نویسنده: اتحادیه جهانی علمای مسلمان
مترجم: محمد مقدس


 
مهم ترین و عمده ترین شالوده ای که امت بر آن قرار می گیرد، عقیده اسلام است. از این رو رسالت این امت، کاشف این عقیده، مراقبت و پشتیبانی و تثبیت و گستراندن نور آن در سراسر گیتی است.
عقیده اسلام نیز در ایمان به خداوند متعال و فرشتگان و کتاب و پیامبران وی و روز جزاست:(آمن الَّرسولُ بما أُنزلَ إِلیه مِن رَّبَّهِ و المؤمنونَ کلٌّ آمنَ بالله و ملائکته و کتبهُ و رسلهِ لا نفرِّقُ بینَ أَحدٍ مِّن رُّسلهِ و قالوا سمعنا و أَطعنا غفرانکَ ربَّنا و إِلیکَ المصیر»(بقره/ 285) ( این پیامبر به آنچه از سوی پروردگارش به سوی او فرو فرستاده شده، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتابهایش و پیامبرانش ایمان دارند و می گویند میان هیچ یک از پیامبران وی فرقی نمی نهیم و می گویند: شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را می جوییم و بازگشت هر چیز به سوی توست.)
این عقیده، سازنده است نه ویرانگر؛ گردآورنده است نه پراکنده ساز؛ زیرا بر پایه میراث تمام رسالتهای الهی و ایمان به همه فرشتگان خدا قرار دارد:«... لا نفرق بین احد من رسله...» (بقره/ 285) (...میان هیچ یک از پیامبران وی فرقی نمی نهیم...) «و مَن یکفر بالله و ملائکتِهِ و رسلهِ و الیوم الآخِر فقد ضلَّ ضلالاً بعیداً»(نساء/ 136) (و هر کس به خداوند و فرشتگان او و کتابهای آسمانی وی و پیامبران او و به روز بازپسین کفرورزد، بی گمامن ژرفی در افتاده است.)
اهل سنت به این ارکان قرآنی و پنج گانه، ایمان به قضا و قدر را ــ که فرع بر ایمان به خداوند متعال است ـ افزوده اند؛ زیرا به علم و اراده و قدرت پروردگار باز می گردد. هر چه در جهان هستی است نه عبث یا بیهوده که زاییده تقدیر و تدبیر حق تعالی است: «انا کل شیء خلقناه بقدر» (قمر/ 49) ( ما هر چیزی را به اندازه ای آفریده ایم.)؛ (مَا أَصابَ مِن مُّصیبةٍ فی الأَرضِ و لا فی أَنفسکم إِلاَّ فی کتابٍ مِّن قبلِ أَن نَّبرأَها إِنَّ ذلکَ علی الله یسیرٌ، لکیلا تأَسوا علی ما فاتکم...) (حدید/ 22 و 23) (هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمی رسد، مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی آمده است. این بر خداوند آسان است. تا بر آنچه از دست شما رفت، دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد، شادی نکنید...)
این عقیده دارای عنوان یا شعاری است که آن را نمایندگی می کند؛ شهادت:«أن لا اله الا الله و أن محمداً رسول الله» و بیانگر دیدگاه مسلمانان به جهان هستی، پروردگار جهانیان و به طبیعت و ماورای طبیعت، و به زندگی و فراسوی زندگی و به جهان دیدنی و جهان نادیدنی است. به عبارت دیگر، تجلی دیدگاه مسلمانان به آفریده و آفریدگار، به دنیا و آخرت و به جهان شاهد و جهان غایب است.
کسی که در این دنیا حقیقت را نبیند، در جهان دیگر پرده از برابر چشمانش برگرفته می شود و حقیقت را به آشکاری خورشید تابان و روز روشن خواهد دید:«إِن کلُّ مَن فی السَّماواتِ و الأَرضِ إِلاَّ آتی الرَّحمنِ عبداً ، لقد أَحصاهم و عدَّهم عدًّا، و کلُّهم آتیهِ یومَ القیامةِ فرداً»(مریم/ 93 تا 95) ( جز این نیست که هر که در آسمانها و زمین است، به بندگی به درگاه خداوند بخشنده می آید. به یقین آنان را بر شمرده و حساب آنها را درست نگه داشته است. و همه آنان در رستخیز نزد او تنها و منفرد می آیند.)
و معنی عبارت (لا اله الا الله )نیز همین است؛ یعنی که جز او سزاوار پرستش نیست و یا اینکه کسی جز او شایسته چنین خضوع و خشوعی نیست:« إِیَّاکَ نعبدُ و إِیَّاک نستعینُ» (فاتحه/ 5) (تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم.)
این تنها اوست که همگان به فرمانش گردن می نهند و در برابر عظمتش جبین بر خاک می سایند و زبان به تسبیح می گشایند و دلها و خردها و بدنها به حکمش تن می دهند.
و این او و تنها اوست که همه دلها با عشق تمام به سویش پر می گشایند؛ کمال تمام تنها ویژه اوست. کمال و صاحب کمال را همه دوست دارند و او سرچشمه همه زیبایی هاست و هر آنچه زیبایی در هستی است از او نشئت گرفته و همگان زیبایی و زیبا، هر دو را دوست می دارند. او بخشنده همه نعمتها و منبع تمام نیکیهاست:«و ما بکم مِّن نِّعمةٍ فمِن الله...» (نحل/53)( و هر نعمتی دارید از خداوند است...)نیکی همواره دوست داشتنی است. نعمت و صاحب نعمت نیز همواره دوست داشته می شوند.
معنای عبارت "لا اله الا الله" نفی بندگی و کرنش در برابر هر قدرتی جز قدرت او و هر حکمی جز حکم او و هر فرمانی جر فرمان اوست؛ نفی دوستی جز با او و جز برای او و جز به خاطر اوست. این عبارت همچون درخت پاکی است که ریشه ای پا برجا و شاخه ای سر بر آسمان دارد و به فرمان پروردگارش هر دم، بار و بر خود را می دهد.
از جمله بار و بر و پاکترین میوه این درخت، رهایی عقلی و وجدانی از ترس و ذلت در برابر هر آفریده و رهایی از همه گرایشهای استکباری و طاغوتی و احساس برابری افراد بشر با یکدیگر و نبود رابطه خدایگان و بندگی میان آنان و برادری آنها به دلیل از یک پدر و مادر بودن ریشه آنهاست.
لذا پایان بخش نامه های پیامبر اکرم (ص) به سلاطین و امرای اهل کتاب این آیه بود:(قل یا أَهل الکتابِ تعالوا إِلی کلمةٍ سواء و بینکم أَلاَّ نعبد إِلاَّ الله و لا نشرک بهِ شیئاً و لا یتَّخذَ بعضنا بعضاً أَرباباً مِّن دونِ الله...) (آل عمران/64) (بگو ای اهل کتاب، بیایید بر کلمه ای که میان ما و شما برابر است هم داستان شویم: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و برخی از ما برخی دیگر را به جای خداوند به خدایی نگیرد...)
ما ایمان داریم که اسلام، روحانی مسلکی نمی شناسد؛ در اسلام طبقه ای روحانی وجود ندارد که منحصراً دین را در اختیار داشته و بر جان مردم دستی تمام داشته و فعال ما یشاء باشند و دروازه های خدا را جز از راه خود، به روی مردم ببندند و خود حق محرومیت یا بخشش بندگان خدا را در اختیار داشته باشند. در اسلام همه مردم، بزرگان دین خود هستند و کسی نیاز به واسطه میان خود و پروردگارش ندارد؛ خداوند از رگ گردن به آدمیان نزدیک تر است. فرد مسلمان می تواند نمازهای خود را بنا به گفته پیامبر اسلام (ص) در هر جا که خواست، به جای آورد:«همه جای زمین مسجد است و پاک، و هر کس از امتم در هر جایی که هنگام نماز رسید، می تواند نمازش را به جای آورد.»(1)
پیشنماز، کاهن نیست؛ رهبر نمازگزاران است و هر مسلمانی اگر دارای شرایط شرعی اقامت نماز شد، می تواند نماز جماعت را امامت کند.
