دنیایی برای قهرمان
یکی از کلیشه های رایج در بازی ها و بویژه بازی های نقش آفرینی، جهانی خیالی است که در آن بازیباز در نقش یک دلاور، با شوالیه های دلیر، جادوگران توانمند، تیراندازهای ماهر و دزدان زیرک هم پیمان شده و به جنگ بدی ها می رود، اژدهای
نویسنده: سهیل منصوری
یکی از کلیشه های رایج در بازی ها و بویژه بازی های نقش آفرینی، جهانی خیالی است که در آن بازیباز در نقش یک دلاور، با شوالیه های دلیر، جادوگران توانمند، تیراندازهای ماهر و دزدان زیرک هم پیمان شده و به جنگ بدی ها می رود، اژدهای افسانه ای را شکست می دهد و گنج به دست می آورد و مورد تحسین پادشاه قرار می گیرد. این دیدگاه برای سال ها الگوی ساخت هر بازی نقش آفرینی مبتنی بر گروه بوده است. اما تصور کنید این همه قهرمان و بازیباز، برای چه کسی کار می کنند؟ چه کسی به آن ها ماموریت می دهد؟ نیروی محرک قدرتمند پشت این همه ماجراجویی و بازیبازهایی که ساعت ها زمان خود را با بازی های نقش آفرینی تلف می کنند؛ کیست؟
بازی Majesty یک بازی استراتژی بود که به این سوال پاسخ داد. این بازی با نگاهی طنزآمیز به کلیشه های بازی های اینچنینی پرداخت و این بار بازیباز را در نقش پادشاهی توانمند قرار داد که با برنامه ریزی درست و دادن ماموریت، قهرمانان بازی های نقش آفرینی را ترغیب می کرد تا از فرمانروایی او محافظت کرده و برای نابودی بدی ها، به پا خیزند. در این بازی بازیباز در نقش قهرمانان بازی های نقش آفرینی ظاهر نمی شد؛ بلکه قهرمانان بازی نقش آفرینی به او خدمت می کردند.
اکنون دومین بازی اصلی در سری بازی های Majesty از راه رسیده است و هر چند توسط سازنده اصلی ساخته نشده است؛ از همان الگوی بازی های پیشین پیروی می کند. در این بازی نیز بازیباز یک دنیای خیالی خلق کرده و آن را اداره می کند. اما بر خلاف بازی های استراتژی سنتی، در این بازی بازیباز قادر نیست نیروها را مستقیماً هدایت کند؛ بلکه باید شرایط لازم برای انجام کار را فراهم آورد تا نیروها آن کار را انجام دهند (بازی های God Game مانند Keeper Dungeon نیز این گونه بودند).
برای نمونه، اگر بازیباز می خواهد دلاوران به لانه هیولا یورش برده و آن را از بین ببرند؛ باید پاداشی برای از بین بردند آن لانه بگذارد. پس از مدتی، چند دلاور به آن لانه حمله می کنند و آن را نابود می کنند.
البته تغییراتی که در گیم پلی بازی می بینیم صرفاً در جهت منفی نیست و بهبودهایی نیز در آن دیده می شود؛ که می توان به افزایش تعداد کلاس های پایه و معرفی کلاس های پیشرفته اشاره کرد که از ارتقای کلاس های پایه به وجود می آید. گیم پلی M2 هنوز هم بسیار شبیه به گیم پلی بازی پیشین است و جذابیت آن را هنوز حفظ کرده است. بسیار اعتیادآور است و وقتی یک مرحله را شروع کنید؛ گذشت زمان را حس نخواهید کرد. اما این بازی در برخی موارد نسبت به بازی پیشین ضعیف تر عمل کرده است. هوش مصنوعی در M2 به درستی عملی نمی کند؛ از این رو رفتار قهرمان و پاسخ های آنان به دستورات بازیباز در بسیاری موارد آزار دهنده است. گاهی قهرمانان اصلاً به دستورات و پاداش های تعیین شده توسط بازیباز اعتنا نمی کنند و بازیباز برای زمان طولانی منتظر می ماند تا شاهد عکس العملی از سوی آنان باشد. در برخی موارد دیگر، قهرمانان آن چنان روی یک پاداش تعیین شده در بازی تمرکز می کنند که همه چیز دیگر را از یاد می برند و هیچ عکس العملی در برابر نیروهای دشمن نشان نمی دهند و در نهایت به سرعت کشته می شوند. سیستم ایجاد مراحل تصادفی بازی نیز اکنون حذف شده است. بنا بر گفته های سازندگان بازی به دلیل استفاده از گرافیک سه بعدی، آن ها قادر نبوده اند سیستم نقشه های تصادفی بازی قبلی - که یکی از دلایل ارزش تکرار بازی - را در این بازی پیاده سازی کنند. هر چند این سخن تا حدودی به بهانه ای برای توجیه مساله شباهت دارد (چون همه می دانیم بازی های سه بعدی زیادی نقشه های تصادفی داشته اند و ساختار نقشه ها در M2 هیچ نوع پیچیدگی ندارد تا امکان ایجاد نقشه های تصادفی در این بازی را با دشواری روبرو کند) اما در هر حال به گیم پلی بازی آسیب زده و ارزش دوباره بازی کردن آن، از بین میرود.
