نویسنده: محمدتقی فعالی




 
تولتک ها خردمندانی از مرد و زن هایی بودند که خطه ی جنوبی مکزیک زندگی می کردند. (1) این مردان و زنان دارای معرفت معنوی بوده، آیینی باستانی را شکوفا کردند. آنها برای حفظ این بینش معنوی و آیین باستانی، جامعه ای را به نام تولتک ها تشکیل دادند. بنابراین جامعه ی تولتک ها، خردمندانی از مردان و زنان بودند که هزاران سال پیش برای رهایی از رنج و هدایت واقعی انسان و حفظ معرفت معنوی، پدید آمدند. مردم شناسان از تولتک ها به عنوان یک قوم یا یک نژاد سخن گفته اند. آنها دانشمندان و هنرمندانی بودند که جامعه ای تشکیل دادند تا به کشف و حفظ خود معنوی بپردازند. تولتک ها به صورت گروه هایی مرکب از ناوال (استاد) و شاگردان در تئوتی هواکان (شهر قدیمی اهرام در خارج از مکزیکوسیتی و در صحرای مکزیک) گرد هم می آمدند تا در آنجا به خدا تبدیل شوند. لذا هنوز هم آن منطقه را جایی می دانند که آدمیان به خدا تبدیل می شوند.
قرون متمادی گذشت اما ناوال ها مجبور بودند خرد باستانی نیاکان خود را پنهان کنند و در خفا به آن بپردازد. فتح قاره ی آمریکا و سوء استفاده های فراوان از قدرت های نوآموزان تولتک، باعث شد که بر پنهان سازی به شدت افزوده شود؛ اما در عین حال معرفت باطنی تولتک ها از طریق سلسله های متفاوتی از ناوال ها نسل به نسل انتقال یافت. ولی پیش گویی های نیاکان تولتک ها، حاکی از این بود که زمانی خواهد رسید که حکمت تولتک ها به میان مردم باز گردد. اکنون شخصیتی به نام «دون میگوئل روئیز» به عنوان یک ناوال، اما ناوالی جدید از سلسله ی تولتک ها و عقابان سلحشور به میدان آمده است تا آموزه های آنان را به بشریت عرضه کند. شایان ذکر است که «کارلوس کاستاندا» و «پائولو کوئلیو» هم از میراث داران خردمندی تولتک ها محسوب می شوند.

الف) میگوئل روئیز

دون میگوئل روئیز در خانواده ای از شفاگران به دنیا آمد (2) و در یکی از روستاهای مکزیک تحت تربیت مادری شفاگر و پدربزرگی شمن یا ناوال بزرگ شد. اعضای خانواده امیدوار بودند که او سنت صدها ساله ی شفاگری و معلمی را ادامه دهد و دانش تولتک ها را گسترش داده، به نسل های بعد منتقل کند. اما میگوئل که جذب زندگی متجدد شده بود، ترجیح داد به دانشکده ی پزشکی برود. او تحصیلات پزشکی را به پایان رسانید و در جراحی تخصص گرفت.
در آغاز دهه ی هفتاد میلادی، یک شب دیروقت پشت فرمان اتومبیلش به خواب رفت، اتومبیل واژگون شد و با دیواری برخورد کرد. او ناگهان بیدار شد و در حالی که سعی می کرد دوستانش را از خطر نجات دهد، متوجه شد که از جسم فیزیکی خودش بیرون آمده است. این تجربه ی نزدیک به مرگ زندگی او را متحول کرد. بر اثر ضربه ی حاصل از این تجربه، او شروع به طرح پرسش هایی از خویشتن کرد و برای یافتن پاسخ ها به تمرینات شدیدی در جهت کسب مهارت در خرد باستانیِ اعقاب خویش پرداخت. نخست مادرش استاد او بود و سپس یکی از شمن های قدرتمندِ صحرای مکزیک آموزش ویرا به عهده گرفت. پدر بزرگش که در آن زمان از دنیا رفته بود از طریق رؤیاهایش تعالیمی به وی داد. در سنت تولتک ها، ناوال استادی است که فرد را به سوی آزادیِ شخصی هدایت می کند. دون میگوئل روئیز ناوالی است متعلق به سلسله ی «سلحشوران عقاب» و خود را وقف انتقال و خرد تولتک ها به دیگران کرده است. او از طریق برگزاری کارگاه های آموزشی، سخنرانی ها و سفرهای هدایت شده به تئوتی هواکان در مکزیک به انتقال خرد باستانی می پردازد.
درباره ی عرفان تولتک ها فعلاً به زبان فارسی چند کتاب موجود است به نام های :«چهار میثاق کتاب خرد سرخ پوستان تولتک» و «زندگی براساس خرد سرخ پوستان تولتک»، هر دو کتاب از ناوال معروف یعنی دون میگوئل روئیز می باشد. کتاب سوم به نام «طریقت تولتک ها» است که اثر گراسئیلا کوروالان.

