نویسنده:محمدرضا شمس اردکانی



 
دارالفنون در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه تأسیس شد. اما باید دانست عواملی چند بر تأسیس آن تأثیرگذار بودند. از مهم ترین این عوامل باید به شکست های مکرر ایران در جنگ های ایران و روسیه و ضعف نظامی ارتش نسبت به دیگر کشورها اشاره کرد. اگرچه این مسئله در سال های گذشته اتفاق افتاده بود، اما تا سال های سال بر آسمان ایران سایه افکنده بود؛ به همین دلیل باید گفت مهم ترین هدف امیرکبیر از تأسیس این مرکز علمی بهره برداری از پیشرفت های جهانی برای رفع حوائح نظامی و فنی بود. دیگر عامل مؤثر در تسریع این امر باید به تأسیس مدارس به سبک غربی به وسیله میسیونرهای مذهبی اشاره کرد که در نقاط مختلف و با حمایت مالی کشورهای قدرتمند به فعالیت مشغول بودند؛ برای همین از رفت و آمد مکرر اروپاییان به ایران با در مقام هیئت سیاسی و مذهبی و حتی اقتصادی و اعزام دانشجو به غرب و تأثیر آن بر افکار دولتمردان نیز نباید غافل شد؛ نهایتاً مأموریت های سیاسی امیرکبیر قبل تصدی مقام صدارت به کشورهایی چون روسیه و عثمانی توانست شالوده افکار صدراعظم را در تأسیس این مرکز علمی پی ریزی کند.
نهایتاً این مرکز علمی که گاهی مکتب خانه شاهی، گاه مدرسه نظامی یا تعلیم خانه، و نهایتاً دارالفنون(یغمایی، 1367: 52) خوانده می شد، در 1266هـ /1229ش تأسیس شد. اگرچه تنی چند از خارجیان چون سرپرسی سایکس( سایکس، 1368: 563)، کرزن(کرزن، ج1: 1362/ 638) و یوشیدا ماساهارو در سفرنامه خود بنیاد مدرسه دارالفنون را منتسب به ناصرالدین شاه و بعد از بازگشت از اروپا دانسته است( ماساهارو، 1373: 210)، اما بر همگان مسلم است که بانی آن کسی جز امیرکبیر نبود.
امیر بعد از تصدی مقام صدارت عظمی با کسب آگاهی از نقاط ضعف کشور کمر همت بست تا در اولین فرصت برای رفع این نواقص برنامه ای در کشور اجرا کند؛ پیامد این دیدگاه، تأسیس مدرسه ای در شمال شرقی ارگ سلطنتی بود و چون قرار شد که هر فنی در آن تعلیم داده شود آن را دارالفنون نامیدند(اقبال آشتیانی، 1363: 156). بنای ساختمان را میرزا رضا مهندس باشی طراحی کرد و محمدتقی خان معمارباشی مأمور کرد آن شد( اعتمادالسلطنه، 1367: ج2/ 1066)، بهرام میرزا، پسر دوم عباس میرزا، نیز به دستور امیرکبیر بر ساخت آن نظارت داشت( یغمایی، 1376: 48).
با شروع ساخت دارالفنون، امیر به میسیو داودخان مأموریت داد تا در آلمان و اتریش، معلم و افسرانی را برای تدریس استخدام کند. مأموریت وی موفقیت آمیز بود. او توانست هفت معلم را همراه خود بیاورد که در آن میان دو معلم، به نام های دکتر پولاک، معلم طب و جراحی، و فوکتی(1)، معلم داروسازی در امر پزشکی، حضور داشتند، اما ورود آن ها به تهران با برکناری میرزاتقی خان از مقام صدارت همزمان شد. جانشین وی یعنی میرزا آقاخان نوری نیز نتوانست نیت درونی خود را بر عملکرد امیر پنهان کند، بنابراین، به سردی و نامهربانی معلمان را پذیرفت( یغمایی، 1376: 53). دکتر پولاک زمان ورود خود را به تهران این گونه توصیف می کند:
«ما، در 24 نوامبر 1854م، وارد تهران شدیم؛ پذیرایی سردی از ما شد؛ احدی برای تهنیت به استقبال ما نیامد و به زودی آگاه شدیم که صحنه در این فاصله به زیان ما تغییر کرده است؛ چند روزی پیش از ورودمان امیر در اثر توطئه های داخلی دربار، به خصوص از جانب مادر شاه، که دشمن تلاش های اصلاح طلبانه او بود، دچار بی مهری شده بود»(پولاک، 1361: 207).
باید یادآور شد که حضور معلمان اتریشی علاوه بر صدراعظم جدید، برای کشور انگلیس هم تحمل ناپذیر بود، به همین دلیل، سفیر وقت انگلیس، کلنل جاستین شیل، تلاش زیادی کرد تا تعداد زیادی از ایتالیایی ها را به جای این معلمان به مشاغل دارالفنون بگمارد( همان: 208)، اما ناصرالدین شاه حاضر به انجام هیچ تغییری در برنامه صدراعظم سابق خود نبود به همین دلیل برخلاف سعی میرزا آقاخان نوری برای برگرداندن معلمان و تلاش انگلیسی ها برای جایگزینی معلمان ایتالیایی روی خوش نشان نداد.
با همه کارشکنی ها عاقبت مدرسه، در تاریخ یکشنبه 5 جمادی الاول 1268هـ، یعنی سیزده روز پیش از کشته شدن بانی آن افتتاح شد(یغمایی، 1376: 57). معلمان بلافاصله شروع به تدریس کردند. بعد از بازگشایی مدرسه، همان گونه که امیرکبیر پیش از عزل از مقام صدارت اراده کرده بود ریاست دارالفنون به میرزا محمدعلی خان وزیر امورخارجه سپرده شد( رینگر، 1381: 91). این مرد فقط یک ماه و نیم توانست این مسئولیت را برعهده گیرد چرا که اجل مهلت نداد. جانشین وی کسی جز عزیزخان آجودانباشی نبود. شغل ناظمی مدرسه نیز به رضاقلی خان هدایت سپرده شد(2)(آدمیت، 1361: 363). به جز این مشاغل افرادی نیز در سمت کتابدار، آجودان، مباشر مشغول خدمتگزاری بودند(هاشمیان، 1379: 112).ناصرالدین شاه تا مدت ها با علاقه پی گیر پیشرفت شاگردان بود و به این مؤسسه علمی عنایت خاصی داشت به طوری که ماهی یک بار به دارالفنون می رفت در کلاس های درس حضور می یافت، از پیشرفت شاگردان آگاه می شد، و به معلمان برای تعلیم و تربیت سفارش می کرد. افزون بر آن هر وقت به قصد شکار از قصر بیرون می رفت چند دقیقه ای بر در مدرسه توقف می کرد(یغمایی، 1376: 60). علاوه بر این اقدامات، در بیشتر امتحانات دانش آموزان مدرسه، که سالی سه بار گرفته می شد، نیز حضور می یافت( اعتمادالسلطنه، 1367: ج2/ 1147).
دانش آموزان مدرسه، که در سال های نخست فقط از میان فرزندان خانواده های سرشناس و محترم( پولاک، 1361: 209) انتخاب می شدند و خود جزء‌ جوانان طبقات عالیه ایران( سایکس، 1368: ج2/ 563)بودند، هر کدام با توجه به رشته خود، لباس مخصوص می پوشیدند تا بدین وسیله شغل هر یک از دیگری متمایز شود(اعتمادالسلطنه، 1367: ج2/ 1080)، همچنین به همه محصلان نیز غذای مجانی داده می شد.
حقوق معلمان و خدمتگزاران نیز از خزانه سلطنتی پرداخت می شد( یغمایی، 1376: 60)؛ اما از آن جایی که در زمان خالی بودن خزانه، پرداخت مخارج ضروری مدرسه، که کرزن آن را 30000تومان برآورد کرده بود( کرزن، 1362: ج1/ 639)، به تعویق می افتاد، اعتضادالسلطنه وزیر علوم به ناچار برای رفع این مشکل از شاه خواست تا درآمد مالیات ملایر را به دارالفنون اختصاص دهد( یغمایی، 1376: 61). بدین ترتیب، تنها مدرسه دولتی ایران نیز بودجه ثابتی به دست آورد.
صرف نظر از مسائل مالی مدرسه مدت ها طول کشید- تا مشکلات آموزش رفع شود. آموزش در مدرسه بنا به دلایلی به سختی صورت می گرفت، اول آنکه نه شاگردان زبان خارجی می دانستند و نه معلمان با زبان فارسی آشنا بودند، در نتیجه، حضور مترجم در هر درس و کلاسی ضروری بود. دوم آنکه دانش آموزان از داشتن معلومات مقدماتی نیز محروم بوده و سطح سواد آن ها فقط در حد خواندن و نوشتن بود(پولاک، 1361: 209). برای رفع مشکل زبان، معلمانی چون پولاک مصمم به یادگیری زبان فارسی می شوند تا دیگر مجبور به حضور مترجم در تدریس نباشند. از سوی دیگر، شاگردان هم با یادگیری زبان خارجی، کم کم توانستند رابطه بهتری با معلمان برقرار کنند. چگونگی رفع مشکل نبود معلومات مقدماتی را نیز بهتر است از نوشته های معلم طب دارالفنون بخوانیم« تصمیم گرفتیم که تعلیمات مقدماتی را نادیده بگیریم یا در بعضی موارد آن را به بعد موکول کنیم»(همان:209)؛ چرا که آموزش مقدماتی وقت زیادی می برد و آن ها به راحتی زمان را برای آموزش طب از دست می دادند. در هر حال تدریس رشته های خاص چون پیاده نظام، سواره نظام، توپخانه، مهندسی، معدن شناسی، علوم طبیعی(فیزیک و شیمی)، داروسازی و طب و جراحی با همه این مشکلات آغاز شد.

پی نوشت ها :

1.کوکاتی(اقبال آشتیانی، 1363: 156) و فوشتی( فلور، 1386: 225) هم در منابع آمده است.
2. البته پولاک نظر دیگری داشته است:« رضاقلی به سمت ریاست مدرسه برگزیده شد و وزیر جنگ و آجودان باشی شاه که فردی به نام عزیزخان بود بازرسی کل مدرسه را زیرنظر گرفت»(پولاک، 1361: 209).

منبع: شمس اردکانی، محمدرضا؛ عظیمی، رقیه سادات؛ قاسملو، فرید؛(1389)، روند تحول پزشکی نوین ایران، از دارالفنون تا تأسیس دانشگاه تهران، تهران: چوگان با همکاری دانشگاه علوم پزشکی تهران، اول/1390.