نویسنده: فیلیپ کان
مترجمین: سیّد مهدی امین و عبّاس علی رضایی



 

 


آنتوان لوران دو لاووازیه

 در سال 1796 حکومت فرانسه به یادبود آنتوان لاووازیه مراسم سوگواری مفصلی ترتیب داد. این مراسم تأثرانگیز توأم با نطق و خطابه های آتشین در مدح دانشمند بزرگی بود که مردم می خواستند دین خود را نسبت به او ادا کنند. دو سال پیش در 1794 تروریست های انقلابی فرانسه سر او را به زیر گیوتین فرستاده و جسدش را در گور گمنامی به خاک سپرده بودند.
آنتوان لاووازیه در 26 اوت 1743 در شهر پاریس متولد شد. پدرش تاجر ثروتمندی بود که املاک فراوانی داشت ولی مادرش وقتی که او کودکی بیش نبود بدرود زندگی گفته بود و سرپرستی او را عمه مجرد و فداکارش به عهده گرفته بود و تحت نظر پدرش از او نگهداری می کرد.
پدرش علاقه مند بود پسرش حقوق بخواند. آنتوان دوره حقوق قضایی را گذراند و مشغول به کار شد ولی علاقه او به دانش بیش از حقوق بود. در کالج که بود همیشه در کنفرانس های پروفسور بوردلین، که شیمی نظری تدریس می کرد، حاضر می شد لیکن توجه او بیشتر معطوف به کنفرانس های همراه با عمل بود. ملاقات او با طبیعی دان مشهور سوئدی لینه (1) او را بیش از پیش به علوم علاقه مند ساخت.
در بیست و دو سالگی پروژه او برای روشنایی خیابان های پاریس برنده شد و آکادمی علوم فرانسه مدال طلا به او اعطا کرد. دو سال بعد او به عضویت این آکادمی انتخاب شد و این انتخاب به سبب فعالیت او در فراهم آوردن یک مطالعه زمین شناسی از فرانسه و تحقیقات شیمیایی در سفیدکاری شهر پاریس بود.
اعدام لاووازیه به خاطر تصدی اجاره داری و وصول مالیات مقاطعه کاری برای حکومت سلطنتی بود. علاقه او به این شغل بیشتر از آن جهت بود که وقت کافی برای مطالعات علمی باقی می گذاشت.
لاووازیه به وسیله یکی از دوستان خود در این اداره با ماری آن پولز آشنا شد. او که مردی بیست و هشت ساله و رشید و زیبا بود به عشق ماری زیبا و جوان که بیش از نصف او سن و سال نداشت گرفتار آمد.
این ازدواج سعادت آمیز از لحاظ فکری و ثروت نیز ازدواجی بارور بود. ماری، منشی و دستیار شوهر خود شد. آنتوان علاقه ای به زبان های خارجی نداشت و این نقیصه را زن او که لاتین و انگلیسی را خوب می دانست جبران می کرد. او آثار علمی پریستلی و کوندیش و سایر دانشمندان انگلیسی زبان را به فرانسه ترجمه می کرد. این زن با چالاکی و زیبایی خود خانه لاووازیه را محفلی برای اجتماع دانشمندان فرانسه و سایر ملل گردانید و چون استعداد فوق العاده ای در نقاشی داشت طرح های لازم برای کارهای لاووازیه را ترسیم می کرد.
آنتوان پیش نویس کتاب مشهور خود یادداشت های شیمی را، وقتی که در زندان منتظر اعدام بود، تکمیل کرد و زنش بعد از او به انتشار آن همت گماشت.
مدت ها بود که دانشمندان درباره ماهیت آتش تحقیق می کردند. قدیمی ها آتش را عنصری می پنداشتند که کامل ترین عنصر خاکی است. برخی از ملل آن را پرستش می کردند. معمولی ترین تعریفی که از آن در زمان لاووازیه می کردند همان تئوری فلوجستون بود.
به موجب این نظریه، هر جسمی که می سوزد دارای ماده ای به نام فلوجستون است. با این که کسی آن را ندیده و به ماهیت آن پی نبرده، لیکن عموماً آن را قبول داشتند. حتی دانشمند بزرگ پریستلی، که اکسیژن را کشف کرد تا آخر عمر از معتقدان نظریه فلوجستون بود. یکی از دلایل ظاهری آنان این بود که وقتی جسمی می سوزد به نظر می رسد که در شعله های خود چیزی را از دست می دهد. آنچه که بدین وسیله فانی می شود همان فلوجستون است.
لاووازیه سعی می کرد علل زنگ زدگی فلزات و احتراق را با آزمایش ها کشف کند. آزمایش های او با گوگرد و فسفر به او نشان داد که به جای از دست دادن چیزی هنگام احتراق، بعد از پایان احتراق وزن جسم بیشتر از پیش می گردد. بدین ترتیب بود که عقیده او نسبت به فلوجستون و از بین رفتن چیزی هنگام سوزش عوض گردید.
