دفاع مشروع در فقه اهل بیت(ع)
۱. تاریخچه دفاع مشروع در فقه ۲. دلایل دفاع مشروع سازمان یافته سرزمینی در فقه شیعه ۳. گستره دفاع مشروع ۴. شرایط دفاع مشروع ۵ . کشتن غافلگیرانه در دفاع مشروع جمع بندی
پرسش مهمی که در اینجا مطرح می شود آن است که چگونه از سویی پیامبر اعظم اسلام از کشتن غافلگیرانه و ترور دشمن نهی فرموده و از سوی دیگر خودشان دستور به کشتن غافلگیرانه عده ای از دشمنان پلید را صادر فرموده اند؟ چگونه می توان این تعارض را حل کرد؟ به این پرسش چند پاسخ داده شده است:۱. حقیقت این است که منافاتی بین این دو مطلب نیست زیرا مقصود از فتک، کشتن خیانت آمیز کسی است که در پناه امنیت انسان قرار دارد... و روایتی که می گوید فتک بدون اجازهءامام جایز نیست [ به همین نکته اشاره دارد ] ، چون اگر فتک معمول گردد امنیت و آسایش ازبین خواهد رفت. عبیداللََّه هم در خانهء هانی خود را ایمن می دانست و هنوز اعلان جنگی نشده بود... ولی دربارهء یهودیان چنین نبود، زیرا آنان پیمان شکستند و نمونه آشکار محارب شدند و مکر کردن برای کشتن چنین کسانی اشکال ندارد، که جنگ مکر و فریب است[ . الصحیح من السیره، ج ۴، ص ۴۴ ]۲. پاسخ دیگری که به پرسش فوق می توان داد آن است که عمل معصوم که دستور به قتل غافلگیرانه دشمن را صادر فرموده، قرینه است که ممنوع بون «فتک» در حوزه غیر دفاع است؛ در دفاع انسان حق دارد از هر وسیله ای استفاده نماید.آنچه در دفاع مشروع مهم است دفع تجاوز است. در فقه و حقوق بین الملل برای صدق عنوان «دفاع مشروع» شرطِ دفع تجاوز را ذکر کرده اند و درباره شیوه دفاع شرط خاصی ذکرنکرده اند بنابراین اگر کشتن غافلگیرانه دشمن یکی از روشهای مؤثر در مقابله با متجاوزباشد، از نگاه فقه و حقوق بین الملل و حتی وجدان بشری هیچ ممانعتی از استفاده از این روش برای دفع تجاوز دشمن وجود ندارد بویژه اگر دفع تجاوز منحصر بدان باشد یا مدافع امکان مقابله رودررو و مستقیم با اشغالگران را نداشته باشد و یا اینکه دفع دشمن با استفاده ازاین روش آسان تر و کم خطرتر باشد؛ در این شرایط بی شک بر کشتن غافلگیرانه دشمن عنوان «دفاع مشروع» صادق است نه عنوان ترور.۳. از جمع میان آن دسته روایاتی که پیامبر اعظم اسلام از عمل «فتک» نهی کرده اند وقضایایی که پیامبر اعظم(ص) دستور به انجام «فتک» داده اند نتیجه بسیار مهمی را می توان۶ . ضربه زدن به منافع اشغالگران در دفاع مشروع
آیا ضربه زدن به منافع اشغالگران (منفجر کردن اماکن و تأسیسات و بمب گذاری در آنها) ازمصادیق ترور است؟ چنانکه گذشت، دفاع امری عقلانی است و از نظر عقلا روش خاصی در دفاع شرط نشده است و از دیدگاه فقه و حقوق بین الملل نیز جز شرط دفع تجاوز، شرط دیگری در دفاع مشروع قید نشده است. بنابراین تا زمانی که نهی خاصی از اقدام خاصی در دفاع مشروع واردنشده باشد، استفاده از هر اقدام مناسب که باعث دفع تجاوز شود مجاز خواهد بود.با توجه به این مطلب اساسی، در پاسخ به پرسش فوق باید جوانب مسأله را سنجید. درصورتی که ضربه زدن به منافع اشغالگران باعث کشته شدن افراد غیر نظامی، زنان، کودکان،سالخوردگان نشود و یکی از روش های مؤثر در دفع تجاوز به شمار آید، این گونه اقدامات ازنگاه فقه منعی نخواهد داشت. امام خمینی قدس سره نوشته است:در دفاع از بلاد مسلمین، حضور امام و اجازه نایب خاص و عام او لازم نیست و بر هر مکلفی واجب است که با هر وسیله ای بدون قید و شرط دفاع کند[ . تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۴۸۵، م ۲ ]تعبیر «با هر وسیله ای بدون قید و شرط» نشان می دهد طبق این فتوا، در صورتی که ضربه زدن به منافع اشغالگران وسیله ای برای دفع تجاوز باشد نه تنها جایز بلکه واجب است.اما در صورتی که ضربه زدن به منافع اشغالگران، منفجر کردن اماکن و تأسیسات وبمب گذاری در آنها، باعث کشته شدن افراد غیر نظامی، زنان، کودکان و سالخوردگان شود، تاوقتی که ضرورتی ایجاب نکرده جایز نیست؛ زیرا رسول اعظم اسلام(ص) از آن نهی نمود؛همچنان که در صحیح جمیل آمده است[ . وسائل الشیعه، ج ۱۱، ب ۲۴، جهاد عدو، ح ۱ ] فرقی نیز میان حضور اینان در صحنه جنگ همراه سپاه و عدم حضور آنان نیست.در حدیث دیگری، حضرت صادق(ع) از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل می کند که آن حضرت از کشتن زنان و کودکان نهی نمود، مگر آن که آنان نیز بجنگند و اگر جنگ نیز کردندتا ممکن است و اشکالی در روند دفاع پدید نمی آید باید دست نگه داشت[ . همان، ج ۱۱، ب ۱۸، جهاد العدو، ج ۳ ] در روایت مالک بن اعین آمده است که:حضرت امیر در جنگ صفین برای سپاهیان سخنرانی کرد و آنان را به دفاع تحریک نمود وسفارش های لازم را بیان نمود؛ از جمله فرمود:با اذیت خود هیچ زنی را هیجان زده نکنید، هرچند به آبروی شما لطمه می زنند و فرمانروایان و نیکان شما را ناسزا می گویند... ما دستور داشتیم که از تعرض به آنان در آن زمان که مشرک بودند خودداری کنیم (تا چه رسد الان که مسلمان اند) و اگر مردی متعرض زنان می شد،خودش و نسل او مورد سرزنش قرار می گرفت[ . وسائل الشیعه، ج ۱۱، ب ۳۴، جهاد العدو، ج ۳ ]البته آنچه گفته شد، مربوط به شرایط عادی و عدم اضطرار است، امّا اگر دفع تجاوزمتجاوزان متوقف بر صدمه زدن به غیر نظامیان و ضربه زدن به منافع اشغالگران باشد، فقه اجازهء انجام این گونه اقدامات را می دهد ولو باعث کشته شدن غیر نظامیان گردد. صاحب منهاج الصالحین بعد از آن که ریختن سم در شهرهای مشرکین - که سبب کشته شدن و ضربه زدن به عموم مردم می شود - را حرام می شمارد، می نویسد:آری اگر مصلحت عامی این کار را ایجاب کند، مثل آن که دفاع یا پیروزی در جنگ متوقف بر آن باشد، جایز است[ . خویی ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج ۱، ص ۳۷۳، شرایط الجهاد، م ۲۲ ] حضرت رسول بعد از نهی از حیله گری و خیانت و کشتن پیران و کودکان و زنان و بریدن درختان فرمود: «اِلّاََ اَن تَضطَرُّوا اِلیهََا»[ . وسائل الشیعه، ج ۱۱، ب ۱۵، جهاد العدو، ح ۲۷. عملیات استشهادی در دفاع مشروع
۱ - ۱. دفاع سازمان یافته (جهاد دفاعی
)ابوالصلاح حلبی از جمله فقیهان پیشین است که به دفاع سازمان یافته پرداخته و نوشته است:جهاد با کافران و جنگ طلبان فاسق واجب است... پس اگر از ناحیه بعضی کافران و جنگ طلبان خوف تجاوز به بعضی از سرزمین های اسلامی داده شود بر اهالی تمام اقلیم ها لازم است بادشمنان متجاوز نبرد کنند. تفاوت جهاد نوع دوم (دفاعی) با نوع اول (ابتدایی) در آن است که جهاد نوع اول جهاد ابتدایی است که تنها در صورتی که فرمانده حق و معصوم مردم را به جهاددعوت کند، بر مردم واجب است جهاد کنند اما نوع دوم از جهاد این گونه نیست و در هر صورت بر مردم واجب است زیرا نوع دوم از جهاد برای یاری اسلام و دفع دشمنان از سرزمین های اسلامی است و اگر دشمنان اسلام دفع نشوند حق نابود گشته و دشمنان بر سرزمین های اسلامی مسلط شده و کفر رواج پیدا خواهد کرد[ . الکافی فی الفقه، مجموعه سلسلة الینابیع الفقهیة، ج ۹، ص ۳۱ و ۳۲ ] شیخ طوسی در کتاب های متعدد فقهی خود به جهاد دفاعی اشاره کرده و بعضی مباحث مربوط به جهاد دفاعی را عنوان کرده است. همو در کتاب «النهایة» پس از آن که مشروعیت جهاد را تنها در صورت حضور معصوم(ع) یا منصوب خاص از جانب معصوم پذیرفته وجهاد همراه با پیشوایان جور و غیر معصوم را خطا شمرده به دو مصداق از جهاد اشاره کرده که در آن دو مورد جهاد در هر صورت مشروع بلکه لازم است:۱. جامعه و سرزمین اسلامی از جانب دشمن مورد تهدید واقع شود به گونه ای که خوف نابودی جامعه اسلامی داده شود.۲. گروهی از مسلمانان مورد تهدید دشمن قرار گیرند.در پایان به صراحت اعلام کرده که در این دو صورت جهاد لازم است و مجاهد می بایست قصد دفاع از خود و یا حوزه اسلام و مؤمنان را بنماید نه قصد جهاد همراه امام جائر یا واردنمودن کفار به دین اسلام (جهاد ابتدائی)[ . النهایة فی مجرد الفقه والفتاوی، ص ۲۸۹ ] شیخ در کتاب «الاقتصاد[ . الاقتصاد، ضمن مجموعة سلسلة الینابیع، ج ۳۱، ص ۳ ] و «المبسوط[ . المبسوط، ج ۱، ص ۳۳۳ ] نیزمباحث مربوط به جهاد دفاعی را مطرح کرده است.