مرکب خوش نویسی
اول این که، در زمانی که زندگی می کنیم رنگ سازی به قدری گسترده و متنوع است که احاطه بر آن ها برای یک یا چند نفر ممکن نیست، کارخانه های عظیم رنگ سازی از هر باب و آزمایشگاه های مجهز برای تأمین نیازهای نقاشان و چاپگران و ماشین ها و ادوات تکثیر، تزئین بناها و اماکن، نقش پارچه و ظروف و اتومبیل و فرآورده های صنعتی و رنگ های خوراکی و الوان کاغذ و هزاران مصرف رنگی دیگر، پیوسته در کارند، مخصوصاً در زمینه چاپ و نشر که جایگزین نوشتن و نسخه برداری در گذشته است بی وقفه انواع مرکب های چاپ در الوان و انواع بسیار در حال تولیدات و دنیای رنگ در واقع دنیایی است گسترده و حیرت انگیز و یکی از چهره های خیره کننده تمدن امروز همین موضوع رنگ است که هیچ چیز و هیچ جا بی رنگ نیست و هیچ مصرف کننده ای بدون توجه به رنگ مورد پسند خود اقدام به خریداری نمی کند و البته برای شما خالی از غرابت نیست اگر بگوئیم ریشه و اساس این همه ابداع و اختراع و صنعت همان کارگاه های ساده قدیمی مرکب سازی و رنگ رزی است، کار و تلاش میلیون ها انسان در طول قرن ها، زمینه به وجود آمدن دنیای افسانه ای رنگ شده، مرکب سازی در گذشته پایه ی مهم نوشتن و نشر علم و تعلیم و تربیت بوده و در متن نیازمندی های جامعه قرار داشته، مرکب سازی با داروسازی و پزشکی نیز مربوط بوده، پزشکی نامه های قدیم دارای نسخه های متعدد و متنوعی درباره ی مرکب سازی است از جمله تحفه حکیم مؤمن طبیب شاه سلیمان صفوی سید محمد مؤمن حسینی از اطباء بزرگ شیعه و کتاب قرابادین کبیر از محمد حسین عقیلی خراسانی طبیب بزرگ قرن دوازدهم.
قدیمی ترین کتابی که نگارنده درباره ی مرکب سازی دیده ام دو «عمده الکتاب وعده ذوی الابا» به زبان عربی از معزبن باریس تمیمی صنهاجی است این کتاب بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی با تحقیقی نحیب مایل هروی و عصام مکیه، چاپ و منتشر ساخته ست (1409 ه. ق) مؤلف یکی از پادشاهان بنوزیری افریقاست و تاریخ وفات او را 455 ه. ق در قیروان نوشته اند. وی در این کتاب آن چه را خوش نویس و نساخ به آن محتاج است از جمله انواع مرکب های سیاه و الوان جمع کرده و به دقت شرح داده و می گوید: آن چه را خود تجربه کرده و آزموده ام در این کتاب گردآورده ام. به نظر من این کتاب غنی ترین اثری است در این موضوع، مگر این که به دست آوردن همه ی آن مواد و شناختن گیاهان و عناصری را که یاد کرده نیاز به صرف وقت و پژوهش کامل دارد. اگر این حقیقت تاریخی را درنظر بگیریم که تا پیش از ظهور صنعت چاپ همه ملت های متمدن کتاب ها و نوشته های دست نویس داشته اند و کتب آسمانی دست نویس بوده، به این نتیجه می رسیم: که مرکب سازی خاص یک قوم و ملت نبود و هر ملتی برای نوشتن بر روی پوست ها و کاغذ از نوعی رنگ استفاده می کردند.
در سرزمین های اسلامی قدیمی ترین دست نوشته، قرآن کریم و متون دینی است؛ اگر در این آثار بجای مانده کاوش کنیم به دو نکته اساسی می رسیم: یکی آن که مرکب های سنتی قدیم پایداری زیادی داشته و با همه ی توجهی که در نگاهداری آن ها به کار رفته و با گذر از آن همه آفت طبیعی و انسانی هنوز پابرجاست دیگر زیبایی و وقار خاص مرکب های سنتی است، امروزه خوش نویسان از همه نوع رنگ و مرکب صنعتی و سنتی استفاده می کنند، اما آن زیبایی و دوامی که در مرکب های اصیل قدیم بوده کمتر به چشم می خورد، زیبایی و دلپذیری خیلی از آثار جدید را نمی توان منکر شد اما پایداری آن ها را هم نمی توان تضمین کرد؛ انتقادی که به جامعه خوش نویسی و مدیران هنری می کنند این است که : برای احیای صنعت تاریخی مرکب سازی اقدامی صورت نگرفته و اگر به روشی علمی و جدی اسرار این فن ظریف حفظ نشود زیان بزرگی به هنر خوش نویسی و مواریث فرهنگی خواهد رسید. هنرمندان خوش نویس و کتاب آرایان و نگارگران معاصر عمده مصرف کننده ابزار و رنگ های خارجی هستند و آثاری که به وجود می آورند برای چاپ و تکثیر و مناسبت های نمایشی بسیار خوب است اما در مقایسه با آثار کهن مرتبه ی والایی به دست نیاورده و علت عمده نبودن مرکب و رنگ های مرغوب قدیم و فقدان ابزار و اسباب بی نظیر گذشته است جای خالی آن مهندس و آن مهارتی را که در تولید مواد و ابزار به کار می رفته هیچ یک از ابزار و مواد جدید پر نکرده، و اندوه بارتر این که در کنار مرکب سازی سایر رنگ ها و مواد رنگین همه فنون سنتی نیز از بین رفته است.
