عبده و غرب
محمدرشید رضا زندگی نامه نویس و معروفترین مرید عبده، زندگی او را از لحاظ سیر پختگی اندیشه ی او به سه دوره بخش کرده است: نخست دوره ی بحران فکری عبده در برخوردش با شیوه های تقلیدی فکر و تعلیم در مصر. دوم
نویسنده: حمید عنایت
محمدرشید رضا زندگی نامه نویس و معروفترین مرید عبده، زندگی او را از لحاظ سیر پختگی اندیشه ی او به سه دوره بخش کرده است: نخست دوره ی بحران فکری عبده در برخوردش با شیوه های تقلیدی فکر و تعلیم در مصر. دوم دوره ای که عبده در آن با سید جمال آشنا شد و به رهبری او از اندیشه های تقلیدی رهایی یافت. و سوم دوره ی آگاهی عبده از معارف غربی(1). ارج این دوره ی اخیر از دو دوره ی دیگر بیشتر است، زیرا در جریان آن بود که عبده اندیشه های اصلاحی خود را در زمینه ی دین و جامعه آشکار کرد. و چون برخلاف سید جمال، نوشته های فراوانی مانند «رساله التوحید» و «السلام و النصرانیه» و «تفسیر القرآن الحکیم»، مشهور به تفسیر«المنار»، (با همکاری محمد رشید رضا) از او در دست است، بررسی اندیشه های او آسانتر است.
نخست ببینیم که عبده تا چه اندازه غرب را می شناخت و فرهنگ غربی چه اثری در او داشت. عبده چون کمتر از سید جمال اروپا را دیده بود به طبع وسیله ی اصلیش برای آگاهی از افکار غربی، کتاب و روزنامه بود. طولانی ترین دوره ی اقامت او در اروپا در پاریس گذشت (به مدت ده ماه) که به همکاری با سید جمال «عروه الوثقی» را منتشرمی کرد و چنانکه خود نوشته است در آن مدت، فرصت یادگرفتن زبان فرانسه را نیافت. تنها پس از بازگشت از تبعید بود که زبان فرانسه را یاد گرفت و به خواندن و ترجمه کردن کتابهای فرانسه پرداخت.
از میان متفکران اروپایی به «هربرت اسپنسر» و «لئون تولستوی» ارادت پیدا کرد. با اسپنسردر سال 1903 هنگام اقامت کوتاهش در انگلستان در بندر «برایتون» دیداری داشت و بعدها کتاب «تربیت» او را به عربی برگرداند. نیز از افکار او برای نوسازی نظام آموزشی مصر بهره جست. و اما آنچه مایه ی دلبستگی او به تولستوی شد مهذب طلبی مذهبی و عقیده ی او به اصلاح زندگی اجتماعی از راه تربیت اخلاقی و پرهیز از خشونت و زور ورزی بود که با روش سیاسی عبده، خاصه پس از بازگشتش از تبعید، موافق در می آمد. هنگامی که کلیسای ارتدوکس روسیه، تولستوی را به سبب عقاید ارتدادیش تکفیر کرد، عبده به هواداری از او برخاست و در نامه ای به او نوشت: «تو با اندیشه های خود افق تازه ای در برابر ذهن ما گشودی. حجاب تقلید را برافکندی و برحقیقت یکتایی خداوند دست یافتی».(2)
متفکر دیگر اروپایی که بر او تأثیرکرد «فرانسوا پیرگیوم گیزو» (Franco's Pierr Gullaume Guizot؛ 1879/1787) بود. گیزو یکی از مردان سیاست فرانسه و یکی از رهبران محافظه کار اروپا در قرن نوزدهم بود. معروفترین کتاب او به نام «تاریخ تمدن اروپا» L'histoire de la civilization en Europeدر سال 1877 به عربی ترجمه و در اسکندریه منتشر شد. سید جمال و عبده هر دو مطالب آن را از این جهت سودمند یافتند که می توانستند به پاره ای از عوامل مذهبی و اجتماعی پیشرفت اروپاییان و به قیاس با آن به علل واماندگی مسلمانان بهتر پی ببرند. سید جمال در کتاب «حقیقت مذهب نیچری» نکته ای از آن را در اثبات نظرخود راجع به تأثیرتعقل دینی در پیشرفت ملتها یاد کرده است.(3) عبده نیز به تشویق سید مقاله ای در معرفی آن در روزنامه ی «الاهرام» نوشت.(4) گیزو که از پیروان سرسخت مذهب پروتستان بود، بخش مهمی از کتاب خود را به داستان پیکار اصلاح طلبان پروتستان با کلیسای کاتولیک اختصاص داده و این مبارزات را عاملی قاطع در سیرتکامل ملتهای اروپایی دانسته است. به نظر او جنبش اصلاح طلبی در مسیحیت معلول دو امر بود: یکی بیداری وجدان اروپایی که خواستار پیشرفت و آزادی شد، و دیگری جمود و انحطاط روحانیان مسیحی که آزاد اندیشان را به چاره جویی برانگیخت. به نظر گیزو هدف جنبش اصلاح مذهبی در تاریخ اروپا تنها رهانیدن کلیسا از فساد و انحطاط نبود، بلکه آن جنبش خود وسیله ای بود برای رسیدن به هدفی بالاتر که همان آزادی کامل انسان از هرگونه قیود فکری باشد.
تأثیر آموزشهای این متفکران بر عبده آن بود که او را به ارتباط میان اصلاح فکر دینی و اصلاح نظام سیاسی و اجتماعی مؤمن تر کرد و حتی سبب شد که او اصلاح فکردینی را عامل اساسی و قطعی هرگونه تحول سالم اجتماعی بداند. سیدجمال نیز، چنانکه بیشتردیدیم، همین نظر را داشت ولی اختلاف او با عبده آن بود که مبارزه ی سیاسی، یعنی کوشش برای رهاندن مسلمانان از حکومتهای استبدادی و سلطه ی استعماری، را به همان اندازه ی تجددخواهی دینی ارج می نهاد، ولی عبده به مبارزه ی سیاسی چندان اعتقادی نداشت.
عبده گذشته از اقتباس از فکر اروپایی دو کار دیگر کرد: یکی آمیختن و آشتی دادن اندیشه های نو با مبانی تفکراسلامی، و دیگری کوشش برای پیشگیری از اینکه شکستن زنجیره های تقلید و تعصب، مایه ی بدبینی و سستی اصول اخلاقی شود.
نخست ببینیم که عبده تا چه اندازه غرب را می شناخت و فرهنگ غربی چه اثری در او داشت. عبده چون کمتر از سید جمال اروپا را دیده بود به طبع وسیله ی اصلیش برای آگاهی از افکار غربی، کتاب و روزنامه بود. طولانی ترین دوره ی اقامت او در اروپا در پاریس گذشت (به مدت ده ماه) که به همکاری با سید جمال «عروه الوثقی» را منتشرمی کرد و چنانکه خود نوشته است در آن مدت، فرصت یادگرفتن زبان فرانسه را نیافت. تنها پس از بازگشت از تبعید بود که زبان فرانسه را یاد گرفت و به خواندن و ترجمه کردن کتابهای فرانسه پرداخت.
از میان متفکران اروپایی به «هربرت اسپنسر» و «لئون تولستوی» ارادت پیدا کرد. با اسپنسردر سال 1903 هنگام اقامت کوتاهش در انگلستان در بندر «برایتون» دیداری داشت و بعدها کتاب «تربیت» او را به عربی برگرداند. نیز از افکار او برای نوسازی نظام آموزشی مصر بهره جست. و اما آنچه مایه ی دلبستگی او به تولستوی شد مهذب طلبی مذهبی و عقیده ی او به اصلاح زندگی اجتماعی از راه تربیت اخلاقی و پرهیز از خشونت و زور ورزی بود که با روش سیاسی عبده، خاصه پس از بازگشتش از تبعید، موافق در می آمد. هنگامی که کلیسای ارتدوکس روسیه، تولستوی را به سبب عقاید ارتدادیش تکفیر کرد، عبده به هواداری از او برخاست و در نامه ای به او نوشت: «تو با اندیشه های خود افق تازه ای در برابر ذهن ما گشودی. حجاب تقلید را برافکندی و برحقیقت یکتایی خداوند دست یافتی».(2)
متفکر دیگر اروپایی که بر او تأثیرکرد «فرانسوا پیرگیوم گیزو» (Franco's Pierr Gullaume Guizot؛ 1879/1787) بود. گیزو یکی از مردان سیاست فرانسه و یکی از رهبران محافظه کار اروپا در قرن نوزدهم بود. معروفترین کتاب او به نام «تاریخ تمدن اروپا» L'histoire de la civilization en Europeدر سال 1877 به عربی ترجمه و در اسکندریه منتشر شد. سید جمال و عبده هر دو مطالب آن را از این جهت سودمند یافتند که می توانستند به پاره ای از عوامل مذهبی و اجتماعی پیشرفت اروپاییان و به قیاس با آن به علل واماندگی مسلمانان بهتر پی ببرند. سید جمال در کتاب «حقیقت مذهب نیچری» نکته ای از آن را در اثبات نظرخود راجع به تأثیرتعقل دینی در پیشرفت ملتها یاد کرده است.(3) عبده نیز به تشویق سید مقاله ای در معرفی آن در روزنامه ی «الاهرام» نوشت.(4) گیزو که از پیروان سرسخت مذهب پروتستان بود، بخش مهمی از کتاب خود را به داستان پیکار اصلاح طلبان پروتستان با کلیسای کاتولیک اختصاص داده و این مبارزات را عاملی قاطع در سیرتکامل ملتهای اروپایی دانسته است. به نظر او جنبش اصلاح طلبی در مسیحیت معلول دو امر بود: یکی بیداری وجدان اروپایی که خواستار پیشرفت و آزادی شد، و دیگری جمود و انحطاط روحانیان مسیحی که آزاد اندیشان را به چاره جویی برانگیخت. به نظر گیزو هدف جنبش اصلاح مذهبی در تاریخ اروپا تنها رهانیدن کلیسا از فساد و انحطاط نبود، بلکه آن جنبش خود وسیله ای بود برای رسیدن به هدفی بالاتر که همان آزادی کامل انسان از هرگونه قیود فکری باشد.
تأثیر آموزشهای این متفکران بر عبده آن بود که او را به ارتباط میان اصلاح فکر دینی و اصلاح نظام سیاسی و اجتماعی مؤمن تر کرد و حتی سبب شد که او اصلاح فکردینی را عامل اساسی و قطعی هرگونه تحول سالم اجتماعی بداند. سیدجمال نیز، چنانکه بیشتردیدیم، همین نظر را داشت ولی اختلاف او با عبده آن بود که مبارزه ی سیاسی، یعنی کوشش برای رهاندن مسلمانان از حکومتهای استبدادی و سلطه ی استعماری، را به همان اندازه ی تجددخواهی دینی ارج می نهاد، ولی عبده به مبارزه ی سیاسی چندان اعتقادی نداشت.
عبده گذشته از اقتباس از فکر اروپایی دو کار دیگر کرد: یکی آمیختن و آشتی دادن اندیشه های نو با مبانی تفکراسلامی، و دیگری کوشش برای پیشگیری از اینکه شکستن زنجیره های تقلید و تعصب، مایه ی بدبینی و سستی اصول اخلاقی شود.
پی نوشت ها :
1. رشیدرضا، «تاریخ الاستاذالامام»، ص393.
2. همان کتاب، ص24-623. نیز ــــ آدامز، «اسلام و نوخواهی در مصر»، ص39-44.
3. سیدجمال الدین اسدآبادی، «حقیقت مذهب نیچری»، ص51.
4. رشیدرضا، مجله ی «المنار»، ج8، ص404، نیزـــــ مقدمه ی مصطفی عبدالرازق وب. میشل بر ترجمه ی فرانسه «رساله التوحید»، ص27.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}