رونق بخشی به تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی (3)
3. عزت مندی، آبروبخشی و کسب جایگاه اجتماعی
کار و تلاش بر اساس آموزه های دینی، یکی از عوامل عزت مندی و کسب جایگاه اجتماعی به شمار می آید. با وجود اینکه عزت و آبرو دست خداست، ولی خداوند به دست آوردن آن را در گروی ساز و کارهایی نهاده است که یکی از آنها کار و روی آوردن به کارهای تولیدی، به منظور بی نیازی است. بدیهی است جامعه ای که اهل تلاش و انجام کارهای تولیدی نیست، برای برآوردن حاجت هایش به دیگران نیازمند می شود و جامعه ای که دست نیاز به سوی بیگانگان دراز می کند، نمی تواند از آبرو و عزت و جایگاه شایسته اجتماعی برخوردار باشد.«کار و فعالیت اقتصادی باعث اعتماد به نفس و تحکیم شخصیت است و به انسان عزّ و شرف می بخشد. اشتغال به کار و مجاهده در راه تأمین زندگی شرافت مندانه، مایه سربلندی و افتخار است. کسانی که از کار و کوشش شانه خالی می کنند و در زندگی، بار دوش دگرانند، همواره با سرافکندگی و حقارت به سر می برند و در نگاه دیگران فاقد شخصیتند و بیگانگان به آنها با دیده پستی و ذلّت می نگرند». (1)
در روایات اهل بیت علیهم السلام از کار و تلاش، به عزت تعبیر شده است. بر اساس این روایات، نه تنها کار و کوشش، عامل عزت است، بلکه خود عزت است که چنین تعبیری از اثرگذاری فوق العاده کار و تلاش در کسب عزت و شخصیت حکایت می کند.
شخصی به نام معلّی بن خنیس می گوید: امام صادق علیه السلام مرا دید، در حالی که دیر بر سر کار می رفتم. پس فرمود: «اُغدُ اِلی عِزِّک؛ صبح زود به سوی عزت خود (کار و کوشش) حرکت کن». (2)
علی بن عقبه می گوید: امام صادق علیه السلام به یکی از یارانش فرمود: «یاعبدالله اِحفَظ عِزَّک؛ ای بنده خدا از عزت خود محافظت کن». گفت: «یا بن رسول الله! منظور شما از عزت چیست؟» فرمود: «اینکه صبح زود سراغ کار و تولید بروی و بدین گونه برای خویش کرامت قائل شوی». (3)
امام صادق علیه السلام به شخص دیگری فرمود: «چرا از اینکه صبح زود به دنبال کار و تولید بروی را [امروز] رها کردی؟» گفت: «به تشییع جنازه رفته بودم». امام صادق علیه السلام فرمود: «به هر حال فراموش نکن از اینکه صبح زود به دنبال کار و تلاش حرکت کنی». (4)
شخصی به نام فضل بن ابی قره می گوید: من خدمت امام صادق علیه السلام بودم. آن حضرت درباره مردی سؤال کرد که: «چرا به سفر نمی رود؟» به او عرض کردند، چون تجارت و کار تولید را وانهاد. در نتیجه، چون دارایی اندکی دارد، موفق نمی شود که به حج برود. در این هنگام، آن حضرت که به دیوار تکیه داده بود، مستقیم نشست و آن گاه به حاضران گفت: «تجارت و کار و کوشش را رها نکنید که خوار و ذلیل خواهید شد. اهل کار و تجارت باشید تا خداوند به شما برکت عنایت فرماید». (5)
حضرت علی علیه السلام در دعایی، درباره نقش بی نیازی مالی در حفظ آبرو و اثر منفی در آسیب رساندن به شخصیت، چنین می فرماید: «اللهُمَّ صُن وَجهی بِالیَسارِ وَ لا تَبذُل جاهی بالاِفتقار؛ خدایا آبرویم را با بی نیازی نگه دار و با تنگ دستی، شخصیت مرا لکه دار مفرما». (6)
به تعبیر مقام معظم رهبری: «برای اینکه دنیا روی شما حساب کند، شما باید خودتان را قوی کنید. برای اینکه دنیا مجبور شود عزت و کرامت شما ملت ایران را نگه دارد، باید به خودتان متکی شوید و نیروهای ذاتی خودتان- نیروی علم، نیروی اقتصاد، نیروی کار و قدرت دفاع نظامی- را شکوفا کنید. اگر ملتی قوی و یکپارچه شد، اگر ملتی به خدا متکی بود و از شیطان ها نترسید، آن ملت حتی دشمنانش را وادار خواهد کرد که برای او احترام قائل شوند». (7)
امام خمینی رحمه الله نیز در این باره می فرماید: «مهم این است که ما بفهمیم که دیگران به ما چیزی نمی دهند، ما خودمان باید تهیه کنیم، تا بتوانیم عزت خود را حفظ کنیم. از قراری که شنیدم، در چین یک وقتی در پشت بام هایشان گندم هم می کاشتند، علاوه بر زمین هایشان، توی حیاط شان، در پشت بام گندم می کاشتند. یک مملکت اگر بخواهد خودش روی پای خودش بایستد و عزت مند شود، در همه ابعاد، چاره ندارد جز اینکه این تفکر را که ما باید از خارج، چیزی وارد کنیم از سرش بیرون کند. اگر یک وقت دیدیم که ما اگر چناچه یک کارخانه ای را نمی توانیم راه بیندازیم، دنبال این نباشیم که برویم از خارج بیاوریم. خودمان دنبالش برویم تا کار انجام گیرد. عمده این است که ما باور کنیم که خودمان می توانیم». (8)
4. ایمنی از پی آمدهای فقر
پدیده شوم فقر، آثار زیان باری بر ذهن و روان انسان ها به جا می گذارد. در روایات اهل بیت علیهم السلام بارها درباره پی آمدهای زیان بار فقر سخن گفته و نسبت به آن، هشدار داده شده است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «الفقیرُ حقیرٌ لا یُسمَعُ کَلامُه وَ لا یُعرَفُ مَقامُه، لَو کانَ الفَقیرُ صادِقاً یُسَمُّونَهُ کاذِباً وَ لَو زاهِداً یُسَمُّونَهُ جاهِلاً؛ فقیر، حقیر است. کسی به سخنش گوش فرا نمی دهد و برای مقامش ارزشی قایل نیست. اگر فقیر، صادق باشد، او را دروغ گو می نامند و اگر زهد پیشه کند، او را نادان می خوانند». (9)آن حضرت در جایی دیگر فرموده است: «مَنِ ابتُلیَ بِالفَقرِ اِبتَلی باَربَعِ خِصالٍ: باِلضَّعفِ فی یقیِنِهِ وَ النُّقصانِ فی عَقلِهِ وَ الرَّقَهِ فی دینِهِ وَ قِلَّهِ الحَیاءِ فی وَجهِهِ فَنَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الفَقرِ؛ کسی که به فقر دچار شود، به چهار خصلت و عیب مبتلا می گردد. ضعف در یقین؛ نقصان در عقل؛ کمبود در دین و کمی حیا.» بنابراین، از فقر به خدا پناه می بریم. (10) همچنین آن حضرت در جایی دیگر فرموده است: «اِنَّکُم فی زمانِ اِذا احتَاجَ المرءُ فیه اِلَی الناس کان اوّل ما یَبذُلُه لَهُم دینُهُ؛ همانا که شما در روزگاری به سر می برید که در آن اگر کسی به مردم نیازمند شود، نخستین چیزی را که بذل می کند، دینش می باشد». (11)
«امروز با چشم خود می بینیم که فقر، سرچشمه مفاسد بی شماری، مانند ابتلا به مواد مخدر؛ فحشا؛ خیانت؛ سرقت؛ خدمت به اجانب و مانند آن می شود. به همین دلیل، در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: غِنیً یَحجُزُکَ عَنِ الظُّلمِ خَیرٌ مِن فَقرٍ یَحمِلُکَ عَلَی الاِثمِ؛ غنایی که تو را از ظلم، بازدارد، بهتر از فقری است که تو را به گناه وادارد». (12)
از حضرت علی علیه السلام در نیایشی درباره پی آمدهای زیان بار فقر می خوانیم: «اللهمَّ صُن وجهی بالیَسارِ وَ لا تَبذُل جاهی بَالاِقتارِ، فَاَستَرزِقَ طالِبی رِزقِکَ، وَ استَعطِفَ شِرارَ خَلقِکَ وَ اُبتَلی بِحَمدِ مَن اَعطانی وَ اُفتَتَنَ بِذَمِّ مَن مَنَعَنی، وَ انتَ مِن وَراءِ ذلک کُلِّه وَلیُّ الاِعطاءِ وَ المَنعِ؛ خدایا آبرویم را با بی نیازی نگه دار و با تنگ دستی شخصیت مرا لکه دار مفرما که از روزی خواران تو روزی خواهم و از بدکاران، عفو و بخشش طلبم و گرفتار ستایش کسی شوم که به من عطا کرد و دچار آزمایش شوم آن گاه که کسی کمکش از من دریغ داشت و تو در روای اینها صاحب بخشش و دریغ می باشی». (13)
«امام علی علیه السلام در این عبارت کوتاه به چهار اثر زیان بار فقر و نیازمندی که در دو مرحله انجام می شود، اشاره فرموده است. نخست می فرماید: حداقل چیزی که بر آن مترتب می شود، این است که دست نیاز به سوی نیازمندان درگاه تو دراز کنم و از آن بدتر اینکه حل مشکل من در دست بدان و افراد پست قرار گیرد که راستی زندگی کردن در چنان شرایطی برای افراد با ایمان و با شخصیت، بسیار سخت و دردناک است.
در مرحله دوم، یعنی پس از درخواست، اگر طرف مقابل، اجابت کند، انسان ناگزیر از مدح و ستایش اوست، و ای بسا نیز انسانی که از کمک کردن به دلایل خاصی دریغ ورزد، که در این حال زبان به نکوهش او می گشایم، در حالی که چه بسا در خور نکوهش و مذمت نباشد و خودش مشکلات اهمّی دارد که باید به آنها برسد، ولی از آنجا که «صاحبُ الحاجَه لا یَری اِلاّ حاجَته؛ حاجت مند جز حاجت خود را نمی بیند»، همین که دست رد به سینه من زد، او را متهم به بخل و خسیس بودن می کنم. (14) صائب تبریزی از اثرگذاری فقر و تهی دستی در ایجاد کج خُلقی و بداخلاقی، چنین خبر می دهد:
سعی به قدر وُسع معاش است خُلق را میدان
عجب نباشد اگر خُلق مفلسان تنگ است (15)
بر اثر کار و تولید، جامعه از پدیده فقر رها می شود و از پی آمدهای زیان بار و خطرناک فقر ایمنی می یابد. بر این اساس، یکی از دستاوردهای مهم تولید ملی کار، نقش آن در زدودن پدیده شوم تهی دستی از چهره جامعه اسلامی است.
5. معنویت زایی، افزایش دین داری و رشد فرهنگی
«پرورش دین داری و معنویت گرایی در جامعه، نیازمند انجام کارهای بنیادین است. اموری مانند وعظ و خطابه و منبر و کارهایی چون ساخت مساجد و حسینیه، در تقویت دین داری اثرگذار است. هیچ کدام از آنها به عنوان زیرساخت های پرورش فرهنگی و دینی معنوی در جامعه به شمار نمی آید. در حقیقت، بدون فراهم آوردن زیرساخت ها، انجام کارهای یاد شده، به منظور تقویت باورهای دینی و پرورش اخلاق در جامعه، کم اثر یا گاهی نیز بی اثر خواهد بود. این در حالی است که با فراهم آوردن این زیرساخت ها، انجام کارهای یاد شده، بیشترین تأثیر را در پرورش و تقویت دین داری و اخلاق مندی در جامعه خواهد داشت. یکی از این زیرساخت ها، سامان بخشیدن به اقتصاد جامعه از طریق کار و تلاش و تولید است. بدیهی است آن گاه که جامعه از رفاه مناسب و اقتصاد و معیشت کافی برخوردار باشد و در پی آن، ذهنش از دغدغه معیشت و دلهره، فارغ باشد و به طور طبیعی، زمینه معنویت گرایی و اخلاق مداری و یاد خدا در آن فراهم می آید. آن گاه که حتی کوچک ترین فرهنگی، بیشترین اثر را در افزایش معنویت و رشد اخلاقی و تعالی روحی جامعه خواهد داشت. «باری مسئله اقتصاد یکی از ارکان اساسی در حیات فردی و اجتماعی بشر است. اقتصاد در شئون علمی و اخلاقی، فرهنگی و تربیتی، اجتماعی و سیاسی، و دیگر امور مربوط به چگونگی زندگی مردم، نقش بزرگی را ایفا می کند. اقتصاد در خوش بختی و بدبختی، ترقی و انحطاط، پیروزی و شکست، و عزت و ذلت انسان ها اثر عمیق دارد». (16)امام سجاد علیه السلام در یکی از دعاهای پرمعنایش از اثر اقتصاد- که پایه های آن بر روی کار و تولید بنا می شود- در معنویت افزایی و افزایش دین داری، چنین یاد می کند: «اَلهُمَّ اِنّی اسئَلُکَ خَیرَ المَعیشَهِ مَعیشَهَ اَقوی بِها عَلی طاعَتِکَ وَ ابلُغُ جمیعَ حاجاتی و اَتَوَسَّلُ بِها اِلَیکَ فِی الحَیاهِ الدُّنیا وَ الآخِرَهَ مِن غَیرِ اَن تَترُفَنی فَاطغی اَو تَقتُرَها عَلَیَّ فَاَشقی؛ خدایا من از تو معیشت و زندگی خوبی تقاضا می کنم؛ معیشتی که با آن قدرت بر اطاعت داشته باشم و به تمام نیازهایم برسم و به وسیله آن در دنیا و آخرت به تو نزدیک شوم، بی آنکه ثروت غرورآفرین و مست کننده ای به من دهی که سر به طغیان بردارم یا چنان بر من تنگ گیری که بدبخت شوم». (17)
فردریک چارلز کاپلستون معتقد است: «مارکسیسم با وجود خطاهای اساسی اش، به ما می آموزد که تأثیر فنون و حیات اقتصادی انسان را بر قلمروهای عالی فرهنگ انسانی از یاد نبریم». (18)
نظامی سمرقندی درباره نقش معیشت خوب در ایجاد فراغت خاطر به منظور انجام کارهای فرهنگی، چنین می نویسد: «هر صناعت که به تفکر تعلق دارد، صاحبِ صناعت باید که فارغ دل و مرفه باشد که اگر به خلاف این بود، سهام (19) فکر او متلاشی شود و بر هدف صواب، به جمع نیاید. آورده اند که یکی از دبیران خلفای بنی عباس، به والی مصر نامه می نوشت و در بحر فکر غرق شده بود و سخن می پرداخت، چون دُرّ ثمین.(20) ناگهان کنیزکش درآمد و گفت: «آرد نماند». دبیر چنان شوریده طبع و پریشان خاطر گشت که آن لطافت سخن از دست بداد و در همان عوالم آشفتگی، در نامه نوشت که «آرد نماند»؛ چنان که آن نام را تمام کرد و پیش خلیفه فرستاد و از این کلمه که نوشته بود، هیچ خبر نداشت. چون نامه به خلیفه رسید و مطالعه کرد، چون بدان کلمه رسید، حیران شد و نتوانست توجیه درستی برای آن کلمه پیدا کند؛ چرا که سخت بیگانه بود با دیگر مضامین نامه. کسی را فرستاد و دبیر را بخواند و آن حال از او پرسید. دبیر، خجل گفت و ماجرا را بازگو کرد. خلیفه چون این شنید، گفت: «دریغ باشد خاطر چون شما را به دست احتیاج مالی، پریشان ساختن». پس دستور داد که او را از حیث مالی مستغنی سازند تا دیگر امثال آن کلمه از او بیرون نیاید. (21)
«باری، با توجه به روایاتی که از اهل بیت علیهم السلام درباره نقش کارهای تولیدی در شکوفایی اقتصادی و به دنبال آن، نقش شکوفایی اقتصادی در تقویت دین داری و رشد فرهنگی در جامعه در اختیار داریم، به این نتیجه می رسیم که مسئله اقتصاد، مسئله ای ساده و بی اهمیت یا کم اهمیت نیست. دین داری و معنویت، بقا و عزت، سربلندی و غرور، حماسه و اقدام، عفت و اخلاق، شرف و تعالی، هنر و فرهنگ، نشاط و خلاقیت، امید و تکاپو، شورآوری و سازندگی و دفاع و پایداری هر جامعه ای، بستگی به چگونگی نظام اقتصادی آن جامعه دارد، و اینکه آن جامعه به چه میزان به کار و تولید، به منظور رونق بخشی به اقتصاد خویش اهتمام می ورزند. حتی باید اعتراف کرد کرد که بروز شایسته نبوغ و استعداد نسل ها در شعبه های مختلف علم و صنعت و اختراع و هنر و فکر و تعقل و ... متوقف است بر جوّ سالم اقتصادی. در جوّ سالم اقتصادی است که یک متفکر می تواند درست بیندیشد و یک جراح می تواند عمل دقیق را به خوبی انجام دهد و یک هنرمند، بیافریند و یک اخلاقی، تربیت کند و یک آموزگار آموزش دهد و یک مادر، فردی را که می خواهد در آینده در افق جامعه طلوع کند، به شایستگی بپروراند ... به همین دلیل از نگاه امامان معصوم علیه السلام، تهاجم فرهنگی و آسیب رسانی آن- از جمله- با جریان مهم اقتصادی، پیوستگی مستقیم می یابد ... و من شگفت زده می شوم چون می نگرم کسانی را که خود را مسئول و متعهد می دانند و از احوال نامناسب برخی از جوانان و مردمان جامعه نگران می گردند و درباره دین داری و اخلاق و انسانیت و نماز و روزه و عفت و حجاب آنان حساسیت نشان می دهند که این مسئولیت شناسان، چگونه نسبت به مسائل زندگی و مشکلات معیشتی و تحصیلی و خانوادگی و فشارهای درونی این نسل بی توجهند و برای عامل بنیادین اصلاح، و مسئولیت اصلی (اجرای عدالت و قسط و رونق بخشی به اقتصاد در سایه کار و تولیدات و ...) نمی خروشند و از طوفان های سرکش و ارزش ستیز «تکاثر» و «اِتراف»، و شعله های دوزخ آسای «فقر» و «حرمان» و فاصله های جهنمی و عقده آفرین زندگی ها و معیشت های بسیار متفاوت و تأثیر بدی که این چگونگی ها در روح حساس نسل جوان و دیگر مردمان جامعه می گذارد، غافلند؟! .. به این حدیث شریف از امام صادق علیه السلام توجه کنیم: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حالی که تندرست بود و بیماریی نداشت، حس کرد که مرگش نزدیک شده است، یعنی جبرییل به او خبر داد. چون چنین دید، امر کرد تا مردمان را به مسجد فراخوانند و فرمود که مهاجران (مسلمانان اهل مکه که به مدینه هجرت کرده بودند)، و انصار (مسلمانان خود مدینه) همه، سلاح به همراه برداشته به مسجد بیایند. سپس خود به منبر برآمد و مردم را از نزدیک گشتن مرگ خویش آگاه ساخت. آن گاه فرمود: «از کسانی که پس از من بر مسلمانان حکومت می کنند، می خواهم که خدا را در نظر داشته باشند تا مبادا با توده های مسلمان نامهربانی کنند ... باید مردم را به فقر و محرومیت دچار نسازند تا از دین بیرونشان سازند و به کفر وادارشان نمایند...».
با توجه به این حدیث شریف، آشکارا در می یابیم که فقر در مردم و استمرار محرومیت و تنگ دستی و کمبود داشتن (و نبودن امکانات برای تربیت درست فرزندان و سامان دادن به زندگی پسران و دختران)، سبب کفر است، یعنی سبب شدن عقیده و فاصله گرفتن (تدریجی) از دین و عمل به احکام دین، و ناامید شدن از حاکمیت دینی، و ناتوان گشتن از عمل به احکام دین؛ زیرا که عمل- در مجموع- به تغذیه، لباس، جا، استحمام، فرصت فراگیری، امکانات و هزینه نیاز دارد». (22)
پی نوشت ها :
* طلبه درس خارج، محقق و نویسنده.
1. محمدتقی فلسفی، بزرگ سال و جوان از نظر افکار و تمایلات، ج1، ص 274.
2. وسائل الشیعه، ج17 ص 10.
3. همان، ص 13.
4. همان.
5. همان، ص 15.
6. نهج البلاغه، خطبه 225.
7. کار و کارگر از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، ص 49 (بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 1369/2/12).
8. علی محمد حاضری و علی اکبر علیخانی، خودباختگی و خودباوری از دیدگاه امام خمینی، صص 128 و 129. (تاریخ سخنرانی: 1359/11/26).
9. بحارالانوار، ج69، ص 47.
10. وسائل الشیعه، ج12، ص 17.
11. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20، ص 312.
12. پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام(شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه)، ج8، ص 41.
13. نهج البلاغه، خطبه 225.
14. پیام امام امیرالمؤمنین علیه السلام، ج8، صص 428 و 429.
15. صائب تبریزی، دیوان، به کوشش، محمدقهرمان، ج2، ص 840.
16. بزرگ سال و جوان از نظر افکار و تمایلات، ج1، ص 253.
17. بحارالانوار، ج87، ص 12.
18. فریدریک چارلز کاپلستون، تاریخ فلسفه، ترجمه: سیدجمال الدین مجتبوی، ج1، ص 9.
19. سهام: جمع سهم یعنی قبر.
20. درّ ثمین: درّ گرانبها.
21. نظامی عروضی سمرقندی، چهارمقاله، به اهتمام: محمد معین، صص 27 و 28.
22. محمدرضا حکیمی، کلام جاودانه، برگرفته از: صص 236-238، 243 و 244.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}