ب) آموزه های تولتک

هر آنچه می بینیم یا می شنویم چیزی جز یک رؤیا نیست. انسان در بیداری رؤیا می بیند، در خواب هم رؤیای دیگری. رؤیا دیدن فعالیت مهم ذهن است و ذهن هر لحظه و بیست و چهار ساعت در حال دیدن رؤیاست. لذا زندگی هر فردِ انسانی در رویا دیدن می باشد. (3)
موجودات بشر قبل از تولدِ ما هم در حال دیدن رویا هستند. کل جامعه ی بشری هم در حال رویایینی است. به این حالت «رویای سیاره ی زمین» می گویند که رویای مشترک میلیاردها رویای کوچک تر انسان هاست. رویای سیاره ی زمین شامل تمام قوانین، باورها، مذاهب، ضوابط، مقررات و فرهنگ های متنوع و مختلف است.
هر فرد انسانی با قابلیت رویا دیدن به دنیا آمده است. این قابلیت با «توجه» آغاز می شود. توجه قابلیتی است که موجب می شود انسان به آنچه مایل است دریافت کند، متمرکز شود. در واقع، توجه، تمرکز بردانستنی هاست. انسان می تواند هر لحظه چیزهای مختلفی دریافت کند اما با توجه چیزی که می خواهد دریافت می کند. انسان توجه را یاد می گیرد و با توجه یاد می گیرد چگونه رفتار کند، چه چیز را باور کند، چه چیز را باور نکند، چه چیز را بپذیرد، چه چیز را نپذیرد، چه چیز خوب است، چه چیز بد است، چه چیز زیباست، چه چیز زشت است، چه چیز درست است، چه چیز غلط است و تمام این ها رویای انسان را تشکیل می دهد. کودکان آن گاه که متولد می شوند ذهنی پاک دارند اما در خانه رویا می بینند و آن گاه که به مدرسه رفتند رویای آنها تکمیل می شود. انسان به عنوان یک کودک یا یک جوان امکان این را نداشت تا باورهای خود را انتخاب کند. ما اطلاعاتی که انسان های دیگر بر اساس رویای سیاره ی زمین داشتند دریافت کردیم و تنها راه ذخیره سازیِ اطلاعات، پذیرش میثاق هاست. ما میثاق ها را می پذیریم که به آن «ایمان» گفته می شود. تولتک ها به این فرایند «روند اهلی شدن انسان» می گویند. (4) انسان های اهلی شده می آموزند که چگونه زندگی کنند، چگونه دیگران را باور کنند و به طور کلی چگونه رویای دنیا ببینند.
کودک به همان گونه اهلی می شود که گربه و شیر. ما برای این که حیوانی را اهلی کنیم او را آموزش می دهیم، او را تنبیه می کنیم یا به او پاداش می دهیم و این دقیقاً کاری است که بزرگ ترها نسبت به کودکان انجام می دهند. اهلی شدن به قدری شدید است که در دوره های بعدی نیازی نیست شخص دیگری ما را اهلی کند. انسان خود یاد می گیرد که چگونه خود را اهلی سازد. لذ انسان تنها حیوانی است که می تواند خودش را اهلی کند. نظام باورها و هنجارها یک «کتاب قانون» است که انسان را مقید به انجام آن می کند. تمام رفتارها، داوری ها و واکنش های انسان بر اساس کتاب قانون صورت می گیرد. بر این اساس نیرویی درون هر انسانی وجود دارد که درباره ی همه چیز قضاوت می کند، به این نیرو «قاضی درونی» می گویند. «قاضی درونی» بر اساس «کتاب قانون» عمل می کند و همه چیز بر اساس حاکمیت مطلق این قاضیِ مستبد اعمال می شود.
هر زمان که عملی خلاف کتاب قانون انجام دهیم، قاضی درونی به ما می گوید مقصر و گنه کار هستیم و باید تنبیه شویم. تنبیهِ ما خجالت و شرمندگی ماست، لذا در انسان بخش دیگری وجود دارد که «قربانی» نامیده می شود. بخش قربانی، همه ی گناهان، خجالت ها و سرزنش ها را تقبل می کند. این بخش می گوید:
بیچاره من، به اندازه ی کافی خوب نیستم، به اندازه ی کافی جذاب نیستم، بیچاره من. (5)
در این زمان، قاضی درون می گوید:
بله بیچاره تو، تو به اندازه ی کافی خوب نیستی. (6)
شکستن مقررات کتاب قانون، زخم های شدیدی بر انسان وارد می کند و این ها «سم عاطفی» نامیده می شود. نتیجه ی این حالات ناامنی درونی است لذا انسان نیازمند مقداری شجاعت و شهامت است. اما «بی عدالتی» آن است که انسان برای هر خطا بیش از یک بار تنبیه شود. تولتک ها می گویند انسان تنها حیوانی است که برای هر خطا گاهی هزاران بار تنبیه می شود. انسان با عواطف منفی و سرزنش های فراوان در آتش می سوزد. ما هرگاه احساساتی مانند شرمندگی، خشم، حسادت، حسرت، نفرت، گناه و خطا را تجربه می کنیم، در آتش درونمان می سوزیم و این «رویای دوزخ» است.

