کیشها و خدایان مصر
سیمای جذاب مصر با معابد، اهرام و آرامگاههای خرسنگی و باستانی این سرزمین پیوند دارد. این اسناد یادمان نظام باورهائی است که چندین هزار سال بر درهی نیل چیره و با وجود بسیاری این آثار هنوز هم دانش ما از این اعتقادات
نویسنده: ورونیکا ایونس
ترجمه باجلان فرخی
ترجمه باجلان فرخی
سیمای جذاب مصر با معابد، اهرام و آرامگاههای خرسنگی و باستانی این سرزمین پیوند دارد. این اسناد یادمان نظام باورهائی است که چندین هزار سال بر درهی نیل چیره و با وجود بسیاری این آثار هنوز هم دانش ما از این اعتقادات کامل نیست. در کیشهای کنونی مصر از اعتقادات پیشین نشانی نیست یا چنین اثری بسیار ناچیز است. دانش ما در شناخت این باورها از بررسی باستانشناختی معابد، اهرام، یافتههای آرامگاهها و از آن شمار پاپیروسها، سنگ نوشتهها و نیز تندیس خدایان گوناگون فراهم شده است.
مصریان باستان به دلایل بسیار به برپا کردن بناهای ماندگار و پایا توجه بسیار داشتند. چنین مینماید که موقعیت اقلیمی و طبیعی و تدفین مردگان در شنزارهای سوزان فرمانروایان را برای دوری جستن از نابودی کامل مردگان خویش به مومیائی کردن مردگان نامدار و برپا کردن مقابر ماندگار واداشته است. این ویژگی و مهارت مصریان باستان در معماری برای ما میراثی غنی را برای شناخت تمدن مصر باستان به جا نهاده و با این همه هنوز شناخت ما از این تمدن باستانی و اعتقادات کهن مردمان این دیار کامل نیست؛ و در دورههای بعد بخش دیگری از اطلاعات ما از گزارش مشاهدات سیاحان و مورخان یونانی فراهم شده است.
برداشت سه گانه این مورخان گاهی متناقض و با یکدیگر همخوانی ندارد. بر طبق این گزارشها مصریان باستان مردمانی افسرده و مرگ اندیش بودند. به استناد همین گزارشها در باورها و مراسم آئینی این مردمان دین گرای آثاری است که با رازهای فرجام جهان پیوند مییابد؛ و سرانجام آن که مصریان باستان برخی از حیوانات را نیایش میکردند. دو برداشت آخر این گزارشها با یکدیگر ناهمخوان و چنین مینماید که با آن که اساطیر مصر از نقش حیوانات بسیاری سرشار است دست کم نزد فرهیختگان و مردان دین نیایش حیوانات کاری نامعقول مینماید.
شرح تصویر: ستونهای معبد لوکسور (نزدیک تب) از بناهای دورهی فرمانروائی امنتحوتپ سوم. پایتخت امنحوتپ سوم در تب و بزرگترین معبد دورهی سلسلهی هیجدهم معبد آمون- رع بود.
اندیشه به مرگ در مصر باستان نشانهای از عشق به زندگی است. در این گزارشها مراد از مصر باستان محدودهی حاصلخیز درهی نیل و جائی است که حاصلخیزی آن از برکت طغیانهای سالانهی نیل فراهم میگردد. شرایط اقلیمی این محدوده از مصر باستان با شرایط صحاری را به سوی خود میکشایند و کوچندگان بدین مناطق پس از مدتی در این سرزمینهای حاصلخیز اسکان مییافتند و با بهره ور شدن از این شرایط به کشاورزی و تمدن شهروندی روی میآوردند؛ و شرایط کشاورزی این مناطق چندان مطلوب بود که طی پنج شش هزار سال اقتصادی شکوفا و شهرهای بسیاری را پدید آورد. در این محدوده از مصر نیروهای طبیعت مورد توجه و خدایان مصریان باستان کنارههای نیل به گونهای با طبیعت پیوند داشت. از این شمار آب و زمین بارور و زاینده از حرمت ویژهای برخوردار بودند. قدرت خورشیدی برای این مردمان قدرتی عادی بود و بیش از آن که به نیایش خورشید بپردازند از آن بیم داشتند.
نیل و زمینهای حاصلخیز کنارههای آن در مصر باستان عامل وحدت آفرین بود. طول نیل کمابیش 640 کیلومتر و بخشندگی آن برای مصریان جذاب و امکان مأواگزینی و اسکان مردمان بسیاری را در کنارههای خود و به ویژه در منطقهی دلتا و جائی که رود به شاخههای متعددی تقسیم میشد فراهم آورده بود. در مصر علیا اما شرایط زیست مشکل و ساکنان این منطقه برای زیست به تلاش بیشتری نیاز داشتند.
هریک از این جوامع باورهائی خاص و خدایانی بومی داشتند. این خدایان از خدایان کهن مناطق دیگر و از آن شمار از خدایان بخشهایی از اروپا و نواحی پیرامون مدیترانه و آسیا متأثر بودند. باورهای این مردمان از درگیریهای نظامی و روابط تجاری آنان با مردمان سرزمینهای دیگر نیز متأثر بود. هریک از این جوامع از خدای بومی خویش هدایت میجستند و پیروزیهای آنان پیروزی خدای آنان بود. عوامل سیاسی نیز در شکل گیری و گسترش این باورها مؤثر بود و وفاداری به فرمانروایان در گسترش این باورها سهم بسیار داشت؛ و در بسیاری از موارد در مصر باستان قدرت و پیروزی برتری اخلاقی را پدید میآورد.
پیروزی اما خدای قوم مغلوب را نابود نمیکرد و در بسیاری از موارد این خدایان مجذوب یکدیگر و ویژگیهای آنان در همدیگر ادغام میشد. در این مسیر خدای پیروز وظایف و سرشتهای خدای مغلوب را نیز به عهده میگرفت و گاه او را در شمار خانوادهی خود یا گروهی از خدایان، که اغلب مجموعهای سه خدائی بود، قرار میداد.
کاهنان قوم مغلوب در چنین شرایطی به ناچار برای جلوگیری از نابود شدن خدای خویش این تحلیل را دامن میزدند و چنین اغماضی در مصر باستان باورهای اسطورهای و روایتهای ویژهای را به دنبال داشت که موجب زایش اسطورههای نو بود. شرایط زندگانی مصریان این مردمان را شکیبا بار میآورد و گرایش اسطوره ای و شاعرانه نخبگان دین سختگیری آنان را کاهش میداد. بدین سان اسطورههای متناقض مصر باستان با همدیگر همزیستی مسالمت آمیزی داشتند و به دلیل اختلاف زمینههای واقعیت تأثرات این اسطورهها جستجوی خاستگاه حقیقی آنان کار آسانی نیست.
ادغام خدایان مختلف گاه به سبب همانندی خاستگاههای کشاورزی و منطقهای آنان فراهم میشد، اما ائتلاف نکردن خدایان مصری و این که غالباً چهرههای اصلی خویش را رها نمیکردند شاید بدان دلیل بود که برای مصریان باستان آداب و شعائر آئینی خاستگاه بسیاری از باورهای آنان بود. آداب و مراسم آئینی در مصر کهن فرایندهائی از طبیعت بود که نظم اجتماعی جوامع روستایی و کشاورزی را ابرام میکرد و در این زمینه شرایط مطلوب کنارههای نیل آئین ها و آداب خاصی را پدید آورده بود که بیشتر از بیم از دست دادن این شرایط مناسب فراهم میشد. شرایط زیستی و زندگانی نیایش کنندگان در هرم خفرن از غراعنهی سلسلهی چهارم در جیزه. ارتفاع تقریبی این هرم 137 متر و سنگهای آن از خرسنگهای آهکی درهی نیل فراهم شده است. آرامگاههای استادانهی فراعنه و اهرام مصر غالباً توسط بردگان و کارگران کشاورز و در فصل طغیان نیل ساخته میشد.
همه جا تغییر مییابد و گاه این دیگرگونی شتابناک است، تغییرات آئینی اما به ویژه در جائی که با نظم و نسق اجتماعی مربوط میشود به آرامی و به اکراه شکل میگیرد. در این میدان اساطیر واسطههایی است که آئینهای سنتی را با رویدادهای واقعی پیوند میدهند و وسیلهای است برای پیدائی خدایان و کیشهای نو.
برای راه بردن به اساطیر مصر آشنائی بیشتر با سرشت دین مصری از کارهای ضروری است. پرداختهای هنرمندانهی مسائل دینی از زمان دور و شاید از زمان سلسلهی دوم در مصر آغاز شد و این پرداختها غالباً اسطورهای و با کیشها و شعائر آینی پیوند داشت. تأکید مصریان باستان بر شعائر آئینی برای ما مشکلات بسیاری را در درک دین مصری و بسیاری از باورهای آغازین مردم مصر فراهم میآورد. با این همه و با وجود غلبه شعائر آئینی بر همهی زمینههای زندگی فردی، دین کهن مصری جزمی و ایستا نبود. دین مصری دینی خلاق بود که به پیروان خود اجازه میداد تخلیل خود را به کار گیرند.
