نویسنده: پرویز مرزبان



 
تمدن مایا ـ (1) قوم مایا صاحب تمدن بومی بزرگی بودکه از حدود سده هفتم ق . تا سال 1541 ب م مسیر تکاملی خود را پیمود.این تمدن در مراکز کامپیچی(2) و یوکاتان و تاباسکو از خاک مکزیک تا گواتمالا و هندوراس و السالوادور جایگزین شد و نشو و نما یافت . مایاها بر اثر کامیابیهای مستمرشان در زمینه های معماری،‌ پیکرتراشی، نقاشی، سفالگری پرآرایی، ‌کنده کاری چوب، معرقکاری،‌ زرگری،‌ و جواهرتراشی و مُهر کنی[روی یشم سبز] شهرت بسیار داشته اند. نخستین دوره هنری در مسیر طولانی تمدنشان ـ چنانکه انتظار می رود ـ دوره پیش از کلاسیک خوانده شده، و به دنبال آن دو دوره کلاسیک و کلاسیک پسین ظهور یافته اند. قوم مایا کشاورزی و فلزکاری، حصیر بافی، سفالگری و نساجی را اجرا می کردند؛ و همچنین صاحب نوشتاری آوایی بودند،‌و در ریاضیات و نجوم دست داشتند،‌ ضمن اینکه به تدوین دو نوع گاهشماری نایل آمده بودند، که پژوهشگران معاصر آن دو را با تاریخ مسیحی انطباق داده اند.
هنر مایایی از آن جهت اصالتاً‌ واقعنما شناخته شده است که شکل و اندام آدمی و دیگر موجودات را جزء به جزء و در تناسبات طبیعیش بازنمایی می کند. ترکیب بندیهای گروهی افراد در تصویر گری مایایی با حالتها و هیئهای طبیعی شان چنانکه در منظر می آید، و نیز با توجه به تجسم حرکات، اجرا می شده است. اما از سویی هم هنر مایایی در وهله نخست متعهد به بازنمایی و اشاعه عقاید و آداب دینی بود،‌ و از این رو با گذر زمان به صورت هنری کاملاً‌ تزیینی ـ رمزی در خدمت یک اشرافیت متنفّذ روحانی قرار گرفت. مضامین عمده هنری عبارت بودند از: ربّ النوعها، عفریتهای اساطیری، مفاهیم نجومی، ‌و شکلهای عادی جانوری وگیاهی در آن مقام و موقعیت که معنایی رمزی می یابند،‌و نه هیچگاه در صحنه های زندگی روزمره و طبیعی. موضوعی متداول بازنمایی پیشوایی روحانی مشغول به اجرای آیین دینی،‌یا سرکرده ای در حال منهزم کردن سپاهیان دشمن است. در چنین صحنه ها پیشوا یا فرمانروا ایستاده، لمیده بر اریکه،‌ یا نشسته به چهار زانو، و با جامه هایی پرآذین و تجمل، ‌و سلاحی یا عصایی که نشانه مقام والای اوست تصویر می گردد،‌به نحوی که هیکل سراسری وی از نظر پوشیده،‌و چهره و بازوان و زانوها به پایین کاملاً‌ نمایان می ماند. سراسری وی از نظر پوشیده، و چهره و بازوان و زانوها به پایین کاملاً نمایان می ماند. اما مضمونی رمزی که درعموم صحنه ها و وجوه هنری مایاها تجلی می یابد صورتک ربّ النّوع باران یعنی چکمول است.
در میان هنرهای قوم مایا از همه چشمگیرتر معماری مراکز بزرگ دینی است که در دوره کلاسیک به بالاترین مراحل پیشرفت خود رسید. یکی از کامیابیهای ایشان ساختن میدانهای بزرگ محاط در مجتمعهای ساختمانی با بدنه های جسیم و کنده کاریهای تزیینی بود. در شهرهای عمده هرمها، تختانها،‌ نیایشگاهها با درگاههای چند گانه مزین و قوسهای پیشکرده،‌پلکانهای عریض و ستیغهای بلند بام برپا می شد. نخستین شهر شناخته شده در تمدن مایا که کتیبه های مفهوم نگاشت بر آثار یادبودی آن نام و تاریخ احداثش را تعیین کرده شهر واشاکتون(3) در شمال گواتمالاست، و تاریخ مایایی که بر لوح سنگی مشکوف ضبط شده با سال 328 میلادی انطباق یافته است. در جیبیل چالتون(4) که از بزرگترین شهرهای قدیمی دو قاره امریکا شناخته شده افزون بر خانه های ویران، شارعهای گشاده دسته گردانی، ‌و هرمها و کاخهای پر عظمت که کلاً‌ مساحتی برابر با 30 کیلومتر مربع را می پوشانده اند، ‌دوازده چاه آب نیز وجود می داشته است.
در گذر زمان بسیاری شهرهای پررونق مسخّر و منکوب قبایل مجاور می شدند و از اعتبار می افتادند، ‌یا تماماً‌ منهدم می گردیدند و به زیر خاک می رفتند. در عوض شهرهای دیگر روی کار می آمدند و مهد قدرت نمایی دولتها و پرورش یابی آثار هنری تازه قرار می گرفتند. در فاصله زمان 534 تا 730 میلادی بسیاری شهرهای گمنام در گواتمالا و شبه جزیره یوکاتان[جنوب شرقی مکزیک در کنار اقیانوس اطلس] و هندوراس انگلیس نام آور شدند و مقام پیشوایی هنری را به خود اختصاص دادند. بسیاری از شهرهای شمالی نیز مانند اوزمال (5)، لابنا(6)، و کاباه(7) در دوران کلاسیک رونق و اعتبار کلی یافتند و پس از اندک زمانی در حدود 890 میلادی[رو به پایان دوره کلاسیک]از صفحه روزگار برکنار شدند.
چنانکه معلوم است شهرهای عمده دوره کلاسیک مایا حدود یک قرن پس از به ثمر رساندن اقدامات بزرگ معماری و شهرسازی و اجرای سنگتراشیهای یادبودی و تزیین،‌ و جلوخان آرایی با انواع گچبری، رو به زوال و انهدام گذاردند. در دوره پس از کلاسیک یوکاتان مقرّ جدید تمدّن مایا قرار گرفت، و در آنجا بود که «امپراتوری نوین» شهر چچن اِتسا (8) را مرکز عمده خود ساخت و مسیر رونق و ترقی را در پیش گرفت. چچن اِتسا محتملاً‌ از سنه 700میلادی به اشغال قومی مایایی در آمده بود،‌ اما در آنجا نه هرمی برپا شده و نه ساختمانهای متراکمی به گرد میدانهای شهری قد عَلَم کرده بود. این نسختین اشغال چچن اِتسا با متواری شدن اشغالگران در اواخر سده نهم میلادی بی ثمره و باقی مانده ای ـ جز شماری سنگهای سردر که با متونی به نوشتار مفهوم نگاشت منقور گردیده بودند ـ به پایان رسید. کمتر از قرنی بعد، ‌از 968 تا 987 ب م شهر چچن اِتسا به توسط قوم اِتسا که سرکردگیشان را شخصیتی نیمه افسانه ای به نام کوکولکان(9) داشت اشغال شد،‌و او بود که سلسله پادشاهی تازه ای به نام خود تأسیس کرد. بر طبق مدارک تاریخی و باستانشناختی از سده دهم میلادی به بعد اتساها ویژگیهای هنری غیر مایایی را به چچن اتسا وارد کردند و مبنای هنر و معماری آن مرکز را دیگرگون ساختند. نتیجه اینکه بناهای برپا شده به دست این نوواردان با آنچه در دوره مایایی ناب ساخته شده بود از جهات بسیار تفاوت یافتند، که عمده ترینشان عبارتند از :1- ستونها با تیرهای چوبی برای نگهداری قوسهای پیشکرده به کار رفتند، که در نتیجه لزوم دیوارهای جداگر از میان برداشته شد و اتاقهای گشاده تر و روشنتر به وجود آمد؛2- درگاهها گشاده تر شد، و ستونها به شکل مار بالداری عظیم پیکر با سرشان بر زمین و دمشان تابیده به دور نعل درگاهها بر دو سمت آنها الحاق گردید؛ 3- ماربالدار که نماد کوکولکان بود در جلوخان بناها و طارمیها و پلکانها و مذبحها به صورت نقش برجسته ظاهر شد؛‌4- اتساها گاه بر تزییناتی که مایاها بر رُخبام (قرنیز زیر بام) ساختمانها می دادند؛‌ افزودند؛ 5- در معماری اِتسا تندیسهای به اندازه طبیعی یا کوچک اندام مردان با دستهای برافراشته مانند ستونهای پهلوان پیکر بار نعل درگاهها یا تاوه سنگی محرابها را حمل می کردند.در مدت دو قرنی که سلطه قوم اِتسا دوام یافت در چچن اِتسا ساختمانهایی با شکوهمندی شایان توجه بر پا گردید.اما بعداً آن پایتخت نیز مسخر و منقرض گشت و مایا پان(10) شهر مرکزی یوکاتان شد، که دورانش افولی بود به سوی انحطاط معماری و پیکرتراشی و دیگر هنرها و صناعات تجسمی
سردیسهای مایایی به ویژه از جهات شیبداری پیشانی، برجستگی بینی، بازماندگی دهان،‌و تونشستگی چانه جلب توجه می کند. جامه پردازی در پیکرتراشی مایایی نقش ناچیزی داشت. هنرمندی آن قوم همچنین در اجرای گچبری برجسته و پیکره سازی قالبی با ملاط گچ به مرحله کمال دیگری پای گذارد.پیکره های گلی نیز از زیستگاههای مایایی به دست آمده است.