ج) روش های اهلی شدن

نکته ی اساسی که تولتک ها بر آن تأکید دارند این است که روند اهلی شدن سرآغاز رنج بشر است. تولتک ها از هزاران سال پیش برای شادی، آرامش، عشق و بینش معنوی سه روش ارائه کرده اند. (7)

روش اول) تسلط بر آگاهی:

اگر انسان نداند که از کجا آمده است یا در جست و جوی چیست نمی تواند آزاد باشد. روش آگاهی «مِهی» که پیش روی ذهن ماست را بر می دارد و انسان با این روش متوجه می شود که در رویا به سر می برد. تسلط بر آگاهی در واقع تسلط بر حقیقت است.

روش دوم) تسلط بر دگرگونی:

انسان با این روش یاد می گیرد که چگونه رویاهای زندگی را تغییر دهد. هدف این روش انتظام بخشیدن به آشفتگی ها و صداهای درونی است. انسان باید به جای زندگیِ انگلی، زندگی طبیعی خود را داشته باشد. «چهار میثاق» خلاصه ای از روش تسلط بر دگرگونی است.

روش سوم) تسلط بر عشق:

از دیدگاه تولتک ها عشق همان قصد و نیت است که بخشی از زندگی است. تار و پودِ همه چیز از عشق یافته شده است. زمانی که بر عشق تسلط یافتیم بر تمام رویاهای زندگی تسلط یافته ایم. در این زمان انسان با الوهیت یکی می شود و هرگاه عملی انجام داد، عمل او بیانی از الوهیت است و این غایت انسان و هدف نهایی تولتک هاست.

د) چهار میثاق

در رابطه با روش دوم یعنی تسلط بر دگرگونی، چهار میثاق بزرگ مطرح است. (8)

میثاق اول: با کلام خود گناه نکنید.

اولین میثاق مهم ترین و دشوارترین آنهاست. در اولین میثاق بر گفتار و کلام تأکید شده است. زیرا کلام قدرتی برای آفرینش است که در اختیار انسان قرار دارد. کلام یک نیرو است، یک اقتدار است. هیچ حیوانی مثل انسان توان سخن گفتن ندارد. این ابزار جادویی مانند شمشیر دولبه در اختیار بشر است. گاه یک کلام می تواند زندگی یک فرد یا میلیون ها انسان را تغییر دهد و یا نابود کند.
میثاق اول این است که انسان از به کار بردن کلام علیه دیگران و نیز علیه خود پرهیز کند و در واقع از قدرت کلام در جهت روشن ساختن حقیقت و انتشار عشق بهره گیرد و این معصوم بودن در کلام است. اگر انسان علیه کسی کلامی به کار برد، در واقع او را از خود بیزار کرده است. لذا انسان از کلام علیه خود استفاده کرده است و این ظلم به عشق است. بی گناه بودن در کلام یعنی استفاده ی درست و مناسب از انرژی بیان. تنها در این صورت است که حقیقت در انسان تجلی می کند و تمام سموم عاطفی شست و شو داده می شود.

میثاق دوم: هیچ چیز را به خودتان ربط ندهید.

این میثاق، نتیجه ی میثاق قبل است. چنان که میثاق های بعدی نتیجه ی میثاق اول است. این میثاق می گوید هر اتفاقی در اطراف شما افتاد آن را به خود نگیرید. مثلاً اگر کسی در خیابان اهانتی کرد، به خودِ او بر می گردد و نباید آن را به خودمان ربط دهیم. اگر به خود بگیریم آن را پذیرفته ایم و در این صورت زهر درون انسان جریان یافته و انسان به دام رویای دوزخ گرفتار شده است. هیچ کاری از کارهای دیگران به خاطر شما نیست. همه ی مردم در رویای زندگی خود زندگی می کنند و رویای انسان ها با یکدیگر کاملاً متفاوت است اگر ما چیزی را به خود بگیریم در واقع آن را پذیرفته ایم و زهر آن را درون خود جاری کرده ایم و به آسانی به دام درندگان و جادوگران سیاه افتاده ایم. به خود نگرفتن شامل تمجیدهاست و نیز شامل سرزنش ها. در این صورت هیچ کس حاضر نیست انسان را به دوزخ بازگرداند و در این صورت انسان به آزادی قابل توجهی باز می گردد. انسان از آسیب در امان است. لذا آدمی از رنج، رهایی پیدا می کند. فقط کافی است انسان به گفته های دیگران اعتنا نکند. از مسخره ها و طردها نهراسد تا در میان دوزخ وارد نشود.

میثاق سوم: تصورات باطل نکنید.

انسان باید به خود جرأت دهد آنچه را واقعاً در نظر دارد بیان کند. انسان نباید بر اساس حدس و گمان ارزیابی کند. در حد امکان باید با دیگران ارتباطی صریح و روشن برقرار کرد تا از هرگونه سوء تفاهم در امان بماند و این میثاقی است که با آن می توان زندگی را دگرگون کرد. همه ی غم ها و رنج ها ریشه در تصورات، حدس ها و گمان های انسان دارد. تسلط بر دیگران و دگرگونیِ زندگی تنها از طریق اصلاح تصورات امکان پذیر است. تنها باید کمی فرصت داد تا حقیقت روشن شود. تصورات و حدس ها بر سر راه روابط انسان با دیگران مشکل ایجاد می کنند. باید با بیان صریح و شفاف روابط را اصلاح کرد. ما تصور می کنیم که همه، زندگی را مثل ما می بینند، مثل ما می اندیشند، مثل ما احساس می کنند و مثل ما قضاوت می کنند، در حالی که تمام این ها تصورات ماست و از این روست که هر انسانی طرد می شود. تصورات انسان درباره ی خود او هم چنین است. بسیاری از مواقع انسان تصور می کند که می تواند کاری را انجام دهد و برای خود فرصتی پیش آورد در حالی که این تصور هم چه بسا واقعیت نداشته باشد. انسان نیاز به توجیه ندارد. تنها انسان باید از حدس و گمان بپرهیزد. اگر انسان روزی بتواند تصور و پیش داوری در مورد همسر خود نداشته باشد در این زمان انسان بهترین رابطه را با همسرش دارد و در این زمان نوع رابطه ی انسان بسیار تغییر یافته است.

میثاق چهارم: همیشه بیشترین تلاش خود را انجام دهید.

این میثاق، به ما اجازه می دهد که سه میثاق قبلی عمیقاً ریشه دار شود. بیشترین تلاش انسان در شرایط مختلف متفاوت است. در سلامت به گونه ای است و در بیماری به گونه ای دیگر. در همه ی شرایط باید نهایت تلاش خود را داشت. در این صورت انسان هرگز احساس پشیمانی و گناه نمی کند و خود را سرزنش نمی کند. آن گاه که انسان نهایت تلاش خود را انجام دهد، زندگی پرشوری خواهد داشت. فعال و خلاق خواهد بود و مهم تر از همه این که انسان با خودش خوب است و احساس خشنودی و رضامندی می کند. در این حال برای خود و دیگران مایه می گذارد و گذشت می کند، بدون این که منتظر پاداش باشد، خدمت می کند. در این صورت انسان خود را همان گونه که هست می پذیرد و از اشتباهات خود دست می کشد. از هر کاری لذت می برد و احساس نمی کند کاری را با اجبار انجام می دهد. در نهایت این که انسان به آزادیِ شخصی دست می یابد. روند اهلی سازی در نظر تولتک ها «رویای دقت اول» است. اما در صورتی که انسان به چهار میثاق و سه روش عمل کند به «رویای دقت دوم» دست می یابد. (9) در این حال انسان از حالات درون ذهن خود آگاه می شود. می فهمد تمام مدت در حال رویا دیدن بوده با چهار میثاق دگرگون می شود و حرکتی به سوی جایگاه اقتدار پیدا می کند. البته لازم است که انسان به یک جنگ و جوی منضبط تبدیل شود.

تحلیل و بررسی

در رابطه با محور اساسی عرفان تولتک یعنی چهار میثاق باید گفت که بعضی از آنها در دین اسلام هم مطرح است. اما به صورت جدی تر، پر حجم تر و عقلانی تر. از جمله احکام مربوط به زبان. همه می دانیم که بخش مهمی از اخلاق اسلامی به آفات زبان مربوط می شود. آفات و آسیب های زبان فراوان است که یکی از آنها اهانت به دیگران است و در کلمات تولتک ها ذکر شد.
همچنین پیش گیری از تصورات باطل می تواند سوء ظن باشد که در قرآن از آن به شدت نهی شده است.
همچنین هرگونه تجسسی که منجر به کار اخلاقی بشود، حرام تلقی شده است. در رابطه با بیشترین تلاش هم باید گفت مسأله ی کار و تلاش در تعالیم دینی و قرآنی آمده است، لکن با توجه به این امر مهم که کار فی حدنفسه مطلوب نیست، باید گفت کاری مطلوب است که در راستای تقرب الهی باشد. لذا کار در این راستا، مطلوب است. «فاستبقوا الخیرات». (10)
اصول و عناصر عرفان تولتک بیش از آنکه عرفان باشد، یک سلسله گزاره های اخلاقی است که بعضی از آنها ناقص یا نادرست است. البته جز این هم توقع و انتظاری نیست. پرواضح است که این گونه آموزه ها هرگز نمی تواند مبنای هدایت و راهنمای بشریت شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. دون میگوئل روئیز، چهار میثاق، ترجمه دل آرا قهرمان، ص 3-1.
2. همان، ص 130- 129.
3. دون میگوئیل روئیز، زندگی براساس خود سرخ پوستان تولتک، ترجمه ی جنیدی، ص 75- 63.
4. همان، ص 44- 17.
5. همان، ص38.
6. همان.
7. همان، ص 12- 7.
8. چهار میثاق، ص 89- 31.
9. زندگی بر اساس خرد سرخ پوستان تولتک، ص 89- 75.
10. بقره/ 148.

منبع مقاله: فعالی، محمدتقی؛ (1390)، آفتاب و سایه ها(نگرشی بر جنبش های نوظهور معنویت گرا)، تهران: انتشارات عابد، 1390.