نویسنده: محمدتقی فعالی




 
«گوزن سیاه» عضوی از شاخه ی «اوگ لالاتتون سو» بود. تتون سو از تتون های غربی مکزیک است و این شاخه یکی از هفت شاخه ی قوم داکوتا (آتش های انجمن) می باشد. تتون های غربی از جمله شاخه ی اوگ لا لا سو از اقوام بزرگ و خانواده ی گسترده ی سرخ پوست هاست که به زبان «سو» سخن می گویند. به طور کلی قوم داکوتا در قرن نوزدهم شناخته شدند و به عنوان قوی ترین قوم دشت های مکزیک، به دل ها هراس انداختند. شاخه ی اوگ لالاسو دارای آیین کهنی است که امروزه بیشتر به عنوان «خرد معنوی سو» مطرح است. این آیین و تاریخچه ی باستانی امروزه به «گوزن سیاه» رسیده است. گوزن سیاه این تجربه ی بزرگ را از نیاکانش دریافت کرده است و او هم باید به دیگری بسپارد.
آن طور که خود گوزن سیاه می گوید در سال 1862 متولد شده است. در آن روز مردمانش هنوز در دشت آزاد می گشتند، اما بعدها با سفیدپوستان جنگیدند. او دارای علم مقدسی بود که میراث معنوی ژرفی از اجداد کهن بود. (1) آواز شهودهای فراوانش نیروهای خاصی پیدا کرد که از آن برای بهروزی قومش بهره گرفت. گوزن سیاه ظاهراً در اوت 1950 در گذشته است.
اولین کتابی که از گوزن سیاه گزارش می کند در سال 1932 توسط جان نیهارت به نام «گوزن سیاه سخن می گوید» منتشر شد. (سال 1378 به فارسی برگردانده شد.) نیهارت در ابتدای کتابش سرگذشت آشنایی خود را با گوزن سیاه گزارش می کند:
اولین بار او را در 1930 دیدم. خانه ی گوزن سیاه در حدود چهار مایلی غرب مندرسون بود. جاده ای بی دررو بود که از میان تپه های زرد بی درخت به خانه ی گوزن سیاه می رسید، و آن خانه، یک کلبه ی کُنده ای بود با یک اتاق که بر بام کثیفش علف های هرز روییده بود. وقتی که به آنجا رسیدیم، گوزن سیاه بیرون سر پناهی که از شاخه های کاج ساخته بودند ایستاده بود. نیم روز بود. وقتی ما پس از غروب آفتاب، از خانه ی او بیرون می آمدیم عقاب دیگر گفت: «گویا پیرمرد آمدن شما را می دانست، عجیب است». پسرم نیز گفت که او هم یک چنین احساسی داشته و در آن چند سالی که من این پیرمرد بزرگ را شناختم کاملاً آمادگی باور کردن این را داشتم که او را از آمدن ما خبر داشت، چون او بی شک نیروهای فوق طبیعی داشت.
وقتی که با گوزن سیاه دست می دادم به او گفتم که من با سرخ پوستان اوماها و بسیاری از سوها به خوبی آشنا هستم و حالا آمده ام که با او آشنا شوم و کمی از روزگار گذشتاه گفت و گو کنیم. گفت: «آهاه!» و این نشان می داد که از پیشنهاد من خوشش آمده است.
گوزن سیاه مدتی با چشم های کم و بیش بی سویش به زمین خیره شد، گویی ما را از یاد برده بود. می خواستم حرفی بزنم و این سکوت را بشکنم که پیرمرد سربلند کرد و نگاهی به عقابِ مترجم انداخت و (گون انگلیسی نمی دانست) به زبان سویی گفت: همین طور که اینجا نشسته ام می توانم حس کنم که در این مرد کنار من آرزوی نیرومندی به دانستن چیزهایی از جهان دیگر هست. او را فرستاده اند که هر چه را که من می دانم بیاموزد و من به او می آموزم. (2)
نیهارت سال 1931 به خانه ی گوزن سیاه برگشت تا او سرگذشت خود را به خاطر تحقق رسالت بزرگش نقل کند. قصد اصلی گوزن سیاه این بود که شهود بزرگ خود را برای مردم حفظ کند. نیهارت تمام گزارش های گوزن سیاه را ثبت و بالاخره در سال 1932 اولین چاپ آن را روانه ای بازار کرد. او می گوید:
بعد از گذشت سه دهه آوازه ی گوزن سیاه سراسر ایالات متحده و نیز اروپا را فرا گرفت و این کتاب به هشت زبان چاپ شد.
جوزف براون هم در سال 1947 در جست و جوی گوزن سیاه بر آمد. (3) تا این که رد پای او را در ایالت نیز اسکا یافت. او یک زمستان سرد را با گوزن سیاه به سر برد و تمام گفته ها و گزارش های او را یادداشت کرد. براون این مجموعه را تحت عنوان «چپق مقدس» به چاپ رساند. دو کتاب مزبور ( گوزن سیاه سخن می گوید از نیهارت و چپق مقدس از براون که هر دو فارسی هم ترجمه شده است) گزارشی از عرفان سو از طریق شهودِ بزرگ گوزن سیاه می باشد.

آموزه ها

اگر به اختصار به عرفان سو نگاه کنیم علیرغم پیچیدگی های خاصی که مربوط به فرهنگ و قومیت سرخ پوستی است می توان گفت که گاومیش نماینده ی کل جهان است که همه چیز را در خود دارد. نماینده ی نوع انسان گوشت سردست گاومیش است. این گوشت نزد سوها بسیار مقدس است. مقدس بودن از مهم ترین جنبه های فرهنگی سو است. گاومیش مقدس است و کل آفرینش قداست دارد. نزد سوها تمام خویشی های روی زمین رمز خویشی بزرگ و حقیقی است که انسان را به آسمان وصل می کند. نماینده ی اتصال انسان به آسمان، چپق مقدس است. (4) آیین چپق سه مرحله دارد: تطهیر با دود توسط گیاهان مقدس، گسترش چپق برای این که تمامی عالم در برگیرد و در نهایت قربانی کردن کل عالم در آتش چپق. زبان عرفان سو یا چپق مقدس همراه با ابهام است، لذا فهم آن دشوار و پیچیده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. حمید رضا ایرانفرد، سرخ پوستان بزرگ می گویند 2، ترجمه شکوه عبداللهی، ص 55.
2. جان ج. نیهارت، گوزن سیاه سخن می گوید، ترجمه ی ع، پاشائی، ص 11- 9.
3. جوزف اپس براون، چپق مقدس، ترجمه ی ع، پاشائی، ص 10.
4. همان، ص 27- 17؛ گوزن سیاه سخن می گوید، ص 21-15؛ گرگوری سی، آرون، سرخ پوستان بزرگ می گویند، ترجمه ی عبداللهی، ص 92.

منبع مقاله: فعالی، محمدتقی؛ (1390)، آفتاب و سایه ها(نگرشی بر جنبش های نوظهور معنویت گرا)، تهران: انتشارات عابد، 1390.