پس از این مقدمه و پیش از شروع در مقصود، شاید بدون فایده نباشد که اگر چند لغت و اصطلاح را در مرکب سازی معنا کنیم:
1. لفظ مرکب
یعنی ترکیب شده از چند چیز و چون مرکب خوش نویسی از چند ماده درست شده به آن مرکب گفته اند و نیز چون غالب مرکب ها در نظر مردم مرکب مشکی بوده، از کلمه ی مرکب رنگ سیاه تداعی می شود. در فارسی به مرکب، سیاهی گفته اند و در رساله های کهن چنان چه خواهیم خواند واژه ی سیاهی به معنای مرکب، بسیار به کار رفته است.حبر و مداد
لغت نامه های عربی ریشه مداد را در مدد می دانند و از این بابت مرکب را مداد گفته اند که کاتب را مدد می رساند. اما در اصطلاح مداد مرکبی است که در آن دوده وجود دارد و غالباً به صورت خشک دیده می شود، یعنی مایع مرکب ساخته شده را پس از خشک کردن مداد می گفته اند و هر گاه قصد استفاده داشتند آن را به مایع تبدیل می کردند. این را نجیب مایل هروی از کتاب ابن بادیس استفاده کرده است.(کتاب آرایی، ص782) اما با دقت بیشتر در مصادر قدیم و منابع لغوی مفصل این گونه می توان دریافت که: حبر ماده ای روان و بدون دوده است، شبیه به آب رنگ، یعنی همان تفاوتی که گواش با آب رنگ در نقاشی دارد، مداد به منزله گواش است که رنگ آن دارای ماده و جرم است و حبر در حکم آب رنگ است که رنگ آن ماده و جرم ندارد.مایل هروی در توضیح واژه حبر، به مرکب های بی دود اشاره می کند (کتاب آرایی، ص622) و ما در این مقاله به برخی نسخه های مرکب بدون دوده خواهیم پرداخت. اما در مصادر متأخر عربی و در عرف کاتبان و خوش نویسان و حتی در روایات، مداد به معنای مطلق مرکب یعنی ماده ای که کاتبان بدان می نویسند، به کار رفته است. نکته ای که باید به صورت تخصصی به آن توجه شود این است که، مداد چون دارای جرم و ماده است بر کاغذ می نشیند و ماندگاری آن بسیار زیاد است و مرور زمان و نور خورشید آن گونه که در سایر رنگ های بدون جرم اثر می گذارد، در مداد اثرگذار نیست، کتاب ها و نوشته های کهن تاریخی که با مداد تحریر شده، هرچند که آسیب دیده ورنگ آن هم تحت تأثیر عوامل در دراز مدت دگرگون شده، اما اصل نوشته باقی مانده است، کسانی که با انواع کتب خطی و دست نوشته های کهنه سر و کار دارند به این نکته واقفند. اگر بخواهیم به صورت دقیق تر تفاوت مداد و حبر را نشان دهیم باید مرکب های رسم را که ساخت کارخانه های ونیزر انگلیس و پلیکان آلمان است به منزله مداد تصور کنیم و مواد کاربرد آن را هم در نظر بگریم و جوهرهای قلم خودنویس را که مایع صاف وبی جرم است و در مجرای ظریف خودنویس جریان پیدا می کند در حکم حبر بشماریم، معمولا نوشته ای که با جوهر خودنویس تحریر می شود دربرابر نور خورشید به تدریج بی رنگ می شود. با این توضیحات تفاوت حبر و مداد کاملاً روشن شد، اگرچه در ادبیات پارسی وعربی به نظم ونثر هر دو واژه حبر و مداد به معنای مطلق و سیاهی بیشتر به کار رفته است اگر پژوهش گر به کتاب آرایی های نحیب مایل هروی مراجعه کند و نسخه های متعد مرکب و حبر را از نظر مواد ترکیبی از دید دقیق بگذراند موضوع را تحقیقی تر خواهد یافت (ر.ک همان. ص622 و 623).
3. دوات
اکنون دوات در همه جا به معنای ظرف مخصوص مرکب و لیقه که آماده ی نوشتن است، به کار می رود، ولی در مصادر کهن (از جمله صبح الاعشی ) به معنای قلمدان است؛ و ابتدا ویژگی های دولت را بیان می کند که بهتر است از بهترین چوب ها ساخته شود، نظیر چوب آبنوس و ساسم (چوب مغز تنه گردو) و صندل و اندازه ی آن را برابر استخوان مچ دست مناسب می شمارد تا کاتب بتواند همه قلم های خود را در آن قرار دهد؛ وی می نویسد: دبیران آن را به صورت مستطیلی که دو طرف آن گرد باشد انتخاب می کنند و این ویژگی ها با قلمدان سازگارتر است، علی الخصوص که محبره (جا مرکبی) را چیزی جدای از دوات توصیف می کند. ابن بادیس نیز در عمده الکتاب می گوید: اندازه آن به طول ذراع و کمی کوتاه تر از آن مناسب است وسعت درون آن باید به قدری باشد که حداقل پنج قلم در آن جا بگیرد و قلمدان های پادشاهان به مقدار گنجایش هفت قلم است. از دقت در این ویژگی ها چنین بدست می آید که قلمدان هایی همراه با جا مرکبی ساخته می شده که آن را دوات می گفته اند و نظیر این قلمدان ها هنوز هم در مجموعه های هنری و موزه ها دیده می شود، اما فرهنگ نامه های متأخر همه جا دوات به معنای جا مرکبی است. در فرهنگ معین و نیز لغت نامه دهخدا هر دو معنا را ذکر کرده است، (دوات خاصه، مجبر یا قلمدان که مخصوص پادشاه بوده) و از ناظم الاطباء نقل کرده که: روایت چهار جزو داشته: محبری، حقّه؛ جوبه، طبق، محبری جای قلم بوده و حقّه ظرفی برنجین یا آهنین که در آن دوده ی مرکب می کرده اند و جوبه ی وقبه جای حقّ بوده و طبق جلد دوات (از کتاب الکتاب ابن درستویه) (لغت نامه دهخدا، ص1156)* گذشتگان در جنس و اندازه دوات نیز دستوراتی داشته اند اما در حال حاضر چون ظرف های گوناگون از جنس بلور و چینی و سفال و امثال آن فراوان است هنر خوش نویسی به اقتضای کار خود نوعی را برگزیده، در دهه های اخیر ظروف خالی کرم های گوناگون آرایش که در شکل های بسیار زیبا و متنوع عرضه می شود، برای دوات مناسب ترین است.4. لیقه
از ریشه لیاقت و واژه ای است عربی. و مقصود از آن قطعه پارچه ای است از پنبه یا پشم یا ابریشم که در دوات قرار می دهند تا مرکب را در خود نگاه دارد و هنگام برداشتن مرکب به وسیله قلم در اندازه ی متعادل آن کمک کند، و بهترین لیقه ابریشم تابیده است که دوام دارد و کیفیت برداشتن مرکب را بهتر می سازد. از گذشته های دور در رساله ها و دستورالعمل ها هنگامی که سخن از ادوات کتابت است از آن بحث شده و اهمیت آن سفارش کرده اند (صبح الاعشی، ج2، ص469) و فرموده اند: سزاوار است ماهی یک بار لیقه دوات را عوض کنید و پس از کتابت سر دوات را ببندید تا گرد و خاگ بر آن ننشیند، توضیحات بیشتر و ذکر جزئیات مناسب این مقاله نیست، چون مقصود اصلی ما مرکب سازی است.شرح مواد اصلی مرکب و چگونگی ترکیب آن ها
نسخه های ساخت مرکب را در جاهای مختلف خواهید یافت، اما نگارنده از منابع زیر که مطمئن تر به نظر می رسد استفاده کرده است:الف: کتاب آرایی در تمدن اسلامی که حاوی بیشترین رساله های خوش نویسی است.
