نویسنده: دکتر عادل پیغامی




 

2- مرور بر ادبیات بحث

نگاه اقتصادی به مذهب امر جدیدی نیست و محدود به دانشمندان قرن 21 میلادی نمی شود. ماکس وبر نظریه خود را در اوایل 1904 میلادی ابتدا در آلمان (و سپس به انگلیسی و توسط تالکوت پارسونز در سال 1930 ترجمه کرد) که امروزه به «اخلاق پروتستانی و روح کاپیتالیسم» مشهور شده، ارائه نمود که در آن بیان داشت که توسعه اقتصادی در اروپای شمالی را می توان مرتبط با گسترش مذهب پروتستان دانست. این مذهب شامل مسایلی در باب پس انداز، فعالیت بنگاه داری، میانه روی مطلوب و سواد برای خواندن کتاب مقدس بود که همگی آشکارا نقش مثبتی در روند رشد ایفا می نمودند. اساس نظریه ی وبر این بود که سرمایه داری نوپای ظهور یافته در قرن 16 میلادی اروپا، بر مبنای اخلاقی پروتستانی بود که خود از دل اصلاحات و هنجارهای فرهنگی برآمده بود.
اگرچه آدام اسمیت اولین بار به موضوع کلیسا در کتاب ثروت ملل اشاره کرد اما تحقیقات اخیر اقتصاددانانی نظیر بکر و یاناکن در بسط و گسترش این موضوع اهمیت فراوانی داشته است. همچنین نگاه گسترده تر حوزه اقتصاد اجتماعی به مسأله مذهب که به تشریح رویکرد انتخاب عقلایی پرداخته است در آثار ازی و ارنبرگ (1975)، استارک و فینک (2000) مشاهده می شود. در مجموع می توان تمامی مطالعات صورت پذیرفته در حوزه اقتصاد مذهب را در سه حوزه مختلف زیر بررسی نمود: (Oslington 2003)
1. ارتباط بین مذهب و نظریه اقتصادی،
2. حوزه سیاستی نظیر برنامه های رفاه مبتنی بر ایمان و مقررات اقتصادی کلیسا،
3. بررسی تجربی اثر مذهب بر رفتار اقتصادی.

نگاه خرد به اقتصاد مذهب

برخی از مطالعات صورت پذیرفته در زمینه ی اقتصاد مذهب، رویکردی خرد اتخاذ نموده اند. چنین نگاهی، فعالیت های مذهبی را بعنوان ستانده انتخاب عاقلانه با مطلوبیت بدست آمده از دوره عمر و دوره پس از عمر فرد، توضیح می دهد. برخی از تحقیقات اخیر به اثر نظریه ی بازیها بر باورهای دینی پرداخته اند (Barms 1983). البته این حوزه تحقیقی تاکنون بطور کامل گسترش نیافته است. به تازگی اقتصاددانان به نظریه های جامعه شناسی با استفاده از تحلیل های نظری اقتصادی از انتقال نسل به نسل تربیت های قومی و مذهبی که از مجرای اجتماعی کردن خانواده ها و تصمیمات تفکیک نژادی در ازدواج می باشد، صورت رسمی داده اند. (Bisin and Verdier 2000)
نقش مذهب بطور محکمی بر مبانی خرد استوار است. در سطح خرد، مذهب بر رفاه فرد و از طریق اثرات جانبی فراهم شده توسط رفتار اجتماعی تأثیر می گذارد. (Becker and Murphy 2000)
برای تبیین بیشتر این موضوع، اقتصاددانان معتقدند که رفاه یک فرد در هر دوره زمانی وابسته به کالا و خدمات مصرف شده و یا وابسته به اسباب منزل که در طول زمان فراهم شده بعلاوه سایر اقلام خریداری شده در آن دوره می باشد. بنابراین مذهب از آن جهت که ممکن است فضایی را که فرد در آن عمل می کند تغییر دهد، دارای اهمیت می شود. از منظر اقتصاد خرد می توان با مسأله «فضای مذهبی» بصورت یک متغیر مستقل از تابع مطلوبیت بسط داده شده برخورد کرد. بنابراین تغییرات رخ داده شده در این فضا با تغییر دادن مطلوبیت کالاها یک راه مستقیمی از تأثیرگذاری بر انتخاب ها و رفتارها را فراهم می آورد. بطور مثال انتخاب زندگی در یک محله خاص ممکن است نه تنها وابسته به درآمد فرد، آموزش، و فاصله از مدرسه باشد بلکه می تواند متأثر از ویژگی های سایر افرادی که در آن محل زندگی می کنند همچون مذهبشان و این که آیا این امر بر کیفیت تعامل زندگی در آن محله تأثیرگذار است باشد. اطمینان افزون تری که توسط مذهب به ارمغان آورده می شود منجر به تهییج تعاملاتی می گردد که می تواند به رفتار تعاضدی بیشتر در درون یک شبکه منفرد منتهی گردد و این تعاضد برتر یک نهاد درون یک شبکه منفرد زمینه ساز اثرات جانبی مثبتی می شود که به نهادها و شبکه های دیگر سرریز می شود». (1)