فرد مسلمان می تواند همه فرضیه های خود را بی هیچ واسطه ای به جای آورد. تصوری که مردم از ضرورت وجود "مطوّف" در حج دارند عاری از پایه و اساس در دین است؛ در حج چیزی که برای انجام آن نیاز به واسطه باشد، وجود ندارد. کافی است مسلمان نحوه انجام عبادت را فرا بگیرد تا آنچنان که پروردگارش فرمان داده، آن را به انجام رساند.
چنانچه مسلمانی مرتکب گناه کوچک یا بزرگی شود خداوند کفاره یا مطهرات چندی از جمله وضو، نماز، روزه، صدقه و ذکر خداوندی و نیز رنج و آزاری که ممکن است در پی ارتکاب گناهی بدان گرفتار شود و بالاخره استغفار و توبه را برایش قرار داده تا به جبران گناه بپردازد. و دیگر نیازی به کاهن یا کشیشی ندارد که نزد وی به گناهش اعتراف کند و از وی بخواهد میان او و خداوند، میانجیگری نماید:( و إِذا سأَلکَ عبادی عنِّی فإِنِّی أُجیب دعوةَ الدَّاعِ إِذا دعان...) (بقره/ 186) ( و چون بندگانم درباره من از تو بپرسند من نزدیکم؛ چون مرا بخوانند دعای دعا کننده را پاسخ می دهم....). (قل یا عبادی الَّذینَ أَسرفوا علی أَنفسهم لا تقنطوا مِن رَّحمةِ الله إِنَّ الله یغفر الذُّنوبِ جمیعاً إِنَّهُ هو الغفور الرَّحیم)»(زمر/ 53) (بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کرده اید، از بخشایش خدا ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را می آمرزد؛ بی گمان اوست که آمرزنده بخشاینده است.)
علمای دین در اسلام، وارثان پیامبران و رهبران امت و خبره در تخصصهای خود هستند. همچنان که به متخصصان هر رشته ای مراجعه می شود، به اینان نیز رجوع می شود:(فسئل به خبیرا) (فرقان/59) (....درباره او از داننده آگاهی بپرس!)(و لا ینبئک مثل خبیر) (فاطر/14) ( و هیچ کس تو را چون آگاهی دانا، خبردار نمی کند.)؛ (...فسئلوا أَهل الذِّکرِ إِن کنتم لا تعلمون)(نحل/43)(...اگر نمی دانید از اهل ذکر (کتاب آسمانی) بپرسید.)
این حق هر مسلمان است که اگر خود بخواهد، با تحصیل و تخصص و نه با وراثت، لقب و عنوان یا لباس، عالم دین و روحانی مذهبی شود و این قشر، در انحصار کسی یا گروهی نیست.
اسلام تقسیم بندیهای وارداتی مردم و مؤسسه ها را به دینی و غیر دینی، نفی می کند؛ نه مردم، نه آموزش، نه قوانین و نه نهادها هیچ یک تقسیم پذیر نیستند و همگی باید در خدمت به اسلام باشند.

پی نوشت ها :

1. "صحیح البخاری" کتاب التیمّم، باب قوله تعالی:«فلم تجدوا ماء فتیممّوا»شماره (332) به نقل از جابربن عبدالله (رضی الله عنه)، و "صحیح مسلم"، "کتاب المساجد و مواضع الصلاة" شماره (810) به نقل از جابر (رضی الله عنه).

منبع: اتحادیه جهانی علمای مسلمان، منشور اتحادیه جهانی علمای مسلمان، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی- معاونت فرهنگی، اول، 1389، ه-ش.