آداب و شعائر آئینی هریک یادآور یک اسطوره و با خدایان و ماجراهای آنان پیوند مییافت و بدین دلیل انحراف از شعائر آئینی، به هر دلیل، شرایط تجدید نظر در اسطورهی مربوط بدان را فراهم میآورد. دیگرگونیهایی که طی قرنها در دین مصری پدید آمد و تغییرات تدریجی آداب و شعائر تناقضات آشکاری را در نقش خدایان پدید آورد که در شناخت اساطیر مصر باید بدان توجه داشت و اسنادی چون سنگ نبشته ها، تندیسهای معابد، نقاشیهای دیوار آرامگاهها، پاپیروسهای مصر و دستنوشته ها را مورد بررسی قرار داد. مصریان باستان به دلایل مختلف آن چه را ما متناقض میدانیم متناقض نمیدانستند و برای آنان این تناقض چیزی همانند تفسیر یک شعر از دو دیدگاه بود، تفسیری که هرکدام زادهی نیروی خیال و اندیشه مفسر است و هیچ یک از آنان را نمیتوان نادیده گرفت. برای فرهیختهی مصری خدایان مصر نمادهائی از جهان و نیروی اخلاقی بود. در دوران فرهیختگی و فرمانروائی جدید (1570- 1085 ق. م) و هنگام که ادیان و اعتقادات دربار فراعنه و اشراف میان مردم رواج یافت بسیاری از اسطورهها از دین جدا و توجه به روایات اسطورهای جدای از دین مورد توجه قرار گرفت. با آن که از باورهای دهقانان مصری باستان اندکی میدانیم چنین مینماید که احتمالاً دهقانان این نمادها را جدی گرفتند. فرهیختگان معاصر مصری نیایش حیوانات در مصر باستان را با وجود تشریح هنرمندانهی خدایان انکار میکنند و بر این عقیدهاند که در این زمینه نقش و ویژگی حیوانات و نه خود آنان مورد توجه مصریان باستان بوده است.
کهن خدایان قبیلهای شاید «فتیش»هایی(1) بودند که با زندگی کوچ نشینان شکارچی یا مردمان جنگجو پیوند داشتند. بسیاری از این قبایل در دورهی پیش از تاریخ اسکان یافتند و خدایان و اساطیر آنان با خدایان بومی و زندگی کشاورزی و زمین، آب، باران و آسمان پیوند یافت. رایجترین فتیش قبیلهای در این دوره شاهین بود که بلند پروازی آن به زودی نماد آسمان شد. قدرتمندترین این شاهین خدایان حورس Horus خدای قبایلی بود که احتمالاً از لیبی به مصر کوچیدند و بر قسمتهای بزرگی از مصر علیا و سفلی تسلط یافتند. مردمان نیایشگر حورس با دیگران ستیزی نداشتند و در قسمتها مختلف درهی نیل و جایی که مردمان بومی آن خدا بانوان و خدایانی چون ایزیس Isis و ست Set را نیایش میکردند. زندگی مسالمت آمیزی را در پیش گرفتند. نیایشگران حورس با آن که خورشید را قدرتی ویرانگر میپنداشتند در سرزمینهای جدید با اسکان و پرداختن به کشاورزی با خورشید خدا و خدای دیگری آشنا شدند که رع Ra نام داشت. رع خدائی بود که شاید نیایش آن از جزایر مدیترانه یا قفقاز به مصر راه یافته و کوچکندگان جدید به تدریج با این خدا آشنا و به گونه ای صلح آمیز به قدرت او گردن نهادند.
در نوشتههای مصری کهن همواره از دو سرزمین مصر علیا و مصر سفلی یاد میشود، و این بدان دلیل است که با آن که اتحاد این دو بخش از مصر عوامل پیشرفت تمدن مصر را فراهم میآورد مردمان این دو بخش پیوسته خود را جدای از یکدیگر میدانستند. نخستین امکان اتحاد این دو بخش توسط پیران رع فراهم شد و اینان مردمانی بودند که پایتخت فرمانروائی خود را در هلیوپولیس Heliopolis بنا نهادند و در دورههای مختلف فرمانروائی مصر این شهر مرکز آموزش دین کاهنان شد. با آن که برتری سیاسی پیروان رع دیری نپائید اما اتحاد مصر و پیوند فرمانروائی با خورشید خدا و کیش خورشیدی نخستین بار توسط پیران رع فراهم شد. بعد از این سنت برآن شد که هر خدای بزرگ به ویژه خدایان فراعنه باید با خورشید خدا پیوند مییافت، و این بدان معنی است که با شهرت یافتن خدایان دیگر و خدایانی که توسط مردم عادی نیایش میشد خدایان رسمی و فرمانروائی از خدایان مردم عادی متمایز شد.
نخستین همراهی خدایان ناسازگار با یکدیگر در حدود 3100 ق. م و به هنگام فرمانروایی منا Menes یا نعرمر Narmer بنیان گذار سلسلهی اول فرمانروایی پدیدار شد. منا از پیروان شاهین خدا حورس و از نخستین شهریارانی است که از او گزارش تاریخی داریم. منا فرمانروای پیروان حورس ساکن مصر علیا با قدرت یافتن پایتخت مصر متحد را در تانیس Thanis در مرز مصر علیا و سفلی و نزدیک ابیدوس Abydos، شهر مقدس اوزیریس خدائی بود که کیش او در سراسر مصر گسترش یافته بود. نعرمر بعدها ممفیس Memphis یا منف، سپیدبارو، را که در نزدیک شهر مقدس کیش خورشیدی هلیوپولیس قرار داشت به پایتختی برگزید؛ و چنین شد که حورس از این پس با کیش خورشید و کیشهای حاصلخیزی و باروری نزدیک و با گذشت زمان پیوند خدایانی چون حورس، رع و اوزیریس میسر شد.
کیفیت فرمانروائی این سلالههای کهن الگوی فراعنه یآینده و به تدریج این باور شکل گرفت که فرعون فرمانروای گزیدهی خدا و واسطهی بین انسانها و خدایان و سرشت او سرشتی خدائی است. در این مسیر نخست فرعون را نماینده خدا بر زمین و با گذشت زمان او را از تبار خدایان و تنها کسی میدانستند که میتوانستند چون کاهنان با خدایان ارتباط برقرار نمایند. در این کیش شهریاران خدایانی بودند که بر زمین فرمان میراندند. در مراسم آئینی گه گاه فرمانروایان به هیأت خدایان با سیمائی تدهین شده، آراسته به زر و زیور بسیار و اغلب سوار بر زورق بر نیایش کنندگان خویش پدیدار و دربارهی مشکلات آنان به داوری میپرداختند و خوراک آنان نیز در این مراسم خوراکی نمادین بود. این داوریها گاهی دربارهی اختلافات و مشاجرات ملکی یا مالیاتهایی بود که باید به فرعون پرداخت میشد و از آن جا که مردم خدایان را چون شهریاران میدیدند فراعنه را نیز در شمار خدایان میدانستند؛ و چنین بود که از دید مردمان این شهریاران همراه با داشتن قدرت فرمانروائی بر رعایای خویش از قدرت کاهنانی که با نیروهای طبیعت رابطه داشتند نیز برخوردار بودند.
حورس- شهریاران کهن شاید با خدای باران ساز یا آسمان خدا پیوند داشتند، این شهریاران اما مجری عدالت و نظم در این زمینه نماد خدایان کیهانی و به ویژه خورشید و رع بودند. رع با دوران دقیق خویش نماد ظلم خدائی و عدالت و در این راه در خدابانو ماعت Mayet تجسم مییافت. از سوی دیگر این ویژگی با احسان نیل و خورشید پیوند مییافت: طغیانهای نیل گاهی کاستی مییافت [یا دیرتر از زمان مورد انتظار انجام میگرفت] و خورشید نیروئی ویرانگر و نیز آفریننده بود. صحاری پیرامون موجب وحدت فیزیکی مصر و این سرزمین را از تهاجم آسان مصون میداشت و نیز مدام استقلال و بهره ورزی از سرشت مفید طبیعت را در خاطر ساکنان درهی نیل زنده میکرد. شهریار چون نماینده خدا و کاهن خدایان نیل و خورشید و او حامی خویش میدانستند. شاه پاسدار نظم خدائی بود: خواست او همه نیک و آنچه پیشبینیناشدنی و با مصائب طبیعت پیوند داشت و ناخواسته تحمیل میشد شر بود. نیکبختی و شرایط مطلوب در حمایت از فرمانروا نهفته بود و آرزوی همگان آن بود که این شرایط مطلوب در زندگی بعد از مرگ نیز ادامه یابد؛ نمونهای از یک کشاورزی درست بزرگترین نیکی بود، در زندگی بعد از مرگ نیز کشاورزی ادامه داشت و مردگان موظف بودند همانند سالهای خوب کشت و زمان زنده بودن به کار در مزارع بپردازند. (این یک قانون بود:و چنین بود که توانگران خادمان خویش را به کشاورزی وا میداشتند تا وظیفهی آنان را انجام دهد و در زندگی پس از مرگ نیز این کار را ادامه دهند و نهادن و نقش کردن نمونههای اوشبتی) (2) در آرامگاههای توانمندان هم بدین دلیل بود.
تمایز کیش و خداشناسی در مصر باستان اندک و هم بدین دلیل مرزهای دین و آن چه امروز سیاست مینامیم مشخص نبود. مرز بین اختیارات معابد و دولت در مصر باستان نامشخص و هریک دیگری را تأیید میکرد. شاه خدا پنداشته میشد و با گذشت زمان شاه در زندگانی روزمره چون خدا نیایش میشد. فرهیختگان مصری اما فرعون را «خدای خوب» و خدایان حامی او را «خدایان بزرگ» مینامیدند. خدا بودن یا خدا نبودن فرعون و خدا فرمانروا بودن وی بر زمین با تجدید قانون گذاری آئینی و رویدادهای اسطورهای پیوند داشت.
بخش بزرگی از ساختار اساطیر با پیدائی سلسله مراتب بر زمین، نظام زمینداری و ایجاد اشکال آئینی پیوند داشت. اساطیر مصر را میتوان کوششی دانست که در جهت نگهداری اقتدار شاه انجام میگرفت و بی شک برخی دگرگونیهای اعتقادات دینی در پیدائی دودمانهای فرمانروائی جدید و جا به جائی قدرت از قسمتی از کشور به قسمت دیگر تأثیر داشت. با این همه این گونه از بررسی نگرشی جدید است. مصریان باستان این نکته را که شاهان آنان از اقتداری خدائی برخوردارند باور داشتند و چنین نظری خاص فرمانروا و تأکید وی بر این اصل به خاطر ادامهی فرمانروائی خویش نبود. مصری باستان اعتقاد داشت که شاه واسطهی مستقیم میان انسانها و خداست و ساکنان مصر نمیتوانند بدون وی از موهبتهای خدایان برخوردار شوند. بدین سان خدمتگزاری شاه و فراهم آوردن وسیله آسایش و رفاه وی از مهمترین وظایف هریک از رعایای او بود و شاه نیز در این راه به سهم خود موظف بود شعائر آئینی را رعایت و در انجام وظایف خویش برای حفظ سرشت خدایی خود کوشا و حمایت خدایان را جلب نماید.
آسایش روح فرعون بعد از مرگ وی از اهمیت بسیاری برخوردار و یکی از راههایی بود که با دین شیفتگی و کیش اوزیریس Osiris پیوند یافت. ادبیات کهن مصر در این زمینه از غنای خاصی برخوردار است. نوشتههای به دست آمده از اهرام مجموعهای از اوراد و طلسم نوشتههایی است که در آنها از کیفیت گذر سالم فراعنه به جهان دیگر و دیگر ریختی و به هیأت خدایان درآمدن آنان سخن رفته است و برای ما بهترین کلید راه بردن به اعتقادات کهن و درک اسطورهای مصریان باستان از هنر است. مزید بر نوشتههای به دست آمده از اهرام روایتهای بلند و درامهای متکی بر اساطیر بسیاری از دورهی کهن برای ما به یادگار مانده است. اهرام نوشتهها در شمار کهنترین ادبیات دینی شناخته شده جهان است و کهنترین آنان به اواسط هزارهی سوم پیش از میلاد راه مییابد و اغلب آنان از اهرام بازمانده از سلسله پنجم و ششم است. این گونه از رسم تدفین فقط خاص فرعون بود و در دورههای ضعف فرمانروائی مردم عادی نیز برخی از این مراسم را در آرزوی داشتن زندگانی مطلوب پس از مرگ برای مردگان خویش اجرا میکردند و چنین آرزویی درساختار اساطیر تأثیر داشت؛ با این همه در تابوت نوشتهها و کتاب مرده، بازمانده از سلسله دوازدهم و سیزدهم، از این اعتقادات جدید نشانهها اندک است. این اسناد نیز اشکال کهن اساطیر را بر ما نمایان و ما را با شرح نمادها و مراسم آئینی خدایان آشنا میسازند.
با آن که پیشینه خدایان مصر شاید به فتیشهای قبایل و مردمان شکارچی باز میگردد، و با آن که مصریان محافظه کار هرگز آثار خدایان اصلی را در اساطیر خویش محو نکرده و این خدایان حضور خود را در آثار هنری به هیأت حیوانات یا انسانهایی که سرحیوانی یا دست کم شاخدار دارند حفظ کردهاند- با این همه خدایان مصری هم از آغاز انسان ریخت بودند. سرشت کیش مصری، تأثیر متقابل واقعیت و اسطوره و معرفی فرعون با سرشاهین- خدا حورس گویای این واقعیت است. خدایان تا حدی شبیه پیروان خویشند و در اکثر نقشها و تندیسهای کهن همانند جنگجویان دامن مردانهی کوتاهی بر تن دارند. بسیاری از این خدایان ریش بزی تا بداری دارند که نماد بز و تجسم باروری است و برای تأکید بیشتر دُمی پرمو نیز از پشت آنان آویخته است. فراعنه نیز دامن مردم جنگجو را میپوشیدند و از پشت آنان نیز دم پرموئی آویخته بود. کاهنان نیز چنین بودند و به ویژه در دوره فرمانروائی جدید پوشاکی باستانی و از این قبیل داشتند. خدابانوان پیراهنهای ساده و بلندی میپوشیدند که تا قوزک آنان میرسید. کلاه گیس وزین خدایان و خدابانوان سرحیوانی آنان را آرایش و آنان را به هیأت انسانی نزدیکتر میکرد. فتیش کهن در آغاز حیوان نبود و اغلب نشان نمادینی بود که روی سر یا در دست خدا یا در کنار نام او، که با خط هیروگلف نوشته میشد، قرار میگرفت؛ و از این شمار بود سلاح صاعقه آفرین مین Min و تیروکمان نیت Neith.
شرح تصویر: آپیس نر گاو نماد خدای ترکیبی آفرینش، مرگ و امیدزایش پس از مرگ (بتاح- سوکر- اوزیریس) به گزارش دناتین آمون کاهن معبد آمون- رع در دورهی سلسلهی بیستم آبیس نماد خدایان مختلف و شفیع زایش دیگر بار تا زندگی جاودان است و از او در انجام مراسم تدفین افراد خاندان سلطنتی یاری میجسته اند.
کیش ویژهی این خدایان حق ویژهی فرعون و انجام مراسم آئینی آنان وظیفهی او بود و این کار موجب حمایت خدایان قرار گرفتن فرعون و بهره مند شدن مردمان از موهبتهای خدایان بود. این کیشها بازتاب نظم اجتماعی معاصر فرعون و عاملی بودند که این نظم را تأیید میکردند. در این راه وظیفه فرعون همانند جادو ابتدائی و فرعون با طبقه بندی کردن رویدادهای آئینی در هر مورد به شرح موقعیتی خاص در نقشها و بیانهای آئینی میپرداخت و بدین کار قدرت قانونی میبخشید؛ و از آن جا که فرعون نمیتوانست در طی سال و هر روز برای اجرای وظیفهی خویش در معبدی حاضر شود در هر معبد کاهنی والا مقام جایگزین و برگزیده شاه شد.
در کیش شهر، بزرگ کاهنان مردان مهمی بودند که از جانب شاه برگزیده میشدند و از ثروت بسیاری برخوردار میشدند. با گذشت زمان در بسیاری از معابد به ویژه در تب Thebes مرکز کیش آمون – رع Amon- Ra مقام کاهن اعظم موروثی و کاهنان از قدرت و استقلال ویژهای برخوردار شدند. پس از چندی این کاهنان بسیاری از کارهای خود را به کاتبان وانهادند و انجام کارهای آئینی معبد به عهده آنان بود و در طول روز مبعد چهار پاسدار داشت که هریک به نوبت وظیفه خود را انجام میدادند. در معبد مزید بر کاهنان کاهنههایی نیز وجود داشتند که کار آنان رقصیدن و نواختن موسیقی برای سرگرمی خدایان بود. این کاهنه ها را به ویژه در معبد آمون – رع زنان غیر رسمی خدایان میپنداشتند و این زنان و زن رسمی خدا که غالباً یک شاهدخت بود با باروری پیوند داشتند. ادارهی کارهای معبد به عهدهی کاهنان در درون معبد دیوانسالاری خاصی وجود داشت و کار دیگر کاهنان اعظم داوری بود. در دیدارهای خدا از شهر، کاهنان خدا را ایستاده بر زورقی طلائی به گردش میبردند (و این تقلیدی بود از دیدار فرعون به هنگام دیدار قلمرو خویش در امتداد نیل). در دیدارهای خدا از شهر مردم شکوائیه خود را به اشکال مختلف به خدا میدادند و خدا با حرکت زورق به جلو یا عقب دربارهی آنان داوری میکرد. این که گه گاه تکرار میشد و به اعتقاد مردم عنایت خدا بدانان با نیک انجامی آنان پیوند داشت.
بدین سان مقام کاهن اعظم در بسیاری از زمینهها همپای فرعون، حاکمان و والیان ایالتی بود و هرگاه که قدرت فراعنه کاستی مییافت کاهن اعظم جای خالی آنان را در صحنه قدرت نمائی اشغال میکرد و در دورههای شکستهای نظامی یا هنگامی که خون فرعون با خون میرندهای عادی میآمیخت به قدرت کامل دست مییافت. این روند در دورهی فرمانروایی جدید با قدرت یافتن بیشتر آمون – رع به اوج خود رسید. ثروت به دست آمده از پیروزیها به خزانهی معبد سرازیر و این ثروت برای گسترش بیشتر کیش آمون- رع مورد بهره برداری قرار گرفت. در این دوره کاهن اعظم آمون- رع بر دیگر کاهنان فرمان میراند و با کاستی گرفتن ثروت دودمان فرمانروائی کاهنان آمون- رع به قدرت بیشتری دست یافتند. در دورهی سلسله هیجدهم کاهن اعظم و تاجبخش و هم او بود که با حمایت از حتشپسوت Hatshepsut نخستین زن فرعون را به قدرت رسانید وحتشپسوت را جانشین تحموتمس سوم Thutmosis III کرد. با این همه این بدعت گذاری توسط اخناتون Akhenaten [(امنحوتپ چهارم) ] مردود و پس از مرگ به ارث رسیدن مقام کاهن اعظم را دیگرگون سازد. این تلاش فرعون در جهت حفظ قدرت و بدان دلیل بود که با آن کاهنان رسماً نمایندگان فرعون، حامی وی و از او پیروی میکردند اما آنان را یارای آن بود که قدرت خویش را در راههای غیرقابل پیش بینی به کار گیرند. این تحول در زمانی انجام شد که دین مصر کهن قدرت یافته و اساطیر دهقانان ساده و مطیع هنوز در جستجوی تشریح نیروهای طبیعت بود.