مذهب و سرمایه ی اجتماعی

در نگاه های کلان تر در زمینه ی تحلیل اقتصادی مذهب، دید جدیدی حکمفرما است که از آن به مقوله مذهب بعنوان یک سرمایه اجتماعی نگریسته می شود که به ساخت شبکه های بین مردم کمک می کند. از این منظر 3 جنبه مورد تأکید قرار می گیرد. شبکه های اجتماعی، هنجارهای اجتماعی و عقوبت های ناشی از انحراف از هنجارها. از این نقطه نظر، اقتصاددانان مذهب به آزمون کردن «سرمایه روحی» - یا سرمایه مذهبی - پرداخته اند و این سرمایه هنجارها، شبکه ها و عقوبت هایی را شامل می شود که در آن گروه ها بر مبنای مذهب و شبکه های مذهبی سازماندهی شده اند. چندین ساز و کار وجود دارد که از طریق آنها سرمایه مذهبی ممکن است بر رشد اقتصادی تأثیر بگذارد.
سرمایه مذهبی ممکن است از طریق ایجاد تغییر در رفتاری که به استفاده از تکنولوژی و سرمایه انسانی می پردازد بر ستانده تأثیر گذارد. سرمایه مذهبی ممکن است با ارتقاء آموزش بر سرمایه انسانی تأثیر مثبتی بگذارد. بطور مثال، در بسیاری از کشورهای کمتر توسعه یافته، شبکه های مذهبی نه تنها از این جهت که به ارائه خدمات مذهبی می پردازند دارای اهمیتند بلکه بخاطر خدمات غیر مذهبی شان مخصوصاً از نقطه نظر سلامت و آموزش دارای اهمیت بیشتری هستند. (Borooag and Iyer 2005)

نقش دین در رشد اقتصادی جوامع

با در نظر گرفتن رویکردهای مفهومی یا نظری در مورد رابطه میان دین و اقتصاد سیاسی، دو جهت گیری علّی و معلولی وجود دارد که تحلیل گران به آن می پردازند. رویکرد نخست به بررسی این فرضیه می پردازد که دین (یا اعمال دینی) وابسته به پیشرفت زندگی معاصر در جنبه های اقتصادی و سیاسی می باشد. از این لحاظ به دنبال اثبات این موضوع هستیم که رویدادهای اقتصادی - سطوح و استانداردهای زندگی یا دخالت دولت در بازار - بر مواردی همچون اعتقادات دینی مردم و میزان مشارکت آنان در مراسم مذهبی تأثیرگذار است.
رویکرد نظری دیگر در پی اثبات رابطه میان دین و زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم از جنبه ای دیگر است. در این رویکرد دین به عنوان متغیری مستقل و تأثیرگذار بر پیامدهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در نظر گرفته می شود. به عنوان مثال نظریه مشهور ماکس وبر درباره سرمایه داری که استدلال می کند مذهب گرایی بر عملکرد اقتصادی و احتمالاً بر نهادهای سیاسی تأثیر گذار است، در این حیطه قرار می گیرد.