ب: تحفه المجین سراج شیرازی.
ج: صبح الاعشی.
د: مصورالخط العربی و نسخه های دست نویس دیگر و کتاب ابن بادیس در شمار آثاری است که با حجم کم حاوی بهترین و کاربردی ترین نسخه های مرکب الوان و سیاه است.
مشکل عمده ای که در شناخت مواد مرکب وجود دارد این است که بسیاری از فروشندگان، اطلاعات کافی درباره ی آن ها ندارند و چون نسل حاضر از طبیعت و سنت های صنفی قبل فاصله گرفته اند، این ها را نشناخته و راه تهیه آن ها را نمی دانند و برایشان مورد توجه نیست.
مهم ترین و قدیمی ترین نسخه مرکب حاوی چهار ماده اصلی است که در عبارت های زیر به صورت نظم و شعر بیان شده است:
«هم وزن دوده زاج است
هم وزن هر دو مازو
هم وزن هر سه صمغ است آنگاه زور بازو»
عبدالله صیرفی در آداب خط:
«هم سنگ دوده زاج است هم سنگ هر دو مازو
صمغ است مثل هر سه و انگاه زور بازو
(کتاب آرایی، ص16)
در صراط السطور سلطان علی مشهدی:
به طلب دوده ی تمام عیار
دوده یک سیر و صمغ خوب چهار
زاگ و مار و بجوجه زود چه دیر
گیر یک سیر ازین و زان دو سه سیر
صمغ در آن ریز پاک ز خک
تا چو ماء العل گداز پاک
یک دو روزش به صمغ محکم کوب
خانه را از غبار پاک بروب
تا به صد ساعتش صلایه بکن
یادگیر از من این ستوده سخن
(همان، ص76)
در مداد الخطوط میرعلی هروی:
بستان دو درم دود چراغ بی نم
صمغ عربی فکن در او چار درم
ماز و دو درم نیم درم زاج سفید
از بهر مرکبش فرو سای بهم
(همان، ص96)
در رسم الخط مجنون رفیقی هروی:
چنین گفت آن که او اهل تمیز است
که اجزاء سیاهی چهار چیز است
نخستین زاگ و دوم دوده ی پاک
ولی هم سنگ باید دوده بازاک
سوم جزو سیاهی هست مازو
ولی ماز و بود هم سنگ هر دو
بود جزو چهارم صمغ خوشرنگ
ولی باهر سه جزوش ساز هم سنگ
سیاهی چون به پالون رسانی
ز کرباس لطیفش بگذرانی
(همان، ص165)
در آداب المشق مجنون هروی:
تعریف سیاهی و مرکب
ممن بتحربُ الممجرب
باشد سیه و روان و براق
اما چو سواد چشم عشاق
وز آب نگیرد الخلالی
وزنم نپرید الحلالی
ترکیب مرکبی که نیکوست
از دوده و صمغ و زاج و مزوست
دوده است به زاج هم ترازو
هم سنگ به زاج و دوده مازو
جزو دگراست صمغ خوشرنگ
صمغ است ولی بهر سه هم سنگ
(همان، ص215)
عبارت منثور این دستور را درفصل چگونگی ساختن مرکب با توضیحات قدما خواهیم آورد و پیش از آن باید این چهار چیز را به خوبی بشناسم:
1. دوده چیست؟
دوده را همه می شناسد، هر ماده قابل اشتغالی هنگام سوختن دود تولید می کند، دود را اگر در جایی جمع کنید، دوده بدست می آید، در مرکب سازی هر دوده ای به کار نمی آید، مرکب سازان قدیم در اثر تجربه، بهترین دوده را دوده ی نفت، روغن زیتون بزرگ و کتان معرفی کرده اند؛ آن ها می گویند: دوده ی مواد روغنی بهتر از دوده های دیگر است و دوده ی هرچیز خاصیت همان چیز را داراست، در طب قدیم برخی از دوده ها کاربرد پزشکی داشته، هنوز درعراق، هند و جاهایی از ایران دوده ی حاصله از مغز بادام و کره ی گاو را برای ساختن سرمه چشم به کار می برند و دوده ی مواد معطری چون عود و کندر را در عطر سازی و ساختن ماده های خوشبو کننده مصرف می نمایند. در استهبان فارس، سال های 1330 و پیش از آن که عموم مردم از چراغ های نفتی فیتیله ای اماکن عمومی و خانه های شخصی را روشن می کردند؛ ما به راهنمایی بزرگان دوده های نفت را از طاقچه ی مثلث شکل مساجد برای ساختن مرکب جمع می کردیم و چون دوده بسیار سبک وزن و فرّار بود، لباس ها و سر و صورت خود را آلوده می کردیم بعدها با خواندن نسخه های مکتوب مرکب سازی از ظروف سفالی استفاده کردیم و در این اواخر دوده های لوله ی بخاری وآب گرم کن را خالی می نمودیم، اما مشکل آلودگی دست و سر و صورت به سادگی حل نشد. ابن مقله می گوید:«اجود ما اتحذ من سخام النفظ» بهترین نوع دوده برای مرکب دوده ای است که از نفت گرفته شده باشد، البته در روزگار ابن مقله (328 ه. ق) نفت و مشتقات آن مثل امروز شناخته شده نبوده، ولی از این سخن