معماری و پیکرتراشی مایایی همچنین آمیخته به رنگ اجرا می شد، و در پاره ای موارد تمامی ساختمان یا پیکره یادبودی به رنگی تنها چون قرمز، آبی یا سبز در می آمد، عموماً بدین ترتیب: قرمز برای بخشهای برهنه پیکر انسان و جانور؛ آبی برای جامه؛‌آبی و سبز برای زیورهای فردی؛ و سبز برای پَرآرایی. سطوح کنده کاری شده با رنگهای متضاد نقاشی می شد. نقاشی مایایی در خدمت سفالینه ها،‌دیوارنگاره ها ،‌تصویرگری نسخه های خطی نیز قرار داشت. در این هنر صحنه های آیینی و دسته گردانی دینی،‌جنگ، عرضه داشتن اسیران، ‌رقص دسته جمعی، و گروههای گردهم نشسته، با ترکیبی از عناصر سنّت ساخت و برداشتهای واقعگرانه به اجرا در می آمده است. نکته جالب اینکه در بسیاری موارد سرهای نیمرخ بر پیکرهای تمامرخ نشان داده می شده است. جامه ها و زیورها با رنگهای تابناک و متضاد، چون رنگپردازیهاییی از قهوه ای تیره و سیاه در پس زمینه زرد و آبی تند، و نیز در بخشهایی کوچکتر همراه با قرمز و سبز و ارغوانی و سفید بر تابناکی و شکوهمندی بدنه های ساختمانی و مناظر شهری می افزوده است. دیوارنگاره هایی که در پرستشگاهی از شهر بونامپاک(11) (مکزیک) به سال 1946 مکشوف شده از کامیابیهای بزرگ مایاها در هنر نقاشی به شمار آمده اند.
قوم مایا در کنده کاری روی چوب و درودگری نیز به پایه ای بلند رسید، و احتمال می رود که بیشتر اسباب و لوازم آیینی که در نقش برجسته های روی سنگ نشان داده شده اند مانند،‌ کلاهخود،‌ عصای تشریفاتی، ‌و بسیاری سلاحها، در اصل از چوب ساخته شده بودند.ایشان همچنین در اسلوبهای جواهرتراشی و مُهرکنی روی یشم سبز ـ که در نظرشان از طلا گرانبهاتر بود ـ و ساختن نظر قربانیها و تندیسکها و قلابهای کمر و انواع زیورها با صدف و استخوان نیز به مقام استادکاری و مهارت استثنایی دست یافتند.
تمدنهای اکوادور و کلمبیا ـ قدیمترین قبایل ساکن اکوادور(12) [واقع در جنوب کلمبیا و کلاً در شمال غربی امریکای جنوبی] چیبچاها(13) شناخته شده اند،‌که در زمان تهاجم اسپانیاییها از کاستاریکا[در بخش جنوبی امریکای مرکزی] تا اکوادور پراکنده بودند. سرزمین اکوادور امروزین چند دهه ای قبل از ورود کریستف کلمب به امریکا منضم بر «امپراتوری اینکا»(14) شده بود.
از جهات شیوه های هنری و صناعی شباهتهای بسیار میان آثار و اشیاء مکشوف در دو سوی مرز اکوادور ـ کلمبیا مشهود است. یک نمونه بارز تندیسکهای گلین خوشساخت از ایالت اِزمرالدِس(15) در اکوادور شمالی است که معلوم شده خاستگاهشان ایالت توماکو(16) در کلمبیای جنوبی بوده است. دیگر اینکه از زمینهای مرتفع واقع در هر دو سمت مرز مشترک دو کشور سفالینه هایی به دست آمده که با نقش اندازی منفی شان ـ یعنی تیرگیها بجای روشنیها و بر عکس ـ معلوم می سازند که منشاء مشترکی می داشته اند. باز در سراسر این نواحی گورهای چاهی[اتاقک تدفینی عمیق با میله چاهی تقریباً قائم که از سطح زمین به آن متصل می گردد]مکشوف شده اند که یادآور گورهای مکزیک شمالی هستند.
