نویسنده: محمدتقی فعالی




 
عرفان یهود را به زبان فارسی با تعابیر زیر به کار می برند: آیین قباله، آیین قبالا و آیین کابالا. از سوی دیگر به گفته برخی دین پژوهان، دین یهود پر شریعت ترین ادیان است و در رأس ادیانِ پرشریعت قرار دارد. آنها معتقدند که هر چه شریعت یک دین بیشتر باشد، عرفان آن کمتر است و نسبت میانِ این دو رابطه عکس است. این سخن درباره ی آیین یهود صادق است و اتفاقاً یهود از ادیانی است که از مایه های کم رنگ عرفانی برخوردار است. گفتنی اینکه به زبان فارسی در این زمینه کتابی وجود دارد با عنوان «آیین قبالا، عرفان و فلسفه ی یهود» که برگردان و پژوهش آن توسط شیوا کاویانی صورت گرفته است و انتشارات فراوان آن را در دو نوبت چاپ کرده است. این کتاب دارای سه بخش متفاوت است.
* بخش اول: نوشتاری از مترجم (شیوا کاویانی) است که نوشته ای است در باب عرفان یهود و آیین قبالا.
* بخش دوم: ترجمه ی مقاله ای است تحت عنوان «گرایش های فکری عرفان یهود» از گر شوم شولم که یکی از عالمان یهودی و نویسندگان پیشگام عرفان یهودی است.
* بخش سوم: رساله ای کوچک با عنوان «الهدایه الی فرائض القلوب» اثر این باقودا. این باقودا فیلسوف و شاعر یهودیِ عرب اسپانیایی است که حدود 1080 میلادی در گذشته است.
یهود در طول تاریخ مراحل مختلفی را گذراند. (1) یکی از آنها دوره ی اقامت یهود در اسپانیا است. در این دوره علوم مختلف در پرتو همت علمای مسلمان رونق یافت. شعر و ادب یهود در قرن یازدهم حیاتی یافت و یهود از تنگنای نصّ تلمود خارج شد و نوعی رجعت به اصل کتاب مقدس (تورات) صورت گرفت. پیشوای این جریان شخصی است به نام «عانان بن داوود بغدادی» (767 م). او برخلاف عقیده ی عامه قیام کرد و اعلام نمود که حقایق عالی دین محدود به عهد عتیق است و از این طریق سندیت تلمود زیر سؤال رفت. پیروان او را «اطفال کتاب» و فرقه ای او به نام «قرائیم» (قرائت کنندگان کتاب عهد تحقیق) معروف شدند. یکی از علمای آن عصر مرسوم به «سعدیا بن یوسف» (924- 882 م) فرقه ی قرائیم را به حق دانست. تعالیم فلسفی او همراه مهاجران یهود از مشرق به مغرب انتقال یافت و به خصوص در اسپانیا مورد مطالعه و تحقیق دانشمندان قرار گرفت. از این طریق دانشمندانی در مغرب زمین پدید آمدند که از همه معروف تر موسی بن میمون (1204- 1135 م) می باشد. اثر عمده ی او کتاب «هدایه المضلین» است که به اثبات اصول عقاید پرداخته و درست نقطه ی مقابل فلسفه ی ارسطو است. در عین حالی که خود او نوعی فلسفه ی عقلی یا عقل گرایی خاص یهودی را مطرح می کند.
در مقابل، جمعی از روحانیون یهود این امر را نپذیرفتند و معتقد شدند که یهود دینی روحانی و عرفانی است و معانی مستور و مخفی دارد که فهم آن در حد عقل نیست؛ بلکه آنها از طریق خلوص نیت نصیب خواهد شد. این عقاید را فرقه ای به نام «نحمانیّه» در قرن 12 و 13 ترویج کردند.
رفته رفته عقیده به معانی مستور عهد عتیق و حقایق مرموز الهی صورتی جدی به خود گرفت و از این طریق افکاری عجیب حاصل شد، مبنی بر این که اعداد و حروف دارای معانی عرفانی مخفی می باشند و کتاب هایی به نام قبالا به رشته ی تحریر در آمد. آنها در پی کشف حکمت مرموز دانش مستور در اعداد و حروف کتاب مقدس یعنی تورات بودند و از راه تفریق و ترکیب اعداد و حروف سعی بر این داشتند تا رازهای نهانی و حقایق پنهان را استکشاف کنند.
به دنبال آن، مسائل مهم مذهبی و امور فوق طبیعی مثل خدا در معرض تحقیقات قبالایی قرار گرفت. مبادی فیلون و نیز مبانی گنوسی اسکندریه به این روش اضافه شد و آنها معتقد شدند که از خداوند نوری الهی ناشی می شود. این نور از مرکز مشیت است که از آن دو شه دیگر یک حکمت و دیگری علم تراوش می کند. از ترکیب این دو که یکی مذکر و دیگر مؤنث است لطف و قوت زاییده می شود و از ترکیب آن دو که یکی مذکر و دیگری مؤنث است جمال به وجود می آید و بالاخره از لطف، قوت و جمال، جهان هستی صورت وجود می گیرد. انسان هم که واجد تمام اوصاف و کمالات است در حقیقت عالم صغیر است. آیین قبالا در واقع عرفان و اشراقی است که در برگیرنده ی دو مفهوم اشراق و یزدان شناسی می باشد. (2)از سوی دیگر قبالا دارای ویژگی های مشترکی هم با آیین رازوار نوافلاطونی است و هم با عرفان مسیحی، حتی برخی بر این عقیده اند که آیین پارسی زرتشتی هم بر ساختار آیین قبالا بی تأثیر نبوده است. قبالاها پس از میانه ی سده ی سیزدهم سلسله مقالاتی را پدید آوردند که راه و طریقه ی دست یابی به تجربه های وجدآمیز را مورد بحث قرار می دهد. مهم ترین نماینده ی این روش ابراهیم ابوالعفی (1291- 1240 م) بود. او در میان آثار خود بیشتر به روش های پیچیده ی وحدت با عقل فعال یا یزدان از راه یادکردن نام های یزدانی همراه با شیوه های تنفس و مراقبه توجه دارد. در بسیاری از روش های عرفانی او با طریقت استادان جنبش حسیدی اشکنازی هماهنگی دارد و حتی این امکان مطرح شده است که او تحت تأثیر یوگا، آیین های هندی و نیز تصوف ایرانی اسلامی بوده است. به هر حال آیین یهود بر اساس ملاحظات تاریخی و نیز ظرفیت های درونی خود عرفانی مستقل ندارد و آنچه به نام قبالا در عرفان یهود نام برده می شود، به تعبیر جان ناس چیزی جز این نیست که:
از طریق قبالا یک نوع افکار عجیب و خیالات غریب در فلسفه و کلام یهود پدید آمد... از این احکام عجیب و غریب که وقتی در اروپا رواج فراوان پیدا کرد، شیادان زمان استفاده کردند و به دعوی مسیحیت کاذب برخاستند و به این ادله ی قبالایی متصل شدند و موجب زحمت اهل ایمان گشتند. (3)

تنها چیزی که در باب عرفان یهود یا آیین قبالا می توان گفت این است که یهود اساساً عرفان ندارد و اگر هم چیزی به نام آیین قبالا مطرح است در واقع ترکیب و اختلاطی از کیش های عرفانی دیگر است. کیش هایی مثل عرفان مسیحیت، یوگا و آیین های عرفانی هند، تفکر نوافلاطونی، آیین زرتشتی و تصوف اسلامی. لذا یهود از این افتخار هم بی بهره است و نتوانسته چیز جدیدی در این حوزه هم ارائه دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. تاریخ جامع ادیان، ص 565- 562.
2. ر. ک: شیوا کاویانی، آئین قبالا عرفان و فلسفه یهود، ص 45 به بعد.
3. تاریخ جامع ادیان، ص 565.

منبع مقاله:فعالی، محمدتقی؛ (1390)، آفتاب و سایه ها(نگرشی بر جنبش های نوظهور معنویت گرا)، تهران: انتشارات عابد، 1390.