به طور کلی در دوران وحدت و یکپارچگی مصر تمام خدایان بزرگ و خدایانی که در گذشته خدایانی محلی بودند در سراسر مصر نیایش میشدند. گاهی در برخی شهرها یا منطقهای خاص خدائی بیش از خدایان دیگر مورد توجه قرار میگرفت اما به هرحال این خدا نیز به گونهای اسطورهای با دیگر خدایان مصری پیوند مییافت.
در سراسر تاریخ مصر مهمترین خدایان این دیار به گونهای اسطورهای با نیروهای آفرینش، حاصلخیزی و یا خورشید پیوند داشتند. کیش کهن اوزیریس نیز، که بعدها در دین مصری جنبهای مسلط یافت، با گذشت زمان از کیش مرده به کیش باروری و حاصلخیزی یا زندگی تبدیل شد، اگرچه این زندگی همانا زندگی بعد از مرگ بود. اوزیریس با گذشت زمان با خورشید پیوند یافت. فرعون بدعت گذار سه قرن بعد کاهن اعظم مدعی کهانت نیل علیا و نایب فرمانروائی آن برای آمون- رع و خواستار حکومتی بود که از جانب کاهنان اداره شود.
از دورهی فرمانروایی سلسلهی بیست و یکم با وجود ادامهی فرمانروایی این دودمان بر شمال فرمانروائی بر جنوب صوری در مصر علیا حکومت در ادارهی امور ناتوان و زوال طولانی فرمانروائی کهن مصر آغاز شد. همراه این دگرگونی قدرت کاهنان نیز کاستی گرفت و این بدان دلیل بود که یکی از فرماندهان نظامی در کهانت آمون- رع نفوذ کرده بود. فرعون توانست با جلب نظر کاهنان پس خود را به مقام کاهن اعظم منسوب و سنت یافت و به تدریج به قلمرو زندگی راه یافت. پیوند کیش با کیش باروری تنها خاص مصر نیست و در اساطیر سرزمینهای دیگر و از آن شمار در اسطورهی یونانی هادس Hades (در اساطیر یونان برادر زئوس و شوهر پرسفونه و خود خدای جهان زیرین بود) و پرسفونه Persephone (ملکه جهان زیرین که نیمی از سال را در دوزخ و نیمی را بر زمین به سر میبرد. «اساطیر یونان» ) تکرار شده و شاید توجه پلوتارک Plotarch (مورخ و نویسنده یونانی 46-120؟ میلادی) به اسطورهی اوزیریس هم بدین دلیل بود. اسطورهی اوزیریس از اندک اسطورههایی است که گزارشها و اسناد باستانشناختی بسیاری جزئیات آن را بر ما روشن میسازد و گزارشهای پلوتارک در این میان از بهترین گزارشها است. مرگ خدایان و به ویژه شهر خدایان نیز در اساطیر نمونهها بسیار دارد و ناشناخته نیست.
حورس خدا با نماد شاهین تجسم مییافت و تنها خدائی بود که در آغاز با باروری و آفرینش پیوندی نداشت. بدان سان که گفته شد حورس در آغاز خدای مردمانی شکارچی یا که خدای جنگ بود و از زمان فرمانروائی منا و وحدت دو سرزمین با کیش خورشید پیوند یافت. از این زمان به بعد شاهین نماد عظمت پادشاهی و نماد فراعنهای شد که بر تخت جلوس میکردند و تلاش پیوند نیایش خورشید و حورس روایتهای افسانهای را پدید آورد که طی آن چشم راست این شاهین خدای آسمان خورشید و چشم چپش ماه بود.
شرح تصویر: بقایای معبد ملکه حتشپسوت. این معبد در دیرالبحری و در نکروپولیس، تبس، و کنار معبد مراسم تدفین شهریاران سلسلهی یازدهم بنا شده بود. برخلاف دیگر معابد سلطنتی سلسلهی هیجدهم که در دل صخرههای روبه ربه روی درهی دور افتاده شهریاران تراشیده شده و از آرامگاه آنان و دره نیل فاصله دارد معبد حتشپسوت در کنار آرامگاه او ساخته شده و با خیابانی سنگفرش و طولانی به یکدیگر مربوط میشد.
حورس چون آسمان- خدا در پیوند با کشاورزی نیز به اساطیر مصر راه یافت. نزد مردم مصر آب خاستگاه حاصلخیزی و باروری و آسمان اقیانوسی بود که نیل زمینی از آن جا سرچشمه میگرفت. هیاکل آسمانی نیز در کشاورزی نقش ویژهای داشتند، برای مثال، ستارهی شعرای یمانی با کاروان کُش به نام سپدت Septet یا سوتحیس Sothis و بعدها ایزیس که به هنگام طغیان سالانهی نیل و برپائی مراسم آغاز سال نو کشاورزی به هنگام طلوع خورشید در آسمان شرق پدیدار میشد نزد مصریان از احترام و تقدس خاصی برخوردار بود. بررسی آسمان و ستارگان در هلیوپولیس از دیرباز مورد توجه و با گذشت زمان بررسی پیوند ستاره شناسی و کشاورزی رواج یافت.
در دورهی سلسلهی پنجم یگانگی حورس و خورشید بیشتر و هم در این زمان بود که کیش هلیوپولیس و بزرگداشت خورشید – خدا رع دیگر بار برتری یافت. در این دوره حورس پسر رع و شاهین- حورس با خدای دیگری که او نیز حورس نامیده میشد و پسر ایزیس و اوزیریس یا جب Geb و نوت Nut و نوهی خورشید خدا بود یکی پنداشته شد. این خدای ترکیبی پس از این نیز نماد شاهین ماند و مزید بر نماد قدرت و بزرگی به اسطورههای اوزیریس راه یافت. پیوند حورس با اسطوره اوزیریس گویای آن است که اوزیریس به تدریج قلمرو مردگان را ترک و به زندگی بازگشت. این دو خدا نقش مهمی در برهم کنش اسطوره و مراسم آئینی داشتند و پیوند آنان در کیش مصر همانا پیوند مرگ و زندگی بود؛ و چنین مینماید که اهمیت یافتن کیش مردگان یا نیاش نیاکان از یکی شدن دو حورس خدا و پیوند حورس وازیریس فراهم آمد.
با آن که در شکل گیری اعتقادات مصری شاید پیوندی مداوم یا الگوئی چرخهای وجود دارد چنین مینماید که نظامهای دین مصری به هیچ وجه در جان مردمان به شکل طبیعی و بدون آموزش شکل نگرفتهاند. تأکید بسیار بر آموزش سنجیدهی این اعتقادات توسط شهریاران یا کاهنان برای فرو نشانیدن جاه طلبی آنان کار نادرستی است؛ و با این همه دانش ما از اعتقادات این مردمان به خدایان مختلف گویای آن است که دین مصری در پیوند با نظامهای اصلی و مراکز کیشهای بزرگ مصر شکل گرفته است.
اسناد یافته شده در مراکز کیش و اسناد کهن مربوط به اعتقادات مصری در بردارندهی اسناد دینی پدید آمده در مراکز کیش است. این اسناد را زبان نمادین آئینی متکی بر رویدادهای اسطورهای است و از این طریق با توجه به زبان نمادین آئینی میتوان به درستی محتوای اسناد به دست آمده راه یافت. در این دفتر پیش از آن که به بحث دربارهی هر یک از خدایان بپردازیم ضروری است از چهار مرکز بزرگ کیشهای هلیوپولیس، هرموپولیس Hermopolis، ممفیس Memphis و تبس Thebes (تب) سخن بگوئیم. از کهنترین اشکال پیش از تاریخ کیش اوزیریس و شکلهای بعدی جانشین این نظام نیز در مبحثی جداگانه سخن خواهیم گفت.
بسیاری از اسطورههای مصر از اسطورههای آفرینش جهان تا پیدائی حورس شهریار در سراسر این دیار و در دورههای مختلف عمومی بود. فراعنهی مصر در همهی دورهها خود را از تبار حورس میدانستند و قدرت آنان نماد قدرت حورس بود. از آزمون حورس پیش از رسیدن وی به شهریاری گزارشهای بسیاری وجود دارد و این گزارشها گویای پیوند حورس با اوزیریس است. حتی هنگامی که مصر با سرزمینهای دیگر رابطه برقرار کرد و به هنگام دیدار هرودوت و پلوتارک از این دیار حورس از اهمیت بسیار برخوردار بود. دانش ما از توالی بخش کهن این اسطوره کمتر و تفاوتهای این اسطوره در چهار مرکز بزرگ کیش با تفاوت تفسیر اسطورههای آفرینش این چهار مرکز پیوند دارد. موقعیت خدایان در این مراکز متأثر از خاستگاه اسطوره شناختی آنان و قدرت آنان در آفرینش جهان مربوط بود و قدرت فرعون و خداگونه پنداشتن وی نیز میراثی بود که با خدازادگی وی پیوند داشت.
دقیقتر آن است که نظام مختلف کیشهای مصری را به جای تأثر این کیشها از اعتقادات مختلف متأثر از تفسیرهای متفاوت این مراکز بدانیم، چرا که فرهیختگان مصر باستان غالباً این کیشها را محترم میداشتند و برای آنان این تعابیر جلوههای مختلف حقیقت بود. جز در دورهی کوتاه آتن گرائی تنها کاهنان هلیوپولیس جزمی بودند، و کیش این مرکز برای ما شناختهترین کیشهای مصری است. نظامهای دیگر در اصل گونههای مختلفی از دکترین یا آموزهی هلیوپولیس و تلاش آنان در جهت تحمیل برتری کیشی بر کیش دیگر اندک بود. مصریان شاید میاندیشیدند پیکرنگاری و کاربرد زبانی نمادین تصویر بهتری از تصورات گذرای متوالی و ناشناختهها را به دست میدهد.