برخلاف بازی پیشین، گرافیک در M2 سه بعدی است؛ حالتی واقع گرایانه دارد و به گرافیک Spellforce شبیه است. از این رو نمای بازی، آن حالت طنزآلود و خوش آیند بازی اصلی را ندارد به جو بازی لطمه می زند. از طرف دیگر، طراحی مدل های سه بعدی نیز به طور هنرمندانه و زیبا انجام نگرفته و از لحاظ فنی نیز قابل توجه نیست. از این رو گرافیک بازی، نه تنها تاریخ مصرف گذشته و قدیمی است؛ بلکه زیبا هم نیست و جز تصاویر و رابط کاربر دو بعدی بازی که زیباست؛ هیچ نکته خوش آیندی در مورد بخش های سه بعدی آن دیده نمی شود؛ که به خودی خود بزرگ ترین ایراد بازی است. صداگذاری بازی نیز تعریف چندانی ندارد. صداگذاری در این بازی چندان درخشان نیست و گویندگی نیز که مهم ترین بخش صداگذاری بازی را تشکیل می دهد؛ آنچنان که باید دلچسب از آب در نیامده است. گویندگان بازی در بسیاری موارد نقش خود را به درستی ایفا نمی کنند و لحن آن ها یا بیش از حد خشک است؛ یا بیش از حد مسخره. اما موسیقی بازی، برخلاف بخش های دیگر بازی، بسیار زیباست و بزرگ ترین نقطه قوت بازی محسوب می شود. موسیقی بازی حماسی و متناسب با جو آن است و در بازی که بازیباز مدت زیادی در سکوت و بدون شنیدن صدای خاص سپری می کند، از خسته شدن بازیباز جلوگیری می کند. M2 بازی جالبی است که شاید ارزش، زیبایی و حس طنز بازی اصلی را نداشته باشد؛ اما می تواند برای طرفداران بازی های قلعه سازی مثل Stronghold بسیار سرگرم کننده باشد. اگر از بازی های استراتژی که هدف اصلی در آن ها ساخت و ساز است لذت برده اید؛ حتما ًM2 را بازی کنید.
منبع: مجله ی بازی رایانه، شماره ی 32
بازی Majesty یک بازی استراتژی بود که به این سوال پاسخ داد. این بازی با نگاهی طنزآمیز به کلیشه های بازی های اینچنینی پرداخت و این بار بازیباز را در نقش پادشاهی توانمند قرار داد که با برنامه ریزی درست و دادن ماموریت، قهرمانان بازی های نقش آفرینی را ترغیب می کرد تا از فرمانروایی او محافظت کرده و برای نابودی بدی ها، به پا خیزند. در این بازی بازیباز در نقش قهرمانان بازی های نقش آفرینی ظاهر نمی شد؛ بلکه قهرمانان بازی نقش آفرینی به او خدمت می کردند.
برای نمونه، اگر بازیباز می خواهد دلاوران به لانه هیولا یورش برده و آن را از بین ببرند؛ باید پاداشی برای از بین بردند آن لانه بگذارد. پس از مدتی، چند دلاور به آن لانه حمله می کنند و آن را نابود می کنند.
برخلاف بازی پیشین، گرافیک در M2 سه بعدی است؛ حالتی واقع گرایانه دارد و به گرافیک Spellforce شبیه است. از این رو نمای بازی، آن حالت طنزآلود و خوش آیند بازی اصلی را ندارد به جو بازی لطمه می زند. از طرف دیگر، طراحی مدل های سه بعدی نیز به طور هنرمندانه و زیبا انجام نگرفته و از لحاظ فنی نیز قابل توجه نیست. از این رو گرافیک بازی، نه تنها تاریخ مصرف گذشته و قدیمی است؛ بلکه زیبا هم نیست و جز تصاویر و رابط کاربر دو بعدی بازی که زیباست؛ هیچ نکته خوش آیندی در مورد بخش های سه بعدی آن دیده نمی شود؛ که به خودی خود بزرگ ترین ایراد بازی است. صداگذاری بازی نیز تعریف چندانی ندارد. صداگذاری در این بازی چندان درخشان نیست و گویندگی نیز که مهم ترین بخش صداگذاری بازی را تشکیل می دهد؛ آنچنان که باید دلچسب از آب در نیامده است. گویندگان بازی در بسیاری موارد نقش خود را به درستی ایفا نمی کنند و لحن آن ها یا بیش از حد خشک است؛ یا بیش از حد مسخره. اما موسیقی بازی، برخلاف بخش های دیگر بازی، بسیار زیباست و بزرگ ترین نقطه قوت بازی محسوب می شود. موسیقی بازی حماسی و متناسب با جو آن است و در بازی که بازیباز مدت زیادی در سکوت و بدون شنیدن صدای خاص سپری می کند، از خسته شدن بازیباز جلوگیری می کند. M2 بازی جالبی است که شاید ارزش، زیبایی و حس طنز بازی اصلی را نداشته باشد؛ اما می تواند برای طرفداران بازی های قلعه سازی مثل Stronghold بسیار سرگرم کننده باشد. اگر از بازی های استراتژی که هدف اصلی در آن ها ساخت و ساز است لذت برده اید؛ حتما ًM2 را بازی کنید.
منبع: مجله ی بازی رایانه، شماره ی 32
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}