فرضیه سکولاریسم

با توجه به رویکرد اول که در آن دین عاملی وابسته به عوامل اقتصادی و اجتماعی است، دو نظریه مهم جامعه شناسی وجود دارد که نشان می دهد دین چگونه با این عوامل در ارتباط می باشد. یکی از نظریه ها «فرضیه سکولاریسم» نامیده می شود. این فرضیه در واقع بخشی از فرضیه «مدرنیسم» می باشد که به بررسی این امر می پردازد که چگونه اقتصاد کشورهای در حال توسعه به بسط توانایی های نهادین خود برای از بین بردن فقر و بهینه سازی بازار می پردازد.
نظریه مدرنیسم بر این عقیده استوار است که برخی خصوصیات و نهادهای اجتماعی به موازات رشد و شکوفایی اقتصادی، در یک راستای مشخص دستخوش تغییر و تحول می شوند. فرضیه سکولاریسم این ایده را به مذهب تعمیم می دهد به این ترتیب که به موازات رشد و شکوفایی اقتصادی، مردم بیشتر از مذهب دور می شوند. این غیر مذهبی شدن بر مبنای مشارکت های مذهبی (مثلاً رفتن به کلیسا) و یا برخی شاخص ها مثل اعتقادات مذهبی سنجیده می شود.
نظریه سکولاریسم در میان نظریه پردازان بسیار مشهور است. این نظریه درباره آمریکا صدق نمی کند چرا که مردم آمریکا پیشرفته و ثروتمند می باشند در حالی که بسیار مذهبی نیز هستند. بنابراین آمریکا مصداق خوبی برای ایده سکولاریسم نمی باشد.

الگوی دین دولتی

دومین رویکرد مهم در جامعه شناسی دین، «الگوی دین دولتی» نامیده می شود و نشان می دهد که چگونه تعامل دولت با مذهب بر میزان انجام شعائر مذهبی و حتی گستره باورهای مذهبی مردم تأثیر می گذارد. بنابراین برخی اوقات دولت با کنترل سیستم اقتصادی باعث ارتقاء نوعی مذهب انحصاری شده و یا امکان وجود هر نوع مذهب دیگری را غیر ممکن می سازد.
طبق این نظریه، دولت با مجبور کردن مردم برای انجام وظائف شغلی خود، امکان مشارکت مردم در فعالیت های مذهبی را با مشکل مواجه می سازد. از سویی دیگر دولت ممکن است برای انجام فعالیت های مذهبی عاملی کمک کننده باشد. در هر دو صورت دولت بر میزان انجام فعالیت های رسمی مذهبی تأثیر مستقیم می گذارد. مثالی مهم برای چنین تأثیری، پایه گذاری مذاهب رسمی در کشورها می باشد.
در بین صاحب نظران، دیدگاه های مختلفی وجود دارد مبنی بر این که آیا چنین الگویی مذهب گرایی را ارتقاء می دهد و یا باعث از بین رفتن آن می شود. دیدگاهی که معتقد بر مذهب گریزی این نظریه است چنین استدلال می کند که اگر در کشور مذهب رسمی وجود داشته باشد، باعث انحصار می شود و انحصار همواره ناکارآمد بوده است. مثلاً گفته می شود که یک کلیسای انحصاری (مثل کلیسای کاتولیک در اکثر کشورهای کاتولیک و یا کلیسای آنگلیکان در انگلستان) کارآمد نبوده و برای پیروان آن هیچ جذابیتی ندارد. در نتیجه مردم کمتر به انجام اعمال مذهبی می پردازند. این مبحث حتی در کتاب «ثروت ملل» آدام اسمیت مطرح می شود، بنابراین ایده ای قدیمی است.
از سوی دیگر، دین رسمی معمولاً از کمک های مالی دولت برخوردار می شود و دولت برای تأمین مخارج اماکن مذهبی و مستخدمین آنها هزینه ای را می پردازد. به این ترتیب می توان پیش بینی کرد که این کمک مالی مشارکت مذهبی بیشتری را به دنبال خواهد داشت.
بطور کلی، «الگوی دین دولتی» تأکید می کند که شیوه تعامل دولت و مذهب بسیار بنیادین و اساسی است. مثال های بارز این رویکرد حکومت های کمونیستی، مثل اتحاد جماهیر شوروی و چین می باشد. اما بسیاری از کشورهای اروپای شرقی سخت کوشیدند تا این نوع مذهب رسمی را از بین ببرند و تا حدی موفق بودند. این نیز نوعی دیگر از تأثیرگذاری دولت بر فعالیت های مذهبی است.

ترکیبی از رویکردهای مختلف

تحلیل تجربی از شاخص های مذهبی ترکیبی از این دو را شامل می شود. این تحلیل به ترکیب دیدگاه سکولاریسم و تأکید آن بر ضرورت وجود دین (و این که چطور دین تحت تأثیر پیشرفت های اقتصادی تغییر می کند) با ایده «الگوی دین دولتی» و تمرکز آن بر تأسیس دین رسمی (و همین طور تأثیرپذیری دین از سیاست های دولت) می پردازد. نتایج بدست آمده ترکیبی از این دو رویکرد می باشد، بدون این که عنوان شود کدام یک ارزش بیشتری دارد.
این نظریه مبنای بخش مهمی از کار تحقیقی ما را تشکیل می دهد. طبق این نظریه مذهب با تأثیرگذاری بر برخی خصوصیت های شخصی افراد، بر اقتصاد یک کشور نیز تأثیر می گذارد. این خصوصیت ها در جای خود ممکن است بهره وری افراد را در زمینه های اقتصادی افزایش و یا کاهش دهد.
وبر عقیده دارد اگر مذهب و خصوصیت های مذهبی انگیزه افراد را برای کار کردن و سوددهی افزایش دهد، عامل مهمی تلقی می شود. وجدان کاری، صداقت، اخلاقیات و دیگر ارزش های انسانی نیز ممکن است تأثیر گذار باشد. سایر عوامل مؤثر بر اقتصاد صرفه جویی، روابط با دیگران و غیره می باشد. خصوصیات فردی نه تنها نظام اقتصادی را تحت تأثیر قرار می دهند بلکه خود از اعتقادات و ارزش های مذهبی تأثیر می پذیرند.
جنبه های دیگری از مذهب وجود دارد که می تواند بر نظام اجرایی اقتصاد کشور تأثیر سوء بگذارد. به عنوان مثال، دین رسمی می تواند خود برخی فعالیت های اقتصادی را ممنوع کند و یا دولت را وادار به ممنوعیت بعضی فعالیت ها (مثل داد و ستدهای اعتباری، بیمه و یا قوانین مربوط به تجارت) نماید.
این تحقیق تجربی است. بنابراین کمی راجع به نوع اطلاعاتی که در این تحقیق از آن استفاده شده، توضیح داده می شود. اول این که سعی شده دیدگاه ها از لحاظ کمی سنجیده شوند. در این تحقیق دو بعد اصلی مذهب گرایی مورد توجه بوده است. یک بعد میزان مشارکت در مذهب رسمی (مثل شرکت در مراسم رسمی دینی و یا انجام انفرادی فرائض دینی) و بعد دیگر راجع به باورهای خاص مذهبی می باشد. در واقع سعی شده در راستای اثبات تأثیر مذهب بر پیامدهای اقتصادی، چگونگی بروز پیامدهای ناشی از برخی اعتقادات خاص را مورد بررسی قرار دهیم.

