جنگ های یونانیان و ایرانیان
برخوردهای نظامی بین امپرتوری ایران و دولت شهرهای یونان، در اوایل قرن پنجم پیش از میلاد، از محوری ترین رویدادهای تاریخ بشری است. در نتیجه ی پیروزی نهایی یونانی ها، فرهنگ یونان کلاسیک شکوفا شد و تأثیری عمیق
نویسنده: دوپویی ترور نویت
ترجمه: پیروز ایزدی
ترجمه: پیروز ایزدی
برخوردهای نظامی بین امپرتوری ایران و دولت شهرهای یونان، در اوایل قرن پنجم پیش از میلاد، از محوری ترین رویدادهای تاریخ بشری است. در نتیجه ی پیروزی نهایی یونانی ها، فرهنگ یونان کلاسیک شکوفا شد و تأثیری عمیق بر تاریخ بشر به جا گذاشت. منبع عمده اطلاعات این دوره، هرودوت (1) مورخ یونانی می باشد. که در حدود اواسط قرن پنجم پیش از میلاد- یک نسل پس از آن که جنگ ها پایان یافت - شرحی مفصل از جنگ ها را گرد آورد. از منابع دیگر نیز می توان برای اضافه کردن به شرح هرودوت و تصحیح آن استفاده کرد، اما جزییات همچنان نامشخص باقی مانده است.
باید خاطرنشان ساخت که در سرتاسر این دوره، تماس بین یونانیان و ایرانیان منظم و مکرر بود. یونان دچار جناح بندی های سیاسی بود و در سرتاسر رشته عملیات نظامی، امپراتوری ایران از اندرزهای یونانیانی که در دربار ایران اقامت داشتند سود می برد. این احتمال وجود داشت که تدارکات هر دو طرف از طرف دیگر پنهان نمانده باشد.
نقشه های جنگ طرفین نامعلوم بود. ایرانی ها، ظاهراً برای درگیر شدن با نیروهای آتنی عجله ای نداشتند و شاید منتظر بودند که با تعداد نفرات خود، صرفاً طرف مقابل را مرعوب سازند. نیروهای آتنی تحت فرماندهی میلتیادس (8)، به نظر می رسید قصد دارند فقط راه زمینی منتهی به آتن را مسدود کنند، گرچه برای ایرانی ها سوار شدن مجدد به کشتی و دور زدن آتیکا و رسیدن به آتن، مقدمه بود (کاری که نهایتاً بدان دست زدند). همچنین به نظر می رسید که آتنی ها نیز عجله ای برای درگیر شدن ندارند؛ چندین روز گذشت و هر یک از طرفین به دیده بانی طرف دیگر و استقرار مجدد نیروها مشغول بودند. سرانجام، با آغاز سوار شدن دوباره بخشی از نیروهای ایران به کشتی ها، میلتیادس دستور حمله را صادر کرد. ایرانی ها غافلگیر شدند، نه تنها به خاطر حمله غیرمنتظره، بلکه به خاطر این واقعیت که 10 هزار یونانی زره پوش مجهز، در صفوف به هم فشرده بر سر آنها ریختند. این شوک به علت تاکتیک آتنی ها، مبنی بر تقویت جناح ها (و نه مرکز) مؤثر بود. به نظر می رسید که ایرانی ها مرکز نیروهای آتن را به عقب رانده اند، اما در عوض ارقام مربوط به تلفات آن چشمگیر بود؛ ایرانی ها 6400 کشته و آتنی ها 192 کشته دادند. نیروهای باقی مانده ایران، دوباره سوار بر کشتی شده و دماغه سونیوم (9) را دور زدند و به آتن رسیدند. در آنجا میلتیادس ارتش پیروزمند خود را از طریق زمینی انتقال داده بود و در ساحل منتظر ایرانی ها بود. ایرانی ها در ماندن اصرار نداشتند، بنابراین از تلاش خود دست برداشته به آسیا بازگشتند.
ماراتن، نمودار پایان نخستین رشته عملیات نظامی در خاک خود یونان بود، اما بدون شک احتمال داشت تلاش دیگری نیز (برای تهاجم دیگر)، صورت بگیرد. با این حال، این تلاش به دلیل وجود مشکلات داخلی در امپراتوری ایران، ده سال به تأخیر افتاد.
یونانی ها نیز از پیش برنامه ریزی هایی کرده بودند. برای نخستین بار در تاریخ یونان، تعداد زیادی از دولت شهرهای یونان مشاجرات فی مابین خود و اصرارشان بر استقلال کامل را کنار گذاشتند و اتحادی را تشکیل دادند که معمولاً به عنوان اتحاد هلنیک (12) از آن یاد می شود. سی و یک دولت، تحت رهبری اسپارت در این اتحاد شرکت کردند؛ توافق همگان بر این بود که اسپارت قدرتمندترین قدرت نظامی در میان آنهاست. نیروهای زمینی در اختیار اتحاد یونانی ها احتمالاً بالغ بر 70 هزار نفر می گردید، گرچه هرگز آنها همگی در یک مکان اجتماع نمی کردند و تحت فرماندهی لئونیداس (13) پادشاه اسپارت قرار داشتند. در آتن، دولتمرد و فرمانده نظامی معروف تمیستوکلس (14)، آتنی ها را متقاعد کرده بود که نیروی دریایی خاص خود را (که اینک بالغ بر 300 کشتی در اختیار داشت و در آن زمان بزرگ ترین نیروی دریایی در میان یونانی ها محسوب می شد)، بنا کنند. گرچه فرماندهی اسمی نیروهای دریایی به یک اسپارتی واگذار شده بود، اما عملاً فرماندهی به عهده تمیستوکلس بود. یونانی ها مانند ایرانی ها ضرورت هماهنگی فعالیت های زمینی و دریایی را گرفته بودند.
یونانی ها پس از در نظر گرفتن کلیه راهکارها تصمیم گرفتند یک نیروی سد کننده در گذرگاه ترموپیل (15) (در یونان مرکزی) مستقر کنند. آسان ترین راه عبور از شمال یونان به جنوب یونان و تنها مسیر عملی برای حرکت دادن یک ارتش بزرگ، در طول جاده ساحلی بود که در ترموپیل از گردنه ای عبور می کرد که در باریک ترین نقطه، فقط حدود 13 متر (50-40 فوت) پهنا بین کوهستان های شیبدار و ناهموار و دریا داشت (با ایجاد تغییرات در ساحل، طی قرون بعدی به طور قابل ملاحظه ای این گذرگاه عریض شد). در این نقطه بود که تعداد نفرات، بیشتر برای ایرانی ها چندان امتیازی در بر نداشت. نه چندان دورتر از دریا، جزیره ائوبوتا پایگاه مناسبی برای سد کردن ناوگان ایران بود که یا باید جزیره را دور می زد و یا این که از کانال اوریپوس (16) عبور می کرد؛ در هر دو صورت، ممکن بود از جناح ها مورد حمله قرار گیرد. بنابراین، ناوگان یونان که بالغ بر حدود 400 کشتی می شد در انتهای شمالی جزیره ائوبوئا در نزدیکی مکانی به نام آرتمیزیوم (17) مستقر شد، یعنی محلی که به اندازه کافی به ترموپیل نزدیکب ود تا تماس با ارتش زمینی حفظ شود.
چند روزی، ایرانی ها به مواضع یونانی ها حمله می کردند و سربازان یونانی آنها را عقب می راندند، 300 اسپارتی تحت فرماندهی پادشاه لئونیداس هنرنمایی می کردند. در آن هنگام، ناوگان ایرانی نتوانست به ناوگان یونانی در آبراه های تنگ آرتمیزیوم صدمه بزند. یونانی ها در دریا پیروزی کسب نکردند، اما شکست نیز نخوردند. گرچه برخوردهای دریایی سرنوشت ساز نبود، اما برای ایرانی هایی که اطلاع زیادی از شرایط آب و هوایی نداشتند، بسیار پرهزینه بود و آنها بر اثر نابودی کشتی هایشان به وسیله طوفان ها تلفات و خسارات زیادی متحمّل شدند. نبرد زمینی در ترموپیل، سرانجام به نفع ایرانی ها تمام شد و آن هنگامی بود که مواضع یونانی ها توسط یک نیروی کوچک ایرانی که در طول یک مسیر کوهستانی بی دفاع توسط یک فرد خائن یونانی هدایت می شد، دور زده شد. این امر، باعث غافلگیری پادشاه لئونیداس نشد، تنها این سؤال مطرح بود که چه موقع ایرانی ها مسیر را پیدا خواهند کرد. نه این که اصلاً آن را پیدا خواهند کرد یا نه. هنگامی که او توسط دیده بانانش اطلاع یافت که دیگر موضع یونانی ها قابل دفاع نیست، لئونیداس دستور داد که قسمت اعظم نیروهای یونانی عقب نشینی کنند و با 300 سرباز اسپارتی خود و چند نفر دیگر باقی ماند تا اندکی وقت بیشتر بخرد. لئونیداس و سربازان اسپارتی اش تا آخرین نفر به هلاکت رسیدند. هنگامی که نبرد زمینی با شکست یونان پایان یافت. ناوگان یونان از موضع تحت محاصره خود عقب نشست و مجدداً در خارج از جزیره سالامیس (18) در نزدیکی آتن مستقر شدند.
نیروهای زمینی یونان مواضعی را در "برزخ کورنیت (20)" برای جلوگیری از پیشروی ایرانی ها به پلوپونز (21) در اختیار گرفتند. نیروهای زمینی، با این حال شاهد عملیات دیگری نبودند، نبرد سرنوشت ساز در این دومین و آخرین رشته عملیات نظامی ایرانی ها، نبرد دریایی در تنگه سالامیس بین جزیره و سرزمین اصلی بود. موفقیت متعاقب یونانی ها در سالامیس کاملاً ناشی از تلاش های تمیستوکلس بود. یونانی ها متفرّق و هراسناک بودند و احساس شدیدی برای فرار وجود داشت. یا برای اجتناب از رویارویی با ایرانی ها و یا برای حفاظت از خانواده، شهر و خاک. تمیستوکلس، اطلاعات مفصلی از توپوگرافی محل، شرایط دریا و جریان باد داشت. او موفق شد که از طریق ارسال پیام های محرمانه، ایرانی ها را متقاعد سازد که بیشترین امید آنها، به دام انداختن یونانی ها در تنگه باریک سالامیس و نابودساختن آنها در همان زمان باشد. وی یونانی ها را متقاعد کرد که بهترین شانس برای نبرد پیروزمندانه در سالامیس قرار دارد. کشتی های یونانی، به هنگام وارد شدن ناوگان ایران به کانال باریک (در 23 سپتامبر)، در پشت ناهمواری های جزیره سالامیس در کمین آنها نشسته بودند. در اینجا برتری نفرات برای ایرانیان امتیاز محسوب نمی شد. در حین نبرد، جریان باد تغییر کرد، و باعث آشفتگی های ایرانی ها شد و کار یونانی ها را در انهدام کشتی های ایران و حمله به آنها را سهل تر کرد. مانند ترموپیل، یونانی ها زمانی به جنگ دست زدند که تعداد بیشتر نفرات امتیازی محسوب نمی شد. نیمی از کشتی های ایرانی غرق و یا به غنیمت گرفته شدند، اما یونانی ها فقط 40 کشتی از دست دادند.
ایرانی ها دیگر به یونان حمله نکردند و کل این ماجرا زمینه ساز پیدایش امپراتوری آتن (در قرن پنجم ق.م) شد.
علل [جنگ]
در زمان سلطنت داریوش اول (521-486ق.م) امپراتوری ایران در اوج قدرت و توسعه طلبی خود قرار داشت و احتمالاً برای تصرف قسمت هایی از خاک یونان، نقشه هایی در سر می پروراند. پیدایش جنگ های یونان و ایران را می توان به شورش یونانی های ایونی در سال 499ق.م، نسبت داد. دولت شهر یونانی ایونی که در ساحل آسیای صغیر قرار داشت، یک نسل قبل جذب امپراتوری ایران شده بود، اما در 499ق.م، آنها دست به شورش زدند و از دولت شهرهای قدیمی تر سرزمین اصلی یونان خواستار کمک شدند که تنها دو شهر به کمک آمدند: آتن و ارتریا (2). شورش نهایتاً سرکوب شد و چنین به نظر می رسید که داریوش برای تنبیه آتن و ارتریا به جهت کمک آنها به شورشیان، مصمم گردیده است. یونان را فتح کند. اما داریوش بدون داشتن انگیزه ی انتقام، انگیزه های دیگری برای فتح یونان داشت. امپراتوری او شامل تعداد زیادی از گروه های قومی مختلف از جمله یونانی های آسیای صغیر می شد و حکومت بر تعدادی از یونانی ها و نه همه ی آنها منبع دائمی خطر در آینده به حساب می آمد. از این رو، تلاش برای فتح یونان توسط امپراتوری ایران را می توان توسعه طلبی صرف، تمایل به ادغام کارآمدتر قوم ها در امپراتوری، انتقام گیری ساده و یا به احتمال بیشتر، ترکیبی از این عوامل دانست.باید خاطرنشان ساخت که در سرتاسر این دوره، تماس بین یونانیان و ایرانیان منظم و مکرر بود. یونان دچار جناح بندی های سیاسی بود و در سرتاسر رشته عملیات نظامی، امپراتوری ایران از اندرزهای یونانیانی که در دربار ایران اقامت داشتند سود می برد. این احتمال وجود داشت که تدارکات هر دو طرف از طرف دیگر پنهان نمانده باشد.
عملیات نظامی 490ق.م
در تابستان 490ق.م، داریوش یک نیروی تهاجمی را با کشتی به فرماندهی ژنرال های خود، داتیس (3) و آرتافرنس (4)، از آسیای صغیر به آن سوی دریای اژه اعزام کرد. هرودوت می گوید: تقریباً 600 کشتی، 25 هزار تا 30 هزار نفر، از جمله تعداد زیادی افراد سواره نظام را حمل کردند. با این حال، برخی از مورخین معاصر، نسبت به تعداد نیروهای زمینی ایرانی ها بالغ بر 10 هزار نفر، مشکوک هستند. نیروهای ایرانی در طول راه، پس از تصاحب فرمانبردارهای جزایر کوچک یعنی جزایری که در موضع مقاومت قرار نداشتند، در جزیره ائوبوئا (5) (در خارج از سواحل آتیکا) (6) فرود آمدند و شهر ارتریا را محاصره کردند. گرچه ارتریا از آتن درخواست کمک کرد و نیز وعده هایی به آن داده شد، اما نهایتاً از خیانت برخی از ساکنانش در امان نماند و ایرانی ها وارد شهر شده و آن را ویران کردند. ارتریایی ها به قتل رسیدند و یا به بردگی برده شدند. ناوگان ایرانی آنگاه در ماراتن (شمال شرقی آتیکا)، حدود 42 کیلومتری آتن (26 مایلی) لنگر انداختند. این نقطه ی خاص، بنا به مشاوره حاکم مستبد تبعیدی آتن، یعنی هیپایس (7) انتخاب شد که عقیده داشت این نقطه مکانی ایده آل، برای استقرار سواره نظام است. با این حال، به نظر رسید که در طول نبرد، استفاده اندکی از سواره نظام به عمل آمده باشد.نبرد ماراتن (دوازدهم سپتامبر 490 ق.م)
نیرویی حدود 10 هزار تیرانداز مجهز و عمدتاً آتنی، در ماراتن منتظر برخورد با ایرانی ها بودند، اما ایرانی ها برای پیاده کردن نیروهای خود و برپا کردن اردوگاه ها، با هیچ مشکلی مواجه نشدند.نقشه های جنگ طرفین نامعلوم بود. ایرانی ها، ظاهراً برای درگیر شدن با نیروهای آتنی عجله ای نداشتند و شاید منتظر بودند که با تعداد نفرات خود، صرفاً طرف مقابل را مرعوب سازند. نیروهای آتنی تحت فرماندهی میلتیادس (8)، به نظر می رسید قصد دارند فقط راه زمینی منتهی به آتن را مسدود کنند، گرچه برای ایرانی ها سوار شدن مجدد به کشتی و دور زدن آتیکا و رسیدن به آتن، مقدمه بود (کاری که نهایتاً بدان دست زدند). همچنین به نظر می رسید که آتنی ها نیز عجله ای برای درگیر شدن ندارند؛ چندین روز گذشت و هر یک از طرفین به دیده بانی طرف دیگر و استقرار مجدد نیروها مشغول بودند. سرانجام، با آغاز سوار شدن دوباره بخشی از نیروهای ایران به کشتی ها، میلتیادس دستور حمله را صادر کرد. ایرانی ها غافلگیر شدند، نه تنها به خاطر حمله غیرمنتظره، بلکه به خاطر این واقعیت که 10 هزار یونانی زره پوش مجهز، در صفوف به هم فشرده بر سر آنها ریختند. این شوک به علت تاکتیک آتنی ها، مبنی بر تقویت جناح ها (و نه مرکز) مؤثر بود. به نظر می رسید که ایرانی ها مرکز نیروهای آتن را به عقب رانده اند، اما در عوض ارقام مربوط به تلفات آن چشمگیر بود؛ ایرانی ها 6400 کشته و آتنی ها 192 کشته دادند. نیروهای باقی مانده ایران، دوباره سوار بر کشتی شده و دماغه سونیوم (9) را دور زدند و به آتن رسیدند. در آنجا میلتیادس ارتش پیروزمند خود را از طریق زمینی انتقال داده بود و در ساحل منتظر ایرانی ها بود. ایرانی ها در ماندن اصرار نداشتند، بنابراین از تلاش خود دست برداشته به آسیا بازگشتند.
ماراتن، نمودار پایان نخستین رشته عملیات نظامی در خاک خود یونان بود، اما بدون شک احتمال داشت تلاش دیگری نیز (برای تهاجم دیگر)، صورت بگیرد. با این حال، این تلاش به دلیل وجود مشکلات داخلی در امپراتوری ایران، ده سال به تأخیر افتاد.
رشته عملیات نظامی در سال 480ق.م
چندین سال بود که ایرانی ها در پی تدارک تهاجم 480 ق.م بودند. هرودوت در این زمینه، اطلاعات مشخصی ارائه می دهد که محققان جدید پذیرش آنها را دشوار می یابند. به ما گفته می شود که نیروهای ایران بالغ بر 1/7 میلیون پیاده نظام، 800 هزار سواره نظام و 1200 کشتی جنگی، هر کدام متشکل از 20 خدمه بودند. علاوه بر این، بیش از سه هزار شناور و کشتی حمل و نقل کوچک تر وجود داشتند و نیز تعداد زیادی کارکنان پشتیبانی و ابواب جمعی اردو که تقریباً به 4/2 میلیون نفر بالغ می شدند. این نیرو تحت رهبری خشایارشا (465 تا 486 ق.م) که جانشین پدرش، داریوش، شده بود، آماده شد. هرودوت به طور مفصّل روش جمع آوری و شمارش نیروها و نیز امور لجستیکی گسترده ای را که برای حمل و نقل و تغذیه نیرویی به این عظمت لازم بود، شرح می دهد. با این وجود، مورخ نظامی بزرگ، هانس دلبروک (10)، ارقام ذکر شده هرودوت را مبالغه آمیز می داند و چنین برآورد می کند که ارتش خشایارشا نمی توانسته بیش از 75 هزار جنگجو از جمله یونانیان متحد خود، در اختیار داشته باشد. مسیر حرکت از آسیای صغیر شروع شد و پس از عبور از هلسپونت (11) (پلی که از کشتی های محکم به هم بسته ساخته شده بود و روی آنها نیز پوشانده شده بود) از منطقه ای عبور می ردند که اینک شمال یونان را تشکیل می دهد و از شمال به هدف خود یعنی آتن می رسیدند. قرار بود که نیروی زمینی در نزدیکی ساحل باقی بماند و ناوگان نیز همراه با آن حرکت کند.یونانی ها نیز از پیش برنامه ریزی هایی کرده بودند. برای نخستین بار در تاریخ یونان، تعداد زیادی از دولت شهرهای یونان مشاجرات فی مابین خود و اصرارشان بر استقلال کامل را کنار گذاشتند و اتحادی را تشکیل دادند که معمولاً به عنوان اتحاد هلنیک (12) از آن یاد می شود. سی و یک دولت، تحت رهبری اسپارت در این اتحاد شرکت کردند؛ توافق همگان بر این بود که اسپارت قدرتمندترین قدرت نظامی در میان آنهاست. نیروهای زمینی در اختیار اتحاد یونانی ها احتمالاً بالغ بر 70 هزار نفر می گردید، گرچه هرگز آنها همگی در یک مکان اجتماع نمی کردند و تحت فرماندهی لئونیداس (13) پادشاه اسپارت قرار داشتند. در آتن، دولتمرد و فرمانده نظامی معروف تمیستوکلس (14)، آتنی ها را متقاعد کرده بود که نیروی دریایی خاص خود را (که اینک بالغ بر 300 کشتی در اختیار داشت و در آن زمان بزرگ ترین نیروی دریایی در میان یونانی ها محسوب می شد)، بنا کنند. گرچه فرماندهی اسمی نیروهای دریایی به یک اسپارتی واگذار شده بود، اما عملاً فرماندهی به عهده تمیستوکلس بود. یونانی ها مانند ایرانی ها ضرورت هماهنگی فعالیت های زمینی و دریایی را گرفته بودند.
یونانی ها پس از در نظر گرفتن کلیه راهکارها تصمیم گرفتند یک نیروی سد کننده در گذرگاه ترموپیل (15) (در یونان مرکزی) مستقر کنند. آسان ترین راه عبور از شمال یونان به جنوب یونان و تنها مسیر عملی برای حرکت دادن یک ارتش بزرگ، در طول جاده ساحلی بود که در ترموپیل از گردنه ای عبور می کرد که در باریک ترین نقطه، فقط حدود 13 متر (50-40 فوت) پهنا بین کوهستان های شیبدار و ناهموار و دریا داشت (با ایجاد تغییرات در ساحل، طی قرون بعدی به طور قابل ملاحظه ای این گذرگاه عریض شد). در این نقطه بود که تعداد نفرات، بیشتر برای ایرانی ها چندان امتیازی در بر نداشت. نه چندان دورتر از دریا، جزیره ائوبوتا پایگاه مناسبی برای سد کردن ناوگان ایران بود که یا باید جزیره را دور می زد و یا این که از کانال اوریپوس (16) عبور می کرد؛ در هر دو صورت، ممکن بود از جناح ها مورد حمله قرار گیرد. بنابراین، ناوگان یونان که بالغ بر حدود 400 کشتی می شد در انتهای شمالی جزیره ائوبوئا در نزدیکی مکانی به نام آرتمیزیوم (17) مستقر شد، یعنی محلی که به اندازه کافی به ترموپیل نزدیکب ود تا تماس با ارتش زمینی حفظ شود.
نبرد ترموپیل
از ده هزار نفر نیروی مجهز یونانی مستقر در ترموپیل، فقط 300 نفر از آنها اسپارتی بودند. (اسپارت، به دلیل برگزاری جشن های مذهبی در داخل کشور تنها پادشاه و محافظان شخصی خود را اعزام کرده بود (موقعیتی مشابه، آنها را از کمک به آتنی ها در ماراتن (در سال 490) بازداشته بود). جای تردید است که یونانی ها با موضع گیری در ترموپیل انتظار چیزی بیش از به تأخیر انداختن پیشروی ایرانی ها داشته اند؛ در این امر، آنها توفیق یافتند. حرکت ایرانی ها شاید برای دو هفته متوقف شد، طی این مدّت بسیاری از شهرهای جنوب به شیوه ای منظم تخلیه شدند. موضع گیری یونانی ها در ترموپیل، نه فقط فرصت مناسب را از دست خشایارشا گرفت- ماه سپتامبر بود و زمستان به زودی از راه می رسید - بلکه تلفات سنگینی را هم در زمین و هم در دریا به او تحمیل کرد.چند روزی، ایرانی ها به مواضع یونانی ها حمله می کردند و سربازان یونانی آنها را عقب می راندند، 300 اسپارتی تحت فرماندهی پادشاه لئونیداس هنرنمایی می کردند. در آن هنگام، ناوگان ایرانی نتوانست به ناوگان یونانی در آبراه های تنگ آرتمیزیوم صدمه بزند. یونانی ها در دریا پیروزی کسب نکردند، اما شکست نیز نخوردند. گرچه برخوردهای دریایی سرنوشت ساز نبود، اما برای ایرانی هایی که اطلاع زیادی از شرایط آب و هوایی نداشتند، بسیار پرهزینه بود و آنها بر اثر نابودی کشتی هایشان به وسیله طوفان ها تلفات و خسارات زیادی متحمّل شدند. نبرد زمینی در ترموپیل، سرانجام به نفع ایرانی ها تمام شد و آن هنگامی بود که مواضع یونانی ها توسط یک نیروی کوچک ایرانی که در طول یک مسیر کوهستانی بی دفاع توسط یک فرد خائن یونانی هدایت می شد، دور زده شد. این امر، باعث غافلگیری پادشاه لئونیداس نشد، تنها این سؤال مطرح بود که چه موقع ایرانی ها مسیر را پیدا خواهند کرد. نه این که اصلاً آن را پیدا خواهند کرد یا نه. هنگامی که او توسط دیده بانانش اطلاع یافت که دیگر موضع یونانی ها قابل دفاع نیست، لئونیداس دستور داد که قسمت اعظم نیروهای یونانی عقب نشینی کنند و با 300 سرباز اسپارتی خود و چند نفر دیگر باقی ماند تا اندکی وقت بیشتر بخرد. لئونیداس و سربازان اسپارتی اش تا آخرین نفر به هلاکت رسیدند. هنگامی که نبرد زمینی با شکست یونان پایان یافت. ناوگان یونان از موضع تحت محاصره خود عقب نشست و مجدداً در خارج از جزیره سالامیس (18) در نزدیکی آتن مستقر شدند.