روشن می شود که مردم آن روزگار از چشمه های طبیعی نفت بهره می برده اند؛ امروز مرکب سازان در تولید انبوه از دوده ی کارخانه نورد اهواز استفاده می کنند، در تهران روبروی مسجد شاه سابق در خیابان بوذر جمبری برادران رنگ چی و برخی از فروشندگان حرفه ای رنگ که در انواع رنگ ها شناخت کافی دارند، همه گونه دوده را می شناسند، نگارنده درسال 1369 و پس از آن با آن ها دیدار داشته است؛ به هر حال تهیه دوده اگر چه به روش قدیم دشوار است اما تهیه آن به شیوه های جدید کار سهلی است. در گذشته که چراغ های فتیله ای را از روغن زیتون بزرگ و کنجد و سایر روغن هایی که از دانه های روغنی گرفته می شد، می افروختند به راحتی ممکن بود چراغی را با فتیله ای مناسب کار به این امر اختصاص داد و چنان چه در دستورالعمل های آتی خواهیم آورد، دوده را تهیه نمود. در انواع مواد رنگی، سیاهی هایی است که می تواند در مرکب سازی جایگزین دوده شود، نگارنده از چند نوع پودر رنگی که مخصوص چوب ساخته شده برای نوشتن استفاده کرده، برخی از آن ها با صمغ ترکیب کرده است؛ نتیجه از نظر کشش و رنگ رضایت بخش بود، اما چون مواد صنعتی در کاغذ اثر می گذارد، پایداری آن را نمی توان تضمین کرد.2. صمغ
صمغ شیره ی گیاهانی نظیر بادام، بادام تلخ کوهی، زردآلو و امثال آن است، اما صمغی که مناسب مرکب سازی می باشد صمغ عربی است که شیره ی غیلان یا خارمغیلان است، در برخی مصادر گفته اند شیره ارژن است، درخت ارژن را در نواحی فارس نظیر (استهبان) در جن می گویند، درختی است جنگلی، کوتاه دارای چوبی بسیار محکم که از آن دسته بیل و کلنگ و گاهی عصا می سازند، دوام و استحکام زیادی دارد صمغ این درخت در عرف مردم همان صمغ عربی مورد نظر است، علامت خوبی این صمغ و نشان اصالت آن این است که چون در دهان بگذارند ذوب می شود و هیچ بازنده ای ندارد در مخزن الادویه تحفه حکیم مؤمن خواص دارویی آن ذکر شده و در لغت نامه دهخدا به نقل از مصدر کهن آن را توصیف کرده است. در ضمن فرآورده های هنری و نیزر، صمغ عربی به نام «کُم عربیک» در شیشه هایی به صورت محلول عرضه می شود که بسیار مطلوب است؛ گرچه برای ساختن مرکب با گرانی آثار و نیزر، صرفه اقتصادی ندارد اما در اثر تجاربی که نگارنده و دوستان هنرمند دارند، اصالت آن تضمین شده است. خوشبختانه عطاران در همه جا صمغ عربی را خوب می شناسند و ماده کمیابی نیست.3. کازو
به عربی آن را عفص می خوانند، درمخزن الادویه و تحفه حکیم مؤمن و کتاب ابن بادیس و مصادر عربی نظیر صبح الاهشی و مصور الخط به نام عفص شرح شده است، در کتاب های طبی مازورا ثمر نوعی درخت بلوط معرفی کرده اند، در لغت نامه ی دهخدا آمده است:«نمو غیرطبیعی که درروی برگ های بعض اشجار بر اثر گزیردگی حیوانی از جنس هوام پدید می آید و بیشتر در روی برگ های درخت بلوط دیده می شود». فرهنگ معین مازو را چنین معرفی می کند:«مازو یا مازوج برجستگی های کروی شکل به قطر 12 تا 20 میلیمتر که تحت اثر گزش حشره ی مخصوصی به نام «سی نیپس کالاتنکونتوری» بر روی جوانه های درخت بلوط مازو ایجاد می شود. حشره ی مذکور برای تخم گذاری پوست درخت بلوط مازو را سوراخ می کند و بر اثر این عمل مقدار زیادی از شیره ی گیاهی درخت مذکور متوجه نقطه مزبور می شود و تدریجاً به صورت برجستگی درمی آید که به نام مازو موسوم است. در ترکیب مازو 60 تا 70 درصد ناتن (اسید گالوتانیک) که ماده اصلی مازو است وجود دارد. به علاوه، مقدار کمی اسید گالیک و اسیدالاژیک و مقداری مواد گلوسیدی و آمیدون موجود است. درصنعت از مازو جهت تهیه مرکب سیاه و رنگ کردن پارچه ها و نیز در چرم سازی از آن استفاده می کنند. در پزشکی به عنوان قابضی قوی مورد استعمال دارد و به نام های مازوج، عقصف گلگاو خوانده می شود.مازو در مغازه های عطاری به فروش می رسد و ماده ای استن شناخته شده، برای مرکب باید نوع تازه ی متمایل به سبز و بدون سوراخ آن انتخاب شود».
4. زاج یا زاغ
انواع گوناگونی است، ماده ای است معدنی، در تحفه الحکیم مؤمن، انواع آن را ذکر کرده و خواص طبی آن را برشمردند؛ برای مرکب بهترین آن زاج اصغراست که آن ذرا زاج البحر نیز می گویند یعنی زاج زرد که زاج ویچه ساختن مرکب است. و پس از آن زاج الا ساکفه است که چون آب به او برسد سیاه می شود و به زاغ سیه معروف است در مغازه های عطاری فراوان است. در لغت نامه ی دهخدا به نقل از مخزن الادیه اقسام آن را معرفی کرده است، و نیز از کتاب های گیاه شناسی مهندس ثابتی و روش تهیه مواد آلی دکتر رضا صفوی نکاتی نقل نموده، روش استفاده از زاج در مرکب سازی در اوراق آینده توضیح داده شده، کسی که درصدد ساختن مرکب است باید این چهار ماده را تهیه کند و با تحقیق، نوع مرغوب را از نامرغوب باز شناسد.نسخه ها و دستورالعمل های مرکب سازی
ارباب فن تجربه های خود را در دفاتر و کتب و رسالات برای آیندگان ثبت کرده اند؛ ذکر همه آن ها مقاله را طولانی و ملال آور می کند، لذا از بین آن ها چند نسخه که در نظر خوش نویسان بزرگ و مرکب سازان توانا بهتر و با ارزش تر بوده و معتبرتر است نقل می شود: اول: نسخه ای است از «مداد الخطوط» میرعلی هروی، آن را نجیب مایل هروی درص 95 تا98، کتاب آرایی در تمدن اسلامی، آورده و قریب به همین دستورالعمل در آداب المشق باباشاه اصفهانی و رساله ی دیگری که نام مؤلف آن ثبت نشده و در نیخه ی میراحمد نیز با اختلافاتی اندک، دیده می شود، برخی اصطلاحات و تعبیرات آن مه برای هنرآموزان معاصر نامأنوس است شذح شده تا اگر کسی درصدد تجربه برآمد دچار مشکل نشود:«و اگرکسی خواهد که مرکب مطوس (یعنی مرکبی که چون پر طاووس در پر نور رنگ های دلپذیر منعکس نماید) ساخته شود. کیفیت آن این است که اول قدری روغن بذر و کتان، اگر نباشد روغن کنجد خالص بستاند و از پنبه ی آب ندیده فتیله ای سازد و تاب کم دهد و در چراغ نهد و روشن کند و در گوشه ای که باد در او تصرف نکند، سبو یا کوزه ی آب ندیه و یات دیگ آب ندیده (مقصود دیگ سفالی آب ندیده است) بر سر آن چراغ نهند تا دوده بر آن جمع گردد و چون دوده فراهم شود او را از سفال با پرمرغ جمع آوری نماید، و اگر دوده خاک آلوده باشد قدری آب در کاسه کند و دوده را در آن ریزد و پرمرغ را بر روی دوده بکشد تا خاک به ته کاسه نشیند و دوده بر سر آب بماند، پس دوده را با پر مرغ از روی آب بردارند و در کیسه کرباس آب ندیده کند و در خمیر بگیرد و در تنور تافته که زیاده از حد نسوخته بر سر خشتی نهد تا خمیر پخته گردد و آن چربی که در اصل طبیعت دوده است به شدت حرارت برطرف شود، بعد از آن از تنور بیرون آورد و صمغ عربی بی جرم که به رنگ نبات باشد در ظرف پاک علبیحه از آبی که جهت اجزای مداد جوشانیده خالصاً این مقدار بر سر صمغ ریزد که چون گداخته وشد (یعنی چون ذوب شود) به قوام عسل باشد.
اما طریق طبخ آب مازو و اجزای دیگر چنان است که اگر دوده پانزده مثقال که عبارت از ده درم سنگ باشد زاج برابر آن کنند و بهترین زاج سفید است و امتحان خوبی آن این است که چون به زبان زنند، تند باشد و زبان را زبر کند و دهان را درهم کشد وچون او را به آب مازو ریزند به نقش تیره می شود. و مازو دو برابر دوده باشد باید که مازو سبز و بی سوراخ باشد و او را نیکو صلایه کنند و صمغ عربی چهار برابر دوده باشد و برگ مورد و حنا و وسمه از هر یک پنج درم. نبات مصری و زعفران اعلاء و نیل سراب و افتیمون از هریک یک درم اولاًً مقدار پنج من آب صاف در دیگ پاک نموده و اگر دیگ سنگی باشد بهتر است بجوشانند تا نصف شود و دیگ را از آتش فرو گیرند و آن چه صمغ و زاج را احتیاج است از آن آب بر سر آن ها ریزند، بعد از آن اجزای دیگر را سوای صمغ و زاج و زعفران و نبات در ظرف پاک کرده، تتمه ی آب جوشیده بر سرآن ها ریزند و سه روز در آفتاب گذارند. پس در دیگ بریزن و بجوشانند تا چندان که او را بر کاغذ نویسند از طرف دیگر نشر نکند. اما زاج را بعد از آن که بر روی صفحه ای گذاشته به آتش داشته تا گودگری که در اصل او باقی است پاک سوخته باشد و او را به گلاب یا به همان آب جوشیده داخل کنند و بر سر آب مازو ریزند تا صاف شود، چنان که هیچ درد به آب مزو مخلوط نباشد و اگر آن مزو و آب های اجزای دیگر مدتی بمانند بهتر باشد، جهت آن که پرده بر روی آن آب طبخ شده بسته می شود. باید که او را بردارند مرتبه مرتبه، تا وقتی که دیگر بسته نشود، بعد از آن داخل دوده و صمغ نمایند بهتر باشد و چون آب مازو بدین طریق طبخ و محافظت از او نموده باشند نیکوتر بود و مدادش در نهایت لطافت باشد. باید دانست که آب مازو و اجزای دیگر بعد از طبخ یافتن می باید که پنج برابر اجزای آب خالص بی درد بیرون آید و از بیست و پنج درم، مازو نیم من به وزن تبریز آب جوشیده بی درد خالص بگیرند و مکرر امتحان شده که هر جزوی از اجزاء بعد از طبخ هم وزن خود رطوبت دارد، مثلا اگر دوده ده مثقال بود بعد از جوشیدن بیست مثقال می شود و اجزای دیگر بر این قیاس، پس دوده را در هاون ریزند و با صمغ مخلوط کرده و سه روز محکم بکوبند و هیچ شک نیست که هر چه بیشتر کوبیده و سحق و صلایه شود بهتراست، بعد از آن که بسیار کوبیده باشند از آب مازو اندک اندک در او ریخته سحق کنند و در محل سحق قدری صبر و نیل سراب داخل نموده و نبات مصری را هم با نیم درم مشک در آب جوشیده با گلاب حل و صاف کرده و در هاون ریزند و سحق کنند تا این هم تمام شود بعد از آن مداد را از هاون بیرون آورده به حریر بپالاید (یعنی به وسیله پارچه ابریشمین صاف کند) و در ظرف چینی با زجاجی کرده کتابت کند بسیار براق و روان و مطوس، یعنی به رنگ پرطاووس نماید و مدادی باشد که به هرچه در آب اوفتد و تر شود هرگز از کاغذ نزود. این مدادی است که خواجه جمال الدین یاقوت علیه رجحمه الله الملک الودود ساخته اند. منقول است که به همین مداد سی بیت به یک مدّ کتابت فرموده اند (مقصود از بیت سطر است و یک مدّ یعنی یک بار قلم را در مرکب زدن و برداشتن برای کتابت) (1). و قبله المعقدین خواجه میرعلی تبریزی البسه الله بحلل النور واضع خط نسخ تعلیق در خصوص ساختن مرکب فرموده است که در میان خطاطان و خوش نویسان تا حال همچون مدادی پیدا نگشته و در قدر و قیمت مانند طلای احمر است.