در نواحی مرتفع شمال اکوادور پشته های مصنوعی بزرگ به نام تولا(17) مکشوف شده اند که قسمتی شان گورتپه ها بوده اند و قسمتی دیگر زیز بناهای مدفون مانده معابد.همچنین در اِزمرالدس از چنین پشته های مصنوعی اشیاء زرین و تندیسکهای گلین به وفور و دارای شباهت زیاد با همان گونه مصنوعات در امریکای مرکزی، به دست آمده است. زیورهای زرین،‌از جمله سینه آویزها با طلای گوژکاری شده،‌ هم در سرزمینهای مرتفع اکوادور جنوبی یافت شده است،‌و هم در ساحل شمالی آن یعنی نزدیک به مرز کلمبیا. پیکرهای جانوران اساطیری این ناحیه نیز شباهت به همان آثار در پاناما[جنوب امریکای مرکزی] دارند.در کاوشگاههای متعدد این سرزمینهای واقع در شمال غربی امریکای جنوبی،‌ پیشانی بندهای محاط در پَرهای تزیینی، زنگوله های زرّین،‌ صورتکها از طلا و نقره،‌و صفحه های گرد مسین منقور به نقوش ظریف از سرهای جانوران فراوان به دست آمده است. شایان توجه اینکه در مرکز اِزمرالدس نمونه هایی از مصرف همبسته طلای سفید و طلا یافت شده که قدمتشان به زمانی پیشتر از کشف روش ذوب کردن طلای سفید در اروپا، می رسیده است. اقوام قدیمی اکوادور و کلمبیا همدوش یکدیگر در زرگری استادکارانه نشان می داده اند.در هر دو ناحیه صناعتگران و فن ورزان بومی می دانستند چگونه با به کارگیری قالبهای مومی، و بهره وری از روش ریخته گری دقیق، انواع مصنوعات و زیورها با طلای ریختگی بسازند. آنان روشهای مورق کردن طلا، جوشکاری‌، مفتول کشی، ‌ملیله کاری، مُهر کنی، قلمزنی، گوژکاری، جودانه سازی سطح فلزات، پَرآرایی طلا و نقره، و کلیه اسلوبهای پیشرفته زرگری و جواهرتراشی و فلزکاری را در حد کمال می شناختند و به کار می بستند.
ایالت کارچی (18) در اکوادور بیش از همه چیز به خاطر گورهای پر بار و شایان بررسیش شهرت یافته است،‌خصوصاً که در آنها سفالینه های منقوش و انواع کاسه ها و گلدانهای پایه دار، سه تا چهار پایه ـ و سبوهای گِرد یا باریک و بلند، همراه با زیورهای زرین و مسین یافت شده است.
در ناحیه اِزمرالدِس مشهورترین کاوشگاه لاتولیتا(19) بوده که از آن علاوه بر اشیاء ساخته شده با طلاو طلای سفید و مس مُطلاّ تندیسکهای گلی و ظروف سفالی بیرون آورده شده است.
بلندی تندیسکها از حدود ده تا سی سانتیمتر تغییر می یابد، ‌و بسیاری از آنها قالب ساخت اند؛ گرچه برخیشان نیز با دست شکل گرفته اند. هیکلهای زنانه غالباً باردار،‌و یا حتی در حال زایمان کودک مجسم شده اند. همچنین هیکلهای مردانه با سر جانوران، یا سردیسهای آدمی در حال بیرون آمدن از میان فکهای صورتک جانوران، فراوان یافت شده است. پیکرهای مرد و زن معمولاً‌ دارای زیورهایی به بینی و گونه و چانه هستند. در ناحیه مانابی واقع در مرز جنوبی اِزمرالدِس هیکلهای آدمی خشک و بی زیور اجرا شده اند، و مصنوع دیگری که در آن فراوان وجود داشته نیمکتهای سنگی به شکل U بوده که پایه هایشان را اندام جانوران یا آدمیان چمباتمه زده یا خمیده بر زمین تشکیل داده اند؛ و قدمت این آثار برشمرده از حدود 100 تا 500 میلادی تعیین گردیده است.
شاید بتوان گفت که تماشایی ترین و زیباترین اشیاء زرین «قاره جدید» در کلمبیا یافت شده اند،‌که در آن سرزمین حقاً فن زرگری به عالیترین درجه کمال رسیده بود. در کلمبیا هر قوم و قبیله به شیوه محلی خود زرگری می کرده،‌و انواع دستاوردهای هر ناحیه بر دیگر ناحیه برتری می جسته است. ایشان مس را با طلا مخلوط می کردند تا درجه ذوب آن را پایین آورده بر مقاومتش بیفزایند؛‌و شگفت اینکه همبسته طلا و مس را با نام محلی تومباگا(20) پیش از 800 میلادی شناخته و به کار برده بودند. در شیوه زرگری مرکز کالیما(21) [کلمبیای غربی] جامه پردازی تندیسکهای مردانه و زنانه مورد توجه قرار گرفته است. سینه ریزها،‌بینی آویزها و نیمتاجها از ورقه ضخیم طلا به شکلهای نامنظم و پرتفصیل بریده شده،‌و بر سطوحشان نگاره های هندسی نقر گردیده است. میان صناعت زرگری کالیما و برخی کنده کاریها روی خرسنگهای مکشوف در ویرانه های باقی مانده از تمدن سان آگوستین(22)، که چند سده پیش از سلطه اسپانیاییها در کلمبیای جنوبی رونق یافته بود،‌رابطه و انطباقی مشهود افتاده است. در آن کنده کاریهای حجیم که تعدادشان به حدود 300 می رسد و بلندیشان از 3/5 متر می گذرد، ویژگیهای صوری آدمیان و جانوران با هم ترکیب یافته،‌و نیز بقایای رنگ آمیزی،‌سیاه و سفید و قرمز و زرد برجا مانده است. رب النوعها،‌جنگاوران،‌جانوران،‌و عفریان اند که به تجسم در آمده اند،‌ضمن اینکه جواهر و زیوری که بر این تندیسها جلب نظر می کنند به شیوه کالیما ساخته شده اند.