در چهار مرکز بزرگ کیش به ویژه زمانی از چنین زبانی استفاده میشد که در متون دینی خویش آموزه یکیهان شناخت خویش را مطرح میکردند و تلاش آنان بر آن بود که از رقیبان متمایز باشند. در این مسیر کاهنان مرکز کیش زمینههایی از آموزهی رقیبان خویش را به وام میگرفتند و تلاش آنان بر آن بود که آموزهی خویش را جامع سازند.
مصریان باستان به دلایل بسیار به برپا کردن بناهای ماندگار و پایا توجه بسیار داشتند. چنین مینماید که موقعیت اقلیمی و طبیعی و تدفین مردگان در شنزارهای سوزان فرمانروایان را برای دوری جستن از نابودی کامل مردگان خویش به مومیائی کردن مردگان نامدار و برپا کردن مقابر ماندگار واداشته است. این ویژگی و مهارت مصریان باستان در معماری برای ما میراثی غنی را برای شناخت تمدن مصر باستان به جا نهاده و با این همه هنوز شناخت ما از این تمدن باستانی و اعتقادات کهن مردمان این دیار کامل نیست؛ و در دورههای بعد بخش دیگری از اطلاعات ما از گزارش مشاهدات سیاحان و مورخان یونانی فراهم شده است.
برداشت سه گانه این مورخان گاهی متناقض و با یکدیگر همخوانی ندارد. بر طبق این گزارشها مصریان باستان مردمانی افسرده و مرگ اندیش بودند. به استناد همین گزارشها در باورها و مراسم آئینی این مردمان دین گرای آثاری است که با رازهای فرجام جهان پیوند مییابد؛ و سرانجام آن که مصریان باستان برخی از حیوانات را نیایش میکردند. دو برداشت آخر این گزارشها با یکدیگر ناهمخوان و چنین مینماید که با آن که اساطیر مصر از نقش حیوانات بسیاری سرشار است دست کم نزد فرهیختگان و مردان دین نیایش حیوانات کاری نامعقول مینماید.
اندیشه به مرگ در مصر باستان نشانهای از عشق به زندگی است. در این گزارشها مراد از مصر باستان محدودهی حاصلخیز درهی نیل و جائی است که حاصلخیزی آن از برکت طغیانهای سالانهی نیل فراهم میگردد. شرایط اقلیمی این محدوده از مصر باستان با شرایط صحاری را به سوی خود میکشایند و کوچندگان بدین مناطق پس از مدتی در این سرزمینهای حاصلخیز اسکان مییافتند و با بهره ور شدن از این شرایط به کشاورزی و تمدن شهروندی روی میآوردند؛ و شرایط کشاورزی این مناطق چندان مطلوب بود که طی پنج شش هزار سال اقتصادی شکوفا و شهرهای بسیاری را پدید آورد. در این محدوده از مصر نیروهای طبیعت مورد توجه و خدایان مصریان باستان کنارههای نیل به گونهای با طبیعت پیوند داشت. از این شمار آب و زمین بارور و زاینده از حرمت ویژهای برخوردار بودند. قدرت خورشیدی برای این مردمان قدرتی عادی بود و بیش از آن که به نیایش خورشید بپردازند از آن بیم داشتند.
نیل و زمینهای حاصلخیز کنارههای آن در مصر باستان عامل وحدت آفرین بود. طول نیل کمابیش 640 کیلومتر و بخشندگی آن برای مصریان جذاب و امکان مأواگزینی و اسکان مردمان بسیاری را در کنارههای خود و به ویژه در منطقهی دلتا و جائی که رود به شاخههای متعددی تقسیم میشد فراهم آورده بود. در مصر علیا اما شرایط زیست مشکل و ساکنان این منطقه برای زیست به تلاش بیشتری نیاز داشتند.
هریک از این جوامع باورهائی خاص و خدایانی بومی داشتند. این خدایان از خدایان کهن مناطق دیگر و از آن شمار از خدایان بخشهایی از اروپا و نواحی پیرامون مدیترانه و آسیا متأثر بودند. باورهای این مردمان از درگیریهای نظامی و روابط تجاری آنان با مردمان سرزمینهای دیگر نیز متأثر بود. هریک از این جوامع از خدای بومی خویش هدایت میجستند و پیروزیهای آنان پیروزی خدای آنان بود. عوامل سیاسی نیز در شکل گیری و گسترش این باورها مؤثر بود و وفاداری به فرمانروایان در گسترش این باورها سهم بسیار داشت؛ و در بسیاری از موارد در مصر باستان قدرت و پیروزی برتری اخلاقی را پدید میآورد.
پیروزی اما خدای قوم مغلوب را نابود نمیکرد و در بسیاری از موارد این خدایان مجذوب یکدیگر و ویژگیهای آنان در همدیگر ادغام میشد. در این مسیر خدای پیروز وظایف و سرشتهای خدای مغلوب را نیز به عهده میگرفت و گاه او را در شمار خانوادهی خود یا گروهی از خدایان، که اغلب مجموعهای سه خدائی بود، قرار میداد.
کاهنان قوم مغلوب در چنین شرایطی به ناچار برای جلوگیری از نابود شدن خدای خویش این تحلیل را دامن میزدند و چنین اغماضی در مصر باستان باورهای اسطورهای و روایتهای ویژهای را به دنبال داشت که موجب زایش اسطورههای نو بود. شرایط زندگانی مصریان این مردمان را شکیبا بار میآورد و گرایش اسطوره ای و شاعرانه نخبگان دین سختگیری آنان را کاهش میداد. بدین سان اسطورههای متناقض مصر باستان با همدیگر همزیستی مسالمت آمیزی داشتند و به دلیل اختلاف زمینههای واقعیت تأثرات این اسطورهها جستجوی خاستگاه حقیقی آنان کار آسانی نیست.
ادغام خدایان مختلف گاه به سبب همانندی خاستگاههای کشاورزی و منطقهای آنان فراهم میشد، اما ائتلاف نکردن خدایان مصری و این که غالباً چهرههای اصلی خویش را رها نمیکردند شاید بدان دلیل بود که برای مصریان باستان آداب و شعائر آئینی خاستگاه بسیاری از باورهای آنان بود. آداب و مراسم آئینی در مصر کهن فرایندهائی از طبیعت بود که نظم اجتماعی جوامع روستایی و کشاورزی را ابرام میکرد و در این زمینه شرایط مطلوب کنارههای نیل آئین ها و آداب خاصی را پدید آورده بود که بیشتر از بیم از دست دادن این شرایط مناسب فراهم میشد. شرایط زیستی و زندگانی نیایش کنندگان در هرم خفرن از غراعنهی سلسلهی چهارم در جیزه. ارتفاع تقریبی این هرم 137 متر و سنگهای آن از خرسنگهای آهکی درهی نیل فراهم شده است. آرامگاههای استادانهی فراعنه و اهرام مصر غالباً توسط بردگان و کارگران کشاورز و در فصل طغیان نیل ساخته میشد.
همه جا تغییر مییابد و گاه این دیگرگونی شتابناک است، تغییرات آئینی اما به ویژه در جائی که با نظم و نسق اجتماعی مربوط میشود به آرامی و به اکراه شکل میگیرد. در این میدان اساطیر واسطههایی است که آئینهای سنتی را با رویدادهای واقعی پیوند میدهند و وسیلهای است برای پیدائی خدایان و کیشهای نو.
برای راه بردن به اساطیر مصر آشنائی بیشتر با سرشت دین مصری از کارهای ضروری است. پرداختهای هنرمندانهی مسائل دینی از زمان دور و شاید از زمان سلسلهی دوم در مصر آغاز شد و این پرداختها غالباً اسطورهای و با کیشها و شعائر آینی پیوند داشت. تأکید مصریان باستان بر شعائر آئینی برای ما مشکلات بسیاری را در درک دین مصری و بسیاری از باورهای آغازین مردم مصر فراهم میآورد. با این همه و با وجود غلبه شعائر آئینی بر همهی زمینههای زندگی فردی، دین کهن مصری جزمی و ایستا نبود. دین مصری دینی خلاق بود که به پیروان خود اجازه میداد تخلیل خود را به کار گیرند.
آداب و شعائر آئینی هریک یادآور یک اسطوره و با خدایان و ماجراهای آنان پیوند مییافت و بدین دلیل انحراف از شعائر آئینی، به هر دلیل، شرایط تجدید نظر در اسطورهی مربوط بدان را فراهم میآورد. دیگرگونیهایی که طی قرنها در دین مصری پدید آمد و تغییرات تدریجی آداب و شعائر تناقضات آشکاری را در نقش خدایان پدید آورد که در شناخت اساطیر مصر باید بدان توجه داشت و اسنادی چون سنگ نبشته ها، تندیسهای معابد، نقاشیهای دیوار آرامگاهها، پاپیروسهای مصر و دستنوشته ها را مورد بررسی قرار داد. مصریان باستان به دلایل مختلف آن چه را ما متناقض میدانیم متناقض نمیدانستند و برای آنان این تناقض چیزی همانند تفسیر یک شعر از دو دیدگاه بود، تفسیری که هرکدام زادهی نیروی خیال و اندیشه مفسر است و هیچ یک از آنان را نمیتوان نادیده گرفت. برای فرهیختهی مصری خدایان مصر نمادهائی از جهان و نیروی اخلاقی بود. در دوران فرهیختگی و فرمانروائی جدید (1570- 1085 ق. م) و هنگام که ادیان و اعتقادات دربار فراعنه و اشراف میان مردم رواج یافت بسیاری از اسطورهها از دین جدا و توجه به روایات اسطورهای جدای از دین مورد توجه قرار گرفت. با آن که از باورهای دهقانان مصری باستان اندکی میدانیم چنین مینماید که احتمالاً دهقانان این نمادها را جدی گرفتند. فرهیختگان معاصر مصری نیایش حیوانات در مصر باستان را با وجود تشریح هنرمندانهی خدایان انکار میکنند و بر این عقیدهاند که در این زمینه نقش و ویژگی حیوانات و نه خود آنان مورد توجه مصریان باستان بوده است.