چون نویسندگان را لازم و واجب است که ادوات کتابت و نوشتن را به طور الیق جمع و فراهم نمایند لهذا صورت آن در این اوراق مقید گردید.
بدان که مرکب را به انواع ساخته اند لیکن به نوعی بهتر و قسمی خوشتر بر این وجه است:
ده درم دوده، ده درم زاج قبرسی، پنج درم مازو، پانزده درم برگ مورد، حنا و وسمه از هر یک پنج درم، نوشا در کانی نیم درم، صمغ عربی سی وپنج درم، زعفران یک درم، نبات مصری یک درم.
اولاًمقدار هفت من آب صاف در دیک سنگی کنند و بجوشانند که سه من نیم بماند، پس مازو و زاج وصمغ و برگ خاهر یکی درظرف می کنند و چندان آب در سر هر یک بریزی که مغمور (2) گردد و مازو را پیش از آن که در آب ریزند بشکنند چنان که هر یک پنج و شش پاره شود، سپس دوده (3) را در خریطه ای از کرباس آب ندیده و در خمیر گرفته و در تنور تافته نهند یا بر سر خشتی گذارند تا پخته شود. آن گاه دوده و نوشادر را در هاون کنند صمغ حل کرده را در وی ریزند آن مقدار که مانند خمیر گردد و بسیار بکوبند، پس آب مازو و آب زاج و آب برگ حنا و مورد را صاف کرده با یکدیگر بیامیزند و در دیگ کنند و به آتش نرم بجوشانند و تجربه نمایند که چون بر کاغذ نویسند از روی دیگر نشر نکند. و بعد از آن از دیگ بیرون آورند و اندک اندک از آن آب بر سر هاون ریزند و سحق کنند تا این تمام شود، پس آب زعفران و نبات مصری را در آب جوشیده حل سازند و صاف نموده در هاون ریزند وباز اندک اندک از همان آب جوشیده می ریزند و صلایه می کنند تا وقتی که معلوم می شود به کمال رسیده از هاون بیرون آوردند و به حریر بپالایند (یعنی از صافی پارچه نازک ابریشمین بگذرانند) و در ظرف چینی یا زجاجی کنند و به کار برند. این مدادی باشد که از کاغذ نرود، هرچند که به آن تر شود و شک نیست که هرچند صلایه کنند بهتر شود.
نسخه باباشاه اصفهانی
«چون ده مثقال دوده ی چربی گرفته به دست آورد باید که چهل مثقال صمغ را در آب کند تا چون عسل شهد شود و آن دوده را در کاسه کند و چهاردانگ صمغ راهم در کاسه کرده آن مقدار کف بمالد که آن دوده کشته شود و بعد از آن آن دو دانگ صمغ را یک مثقال آب اضافه کند تا روانتر شو و آن را نیز در کاسه ریزد و با آن دوده بیامیزد، چنان کخ آن را در شیشه توان کرد، پس آن را در شیشه یا در ظرفی که مثل آن باشد کند چنان که تا نصف آن شود و سر آن را محکم بگیرد و آن را بجنباند تا کمال آمیختگی پیدا کند و هرچه بیشتر بجنباند صلاید بیشتر خواهد یافت.و اقل مرتبه ده روز باید جنباند. و بعد از آن چهل مثقال زاج سیاه را در آب کند تا گداخته شود و صاف کند، و بعد از آن هشتاد و مثقال مزو را خرد کرده با نیم مثقال زعفران و دو دانگ صبر و دو مثقال افتیمون و ده مثقال پوست گردگان سبز و دو مثقال نیل را در نیم من آب بجوشاند تا به نصف آید و آن را صاف کند و از آن آب زاج اندک اندک در آوریزد و قلم بر آن جا زده نویسد و تجربه کند تا رنگ آن فریسه ای شود و این را نیز اگر اندک صمغی اضافه کند مرکبی فرسیه ای خواهد بود، غرض که اعتدال او آن است که فریسه ی اعلا شود، و واقف باشد که زاج زیادی نباشد که مرکب را می سوزد، و بعد از آن مرکب را از شیشه بدر آورد و از اینآب زاج و مازو اندک اندک بر او ریزد وتجربه کند تا به اعتدال آید، اما باید که صمغ ودوده که در شیشه می کند که بجنباند چنان نباشد که قبول لت نکند، یعنی خیلی غلیظ نباشد وال چندن که بجنباند صلاید نخواهد یافت، و این نوع مرکب ساهتن چند فایده دارد که آن نوع که در هارون می سازند ندارد، یکی آن که چون در اندرون شیشه است از گرد و خاگ محفوظ است، دیگر آن که همه آن مرکب به یک نوع صلایه می یابد بر خلاف هارون که بعضی صلاید می یابد» (ص156 کتاب آرایی»
نسخه تحفه المجیر
(ص96/ تا100) قدری دوده بزربستاند و در کیسه ی ماغذی نهد و آن کیسه ی کاغذ را در خمیر کیرد و در تنور خبازی بر سر خشتی پخته نهد تا آن خمیر نیک پخته گردد نه بآن مرتبه که خمیر بسوزد، بعداز آن بیرون آورد و نگاه کنید که تمام روغن از آن دوده بیرون رفته یا نه؟ مادام که هیچ روغن در اجزای آن دوده نمانده باشد از آن خمیر پخته بیرون آورد و در هاون ریزد . و باید که چهار برابر آن دوده آب ریخته باشد، آب برای حل صمغ عربی باید ده برابر صمغ باشدتا آن که گداخته شود و به قوام عسل باشد بعد پاره های صمغ محلول بر سر آن دوده ریزد، صمغ ودوده با هم خمیر کند و نیم روز بکوبد. بعد از آن سه مثل دوده مازوبستاند و بشکند و ده مقدار مزو و آب بر وی ریزد و یک درهم برگ حنا و یک درهم برگ موذد و نیم درهم وسمه و نیم درهم افتیمون بر سر مازو ریزد و یک شبانه روز رها کند. بعداز آن بر سر آتش نهد و می جوشاند و تجربه می کند تا چندان که آب مازو برکاغذ نشف نکند و بعد از آن از آتش برگیرد و به کرباس نو بیالاید و صافی آن نگاه دارد. بعد از آن دو مقدار دوده زاج قبرسی در آب اندازد تا گداخته شود. و بعد از آن آب زاج صافی کند و بر آب مازو ریزد و یک روز تمام بگذارد. بعد از آن صافی آب زاج و مازو را بگیرد چنان که هیچ مقدار دردی با آن نباشد، و بعد از آن پاره ای آب زاج و مازو در هاون ریزد (ظاهراً باید آب زاج و مازو در هاون روی محلول صمغ و دوده بریزد و گرنه کوبیدن آب صافی زاج ومازو بی معناست) و نیم روز