نویسنده : فاضل استرآبادی، محمد



 
بیست ویکم ماه محرم سال 726 ه ق، رحلت یکی از بزرگترین فقیهان شیعه، مرحوم آیت الله علی الاطلاق، حسن ین یوسف بن مطهر حلی، مدفون در حرم مطهر امیر المؤمنین (ع) است. ولادت او در سحرگاه بیست ونهم ماه مبارک رمضان در سال 647 ه ق در شهر حله (مزیدیة، سیفیة)، که اکنون مرکز یکی از استانهای عراق است، واقع گردید. این منطقه دارای حوزه علمیه ای بزرگ وپررونق بود که به نقل ریاض العلماء در آن روزگار، چهارصد مجتهد همزمان در آن می زیستند.

خانواده علامه

یکی از ویژگیهای منحصر به فرد علامه، وضعیت اعضای خانواده وی است که در آسمان فقاهت واندیشه، تالیف وتدریس، درخشندگی ویژه ای دارند: 1. پدرش: فقیه، متکلم واصولی، شیخ یوسف بن علی بن مطهر حلی از علمای نام آور وصاحب نظر در فقه شیعه واستاد علامه است که دیدگاههای پدر را او خود در کتابهای فقهی خویش نقل می کند. شهید اول از پدر علامه به «امام اعظم وحجت وافضل المجتهدین » تعبیر می کند. خود علامه نیز در منتهی المطلب ج 1/64 از پدرش فتوا نقل کرده است.
2. برادرش: فقیه برجسته، شیخ علی بن یوسف بن مطهر از فقیهان ونویسندگان شیعه وصاحب کتاب العدد القویة.
3. دایی او: فقیه برجسته وارجمند، شیخ جعفر بن حسن بن یحیی حلی، معروف به محقق حلی، در گذشته به سال 676 ه ق. صاحب معالم در باره وی می گوید که «در میان فقیهان ما چونان او را نمی یابم ». ریاض العلماء ج 1/107.
4. فرزندش: فخر المحققین، شیخ محمد، صاحب کتاب ایضاح الفوائد فی شرح القواعد، علامه خود به اندازه ای به فقاهت، مهارت وتوان علمی پسرش اعتماد داشت که به وی سفارش کرد: «همه کتابهای ناتمام مرا تکمیل کن ». او به اندازه ای فرزند برومند خویش را برای دنیا علم ودین سودمند می دانست که در باره اش گفت: «جعلنی الله من کل سوء فداه »، خداوند در هر مصیبت وسختی مرا فدای او گرداند.
5 و 6. خواهر زادگانش: سید عمید الدین وسید ضیاء الدین حسینی. عمید الدین شرحی بر کتاب قواعد دایی خود علامه دارد.

مناظره علامه حلی

علامه حلی افزون بر جلسه های تدریس وتربیت شاگردان بزرگ وسرشناسی چون فخر المحققین، ابن فهد ومانند آنان، گفت وگوها ومناظره هایی نیز با فقیهان واندیشمندان دیگر مذاهب داشته که بسیار مهم وشنیدنی است. برای نمونه: آورده اند که سلطان مغولی، الجایتو، در یکی از مسائل فقهی دچار مشکل شده وهیچ یک از فقیهان مذاهب چهارگانه اهل تسنن راهی برای گره گشایی نیافتند وبه وی گفتند: عالمی در شهر حله توان پاسخ گویی به مساله شما را دارد، ولی کم عقل ورافضی است.
سلطان گفت: او را بیاورید، اگر نزد اندیشمندان اهل تسنن، درستی وحق بودن تشیع خویش را اثبات کرد وجانشینی بلا فصل علی بن ابی طالب (ع) را ثابت نمود، به گفته اش گردن می نهیم.
پس از رسیدن نامه سلطان، علامه حلی دعوت وی را پذیرفت ودر جلسه ای که برای همین فراهم شده بود حاضر شد. بزرگان وفقیهان مذاهب چهارگانه نیز در آن جمع بودند، به ویژه شیخ نظام الدین عبد الملک مراغی نیز که در میان فقیهان شافعی وبلکه همه مذاهب روزگارش، برتر بود، حضور داشت.
گفت وگو در باره مسائل مورد اختلاف اهل تسنن وشیعه با دقت وتوانمندی کامل انجام یافت وشیخ نظام الدین، چنان شیفته بیان قوی واستدلال استوار علامه شد، که ناچار در پایان جلسه رسمی در حضور سلطان خدا بنده، به روشنی وبا انصاف اعتراف کرد: «هر چند دلیلهای شما بر اثبات خلافت بلا فصل علی بن ابی طالب (ع) متین، درست وقانع کننده است، ولی اعلان حق بودن شیعه واظهار مخالفت با سنت وسیره گذشتگان وسلف، سبب شق عصای مسلمانان واخلال در امنیت جامعه اسلامی است. از این روی، ناگزیر به پذیرش وضع موجود هستیم.»
سلطان خدابنده با دیدن ناکامی وناتوانی آن عالمان در برابر علامه واعتراف روشن ومنصفانه شیخ نظام الدین به درستی واستواری سخنان علامه، در همان مجلس تشیع را پذیرفت ودستور داد نام امامان معصوم (ع) را در خطبه های جمعه ببرند وبر سکه ها وسر در مساجد ومشاهد بنگارند وشعارهای مذهب شیعه نیز رواج یابد. شیعیان نیز در پی این جریان، آزادانه وآشکارا به انجام مراسم وشعائر خویش می پرداختند.
نویسنده روضات الجنات چنین می نویسد: «چه خوش گفته اند که اگر علامه هیچ فضیلتی دیگر نمی داشت، همین خاطره شیرین وتحول آفرین به تنهایی بسنده بود تا وی را افتخار همه عالمان شیعه گرداند ویاد ونام او را جاودانه سازد. چون تا آن روز هیچ کس موفق به انجام چنین خدمت سترگی به امامان معصوم (ع) وپیروان ایشان نگردیده بود برخی از تاریخ نگاران اهل سنت، این رخداد را از حوادث مهم سال 707 ه ق دانسته وشیعه شدن سلطان الجایتو خدابنده مغولی را، به تعبیر خودشان، باگمراه سازی علامه، نقل کرده اند.» روضات الجنات، ج 2/281
نوشته های علامه حلی در رشته های گوناگون علوم اسلامی
یکی از برجستگی های علامه، نوشته های بسیار وگوناگون این دانشمند است. اگر بتوان در کیفیت وتنوع علوم، شیخ طوسی را مانند او به شمار آورد، با اطمینان می توان گفت که در شمار تالیفات بزرگ وکوچک، مانندی برای علامه نمی توان یافت. جالب این است که بسیاری از نوشته های او دارای این ویژگیهاست: الف - از کتابهای درسی حوزه های علمیه است وتا کنون نیز برخی از آنها در حوزه ودانشگاه تدریس می شوند.
ب - بزرگترین فقیهان ودانشمندان زبردست پس از وی بر آنها شرح وحاشیه نگاشته اند، مانند: محقق کرکی، محقق اردبیلی و... فقیه بزرگ ونام آور، سید علی طباطبایی، صاحب ریاض، کتاب ارشاد علامه را سه بار شرح کرد.
از بزرگترین کتابهای علامه مانند قواعد تا کوچکترین آنها مانند باب حادی عشر وتبصرة المتعلمین دارای دهها شرح وتعلیق است. برخی از شروح تبصرة المتعلمین، که کتابی است کوچک وعلامه آن را برای نوآموزان حوزه ها نگاشت، خود کتابهای بزرگ فقهی اند وبه دهها جلد می رسند. این توجه جدی بزرگان حوزه به کتابهای علامه، نشانگر برجستگی وویژگیهایی چون قوت بیان ومتانت استدلال اوست. در روضات الجنات می گوید: «القواعد احسن ما کتب فی الفقه.» قواعد بهترین نوشته در فقه است. ج 2/273
ج - دیدگاههای زنده ومورد توجه علامه به اندازه ای استوار وریشه دار است که یاد آور سخن شیوای خداوند است: «ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت وفرعها فی السماء، تؤتی اکلها کل حین باذن ربها.»(ابراهیم / 24 و 25)
از این روی این دیدگاهها در گذر هفت سده، همیشه سرسبز وشاداب وهمواره پر برگ وبار است وتا کنون در همه مجالس درسی ومحافل علمی، گفته های علامه، محور بحث وبررسی ودر معرض نقد است. باگذشت این زمان دراز، هم اکنون نیز دیدگاهها واستدلالهایش گواه درستی وسند زنده در همه کتابهای فقهی است.
البته این نکته تنها در فقه نیست، بلکه نقش آفرینی علامه در دیگر دانشهای عقلی ونقلی رایج در حوزه های آن روزگار به همین گونه بود.

نام کتابها وموضوعات نوشته های علامه حلی

1. فقه:

بیست عنوان کتاب فقهی مختصر ومفصل، کامل وناقص، جامع وغیر جامع، مستدل وغیر مستدل، مخصوص فقه شیعه ومشتمل بر فقه اهل تسنن.
یکی از بزرگترین کتابهای فقهی علامه قواعد الاحکام است که برخی آن را بهترین نوشته علامه که در طول ده سال نگاشته شده، دانسته اند. (اعیان الشیعة، ج 5/404)
دیگر از کتابهای فقهی او تحریر المسائل است که به اعتقاد نگارنده بهترین نوشته فقهی اوست. علامه تهرانی در الذریعة می گوید: «مسائل کتاب تحریر را شمردم، چهل هزار مساله بود.» الذریعة، ج 3/378، ش: 1375
دو کتاب فقهی مستدل وبزرگ علامه، تذکرة الفقهاء ومنتهی المطلب است. این هر دو، فقه مقارن ومقایسه ای است، زیرا در هر فرع دیدگاههای فقیهان شیعه وسنی را بادلیلهایشان نقل ونقد می کند. علامه خود در باره کتاب منتهی المطلب گفته است «لم یعمل مثله » تاکنون مانند آن نگاشته نشده است. از عبارتی در تذکرة الفقهاء ج 1/27، روشن می شود که این کتاب را پس از منتهی المطب نگاشته است.
از دیگر کتابهای مهم وارزشمند علامه می توان از ارشاد نام برد که تاکنون بسیاری از بزرگان تاریخ فقه شیعه، شرحهای گرانسنگی بر آن نگاشته اند واین کتاب را به عنوان متن متینی که ساختار فنی استواری دارد پذیرفته اند.
اثر مهم دیگر علامه مختلف الشیعة است که در بازتاب دیدگاههای گوناگون فقیهان بزرگ تاریخ فقه امامیه، کتاب بسیار مهم وارزشمندی است. آثار برخی از فقیهان شیعه، به دلیلهای گوناگون وگاهی ناشناخته، به دست ما نرسیده است، کتاب مختلف از جمله منابعی است که میراث پربار فقهی ما را به گونه ای شیوا به ما رسانده است. این کتاب از آغاز نگارش تاکنون مورد توجه فقیهان بوده است وهیچ کتاب در خور توجهی نمی توان یافت که در بررسی مسائل فقهی از مختلف به گونه ای یاری نجسته باشد.

2. اصول فقه:

هفت عنوان کتاب که برخی از آنها متن مستقل وبرخی شرح یا حاشیه بر کتابهای اصولیان شیعه وسنی است.

3. رجال:

چهار عنوان

4. کلام:

بیست وهشت عنوان

5. تفسیر:

دو عنوان

6. آداب بحث ومناظره:

یک عنوان

7. فلسفه وحکمت:

بیست وشش عنوان

8. حدیث:

پنج عنوان

9. دعا:

دو عنوان

10. ادبیات عرب:

چهار عنوان

11. متفرقه

در لغت نامه دهخدا یکصد و سیزده عنوان کتاب از نوشته های علامه نام برده شده است. البته همه اینها آثاری است که ثبت شده و برای ما معلوم گردیده است، چه بسا آثار دیگری نیز بود که بدست ما نرسیده است.

ویژگیهای علامه حلی

در شناساندن علامه به همین اندازه بسنده می کنیم که او در میان همه فقیهان پانزده سده شیعه یک امتیاز دارد وآن این که «بی نظیر» است ونه کم نظیر، چرا که با اطمینان می توان گفت نه پیش از او ونه پس از وی، فقیهی به جامعیت او دیده وشنیده نشده است. ودر یک جمله اگر بگوییم: علامه حلی از بزرگترین فقیهان شیعه نبود، بلکه بزرگترین فقیه امامیه بود، سخنی به گزاف ومبالغه نگفته ایم.
در کتابهای فقهی ما هر گاه «علامه » به گونه مطلق گفته شود، مقصود اوست واگر در باره دیگران باشد، مقید است، مانند: علامه بحر العلوم یا علامه طباطبایی. نیز «فاضل » مطلق هموست ودیگران مقیدند، مانند فاضل سبزواری فاضل هندی و...
از فاضل تفرشی صاحب نقد الرجال نقل است که گفته: «بهتر آن است که در وصف علامه چیزی ننویسم، چه این که کتابم گنجایش فضایل ونیکیهای او را ندارد.» با این که نقد الرجال او وموضوعش، شرح حال بزرگان علم وحدیث شیعه است.
ویژگیهای مرحوم علامه حلی را می توان در محورهای زیر بیان کرد:

1. بعد علمی:

آشنایی علامه در همه دانشهای عقلی ونقلی آن روزگاران، نزد همگان پذیرفته شده است. این آشنایی از ژرفهای شایسته ای نیز بر خوردار است، به گونه ای که در همه این رشته ها، مدرسی توانمند ونویسنده ای چیره دست بود.

2. بعد تعلیم:

توانایی ویژه علامه در تدریس، سبب گردید که فقیهان نام آور شاگردان زیردستی به جهان اسلام تحویل دهد. نظام الدین قرشی در کتاب نظام الاقوال می گوید: «وکل من تاخر عنه استفاد منه » هر که پس از او آمد از او بهره جست. ریاض العلماء، ج 1/366

3. بعد تحقیق:

علامه در همه رشته های دانشهای عقلی ونقلی روزگار خویش صاحب نظر ومحقق بود، به گونه ای که دیدگاههای دقیق وشگرف او همواره باگذشت سده هایی از آنها، جاودانه وشاداب پابر جای مانده است. مرحوم سید محسن امین در این باره می نویسد: «از محقق طوسی، خواجه نصیر، پرسیدند از شهر حله چه خاطره ای داری؟ گفت: عالمی را در آن شهر دیدم که با هر کس بحث ومناظره کند، غالب آید.» اعیان الشیعة، ج 5/396

4. بعد تالیف:

علامه حلی در همه دانشهای یاد شده دارای نوشته های گرانسنگی است که شایسته تدریس وبهره جویی وشرح وتعلیق از سوی استادان ومحققان سترگ این رشته هاست. بیش از صد عنوان کتاب در افزون بر ده رشته دانشهای اسلامی از مرحوم علامه به یادگار مانده است.
ابن حجر عسقلانی شافعی در کتاب الدرر الکامنة چنین گوید:
«شرحی که علامه بر کتاب مختصر الاصول ابن حاجب مالکی نوشته در نهایت زیبایی وخوبی است، هم واژه های دشوار کتاب را به خوبی حل کرده وهم محتوای کتاب را به زیبایی وجامعیت توضیح داده ودریافت آن را آسان کرده است.» ریاض العلماء، ج 1/385
یادآور می شویم که مختصر الاصول ابن حاجب از نام آورترین کتابهای اصول فقه است وبر آن شرحهای بسیار نگاشته اند.
درباره راز ورمز موفقیت مرحوم علامه آورده اند که تلاش خستگی ناپذیر او، جدا شگفت آور است. برای نمونه: در حال مسافرت با وسایل آن روزگار که بر چهار پایان بود، دست از نگارش بر نمی داشت. از این روی برخی نوشته های این گونه اش به آسانی قابل خواندن نبود وجز فرزندش، فخر المحققین کسی دیگر نمی توانست آن را بخواند. آورده اند که کار پژوهش ونگارش را حتی به هنگام صرف غذا نیز رها نمی کرد، تا جایی که برخی از نزدیکانش گاهی لقمه در دهانش می گذاشتند. بسیار می شد که برای نوشته هایش نقطه نمی گذاشت، چون به طور متوسط می توان به جای نقطه گذاری یک سطر، کلمه ای را نگاشت وبه جای نقطه گذاری یک صفحه می توان یک سطر کلمه نوشت واین خود به گونه ای صرفه جویی در وقت به شمار می آید.
منبع:فصلنامه فقه اهل بیت (علیهم السلام)، شماره 9