نویسنده: حمید عنایت



 
در مدت سر دبیری محمد عبده در روزنامه «وقایع مصریه» بود که بحران سیاسی مصر با انقلاب عرابی پاشا به اوج خود رسید. چون این انقلاب در سیر زندگی عبده اهمیت داشته است توضیح مختصری درباره ی آن لازم به نظرمی آید.
انقلاب عرابی پاشا، نتیجه ی به هم پیوستن سه جریان سیاسی در مصر بود: یکی نارضایتی افسران مصری از اینکه در قیاس با افسران غیرمصری مخصوصاً چرکسی و ترک حقوق و مزایای کمتری داشتند. دوم مبارزات مشروطه طلبان و آزادیخواهان مصری که با سیاست خدیو توفیق مبارزه می کردند و خواهان برقراری نظام نمایندگی و تشکیل مجلس ملی بودند و سوم احساسات همگانی مردم مصر بر ضد دخالتهای استعمارگران انگلیسی و فرانسوی. بزودی رهبری این هر سه جریان به دست عرابی پاشا افتاد. احمد عرابی پاشا یکی از افسران قشون مصر بود که از خانواده ای فلاح برخاسته بود و بر اثر جذبه ی فوق العاده ی شخصی در میان افسران مصری احترام و محبوبیت فراوان داشت. در سال 1858 اختلاف او با فرمانده چرکسی خود خسروپاشا موجب محکومیت و اخراج او از ارتش شد، ولی بعد اسماعیل پاشا خدیو مصر او را بخشید و رتبه اش را بازگرداند.
در سال 1881 رفقی پاشا جنگ که خود ترک بود روش تبعیض آمیزی به سود افسران بیگانه ی قشون مصر در پیش گرفت و قانونی وضع کرد که به موجب آن ارتقاء به مقامات عالی ارتشی به فارغ التحصیلان دانشگاه جنگ منحصر می شد. چون فارغ التحصیلان آن دانشگاه، افسران غیر مصری بودند و قانون تنها به سود آنان در می آمد. بدین گونه انقلاب از نارضایتی افسران آغاز شد.
روز شانزدهم ژانویه 1881 عده ای از افسران مصری در خانه عرابی پاشا گرد آمدند و او را به رهبری خود برگزیدند و ضمن بیانیه ای خواستار برکناری رفقی پاشا وزیر جنگ شدند. چون به این هدف رسیدند برخواستهای خود افزودند و به آن جنبه ی سیاسی دادند.
روز نهم سپتامبر طی تظاهراتی در میدان عایدین، تشکیل مجلس پاشا نخست وزیر پیشین و یکی از هواخواهان مجلس ملی نخست وزیر شد، ولی کابینه ی او نیز نتوانست بر سر کار بماند. آنگاه محمود سامی البارودی، سیاستمدار و شاعرمعروف و از دوستان افسران انقلابی، به نخست وزیری معین شد. این امر احترام عرابی پاشا را بالا برد و ملیون را در پیکارهای خود دلیرتر کرد.
خدیو توفیق که از این تحول سخت به هراس افتاده بود بارودی را بر کنار کرد و وزیران تازه ای را به کار برگماشت، ولی عرابی همراه افسران و سربازانش کاخ خدیو را محاصره کرد و از جانب مردم از او خواست که همه ی وزیران را عزل کند، مجلس ملی را برپا دارد و شماره ی نفرات ارتش را به هیجده هزار تن افزایش دهد. خدیو تسیلم اختیارکرد و شریف پاشا دوباره به نخست وزیری رسید و مجلس ملی آغاز به کارکرد، ولی در این هنگام انگلستان و فرانسه که پیروزی عرابی پاشا راخطربرای منافع خوددر مصرمی دیدند واردمعرکه شدندو دریادداشتی مشترک، پشتیبانی خود راازخدیو ولزوم رعایت اختیارات ناظران مالی دو دولت را گوشزد کردند. مجلس ملی بدون اعتنا به این تهدید، ضمن مذاکره درباره ی بودجه، صلاحیت خود را برای رسیدگی به آن اقلام از درآمد ملی که برای پرداخت دیون مصر کنار گذاشته نمی شد اعلام کرد. انگلستان و فرانسه ادعای مجلس را رد کردند و شریف پاشا که پافشاری مجلس را در برابر دوقدرت نادرست می دانست استعفا داد. بارودی دوباره به نخست وزیری رسید واین بار در کابینه ی او عرابی پاشا وزیر جنگ شد. از آن پس انگلستان شتابان وسائل مداخله ی نظامی در مصر را فراهم ساخت. عرابی پاشا نیز دلیرانه ملت مصر را برای مقاومت در برابر تهاجم بسیج کرد. روز یازدهم ژوئیه 1882 ناوگان انگلیس اسکندریه را بمباران کرد، و روز چهاردهم سپتامبر، پس از شکست نیروهای عرابی از مهاجمان انگلیسی درتل الکبیر، عرابی دست از مقاومت برداشت. خدیو که در جریان حمله انگیس خود را رسماً زیر حمایت آن دولت قرار داده بود، به اشاره انگلیس او را به سیلان تبعید کرد.(1)