دیگر سحق کند. بعد از آن پاره ای نیل سراب با قدری اندک صبر سقوطری در هاون اندازد و هم چنان سحق می کند تا صد ساعت بگذرد و این در عرض هفته تمام می شود و می باید که مقدار زمان تسحیق کم از صد ساعت نباشد، چون سحق به آخر رسدقدری نمک هندی با قدری نبات مصری در هاون اندازد و آب زاج و مازو را که مانده باشد اندک اندک برآن می ریزد و می ساید و تجربه می کند تا به حد مطوس برسد، بعد از آن از هاون بیرون آورد و به حریر بپالاید. بعد از آن نیم درهم مشک تبتی با مثقالی زعفران در ده درهم گلاب حل کند چنان که جرم هر دو نیک حل شده باشد و به والا بپالاید (یعنی به وسیله پارچه ول ابریشمین صاف کند) به وجهی که اصلا جرم زعفران و مشک از والا بیرون نیاید و بعد از آن صاف شده مشک وزعفران در مداد (مرکب) کند به غایت خوب و روان و مطوس باشد و این است ترکیب مداد مطوس.نوع دوم: دوده ی نفط با دوده ی بزرپاک روغن گرفته ده مثقال.
صمغ عربی چهل مثقال، زعفران ریشه ی خالص سه مثقال، زنگرقبرسی پاک سه مثقال، تیل سرآب خالص پنج مثقال، مرقشیشای سوخته پنج مثقال، نمک هندی طبرزد دو مثقال، صبر سقوطری دو مثقال- این جمله بستاند و اولاً دوده را در کیسه کاغذی غلیظ نهد و بر وجهی که در نوع اول مذکور گشت روغن از آن بگیرد، چنان که هیچ مقدار نم روغن در گجسم دوده نماند، چنان که اگر اندک دسومتی (چربی) در ذات دوده مانده باشد در اثنای کتابت خطوط از همدیگر جدا شود و بیاض در نمیانه حروف پیدا گردد و خوش آیند نباشد . بعد از آن دوده ی روغن گرفته را که از تنور بیرون آورده باشد چندان بگذارد که تمام سرد شود و مرقشیسار در انگشت (زغال) که آتش آن تیز باشد اندازد تا سوخته گردد و آن نیز بیرون آورد و چندن بگذارد که تمام خنک شود. بعد از آن دوده را در هاون اندازد و نیم روز بکوبد. بعد از آن صمغ را که در آب ریخته باشد به همان صفت که سبق ذکر یافته صافی کند و چندان بر سر دوده ریزد که آن دوده خمیرشود و نیم روز دیگر آن خمیر دوده و صمغ را بکوبد. پس آن مرقشیشای سوحخته را در آن خمیر دوده و صمغ ریزد و نیم روز دیگر سحق کند، بعد از آن اندک اندک آب صمغ محلول در آن می ریزد و می کوبد تا آن است.صمغ با آن اجزاء سخت شود. بعد از آن، آن مقدار آب صمغ که مانده باشد اندک اندک برآن می ریزد و سحق مینماید تا تمام آب صمغ به کاربرد، چون صمغ تمام به کار برده باشد نیم روز دیگر آن اجزاء که در هاون باشد بکوبد، بعد از آن صد درهم برگ مورد یا برگ حنا در مقدار دومن آب ریزد و یک روز بگذارد تا نیک خوشیده شود (کاملاً آمیخته و خیس شو، خوشیدن در این جا به معنای خشک شدن نیست بلکه به این معناست که آب در جسم حنا یا مورد فرو رود)
بعد از آن بجوشاند به مقدار یک ساعت چندان که ربعی از آن آب کم شود پس از آن آتش فرو گیرد و رها کند تا سرد شود و بپالاید و بگذارد تا صافی گردد. بعد از آن آب صافی شده را در ظرفی دیگر کند و اندک اندک بر سر اجزای مسحوفه می ریزد و سحق می کند تا آن آب مورد یا حنا تمام شود، اگر رقیق و روان شده باشد بردارد و در ظرفی زجاجی یا مسی کند و به کار می برد و اگر رقیق و روان نشده باشد قدری گلاب خالص نیکو بستاند و اندک اندک بر سر آن می ریزد و سحق می کند و به قلم تجربه می نماید تا آن زمان که نیک و روان از قلم فرو آید. بعد از آن که هیچ اشتباهی نماند در آن که روان است از هاون بیرون آورد و در ظرفی مسین یا آبگینه ای کند و سرش محکم بگیر چنان که باد در وی نفوذ نکند که اگر باد در وی نفوذ کند غلیظ گردد و منتشف شود (یعنی اجزاء آن در هم شده ومی خشکد) و این نوع مداد در غایت تطویس از کثرت سحق (سائیدن) به آن مرتبه ای می رسد که زرد فامی در او پیدا می شود و ذهبی می نماید می نماید و اگر به آب رسد نشف نمی کند و محرر این سطور کتابت مدا ذهبی را در شیراز سه نوبت به آب در آورده و نشف نکرده. به احتمال قوی لعنت نشف در این عبارت صحیح نیست و باید نشست باشد و نشستبه معنای آب پس دادن و ضایع شدن و پخش شدن اجزاء باشد. چند نسخه مرکب بدون دوده که آن را حبر گویند از کتاب عمده الکتاب ابن بادیس:
صفحه حبر اسود براق: روش ساختن جوهر سیاه براق
مازو را کوبیده و در شش برابر آب می خیسانند سپس آن را می پزند تا یک ششم آن (ده جزء بخار شود، مایع باقی مانده را صاف می کنند و چهار جز و صمغ عربی در آن می ریزند و کاملاً بهم می آمیزند و آن گاه با آتش ملایم می جوشانند تا تثلث آن بخار شود، سپس می گذارند سرد شود، سپس با آن می نویسند.نوع دیگر
یک اوقیه (وزنی معادل هفت مثقال) با یک اوقیه صمغ کوبیده و با هم مخلوط می کنند و در هشت برابر یعنی شانزده اوقیه آب می ریزند و در شیشه ای قرار داده و سه روز در برابر تابش آفتاب نگاه می دارند، سپس آن را صاف می کنند، آن گاه چهاردهم زاج رومی یا هفت مثقال زاج عراقی در صورتی که زاج رومی یافت نشود، در آن می آمیزند و در آفتاب تابستانی چهار روز و در آفتاب زمستانی دوازده روز می گذارند و سپس به کار می برند.نوع دیگر: مازوی سبز بی سوراخ و زاج رومی و صمغ عربی از هر یک مثقال گرفته همه را نرک کوبیده و آن را در شیشه ای ریخته و چهارده مثقال آب شور بر آن می ریزند، و سپس بشدت آن را می جنبانند، این مخلوط فوراً قابل استفاده است.
همان طور که قبلا گفته شد، نسخه های ساخت مرکب بسیار زیاد است ولی آن چه را در این نوشته شرح کردیم برگزیده آن هاست، در پایان برای این که هنر آموزان و علاقه مندان بتوانند نسخه های یاد شده را به کار برند توضیحاتی بر آن می افزایم تا بااستفاده از امکانات موجود اقدام نموده و نتیجه ی بهتری بدست آورند..:
همان طور که ملاحظه فرمودید در مرکب سازی چهار ماده:
دوده، زاج، مازو و صمغ مواد اصلی است و مابقی برای کمال و جمال آن به کار می رود، نخست باید از فروشندگان آگاه و با انصاف مواد سالم و اصیل را بدست آورید، سپس اندازه ها را دقیقاً برابر دستور تعیین کنید، برای مخلوط کردن و سائیدن اجزاء براحتی می توانید از وسائل برقی جدید آسیاب برقی و مخلوط کن ها استفاده کنید بصورتی که شرح خواهم داد:
حل کردن صمغ در آب کار آسانی است، سائیدن مازو در آسیاب برقی بخوبی ممکن است، زاج را هم می توانید در آب حل کنید اما به جای آب جوشیده از آب های معدنی تصفیه شده مصرف نمائید، دوده را پس از چربی گرفتن داخل مخلوط کن برقی بریزید و روی آن را صمغ آب شده اضافه کنید، صمغ و دوده را چندین بار مخلوط کنید تا حدی که اجزای دوده در صمغ کاملاً آمیخته شود، این محلول را کنار بگذارید زاج و مازو را نیز به همین ترتیب در این وسیله برقی با آب تسفیه شده حل کنید و خوب بهم بزنید، آن گاه این دو محلول را با هم مخلوط کن قرار داده و مکررا بهم بزنید، در نوبت هابی جداگانه تادستگاه صدمه نبیند، محلول را به تدریج با آب تسفیه شده رقیق کنید و درهمین دستگاه مکررا بهم بزنید، اکنون محلول رقیق شده ی نهایی را با صافی های کاملاً ریز نظیر جوراب های زنانه بسیار ظریف چند بار صاف کنید تا بحدی که هیچ درد در آن نباشد، این محلول صاف شده ی نهایی را کنار بگذارید. دردهای باقی مانده در صافی و ظروف را به دقت جمع کرده و در ظرفی بریزید و با اضافه کردن مقدار مناسبی آب تصفیه شده خوب بجوشانید (4) تا دو سوم آن بخار شود، سپس محلول جوشیده را کاملاً صاف نموده و جداگانه نگاه داری کنید. اکنون شما دو نوع محلول مرکب را دارید، یکی جوشیده و دیگری ناجوشیده. حال می توانید مواد نوع دوم را نظیر زعفران محلول برگ مورد و حنا و افتیمون و یا وسمه را که طبق اندازه ها و دستور دقیقاً فراهم آورده اید پس از صاف کردن بهر کدام از آن دو محلول که خواستید اضافه کنید، برای حل نهایی و سائیده شدن اجزاء به صورت کامل آن ها را در ظروف جداگانه که قابل حرکت و جنبانیدن است بریزید و این ظروف را به اندازه یک دوم حجم نگاه دارید. برای جنبانیدن می توانید از دستگاه هایی که برای مخلوط کردن رنگ در فروشگاه های رنگ سازی است استفاده کنید باید توجه کنید که آمیختن اجزاء نهانی به صورت چرخشی مرکب را فاسد می کند و فقط به صورت جنبش های سریع و مداوم مفید است، حتی اگر بتوانید از آغاز با وسائل نوین و مجهز داروسازی کار کنید به مراتب بهتر است، در روزگاری که بسر می بریم اگرچه تهیه مواد گیاهی و معدنی اصیل در شهرهای بزرگ دشوار است اما وجود ماشین های برقی و ابزار دقیق اندازه گیری و آزمایش بسیاری از مشکلات گذشته را در حل مواد آسان می کند: نکته نهایی این که کار و همت، خود راه گشاست و در حین عمل تجارب سودمندی بدست خواهید آورد.
پی نوشت ها :
1. این سخن بسیار اغراق آمیز است و هرگز نمی توان با یک مدّ سی سطر که بیشتر از یک صفحه بزرگ است کتابت نمود.
2. آب از سر آن بگذرد.
3. در کتاب دوده از قلم افتاده و بدون آن خواننده دچار غلط می شود.
4. در حین جوشانیدن با آتش ملایم مرتب هم بزنید.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}