تولد در روز دیوانگان
«مهم ترین خبر مملکت درباره گروه جادوگران است. چنین گمان می رود که در توفان بزرگ دریا آن ها دستی داشته اند.» این مهم ترین خبری بود که در سال 1634 دهان به دهان می گشت. مردم هنوز به جادوگران عقیده داشتند. دکتر ویلیام
نویسنده: فیلیپ کان
مترجمین: سیّد مهدی امین و عبّاس علی رضایی
مترجمین: سیّد مهدی امین و عبّاس علی رضایی
ویلیام هاروی
«مهم ترین خبر مملکت درباره گروه جادوگران است. چنین گمان می رود که در توفان بزرگ دریا آن ها دستی داشته اند.» این مهم ترین خبری بود که در سال 1634 دهان به دهان می گشت. مردم هنوز به جادوگران عقیده داشتند. دکتر ویلیام هاروی، که پزشک دربار بود، دستور یافته بود این جادوگران را معاینه کند. تبرئه آن ها بسته به نتیجه معاینه و گزارش او بود.با وجود این دکتر ویلیام هاروی نمی توانست جزو غول های دانش به شمار آید چون وی اغلب اوقات خود را در رد خرافات جادوگران زمان خود صرف کرده بود، لیکن چون او بود که چگونگی گردش خود در بدن را کشف کرد از این لحاظ اهمیت پیدا می کند. رساله هفتاد و هشت صفحه ای او به نام رساله تشریحی درباره قلب و گردش خون در بدن جانوران، که در سال 1628 انتشار یافت، وسیله ای بود که تمام موانع پیشرفت را از راه ترقی و ادامه علم مربوط به وظایف اعضا از میان برداشت.
ویلیام هاروی، به سال 1578 در روز «دیوانگان» در شهر فوکستن انگلستان به دنیا آمد. او پسر تامس هاروی تاجر ثروتمندی بود که عضو انجمن شهر و بعد شهردار فوکستن شد. ویلیام عضو یک خانواده کثیرالاولاد، مرفه، ثروتمند و خوشبخت بود. هفت برادر و سه خواهر داشت. در ده سالگی، در سال 1588، وارد مدرسه شاهان در کنتربری شد. این همان سالی بود که کشتی های جنگی اسپانیا به وسیله نیروی دریایی انگلستان نابود شدند. وقتی ویلیام پانزده ساله شد وارد کالج کینز در کیمبریج شد. از وقایع مهم در این کالج این بود که دولت جسد دو نفر جانی را تحویل این کالج داده بود تا برای کالبدکافی و مطالعه مورد استفاده قرار گیرد. علاقه هاروی به تحصیل طب از این جا برانگیخته شد.
هاروی از کیمبریج به مؤسسه مشهور پادوا رفت تا مطالعات پزشکی خود را در آن جا دنبال کند. این دانشگاه با وجود استادانی چون گالیله و وسالیوس شهرت زیادی در علوم و پزشکی کسب کرده بود، لیکن بدبختانه موقعی که هاروی برای تحصیل به آن جا رفت تأثیر وسالیوس و اثر مهم وی در تشریح بدن انسان از بین رفته و متروک شده بود و هاروی ناچار تحت همان تعلیمات قدیمی متأثر از آثار جالینوس قرار گرفت.
هاروی از این بابت ناراحت بود ولی از ابراز شک و مخالفت خودداری می کرد تا این که درجه دکتری گرفت و به لندن بازگشت و گواهی نامه اشتغال به حرفه طبابت را به دست آورده و در عین حال در کالج پزشکان دانشگاه کیمبریج پذیرفته شد.
سه سال بعد از آن جا فارغ التحصیل شد و به عنوان پزشک در بیمارستان سنت بارتولومئو مشغول به کار شد. او به تدریس نظریه های پزشکی پرداخت. از آن جا که این استاد کوچک اندام و سیه چرده در اندک مدت صلاحیت و لیاقت خود را در این رشته به ظهور رسانید شهرت زیادی کسب کرد ودر رشته خود صاحب نظر و رهبر گشت.
ویلیام هاروی به عنوان پزشک دربار چارلز اول انتخاب گردید. او یک زندگی تقریباً ناآرامی داشت. چارلز اول با پارلمان و اولیور کرمویل به مبارزه بی ثمری پرداخته بود. خوشبختانه موقعی که چارلز در 1649 گردن زده شد هاروی در لندن نبود و جزو درباریان وی شمرده نمی شد زیرا وی از هفت سال قبل در آکسفرد مقیم شده و تحقیقات خود را آغاز کرده بود.