راوندی در کتاب «فقه القرآن» به دلیل مشروع بودن دفاع پرداخته و پس از ذکر آیه شریفه «فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم...» (بقره: ۱۹۴) نوشته است:ممکن است برای مشروعیت دفاع به این آیه استدلال کرد. طبق آیه آنگاه که دشمن به مسلمانان هجوم کنند به گونه ای که ترس بر استیلای دشمن رود، جهاد با دشمنان متجاوز ومقابله به مثل واجب خواهد بود ولو امام عادلی فرماندهی این جهاد را به عهده نداشته باشد. ومجاهد در نبرد خود قصد دفاع از خویشتن و دفاع از اسلام و اهل و عیال خود را بنماید نه قصدجهاد ابتدایی همراه با امام جائر[ . فقه القرآن، ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۱۱۳ ]ابن زهره نیز به صراحت بر واجب بودن دفاع در صورت تجاوز دشمن فتوا داده است[ . غنیة النزوع إلی علمی الاصول والفروع، ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۱۵۱ ] ابن حمزه پس از آن که اصل جهاد را واجب کفایی معرّفی کرده است در دو جا آن را واجب عینی می داند، یکی در فرضی که امام از شخص دعوت به جهاد کند و دیگری در صورتی که ازجانب دشمن بر اسلام و یا جان و مال مسلمانان احساس خطر شود[ . الوسیلة إلی نیل الفضیلة، ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۱۵۹ ]همچنین ابن ادریس حلی[ . کتاب السرائر ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۱۷۶ ] حلبی[ . اشارة السبق الی معرفة الحق، ضمن سلسلة الینابع، ج ۹، ص ۱۹۵ ] محقق[ . شرایع الاسلام، ج ۱، ص ۱۲۳؛ مختصر النافع ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۲۲۵ ] یحیی بن سعید الهذلی[ . الجامع للشرایع ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۲۳۳ ] علامه حلی[ . قواعد الاحکام ضمن سلسلة الینابیع، ص ۲۴۴؛ تبصرة المتعلمین ضمن سلسلة الینابیع، ج ۳۱، ص ۱۸۵؛ تلخیص المرام ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۲۰۳؛ منتهی المطلب، ج ۲، ص ۹۰۳ ] شهیداول و ثانی[ . شرح لمعه، ج ۲، ص ۳۷۹ ] بر لزوم دفاع به هنگام تجاوز دشمن فتوا داده اند.کامل ترین تقسیم نسبت به انواع جهاد و دفاع را اندیشمند فرزانه کاشف الغطا[ . کشف الغطاء، ج ۴، ص ۲۸۷ و ۲۸۸ و ۲۸۹ ] انجام داده است. آن فرزانه جاوید ابتدا جهاد را به پنج قسم تقسیم کرده:۱. جهاد برای حفظ سرزمین و جامعه اسلامی از هجوم کفار.۲. جهاد برای دفع متجاوزان از تسلّط بر جان و ناموس مسلمانان.۳. جهاد برای دفاع از گروهی از مسلمانان که با کفار در حال نبردند و خوف استیلای کفاربر آنان می رود.۴. جهاد برای خارج ساختن دشمن متجاوز از سرزمین های اسلامی پس از استیلای آنان.۵ . جهاد ابتدایی برای نشر و ترویج اسلام و دعوت کفار به اسلام.سپس به بیان تفاوت میان چهار قسم اول که از مصادیق جهاد دفاعی هستند و قسم پنجم که جهاد ابتدائی است پرداخته و چهارده فرق میان این دو نوع جهاد را ذکر کرده است. سپس به سه نوع دیگر از دفاع اشاره کرده و بیان کرده که بر این سه نوع تنها عنوان «دفاع» صادق است نه عنوان جهاد، لذا احکام خاص جهاد نیز بر این سه نوع دفاع بار نمی شود. و آن سه نوع دفاع را به عنوان دفاع از جان، دفاع از ناموس و دفاع از اموال معرفی کرده است.۲ - ۱. دفاع از جان و ناموس و اموال
فقیهان پیشین شیعه درباره دفاع فردی یا گروهی از جان، حریم و اموال را نیز مورد توجه قرارداده اند. نخستین فقیهی که از این نوع دفاع بحث کرده شیخ طوسی در کتاب های «النهایه» و«المبسوط» است. وی در کتاب «النهایه» که یکی از متون اصلی فقه به شمار می آید نوشته است:دزد نیز محارب است، آنگاه که دزد بر انسان حمله کند، شخص مجاز است با او مقابله کند و او رااز خود دور سازد. و اگر این دفاع منجر به کشته شدن دزد شود بر وی قصاص و دیه نیست وخونش هدر است[ . النهایة فی مجرد الفقه والفتوی، ص ۷۲۱ ]فقیه بزرگوار شیخ طوسی در کتاب دیگرش به نام «المبسوط فی فقه الامامیه» بابی را تحت عنوان «کتاب الدفع عن النفس» باز کرده و مسائل مختلف مربوط به دفاع مانند تأثیر دفاع در رفع مسئولیت کیفری از مدافع، تناسب دفاع با تجاوز، گستره دفاع مشروع و... را متعرض شده است[ . المبسوط فی فقه الامامیه، ج ۸ ، ص ۷۵ ]بعد از شیخ تا زمان محقق حلی(ره) فقیهان تنها به ذکر بعضی فروعات مربوط به دفاع بسنده کرده و بابی را به این بحث اختصاص نداده اند، به عنوان مثال قاضی ابن براج در حد زنا به دفاع ازناموس اشاره کرده و در پاسخ به این سؤال که اگر در خانه ای کشته ای یافت شود و صاحب خانه ادعا کند او را بدین خاطر کشته است که در حال زنا با زوجه اش یافته حکم چیست؟ نوشته است:اگر صاحب خانه بینه ای دارد که ادعای او را تصدیق کنند و شهادت دهند بر قاتل قصاص نیست و اگر قاتل بینه ای ندارد در این صورت قول قول ولی مقتول است و قاتل قصاص می شود[ . سلسلة الینابیع، ج ۲۳، ص ۱۳۳ ]قاضی ابن برّاج[ . المهذب ضمن سلسلة الینابیع، ج ۲۳، ص ۱۷۰ ] و راوندی[ . فقه القرآن ضمن سلسلة الینابیع، ج ۲۳، ص ۱۹۱ ] دفاع در برابر دزد را عنوان کرده اند و در صورت کشته شدن دزد خونش را هدر دانسته اند. ابن ادریس نیز در مبحث حد محارب دفاع از حمله دزد را باتفصیل بیشتری مطرح ساخته و پس از معذور شمردن مدافع نسبت به جرائمی که مرتکب شده به مسأله تناسب دفاع با حمله نیز پرداخته است[ . کتاب السرائر ضمن سلسلة الینابیع، ج ۲۳، ص ۲۷۳ ] پس از شیخ طوسی نخستین فقیهی که برای دفاع مورد بحث باب مستقلی قرار داده، محقق حلی در کتاب الشرایع است. آن محقق فرزانه در کتاب الحدود پس از تعریف حد و تعزیر بیان و تفاوت آن دو، مباحث مربوط به هر یک ازحد و تعزیر را در یک قسم مجزائی مورد توجه قرار داده، در قسم اول ضمن شش باب درباره جرائمی که موجب حد است بحث کرده و در قسم دوم در سه باب جرائمی را که موجب تعزیر است بیان کرده و باب سوم را به دفاع و احکام آن اختصاص داده است[ . شرایع الاسلام، ج ۳ و ۴، ص ۹۶۷ ]محقق حلّی با تخصیص بابی به دفاع، دفاع مشروع و مسائل مربوط به آن را وارد مرحله جدیدی کرد و پس از ایشان فقیهان در پایان کتاب الحدود بابی را به احکام دفاع مشروع اختصاص داده اند و همان فروعاتی را که محقق حلّی مورد بحث قرار داده با اندکی تغییر در عبارت تکرارکرده اند. عده ای از فقیهان نیز در شرح شرایع به مبانی و ادله این فروعات اشاره کرده اند. این روند تاعصر حاضر ادامه داشت. از فقیهان معاصر امام خمینی[ . تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۴۸۴۱ - ۲. قرآن
مهم ترین و اصیل ترین منبع برای اثبات احکام شرعی قرآن مجید است. فقیهان اهل بیت(ع)در کتاب جهاد برای اثبات مشروعیت جهاد دفاعی به آیات قرآن استدلال کرده اند. این آیات رابه دو دسته می توان تقسیم کرد:- آیاتی که دلالت بر مشروعیت مطلق دفاع و مقابله به مثل در روابط فردی و دفاع سرزمینی دارند (شامل دفاع فردی و سازمان یافته می شوند).- آیاتی که در مورد جهاد دفاعی هستند.و ما اینک از هر یک از دو دسته آیات نمونه های را نقل می کنیم.الف. آیاتی که دلالت بر مشروعیت مطلق دفاع دارند:۱. الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَی ََ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَااعْتَدَی ََ عَلَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ. (بقره: ۱۹۴)ماه حرام در برابر ماه حرام است، حرمت شکنی ها را باید مقابله به مثل کرد؛ پس هر کس که ستم بر شما کرد، به همان گونه که بر شما ستم می کند، بر او ستم روا دارید و از خداوند پرواکنید و بدانید که او با پرهیزگاران است.به دو قسمت آیه می توان برای مشروعیت مطلق دفاع استدلال کرد:اول. والحرمات قصاص:این قسمت آیه به طور مستقل بر مشروعیت «دفاع» دلالت دارد.این جمله از دو کلمه تشکیل شده «حرمات» و «قصاص» کیفیت استدلال به آیه منوط به روشن شدن این دو کلمه است. طبرسی نوشته است:«حرمات» جمع حرمت است و حرمت به چیزی گویند که حفظ و حراست آن لازم و بی احترامی به آن حرام است[ . مجمع البیان، ج ۱ - ۲، ص ۲۸۷ ]علامه طباطبائی نوشته است: «حرمات چیزی است که بی احترامی به آن حرام و تکریم آن لازم است و منظور از حرمات حرمت ماه حرام و حرمت حرم و حرمت مسجدالحرام است.[ . المیزان، ج ۲، ص ۶۳ ] اما کلمه قصاص در لغت آمده است: «قاصّ قصاصاً ومقاصة... جازاه وفعل بمثل ما فعل[ . روح المعانی، ج ۲، ص ۴۹ ]قصاص به معنای مجازات، مماثلت و مساوات در انجام عمل است. مفسران نیز قصاص را به همین معنی تفسیر کرده اند:برسوی در روح البیان نوشته است:قصاص آن است که با انسان کاری کنند مثل کاری که خودش با دیگران کرده[ . روح اللبیان، ج ۱، ص ۲۸۳ ]انظار مفسران در تفسیر این قسمت از آیه را در دو نظریه ذیل می توان دسته بندی کرد:یک. منظور از کلمه حرمات، حرمت ماه های حرام و حرم و مسجد الحرام است. مرحوم طبرسی و علامه طباطبائی، حرمات را به سه مورد فوق تطبیق کرده اند.علامه طباطبائی نوشته است:اگر با جنگ در ماه حرام حرمت آن را شکستند... مؤمنان هم می توانند در ماه حرام با آنان بجنگند و مقابله به مثل نمایند[ . المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۶۳ ]منظور آیه این است که اگر مشرکان در این ماههای حرام به حریم شما تجاوز کردند شماهم می توانید مقابله به مثل کنید و از سرزمین خود دفاع کنید. پس شکستن حرمت این ماههادر حقیقت به معنای شکستن حرمت مؤمنان و آغاز نمودن جنگ و تجاوز در این ماهها است.دو. منظور از حرمات، هر نوع حرمتی است و اختصاص به ماههای حرام ندارد بعضی ازمفسران بر این تعمیم در تفسیر حرمات تصریح کرده اند. شوکانی نوشته است:مراد آیه آن است که هر حرمتی قصاص دارد. پس اگر کسی نسبت به شما حرمتی را شکست،شما نیز می توانید از باب قصاص، نسبت به او هتک حرمت کنید[ . فتح الغدیر، ج ۱، ص ۱۹۲ ]مؤید تفسیر دوم جمله بعد است، چرا که جمله «فمن اعتدی...» به منزله استدلال برای این جمله نیست[ . علامه طباطبائی، جمله «فمن اعتدی علیکم» را به منزله استدلال گرفته، (المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۶۳) ] بلکه به دلیل «فاء» تفریع، متفرع بر این جمله است و چون جمله «فمن اعتدی مطلق است، این جمله هم باید مطلق باشد تا بتوان این حکم مطلق را از آن استنتاج کرد.بنابراین، این جمله دلالت بر مشروعیت اصل دفاع و مقابله به مثل در هرگونه حرمت شکنی وتجاوز از سوی متجاوزان دارد و شامل جهاد دفاعی و دفاع از نفس و مال می شود. واختصاصی به ماههای حرام، حرم و مسجد الحرام ندارد.دوم. فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم:این جمله متفرع بر جمله قبل و از آن قابل استنتاج است، در عین حال خود این جمله نیز به طور مستقل بر قاعده کلی «مقابله به مثل» دلالت دارد و شکی نیست که همه انواع دفاع بویژه دفاع سرزمینی از مصادیق روشن مقابله به مثل هستند.۲. وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَلَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ. (نحل: ۱۲۶)این آیه خطاب به مسلمانان است و منظور از عقاب مجازات مشرکین و کفار است. در مقابل مجازاتی که مشرکان نسبت به مؤمنان در برابر ایمان به خدا و ترک بت های آنان روا داشتند.آیه فوق دستور می دهد که اگر خواستید آنان را مجازات کنید، موظف به رعایت تناسب ومقابله به مثل هستید و نباید از این حد تجاوز کنید.محتوای این آیه مشابه محتوای آیه پیشین (فمن اعتدا علیکم...) است.با این تفاوت که آیه اعتدا ظاهر در یک حکم تعلیقی است که هنوز موضوع آن تحقق نیافته است و قبل از تحقق تجاوز، آیه دستور می دهد که اگر به شما تجاوز شد، شما هم ازخود دفاع کرده و مقابله به مثل کنید، ولی در این آیه از آنجا که از تعبیر عقاب استفاده شده،گویای آن است که تجاوز و تعدی اولیه انجام گرفته شما هم حق دارید مقابله به مثل کرده وآنان را دفع کرده و مجازات نمایید. منتها باید مجازات شما نسبت به او، متناسب با تعدی وعمل تجاوزکارانهء او نسبت به شما باشد.قرائن فراوانی در آیه وجود دارد که نشان می دهد یکی از مصادیق روشن آیه همان دفاع سازمان یافته از سرزمین است و اختصاص به دفاع فردی یا گروهی از نفس و عرض ندارد.در اینجا به بعضی از قرائن اشاره می کنیم:الف) ذیل آیه می فرماید: لاتک فی ضیق مما یمکرون. این ذیل نشان می دهد که آیه فوق به روابط میان مسلمانان و مشرکان مربوط است و به مسائل شخصی مربوط نیست.ب) شأن نزول آیه نیز نشان می دهد که آیه فوق در مورد دفاع سازمان یافته است. درتفسیر علی بن ابراهیم در مورد شأن نزول آیه می خوانیم:در جنگ احد رسول خدا پرسید چه کسی از عمویم حمزه خبر دارد؟... حارث ابن صمت و امام علی وقتی بدن حمزه را قطعه قطعه دیدند راضی نشدند برگردند و این خبر ناگوار را به رسول خدا بدهند. در اینجا بود که رسول خدا خودش بالای سر حمزه آمد و چون پیکر قطعه قطعه وی را دید گریست و فرمود: هرگز تا کنون جایی بدتر از اینجا نایستاده بودم. اگر بر قریش دست یابم هفتاد تن از آنان را خواهم کشت! در این هنگام جبرئیل آیه فوق را نازل کرد که: «اگر عقوبت کردید همان گونه که مورد عقوبت قرار گرفته اید متجاوز را عقوبت کنید و اگر صبر کنید برای شکیبایان بهتر است» پیامبر خدا(ص) فرمود: صبر می کنم[ . تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص ۹۵ ]شأن نزول نشان می دهد که آیه مورد بحث مربوط به جنگ و دفاع سازمان یافته است.۳. وَالَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنتَصِرُونَ * وَجَزاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ * وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولََئِکَ مَا عَلَیْهِم مِن سَبِیلٍ. (شوری: ۳۹ - ۴۱)و کسانی که چون به آنان تعدی رسد، یاری می جویند [ و به انتقام برمی خیزند ] و جزای هربدی، بدی همانند آن است. پس هر که عفو و نیکوکاری پیشه کند پاداش او بر خداوند است، به راستی او ستمگران را دوست ندارد و هر کس بعد از ستمی که دیده است، یاری جوید [ انتقام گیرد ] اینانند که بر آنان ایرادی نیست.منظور آیه آن است که در هر حال، مؤمنان در برابر ظلم مقاومت می کنند و زیر بار ستم نمی روند حال یا با کمک گرفتن از دیگران در برابر متجاوز دفاع می کند و یا افراد به منظوردفاع در برابر متجاوز با هم متحد و هماهنگ می شوند.بی تردید جمله «جزأ سیئة سیئه مثلها» اطلاق دارد و شامل هر نوع دفاع می شود دفاع فردی و دفاع سازمان یافته (جهاد دفاعی) بلکه آیات قبل و بعد این جمله بر جهاد دفاعی تأکیدبیشتری دارد و آن را روشن تر و بارزتر مطرح ساخته اند.بنابر این آیه نخست، اصل حق دفاع و مقابله را به انسان مورد تجاوز می دهد تا از خوددفاع کند و از دشمن انتقام بگیرد و حتی در این کار از دیگران هم کمک بگیرد و یا افراد درمقابل دشمن متجاوز، متحد بشوند.آیه دوم تناسب بین تجاوز و دفاع را مطرح ساخته و اظهار می کند که عکس العمل شخص مورد تجاوز باید مثل و مساوی تجاوز شخص متجاوز باشد.تعبیر «جزأ سیئة سیئة مثلها» در آیات متعددی در قرآن آمده است[ . وَمَن جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَی ََ إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لاَیُظْلَمُونَ (انعام: ۱۶۰) وَالَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئَاتِ جَزَاءُ سَیِّئَةِ بِمِثْلِهَا (یونس:۲۷) مَنْ عَمِلَ سَیِّئَةً فَلاَ یُجْزَی ََ إِلَّا مِثْلَهَا (غافر: ۴۰) فَلاَ یُجْزَی الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ إِلَّا مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (قصص: ۸۴) ] لیکن قرائن موجود درقبل و بعد این آیات، نشان می دهد که این جملات مربوط به مجازات های اخروی است خداوند کیفر همان عمل به را بدون کم و کاست می دهد. ولی آیه مورد بحث مربوط به مقابله به مثل و دفاع در دنیاست.ب. آیات جهاد دفاعی:دسته دوم آیاتی هستند که در مورد خصوص جهاد دفاعی نازل شده است. در این قسمت به نقل چند آیه از این آیات اکتفا می کنیم. دلالت این آیات بقدری روشن است که هیچ نیازی به توضیح ندارند.۱. أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی ََ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ * الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِم بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌ عَزِیزٌ. (حج: ۳۹ - ۴۰)به کسانی که مشرکان با آنان کارزار کرده اند، رخصت دفاع داده شده است، چرا که ستم دیده اندو خداوند بر یاری دادن آنان تواناست، همان کسانی که از خانه و کاشانه شان به ناحق رانده شده اند و جز این نبود که گفته اند خداوند پروردگار ماست؛ و اگر خداوند بعضی از مردم را به دست بعضی دیگر دفع نمی کرد، هم صومعه های راهبان و هم معابد [ مسیحیان ] و هم عبادتگاههای [ یهودیان ] و هم مساجد که نام خداوند در آنها بسیار یاد می شود، ویران می گردید، و خداوند هر کس را که دینش را یاری کند یاری می دهد، که خداوند توانای پیروزمند است.در صدر اسلام علی رغم آزار و اذیتی که مشرکان بر مسلمانان روا می داشتند، قانون جهادتشریع نشد، بلکه خداوند به عفو و اغماض فرمان می داد:بسیاری از اهل کتاب، با آن که حق برایشان آشکار شده است، به انگیزه رشکی که در دل دارند،خوش دارند که شما را پس از ایمانتان کافر گردانند. بگذارید و بگذرید تا خداوند فرمان خویش را به میان آورد[ . سوره بقره (۲)، آیه ۱۰۹ ]در این آیه خداوند به طور صریح امر به گذشت می کند تا اینکه فرمان خدا در مورد جهادبرسد. لذا مسلمانان در انتظار روزی بودند که خداوند اذن دفاع صادر کند. سرانجام انتظارپایان یافت و در سال دوم هجری آیات فوق اجازه جهاد دفاعی را به مسلمانان داد[ . حویزی، نورالثقلین، ج ۵ ، ص ۴۱ ]وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ * وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُم وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ القَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِالْحَرَامِ حَتَّی ََ یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذََلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ. (بقره: ۱۹۰ - ۱۹۱)و با کسانی که با شما آغاز کارزار می کنند در راه خدا کارزار کنید، ولی ستمکار و [ آغازگر ] نباشیدچرا که خداوند ستمکاران را دوست ندارد. و هر جا که بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و آنان را از همانجا که شما را رانده اند [ مکه ] برانید، و فتنهء شرک بدتر از قتل است؛ و در مسجدالحرام با آنان کارزار نکنید، مگر آنکه آنان در آنجا با شما کارزار کنند. و چون کارزار کردند بکشیدشان که سزای کافران چنین است.و آیات متعدد دیگری نیز دلالت بر مشروعیت دفاع دارد[ . مانند آیه ۳۶ و ۱۲۳ سورهء توبه (۹) و نیز آیاتی که شأن نزول آن جنگهای دفاعی پیامبر اسلام(ص) در صدر اسلام می باشد مانند غزوه بدر آیات ۱۳، ۱۲۶، ۱۲۳ (آل عمران و ۱۹، ۵۲ ، ۶۷ و ۶۴ انفال و غزوه احد آیات ۱۲۱ - ۱۲۲، ۱۴۰، ۱۴۴، ۱۷۱ آل عمران و... ر.ک: مجمع البیان، ج ۱ - ۲، ص ۷۰۹، ۷۱۰، ۸۳۲ ، ۸۲۶ ]۲ - ۲. سنّت (روایات)
روایات بسیاری دلالت بر مشروعیت دفاع دارند. مرحوم سید عبدالاعلی سبزواری بر این باوراست که این روایات در حد تواتر هستند[ . مهذب الاحکام فی بیان الحلال والحرام، ج ۲۸، ص ۱۵۶ ] شیخ حر عاملی این نصوص را در ابواب مختلفی از کتاب قیّم وسائل الشیعه نقل کرده است، از جمله در باب های مربوط به جهاد با دشمن[ . وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۱۹، باب ۴۶ از ابواب جهاد العدو ] حد محارب[ . همان، ج ۲۸، ص ۳۲۰ باب ۷ از ابواب حد المحارب ] دفاع[ . همان، ج ۲۸، ص ۳۸۱، ابواب الدفاع ] قصاص[ . همان، ج ۲۹، ص ۵۹ ، باب ۲۲ از ابواب قصاص نفس ] موجبات ضمان[ . همان، ج ۲۹، ص ۲۳۹، باب ۶ ابواب موجبات ضمان ] و... صاحب جواهر علاوه بر روایات خاص مربوط به دفاع به یک سری عموماتی که دلالت دارند بر لزوم فریادرسی نسبت به افرادی که مورد تجاوز قرار گرفته اند[ . قال رسول الله من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم (جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۶۵۰) ] یا عموماتی که اعانت ضعیف را بهترین صدقه[ . قال رسول اللََّه(ص): عونک الضعیف من افضل الصدقه (جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۶۵۰)۳ - ۲. عقل و فطرت
در حقوق درباره منشأ پیدایش و فلسفه مشروعیت دفاع بحث شده و نظریات متعددی در این باره ارائه شده است[ . نظر حقوقدانان درباره فلسفه مشروعیت دفاع در قسمت دفاع در حقوق بین الملل خواهد آمد ] در فقه به این مطلب کمتر توجه شده است از تفحص در کتاب های فقهی بعضی اشاره هایی به مطلب به دست آمد. به طور اجمال می توان گفت به دو منشأ درباره دفاع در فقه اشاره شده است.الف) فطری بودن دفاع:بعضی از فقیهان بر این باورند که دفاع امری فطری است، یعنی ریشه در درون و فطرت انسان دارد ومربوط به زمان و مکان یا منطقهء خاصی نیست. آیةالله سید عبدالاعلی سبزواری نوشته است:دفاع از امور ارتکازی پیش عقلا است، بلکه می توان گفت دفاع از نفس جزو امور فطری است که در نهاد هر موجود زنده ای گذاشته شده است[ . مهذب الاحکام، ج ۱۵، ص ۱۰۱ ]این گرایش فطری، چنان بر روح فرد و جامعه تسلّط دارد که نه تنها شخص یا کشور موردتجاوز در برابر شخص یا گروه متجاوز، حق دفاع و مقابله به مثل را برای خود محفوظمی داند، بلکه دیگران و وجدان جامعه نیز این حق را به او می دهند.بعضی آیات قرآن که برای تحریک به دفاع وجدان مسلمانان را مخاطب ساخته فطری بودن دفاع را مورد تأیید قرار داده است مانند:أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ. (توبه: ۱۳)چرا با گروهی که سوگندهای خود را شکستند و بر آن شدند که فرستاده خدا را بیرون کنند ونخست بار، بنای ستیزه با شما را گذارده اند، نمی جنگید؟.جمله «وهم بدؤکم اول مرة» به روشنی بر فطری بودن دفاع و مقابله به مثل دلالت دارد، خدای متعال با بیان این جمله می خواهد انگیزه و فطرت دفاع از خویش را که تحت تأثیر ترس یا عوامل دیگر ضعیف شده، زنده سازد. آیه با خطاب به مسلمانان و اشاره به اینکه مشرکان، پیمان شکستندو آغازگر جنگ بودند، به مسلمانان نهیب می زند که آیا شما که انسان هستید و فطرت انسانی داریدنمی خواهید از خود دفاع کنید؟ این بدان معناست که دفاع یک اصل انسانی و قانون فطری بشری است. خدای متعال از قول بنی اسرائیل در پاسخ پیامبر زمان خود نقل کرده است که گفتند:قَالُوا وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا. (بقره: ۲۴۶)گفتند: چرا در راه خدا نجنگیم با آن که ما از خانه هامان و کنار فرزندانمان بیرون رانده شده ایم[. بنی اسرائیل پس از وفات حضرت موسی(ع) از پیامبر زمان خود درخواست فرماندهی کردند تا همراه او در راه خدا بجنگند. او گفت: شاید نسبت به فرمان جهاد سرپیچی کنید و به مقابله با دشمن برنخیزید آنان در پاسخ با تعجب گفتند: .. ]پاسخی که خدای متعال از قول آنان نقل می کند، مبتنی بر گرایش فطری بشر به دفاع است که آن را به عنوان یک اصل انسانی پذیرفته اند و برای همه قانع کننده است. آنچه تعجب آور به نظر می رسید و سبب توبیخ و سرزنش آنان شد، سرپیچی آنان پس از فرمان جنگ بود که جزتعداد کمی از آنان به کارزار با دشمن نپرداختند[ . فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ. (بقره: ۲۴۶) علت سرپیچی آنان آن بود که پای جان در میان بود. یعنی به طور فطری مایل بودند با دشمن نبرد کنند ولی خطرات بعدی را نمی توانستند تحمل کنند. در مبحث فطرت مطرح شده است که گاهی برخی از گرایش های فطری تحت تأثیر گرایش فطری قوی تر سرکوب می شوند ]آری انسان که فطرتش او را از تجاوز به حریم دیگران به شدت باز می دارد، همین که مورد تجاوز دیگران قرار گرفت، همان کارهای ممنوع اولیه را نسبت به متجاوز، بدون هیچ منعی از سوی وجدان و فطرتش انجام می دهد و پس از انجام آن نیز هیچ احساس گناهی نمی کند در صورتی که اگر آغازگر این نوع کارها بود به شدت از سوی وجدان و فطرت موردسرزنش قرار می گرفت. مرحوم علامه طباطبائی نوشته است:اگر در فطرت انسانی، چنین اصلی مسلّم نبود، هیچ گونه دفاعی از او سر نمی زد چه دفاع از حق مشروع و چه از امر نامشروع؛ زیرا اعمال انسان مستند به فطرت اوست[ . تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۲۹۴، ذیل آیه ۲۵۱ ]ب) عقلانی بودن دفاع:دفاع از وطن، جان و ناموس و مال، یک ضرورت عقلی است. هیچ عاقلی در برابر تجاوزبی رحمانه به کشور و جان و ناموس خود و دیگران سکوت نمی کند. پس عقل، تجاوز رامحکوم و دفاع را می پذیرد و از باب قاعده ملازمه شرع نیز این حکم عقل را تأیید می کند.بعضی از فقیهان به دلیل عقلی دفاع مشروع اشاره کرده اند.فاضل هندی دراین باره نوشته است:چون دفع ضرر، عقلاً لازم است، پس دفاع واجب است[ . کشف اللثام، ج ۲، ص ۴۳۴ ]سید عبد الاعلی سبزواری نیز بر این باور است که عقل به طور قطع حکم بر لزوم قطعِ منشأ فساد و افساد نسبت به جان و مال و عرض را دارد[ . مهذب الاحکام، ج ۱۵، ص ۱۰۱]۱ - ۳. دفاع سازمان یافته از دولت و سرزمین اسلامی
فقیهان به اتفاق آراء این نوع دفاع را وظیفه هر مسلمانی می دانند و از آن با عناوین مختلفی یادکرده اند مانند دفاع از بلاد اسلام، دار الایمان[ . الکافی فی الفقه، ج ۹، ص ۳۲ ] بیضه اسلام[ . المبسوط، ج ۲، ص ۸ ؛ سرائر، ص ۴۴۶ ] حوزه اسلام[ . النهایه، ص ۲۸۹ ] کلمه اسلام[ . سرائر، ج ۹، ص ۱۷۶ ] و... مصداق روشن و قطعی این عناوین سرزمین های اسلامی است که مورد تجاوز دشمن قرار گفته است.حلبی نوشته است:اگر از سوی بعضی کافران و جنگ طلبان، خوف تجاوز به سرزمین مسلمانان داده شود، بر اهالی تمام اقلیم هاست که با دشمنان متجاوز نبرد کنند[ . الکافی فی الفقه، ج ۹، ص ۳۱ ]این قسم از دفاع مصداق قطعی دفاعی است که با دلایل فراوان وجوب آن ثابت گردیده.آنچه در اینجا یادآوری اش مهم است، تفسیر موسّعی است که امام خمینی (قدس سره) ازمفهوم تجاوز عرضه کرده است. امام بر این باورند که تجاوز دشمن را نباید در تجاوز وتهاجم نظامی خلاصه کرد، بلکه تجاوز مفهوم گسترده ای دارد و شامل تجاوزات فرهنگی،سیاسی و اقتصادی نیز می گردد:اگر این ترس پیش آید که کفار از نظر سیاسی و اقتصادی بر سرزمین های مسلمانان استیلاءیابند و این استیلاء منجر به آن شود که مسلمانان اسیر سیاسی و یا اقتصادی کفار گشته،اسلام و مسلمانان خوار و ضعیف گردند، دفاع واجب است. دفاع با وسایلی که شبیه به وسایل کفار باشد و همچنین دفاع با مقاومت منفی از قبیل نخریدن کالای دشمن و ترک استفاده ازآن و ترک معامله و ترک ارتباط با آنان به طور مطلق[ . تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۴۸۵، م ۴]۲ - ۳. دفاع از دولت اسلامی دیگر در برابر تهاجم دولت غیر اسلامی
تمام عناوین و تعبیراتی که فقیهان برای دفاع سازمان یافته ذکر کرده بودند، شامل این قسم ازدفاع نیز می گردد. گروهی از فقیهان در خصوص مسأله فوق به طور صریح فتوی داده اند؛نخستین فقیهی که در این باره فتوا داده ابوالصلاح حلبی است. آن فرزانه جاوید نوشته است:بر مسلمانانی که از منطقه جنگ به دور هستند، در صورتی که مسلمانان در حال نبرد بامتجاوزان، به یاری آنان نیازمند باشند، بر آنان واجب است که به منطقه جنگی کوچ کرده و بامتجاوزان نبرد کنند[ . ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، سلسلة الینابیع الفقهیه، ج ۹، ص ۳۱ ]پس از ایشان گروهی دیگر از فقیهان به صراحت بر مطلب فوق فتوا داده اند، مانند شهیداول[ . الدروس، ص ۳۰ ] شهید ثانی[ . مسالک، ص ۱۱۶ ] و نجفی[ . جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۱۹]۳ - ۳. دفاع از دولت اسلامی دیگر در برابر تهاجم نظامی دولت مسلمان (ثالث)
