دینداری مطلوب از منظر قرآن و سنت (1)
قرآن و سنت، دو منبع جوشان و ماندگارترین می باشند. در روزگار تحمیل آراء بر مجموعه ی ادیان الهی و در نتیجه رخداد نوعی از بدعت و تحریف، بهترین منبع برای دست یابی به حقیقت دین، و درک گستره و ابعاد آن، همین دو منبع
نویسنده: رضا وطن دوست
مفهوم، گستره، ابعاد
چکیده
قرآن و سنت، دو منبع جوشان و ماندگارترین می باشند. در روزگار تحمیل آراء بر مجموعه ی ادیان الهی و در نتیجه رخداد نوعی از بدعت و تحریف، بهترین منبع برای دست یابی به حقیقت دین، و درک گستره و ابعاد آن، همین دو منبع لایزال می باشند. دینداری و دین در نگاه قرآن و سنت، چیزی جز نسخه ای گویا و بازنمودی از وجود انسان نمی باشد.دینداری در نگاه آیات و روایات، تجلی تمامت دین، در جسم و روح انسان است.دین، چراغی فروزنده فراروی انسان است. بنابر این در ابعاد و گستره هم، ناظر به تمامیت وجود انسان است. یعنی هر نیاز و گرایش و کششی که در وجود آدمی قرار دارد، دین، به سمت همان ها در تکاپو است و در همان ها مداخله می کند، و لذا حوزه مداخلاتی دین، همه ی ابعاد وجودی آدمی است، که می توان از این ابعاد، یاد نمود. گستره ی نظری و اعتقادی، بشر به حکم برخورداری از فطرت و عقل، نیازمند به مجموعه ای به هم وابسته و سیستم فکری است که دین، در این حوزه ی (نظری و اعتقادی) مداخله نموده و مبدا و معاد و مسائل مربوط به آن دو را به خوبی تبیین نموده، بنابر این، دین، از یک جهان بینی جامع و سیستمی و همه سو نگر برخوردار است. از طرف دیگر، انسان به طور فطری به مفاهیم عالی اخلاقی گرایش دارد، که بخشی از مداخلات دین، که بسیار فعال است، همین بخش است. همچنین انسان، نیاز به امور مادی و اقتصادی دارد، لذا بخش مهمی از تعالیم اسلامی، قلمرو اقتصادی آن است. سلامت اجتماعی بستگی دارد به تنظیم مناسبات حقوقی، که در این بخش هم دین، به صورت جدی مداخله نموده حکومت، قدرت و اداره ی بهینه ی اجتماع، نیاز جامعه به قلمروهای اقتصادی را بیان می نماید، که دین در این قلمرو و گستره نیز به صورت جدی طرح و برنامه ارائه کرده است.
فرهنگ، عامل تحول اجتماعی و ریشه ی همه ی اقدامات انسان است و این قلمروی دیگری در حوزه ی دینداری است، همچنین گرایش های اجتماعی در اسلام، اصلی بنیادی محسوب می گردد.
واژگان کلیدی: دین، دینداری، مطلوب، قرآن، سنت، اعتقادی، عبادی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی.
مقدمه
قرآن و سنت، به ترتیب، دو منبع جوشان و لایزال تدین می باشند. دین، چیزی نیست جز بازنمودی از آموزه های قرآن و سنت در باب وظایف، تکالیف و آداب زیستن انسانی در حیات دنیوی.دین، مکتب انبیاست که در فرصت های تاریخی مختلف و در شرایط زمانی متفاوتی با جوهری واحد، به بشریت عرضه شده است و در سیر تاریخی خود، بنا به مقتضیات تاریخی و تکامل عقلانی بشر، به مرحله ی کمال رسیده و در پایانه ی حرکت خویش، در قالب رسالت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله )، که درود و رحمت همواره الهی بر آن کانون رحمت و فضل الهی باد، تشخص و تعیین یافته است.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) که به گفته ی اقبال، ایستاده بین جهان قدیم و جدید است، در واقع به همه ی نسل های بشری تعلق دارد، در باب وظایف و تکالیف و رسالت های بشری تعلق دارد، در باب وظایف و تکالیف و رسالت های بشری، از خود و خارج از چارچوب وحی، سخنی نگفته است. همه ی سخن های او کلام وحی و یا تفسیر و بازنمود آن است. سخن های او از مستقیم وحی و یا بازنمود آن، همان دین است که به عنوان یک سیستم نظری و عملی برای دگرشدن بشر و صبغه ی الهی یافتن اش،عرضه شده است.در این سیستم نظری و عملی، وحی مکتوب و شرح آن، یعنی سنت، از اصل دین و لوازم آن و از اصل دینداری و مفهوم و چیستی آن و از ابعاد و گستره ی دینداری و آثار مهم فردی و اجتماعی آن، علاوه بر همه آموزه ها و تعالیم سخن رفته است.