نمونه گیری و منابع

به منظور استفاده از نمونه های جامع و کامل از شش نظر سنجی مهم بین اللملی استفاده شده است. این نظرسنجی ها از سال های 1980 تا 1999 انجام شده اند.
در این تحقیق از آمار شرکت در مراسم رسمی مذهبی و همین طور ماهیت برخی اعتقادات خاص دینی استفاده شده است. اطلاعات استفاده شده در این تحقیق شامل باورهای مذهبی مثل اعتقاد به زندگی بعد از مرگ و یا اعتقاد به وجود جهنم و بهشت می باشند. برخی سؤالات کلی مانند اعتقاد به وجود خداوند، و یا سؤالاتی مانند این که آیا شما خود را فردی مذهبی می دانید؟ نیز مدنظر بوده اند.

ساختارهای متغیر

بخشی از قالب تئوریک این تحقیق بر مبنای «الگوی دین دولتی» می باشد و بر ماهیت کنترل مذهب توسط دولت و همین طور چگونگی تأثیر دولت بر مذهبی که مردم به آن گرایش دارند، تأکید می کند. به منظور اندازه گیری این تأثیر متغیرهای زیر مورد استفاده قرار می گیرد.
یکی از مقیاس های مورد استفاده در این تحقیق این است که آیا در یک کشور دین رسمی دولتی وجود دارد یا خیر. مباحث مختلفی راجع به این مسأله مطرح می شود اما در این تحقیق کشورها بر مبنای داشتن یا نداشتن دین رسمی طبقه بندی شده اند. برای مثال اکثر کشورهای اسلامی بجز ترکیه تحت عنوان کشورهایی که دارای دین رسمی هستند، طبقه بندی شده اند.
معیار دیگر در این تحقیق بررسی روشی است که طی آن دولت، اقتصاد و بخصوص مبانی اولیه آن را بر مبنای مذهب تنظیم می نماید. این معیار بر این اصل متمرکز می شود که آیا دولت باید رهبران مذهبی را تأیید نماید یا عملاً خود آنها را انتخاب کند.
دیگر مقیاس مورد نظر در این تحقیق کشورهای کمونیستی می باشند. کمونیسم تأثیر بسیار منفی بر مذهب گرایی داشته است. در نمونه تحت مطالعه، کشورهای کمونیستی زیادی بوده اند که اکثر آنان جزو کشورهای اروپایی می باشند. نگاهی اجمالی به تغییر رژیم ها در دهه 90 نیز خالی از لطف نیست. تقریباً تمامی کشورهای مذکور در این دهه کمونیسم را کنار گذاشتند.

نتایج

یکی از مهمترین یافته های پژوهش حاضر این است که پیشرفت اقتصادی و درآمد مالی بیشتر رابطه عکس با مذهب گرایی دارد. یعنی کسب درآمد بیشتر و دستیابی به پیشرفت اقتصادی مردم را از مذهب باز می دارد.
یکی دیگر از یافته های این پژوهش نقش مثبت وجود دین رسمی در کشور می باشد. داشتن دین رسمی نه تنها باعث ترغیب مردم برای حضور در اماکن مذهبی می شود بلکه بر اعتقادات مذهبی آنان نیز تأثیر می گذارد. برخلاف نظر آدام اسمیت که دین رسمی را مسبب بوجود آمدن انحصار طلبی و کاهش تمایل مردم برای انجام اعمال مذهبی می داند، این نتیجه عاید شد که وجود چنین دینی در کشوری که برای فعالیت های مذهبی کمک های مالی در نظر می گیرد، باعث افزایش مذهب گرایی در افراد می شود.
دیگر یافته پژوهش این است که دخالت دولت در مذهب و کنترل آن توسط حکومت تأثیری منفی بر باورها و تمایلات مذهبی مردم دارد. و در آخر این که وجود انواع مختلف مذاهب در یک کشور رابطه مستقیم با مذهب گرایی مردم آن کشور دارد.

تأثیرات کمونیسم

در این پژوهش مشخص شد که کمونیسم تأثیری بسیار منفی بر مذهب گرایی دارد. حکومت های کمونیستی به خوبی موفق شده بودند کمونیسم را جایگزین ادیان واقعی نمایند. به همین دلیل پس از فروپاشی کمونیسم در دهه 1990 مذاهب مختلف در این کشورها دوباره احیا شدند. تنها استثناء لهستان، یکی از مذهبی ترین کشورهای اروپایی بود که در آن بعد از کمونیسم مذهب گرایی کاملاً با شکست مواجه گردید.
قبلاً گفته شد که میزان رشد اقتصادی با میزان مشارکت مردم در اعمال مذهبی رابطه عکس دارد. در این جا باید متذکر شد که ایالات متحده آمریکا یک استثناء می باشد. چرا که با وجود پیشرفته بودن، تمایلات مذهبی مردم آن بسیار بالاست. مثلاً 85 درصد مردم در این کشور حداقل ماهی یکبار به کلیسا می روند، در حالی که در کشورهای پیشرفته دیگر این نرخ 63 درصد می باشد. همچنین 78 درصد مردم این کشور به بهشت و جهنم اعتقاد دارند در حالی که در دیگر کشورهای ثروتمند این رقم 75 درصد است. بنابراین می توان گفت الگوی دین دولتی و رابطه اقتصاد و مذهب در مورد آمریکا کاربرد ندارد.
در این پژوهش سعی شده برای تعریف پیشرفت اقتصادی عوامل دیگری غیر از میزان درآمد سرانه مردم مد نظر قرار گیرد. مثلاً در کشورهایی که از نظر اقتصادی پیشرفته اند، عواملی چون بالا بودن سطح تحصیلات مردم، سلامت جسمی و روانی آنان و شهرنشینی بسیار مهم می باشند.

مذهب گرایی و عملکرد اقتصادی

در این جا به جنبه دیگری از مسأله پرداخته می شود. این که «چگونه مذهب گرایی بر عملکرد اقتصادی و یا دیگر مسایل چون ساختار سیاسی و یا آزادی ها در یک کشور تأثیر می گذارد؟» به این منظور شاخص های رشد اقتصادی براساس سرانه درآمد خانوار در کشورهای مختلف مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه دامنه پژوهش را گسترش داده و بررسی کردیم که آیا عامل فرهنگی و یا مذهبی دیگری وجود دارد که بر رشد اقتصادی تأثیرگذار باشد.
از جهتی پژوهش حاضر آزمایش نظریه ای است که ماکس وبر یک صد سال قبل آن را ارائه داد. در این مقاله مذهب از دو جنبه به عنوان عاملی که بطور بالقوه بر رشد اقتصادی تأثیرگذار است در نظر گرفته شده است. جنبه نخست میزان مشارکت عمومی در انجام اعمال و شعائر مذهبی است که بر مبنای رفتن مردم به اماکن مذهبی تعیین می شود، و دومین عامل اعتقادات مذهبی است، اعتقاد مردم به وجود مسائلی چون زندگی بعد از مرگ، بهشت، جهنم و غیره.
در واقع سعی شده نشان داده شود که اگر مذهب در عملکرد اقتصادی تأثیر گذار است، باید بر خصوصیات فردی مردم مانند وجدان کاری، صداقت و غیره نیز اثر بگذارد. اعتقادات مذهبی باید به عنوان بخش مهمی از مذهب تلقی شوند که تأثیری بالقوه بر نحوه عملکرد اقتصادی افراد دارند. برای مثال می توان گفت که دین رسمی یک کشور بر اعتقادات مردم اثر می گذارد و میزان بهره وری و رشد اقتصادی در کشور را افزایش می دهد.
اگر اعتقادات و خصوصیات فردی مثل وجدان کاری، صداقت و غیره را عواملی ثابت بپنداریم، رفتن هرچه بیشتر مردم به اماکن مذهبی به معنی استفاده هرچه بیشتر از منابع می باشد و این بدان معناست که مشارکت مذهبی رابطه ای عکس با رشد و پیشرفت دارد. به عبارت دیگر اگر ما آنچه را که توسط مذهب (باورهای مذهبی) تولید می شود ثابت نگهداریم، به دلیل مصرف بیشتر، وقت بیشتر و استفاده از منابع بیشتر، تأثیری منفی بر رشد اقتصادی خواهد داشت.
مثال فوق تنها شیوه تأثیرگذاری این مسأله نیست. ممکن است تصور شود که دین رسمی در یک کشور عواملی چون سرمایه جامعه، برخی نهادها یا سازمان های اجتماعی را بوجود می آورد. یا شاید تصور شود که این عوامل برای انجام فعالیت های اقتصادی بسیار مهم می باشند. یا این که مذهب بنا به دیگر دلایل مثلاً تأثیر آن بر تحصیلات افراد بسیار مهم است. اما مهم ترین و شاخص ترین خصایص مذهب تأثیری است که بر اعتقادات، ارزش ها و خصوصیات فردی مردم می گذارد.
اکنون به تحلیل نتایجی که در این پژوهش کسب شده پرداخته می شود. همان گونه که ذکر شد این پژوهش به دنبال عوامل مؤثر بر رشد اقتصادی کشورهای مختلف در زمان های گوناگون و برحسب میزان رشد سرانه درآمد خانوادگی بوده است. طبق تحقیقات متعدد عوامل بسیار زیادی در رشد اقتصادی مؤثر می باشند.
عواملی که با مذهب گرایی در ارتباط هستند بر مبنای دو متغیر مورد بررسی قرار گرفتند. یکی مشارکت افراد در فعالیت های مذهبی و دیگری اعتقادات مذهبی است که خصوصیات فردی را تحت تأثیر قرار می دهند. در مورد اخیر باید گفت که خوشبختانه یا متأسفانه اعتقاد به وجود جهنم بیشترین تأثیر را بر عملکرد اقتصادی افراد دارد.
اگر بتوان اعتقادات مذهبی را در مردم افزایش داد، در حالی که میزان مشارکت آنان در اعمال مذهبی (مثلاً رفتن به کلیسا) ثابت باشد، در آن صورت مذهب تأثیری مثبت بر رشد اقتصادی خواهد داشت. با بررسی کشورهای مختلف به این نتیجه می رسیم که با توجه به مشارکت های مذهبی و اعتقادات مردم بعضی از کشورها بسیار مذهبی هستند در حالی که برخی دیگر این طور نیستند.
به عنوان مثال، در کتابی از «گریس دیوی»، مذهب در بریتانیا مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده در کتاب خود می نویسد که بسیاری از مردم انگلیس به شعائر مذهبی اعتقاد دارند در حالی که هرگز به کلیسا نمی روند. بنابراین می توان گفت تأثیر مشارکت های مذهبی (رفتن به کلیسا) بسیار ناچیز است در حالی که اعتقادات مذهبی تأثیر بسیار بالایی دارند.
نتیجه ای که در این پژوهش حاصل شد این است: اعتقادات مذهبی در مقایسه با انجام اعمال مذهبی تأثیر بسیار بیشتری بر افراد دارند. در این جاست که می توان پی به نقش مثبت مذهب در رشد اقتصادی برد.
«با در نظر گرفتن اعتقادات مختلف مذهبی، شواهدی وجود دارد که نشان می دهد اعتقاد به جهنم (که به عنوان انگیزه ای منفی برای دوری از انجام اعمال بد تلقی می شود) نسبت به سایر عقاید مذهبی تأثیر بالقوه بیشتری بر نحوه ی عملکرد اقتصادی افراد دارد. بطور کلی اعتقاد به زندگی پس از مرگ (وجود بهشت و جهنم) تأثیری مثبت دارند». (2)

پی‌نوشت‌ها:

1. Sriya Iyer. The New Palgrave Dictionary of Economics.
2. Heartage Fundation.-روزنامه کیهان 12 آذر 84
By: Dr. Josh Mitchell, Who is an Associate Professor at Georgetown University and Chairman of the Government Department
Dr. Barro is Paul M. Warburg Professor of Economics at Harvard University and a Senior Fellow at the Hoover Institution at Stanford University

منابع
- Barro, R. J. and McCleary, R. M. (2003) "Religion and economic growth across countries". American Sociological Review. 68 (5), 760-781.
- Becker, G. S. and Murphy, K. (2000) Social Economics, Market Behavior in a Social Enviromnent. Cambridge: Harvard University Press. (the Study of Religion, Economics and Culture, 22 October.)
- Bisin, A and Topa, G. (2003) "Empirical models of cultural transmission", Journal of the European Economic Association. I (3-2), 363-375.
- Bisin, A and Verdier, T. (2000) "Beyond the melting pot': Cultural transmission, marriage, and the evolution of ethnic and religious traits", Quarterly Journal of Economics. August, 955-988.
- Borooah, V. and Iyer, S. (2005) "Vidya, veda and varna: The influence of religion and caste on education in rural India", Journal of Development Studies. 81 (4).
- Botticini, M and Eckstein, Z. (2004) "Jewish occupational selection: Education, restrictions, or minorities?", Journal of economic History (forthcoming).
- Glasser, E. (2005) "The political economy of hatred", Quarterly Journal of Economics. 120(1), 45-86.
- Glaeser, E. L., Ponzetto, G.A.M. and Shapiro, J. M. (2005) "Strategic extremism: Why Republicans and Democrats divide on religious values", Quarterly Journal of Economics (forthcoming).
- Guiso, L., Sapienza, P. and Zingales, L. (2003) "Peopel's opium? Religion and economic attitudes", Journal of Monetary Economics. 50(1), 225-82.
- Iannaccone, L. R. (1992) "Sacrifice and stigma: Reducing free-riding in cults, communes, and other collectives", Journal of Political Economy. 100(2), 271-91.
- Iannaccone, L. R. (1998) "Introduction to the economics of religion", Journal of Economic Literature. 36(3), 1465-95.
- Iannaccone, L. R., Finke, R. and Stark, R. (1997) "Deregulating religion: Theeconomics of church and state", Economic Inquiry. 35(2), 350-64.
- Iyer, S. (2002) Demography and Religion in India. Dehli: Oxford University Press.
- Iyer, S(2008) Religion and Economic Development", The New Palgrave Dictionary of Economics. V. 7, pp 78-82.
- Kuran, T. (2004) "Why the Middle East is economically underdeveloped: Historical mechanisms of institutional stagnation", Journal of Economic Perspectives. 18() 71-90.
Marty, M. E. Modern American Religion. Chicago: University of Chicago Press. Volume 1: The Irony of It All, 1893-1919 (1986); Volume 2: The Noise of Conflict, 1919-1941 (1990); Volume 3: under God, Indivisible, 1941-1960 (1996).
- North, C. M. and Gwin, C. R. (2004) "Religious freedom and the unintended consequences of state religion", Southern Economic Journal. 71(1): 103-17.
- Oslington, P. edited (2003) Economics and Religion, Volumes 1 and 2, The International Library of Critical Writings in Economics 167. Cheltenham, UK:Edward Elgar.
- Stark, R., Iannaccone, L. R. and Finke, R. (1996) "Religion, science, and rationality", American Economic Review. 86(2), 433-37.
- Warner, R. S. (1993) "Work in progress toward a new paradigm for the sociological study of religion in the United States", American Journal of Sociology. 98(5), 1044-93.
- Weber, M. (1904/1930) Die protestantische Ethik und der Geist des Kapitalismus/The Protestant Ethic and the Spirit of Capitalism. Translated by Talcott Parsons; Introduction by Anthony Giddens (1992). London: Routledge.

منبع مقاله: پیغامی، عادل؛ (1388) مباحثی در مرزهای دانش اقتصاد اسلامی، تهران: دانشگاه امام صادق علیه السلام