درباره این قسم از جهاد دفاعی نظر صریحی از فقیهان به دست نیامد. شمول اطلاقات کلام فقیهان نسبت به این قسم مورد تردید است. به نظر می رسد این فرض مشمول آیه ۹ سورهءحجرات است. عده ای از مفسران و فقیهان بر این باورند که آیه دلالت می کند بر این مطلب که هنگام وقوع جنگ میان دو گروه (یا دو دولت) از مسلمانان باید بین آنان صلح داد و اگر یک گروه (یا دولت) به ظلم بر علیه دیگر تجاوز نمود، بر دیگر مسلمانان لازم است که با گروه ستمگر و متجاوز وارد جنگ شوند تا آن که آنان دست از ظلم بکشند[ . مقدس اردبیلی، زبدة البیان، ص ۳۱۹ ] از فقیهان صدر اول،راوندی آیه فوق را به گونه ای که تفسیر شد، تفسیر کرده است[ . راوندی، فقه القرآن (ضمن سلسلة الینابیع)، ج ۹، ص ۱۴۴ ]۴ - ۳. دفاع از دولت کفر
در برابر تهاجم کفاردر این صورت نیز دو فرض قابل تصویر است.الف) بر اثر حمله کفار، جان تعدادی از مسلمانان ساکن در آن سرزمین به خطر افتد. دراین فرض به اتفاق نظر فقیهان مسلمانانی که در آنجا ساکن هستند حق دارند از خود دفاع کنند. شیخ طوسی در این باره می گوید:کسی که از سوی دشمن امان داده شده و در سرزمین دشمن زندگی می کند و در همان حال گروهی از کفار با آنان وارد جنگ شوند، بر مسلمانان جایز است که با گروه مهاجم نبرد کنند وقصدشان از این نبرد، دفاع از خویشتن باشد نه همکاری با کافران و مشرکان[ . النهایه فی مجرد الفقه والفتاوی، ص ۲۹۱]۵ - ۳. دفاع از نفس، عِرض و مال
فقیهان دورهء آغاز اجتهاد بدون هیچ اشاره ای به تفاوت میان این امور خیلی مختصر به اصل وجوب دفاع از نفس و عرض و مال اشاره کرده اند[ . النهایة ص ۲۸۹؛ المبسوط، ج ۲، ص ۸ ؛ الرسائل العشر، ص ۲۴۵؛ المواسم العلویه، ج ۹، ص ۶۸ ؛ المهذب، ج ۹،ص ۸۰ ؛ فقه القرآن، ج ۹، ص ۱۱۳؛ غنیة النزوع، ج ۹، ص ۱۵۱؛ الوسیله، ج ۹، ص ۱۵۹، (از کتاب المواسم به بعد ضمن سلسلة الینابیع الفقهیه چاپ شده اند) ] نخستین فقیهی که به تفاوت میان دفاع ازجان و عرض با دفاع از مال تصریح کرده علامه حلی است. وی در کتاب شریف قواعد الاحکام نوشته است: انسان تا توان دارد واجب است از نفس و حریم دفاع کند و تسلیم شدن جایز نیست و انسان حق دارد از اموال خودش دفاع کند لیکن دفاع از مال واجب نیست[ . قواعد الاحکام، ج ۳، ص ۵۷۱ ]شهید ثانی نظر علامه را تأیید کرده است[ . شرح لمعه، ج ۹، ص ۳۴۸ ] از شهید اول تفصیل دیگری استفاده می شود:به عقیده ایشان دفاع از جان و عرض مطلقاً واجب است ولی دفاع از مال فقط در صورتی واجب است که مضطرّ به دفاع باشد و ظن غالب بر سلامت داشته باشد[ . الدروس، ج ۲، ص ۵۹ ] شهید ثانی[ . مسالک الافهام، ج ۳، ص ۱۲ ]۱ - ۴. تجاوز
بی شک اولین شرط دفاع وقوع تجاوز یا حداقل خطر تجاوز و حمله دشمن است، زیرا دفاع یعنی دفع تجاوز؛ پس تا تجاوزی در کار نباشد اصولاً موضوع دفاع محقق نمی شود. چندسؤال بسیار مهم درباره این شرط (تجاوز) مطرح است که سعی می کنیم نظرات فقیهان را درپاسخ به این سؤالات به خوانندگان محترم تقدیم کنیم.۱. آیا انسان تنها در صورت وقوع تجاوز حق دفاع دارد یا اینکه در برابر خطر تجاوز حق دفاع پیش گیرانه را دارد؟ و بر فرض که حق دفاع پیشگیرانه را داشته باشد آیا لازم است علم به خطر تجاوز داشته باشد یا با اطمینان به خطر تجاوز می تواند دفاع کند؟ ۲. آیا در دفاع علم به قصد تجاوز کافی است یا امکان تجاوز هم لازم است؟ ۳. آیا بعد از دفع خطر انسان حق دارد به عنوان دفاع از متجاوز انتقام بگیرد؟ ۴. آیا انسان تنها در برابر متجاوز مسئول حق دفاع دارد یا در برابر تجاوز افراد غیر مسئول و حیوانات نیز حق دفاع دارد؟ الف. خطر تجاوز:در پاسخ به این سؤال که آیا تنها در صورت وقوع حمله است که انسان حق دفاع دارد یا اینکه در برابر خطر حمله و تجاوز نیز حق دفاع پیشگیرانه برای انسان محفوظ است، فقیهان پاسخ روشن و صریحی نداده اند؛ امّا با دقت در تعبیرات فقیهان به دو نظر در این مسأله می توان دست یافت. گروهی از فقیهان برای تحقق عنوان دفاع از کلمه «خاف» بهره جسته اند؛ این تعبیر نشان می دهد که از نگاه این گروه با خوف از تجاوز دشمن عنوان «دفاع» احراز می شودو نیازی به وقوع تجاوز نیست. بنابر این دفاع پیشگیرانه از نگاه این گروه مشروع و موردتأیید شرع است. نخستین اثر فقهی که در آن از واژه خوف استفاده شده کتاب «الکافی فی الفقه» است. فقیه ژرف اندیش حلبی در این اثر نگاشته است:اگر از سوی کافران و جنگ طلبان خوف تجاوز به بعضی سرزمین های اسلامی برود، بر اهالی تمام اقلیم ها است با دشمنان متجاوز نبرد کنند و از سرزمین اسلامی دفاع کنند[ . الکافی فی الفقه، ضمن مجموعة سلسلة الینابیع الفقهیه، ج ۹، ص ۳۱ ]فقیهانی همانند سید ابن زهره[ . غنیة النزوع، ضمن مجموعة سلسلة، ج ۹، ص ۱۵۱ ] و علامه حلی در بعضی کتابهایش و شهید اول[ . اللمعة الدمشقیه، ضمن مجموعة سلسلة، ج ۹، ص ۲۷۳، قواعد الاحکام، ج ۹، ص ۲۴۴ ] از همین واژه خوف استفاده کرده اند. در مقابل این گروه اکثر فقیهان بر این باورند که با وقوع تجاوزاست که موضوع دفاع محرز می شود. و ظاهر این سخن آن است که دفاع پیشگیرانه از نگاه این گروه دفاع مشروع نخواهد بود.شیخ طوسی در آثار متعددش از واژه «دهم» بهره جسته و نوشته است:اللهم الّا ان یدهم المسلمین امر من قبل العدو یخاف منه علی بیضة الاسلام و یخشی بواره اویخاف علی قوم منهم، وجب حینئذ ایضاً جهادهم ودفاعهم[ . النهایه، ص ۲۸۹ ]لغت نویسان برای کلمه «دهم» به تناسب موارد کاربردش معانی متعددی نوشته اند از جمله معنای فرو رفتن، ناگهان رسیدن و..[ . دهم رسول اللََّه(ص) من عدوه دهم ای فجاة منهم امر عظیم، (مجمع البحرین، ج ۶ و ۵ ، ص ۶۵) ] بنابراین معنای عبارت شیخ آن است که: «مگر آن که ازناحیه دشمن به مسلمانان هجوم ناگهانی شود به گونه ای که موجب ترس از نابودی اصل جامعه اسلامی و یا گروهی از مسلمانان گردد. در این صورت واجب است نبرد با آنان و دفاع در مقابل آنان. این عبارت نشان می دهد که به عقیده شیخ بعد از وقوع حمله عنوان «دفاع»صادق است.عدهء زیادی از فقیهان بعد از شیخ عین عبارت شیخ را تکرار کرده اند مانند ابن براج[ . المهذب، ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۸۰ ]راوندی[ . فقه القرآن، ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۱۱۳ ] ابن حمزه[ . الوسیله الی نیل الفضیله، ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۱۵۹ ] ابن ادریس[ . السرائر، ج ۹، ص ۱۷۶ ] شهید ثانی[ . الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، ج ۲، ص ۳۷۹ ] و علامه حلی[ . تبصرة المتعلمین، ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۱۸۵؛ تلخیص المرام، ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۲۰۳ ] سلّار در المراسم ازواژه «غشی» که به معنای فرو گرفتن است استفاده کرده است و این واژه در معنا با واژهءدهم خیلی نزدیک است و نشان می دهد که سلار همانند شیخ و اتباعش وقوع تجاوز را ملاک تحقق دفاع می داند[ . المواسم العلویه، ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۶۸ ]محقق حلی نیز همین واژه «غشی» را به کار برده است[ . شرایع الاسلام، ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹، ص ۲۰۱. ]واژهء دیگری که بعضی فقیهان از آن استفاده کرده اند واژه «وطئ» به معنای پایمال کردن وداخل شدن است. علامه حلّی در قواعد الاحکام از این واژه استفاده کرده و نوشته است: واذا وطئ الکفار دارالاسلام وجب علی کل ذی قوة قتالهم حتی العبد والمرأة.وقتی کفار به سرزمین اسلامی وارد شوند و آن را پایمال کنند بر هر کسی که توانایی دفاع داردواجب است با آنان نبرد کند حتی برده و زن[ . قواعد الاحکام، ضمن سلسلة الینابیع، ج ۹ ص ۲۴۴ ]تاکنون روشن شد که غالب فقیهان از واژه هایی برای تحقق موضوع دفاع بهره جسته اندکه نشان می دهد، وقوع تجاوز و حمله از سوی دشمن را در تحقق موضوع دفاع لازم می دانندو صرف احساس خوف و خطر را کافی نمی دانند.به نظر می رسد هر دو دیدگاه یاد شده از حدیث معتبر نقل شده از امام رضا(ع)، استنباطشده باشد. حتی عبارت های بعضی از فقیهان از متن آن حدیث گرفته شده است. حدیث راعلی ابن ابراهیم از محمد بن عیسی و او از یونس و او از امام رضا(ع) نقل کرده. یونس گوید ازامام رضا(ع) پرسیدم: فدایت شوم، مردی از دوستان شما متوجه شده که فردی شمشیر واسب برای جهاد در راه خدا هدیه می دهد. آمده و آن دو را گرفته و نسبت به مسأله جاهل بوده.دوستانش او را دیده و به او خبر داده اند که نبرد همراه با آنان جایز نیست و به او دستورمی دهند که آن دو را برگرداند. امام(ع) فرمودند باید به توصیه دوستانش عمل کند. یونس عرض کرد: به دنبال مرد رفت ولی او را نیافت. و به او گفته شده که آن مرد از محل رفته است.امام فرمود: پس باید مرزبانی کند و نجنگد. یونس عرض کرد در مرزهای مانند قزوین،دیلمان و عسقلان و امثال آن مرزبانی نماید؟ امام فرمود: آری. عرض کرد: آیا می تواند جهادکند؟ امام فرمود نه مگر آن که بر فرزندان مسلمان بترسد. سپس امام به صورت سؤال انکاری سؤال کرد به نظر تو اگر رومیان بر سرزمین مسلمانان وارد گردند آیا بر مسلمانان سزاوارنیست آنان را باز دارند؟ سپس افزود: مرزبانی کند و نجنگد. و اگر بر بیضه اسلام و مسلمین ترسید بجنگد. در این صورت جنگ او برای دفاع از خویشتن است نه سلطان.عرض کردم: پس اگر دشمن به آن مکانی که شیعه در آنجاست آمد چه کند؟ فرمودند:برای دفاع از اصل اسلام بجنگد نه برای آنان. زیرا با نابودی مرکزیت اسلام دین محمدنابود می گردد.[ . الفروع من الکافی، ج ۵ ، ص ۲۱ ] همین حدیث با سندی دیگر در تهذیب نقل شده. مرحوم مجلسی در مرآة العقول وملاذ الاخیار سند هر دو روایت را صحیح دانسته است. در این حدیث هم از واژه «دهم» استفاده شده و هم از کلمه «خاف» بعضی از فقیهان از تعبیر اول حدیث (دهم) بهره جسته و بعضی دیگر ازتعبیر دوم (خاف) لذا در عبارت علما هم کلمه «دهم» و هم کلمه «خاف» بکار رفته است.ب. امکان تجاوز:یکی دیگر از ضوابط و شرایط مربوط به دفع تجاوز، اصل امکان تجاوز است. فقیهان مبحث امکان تجاوز را در دفاع فردی مطرح کرده اند لیکن همان ملاک در دفاع سرزمینی نیز وجوددارد و می تواند متناسب با اصل مبحث دفاع سرزمینی جزو شرایط دفاع لحاظ شود. بنابراین اگر کشوری یا کسی که قصد تجاوز را دارد به گونه ای است که امکان عمل به قصد خود راندارد، یا به دلیل مانع و حائلی که بین متجاوز و انسان قرار دارد یا به خاطر ضعف متجاوز؛ دراین صورت انسان نمی تواند به عنوان دفاع بر آن شخص صدمه ای وارد سازد و یا زیانی برساند. این مسأله از قدیم در فقه شیعه مطرح بوده است. شیخ طوسی نوشته است:اگر متجاوز از پشت مانع یا رود یا دیوار یا دژ قصد تجاوز به کسی را داشته باشد به گونه ای که عقلاً امکان تجاوز وجود نداشته باشد، وی حق ندارد دفاع کند[ . المبسوط، ج ۸ ، ص ۶۲۵ ]سید عبدالاعلی سبزواری این گونه استدلال کرده:۱. اینکه جایز نیست زیان برساند برای آن است که با فرض عدم تمکن متجاوز از تجاوزموضوع دفاع محقق نمی شود.۲. اما اینکه با فرض زیان رساندن ضامن است، به دلیل عمومات ادلّه ضمان است. این عمومات در صورت وقوع تجاوز تخصیص خورده ولی در فرض بحث عمومات محفوظ هستند[ . مهذب الاحکام، ج ۲۸، ص ۱۶۵ ]ج. فعلی بودن تجاوز:یکی دیگر از ضوابط و شرایط مربوط به دفع تجاوز، فعلی بودن تجاوز است، فعلی بودن تجاوز را فقیهان در مبحث دفاع فردی عنوان کرده اند و مثال هایی هم که زده اند مربوط به دفاع فردی است بر اساس این شرط اگر حمله متجاوز تمام شده و خطر دفع گشته مجوزی برای دفاع وجود ندارد. دفع خطر حمله به یکی از راههای زیر است:۱. مدافع با استفاده از حق دفاع متجاوز را دفع کرده و یا زمین گیر کرده به گونه ای که قادر به ادامه تجاوز نیست در این فرض حق ندارد به عنوان دفاع صدمه بیشتری بر او وارد سازد. ولی اگر خسارتی وارد ساخته حق دارد مطالبه خسارت نماید.۲. متجاوز به هر دلیلی از تجاوز دست کشیده مثلاً ترسیده و فرار کرده یا به دلیل بیداری وجدان از تجاوز پشیمان شده یا به دلیل ترس از مجازات یا دلایل دیگر از تجاوز صرف نظرکرده، در این صورت وارد کردن هر گونه صدمه ای از جانب مدافع مسئولیت دارد و از نگاه فقه ضمان آور است.فقیهان هر دو فرض زوال خطر را مطرح ساخته اند و احکام هر یک را بیان کرده اند.اول. دفع تجاوز: محقق حلی نوشته است:اگر او را در مقام دفاع بزند و ناکارش کند، حق ندارد دوباره بر او حمله ور شود، چرا که ضرر او دفع شده است[ . شرایع الاسلام، ج ۴، ص ۹۶۷ ]دیدگاه محقق حلی در فقه مقبولیت عامه پیدا کرده و فقیهان بعد از ایشان عین همان مسأله را تکرار کرده اند مانند فخرالمحققین[ . ایضاح الفوائد فی شرح القواعد، ج ۴، ص ۵۴۷ ] و محقق اردبیلی[ . مجمع الفائده و البرهان، ج ۱۳، ص ۳۰۰ ]امام خمینی قدس سره نوشته است:اگر دزد یا محارب را بگیرد و ببندد و یا با ضربتی او را از پای درآورد به طوری که نتواند مقصودخود را عملی سازد، دیگر جایز نیست بر او ضرری بزند و یا بکشد و یا زخمی سازد و اگر چنین کند ضامن است[ . تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۴۹۰، م ۲۲، قم دوم ]دلیل حکم فوق خیلی روشن است زیرا هدف از اضرار و امثال آن دفع تجاوز بود و بابستن و یا از کار انداختن هدف محقق شده[ . مهذب الاحکام، ج ۲۸، ص ۱۶۶ ] و دلیل ضمان آن است که در این فرض هرگونه زیان و صدمه ای که بر او وارد شود خود نوعی تجاوز است لذا ضمان آور است[ . مبانی تکمله المنهاج، ج ۱، ص ۳۴۹ ]دوم. دست کشیدن از تجاوز: محقق حلی نوشته است:مدافع مادامی که مهاجم به سمت او روی می آورد حق دفاع دارد و در صورت پشت کردن، بایداز زدن ضربه پرهیز کند[ . شرایع الاسلام، ج ۴، ص ۹۶۷ ]این فتوا نیز از سوی فقیهانی مانند فخرالمحققین[ . ایضاح الفوائد فی شرح القواعد، ج ۴، ص ۵۴۷ ] شهید اول[ . الدروس، ج ۲، ص ۵۹ ] صاحب جواه[ . جواهر الکلام، ج ۴۱، ص ۶۵۶ ] و...مورد قبول واقع شده است. از فقیهان معاصر امام خمینی قدس سره نوشته است:دفاع آن هم با رعایت ترتیبی که پیشتر بیان کردیم وقتی جایز است که مهاجم به طرف انسان بیاید، و اما اگر در حال برگشتن و اعراض باشد جایز نیست به او ضرری وارد سازد و واجب است دست از او بردارد و اگر ضرری وارد آورد ضامن است[ . تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۴۸۵ ]دلیل مسأله خیلی روشن است، زیرا پس از اعراض، موضوع دفاع محقق نیست و با عدم تحقق موضوع هر گونه زیان و صدمه ای که وارد سازد خود نوعی تجاوز است و موجب ضمان می گردد. اگر متجاوز بعد از ضربه زدن یا خسارت وارد کردن زمین گیر شده و یاترسیده و فرار کرده است، کشور و یا شخصی که مورد تجاوز واقع شده حق دارد مطالبه خسارت یا مجازات متجاوز را بنماید و بر اساسِ قاعدهء مقابله به مثل عمل نماید.مسأله ای که در اینجا بعضی از فقیهان متعرض شده اند آن است که گاهی ممکن است عقب نشینی متجاوز تاکتیکی و برای فریب یا تجدید قوا باشد در این صورت وظیفه چیست؟امام خمینی قدس سره نوشته است:اگر علم یا اطمینان دارد به اینکه برگشتن او به منظور تهیه نیرو است دفع او جایز است و اگربعداً معلوم شد که علم و اطمینانش خطا بوده، ضررهایی که بر او وارد آورد ضامن است. اگر ظن یا احتمال عقلایی بدهد که برگشتن مهاجم به منظور مجهز شدن بیشتر است... ظاهراً بارعایت ترتیب مزبو[ . ترتیب مورد اشاره در مبحث تناسب خواهد آمد ] اگر ممکن باشد دفاع جایز است، ولی اگر بعداً معلوم شد که خطا کرده آنچه موجب ضمان است را ضامن است اما اگر ترس از مال خود داشته باشد، احتیاط در ترک دفاع است، مخصوصاً مثل جراحت و قتل[ . همان.]د. تجاوز افراد غیر مسئول و حیوانات:یکی از سؤالاتی که در بحث دفع تجاوز مطرح است آن است که آیا دفاع مشروع تنها در مقابل تجاوز انسان های مسئول است یا اینکه انسان حق دارد در برابر تجاوز و حمله انسان های غیرمسئول مانند دیوانه یا صغیر یا حتی حمله حیوانات از خود دفاع کند و اگر در مقام دفاع صدمه و آسیبی به انسان غیرمسئول یا حیوان وارد ساخت ضامن نیست؟ فقیهان تصریح کرده اند که در مشروع بودن دفاع، تفاوتی نمی کند که منشأ خطر انسان باشد یا حیوان، عاقل باشد یا دیوانه، صغیر باشد یا کبیر. نظر فقیهان را به تفکیک در این دو مورد بیان می کنیم:الف. دفاع در مقابل حمله حیوانات محقق حلی در کتاب شریف شرائع الاسلام دراین باره نوشته است:انسان حق دارد در مقابل حمله چارپایان از خویش دفاع کند، اگر در حال دفاع چارپا تلف شودضامن نیست[ . شرائع الاسلام، ج ۴، ص ۹۶۷.]بعد از محقق، عین همین مسأله در بسیاری از کتابهای فقهی تکرار شده است. مانندالقواعد[ . قواعد الاحکام، ج ۳، ص ۵۷۱ .] مسالک[ . مسالک الافهام، ج ۱۵، ص ۵۶ ] ایضاح الفوائ[ . ایضاح الفوائد، ج ۴، ص ۵۴۷ ] و مجمع الفایدة والبرهان[ . مجمع الفایدة والبرهان، ج ۱۳، ص ۳۰۰.] صاحب جواهر در شمول ادله دفاع نسبت به اشکال دفاع از حمله حیوانات کرده و بر این باور است که ادله دفاع مجوز دفاع از متجاوزی را که دارای شعور و تکلیف است صادر کرده و شامل مورد بحث نیست. وقتی ادله دفاع شامل نشد، به دلیل حرمت تصرف مال غیر، تا چه رسد به اتلاف مال غیر، می توان تمسک کرد و حکم به ضمان حیوان در صورت تلف نمود.[ . جواهرالکلام، ج ۴۱، ص ۶۶۴ .] حضرت آیةالله خویی و سید عبدالاعلی سبزواری معتقدند که ادله که اجازه دفاع درمقابل انسان مهاجم را تا مرحله قتل داده با اولویت قطعی دلالت بر دفاع در برابر حمله چارپایان دارد ولو این دفاع باعث تلف حیوان چارپا شود. افزون بر آنکه یکسان شود حدیث معلی ابن عثمان[ . وسائل الشیعه، ج ۲۹، ص ۲۷۵ باب ۳۷ ابواب موجبات ضمان، ح ۱ ] بر مطلب دلالت دارد.اما نسبت به حمله انسان غیرمسئول مانند کودک یا دیوانه، شیخ طوسی در مبسوطتصریح کرده است که انسان حق دارد از خود در مقابل تجاوز دفاع کند چه حمله کننده ومتجاوز مرد باشد و چه زن، صغیر باشد یا کبیر، عاقل باشد یا دیوانه[ . المبسوط، ج ۸ ، ص ۷۵ ]سید عبدالاعلی سبزواری در مقام استدلال بر مطلب نوشته است:دفاع از محسنات عقلی است همین که موضوعش محقق شد، دفاع از نظر عقلی نیکو خواهدبود چه مدافع کبیر باشد و چه صغیر[ . مهذب الاحکام فی بیان الحلال والحرام، ج ۲۸، ص ۱۵۸ ]۲ - ۴. شرایط دیگر دفاع مشروع در حقوق بین الملل و حقوق داخلی کشورها:
افزون بر شرط تجاوز و اشغالگری شرایطدیگری را نیز برای دفاع مشروع ذکر کرده اند. از آنجا که این شرایط در مورد دفاع شخصی ذکر شده و در دفاع سازمان یافته رعایت آن به طور کامل نه ممکن است و نه لازم؛ لذااز ذکر تفصیلی آن شرایط خودداری کرده و فقط به توضیح مختصر هر یک از آن شرایطبسنده می کنیم.الف) ضروری بودن دفاع:بر اساس این شرط، مدافع در صورتی حق استفاده از زور و قدرت را در دفاع دارد که دفاع منوط به آن باشد و راه دیگری برای دفع خطر نباشد. لذا فقیهان در دفاع شخصی این فرع راعنوان کرده اند که اگر شخصی با فرار کردن از چنگ متجاوز می تواند بدون درگیری و اعمال قدرت جان خود را حفظ کند، وظیفه دارد فرار کند. چون این راحت ترین راه دفاع است[ . علامه حلی، قواعد الاحکام، ج ۳ (سلسلة الینابیع)، ص ۵۷۲ ؛ شهید اول، الدروس الشرعیه، ج ۲، ص ۵۹ ؛ شهید ثانی سالک الافهام، ج ۳، ص ۱۶؛ امام خمینی، تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۴۸۸ ] ب) تناسب دفاع و تجاوز حقوق دانان با ذکر شرط «تناسب» در دفاع مشروع تلاش کرده اند تجاوزات زنجیره ای روبه تزاید را در یک نقطه ختم و انگیزه انتقام جویی را به بند کشند. اصل عنوان «تناسب دفاع با تجاوز» از عناوینی است که در حقوق مطرح شده است. در فقه به جای عنوان تناسب ازعنوان «الأسهل فالأسهل» استفاده شده است. مراد فقیهان از این عنوان، رعایت ترتیب وتدریج در شدت عمل است. فقیهان برای دفاع شخصی درجاتی ذکر کرده اند که مدافع بایداز آسان ترین درجه ای که ظن غالب پیدا می کند که می تواند با آن از خود دفاع کند، شروع کند و به تدریج در صورت نیاز به سمت شدت عمل بیشتر برود. شیخ طوسی در این باره نوشته است:هرگاه کسی قصد جان یا مال یا حریم کسی را کند، برای مدافع، دفع مهاجم به آسان ترین طریق ممکن، جایز است. پس اگر در جایی است که صدا بزند، و کسی به فریاد او می رسد، دفاع با همان فریاد محقق می شود و اگر لازم است با دست از خود دفاع کند، باید با دست دفاع کند و اگرمتجاوز با دست دفع نشود، با عصا و اگر با عصا نشد می تواند با سلاح متجاوز را دفع کند[ . شیخ طوسی، المسبوط، ج ۸ ، ص ۷۷ ]پس از شیخ، فقیهان عین همان مسأله را در کتاب های فقهی خود درج کرده اند[ . محقق حلی، شرایع الاسلام، ج ۴، ص ۹۶۷؛ علامه حلی، قواعد الاحکام، ج ۳ (سلسلة الینابیع) ص ۵۷۱ ؛ شهیداول، الدروس الشرعیه، ج ۲، ص ۵۹ ؛ فخرالمحققین، ایضاح الفوائد، ج ۴، ص ۵۴۷ ؛ محقق اردبیلی، مجمع الفایدة و البرهان، ج ۱۳، ص ۳۰۰؛ فاضل هندی، کشف اللثام، ج ۲، ص ۴۳۴؛ امام خمینی، تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۴۸۸ ] بعضی ازمحققان با اعتراف به اینکه ترتیب مذکور در کلمات بزرگان فقها هیچ مدرک شرعی ندارد،وجوهی را برای توجیه ترتیب ذکر کرده از جمله:۱. رعایت ترتیب مطابق با احتیاط خصوصاً احتیاط در دماء است.۲. دفاع از باب امر به معروف و نهی از منکر لازم است و در امر به معروف رعایت ترتیب لازم است.۳. دفاع یک ضرورت است و در ضرورت به مقدار ضرورت باید اکتفا شود و این حاصل نمی شود مگر با رعایت ترتیب فوق[ . سید محمد شیرازی، الفقه، کتاب الحدود والتعزیرات، ص ۴۹۰ ]دستور به کشتن مخفیانه و غافلگیرانه کعب بن اشرف
کعب بن اشرف یکی از سرسخت ترین دشمنان اسلام بود. در اشعارش پیامبر را هجو می کردو مشرکان و عرب را به جنگ با وی تحریک می کرد. پس از جنگ بدر وی به عنوان فرستاده بزرگ یهود به سوی قریش، به مکه آمد و قریش را برای جنگ با مسلمانان و خونخواهی کشتگان بدر تحریک می کرد. چون در اشعارش پیامبر را هجو می کرد و به اصحاب وی ومسلمانان ناسزا می گفت. اهل مکه ترسیدند از این که حسان بن ثابت شاعر پیامبر اکرم در رداشعار کعب متعرض مکّیان شود و علیه مردم مکه شعر بسراید. لذا از کعب ابن اشرف خواستند از مکه خارج شود.کعب از مکه خارج شد و در میان اقوام عرب شبه جزیره می گشت و تخم کینه و دشمنی نسبت به پیامبر و اصحابش را در میان ایشان می پاشید و چون در یثرب اقامت گزید دراشعارش شرف و کرامت زنان مسلمان را مورد هجو قرار داده، و به آنها ناسزا می گفت و درجهت ایجاد شورش در مدینه منوره تلاش می کرد.پیامبر اعظم اسلام(ص) با یارانش درباره قتل وی مشورت کرد و مسئولیت این عمل مهم رامحمد بن مسلمه، ابونائله سلکان بن سلامة بن وقش، عبّاد بن بشر بن وقش، حارث بن اوس بن معاذ و ابوعبس بن جبر به عهده گرفتند و در ماه ربیع الاول سال سوم هجری شاعر یهود ومشرکان، در محلی نزدیک پناهگاه و قلعه وی به نام شعب العجوز در خارج یثرب به قتل رسید[ . طبری، تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۵۳ ، ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۴۳ ]قتل غافلگیرانه ابی رافع یهودی نیز به دستور پیامبر اسلام(ص) انجام گرفت[ . ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۴۶ ] و نیز درتواریخ نقل شده است که پیامبر اسلام عمرو بن امیته ضمیری را به همراه یکی از انصار به مکه فرستاد تا ابوسفیان را غافلگیرانه به قتل برسانند[ . همان، ج ۲، ص ۱۶۹ ]-دستور به کشتن غافلگیرانه سفیان بن خالد
[ . در طبقات، ج ۲ و سیرة النبی، ج ۴ و تاریخ یعقوبی، ج ۲، بنام سریه «عبدالله بن انیس انصاری بر سر سفیان بن خالد» یاد کرده اند ]دوشنبه پنجم محرم الحرام سال چهارم رسول خدا خبر یافت که سفیان بن خالد بن نبیحکشتن غافلگیرانه ابوعفک و عصمأ
دو تن از عناصر یهودی که در تحریک و تهییج دشمنان برای مبارزه با دولت نوپای اسلامی سهم بسزایی داشتند. ابوعفک از قبیله بنی عمرو بن عوف[ . ابن سعد، ابوعفک را یهودی دانسته و عده ای از او پیروی کرده اند، (طبقات، ج ۲، ص ۲۱، نهایة الارب، ج ۱۷،ص ۶۶ ...) ] و عصم[ . ابن کلبی درباره او نوشته است: «عمیر بن عدی، زن یهودی را که از پیامبر بدگویی می کرد کشت»، (جمهرة النبر، ج ۲، ص ۲۹) ] دختر مروان بودند. این دو عنصر نامطلوب با سرودن اشعاری در هجو پیامبر و مسلمانان مبارزه تبلیغاتی شدیدی راعلیه اسلام راه انداختند. ابن هشام درباره قتل عصمأ نوشته است:وقتی اشعار عصمأ پخش شد، پیامبر(ص) فرمود آیا کسی سزای او را می دهد؟ عمیر که نزد آن حضرت بود داوطلب شد. وی که هم طایفه این زن بود به سراغ او رفت و شبانه او را در خانه اش کشت و صبحگاهان خبر موفقیت خود را برای رسول خدا آورد[ . سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۶۳۶ ؛ المغازی، ج ۱، ص ۱۷۲ ]گویا وی از پی آمد این کار خود هراس داشت و گمان می کرد فرزندان این زن از او خون خواهی خواهند کرد، ولی پیامبر به او فرمود چنین نخواهد شد[ . الروض الاتف، ج ۷، ص ۵۳۲ ]دربارهء قتل ابوعفک ابن هشام نوشته است:پیامبر فرمود چه کسی شرّ این پلید را کم می کند؟ سالم شبانه به سراغ او رفت و او رااز پای درآورد[ . سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۶۳۵ ؛ المغازی، ج ۱، ص ۱۷۴؛ طبقات، ج ۲، ص ۲۱ ]کشتن غافلگیرانه ابورافع سلّام بن ابی حقیق
سلّام از یهودیان سرشناس قبیله بنی نظیر بود که احزاب و مشرکین را بر ضد مسلمانان وپیامبر اسلام(ص) تحریک می کرد. واقدی نوشته است:سلّام، غطفان و مشرکین پیرامون خود را برای جنگ با رسول خدا تحریک می کرد و حتی برای این کار جایزه سنگین قرار داده بود[ . الغازی، ج ۱، ص ۳۷۴ ]کشته شدن ابورافع به صورت های مختلف گزارش شده است و ما در اینجا برای رعایت اختصار گزارش سیره ابن هشام و مغازی واقدی را با اندکی تلخیص نقل می کنیم:چند تن از قبیله خزرجیان پس از آن که از پیامبر اجازه کشتن ابورافع را گرفتند شبانه به خانه ابورافع رفته در زدند. چون همسر او پشت در آمد گفتند ما عرب هایی هستیم که برای گرفتن خواربار آمده ایم. همسر سلّام آنان را به بالاخانه راهنمایی کرد و ایشان به سراغ وی رفته شمشیرها را بر سرش فرود آوردند و چون سر و صدای زنش بلند شد، خواستند او را هم بکشندکه به یاد نهی پیامبر از کشتن زن و بچه افتادند. عبدا... ابن انیس ضربه آخر را به شکم ابورافع زدو او را کشت... [ . سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۷۳؛ مغازی واقدی، ج ۱، ص ۲۹۱ ]۱ - ۷. دلایل مشروعیت عملیات استشهادی