پس از این جریان لاووازیه وسیله ای درست کرد که برای همیشه از وسایل آزمایشی دنیا گردید. او در قرعی مقداری معین جیوه که دقیقاً وزن کرده بود ریخت. آن را به یک جار که مقداری معین هوا درآن قرار داشت مربوط ساخت. دهانه این جار به وسیله تشتکی از جیوه مسدود شده بود.
لاووازیه به آرامی جیوه ای را که در قرع داشت حرارت داد. مقداری از آن به گرد سرخ رنگی تبدیل شد و سطح مایع در جار بالا رفت و از حجم هوا کاسته شد. لاووازیه به آزمایش خود ادامه داد. بعد از دوازده روز دیگری تغییری حاصل نشد. پوشش سرخ جیوه از آن بیشتر نشد و هوای داخل جار نیز از آن کمتر نگشت. وقتی او شروع به آزمایش کرد در تمام دستگاه اعم از جار و قرع و لوله روی هم رفته 819 سانتی متر مکعب هوا بود و وقتی کار گرم کردن جیوه پایان یافت مقدار هوای باقی مانده 2 /655 سانتی متر مکعب بود.
بعد از مرحله اول آزمایش، او با دقت تمام گرد سرخ رنگ را جمع آوری کرد دوباره آن را به شدت حرارت داد و گازی را که از بین رفته بود و هم چنین 8/ 163 سانتی متر مکعب هوایی را که مفقود شده بود پیدا کرد و نتیجه عمل را به طور صحیح تفسیر نمود: یک پنجم هوا گازی است که با جیوه ترکیب می شود و تشکیل گرد سرخ رنگ را می دهد. این گاز که پریستلی آن را «هوای کامل» نامیده بود، لاووازیه «اکسیژن» خواند. و این اسم را از کلمه oxus یونانی به معنی «اسید» و کلمه glunan به معنی «به عمل آوردن» اخذ کرده بود. او اشتباهاً چنین پنداشت که اسیدها باید حاوی این ماده باشند.
لاووازیه آزمایشگر دقیقی بود و برای این کار ترازوها و مقیاس های بسیار ظریف و دقیقی تهیه کرده بود. خود در این باره می گفت: «از آن جایی که مفید بودن و صحت آزمایش های شیمیایی بستگی تام و تمام به وزن و مقدار مواد اولیه و مواد حاصل دارد لذا دقت و تیزهوشی شخص در این موضوع زیاد به کار نمی آید بلکه برای این مقصود ما باید وسایل و ابزار دقیق و خوب داشته باشیم.»
او یکی از بنیان گذاران شیمی نو به شمار می رود، مخصوصاً قانونی که درباره بقای ماده کشف و ثابت کرده او را اشتهار کامل بخشیده است. این قانون که از مبانی فرمول های شیمیایی امروز به شمار می رود چنین می گوید: «هیچ چیز در جهان از بین نمی رود و هیچ چیز نیز خود به خود به وجود نمی آید.»
لاووازیه آزمایش مهم دیگری نیز انجام داد. او الماسی را در اکسیژن خالص سوزانید و از آن دی اکسید کربن به دست آورد و ثابت کرد که الماس و ذغال از نظر شیمیایی یکی هستند و هر دو کربن می باشند.
تغییرات مربوط به انرژی و مواد شیمیایی که هنگام غذا خوردن و دفع کردن مواد زاید اتفاق می افتد متابولیسم (سوخت و ساز) خوانده می شود. البته وقتی ما در حال استراحت هستیم به انرژی کمتری احتیاج داریم.
توجه پزشکان بیشتر معطوف به احتیاجات اساسی یا متابولیسم اساسی بدن است که همانا غذایی است که زندگی ما بسته به آن است. لاووازیه مطالعاتی در فیزیولوژی و بیوشیمی انجام داد و از این راه موفق به کشف روش آزمایش های متابولیسم اساسی شد. او آزمایش هایی روی خوک های گینه ای انجام داد و دقیقاً فرو بردن اکسیژن و بیرون دادن دی اکسید کربن را در آن ها اندازه گیری کرد.
لاووازیه اولین کسی بود که نشان داد حرارت بدن ناشی از احتراقی است که به طور مداوم در بدن صورت می گیرد و از ترکیب غذا با اکسیژن به وجود می آید. وی هنگام دستگیری به وسیله تروریست های انقلابی فرانسه مشغول آزمایش مدفوعات بدن انسان بود.
هنری کوندیش در انگلستان آزمایش هایی در مورد یک گاز قابل اشتعال که آن را «هوای قابل اشتعال» می نامید انجام داده بود. درسال 1781 او نشان داد که وقتی این گاز می سوزد آب تولید می شود. لاووازیه آزمایش کوندیش را تکرار و چگونگی آن را توجیه نمود. وی گفت آب از دو گاز اکسیژن و هیدروژن تشکیل یافته است. قبول این نظریه برای دانشمندان آن روز دشوار بود. یکی از آن ها چنین گفته است: «این جادوگر پرفسون چنان معتقدات ما را به بازی گرفته که از ما می خواهد قبول کنیم که آب، قوی ترین عنصر آنتی فلوجستون، از دو گاز تشکیل یافته و قابلیت اشتعال یکی از آن ها از تمام مواد قابل اشتعال بیشتر است.»
برای ما هنوز این مسئله اعجاب آور است که آبی که خود آتش را فرو می نشاند از دو عنصر هیدروژن، با قابلیت اشتعال آنی، و اکسیژن، منشأ تمام اشتعالات، تشکیل یافته است.
لاووازیه اسم فعلی هیدروژن را «هوای قابل اشتعال» داده که آن را از کلمات یونانی hydro به معنی «آب» و gennan به معنی «به عمل آوردن» اخذ کرده است.
لاووازیه چندین بار در زندگی خود سعی کرده بود از علم دست بردارد و همّ خود را صرف مسائل مملکتی و خدمات اجتماعی نماید. او نیز مانند بنجمین فرانکلین آدم چند جانبه ای بود. در شیمی، فیزیولوژی، کشاورزی، علوم دیگر، امور مالی، اقتصاد، تعلیمات عمومی و دولتی دست داشت.
در دوره جنگ های انقلابی امریکا لاووازیه کاری انجام داد که نتیجه آن به سود انقلابیان امریکا تمام شد. در آن زمان ساخت باروت در انحصار کارخانه ای بود که رو به ورشکستگی می رفت. محصول آن بسیار کم شده بود و کیفیت خوبی نیز نداشت. دولت به پیشنهاد لاووازیه ساخت باروت را در اختیار خود گرفت و کارخانه های دولتی دایرکرد که محصول فراوان و جنس خوب بیرون می داد. بدان وسیله فرانسه توانست باروت مورد لزوم انقلابیان امریکا را تأمین نماید. روزی هنگام آزمایش باروت نزدیک بود لاووازیه و زنش در اثر انفجار از بین بروند ولی آن ها زنده ماندند و این آزمایش به قیمت جان دو تن از همکاران او تمام شد.
ایرنه دوپون شاگرد زرّادخانه ای بود که به کمک لاووازیه در دلاوار کارخانه باروت سازی ساخت و در نظر داشت که نام کارخانه خود را لاووازیه بگذارد ولی از طرف خانواده اش با مخالفت رو به رو شد و نام آن را «دوپون» گذاشت؛ این کارخانه بعدها توسعه یافت و کارخانه بزرگ سازنده مواد شیمیایی و صنعتی گشت و امروز نیز به نام دوپون دنمور مشهور است.
لاووازیه علاقه فراوانی به کشاورزی داشت و دارای مزرعه بزرگی در لوبورژه که اهمیت کودهای شیمیایی و به کار بردن اصول جدید کشاورزی را در مرتع و پرورش گیاهان نشان داد. در یک مدت خیلی کوتاه نتایج اعمال روش های علمی را در کشاورزی در ازدیاد محصول و تکثیر دام ها نشان داد.
او یک شخصیت سیاسی بود و از طرف مردم در پارلمان ایالتی ارلئان نماینده بود و از نقطه سیاسی شخصی دموکرات به حساب می آمد و این گفته از اوست: «خوشبختی و سعادت نباید منحصر به یک عده معدود باشد بلکه باید همه از آن سهمی داشته باشند.» او معتقد بود که همه کس حق آزادی فردی را دارد.
در سال 1789 لاووازیه به ریاست بانک فرانسه منصوب شد. او گزارشی به «مجمع ملی» داد که شاهکاری در مطالعه تورم مالی است. در سال 1791 جمهوری فرانسه رساله او را، به نام ثروت طبیعی فرانسه، تجدید چاپ کرد. او هم چنین روشی برای آموزش و پرورش ملی فرانسه پیشنهاد کرده بود که بی شباهت به سیستم کنونی آموزش و پرورش امریکا نیست.
بدبختی لاووازیه موقعی شروع شد که مورد کینه ژان پل مارا قرار گرفت. وی یکی از رهبران دوره وحشت بود که پس از انقلاب فرانسه به وجود آمده بود. خصومت او از آن جا ناشی شده بود که لاووازیه رساله او را در شیمی در آکادمی فرانسه رد کرده بود. ما را این خشم را به دل گرفته و به موقع برای دستگیری تمام اعضای شرکت مقاطعه کاری وصول مالیات، به عنوان دزدان حقوق ملت، اقدام کرده بود. لاووازیه و پدرزنش در این ماجرا به زندان افتادند و تمام وساطت دوستانش برای آزادی او بی نتیجه ماند و در هشتم مه سال 1794 گیوتین به زندگی او خاتمه داد.

پی نوشت ها :

1. لاتینی: لینایوس

منبع: کان، فیلیپ؛ (1389) دانشمندان بزرگ، ترجمه سید مهدی امین و عباسعلی رضایی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی