نویسنده : فاطمه محمّدی



 

طلوع ستاره

شب 29 رمضان سال 648 هجری1، در کوچه پس کوچه‏های شهر حله ـ همان شهری که حضرت علی علیه‏السلام هنگام عزیمت به صفین فرمودند: « این جا شهری به وجود می‏آید که آن را حِلّه سِیفیه می‏گویند و مردی از قبیله بنی‏اسد آن را بنا می‏کند و از این شهر مردمی پاک سرشت پدید می‏آیند، که در پیشگاه خدا مقرب هستند».2 در خانه‏ای گلین و با صفا که از درو دیوار آن عطر محبت مولا علی علیه‏السلام و فرزندان معصومش به مشام می‏رسید، نوزادی به دنیا آمد که نام مبارکش را «حسن» گذاردند. شادی و سرور سراسر خانه را فرا گرفته بود. فضای شهر حلّه به قدوم پربرکت فرزندی از سلاله پاک اهل‏بیت عصمت و طهارت، نورانی و عطرآگین شده بود. صبح گاهان، نسیم سحری رایحه دل‏انگیز تولدش را به مشام همگان رساند و حله را شور و سروری وصف‏ناپذیر تحفه آورد. او ستاره‏ای بود که بدرخشید و ماه مجلس شد.

پدر و مادر

پدر بزرگوارش علامه حلّی، شیخ یوسف سدیدالدین، دانش‏مند و فقیهی آگاه بود و مادرش بانوی نیکوکار و شایسته، دختر دانش‏مند نامدار، ابومعین حسن بن سعید و خواهر محقق حلی است. علامه حلی از طرف پدر به « آل مطهر» که خاندانی پاک و با تقوا و اهل فضل و دانش بودند و از طرف مادر به «آل سعید» که از دانش‏مندان بنام و دارای فضیلت‏های اخلاقی بودند، می‏رسید. خاندان علامه حلی، همه از تبار عالمان باتقوا و دانش‏مند بودند که در پاکی و طهارت روح و دست‏یابی به کمالات معنوی، موفق و کم نظیر بودند. آنان حاملان و وارثان علوم و معارف اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام بودند و در میان مخلصان و دوست داران اهل‏بیت علیهم‏السلام شمرده می‏شدند.3

در محضر دانش‏مندان و عالمان

دانش‏مند فرزانه، علامه حلی، مقدمات علوم و مبادی اصول را در محضر پدر فاضل و فقیه و دانش‏مند خویش شروع کرد و به سبب کسب فضیلت‏ها و نیکی‏ها، در سنین کودکی به لقب زیبای «جمال‏الدین»، یعنی زینت و زیبایی دین، در بین خانواده دیگر مردمان مشهور شد.4 علاوه بر پدر که از دانش‏مندان و محققان زمان خود به خصوص در فقه و کلام بود، استادهای دیگر او محقق حلّی، دایی بزرگوارش است. خواجه نصیرالدین طوسی، سیّد رضی‏الدین علی‏بن‏طاووس، یحیی‏بن‏سعیدحلّی، ابن‏میثم‏بحرانی و برخی دیگر از دانش‏مندان مسلمان دیگر آموزگاران اویند.5

یگانه دهر

هنوز مدّت کوتاهی از تحصیل جمال‏الدین حسن، علامه حلّی، نگذشته بود که آوازه علم و دانشش در سراسر حلّه و شهرهای دیگر طنین افکند و در زمان کوتاه، توانست بر علومی؛ مانند فقه و اصول، کلام و فلسفه، منطق، ریاضیات، تفسیر و رجال تسلطی بی‏مانند یابد و نابغه دوران شود، به طوری که در بین دانش‏مندان و طالبان معارف اسلامی به « علامه» معروف شد. او هم چون خورشیدی فروزان می‏درخشید و دیگران از تلألؤ وجودش فیض می‏بردند. مشتاقان معارف علوم اسلامی سعی می‏کردند از مکان‏های مختلف، خود را به جلسه درس علامه رسانده و وجود تشنه خویش را با کسب معارف اهل‏بیت [علیهم‏السلام] از محضر عالم جلیل‏القدر و نابغه دوران سیراب گردانند. او هم چون ستاره‏ای در آسمان علم و فضیلت درخشید و یگانه دهر گردید.

مرجعیت

در سال 676 هجری با رحلت محقق حلی که مرجعیّت دینی مسلمانان را عهده‏دار بود، همه جا سخن از این بود که چه کسی این مسؤولیت بزرگ الهی را به عهده خواهد گرفت. در آن زمان، حوزه درس علامه حلی از شاگردان نمونه و برجسته محقق حلی به شمار می‏رفت، شلوغ‏ترین حوزه بود و بسیاری از عالمان و مجتهدان آن عصر که از شاگردان مرحوم محقق حلی بودند، در جلسه درس علامه نیز شرکت می‏کردند. به هر حال، دانش‏مندان و مجتهدان آن زمان فقط علّامه حلّی را که ویژگی‏ها و خصوصیات مرجعیّت را داشت، مرجع تقلید معرفی کردند و بدین ترتیب، او پس از رحلت محقق حلی، پیشوای دینی مسلمانان شد.

علامه، دانش‏مند خستگی ناپذیر

عهده داری مرجعیت تقلید مسلمانان، آن هم در سنین جوانی، حکایت از شخصیّت والای علامه حلّی دارد که توانسته بود فضیلت‏های اخلاقی و علوم مختلف دینی را با همّت و تلاش وافر خود کسب کند و از جهت علم و تقوا و خصوصیات اخلاقی و معنوی از سایر عالمان عصر خود پیشی گیرد. کوشش و تلاش خستگی‏ناپذیر علامه در کسب معارف اسلامی و در کنار آن پرداختن به تهذیب نفس از ویژگی‏های آشکار علامه است که می‏تواند در زمان ما الگوی بسیار مناسبی برای پویندگان طریقت و معرفت اهل‏بیت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله باشد.

شاگردان

شهر فقیه‏پرور و زیبای حلّه، به خود می‏بالید و افتخار می‏کرد که شخصیّتی هم‏چون علامه را در خود جای داده است و به شهر و مردم آن سامان و علما و دانش‏مندان عظمت و بزرگواری بخشید است. در همه جا، سخن از مجلس درس و مقام علمی و روح بزرگ علامه بود. یکی از دانش‏مندان مسلمان می‏گوید. «علّامه حلی، مانندی ندارد، نه پیش از زمان خودش و نه بعد از آن، کسی که در مجلس درس او 500 مجتهد تربیت شدند.» محمدبن‏حسن‏بن‏یوسف حلّی معروف به «فخرالمحققین» فرزند علامه، سیدعمیدالدین عبدالمطلب، قطب‏الدین رازی و بسیاری دیگر از شخصیت‏های بزرگ اسلامی، از کسانی هستند که افتخار شرکت از مجلس درس علامه را داشته‏اند و از انفاس پاک و قدسی آن عالم فرزانه خوشه‏ها چیده‏اند.6

علامه حلی از دیدگاه دانش‏مندان

علامه حلّی، از بزرگ‏ترین شخصیّت‏های جهان اسلام است که با نبوغ و نوآوری خود، بسیاری از علوم و فنون تحولی شگرف ایجاد نمود، و از هر راه که میسّر بود، با گفتار و کردار و اندیشه ژرف و توانا، شیوه‏ای نو و فکری جدید پدید آورد. به این جهت، در اندیشه و استعداد خلّاق و معلومات وسیع، در بیشتر علوم و فنون و معارف اسلامی کم نظیر بوده است. فقیه و محدث بزرگوار، شیخ یوسف بحرانی می‏نویسد: « این بزرگوار یگانه عصر و یکتای زمان خود بود 7 و چشم روزگار مانندش را به یاد ندارد.» 7 نیز دانش‏مند و شرح حال نویس بزرگ مرحوم خوانساری، او را چنین می‏ستاید: « تاریخ، شخصیتی مانند او را تا به حال ندیده است و بیان فضیلت‏های وی ممکن نیست؛ چگونه می‏توان شخصیّتی را توصیف کرد که در بزرگواری و فضیلت‏ها نظیری مانندش نبوده است.»8

پیش‏تاز عرصه تحقیق و تصنیف

تدریس و تحقیق، از فضیلت‏های مهم دانش‏مندان عرصه تحقیق است و علامه حلّی شخصیتی بود که در این دو جنبه از دیگر مجتهدان عصر خود پیشی گرفت و چنان که گفته شده است: پیش از 26 سالگی از تصنیف کتاب‏های حکمت و کلام، فراغت یافته و به تحریر فقه پرداخته است.9 در تألیف و تصنیف کتاب، در رشته‏های گوناگون و علوم مختلف کتاب‏های فراوانی دارد که اگر در مجموعه جمع آوری شود دایره‏المعارف و کتاب خانه‏ای بزرگ و غنی بالغ بر 500 جلد کتاب می‏شود. سید بحرالعلوم که خود از علمای بزرگ است، می‏گوید: « اگر به نوشته‏های علّامه ـ که در اکثر علوم و دانش‏ها کتاب‏های بزرگ و بسیار دقیق دارد ـ نظری افکند، پی خواهید برد که این مرد از طرف خداوند تأیید شده است، بلکه نشانه‏ای از نشانه‏های خداست. گفته‏اند، چنانچه نوشته‏های وی در ایام عمرش ـ از ولادت تا وفات ـ تقسیم شود، مهم هر روز یک دفترچه بزرگ می‏شود. » 10

تألیفات علامه

علامه حلّی تألیفات بسیار در مجلدات بزرگ و کوچک دارد. شهید مطهری در این باره می‏گوید: « او یکی از اعجوبه‏های روزگار است که در حدود 100 کتاب از آثار خطی یا چاپی او شناخته شده که بعضی از آن‏ها به تنهایی (مانند تذکره‏الفقها) کافی است که نبوغ او را نشان دهد. علامه کتب فراوانی در فقه دارد که غالب آن‏ها مانند کتب محقق حلی در زمان، بعد از او از طرف فقها شرح و حاشیه شده است.»11

عصر علامه، عصر توسعه فقه اهل‏بیت(ع)

پس از رحلت محقق حلّی و انتقال مرجعیّت و زعامت به علامه حلّی، او تلاش و کوشش خستگی ناپذیری در نشر علوم و معارف اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام نمود و در فقه تحولی به وجود آورد و شیوه جدیدی را ارایه کرد که پیش از او سابقه نداشت. وی از اوّلین فقیهانی است که ریاضیات در فقه وارد کرد و تحوّلی در فقه استدلالی به وجود آورد. عصر علامه را باید عصر توسعه فقه اهل‏بیت علیهم‏السلام و عصر پیشرفت علم و دانش در گوشه و کنار جهان اسلام نامید؛12 زیرا علامه در عصری می‏زیسته که سلطه خلفای عباسی و مخالفان اهل‏بیت، با حمله مغول از میان رفته بود و مسلمانان از آزادی مذهب و بیان عقاید خود برخوردار بودند.13

تهذیب و تزکیه

علامه حلی، دانش‏مند خستگی‏ناپذیر عرصه علم و تحقیق، هرگز از تهذیب نفس و تقرب به درگاه باری تعالی غافل نشد. او همواره سعی کرد که خود را به فضیلت‏های اخلاقی و خوی پسندیده آراسته کند. وی در نزد استادان وارسته عصر خویش، اخلاق را کامل نمود و در نتیجه، نه فقط در مرتبه‏های علمی، در روزگار و عصر خود بی‏نظیر بوده، بلکه از لحاظ ملکات و فضایل اخلاقی و نفسانی نیز مانندی نداشته است. به این ترتیب، او علم و دین را در هم آمیخت و در خدمت به اسلام و مسلمین به کار برد. درود خدا بر روان پاکش باد.

تواضع علامه

عارف وارسته، علامه حلی، آیینه تمام نمای تواضع و فروتنی بود او که در سنّ جوانی مرجعیّت دینی مسلمانان را عهده دار شده بود، آن چنان نفس خود را پاک و مهذّب کرده بود که آثاری از عُجب و غرور، در وجودش دیده نمی‏شد. داستان تواضع علامه زبانزد عام و خاص بود. او نه فقط در محیط درسی، بلکه در برخورد با مردم عادی نیز، خلق زیبای خود را به نمایش می‏گذارد و کسی تصور نمی‏کرد که وی همان مرجع دینی و عالم و دانش‏مندی باشد که بسیاری از علوم را در دل جای داده است. علامه، با نهایت تواضع و فروتنی، در کنار کارهای علمی و مرجعیّت دینی، مستضعفان جامعه را فراموش نمی‏کرد.

شیدای ولایت

علامه حلّی از شخصیت‏هایی است که محبّت و عشق به اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام با گوشت، پوست و استخوانش آمیخته شده بود و با شناخت کامل و اعتقاد عمیق قلبی، ولایت و سرپرستی آنان را اعلام می‏کرد. وی وقتی از دوستی و محبّت ائمه و از ارتباط با آنان سخن می‏گوید،14 می‏نویسد: بزرگ‏ترین سرچشمه درستی و محبّت اهل‏بیت عصمت و طهارت، طاعت و پذیرش حکومت و ولایت آنان، و حرکت و قیام بر همان شیوه‏ای است که آنان ترسیم کرده‏اند، عشق سرشار به اهل‏بیت علیه‏السلام سبب می‏شد که در درونش شعله و جوشش به وجود بیاورد و هر هفته روزهای پنج شنبه مسیر طولانی حلّه تا کربلا را پیاده و یا با وسایل مسافرتی آن روز طی کند و زیارت معشوق و محبوب دلش امام حسین علیه‏السلام مشرف شود.15

غروب خورشید فقاهت

در 21 محرم سال 726 هجری، زعیم بزرگ جهان اسلام، فقیه فرزانه، علّامه حلی دار فانی را وداع گفت و روح ملکوتی‏اش به سوی خدا پرواز کرد و به رضوان و لقای معبودش شتافت. پیکر مطهرش به نجف منتقل گردید و در جوار مولای متقیان حضرت علی علیه‏السلام در حرم مطهّر به خاک سپرده شد.16

پی‌نوشت‌ها:

1. فقهاى نامدار شیعه، عبدالرحیم عقیقى بخشاینى، ص 128.
2. مفاخر اسلام، على دوانى، ج 4، ص 242؛ ریحانه‏الادب، محمد على مدرس تبریزى.
3. دیدار با ابرار، محمد حسن امانى، ج 61، ص 13.
4. دیدار با ابرار، ص 25.
5. مفاخر اسلام، ص 243؛ ریحانه‏الادب، ص 176.
6. دیدار با ابرار، ص 52؛ مفاخر اسلام، ص 254؛ ریحانه‏الادب، ص 177.
7. مفاخر اسلام، ص 249.
8. دیدار با ابرار، ص 63.
9. ریحانه‏الادب، ص 173؛ معارف و معاریف، مصطفى حسینى، ج 7، ص 423.
10. دیدار با ابرار، ص 96؛ فقهاى نامدار شیعه، ص 133.
11. آشنایى با علوم اسلامى، مرتضى مطهرى، ج 3، ص 87.
12. دیدار با ابرار، ص 67.
13. مفاخر اسلام، ص 257.
14. دیدار با ابرار، ص 130.
15. همان، ص 133.
16. همان، ص 142؛ ریحانه‏الادب، ص 175.

منبع:www. irc.ir