هاروی چه کار بزرگی کرد که در تاریخ علم پزشکی مقام رفیعی به دست آورد و چگونه آن را انجام داد؟
او مطالعات خود را از جانداران آغاز کرد. حفره سینه را گشود و مستقیماً ضربان قلب را مشاهده کرد و دید که چگونه قلب حرکت می کند و می ایستد و این حرکت و مکث به توالی انجام می یابد. هاروی قلب جانوری را در دست گرفت و مشاهده کرد که متناوباً سفت و نرم می شود درست مانند عضله دست که وقتی مشت را محکم می کنیم سفت می گردد. او مشاهده کرد که وقتی قلب سفت می گردد از لحاظ حجم کوچک تر می شود و وقتی نرم می شود بزرگ تر می گردد و رنگ آن پریده تر از موقع نرم و بزرگ بودن آن است. پس از مشاهدات و معاینات زیاد در مورد انواع جانوران، هاروی به این نتیجه رسید که قلب یک عضله حفروی است. وقتی این عضله حرکت می کند فضای داخل کوچک تر می گردد و درنتیجه خون را به بیرون می راند و بدان جهت است که رنگ آن پریده تر می شود. وقتی عضله شل می شود خون به داخل حفره بزرگ تر می ریزد و رنگ قلب قرمز می شود، بنابراین قلب نوعی تلمبه است.
پس از کشف این حقیقت، او مسیر خود را در سایر اندام های بدن دنبال کرد و مشاهده نمود که وقتی قلب منقبض می شود شریان ها می زنند و وقتی شریانی بریده می شود خون فوران می زند. با بستن و مسدود کردن شریان ها در چند نقطه مختلف بدن او به این نتیجه رسید که عامل ضربان، شریان ها نیستند بلکه این عمل صرفاً از قلب ناشی می شود.
سپس او به اندازه گیری مقدار خونی که در شریان ها جاری است پرداخت. او تخمین زد که قلب در هر دقیقه بیش از یک گالن خون بیرون می دهد در هر روز بیش از 500، 1 گالن! هاروی با نهایت شگفتی چگونگی این امر را دنبال کرد و به این نتیجه رسید که این امر موقعی امکان پذیر است که خود در بدن به طور دوری گردش داشته باشد. به این معنی که وقتی از قلب خارج می شود پس از گردش در بدن دوباره به قلب برمی گردد بنابراین خون در گردش است.
دکتر هاروی در ساختمان بدن مطالعات ممتد و آزمایش های مهم دیگری انجام داد. وی سرخرگ ها و سیاهرگ ها را به دقت مورد معاینه قرار داد و به این نتیجه رسید که هر کدام از این ها خون را در یک مسیر مخالف حرکت می دهند و این رگ ها با دریچه هایی مجهز هستند که عمل سوپاپ را انجام می دهند. سوپاپ های سیاهرگ ها جریان خون را به سوی قلب آسان می سازند. او با آزمایش در بدن حیوانات این فرضیه را ثابت کرد. او سیاهرگی را گشود و میل جراحی کوچکی را داخل آن فرو برد و مشاهده کرد که میل به راحتی به طرف قلب حرکت می کند ولی وقتی در جهت عکس آن را داخل کرد سوپاپ ها مانع حرکت آن شدند.
پس از آزمایش های مکرر و بررسی های دقیق، او موفق شد نقشه گردش خون را از قلب به سرخرگ ها و از سرخرگ ها به سیاهرگ ها و بازگشت آن به قلب رسم کند. در مسیر حرکت خون، او سوپاپ هایی را کشف کرد که برای حرکت دادن خون در یک جهت فراهم آمده اند.
امروزه ما خبر عملیات جراحی شگفت انگیزی را می شنویم که چگونه قلب را عمل می کنند و سوپاپ ها و لوله های پلاستیکی را به جای سوپاپ های بدن قرار می دهند و یا تلمبه هایی را که در خارج از بدن به جای قلب قرار می دهند تا در حین عمل جراحی گردش خون بیمار را تنظیم کند. این ها اعجاز طب امروزی است، لیکن باید اقرار کرد که اگر آزمایش ها و تحقیقات گران قیمت ویلیام هاروی نبود امروزه علم جراحی به این درجه از عظمت نرسیده بود.
منبع: کان، فیلیپ؛ (1389) دانشمندان بزرگ، ترجمه سید مهدی امین و عباسعلی رضایی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}