نویسنده: دکتر سعید فاطمی



 

آتنا و دختران «سکروپس Cecrops»

مردم «آتن» «سکروپس» را نخستین پادشاه افسانه ای خود می شناسند و درباره ی تولّد او معتقدند که موجودی فناپذیر و بدوی بوده که «زمین مادر» (1) در تولدش نقش اساسی داشته است.
نیم بدن او به شکل مرد و نیم دیگر به شکل افعی بوده است؛ نامش نیز مقلوب کلمه ی «کرکوپس Kerkops» که به معنی «دام دار» است می باشد.
سرزمینی که او در آن متولد شد سابقاً بنام «آکته Acte» معروف بود ولی پس از او به نام «سکروپیا Cecropeia» نامگذاری شد زیرا مردم «آتیک» معتقد بودند که این پادشاه از خاک آن سرزمین به دنیا آمده است.
به هنگام جدال «پالاس آتنا» و «پوزئیدون» برای تسلط بر «آتیک Attique» که بعدها سرزمین مردم آتن به شمار رفت «سکروپس» تصمیم گرفت که به این مبارزه خاتمه دهد و به همین جهت از فرزندان المپ خواست تا هدیه گرانقدری به آن شهر (آتن) عطا نمایند و چنانکه گفتیم «پوزئیدون» با یک ضربت سه شاخه ی خود آب شور در وسط «آکروپل» ایجاد نمود ولی «آتنا»، «سکروپس» را به شهادت طلبید و نخستین نهال زیتون را بر روی تپه های شهر غرس نمود و خدای خدایان نیز عده ای را برای قضاوت دعوت کرد و در نتیجه کار به حکمیت کشید و به قول عده ی دیگر «سکروپس» و «کرانائوس Cranaos» (2) به نفع «آتنا» رأی دادند و پوزئیدون را متغیّر ساختند و او طوفان و سیلی به آن ناحیه فرستاد و سراسر «آتیک» برای مدتی به زیر آب فرو رفت!
همچنین داستان تولّد نخستین اسب را چنین گفته اند (3) که «پوزئیدون» برای نشان دادن قدرت خود اسبی را از زمین به وجود آورد که مایه اعجاب و تحسین همگان شد.
گویند «سکروپس» نخستین کسی بود که خدای خدایان یعنی «زئوس» را به نام خواند و نیایش کرد و اوّلین معبد را برای «آتنا» ساخت و اهمیت و احترام مادر و پدر را یادآور شد و داشتن چند همسر را منع نمود.
همسر «سکروپس» «آگلوروس Aglauros» یا «آگرولوس Agraulos»‌که معنی اسم او «زنی که در مزرعه ساکن است» نامیده می شد. (4)
«سکروپس» و همسرش سه دختر داشتند (5) که از نظر خانوادگی «آگلوریدها Aglaurides» نامیده می شدند و چنانکه گذشت «آگلوروس Aglauros»، «هرسه Herse» و «پاندروسوس Pandrosos» نام داشتند.
دو نام اخیر یکی به معنی «شبنم» و دیگری «دختری که شبنم او را پوشانیده است» می باشد.
معنی «شبنم» کاملاً جنبه ی استعاری و معنوی دارد.
بعضی از مورّخان اساطیری برای «آگلوریدها» اسامی دیگری ثبت و ضبط نموده اند؛ منجمله «هزیکیوس» (6) و «سوفوکل» (7) کلمه ی «دراکولس Drakaulos» به معنی «آنان که با مار هم خانه هستند» را آورده اند.
«آگلوریدها» را می توان «موآرهای Moires» «آتن» دانست (8) که سرنوشت شهر و مردم را بدست تقدیر خویش گرفته بودند.
گویند که «آگلوروس» ‌از «آرس Ares» باردار شد و دختری بنام «آلکیپه Alkippe» از او پیدا نمود که نامش به معنی «قضاوت جسورانه» است، همچنین در تاریخ اساطیر مضبوط است که «هرسه» دختر دیگر «سکروپس شاه» با «هرمس» روابطی عاشقانه داشته و «آگلوروس» نقشی تراژیک در این روابط بازی می کرده است.
داستان را «اوید» (9) چنین شرح می دهد که این سه خواهر در روی «آکروپل» ساکن بودند؛ همچنان که پس از آنان «آرفورها Arrephores» سه دوشیزه باکره ی آتنی خدمتگزاری الهه ی شهر را در آنجا به عهده گرفتند.
خانه ی آنان دارای 3 اطاق بود و «هرسه» در اطاق میانی زندگی می کردند.
روزی «هرمس» این سه خواهر را مشاهده کرد که مراسم خاص دعاهای مذهبی را بجا می آوردند و بر روی سر خود زنبیل های حاوی اشیاء مقدّس و متبرّک را حمل می کردند.
«هرمس» عاشق «هرسه» شد زیرا وی از همه زیباتر و دلرباتر بود.
اطاق «آگلوروس» در سمت راست و «پاندروسوس» در سمت چپ اطاق «هرسه» قرار گرفته بود.
«هرمس» از «آگلوروس» خواست که به او اجازه دهد تا از راه اطاق او نزد «هرسه» برود اما «آگلوروس» نخست برای این کار پول طلا از «هرمس» طلب نمود ولی بعد حسادت زنانه او تحریک شد و گفت به هیچ قیمتی حاضر نیست. «هرمس» خشمگین شد و با ضربت عصای سحرآمیز خود «آگلوروس» را به صورت مجسمه ی سنگی تبدیل نمود.
«هرسه» (10) از عاشق آسمانی خود پسر زیبائی بنام «سفالوس Cephalos» (11) پیدا نمود که بعدها «ائوس Eos» (سپیده دم) عاشق او گشت. (12)
در داستانهائی که از «کری کس Kerykes» باقی مانده و در سنت و طریقت الوزیس (Mysteres d' Eleusis) نخستین راهب آن اسرار که «کریس Keris» (13) نامیده می شد و از فرزندان «آگلوروس» و نوادگان «سکروپس» بوده است اما داستان معروفتری که از دختران «سکروپس» بجای مانده چنین است. (14)
«آتنا» از طرف «زمین مادر» فرزندی بنام «اریکتونیوس Erichthonios» دریافت داشت که پدر او «هفائیستوس»‌ بود.
این طفل باید بدون اطلاع سایر خدایان تحت مراقبت قرار می گرفت و به همین سبب او را در سبدی نهادند و بدانسان که در سنّت های اسرار الوزیس سبد را بر سر می گذاشتند او را بر روی سر نهاده حمل کردند در حالی که مار بزرگی در دورن سبد طفل را نگهبانی می نمود (مار در سنّت های میتولوژی وابسته به زمین مادر و از نسل مستقیم او بشمار می رود).
«فیلوستراتوس Philostratus» (15) نوشته است که «آتنا» اساساً ماری زائید ولی پوزانیاس (16) معتقد است که «آتنا» فرزند خود «اریکتونیوس» را در صندوقی خوابانید، همانگونه که «آفرودیت» در مورد «آدونیس Adonis» عمل کرده بود. (17)
«آتنا» سبد یا صندوق بسته را به دختران «سکروپس» داد تا از آن نگاهداری کنند و سفارش فراوان نمود که هرگز آن را باز ننمایند.
پس از عزیمت «آتنا» دختران بخصوص «آگلوروس» با کنجکاوی بی همانندی اظهار تمایل کردند که بدانند درون آن جعبه یا سبد چیست و بالاخره بنا به نقل روایات گوناگون «آگلوروس» جعبه را باز نمود.
«هژینی Hygini» (18) نوشته است که ماری بحفظ و حمایت کودک گماشته شده بود و خود نوزاد نیز پاهایش بشکل مار بود.
دیدن آن منظره چنان رعب انگیز بود که «آگلوروس» و خواهرش را دیوانه کرد بدانسان که هر دو خود را به نیستی و مرگ سپردند و از فراز صخره ها خویشتن را پرت نمودند.
گفته اند که «آکروپل» همان مکانی است که دختران «سکروپس» خود از بالای آن پرت کردند.
برخی از مورّخان نوشته اند که مارهای مراقب، آن دختران را تعقیب کردند تا بدانگاه که خود را از روی کوه به عمق پرتگاه انداخته و کیفر کنجکاوی بیهوده خویش را بازیافتند.
بر روی برخی از ظروف سفالین عهد گذشته منظره ی صندوقی که محتوی فرزند «آتنا» بود و بوسیله ی دو مار نگهبانی می شد نقش شده و بر روی برخی دیگر سقوط دختران سکروپس را از قله کوه نمایش داده اند.
«فیدیاس Phidias»‌ پیکر تراش دوران کهن مجسمه ای از «آتنا پارتنون Athena Parthenon»‌ ساخته و بر روی سپر معرف «الهه ی عقل» ماری را حک نموده است.
برخی از مورّخان اساطیری (19) نوشته اند که «آتنا» فرزند خود «اریکتونیوس» را به دختران «سکروپس» سپرد و خود به «پالنه Pallene» که دهکده ای در خطه ی آتیک بود بازگشت تا مکان مستحکمی را برای مخفی کردن فرزند خود پیدا نماید و بالاخره قله ای را پیدا نمود که بعدها بنام «آکروپل آتن» (20) نامگذاری شد.
در همین وقت زاغی بسوی او پرواز کرد و به الهه خبر داد که راز او فاش شده است. (زاغ از پرندگان مورد محبت آتنا بشمار می رفته است).
در معبد «آتنا» جغد بعنوان پرنده ی خاص الهه ی عقل شناخته شده است.
تعجب در اینجاست که در بعضی موارد «جغد» نقش مجازی «آتنا» را بازی می کند و بعنوان نمونه یکی از داستانهای وابسته ی به این افسانه را بازگو می کنیم:
«آکرون Acheron» (21) یکی از رودخانه های دنیا مردگان و «گورژیرا Gorgyra» که نامش از «گو، گو Gorgo» گرفته شده پسری بنام «آسکالافوس Askalaphos» (22) داشته است.
«دمتر» در حالت عصبانیت آسکالافوس را به جغد تبدیل نمود. مادر او بنام «ارفنه Orphne» که نامش بمعنی «تاریکی» است نامیده می شد؛ «آسکالافوس» شهادت داده بود که به چشم خود انار خوردن پرسفن را دیده است و همین شهادت باعث شد که «دمتر» فرزند خود را بناچار باید ترک می کرد و به او اجازه می داد تا در دنیای ارواح نزد «هادس» بماند؛ «دمتر» در حالت عصبانیت آسکالافوس را به جغد تبدیل نمود.
«آپولودور» (23) و همچنین «اوید»‌ در «متامورفوز» (24) نوشته اند که الهه ی المپ سنگ بزرگی را روی مقصّر پرتاب کرد که سالیان دراز «آسکالافوس» در زیر آن سنگ زندانی بود تا بالاخره «هرکول» او را نجات داد ولی بنظر می رسد که این داستان هیچگونه رابطه ای با «پالاس آتنا»‌ ندارد و چنانکه در همین فصل اشارت رفت چون یکی از القاب «آتنا» یعنی «کره Core» شبیه القاب «پرسفن» است او را بجای «آتنا» اشتباه کرده اند.

پی نوشت ها :

1-«زمین مادر» را اصطلاحاً در میتولوژی «Mere-Terre» یا «گایا Gaia» می شناسند که قدیمترین الهه ی یونانی در سنت های بسیار کهن است و مادر «تیتان» ها و «سیکلوپها» ‌و «هکاتونشیرها» است.
2- کرانائوس جانشین سکروپس بود اما بدست آمفیکتیون Amphictyon داماد خودش از آتن تبعید شد.
3- ویرژیل: ژرژیکا Georgica (Georgique) فصل اول بیت 12
4- «اوزبیوس- کائزارین سیس Eusebius Caesariensis» در پرائپاراسیو اوانجیلکا Praeparatio Evangelica فصل دهم ابیات 9 و 22
5- آپولودور مورخ و اسطوره نگار فصل سوم سطر 14
6- «هزیکیوس فرهنگ نویس» Hesychius lexicographe اهل میله Milet فیلسوف و مورخ قرن ششم پیش از میلاد که «تاریخ جهانی» را منتشر ساخته است.
7- «سوفوکل»: منتخبات و قطعات آثار- بیت 643.
8- در گذشته یادآور شدیم که «موآرها» تجسم سرنوشت هر فرد یا سهم و قسمت هر انسان هستند. هر بشری صاحب یک «موآر» است. خدایان نیز نمی توانستند از تجسم قانونی «موآر» خود سرباز زنند و هرگاه مرگ قهرمانی می رسید «موآر» او از رسیدن کمک به قهرمان جلوگیری می کرد تا کشته شود. «موآرها» در سنت های میتولوژی سه خواهر بودند (آتروپس- کلتو- لاکزیس). آنان دختران زئوس و تمیس بشمار می رفتند و از عناصر اولیه دنیا بودند. موآرها مظهر تصور دنیای نیمه فلسفی هستند.
9- «اوید»: متامورفوز فصل دوم بیت 708
10- این نظریه را «آپولودور Apollodorus» در فصل سوم کتاب خود بنام «درباره ی خدایان Sur les Dieux» توجیه کرده است.
11- سفالوس یا «سفال» یکی از قهرمانان مشهوری است که در چند افسانه ی اساطیری از او یاد شده است. بعضی او را پسر «دیون Deion» و از نوادگان دو کالیون دانسته و برخی او را پسر «هرسه» دختر سکروپس و هرمس شناخته اند. حادثه ی مهم زندگی «سفال» ربوده شدن او بدست «ائوس» (اورور Aurore- سپیده دم) بود که عاشقش شده بود و در نتیجه ازدواج این دو (سفال- ائوس) پسری در سوریه بدنیا آمد که او را «فائتون Phaethon» نامیدند. «سفال» بعداً «ائوس» را رها کرد و عاشق «پروکریس Procris» دختر «ارکته» پادشاه آتن شد که از معاشقات آنان داستانها ساخته و پرداخته اند.
12- «ائوس» تجسم صبح کاذب یا سپیده دم است که فرزند نخستین دودمان خدایان یعنی «هیپریون» و «تی یا Theia» و خواهر خورشید (هلیوس Helios) و ماه (سلنه Selene) است. در اساطیر او را الهه ای می دانند که با انگشتان خود که صورتی رنگ است دروازه های آسمان را بر روی ارابه ی خورشید می گشاید؛ سرگذشت او پر از ماجراهای عشقی است.
13- «کریس» یا «سریکس Ceryx» در یونانی بمعنی «جارچی» است. او را پسر اومولپوس از اهالی الوزیس شناخته اند که پس از مرگ مراسم مذهبی مربوط به سنت های «دمتر» را انجام می داد و «جارچی ها Ceryces» که در تشریفات مذهبی وظائف خاصی بعهده داشتند از اعقاب او و بنا به روایتی فرزندان «کریس» پسر «آگلوروس- هرمس» بوده اند.
14- آپولودور- فصل سوم- بیت 14 ببعد (درباره ی خدایان)
15- فیلوسترات (فلاویوس Flavius) اهل لمنس و مؤلف «زندگی آپولونیوس»La vie d, Apollonius de Tyane فصل هفتم سطر 24
16- Periegese فصل اول سطر 18 ببعد.
17- افسانه آدونیس را «هزیود» بخوبی تجزیه و تحلیل نموده است. روایات گوناگونی درباره ی تولد او وجود دارد که در اینجا ضرورتی به اشارت آنها نیست. گفته اند که او فرزند «میرآ Myrrha» یا (اسمیرنا Smyrna) دختر «تی یاس Theias» پادشاه سوریه و یا (شیپرسینیراس Chypre Cyniras) است که چون مادرش بخدایان پناهنده شد بشکل «درخت صبر Myrrhe» درآمد و پس از ده ماه «آدونیس» از پوست آن درخت خارج شد و آفرودیت که محو زیبائی کودک شده بود او را به «پرسفن» سپرد تا پرورش دهد. در دوره ی هلنیسم شعرا تولد «آدونیس» را تجزیه و تحلیل کرده اند. نام «آدونیس»‌ در زبان عبری بمعنی «خدا» است و معلوم می شود که داستان او ریشه ی سامی دارد. در برخی از روایات گفته اند که چون آفرودیت آدونیس را دوست می داشت او را در صندوقی مخفی کرد تا کسی بدو دست نیابد و آن جوان زیبا در اختیارش بماند.
18- کائیوس ژولیوس هیژینوس Caius Julius Hyginus مؤلف تفسیری بر آثار ویرژیل و 227 داستان میتولوژی.
19- آنتی گونوس Antigonus – 12
20- کلمه ی «آکروپل» در یونانی از «آکروس Akros»‌ بمعنی بلند و «پلیس Polis» بمعنی شهر ترکیب شده است.
21- «همر» در ادیسه دنیای ارواح را به خوبی تشریح می کند و از رودخانه های جهان مردگان صحبت می نماید منجمله از «آکرون Acheron» و «کوسیت Cocyte» و «پی ریف لژتون Pyriphlegethon» (فلژتون Phlegethon) و «استیکس Styx» صحبت می کند.
22- آسکالافوس پسر یکی از الهه های وابسته به «استیکس»‌ و «آکرون Acheron بود. «آسکالافوس»‌ کسی است که شهادت داد «پرسفن» دختر «دمتر» در دنیای ارواح چند حبه انار خورده است.
23- آپولودور: فصل اول (درباره ی خدایان) قسمت سوم و پنجم.
24- اوید: متامورفوز- بیت 539

منبع: فاطمی، سعید، (1387)، مبانی فلسفی اساطیر یونان و روم، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم.