شکوه بزرگان و بر قبرهای درون اتاقی نیز نقش برجسته از صحنه های عادی زندگی و تصویرهای اساطیری و تمثیلی به وفور اجرا می شد. دیگر از نقش برجسته کاریهای تدفینی آنهاست که بر سطوح بیرونی تابوتها باقی مانده است، و شامل تزیینات گل و برگی، و جانورانی با اشکال و انواع مقرر، و ظروف جای خاکستر مرده و ریسه گلهای تزیینی می شود. این گونه نقش برجسته کاری حتی در مرحله کامیابی خود پا از حدود هنری وامانده و مقرراتی بیرون نگذاشت و به مرحله ابتکار دست نیافت.
نقاشی- هنر نقاشی رومی به طور عمده از روی نقاشیهای دیواری باقی مانده از اواخر دوره جمهوری و اوایل امپراتوری روم شناسایی شده است. این گونه آثار در حفریات شهرهای جنوبی ایتالیا چون پمپئی و هرکولانئوم و استابیا که از سال 79 میلادی در زیر خاکستر آتشفشانی کوه وزوو مدفون مانده بودند، به دست آمد. آثار دیگری نیز به موازات آنها در شهرهای رم و اوستیا از دوران رنسانس به بعد مکشوف شده بود. نقاشیهای دیواری پمپئی و هرکولانئوم گرچه نخست با استقبال پر شور هُنری مواجه شد، لیکن با گذشت اندک زمان پژوهشگران کارشناس آن آثار را چیزی جز اقتباساتی منحط از هُنر یونانی مآبی به شمار نیاوردند؛ گرچه از طرفی هم هیچ گونه مدرک و گواهی وجود ندارد که دلالت بر بدلسازیهای رومی از روی اصلهای یونانی کند. از سوی دیگر به یقین می دانیم که نقاشان یونانی [مانند دیگر هنرمندان که ذکرشان گذشت] به رم و دیگر شهرهای ایتالیا دعوت و به کار هُنری گماشته می شدند، و امضای چند تن از ایشان در پای آثار مکشوف نمایانگر این واقعیت است.
در ضمن قراین بسیار نشان می دهد که دفترهای تمرین نقاشی مورد استفاده رومیان بر اساس سنتهای یونانی تدوین می یافته است. همچنین بسیاری از نگاره ها و تمثالهای دینی به کار رفته در نقاشیهای رومی به طور آشکار مأخوذ از اصل یونانی بوده است. لیکن در عین حال ترکیب وحدت آفرین(4)» و طرز اجرای مضامین نمایانگر سلیقه و دیدخاص هنرمندان رومی آن دوران است. و از این همه می توان نتیجه گرفت که نقاشی رومیان نیز مانند پیکرتراشیشان حاصل تلفیقی بود در میان اصول و موازین کلاسیک یونان با آنچه که هنرمندان رومی به یاری ودیعه واقعنمایی و برداشت ساده و صریح خود از مناظر طبیعی و رویدادهای اجتماعی و صحنه های عادی زندگی روزانه، در وجود می آوردند. و اکنون جای آن است که گفته شود نقاشی رومی با آنکه در زمینه آفرینندگی و اصالت در میان تجلیّات هنری جهان از مقام و منزلتی قابل توجه برخوردار نیست، لیکن از جهت جذب کردن میراث هنری دنیای باستانی و منتقل ساختن آن به دنیای مسیحیت اهمیت شایان دارد. (لوح 15)
و امّا در رابطه با نقاشی تدفینی نمونه های چندی متعلق به قرون پنجم تا سوم ق م در شهر کامپانیای ایتالیا یافت شده است. آثار مشابه دیگری که از مقابر شهرهای روبی و پستوم به دست آمده نمایانگر آن است که نقاش رومی تأکید را بر طرّاحی می گذارده است، و سپس درون خطوط دمگیر (یا خطوط کناره ساز) را با رنگهای تخت و روشن پر می کرده است. در آثار مورد بحث نفوذ نقاشی تدفینی اتروریا آمیخته با نفود شیوه یونانی مابی به خوبی مشهود است.
نمونه های متعددی از نقاشیهای دیواری که در رم مکشوف شده متعلق به خانه های اشرافیان دولتمند بوده، و به همین سبب نشانگر پسند ایشان از پاره ای خصوصیات شیوه یونانی مآبی است. از دوره آگوستی (حدود مبدأ تاریخ مسیحی] نیز نقاشی مجلس ازدواجی به دست آمده [مکشوف در سال 1605 میلادی] که اکنون در کتابخانه واتیکان نگهداری می شود، و اثری است که بیش از هر نقاشی دیگر رومی مورد توجه نقاشان نامدار اروپا قرار گرفته است، به طوری که استادانی چون «ون دایک» و «روبنس» و «پوسن» در دوره های اخیر از روی آن بدلسازی کرده اند. از عمارتهای اجاره نشینی شهر اوستیا نمونه های نقاشی قابی کوچک همراه با پاره ای تزیینات داخلی مناسب با سلیقه مردم طبقه متوسط به دست آمده است. از اوایل دوره مسیحیت دو نوع منظره سازی زینت بخش دیوار خانه های ییلاقی و شهری رومیان می شد: نوع اول مناظری که گاهی با کمالبخشی آرمانی و یا توهمات شاعرانه چون عنصری فرعی ضمیمه مجالس اساطیری و قهرمانی می شد تا به آنها شکوه و زیبایی بیشتر بخشد؛ و نوع دوم مناظری که در مقام مضمون اصلی و به خاطر نمایش زیباییهای طبیعت یا توصیف عینی برگ و گل و میوه و پرنده و مار و جانور با دقت استادانه، و نیز با رعایت اصول ژرفنمایی و تاریک و روشن کاری اجرا می شد. دیگر از انواع نقاشی واقعنمای رومی ساختن «نقش اشیاء» یا «طبیعت بیجان» بود که اندک نمونه هایش از سده اول میلادی برجا مانده است.
پی نوشت ها :
1. Latins
2. Animism (یاجان باوری)
3. Forum
4. Composition یا «ترکیب بندی»
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}