کتاب و سنت، در باب دینداری و ابعاد و آثار آن و نیز با توجه به مفاهیم انحرافی ساختگی بشری که از کلمه ی دین شده به انگیزه های زدودن افکار انحرافی، بهترین منبع فهم این آموزه ها را کتاب و سنت قرار داده که در این نوشتار، این مقولات را از زاویه ی دید کتاب و سنت، که دو حجت قطعی و دو منبع جوشان و پویای دین و دینداری هستند، مفهوم دینداری و نحوه ی ورود انسان به حوزه ی دینداری مطلوب و آرمانی و نیز ابعاد و آثار فراوان نظری و عملی و فردی و اجتماعی دینداری مطلوب را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم.
توجه به این نکته ضروری می نماید که کتاب و سنت «متن وحی و شرح تطبیقی آن، بهترین داور و معرف دینداری و نمادها و آثار و ابعاد آن است و هیچ فردی را نسزد که از خود، در باب دینداری، و ابعاد و آثار آن سخنی را بر قرآن و سنت تحمیل نماید.
چیستی دین و دینداری قرآن
قرآن مجید، اعجاز دائمی و ابدی پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله است، که تعالیم و آموزه هایش با فلسفه ی هدایت و راه یابی بشر ارائه شده است.در قرآن مجید از دینداری تصویری ارائه شده که بیان می کند وجود انسان در پرتو دین، به مرحله ای از بلوغ و رشد می رسد که اصل وجود انسان دیندار، تبدیل به بیت الهی می شود و تبدیل به مکان تجلی خدا می شود و هر چه که از وجود انسان صادر می شود، نمادی و نشانی برجسته و پرنمود از دین دارد، یعنی انسان دیندار، مرآت و نشانی از تجلی تمامت دین می شود، وهر چه که از انسان به عنوان الزامات دینی برمی آید، همان، دین است.
این نکته، مستلزم توضیح مطلبی است درباره ی اصل دین، و آن این است که دین، در واقع یک تصویر کلی و جامع از وجود آدمی است. یعنی مجموعه ی الزام ها، تکالیف، حکم ها وفرامینی که شریعت ارائه کرده است. بازخوانی وجود آدمی و تصویری کلی است از رازها و نیازهایی که در این وجود اسرارآمیز قرار دارد. در این تصویر، انسان موجودی است الهی، خواهان وصل به بی نهایت، عمل گرا، حقیقت جو، اخلاقی، فضیلت خواه، رذیلت گریز، و در نهایت موجودی است کاملاً کمال طلب که در عمق وجودش این کمال را در وصل به حقیقت متعال عالم جستجو می نماید.
خدا که مبدا و منشا ارسال این مجموعه ی رهایی بخش و کمال آفرین است، دین را به عنوان یک نقشه و راه، که انطباق کامل با وجود انسانی دارد، فرستاده است؛ یعنی دین در حکم کاتولوگی است که بیان گر تمام رازهای وجود آدمی است، و به همین معنا در قرآن مجید هم اشاره گردیده است.
«فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون»(روم30).
ازاین مطلبی که قرآن درباره ی انسان بیان فرموده است، چند نکته ی مهم دانسته می شود.
1) وجود انسان، نسخه ای مکتوم و پنهان از مجموعه ی دین است.
2)دین، نسخه ای مکتوب از وجود کلی آدمیان است که آدمی را به مقام تشریح و توضیح نهاده است.
3) فطرت انسان، همان دین است، که در قالب یک شریعت برای انسان و به غرض پاسخ گویی به رازها و نیازهای وجود وی نازل گردیده است.
4) فطرت الهی را خداوند به وسیله ی قوانینی مغایر با سرشت و فطرت آدمی تغییر نمی دهد.
5) دین مانا و استوار و پاینده، همین است که قوانین اش، همسویی کامل با وجود انسانی داشته باشد.
6)بیشتر مردمان از این حقیقت بلند و ملموس آگاهی ندارند و در وادی جهل خویش غوطه ورند.
با این توضیحات، دانسته می شود که دینداری، فرایند تجلی و حضور تمامت دین، در اندیشه و عمل انسان دیندار است.
این نکته را در فراز بالا مورد اشاره قرار داده ایم که انسان دیندار، در نتیجه ی فراگیری آموزه های دینی و به مرحله ی عمل رساندن آنها، تبدیل به بیت الهی می شود، قرآن مجید، این حقیقت بلند را مورد تاکید و اشاره قرار داده است، آنجا که می فرماید:
در خانه هایی که اجازه داده شده است که از خانه ها ارتفاع مقام یابند و عظمتشان بالا برده شود و نام خدا در آن خانه ها برده شود، در آن خانه هاست که صبح و شام، مردانی خدا را تسبیح می گویند که در عین اشتغال به کارهای دنیایی، که وظیفه شان هم هست، یک لحظه از یاد خدا غافل نمی مانند و چیزی آنها را از یاد حق غافل نمی سازد و از بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات مانع نمی گردد. آنها از روزی که قلب ها و چشم ها دگرگون می گردد، می ترسند (نور، 36-37)
1)خانه هایی بس بلند مرتبه در نزد الهی وجود دارند،که خدا به آن خانه ها با نظری بلند می نگرد،
2) در آن خانه ها، نام خدا با معرفتی کامل و همواره برده می شود؛
3) آن خانه ها، صبحگاهان و شامگاهان، مرکز و جایگاه تسبیح حق است؛
4) هیچ عاملی، قادر بر آن نیست که آنها را از یاد حق باز دارد؛ چه آن عامل، تجارت سودمندی باشد و چه آن عامل، جلسه ی پر جاذبه ی نفسانی باشد؛
5) خصوصیت بارز و پرنمودی که آنان دارند، این است که از روز قیامت، که دگرگون کننده ی چهره و دل هاست،فوق العاده وحشت دارند.
در تفسیر صافی آمده است، که منظور از این بیوت، انبیا و رسولان الهی (صلی الله علیه و آله) و انسان ها ی ساخته شده الهی هستند.
«هی بیوتات الانبیاء و الرسل و الحکماء و ائمه الهدی».
علامه شهید استاد مطهری رحمه الله، در توضیح کلام منقول از تفسیر صافی، چنین می فرمایند:
حال چه فرق است بین خانه ای که مال یکی از اولیای خدا باشد، و خانه ای که مال دیگران باشد. بلکه از نظر ساختمان و خشت وگل و آجر و سیمان و غیره، همیشه خانه ی دیگران بر این ها ترجیح داشته است. خود آیه نشان می دهد و در روایات هم آمده است که مقصود از این خانه ها،خانه های گلی و ظاهری نیست. مقصود، همان انسان ها و بدن های آنهاست. یعنی این ها انسان هایی هستند که بدنشان ، مسجد و معبد روحشان است.در روایات ما هم هست که مقصود از این خانه ها آن ها هستند.
علامه شهید مطهری رحمه الله، به مناسبت این نکته، داستانی جالب را از قتاده نقل می کند که بسیار قابل توجه است.
قتاده، یکی از مفسرین و فقهای اهل سنت زمان خودش است. البته از مفسرین اهل سنت و در کوفه بوده است. او در سفری که به مدینه می رود خدمت امام باقر علیه السلام مشرف می شود و از امام سوالاتی می کند و جواب هایی می شنود و در مقابل سوالات امام علیه السلام در می ماند و در خودش خیلی احساس حقارت می کند. بعد به امام علیه السلام عرض می کند که من با علمای زیادی روبرو شده ام، ولی در مقابل هیچ کس به اندازه ی شما، خودم را گم نکرده و مضطرب نشده ام. حضرت علیه السلام فرمودند: می دانی در مقابل چه کسی قرار گرفته ای ؟ «بین یدی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه»؛ در مقابل آنهایی قرار گرفته ای که خدا آنان را بیوت نامیده است. یعنی این که در مقابل تو است، یکی از آن بیت هاست. بعد خود او منصفانه اقرار کرد و گفت: یا بن رسول الله، تصدیق می کنم که مقصود از آن بیوت، که در قرآن آمده است، خانه های سنگی و گلی نیست. مقصود، خانه های انسانی است(مطهری، 1369، 119).