کهن خدایان قبیلهای شاید «فتیش»هایی(1) بودند که با زندگی کوچ نشینان شکارچی یا مردمان جنگجو پیوند داشتند. بسیاری از این قبایل در دورهی پیش از تاریخ اسکان یافتند و خدایان و اساطیر آنان با خدایان بومی و زندگی کشاورزی و زمین، آب، باران و آسمان پیوند یافت. رایجترین فتیش قبیلهای در این دوره شاهین بود که بلند پروازی آن به زودی نماد آسمان شد. قدرتمندترین این شاهین خدایان حورس Horus خدای قبایلی بود که احتمالاً از لیبی به مصر کوچیدند و بر قسمتهای بزرگی از مصر علیا و سفلی تسلط یافتند. مردمان نیایشگر حورس با دیگران ستیزی نداشتند و در قسمتها مختلف درهی نیل و جایی که مردمان بومی آن خدا بانوان و خدایانی چون ایزیس Isis و ست Set را نیایش میکردند. زندگی مسالمت آمیزی را در پیش گرفتند. نیایشگران حورس با آن که خورشید را قدرتی ویرانگر میپنداشتند در سرزمینهای جدید با اسکان و پرداختن به کشاورزی با خورشید خدا و خدای دیگری آشنا شدند که رع Ra نام داشت. رع خدائی بود که شاید نیایش آن از جزایر مدیترانه یا قفقاز به مصر راه یافته و کوچکندگان جدید به تدریج با این خدا آشنا و به گونه ای صلح آمیز به قدرت او گردن نهادند.
در نوشتههای مصری کهن همواره از دو سرزمین مصر علیا و مصر سفلی یاد میشود، و این بدان دلیل است که با آن که اتحاد این دو بخش از مصر عوامل پیشرفت تمدن مصر را فراهم میآورد مردمان این دو بخش پیوسته خود را جدای از یکدیگر میدانستند. نخستین امکان اتحاد این دو بخش توسط پیران رع فراهم شد و اینان مردمانی بودند که پایتخت فرمانروائی خود را در هلیوپولیس Heliopolis بنا نهادند و در دورههای مختلف فرمانروائی مصر این شهر مرکز آموزش دین کاهنان شد. با آن که برتری سیاسی پیروان رع دیری نپائید اما اتحاد مصر و پیوند فرمانروائی با خورشید خدا و کیش خورشیدی نخستین بار توسط پیران رع فراهم شد. بعد از این سنت برآن شد که هر خدای بزرگ به ویژه خدایان فراعنه باید با خورشید خدا پیوند مییافت، و این بدان معنی است که با شهرت یافتن خدایان دیگر و خدایانی که توسط مردم عادی نیایش میشد خدایان رسمی و فرمانروائی از خدایان مردم عادی متمایز شد.
نخستین همراهی خدایان ناسازگار با یکدیگر در حدود 3100 ق. م و به هنگام فرمانروایی منا Menes یا نعرمر Narmer بنیان گذار سلسلهی اول فرمانروایی پدیدار شد. منا از پیروان شاهین خدا حورس و از نخستین شهریارانی است که از او گزارش تاریخی داریم. منا فرمانروای پیروان حورس ساکن مصر علیا با قدرت یافتن پایتخت مصر متحد را در تانیس Thanis در مرز مصر علیا و سفلی و نزدیک ابیدوس Abydos، شهر مقدس اوزیریس خدائی بود که کیش او در سراسر مصر گسترش یافته بود. نعرمر بعدها ممفیس Memphis یا منف، سپیدبارو، را که در نزدیک شهر مقدس کیش خورشیدی هلیوپولیس قرار داشت به پایتختی برگزید؛ و چنین شد که حورس از این پس با کیش خورشید و کیشهای حاصلخیزی و باروری نزدیک و با گذشت زمان پیوند خدایانی چون حورس، رع و اوزیریس میسر شد.
کیفیت فرمانروائی این سلالههای کهن الگوی فراعنه یآینده و به تدریج این باور شکل گرفت که فرعون فرمانروای گزیدهی خدا و واسطهی بین انسانها و خدایان و سرشت او سرشتی خدائی است. در این مسیر نخست فرعون را نماینده خدا بر زمین و با گذشت زمان او را از تبار خدایان و تنها کسی میدانستند که میتوانستند چون کاهنان با خدایان ارتباط برقرار نمایند. در این کیش شهریاران خدایانی بودند که بر زمین فرمان میراندند. در مراسم آئینی گه گاه فرمانروایان به هیأت خدایان با سیمائی تدهین شده، آراسته به زر و زیور بسیار و اغلب سوار بر زورق بر نیایش کنندگان خویش پدیدار و دربارهی مشکلات آنان به داوری میپرداختند و خوراک آنان نیز در این مراسم خوراکی نمادین بود. این داوریها گاهی دربارهی اختلافات و مشاجرات ملکی یا مالیاتهایی بود که باید به فرعون پرداخت میشد و از آن جا که مردم خدایان را چون شهریاران میدیدند فراعنه را نیز در شمار خدایان میدانستند؛ و چنین بود که از دید مردمان این شهریاران همراه با داشتن قدرت فرمانروائی بر رعایای خویش از قدرت کاهنانی که با نیروهای طبیعت رابطه داشتند نیز برخوردار بودند.
حورس- شهریاران کهن شاید با خدای باران ساز یا آسمان خدا پیوند داشتند، این شهریاران اما مجری عدالت و نظم در این زمینه نماد خدایان کیهانی و به ویژه خورشید و رع بودند. رع با دوران دقیق خویش نماد ظلم خدائی و عدالت و در این راه در خدابانو ماعت Mayet تجسم مییافت. از سوی دیگر این ویژگی با احسان نیل و خورشید پیوند مییافت: طغیانهای نیل گاهی کاستی مییافت [یا دیرتر از زمان مورد انتظار انجام میگرفت] و خورشید نیروئی ویرانگر و نیز آفریننده بود. صحاری پیرامون موجب وحدت فیزیکی مصر و این سرزمین را از تهاجم آسان مصون میداشت و نیز مدام استقلال و بهره ورزی از سرشت مفید طبیعت را در خاطر ساکنان درهی نیل زنده میکرد. شهریار چون نماینده خدا و کاهن خدایان نیل و خورشید و او حامی خویش میدانستند. شاه پاسدار نظم خدائی بود: خواست او همه نیک و آنچه پیشبینیناشدنی و با مصائب طبیعت پیوند داشت و ناخواسته تحمیل میشد شر بود. نیکبختی و شرایط مطلوب در حمایت از فرمانروا نهفته بود و آرزوی همگان آن بود که این شرایط مطلوب در زندگی بعد از مرگ نیز ادامه یابد؛ نمونهای از یک کشاورزی درست بزرگترین نیکی بود، در زندگی بعد از مرگ نیز کشاورزی ادامه داشت و مردگان موظف بودند همانند سالهای خوب کشت و زمان زنده بودن به کار در مزارع بپردازند. (این یک قانون بود:و چنین بود که توانگران خادمان خویش را به کشاورزی وا میداشتند تا وظیفهی آنان را انجام دهد و در زندگی پس از مرگ نیز این کار را ادامه دهند و نهادن و نقش کردن نمونههای اوشبتی) (2) در آرامگاههای توانمندان هم بدین دلیل بود.
تمایز کیش و خداشناسی در مصر باستان اندک و هم بدین دلیل مرزهای دین و آن چه امروز سیاست مینامیم مشخص نبود. مرز بین اختیارات معابد و دولت در مصر باستان نامشخص و هریک دیگری را تأیید میکرد. شاه خدا پنداشته میشد و با گذشت زمان شاه در زندگانی روزمره چون خدا نیایش میشد. فرهیختگان مصری اما فرعون را «خدای خوب» و خدایان حامی او را «خدایان بزرگ» مینامیدند. خدا بودن یا خدا نبودن فرعون و خدا فرمانروا بودن وی بر زمین با تجدید قانون گذاری آئینی و رویدادهای اسطورهای پیوند داشت.
بخش بزرگی از ساختار اساطیر با پیدائی سلسله مراتب بر زمین، نظام زمینداری و ایجاد اشکال آئینی پیوند داشت. اساطیر مصر را میتوان کوششی دانست که در جهت نگهداری اقتدار شاه انجام میگرفت و بی شک برخی دگرگونیهای اعتقادات دینی در پیدائی دودمانهای فرمانروائی جدید و جا به جائی قدرت از قسمتی از کشور به قسمت دیگر تأثیر داشت. با این همه این گونه از بررسی نگرشی جدید است. مصریان باستان این نکته را که شاهان آنان از اقتداری خدائی برخوردارند باور داشتند و چنین نظری خاص فرمانروا و تأکید وی بر این اصل به خاطر ادامهی فرمانروائی خویش نبود. مصری باستان اعتقاد داشت که شاه واسطهی مستقیم میان انسانها و خداست و ساکنان مصر نمیتوانند بدون وی از موهبتهای خدایان برخوردار شوند. بدین سان خدمتگزاری شاه و فراهم آوردن وسیله آسایش و رفاه وی از مهمترین وظایف هریک از رعایای او بود و شاه نیز در این راه به سهم خود موظف بود شعائر آئینی را رعایت و در انجام وظایف خویش برای حفظ سرشت خدایی خود کوشا و حمایت خدایان را جلب نماید.
آسایش روح فرعون بعد از مرگ وی از اهمیت بسیاری برخوردار و یکی از راههایی بود که با دین شیفتگی و کیش اوزیریس Osiris پیوند یافت. ادبیات کهن مصر در این زمینه از غنای خاصی برخوردار است. نوشتههای به دست آمده از اهرام مجموعهای از اوراد و طلسم نوشتههایی است که در آنها از کیفیت گذر سالم فراعنه به جهان دیگر و دیگر ریختی و به هیأت خدایان درآمدن آنان سخن رفته است و برای ما بهترین کلید راه بردن به اعتقادات کهن و درک اسطورهای مصریان باستان از هنر است. مزید بر نوشتههای به دست آمده از اهرام روایتهای بلند و درامهای متکی بر اساطیر بسیاری از دورهی کهن برای ما به یادگار مانده است. اهرام نوشتهها در شمار کهنترین ادبیات دینی شناخته شده جهان است و کهنترین آنان به اواسط هزارهی سوم پیش از میلاد راه مییابد و اغلب آنان از اهرام بازمانده از سلسله پنجم و ششم است. این گونه از رسم تدفین فقط خاص فرعون بود و در دورههای ضعف فرمانروائی مردم عادی نیز برخی از این مراسم را در آرزوی داشتن زندگانی مطلوب پس از مرگ برای مردگان خویش اجرا میکردند و چنین آرزویی درساختار اساطیر تأثیر داشت؛ با این همه در تابوت نوشتهها و کتاب مرده، بازمانده از سلسله دوازدهم و سیزدهم، از این اعتقادات جدید نشانهها اندک است. این اسناد نیز اشکال کهن اساطیر را بر ما نمایان و ما را با شرح نمادها و مراسم آئینی خدایان آشنا میسازند.
با آن که پیشینه خدایان مصر شاید به فتیشهای قبایل و مردمان شکارچی باز میگردد، و با آن که مصریان محافظه کار هرگز آثار خدایان اصلی را در اساطیر خویش محو نکرده و این خدایان حضور خود را در آثار هنری به هیأت حیوانات یا انسانهایی که سرحیوانی یا دست کم شاخدار دارند حفظ کردهاند- با این همه خدایان مصری هم از آغاز انسان ریخت بودند. سرشت کیش مصری، تأثیر متقابل واقعیت و اسطوره و معرفی فرعون با سرشاهین- خدا حورس گویای این واقعیت است. خدایان تا حدی شبیه پیروان خویشند و در اکثر نقشها و تندیسهای کهن همانند جنگجویان دامن مردانهی کوتاهی بر تن دارند. بسیاری از این خدایان ریش بزی تا بداری دارند که نماد بز و تجسم باروری است و برای تأکید بیشتر دُمی پرمو نیز از پشت آنان آویخته است. فراعنه نیز دامن مردم جنگجو را میپوشیدند و از پشت آنان نیز دم پرموئی آویخته بود. کاهنان نیز چنین بودند و به ویژه در دوره فرمانروائی جدید پوشاکی باستانی و از این قبیل داشتند. خدابانوان پیراهنهای ساده و بلندی میپوشیدند که تا قوزک آنان میرسید. کلاه گیس وزین خدایان و خدابانوان سرحیوانی آنان را آرایش و آنان را به هیأت انسانی نزدیکتر میکرد. فتیش کهن در آغاز حیوان نبود و اغلب نشان نمادینی بود که روی سر یا در دست خدا یا در کنار نام او، که با خط هیروگلف نوشته میشد، قرار میگرفت؛ و از این شمار بود سلاح صاعقه آفرین مین Min و تیروکمان نیت Neith.
کیش ویژهی این خدایان حق ویژهی فرعون و انجام مراسم آئینی آنان وظیفهی او بود و این کار موجب حمایت خدایان قرار گرفتن فرعون و بهره مند شدن مردمان از موهبتهای خدایان بود. این کیشها بازتاب نظم اجتماعی معاصر فرعون و عاملی بودند که این نظم را تأیید میکردند. در این راه وظیفه فرعون همانند جادو ابتدائی و فرعون با طبقه بندی کردن رویدادهای آئینی در هر مورد به شرح موقعیتی خاص در نقشها و بیانهای آئینی میپرداخت و بدین کار قدرت قانونی میبخشید؛ و از آن جا که فرعون نمیتوانست در طی سال و هر روز برای اجرای وظیفهی خویش در معبدی حاضر شود در هر معبد کاهنی والا مقام جایگزین و برگزیده شاه شد.
در کیش شهر، بزرگ کاهنان مردان مهمی بودند که از جانب شاه برگزیده میشدند و از ثروت بسیاری برخوردار میشدند. با گذشت زمان در بسیاری از معابد به ویژه در تب Thebes مرکز کیش آمون – رع Amon- Ra مقام کاهن اعظم موروثی و کاهنان از قدرت و استقلال ویژهای برخوردار شدند. پس از چندی این کاهنان بسیاری از کارهای خود را به کاتبان وانهادند و انجام کارهای آئینی معبد به عهده آنان بود و در طول روز مبعد چهار پاسدار داشت که هریک به نوبت وظیفه خود را انجام میدادند. در معبد مزید بر کاهنان کاهنههایی نیز وجود داشتند که کار آنان رقصیدن و نواختن موسیقی برای سرگرمی خدایان بود. این کاهنه ها را به ویژه در معبد آمون – رع زنان غیر رسمی خدایان میپنداشتند و این زنان و زن رسمی خدا که غالباً یک شاهدخت بود با باروری پیوند داشتند. ادارهی کارهای معبد به عهدهی کاهنان در درون معبد دیوانسالاری خاصی وجود داشت و کار دیگر کاهنان اعظم داوری بود. در دیدارهای خدا از شهر، کاهنان خدا را ایستاده بر زورقی طلائی به گردش میبردند (و این تقلیدی بود از دیدار فرعون به هنگام دیدار قلمرو خویش در امتداد نیل). در دیدارهای خدا از شهر مردم شکوائیه خود را به اشکال مختلف به خدا میدادند و خدا با حرکت زورق به جلو یا عقب دربارهی آنان داوری میکرد. این که گه گاه تکرار میشد و به اعتقاد مردم عنایت خدا بدانان با نیک انجامی آنان پیوند داشت.
بدین سان مقام کاهن اعظم در بسیاری از زمینهها همپای فرعون، حاکمان و والیان ایالتی بود و هرگاه که قدرت فراعنه کاستی مییافت کاهن اعظم جای خالی آنان را در صحنه قدرت نمائی اشغال میکرد و در دورههای شکستهای نظامی یا هنگامی که خون فرعون با خون میرندهای عادی میآمیخت به قدرت کامل دست مییافت. این روند در دورهی فرمانروایی جدید با قدرت یافتن بیشتر آمون – رع به اوج خود رسید. ثروت به دست آمده از پیروزیها به خزانهی معبد سرازیر و این ثروت برای گسترش بیشتر کیش آمون- رع مورد بهره برداری قرار گرفت. در این دوره کاهن اعظم آمون- رع بر دیگر کاهنان فرمان میراند و با کاستی گرفتن ثروت دودمان فرمانروائی کاهنان آمون- رع به قدرت بیشتری دست یافتند. در دورهی سلسله هیجدهم کاهن اعظم و تاجبخش و هم او بود که با حمایت از حتشپسوت Hatshepsut نخستین زن فرعون را به قدرت رسانید وحتشپسوت را جانشین تحموتمس سوم Thutmosis III کرد. با این همه این بدعت گذاری توسط اخناتون Akhenaten [(امنحوتپ چهارم) ] مردود و پس از مرگ به ارث رسیدن مقام کاهن اعظم را دیگرگون سازد. این تلاش فرعون در جهت حفظ قدرت و بدان دلیل بود که با آن کاهنان رسماً نمایندگان فرعون، حامی وی و از او پیروی میکردند اما آنان را یارای آن بود که قدرت خویش را در راههای غیرقابل پیش بینی به کار گیرند. این تحول در زمانی انجام شد که دین مصر کهن قدرت یافته و اساطیر دهقانان ساده و مطیع هنوز در جستجوی تشریح نیروهای طبیعت بود.
به طور کلی در دوران وحدت و یکپارچگی مصر تمام خدایان بزرگ و خدایانی که در گذشته خدایانی محلی بودند در سراسر مصر نیایش میشدند. گاهی در برخی شهرها یا منطقهای خاص خدائی بیش از خدایان دیگر مورد توجه قرار میگرفت اما به هرحال این خدا نیز به گونهای اسطورهای با دیگر خدایان مصری پیوند مییافت.
در سراسر تاریخ مصر مهمترین خدایان این دیار به گونهای اسطورهای با نیروهای آفرینش، حاصلخیزی و یا خورشید پیوند داشتند. کیش کهن اوزیریس نیز، که بعدها در دین مصری جنبهای مسلط یافت، با گذشت زمان از کیش مرده به کیش باروری و حاصلخیزی یا زندگی تبدیل شد، اگرچه این زندگی همانا زندگی بعد از مرگ بود. اوزیریس با گذشت زمان با خورشید پیوند یافت. فرعون بدعت گذار سه قرن بعد کاهن اعظم مدعی کهانت نیل علیا و نایب فرمانروائی آن برای آمون- رع و خواستار حکومتی بود که از جانب کاهنان اداره شود.