نبرد دریایی سالامیس
وقتی که ناوگان خشایارشا دماغه سنگی را دور زد و به خلیج سارونیک (19) در نزدیکی آتن رسید، ارتش زمینی اش به طرف جنوب یعنی مرکز یونان حرکت می کرد. خشایارشا مراتب فرمانبرداری برخی از شهرهای کوچک تری را که هنوز سکنه داشتند، کسب کرد؛ اما اکثر شهرها که تخلیه شده بودند، غارت و سوزانده شدند. آتن که ساکنانش فرار کرده بودند، مورد غارت قرار گرفت و سوزانده شد.نیروهای زمینی یونان مواضعی را در "برزخ کورنیت (20)" برای جلوگیری از پیشروی ایرانی ها به پلوپونز (21) در اختیار گرفتند. نیروهای زمینی، با این حال شاهد عملیات دیگری نبودند، نبرد سرنوشت ساز در این دومین و آخرین رشته عملیات نظامی ایرانی ها، نبرد دریایی در تنگه سالامیس بین جزیره و سرزمین اصلی بود. موفقیت متعاقب یونانی ها در سالامیس کاملاً ناشی از تلاش های تمیستوکلس بود. یونانی ها متفرّق و هراسناک بودند و احساس شدیدی برای فرار وجود داشت. یا برای اجتناب از رویارویی با ایرانی ها و یا برای حفاظت از خانواده، شهر و خاک. تمیستوکلس، اطلاعات مفصلی از توپوگرافی محل، شرایط دریا و جریان باد داشت. او موفق شد که از طریق ارسال پیام های محرمانه، ایرانی ها را متقاعد سازد که بیشترین امید آنها، به دام انداختن یونانی ها در تنگه باریک سالامیس و نابودساختن آنها در همان زمان باشد. وی یونانی ها را متقاعد کرد که بهترین شانس برای نبرد پیروزمندانه در سالامیس قرار دارد. کشتی های یونانی، به هنگام وارد شدن ناوگان ایران به کانال باریک (در 23 سپتامبر)، در پشت ناهمواری های جزیره سالامیس در کمین آنها نشسته بودند. در اینجا برتری نفرات برای ایرانیان امتیاز محسوب نمی شد. در حین نبرد، جریان باد تغییر کرد، و باعث آشفتگی های ایرانی ها شد و کار یونانی ها را در انهدام کشتی های ایران و حمله به آنها را سهل تر کرد. مانند ترموپیل، یونانی ها زمانی به جنگ دست زدند که تعداد بیشتر نفرات امتیازی محسوب نمی شد. نیمی از کشتی های ایرانی غرق و یا به غنیمت گرفته شدند، اما یونانی ها فقط 40 کشتی از دست دادند.
پیامدها
ارتش و نیروی دریایی خشایارشا با شکست در سالامیس، چاره ای جز عقب نیشی از یونان نداشت. امکان نگه داشتن نیرویی بدین عظمت، به ویژه بدون داشتن تسلّط بر دریاها، برای مدتی دیگر در سرزمین خصم وجود نداشت. وی یکی از ارتش های خود را در یونان تحت فرماندهی ماردونیوس (22) باقی گذاشت و به بقیه نیروها دستور عقب نشینی داد. ارتش ماردونیوس، در فصل زمستان با مشکلات زیادی مواجه شد و آنچه که از آن باقی مانده بود، طی نبردی در پلاتائه آ (23) (در بهار سال بعد) از دست داد. تنها اندکی از بازماندگان توانستند به ایران برگردند. در آن بهار (479ق.م)، ناوگان آتن با عبور از جزایر اژه به ساحل آسیای صغیر رفت تا شهرهایی را که تحت حاکمیت ایرانی ها باقی مانده بود آزاد کند.ایرانی ها دیگر به یونان حمله نکردند و کل این ماجرا زمینه ساز پیدایش امپراتوری آتن (در قرن پنجم ق.م) شد.
پی نوشت ها :
1. Herodotus
2. Eretria
3- Datis
4- Artaphernes
5- Euboea
6- Attica
7- Hippias
8- Miltiades
9- Gape sunium
10- Hans Delbroeck
11- Hellespont
12- Hellenic Ieague
13- Leonidas
14- Themistocles
15- Thermopylae
16- Euripos
17- Artemisium
18- salamis
19- saronic Gulf
20- Isthmus of corinth
21- peloponnesus
22- Mardonius
23- plataea
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}