بنابر این، دینداری همان تجلی تمامت دین در جسم و روح انسانی است. این مطلب را آموزه های دیگر قران نیز مورد توجه قرار داده که به برخی دیگر از آیات در این زمینه اشاره می نماییم.
تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست(و از محتوای قرآن آگاه نبودی )، ولی ما آن را نوری قرار دادیم که به وسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می کنیم؛ و تو مسلماً به سوی راه راست هدایت می کنی (شوری،52).
از این آیه، چند نکته دانسته می گردد:
1) پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم در صورتی که تاییدات الهی نباشد، به روح کتاب و ایمان، راهی ندارد؛
2) کتاب و ایمان، نوری باطنی است که در دل انسان ها ی به ایمان رسیده، ایجاد می گردد و در نتیجه، دارندگان این نور به هدایت و راه یابی از ناحیه ی خدا نائل می گردند؛
3) در پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تمام این نور تجلی نموده است؛
4)کار پیامبر صلی الله علیه و آله، هدایت بشریت، به راه روشن و مستقیم الهی است.
نتیجه و دریافت کلی از این آیه، آن است که انسان دیندار در صورتی که نور قرآن و ایمان، در او تجلی نماید، در راه مستقیم، که همان صراط هدایت الهی است، قرار خواهد گرفت و گرنه دین یک تعبیر در زبان خواهد بود و بس.
عرب های بادیه نشین گفتند:ایمان آورده ایم. بگو:شما ایمان نیاورده اید، ولی بگویید اسلام آورده ایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! واگر از خدا و رسول اش اطاعت کنید، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمی کند، خداوند، آمرزنده مهربان است(حجرات، 14)
این آیه دربردارنده ی چند نکته ی بلند و ارجمند است:
1)بادیه نشینان به رسم عقیده ی سطحی خودشان، اقرار زبانی را ایمان تلقی می کردند، که قرآن مجید این پندار را لغزشی آشکار دانسته و بر آن خط بطلان کشیده است؛
2) اقرار زبانی را اسلام تلقی فرموده است و به آنها هشدار داده که شما هنوز وارد به حوزه ی ایمان نگشته اید؛
3) اطاعت خدا و رسول اش به طور کامل، نشانه ایمان است؛
4) در صورت عمل به شرایط ایمان، خداوند چیزی از اعمال صادقانه ی شما را نادیده نخواهد گرفت؛
5) در صورتی که در عمل به مصادیق ایمان، از روی خطا لغزشی سر زده باشد، خداوند با بخشش و رحمت بی نهایت اش، با شما رفتار خواهد فرمود.
هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی یابی که با دشمنان خدا و رسول اش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا نزدیکانشان باشند؛ آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دل هایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده است(مجادله، 22).
در این آیه ی مبارکه نیز نکات قابل توجهی خودنمایی می کند:
1) هرگز مؤمنان با دشمنان خدا پیوند دوستی برقرار نمی سازند؛
2) هر چند آن دشمنان خدا از نزدیکان آنها همچون پدران و فرزندان و برادرانشان باشند؛
3) همین ها هستند که اهل دیانت و ایمان به خدایند؛
4) خداوند در قلب های آنان ایمان را به عنوان امری پیچیده شده در قلب هایشان قرار داده است؛
5) همواره مورد تایید فرشته ی اعظم الهی، که از طرف خدا مامور کمک به مومنان است، می باشند.
ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟! نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید(صف، 2-3). در این آیه نیز نکاتی خودنمایی می کند:
1)باید قول و عمل مؤمنان با یکدیگر، تطابق داشته باشد؛
2) در نزد خداوند گناهی بس بزرگ است که کسی چیزی را که به آن عمل نمی کند، بر زبان آورد.
3) خداوند، از چنین رویکردهای خطایی مؤمنان را به شدت نهی کرده و مورد نکوهش قرار داده است.
$نگاهی به روایات، در زمینه ی مفهوم دینداری
دینداری در روایات نیز بر مبنای آنچه که در آیات مورد اشاره قرار گرفت، تفسیر گردیده است. در این زمینه مناسب است که به باب دعائم الاسلام اصول کافی اشاره نماییم.
در کتاب شریف اصول کافی، در باب دعائم الاسلام، روایاتی وجود دارد که از آن روایات، مفهوم دینداری به طور کامل استفاده می شود.
توضیح این که این روایات در راستای مفهومی است که در فراز پیشین،از آیات استناد گردید.
علی ابن ابراهیم، از محمد ابن عیسی از یونس ابن عبدالرحمان از عجلان ابن ابی صالح نقل نمود که گفت: از امام صادق علیه السلام پرسیدم که مرا از حدود و مرزهای ایمان ، آگاه فرما . شهادت به این که خدایی جز خدای عالم نیست و این که محمد صلی الله علیه و آله فرستاده ی خداوند است و اقرار و اعتراف به آنچه که او از جانب خدا آورده است و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات و روزه ی ماه مبارک رمضان و انجام حج الهی و دوستی و ولایت ما خانواده و دوست داشتن دوستان ما و مخالفت و دشمنی با دشمنان ما و همراهی با اهل صدق و راستی (کافی، 1365، ج2، 18)
از این روایت نکات چندی دانسته می گردد که این نکات مفهوم دینداری را توضیح می دهند:
1) ایمان، دارای حدودی می باشد و بدون قاعده، دیانت و ایمان ورزی، امکان ندارد؛
2)ابراز شهادت و اقرار قلبی و باطنی؛ دو عنصر کلیدی در ایمان ورزی، می باشند؛
3) انجام مناسک دینی، همچون نماز و پرداخت زکات وروزه ی ماه مبارک رمضان و انجام حج الهی، و از همه مهم تر، ولایت مداری، از عناصر کلیدی و اصلی ایمان ورزی و تدین می باشند؛
4) ولایت و دوستی با اهل بیت علیه السلام، و همگامی با آنان؛
5) همگامی با صادقین و اهل راستی و انسان های هدف مند عالم.
روایت دیگری را در این زمینه مورد اشاره قرار می دهیم.
از زراره، از امام باقر علیه السلام است،که فرمود: اسلام بر پنج چیز بنا نهاده شده است؛ بر نماز و زکات و حج و روزه و ولایت. زراره گفت: پرسیدم که کدام یک برترند؟ فرمود: ولایت برتر است. چون کلید همه ی آنها ولایت است و والی الهی، راهنمای آن اعمال است. سپس پرسیدم کدام یک،پس از ولایت است؟ فرمود:نماز، که رسول خداصلی الله علیه و آله فرموده است:نماز ستون و پایه ی دین شماست. گفتم: پس از نماز کدام افضل است؟ فرمود: زکات ، چون خداوند آن را قرین نماز قرار داده است و پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: زکات ، گناهان را از بین می برد. پرسیدم پس از زکات کدام افضل است ؟ فرمود: حج، که خدای متعال، فرموده است: برای خدا بر عهده ی مردم است حج خانه خودش بر هر فردی که استطاعت آن را داشته باشد و هر کس کفر بورزد، همانا خداوند از آنان بی نیاز است. و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: همانا حجی مقبول، برتر است از بیست نماز نافله وهر کس، به این خانه طواف نماید، بیست به حساب آید و هر کس دو رکعت صحیح به جا آورد، خداوند همه ی گناهان او را می بخشد و فرمود که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز مزدلفه فرموده است آنچه که فرموده است(یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، سخنان فراوانی را درباره ی این مسائل فرموده اند). پرسیدم پس از حج چه؟ فرمود:روزه. پرسیدم: چرا روزه، در آخر است؟ فرمود: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند: روزه سپر آتش است. سپس فرمودند:اگر برترین امر واجب شریعت از تو فوت شود، توبه ای در آن نیست، مگر آن که همان امر را به عینه اعاده اش کنی، ولی روزه هر گاه از تو فوت شود، یا آن که به سفری بروی، می توانی غیر آن را از قبیل پرداخت صدقه و یا پوشاندن جامه ای بر مسکینی آن را اعاده کنی. سپس فرمودند:وسیله ی متین و محکم الهی و شمشیر برنده ی آن، و کلید و در ورودی آن، و سبب رضای خداوند، اطاعت از امام و شناخت او است، بعد از معرفت خداوند. خدای متعال می فرماید: هر کس اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله را بنماید، خدا را اطاعت کرده و هر کس روی از اطاعت بگرداند، ما تو را به آنها نگهبان نساختیم.
آگاه باشید، اگر فردی، تمام شب ها را به قیام اطاعت مندانه بپردازد و تمام روزها را روزه بدارد، و تمام مالش را در راه خدا صدقه بدهد، و تمام سال ها را به حج برود، ولی فاقد ولایت الهی باشد و با امامی واجب الاطاعه مرتبط نباشد و دستورات را از او نگیرد، همه ی اعمال اش، به همین دلیل فاقد ارزش است و از اهل ایمان محسوب نمی گردد. سپس فرمود: آن که اهل ولایت هستند، وارد بهشت می شوند، به فضل و رحمت الهی(کلینی، 1365، ج2، 18).