از دورهی فرمانروایی سلسلهی بیست و یکم با وجود ادامهی فرمانروایی این دودمان بر شمال فرمانروائی بر جنوب صوری در مصر علیا حکومت در ادارهی امور ناتوان و زوال طولانی فرمانروائی کهن مصر آغاز شد. همراه این دگرگونی قدرت کاهنان نیز کاستی گرفت و این بدان دلیل بود که یکی از فرماندهان نظامی در کهانت آمون- رع نفوذ کرده بود. فرعون توانست با جلب نظر کاهنان پس خود را به مقام کاهن اعظم منسوب و سنت یافت و به تدریج به قلمرو زندگی راه یافت. پیوند کیش با کیش باروری تنها خاص مصر نیست و در اساطیر سرزمینهای دیگر و از آن شمار در اسطورهی یونانی هادس Hades (در اساطیر یونان برادر زئوس و شوهر پرسفونه و خود خدای جهان زیرین بود) و پرسفونه Persephone (ملکه جهان زیرین که نیمی از سال را در دوزخ و نیمی را بر زمین به سر میبرد. «اساطیر یونان» ) تکرار شده و شاید توجه پلوتارک Plotarch (مورخ و نویسنده یونانی 46-120؟ میلادی) به اسطورهی اوزیریس هم بدین دلیل بود. اسطورهی اوزیریس از اندک اسطورههایی است که گزارشها و اسناد باستانشناختی بسیاری جزئیات آن را بر ما روشن میسازد و گزارشهای پلوتارک در این میان از بهترین گزارشها است. مرگ خدایان و به ویژه شهر خدایان نیز در اساطیر نمونهها بسیار دارد و ناشناخته نیست.
حورس خدا با نماد شاهین تجسم مییافت و تنها خدائی بود که در آغاز با باروری و آفرینش پیوندی نداشت. بدان سان که گفته شد حورس در آغاز خدای مردمانی شکارچی یا که خدای جنگ بود و از زمان فرمانروائی منا و وحدت دو سرزمین با کیش خورشید پیوند یافت. از این زمان به بعد شاهین نماد عظمت پادشاهی و نماد فراعنهای شد که بر تخت جلوس میکردند و تلاش پیوند نیایش خورشید و حورس روایتهای افسانهای را پدید آورد که طی آن چشم راست این شاهین خدای آسمان خورشید و چشم چپش ماه بود.
حورس چون آسمان- خدا در پیوند با کشاورزی نیز به اساطیر مصر راه یافت. نزد مردم مصر آب خاستگاه حاصلخیزی و باروری و آسمان اقیانوسی بود که نیل زمینی از آن جا سرچشمه میگرفت. هیاکل آسمانی نیز در کشاورزی نقش ویژهای داشتند، برای مثال، ستارهی شعرای یمانی با کاروان کُش به نام سپدت Septet یا سوتحیس Sothis و بعدها ایزیس که به هنگام طغیان سالانهی نیل و برپائی مراسم آغاز سال نو کشاورزی به هنگام طلوع خورشید در آسمان شرق پدیدار میشد نزد مصریان از احترام و تقدس خاصی برخوردار بود. بررسی آسمان و ستارگان در هلیوپولیس از دیرباز مورد توجه و با گذشت زمان بررسی پیوند ستاره شناسی و کشاورزی رواج یافت.
در دورهی سلسلهی پنجم یگانگی حورس و خورشید بیشتر و هم در این زمان بود که کیش هلیوپولیس و بزرگداشت خورشید – خدا رع دیگر بار برتری یافت. در این دوره حورس پسر رع و شاهین- حورس با خدای دیگری که او نیز حورس نامیده میشد و پسر ایزیس و اوزیریس یا جب Geb و نوت Nut و نوهی خورشید خدا بود یکی پنداشته شد. این خدای ترکیبی پس از این نیز نماد شاهین ماند و مزید بر نماد قدرت و بزرگی به اسطورههای اوزیریس راه یافت. پیوند حورس با اسطوره اوزیریس گویای آن است که اوزیریس به تدریج قلمرو مردگان را ترک و به زندگی بازگشت. این دو خدا نقش مهمی در برهم کنش اسطوره و مراسم آئینی داشتند و پیوند آنان در کیش مصر همانا پیوند مرگ و زندگی بود؛ و چنین مینماید که اهمیت یافتن کیش مردگان یا نیاش نیاکان از یکی شدن دو حورس خدا و پیوند حورس وازیریس فراهم آمد.
با آن که در شکل گیری اعتقادات مصری شاید پیوندی مداوم یا الگوئی چرخهای وجود دارد چنین مینماید که نظامهای دین مصری به هیچ وجه در جان مردمان به شکل طبیعی و بدون آموزش شکل نگرفتهاند. تأکید بسیار بر آموزش سنجیدهی این اعتقادات توسط شهریاران یا کاهنان برای فرو نشانیدن جاه طلبی آنان کار نادرستی است؛ و با این همه دانش ما از اعتقادات این مردمان به خدایان مختلف گویای آن است که دین مصری در پیوند با نظامهای اصلی و مراکز کیشهای بزرگ مصر شکل گرفته است.
اسناد یافته شده در مراکز کیش و اسناد کهن مربوط به اعتقادات مصری در بردارندهی اسناد دینی پدید آمده در مراکز کیش است. این اسناد را زبان نمادین آئینی متکی بر رویدادهای اسطورهای است و از این طریق با توجه به زبان نمادین آئینی میتوان به درستی محتوای اسناد به دست آمده راه یافت. در این دفتر پیش از آن که به بحث دربارهی هر یک از خدایان بپردازیم ضروری است از چهار مرکز بزرگ کیشهای هلیوپولیس، هرموپولیس Hermopolis، ممفیس Memphis و تبس Thebes (تب) سخن بگوئیم. از کهنترین اشکال پیش از تاریخ کیش اوزیریس و شکلهای بعدی جانشین این نظام نیز در مبحثی جداگانه سخن خواهیم گفت.
بسیاری از اسطورههای مصر از اسطورههای آفرینش جهان تا پیدائی حورس شهریار در سراسر این دیار و در دورههای مختلف عمومی بود. فراعنهی مصر در همهی دورهها خود را از تبار حورس میدانستند و قدرت آنان نماد قدرت حورس بود. از آزمون حورس پیش از رسیدن وی به شهریاری گزارشهای بسیاری وجود دارد و این گزارشها گویای پیوند حورس با اوزیریس است. حتی هنگامی که مصر با سرزمینهای دیگر رابطه برقرار کرد و به هنگام دیدار هرودوت و پلوتارک از این دیار حورس از اهمیت بسیار برخوردار بود. دانش ما از توالی بخش کهن این اسطوره کمتر و تفاوتهای این اسطوره در چهار مرکز بزرگ کیش با تفاوت تفسیر اسطورههای آفرینش این چهار مرکز پیوند دارد. موقعیت خدایان در این مراکز متأثر از خاستگاه اسطوره شناختی آنان و قدرت آنان در آفرینش جهان مربوط بود و قدرت فرعون و خداگونه پنداشتن وی نیز میراثی بود که با خدازادگی وی پیوند داشت.
دقیقتر آن است که نظام مختلف کیشهای مصری را به جای تأثر این کیشها از اعتقادات مختلف متأثر از تفسیرهای متفاوت این مراکز بدانیم، چرا که فرهیختگان مصر باستان غالباً این کیشها را محترم میداشتند و برای آنان این تعابیر جلوههای مختلف حقیقت بود. جز در دورهی کوتاه آتن گرائی تنها کاهنان هلیوپولیس جزمی بودند، و کیش این مرکز برای ما شناختهترین کیشهای مصری است. نظامهای دیگر در اصل گونههای مختلفی از دکترین یا آموزهی هلیوپولیس و تلاش آنان در جهت تحمیل برتری کیشی بر کیش دیگر اندک بود. مصریان شاید میاندیشیدند پیکرنگاری و کاربرد زبانی نمادین تصویر بهتری از تصورات گذرای متوالی و ناشناختهها را به دست میدهد.
در چهار مرکز بزرگ کیش به ویژه زمانی از چنین زبانی استفاده میشد که در متون دینی خویش آموزه یکیهان شناخت خویش را مطرح میکردند و تلاش آنان بر آن بود که از رقیبان متمایز باشند. در این مسیر کاهنان مرکز کیش زمینههایی از آموزهی رقیبان خویش را به وام میگرفتند و تلاش آنان بر آن بود که آموزهی خویش را جامع سازند.
پی نوشت ها :
1- Fetish واژهای پرتغالی است که نخست ا. ب تایلر آن را در کتاب فرهنگ ابتدائی به کار برد و مراد از فتیش چیزی است که روحی در آن تجسم یافته و بدان وابسته باشد یا از این طریق نفوذ جادوئی خود را منتقل کند. (نک فرهنگ اندیشه نو انتشارات مازیار.)
2- Ushabti تندیسهای چوبی، سنگی، گلی، نقش برجستهها و نقاشیهایی که به هیأت خادم یا خادمانی در آرامگاههای توانگران مصری قرار میدادند و مراد از این کار آن بود که اوشبتی (شاوبتی) در جهان دیگر در انجام کارها ارباب را یاری نمایند و کار او را انجام دهند. م.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}