در مشرق کالیما ناحیه ای است که به هنگام تهاجم اسپانیاییها مسکن قبیله کویمبایا(23) قرار گرفته بود،‌و شهرت هنریش یکی وابسته به ساده کاری و تناسبات شکلی آثار زرگریش است، و دیگر به سفالینه های رنگارنگش ـ گاه فقط سیاه ـ که با تصویرگریهای جانوری یا آدمسان و به شیوه ای واقعنما اجرا شده اند. اشیاء زرین در مراسم آیینی به کار برده می شدند،‌و باید گفت که از جهت واقعنمایی ویژگیهای شکل و اندام آدمی بر همتاهای سفالینشان نیز برتری می جستند.
در پایان این مقال سخن آخر را به قوم چیبچا اختصاص می دهیم که در زمان سلطه یابی اسپانیاییها،‌سراسر ناحیه کوردیلرای (24) شرقی واقع در کلمبیای مرکزی را به اشغال خود درآورده بودند. قوم یاد شده صاحب سازمان اجتماعی کاملاً مترقی،‌دینی استوار بر اصول اخلاقی،‌و آیین نیایشی خاص مردگان بود. طلای مورد نیاز را با تجارت پایاپای در برابر تولیدات سفالینه و پارچه ونمک خود از اقوام مجاور به دست می آورد، و برای ساختن همبسته تومباگا عیار بالایی از مس بر طلا می افزود. چیبچاها ورقه های نازک طلا را در شباکسازی و گوژکاری و تزیینات به عمل آمده با مفتولهای جوش خورده بر سطوح آنها مورد استفاده قرار می دادند. نیز همبسته طلا و مس را در ساختن تندیسکهای مردانه با سرپوشهای پر تفصیل‌، و زیورهای گردن و سینه،‌و همچنین با عصای تشریفاتی و زورقی کوچک یا ندرتاً‌ سلاحی در دستشان، ‌به کار می بردند. گاه از این افراد که ویژگیهای هیئتشان به ترسیمی مستوی و زاویه دار نشان داده می شد گروههایی تشکیل می دادند. یکی از مراسم شان این بود که تندیسکها را همچون نذوراتی برای رب النوعهای خود به دریاچه های کوهستانی بیندازند. این قبیل نذورات، که نیز شامل گروه تندیسکها و مارها و عصاهای تشریفاتی و نیزه اندازان کوچک می گردید، ‌عموماً‌ در سبوهای گلی یافت شده اند.
تمدنهای پرووبولیوی چنانکه قبلا‌ً اشاره شد سومین مهد پرورش مجموعه تمدنهای بومی و بلند پایه در «دنیای جدید» سرزمینهای حاشیه غربی امریکای جنوبی بود که در امتداد رشته جبال شمالی ـ جنوبی آند از اکوادور و کلمبیا تا پرووبولیوی و بخشی از شمال شیلی [امروزین]گسترش می یافت. در این میان تمدن قوم اینکا(25) بود که به اوج ترقی اجتماعی و پیشرفت فنی رسید،‌و نامش در اذهان جهانیان بازتاب یافت.
مهد تمدنی پرو در دنیای جدید قدیمی ترین سیر تحولی را داشته و شواهد تاریخی خود را از حدود 3000 ق م تا سال 1532 ب م،‌یعنی سال انقراض امپراتوری اینکا به توسط سپاهیان اسپانیا،‌برجا گذارده است. گذشته پیشتاریخی پرو به دوره های زیر تقسیم بندی کلی یافته است: دوره شکارگری(حدود 8000 تا 3000 ق م)، دوره کشاورزی (حدود 3000 تا 1200 قم)؛ دوره آیینداری (1200 تا 400 ق م)؛ که از آن پس همانند دیگر تمدنهای باستانی دو قاره امریکا قدم به دوره های تاریخی: 1- شکلیابی ( یا پیش از کلاسیک)، و 2- کلاسیک،‌ و 3- کلاسیک پسین، گذرانده است. اکنون گزارش کوتاه خود را از دوره کشاورزی که مستند به مدارک متقن است آغاز می کنیم.
در دوره کشاورزی(میانه هزاره سوم ق م) پروییها نخستین قومی بودند که زیستگاههایی مجهز و پایدار برای خود دایر کردند. خانه های ایشان عبارت بود از تک اتاقهای معمولاً‌ بیضی شکلی کنده شده در زیر زمین که سطح دیواره هایشان با قلوه سنگ، ‌و سقفشان که همتراز با زمین قرار می گرفت با تیرهای چوبی یا استخوان سراسری نهنگ به اضافه گل و سنگ پوشیده می شد. در قرارگاهای این نخستین کشاورزان گردنبندها،‌دستبندها،‌ انگشتریهای ساخته از سنگ و صدف و استخوان، و لوحهای سنگی شفاف و کاملاً‌ صیقل خورده[محتملاً‌ در مصرف آینه]،‌نیز پارچه های پنبه ای همراه با پاره ای دست ساختهای دیگر یافت شده است. پارچه های بافته با نخ تابیده که از کاوشگاه هواکاپریتا(26) به دست آمده نشان می دهد که از همان زمان آغازین، شیوه نگارگری پرتفصیل و درهم پیچیده ای تکوین یافته بوده است. نگاره های متداول عبارت بوده اند از هیئتهای نقشپرداخته آدمی، مارهای دو سر، ماهی، و خرچنگ صخره زی. پارچه ها با دست بافته می شد، و اندک آبی و قرمز بر رنگهای سفید و زرد طبیعی پنبه افزوده می گردید؛ و گاه پرهای زینتی به میان تار و پود آنها انداخته می شد. دیگر از انواع هنری این دوران کنده کاری روی استخوان و صدف و سنگ و پوست کدو قلیایی خشک شده با نگاره های جانوری بود، از جمله چهارپایی گربه سان با اجرایی نقشپردازی شده، ‌و دیگر بازنماییهای طبیعی از پرنده و مار و ددان. سفالگری که روبه پایان دوران کشاورزی، یعنی حدود 1200 ق م، رواج یافت شامل سبوهای بیضی شکل می شد که معمولاً‌ ساده ساخته می شدند؛ وگاه با شیارها و خطوط موجی برجسته، و نیز با رنگهایی چون سیاه و زرد و قرمز تیره تزیین می یافتند. در این میان شماری تندیسکهای گلی نیز به دست آمده است.
در دوره شکلیابی، ،‌جامه به گرد کانون مختلطی از معبد و روحانیت سالاری تکوین یافت، و مراکز دینی با زیستگاههایی پراکنده به اطرافشان در وجود آمد. از آن پس صناعات بنیادین با شتاب بیشتر رو به پیشرفت گذارد،‌ و در نتیجه نظارتهای حکومت روحانی فزونی گرفت. سفالگری،‌ حصیر بافی،‌ نساجی پنبه بادار ـ یا کارگاه ـ بافندگی، و فلزکاری معمول شد.
تمدن قوم چاوین(27) واقع در بخش مرکزی پروتا ساحل اقیانوس کبیر،‌ که به تعیین تاریخگذاری با کربن 14 متعلق به حدود 800 ق م بوده،‌نخستین مرکز تمدنی آن خطه شناخته شده است. توسعه آن تمدن همراه با تکوین آیین نیایشی رسمی و همگانی ایجاب کرد که معابد با ابهت و ساختمانهای با شکوه بر پا شوند. در همان رابطه بافندگی و سفالگری آیینی نیز با وابستگی به مراکز دینی رونق و رواج بیشتر یافت. در چاوین دو هوانتار(28) واقع بر بلندیهای پروی شمالی لوح سنگی یادبودی از معبدی بزرگ به دست آمده که رب النوعی را در هیئت ددی شکارگر نشان می دهد،‌با عصای فرمانروایی و سرِماری در یک دست و قلب آدمی در دست دیگرش، ‌ضمن اینکه شمار زیادی مار به دنبالش روانند. معبد دارای سه اشکوب پلکانی و چند ساختمان کوچکتر الحاقی بوده است. بنّایی بیرونی معبد عمدتاً‌ با قطعه سنگهای زبره تراش به عمل آمده غیر از بخشهای کوچکی که از تاوه های صیقلی پوشیده شده، و در فواصلی چهره های چروکیده آدمی با مارهای تابیده به دورشان بر بدنه های بیرونی کار گذاشته شده است. رب النوع بزرگ قوم چاوین، که موجودی انسانی در هیئت گربه وحشی یا گاه کرکس است با ماری به دور کمرش، مکرراً‌ به نقش برجسته در آمده است. در مجتمعهای پرستشگاهی دیگر نقش برجسته هایی بر دیوارهای گلی پدیدار مانده که معلوم است در اصل آمیخته به چندین رنگ بوده اند. جالب اینکه نقش برجسته هایی به همین شیوه چاوین عیناً‌ بر سطح زیورهایی زرین گوژکاری شده است که از کاوشگاه لامبایک(29) واقع در ناحیه ای شمالی تر به دست آمده.این پیشرفت فلز کاری در پرو 500 سال زودتر از مکزیک به وقوع پیوست. دیگر از زیر خاکیهای مکشوف در گورهای این نواحی عبارت بوده اند از کاسه ها و بشقابهای سنگی، آینه از مرمر سیاه، مُهره و آویزها از صدف و فیروزه، کاردکهای پهن و حلقه های انگشتری از استخوان و مزین به کنده کاری با نقش صورت و دندانهای پیشین ددانی گربه سان.
رو به نواحی جنوبی تر پرو هرمهای تختاندار با روکش سنگی در مراکز باستانی موکسک(30) و پالکا(31) برجا مانده اند که بسیاری از ویژگیهای معماری چاوین را تکرار می کنند. این آثار متعلق به دوره شکل یابی میانه، ‌یعنی در فاصله زمان 700 تا 400 ق م،‌ شناخته شده اند. در طاقچه بندیهای معابد موکسک نقش برجسته های اجرا شده بر زمینه ملاط گچ و گل، یا روی سطوح سنگ و خشت خام مخروطی شکل از ددانی گربه سان و مار و موجودات انسانی به رنگهای سیاه و سفید و قرمز و سبز و آبی مکشوف گردیده است.
از نمونه های نساجی این دوران شماری قطعات چهارگوش از پارچه پنبه ای با بافت ساده، یا نواره ها با تارهایی به همان رنگهای طبیعی سفید و زرد خود پنبه به دست آمده اند، همچنانکه پارچه هایی با نگاره های درهم افتاده از اجزای صورت گربه وحشی و کرکس، که به اسلوب قالیبافی تولید شده اند. دیگر از یافته های متعلق به حوزه تمدن چاوین ـ خواه به دست آمده از دل خاک یا از درون گورها ـ اشیائ زرین و سیمین است، ‌مانند قطعات ساخته از طلای چکش خورده، ‌زیورهای سر و دست و گوش، و انگشتری و موچین از طلای گوژکاری شده به شیوه عمومی چاوین؛ و نیز نمونه هایی از جوشکاری و لحیم کاری و نقره سازی.
در مرکز تمدنی پاراکاس(32) واقع در پروی جنوبی پارچه های ظریف و مرغوب متعلق به اواخر دوره شکلیابی کشف شده است. همچنین بقایای زیستگاهها و گورستانهایی از زیر خاک بیرون آمده که مهمترین شان کشف 400 جسد مومیایی بسته بندی شده در کفنها بوده است. نکته شایان توجه اینکه جنس این کفنها از عالیترین نوع بافندگیهای کلیه تمدنهای پرو شناخته شده است. در همین دوره سفالینه های رنگارنگ، از سفید و سیاه و خاکستری و قهوه ای کمرنگ تا قرمز و زرد و آبی و سبز تند، با پوششی لعاب مانند،‌و نوع دیگری بیرنگ و منقور به نگاره های خطی ساخته می شد.از سفالینه های مشخص آن دوران نوعی سبوی گرد بود با دو لوله بر سطح بالایی گردن تنگش،‌ که یکی از آن دو غالباً به شکل رب النوعی گربه سان ساخته می شد. سفالینه های گوناگون تمدنهای پرو دارای دو جنبه آیینی و کاربردی بوده اند، چنانکه بسیاریشان که حاوی اشیائی بودند درون گورها و کنار اجساد یافت شده اند.
دوره های کلاسیک و کلاسیک پسین ـ ویژگیهای دوره کلاسیک در سرزمینهای جنوب غربی امریکای جنوبی عبارتند از : پیشرفت بارز کشاورزی و انواع فن ورزی،‌روی کار آمدن دولتهایی متشکل و متجاوز‌،و نهایتاً‌ شکوفان شدن شیوه های هنری. کشت و آبیاری تکامل یافت؛ کلیه روشهای بومی بافندگی شناخته، و موادی چون پنبه و پشم دو نوع شتر لاما و الپاکا[بی کوهان] به کار برده شد. انواع نساجی تار و پودی و تنزیب و کتان تا پارچه های زربفت و قالیبافت خصوصاً در مراکز جنوبی پرو رواج یافت؛ ضمن اینکه بر سطوح سفالینه ها نقش صحنه های زندگی روزمره، ‌از جمله کارگروهی زنان با دار قالیبافی، افزوده شد.
صنایع فلزکاری، به جز مفرغکاری که معمول نبود، ‌شامل انواع همبسته ها و فراگردهای شناخته شده در دو قاره امریکا می گردید. تمدن قوم موچیکا(33) واقع در ساحل شمالی پرو به صنایع فلزکاری تکامل بخشید. فلز کاران موچیکا طلا،‌ نقره،‌ مس، و همبسته های آنها را به کار بستند؛ تیغه های فلزی محکم برای کندن زمین،‌و سرچماقیهای فلزی و پیکانهای مسین ساختند؛ همچنانکه در ریخته گری دقیق با قالب مومی مهارت تام یافتند؛ و نیز روشی تخصصی برای وصله کاری طلا با مس و نقره با مس و طلا با نقره در ساختن پاره ای اشیاء آذینی به کار بردند.
در دوره تمدن موچیکا هرمهای معظم نیز بر پا شد،‌از جمله دو هرم خورشید و ماه، به نامگذاری بعدی اسپانیاییها. هرم پلکانی خورشید در درّه ی موچه (34) یکی از عظیم ترین ساختمانهای باستانی امریکا به شمار آمده است،‌ با درازای تختان زیرین بنا در حدود 245 متر و بلندی آن بیش از 44 متر. هرم ماه با شش اشکوبه تختاندارش بر بلندیهای تخته سنگی مقابل با هرم خورشید بنا شده است. به احتمال قوی این هرمهای برپا شده با خشت خام حاصل کار دسته جمعی توده های تابعان و یا اسیران جنگی فرمانروایان روحانی مقام در کشورهای مقتدر بوده اند؛ و نمونه دیگر از چنین اقدامات بزرگ و گروهی در خدمت دولت وقت ترعه کشی و آبیاری سراسری درّه ی موچه بوده است.
در ساحل جنوبی پرو از آغاز سده چهارم میلادی سنت کلاسیک در نازکا(35) پا گرفت، و تا سده ششم انواع هنرها و صناعات رواج و پیشرفت یافت. دوران کلاسیک پسین در نازکاتا اندک زمانی پس از سال 1000 دوام یافت و بعداً‌ نامی از آن در میان نماند.اما یادگار برگزیده تمدن نازکا نوعی سفالینه الوان با رنگهای خفیف قهوه ای و عاجی،‌ و دیگر گلدانهای نازک دیواره و سفید زمینه است، ‌با این ویژگی که تقریباً عموم آنها لعابدار و صیقل خورده اند.
حدود سال 1000 میلادی بساط هر دو مرکز تمدنی موچیکا و نازکا از میان برچیده شد، و تمدن تیاهواناکو(36) با نمادهای هنریش که حاکی از ظهور دینی نوین بود بر جای آنها مستقر گشت؛ و چنین شد که تمامی دوره های کلاسیک و کلاسیک پسین در نواحی جنوبی پرو تا مرکز آیینی آن یعنی شهر تیاهواناکو واقع در بلندیهای بولیوی[امروزین] به زیر پوشش همین سلطه نو پیدا درآمد. مهمترین بقایای معماری از تمدن تیاهواناکو که در کاوشگاههای آن شهر مرکزی کشف شده عبارتند از: هرم پلکانی مستطیل شکل به بلندی 16 متر با دو هرم کوچکتر جانبی و معروف به آکاپانا(36)؛‌ ساختمان معظم و مستطیل شکل نیمه زیرزمینی به نام پوماپونکو(38) که با خرسنگهایی گاه به وزن یک صد تُن و تقویت یافته با بستهای محکم مسین برپا شده بود؛ دیگر سازه هنرمندانه و مشهور «دروازه خورشید» که عبارت است از لوح بسیار بزرگ از سنگ آهکی یکپارچه با کنده کاریهای رمزی بر چهار جانبش،‌که ظاهراً بخشی از درگاه اصلی معبدرب النوع آفریدگار را تشکیل می داده است؛ و باز پیکره های یادبودی از سنگهای حجیم یکپارچه، ‌که بزرگترینشان به بلندی 7/5 متر بوده و در حوالی شهر تیاهواناکو یافت شده است.
دوره کلاسیک پسین را باید دوران انحطاط هنری و اعتلای قدرتهای کشوری در سرزمین پرو دانست. در این دوران توسعه طلبی و تجاوزگری،‌ که از حدود نیمه اول سده چهاردهم در نواحی مختلف آغاز شد و با سلطه نظامی اسپانیاییها در ثلث اول سده شانزدهم به پایان رسید، چهار کشور مقتدر - یا با نامگذاری باستان شناسان چهار امپراتوری ـ در زمانهای مختلف و سراسر ساحل غربی امریکای جنوبی [از شمال تا جنوب پرو و مغرب بولیوی]به وجود آمد: چیمو(39) در ساحل شمالی،‌ کویزمانکو(40) در ساحل مرکزی، ‌و چینچا(41) در ساحل جنوبی، ‌و اینکا؛ که هر یک با به تصرف درآوردن مراکز تمدنی مجاور، امپراتوری خود را تشکیل دادند. از آنجا که قدرتهای نامبرده در زمینه های هنری و فرهنگی به کامیابی و پیشرفت تازه ای دست نیافتند،‌شرح تحولات سیاسی آنها خارج از بحث ما و بسی به دور از خلاصه مورد نظرمان خواهد بود.

پی نوشت ها :

1. Maya
2.Campeche
3. Vaxactun
4. Dzibilchaltun
5. Uxmal
6. Labna
7. Kabah
8. Chichen Itza
9. Kukulcan
10. Mayapan
11. Bonampak
12. Ecuador
13. Chibchas
14. Inca
15. Esmeraldes
16. Tumaco
17. Tola
18. Carchi
19. La Tolita
20. Tumbaga
21. Calima
22. San Agustin
23. Quimbaya
24. Cordillera
25. Inca
26. Huaca Prieta
27.Chavin
28. Chavin de Huantar
29.Lambayeque
30. Moxeke
31. Pallca
32. Paracas
33.Mochica
34. Moche
35. Nazca
36. Tiahuanaco
37. Akapana
38. PumaPuncu
39. Chimu
40. Cuismancu
41. Chincha

منبع: مرزبان، پرویز؛ (1386)خلاصه تاریخ هنر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هجدهم.