در این روایت شریف، نکات قابل تأمل و بلندی وجود دارد، که اشاره به آنها راهگشا و تعیین کننده ی الگوی کامل دینداری و مفهوم روشن آن می باشد.
1)اسلام، یک سیستم همگون است که در آن هیچ نکته ای قابل فرونهادن نیست و اگر چنین شود، کل مجموعه ی اندیشه ی دینی دچار خلل و کاستی خواهد گردید؛
2) اسلام، بر ستون های اصلی چند گانه ای بنیاد نهاده شده که در این ستون ها، ولایت حکم ستون محوری و مرکزی را دارد؛
3) ولایت، حکم کلید و راهنما و جهت نما را دارا می باشد؛
4) نماز، ستون قویم و محکم دین، پس از ولایت است، و در واقع نشان ـ دهنده ی تجلی ولایت و عامل اتصال مصلی به کانون ولایت همگام با هدایت ها و راهنمایی های ولی الهی است؛
5) زکات، تجلی تزکیه خواهی انسان مسلمان است که این تزکیه را از مال نیز همچون جان خویش، که در آغاز با نور ولایت آن را نمودار کرده است؛ انجام می دهد.
6) حج، معیاری بر قرار گرفتن انسان رونده راه در مسیر عشق ورزیدن و طواف بر گرد خانه ی معبود است؛
7) پس از همه ی این فرازهای رمز آلود، انسان دیندار جوشنی را با روزه به تن می نماید و روزه را که سپری در برابر آتش است، بر تن می نماید؛
8) ولایت، مفتاح و کلید و دروازه ی ورودی به اسلام و دیانت ورزی است که بدون آن، هیچ عملی مورد پذیرش نمی باشد؛
9) ولایت، دلیل و راهنمای همه ی اعمال است و همه ی اعمال پس از اتصال به کانون ولایت، معنا و مفهوم و جهت می یابد.
از مجموع این مطالب، این نکته به دست می آید که دینداری چیزی جز عمل بر وفق اموزه های دینی نمی باشد.
و دینداری، در واقع، تجلی تمامت آموزه های دینی در حوزه ی عمل است.
محمد ابن یحیی از احمد ابن محمد، از صفوان ابن عیسی ابن سری ابی الیسع، نقل کرده که گفت: گفتم به امام صادق علیه السلام، خبرم ده از ارکان و پایه های اسلام، که برای کسی امکان کوتاهی از معرفت امری از آنها را نداشته باشد «یعنی، کسی را راه فرار از آنها، در حوزه دینداری نباشد» که اگر کسی کوتاهی ورزید، دینش فاسد شده باشد.و خداوند عملی از او را نپذیرد اما هر کس آنها را بشناسد و بدان ها عمل نماید، دینش نیکو شده باشد وعملش را خداوند مورد قبول قرار دهد، گرچه کارهایی از سر جهل هم از او سر زده باشد.به خاطر نادانی و جهالتی که دارد «چون حقیقت را دینداران مبتدی نمی دانند» فرمود:دادن گواهی به این که خدایی جز خدای حقیقی نیست و ایمان به این که محمد صلی الله علیه و آله، که درود خدا بر او باد، فرستاده خدا است و اقرار به آنچه که او آورده و حق است آن آورده ها، در اموالی همچون زکات که یک حق هم هست و ولایتی که خدا مردمان را به آن سفارش فرموده است و آن ولایت آل محمد صلی الله علیه و آله است. ابی الیسع می گوید: گفتم: آیا در ولایت، فضلی غیر از این هم هست؟ فرمود:آری، خدای متعال فرموده است: ای کسانی که ایمان آورده اید، اطاعت کنید خدا و رسول اش را و اولی الامر خودتان را، و فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله، که درود خدا بر او و آلش باد، کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است و پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام امام اند، ولی دیگران می گویند: بعد از علی علیه السلام، معاویه است و حال آن که بعد از علی علیه السلام، حسن و حسین علیه السلام هستند و دیگران می گویند: بعد از معاویه، یزید ابن معاویه است. و حال آن که حسین ابن علی علیه السلام است. حضرت علیه السلام سپس سکوتی کردند و بعد از مکث کوتاهی فرمودند:آیا اضافه نمایم؟ حکم ابن اعور، به او عرض کرد:جانم به فدایتان اضافه فرمایید. حضرت علیه السلام فرمود: بعد از حسین، علی ابن الحسین علیه السلام است و سپس محمد ابن علی علیه السلام، یعنی ابا جعفر علیه السلام تا این که ابوجعفر«امام باقر»، آمدند، ایشان راهی را گشودند و مناسک حج آنها را به آنها آموزش دادند، تا این که مردم خود را محتاج ایشان دانستند و امر همواره چنین است و زمین باقی نمی ماند مگر به وجود امامی، و کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است و بیشترین حاجت را تا وقتی که جانت به اینجایت (حلقومت) برسد، به امام داری که در ضمن، با دست مبارکشان، به حلقوم خود اشاره فرمودند (کلینی، 1365، ج2،19)
در این حدیث نورانی، جستارهای قابل تأملی وجود دارد که به برخی از فقرات آن اشاره می نماییم:
1) دینداری مطلوب، دارای ارکان و پایه هایی است که بدون آنها، دینداری فاقد معناست؛
2) از مجموعه و مضمون حدیث شریف، بر می آید که دینداری، صرف ابراز شهادتین نیست، بلکه عمل بر طبق آن چیزهایی است که به آنها گواهی داده شده است؛
3) ولایت (ارتباط تنگاتنگ و مستحکم جبهه ی اسلامی با خدا)؛ رکن بنیادینی در جامعه ی اسلامی است که افراد امت با ولی برقرار می نمایند؛
4)هر کس در راستای امامت و ولایت قرار نگیرد و معرفت نباید، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است؛
5) رهبران و امامان علیه السلام، منصوب از جانب خدا هستند؛
6) همه ی احکام شریعت با مهر تأیید خوردن از جانب امامان پاک و معصوم از خطا مورد تأیید و پذیرش قرار می گیرند.
برآیند و نتیجه
از توضیحاتی که راجع به مفهوم دینداری بر اساس آیات و روایات ارائه شد، به دست آمد که دینداری، یعنی باور و پای بندی به مجموعه ای از تعالیم، تکالیف، الزام ها و روش های زندگی که ناظر بر مجموعه ی زندگی آدمیان است که از جانب خدا نازل شده است.این فراز شکوه مند، نوری الهی است که در قلب انسان الهی دمیده شده است. «ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نوراً نهدی به من نشاء من عبادنا و انک لتهدی الی صراط مستقیم»(شوری، 52)، تو در گذشته نمی دانستی که کتاب و ایمان چیست و لکن آن را نوری قرار دادیم تا هر کس از بندگانمان را می خواهیم هدایت نماییم و همانا تو هدایت می نمایی مردم را به راهی مستقیم.
بنابر این، دینداری، همان باور و ایمان و اعتقاد و تصدیق قلبی به کل آن چیزی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، آن را از جانب خدا آورده و نیز مکمل این باور است، یعنی عمل و تصدیق عملی بر کلیه ی آنچه شریعت در ساحت های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی، حقوقی و... ارائه کرده است. بدین صورت انسان دیندار، تجسم عملی شریعت خاتم است.
بالاخره از مجموعه ی این بحث چند نکته ی بلند و مهم را دریافتیم:
1)لازمه دینداری، تصدیق قلبی و باطنی به آموزه های نظری از اسلام، و پذیرش آنها به گونه های سیستمی و مجموعی است؛
2) برنگزیدن دینی غیر از آنچه که پذیرفته، زیرا آنچه را که پذیرفته، دارای صفت صدق و حقانیت است؛
3) تصدیق عملی بر وفق مبانی نظری و همراه نبودن عقیده با عمل؛
4) تجسم شریعت بودن و وجود خویش را نمود عملی شریعت قرار دادن؛
5) انطباق کلیت زندگی با مفاهیم دینی؛
6) شمول گستره ی دینداری به همه ی قلمروهای زندگی؛
7) برنگزیدن سرپرست «ولی»و هم راز «ولیجه»، و «بطانه».
این ها به طور کلی مواردی است که درباره ی دینداری از مجموعه ی آیات و روایات استخراج می گردد.
منبع مقاله:مصباح یزدی، محمد تقی: (1390)، سجاده های سلوک: شرح مناجات های حضرت سجاد علیه السلام؛ جلد 1، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، چاپ اول
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}