عبده و عرابی

و اما رفتار عبده در برابر انقلاب عرابی پاشا چه بود؟ بنابرآنچه بیشتر درباره ی بینش سیاسی عبده گفتیم بظاهر از او انتظار می رفت که با انقلاب مخالف باشد، زیرا چنانکه اشاره کردیم مشربش در سیاست اساساً محافظه کارانه بود. به عرابی همه ارادتی نداشت و او را رهبری می دانست که شیوه اش بیشتر برانگیختن احساسات است تا پرورش عقل، «و در گفتار، دلیر و در جنگ ناتوان است و بیشترشایستگی آن را دارد که واعظ عوام باشد تا رهبر ملت، هر چند مردی پاکدل و نیکخواه مردم است»(2) و نیز چنانکه گفتیم معتقد بود که ملت مصر هنوز به آن پایه از آگاهی اجتماعی و سیاسی نرسیده است که بتواند از نظام پارلمانی، درست بهره برداری کند. از این رو نخست باید آنان را از حیث فکری و اخلاقی آماده ی دمکراسی کرد، ولی تربیت مردم برای این مقصود نباید به دست نظامیان انجام گیرد.
با وصف این همه، عبده به محض درگیری انقلاب ازآن پشتیبانی کرد وتا پایان انقلاب به آن وفادار ماند. علت این دگرگونی روش عبده چه بود؟ پاسخی که احمد امین به این پرسش داده است بیشتر بر اساس سنجش رفتار عبده از دیدگاه روانشناسی اجتماعی است؛ خلاصه ی آن اینکه آدمیزادگان همیشه از روی منطق رفتار نمی کنند خاصه در روزگار انقلاب، وچه بسا مردان خونسرد و آرام و معتدلی که همراه موج هیجان همگانی، گوشه ی راحت و وقار را ترک گفته اند و خویشتن را به درون معرکه ی انقلاب افکنده اند(3)
ولی پاسخ دیگری می تواند این باشد که چون در جریان انقلاب، دولتهای انگلستان و فرانسه آشکارا به مداخله برخاستند و انگلستان دست به اشغال مصر زد، عبده مانند هر مصری میهن پرست دیگر به پشتیبانی از عرابی برخاست؛ زیرا عرابی برخلاف خدیو، نه راه تسلیم، بلکه راه مقاومت در برابر انگلیس را پیش گرفته بود. پس از شکست انقلاب عرابی، عبده به جرم شرکت در آن دستگیر شد و به سال سه تبعید محکوم گشت. از این رو در پاریس با سید در نشر«عروه الوثقی» همکاری کرد.
خشم عبده از تجاوز انگلیس به مصر و کرنش خدیو مستبد مصر در برابر بیگانگان و رفتارحکومت مصر در حق او، به اضافه ی همنشینی با سید در این دوره عبده را به فعالیت سیاسی کشاند. در سال 1884 به تشویق سید برای ابلاغ خواستهای میهن پرستان مصری و سودانی به نمایندگان پارلمان و مطبوعات و مطبوعات انگلستان به لندن رفت، ولی نتیجه ای از این کار نگرفت و به پاریس بازگشت. پس از چندی «عروه الوثقی» نیز به فشار دولت انگلیس تعطیل شد و عبده ناگزیر از سید جدا شد و به بیروت بازگشت و تا پایان عمر دیگر سید را ندید.

پی نوشت ها :

1. Mahmud Y. Zayid, Egypt's Struggle for Independence, Khayyats, Beirut, 1965, p. 17-29.
2. احمدامین، کتاب یاد شده، ص303.
3. همان کتاب، ص304.

منبع: عنایت، حمید؛ (1370)، سیری در اندیشه سیاسی عرب: از حمله ناپلئون به مصر تا جنگ جهانی دوم، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ هفتم 1389.