شواهد و قرائن فراوانی از قرآن و سنت و سیره معصومان علیهم السلام بر مشروعیت عملیات شهادت طلبانه دلالت دارند. استقصای همه موارد نیازمند تألیف کتاب جداگانه ای است[. می توان به کتاب دکتر ملّامحمدعلی از انتشارات زمزم هدایت (پژوهشکده تحقیقات اسلامی) اشاره کرد. مبانی فقهی عملیات استشهادی، امیر ملامحمدعلی، انتشارات زمزم هدایت، قم، ۱۳۸۵ ] ما در این جا به ذکر نمونه هایی از این شواهد بسنده می کنیم.الف. قرآن:خدای متعال در آیات متعددی از قرآن درباره معامله گروهی از مؤمنان با خدا سخن گفته است. این گروه از مؤمنان کسانی هستند که جان و مال خود را به خدا تقدیم کرده و خدای متعال در عوض وعده بهشت را به آنان داده است. بی شک آن دسته از مؤمنان که در مقام دفاع از ایمان و اسلام و سرزمین اسلامی خود را به کام دشمن زده و با عملیات استشهادی جان خود را فدا می کنند از مصادیق روشن آن گروه از مؤمنانی هستند که با خدا معامله کرده اند.اینک به یک نمونه از این آیات توجه فرمایید:إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی ََ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَی ََ بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوابِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذََلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. (توبه: ۱۱۱)خداوند جان و مال مؤمنان را در ازاء بهشت از آنان خریده است، همان کسانی که در راه خداکارزار می کنند و می کشند و کشته می شوند. این وعده به راستی و درستی در تورات و انجیل وقرآن بر عهدهء اوست. و کیست از خداوند وفادارتر به پیمانش؟ پس به معامله ای که به آن دست زده اید، شادمان باشید و این همان رستگاری بزرگ است.خداوند در آیه دیگری پس از آن که به مسلمانان هشدار می دهد که مبادا از فرمان رسول خدا(ص) سرپیچند و جان خود را از جان او عزیزتر بدارند؛ بر این نکته تأکید می کند که هرگونه خستگی، تشنگی یا گرسنگی در راه خدا به آنان برسد و یا هرگونه اقدامی که موجب خشم دشمن شود و هرگونه دستبردی که به دشمن متجاوز زده شود، همه و همه از مصادیق عمل صالح است[ . سورهء توبه (۹)، آیه ۱۲۰؛ مجمع البیان، ج ۶ - ۵ ، ص ۷۴؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۵۰۰ ] بی شک عملیات استشهادی از مصادیق روشن آن دسته از اقداماتی است که موجب خشم دشمن می شود و ضربه های هولناکی بر روحیه دشمن وارد می سازد. بنابراین عملیات استشهادی به نص آیه شریفه از مصادیق عمل صالح است.ب. سنت:در روایات معصومان(ع) بالاترین ستایش ها از شهادت و شهادت طلبی شده است. بی شک جوانان فداکاری که دست به عملیات استشهادی می زنند از مصادیق روشن انسان های شهادت طلب هستند. اینک به چند نمونه از این روایات توجه فرمایید.امام صادق(ع) برترین جهاد را جهادی می شمارد که مرکب شخص پی شود و خونش درراه خدا به زمین ریخته شود، پیامبر اعظم اسلام(ص) نیز محبوب ترین قطره نزد خدای سبحان را قطرهء خونی می شمارد که در راه خدا بر زمین ریخته شود.ج. سیرهء معصومان(ع):معصومان(ع) خود از مصادیق روشن شهادت طلبی در راه خدا بودند. و با تعبیرات گوناگونی از عشق و علاقه خود به شهادت پرده برداشته اند.پیامبر اعظم(ص) می فرماید: «سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، دوست داشتم که در راه خدا کشته شوم، سپس زنده گردم، دوباره کشته شوم، بار دیگر زنده شوم و مجدداًکشته شوم[ . وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۲ و ۱۴ ][ . صحیح بخاری، ج ۶ ، ص ۹۳ ] مولا علی(ع) عشق و علاقه خود به شهادت را بیش از علاقه کودک شیرخواربه پستان مادر توصیف نموده است[ . نهج البلاغه، خ ۵ ]نیز سخنانی که از امام حسین(ع) و دیگر معصومان درباره عشق و علاقه شان به شهادت نقل شده فراوان است. سیره عملی پیامبر اعظم(ص) و امام علی و امام حسین(ع)و یاران مخلص ایشان از روحیه شهادت طلبی و ارزش های والای شهادت طلبی در راه خدا حکایت دارد و می تواند از جمله شواهد دال بر مشروعیت شهادت طلبی و عملیات استشهادی باشد.د. دلایل دیگر:فقیهان با استناد به سخنان معصومان(ع) در لابلای کتاب های فقهی فروعاتی را مطرح ساخته اند که با دقت در آنها می توان از آنها مشروعیت عملیات استشهادی را استفاده کرد ماچند نمونه از این فروعات و نحوه استفاده مدّعی از آنها را در این قسمت ذکر می کنیم.یک. مبحث اهم و مهم:فقیهان بر اساس اصل اهم و مهم در موارد فراوانی فتوا داده اند، از جمله در کتاب جهاد به جواز قتل بی گناهانی فتوا داده اند که دشمن سپر خود قرار داده است[ . تبصرة المتعلمین، ص ۵۱ ؛ المهذب، ج ۱، ص ۳۰۲؛ جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۷۰ و... ]بی شک حکم به جواز قتل بی گناهان در فرض فوق از باب اهم و مهم است. پیروزی درجنگ و دفع تجاوز دشمن مهم تر از قتل عده ای بی گناه است.براساس اصل اهم و مهم، عملیات شهادت طلبانه را هم اگر نوعی خودکشی فرض بگیریم، چون ضربه زدن به دشمن و دفاع از کیان اسلام اهمیت بیشتری دارند. لذا اقدام به عملیات شهادت طلبانه برای اهداف مهمتر مجاز بلکه گاهی مواقع لازم و ضروری می شود.دو. وجوب دفاع به طور مطلق:گذشت که فقیهان در اصل وجوب دفاع در صورت تجاوز دشمن، هیچ شرطی را لحاظ نکرده و حکم کرده اند که بر همگان اعم از مرد و زن، پیر و جوان و... واجب است از سرزمین اسلامی و جان و مال خود دفاع کنند[ . جواهرالکلام، ج ۲۱، ص ۱۴ ] اطلاق حکم و ادله وجوب دفاع شامل عملیات شهادت طلبانه نیز می شود، زیرا یکی از راههای کارآمد برای از بین بردن روحیه متجاوزان و دفع تجاوز این گونه عملیات های ایثارگرانه است.سه. لزوم استقامت تا شهادت:فقیهان در کتاب جهاد این فرع را مطرح کرده اند که آیا فرار از میدان جنگ جایز است یا نه؟فقیهان با استناد به آیه شریفه: «إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا...[ . سوره انفال(۸)، آیه ۴۵ ] فرار از جنگ را حرام شمرده اند حتی اگراحتمال قوی دهد که در این جنگ کشته خواهد شد[ . شرایع الاسلام، ج ۱، ص ۳۱۱؛ مجمع الفائدة والبرهان، ج ۷، ص ۴۵۲ ] شهید ثانی در توجیه این فتوا بر این باور است که «استقامت تا سرحد مرگ» نه تنهاهلاکت نیست بلکه رسیدن به حیات جاویدان اخروی است. بنابراین اساساً تعارضی بین اطلاق دو آیه مبارکه «إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا» و «و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» که عده ای توهم کرده اند نیست[ . مسالک الافهام، ج ۳، ص ۲۳ ] صاحب جواهر «وجوب استقامت تا شهادت» را در فرض دو برابر بودن یاکمتر بودن تعداد دشمنان از تعداد مسلمانان حتی در صورتی که احتمال قوی می دهد که کشته می شود، به علامه در ارشاد، تحریر و تذکره و فاضل مقداد در تنقیح و شهید ثانی در مسالک ودیگران نسبت داده و برای وجوب استقامت تا شهادت، به آیه شریفه «إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا...» ونصوص مستفیض یا متواتر که بر حرمت فرار از جنگ دلالت دارند، و اینکه بنای جهاد برجانبازی است و... استدلال کرده است.چهار. جواز حمله به قلب لشکر دشمن:یکی از فروعاتی که در فقه مطرح شده این است که آیا یک نفر مجاز است با علم یا ظن به اینکه با حمله کردن به قلب لشکر دشمن به شهادت می رسد، به این عمل شهادت طلبانه اقدام کند؟ علمای اهل سنت با استناد به مواردی از سیره مسلمانان در جنگ های مختلف این عمل را با شرایطی جایز شمرده اند. حتی امام محمد غزالی آن را مورد اتفاق علما شمرده است[ . احیاء العلوم، ج ۷، ص ۳۶ ]قرطبی در ذیل آیه «وَ لاََ تُلقُوا بِاَیدیِِکُم اِلَی التَّهلُکَة» نوشته است:مانعی ندارد که مرد مسلمانی به تنهایی به لشکر عظیمی حمله کند مشروط به اینکه توان چنین حمله ای را داشته باشد و قصدش الهی و درصدد اعلای کلمة الله باشد. و مصالح چنین اقدامی بر مقاصدش ترجیح داشته باشد. در این صورت کار او از بهترین اعمال بوده و جانش رابرای کسب رضایت الهی فدا کرده است.این فرع گرچه به صراحت در فقه شیعه مطرح نشده لیکن با توجه به نمونه های فراوانی ازاین گونه اقدام ها در صدر اسلام بویژه سیره رسول اعظم در جنگها و سیره امام علی و امام حسین(ع) و یاران با وفایشان نمی توان این گونه اقدام های شهادت طلبانه را نامشروع تلقی کرد.در کتاب های تاریخی روایاتی نیز در این زمینه وجود دارد؛ به عنوان نمونه در جنگ بدر یکی از اصحاب به رسول خدا عرض کرد:ای رسول خدا(ص) چه عملی از بنده پروردگار عالم را خشنود می کند؟ پیامبر(ص) فرمود:فرو رفتن او در میان لشکر دشمن در حالی که برهنه است! آن مسلمان با شنیدن این جمله سپرش را به زمین انداخت و آن قدر جنگید که به شهادت رسید[ . بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۳۳۹ ]امام خمینی (قدس سره) پس از عملیات شهادت طلبانه حسین فهمیده سخنانی فرمودندکه نشان می دهد از دیدگاه امام نه تنها حسین فهمیده شهید است بلکه می تواند الگویی برای امت اسلامی باشد. بنگرید:رهبر ما آن طفل دوازده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم مابزرگتر است، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید[ . صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۷۳ ]پنجم. ترجیح شهادت بر اسارت:علامه حلی در «تذکرة الفقهاء» فرعی را مطرح کرده است که می تواند در مبحث عملیات شهادت طلبانه راهگشا باشد و آن اینکه اگر مجاهد و مبارز احتمال قوی دهد که در جنگ اسیر خواهد شد، بهتر آن است که تن به اسارت ندهد و آن قدر بجنگد که شهید شود و خود رابرای اسارت تسلیم نکند تا در اسارت کفار گرفتار شود و مجبور گردد به استخدام آنان درآید[ . تذکرة الفقهاء، ج ۹، ص ۵۹ ]آیا مجاهدی که کشورش مورد اشغال دشمن واقع شده و در حقیقت همه مسلمانان به اسارت کفار درآمده اند، حق ندارد برای رهایی از اسارت دست به عملیات شهادت طلبانه بزند و با شهادت خودش ضربه ای کاری بر روحیه و توان دشمن وارد سازد.منبع ترور و دفاع مشروع، پژوهشکده تحقیقات اسلامی،نشر زمزم هدایت(1386) صص 101-89
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}