دفاع دیگران از پیامبر اعظم اسلام (ص)
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
مقدمه
واکنش های گوناگون در برابر تابش خورشید فقط می تواند ظرفیت ها و قابلیت های ما را تعیین و رونمایی کند. انکارها نمی تواند از عظمت خورشید چیزی بکاهد. همان گونه که اعتراف خفاش به وجود خورشید خارج از رصد عدسی محدود او به خفاش عظمت می بخشد؛ نبرد با خورشید و معانده با پرتو افشانی آن و انگ آویختن بر آفتاب از سخیف ترین سعی هایی است که برخی بر آن نام علم و تمدن یا ژرف اندیشی و نوآوری نهاده اند. خورشیدی که قرن ها تابیده و تاب تارزدگی را از تارک تاریک دلان ربوده است، چگونه در این اوج درخشندگی انسان و بالندگی علم و تمدن مخفی می ماند. مقاله حاضر فریادهای زنده ای را از تارک تاریک زدگانی که معمولاً کوشیده اند در مورد خورشید نبی اعظم اسلام (ص) خاموش باشند یا خام کاری، غوغاواری و دروغ پردازی کنند، به گوش بیدار دلان می رساند تا عذر نشناختن را یک بار دیگر از ناباوران بازستاند.تنها به دلیل حوزه مطالعاتی نویسنده، این دفاعیه بیشتر بر سخن تنی چند از دانشمندان فرانسوی استوار گردیده است.
هجوم بر نخستین محبوب
حداقل دو سال پیش از این، در نیمه دوم سال 2005 مخالفان مکتب پیامبر گرامی اسلام (ص) هجومی سخت و گسترده را علیه او ترتیب دادند.شاید اولین هجوم از سوی مجله ای تازه تأسیس به نام «لوپوئن» آغاز شد. این مجله مقاله خود را با عنوان «محمد، مسیح، دو تضاد بزرگ» و با هدف بدنام کردن مسمانان و آیین اسلام این چنین آغاز کرد. «قریش، حملات تروریستی، پاسخ اسلام به مسیحیت» نویسنده این مقاله هر جا از حضرت مسیح نام می برد با عنوان پیامبر صلح و دوستی از او یاد می کرد و هر جا نام حضرت محمد بن عبدا... - علیه افضل صلوات المصلین - را می برد از او با عنوان پیام آور [جنگ] و جنگجوی مکه تعبیر می نمود و اسلام را ظالم به حقوق زنان و مسیحیت را موظف به عدم سکوت در برابر این مظالم می شمرد.
پس از آن یک روزنامه دانمارکی با نشر 12 تصویر موهن نسبت به پیامبر اکرم (ص) در 30 سپتامبر 2005، این فتنه جویی و عداوت را دنبال کرد و به دنبال آن یک روزنامه سوئدی با تقلید از کار روزنامه دانمارکی، تصویرگری و تهیه کاریکاتور از پیامبر (ص) را به مسابقه گذاشت!
در فاصله کوتاهی از این ماجرا وزیر اصلاحات ایتالیا بی شرمانه تی شرتی را پوشید که یکی از این تصاویر موهن بر آن چاپ شده بود و در برابر دوربین های خبرنگاران ظاهر شد و به دنبال آن یک نشریه فکاهی گونه در فرانسه همان کاریکاتورهای روزنامه دانمارکی را به چاپ رساند (که متأسفانه خبر خوبی از نتیجه دادگاه رسیدگی به شکایت مسلمانان فرانسه در این مورد که دو روز قبل برگزار شد منتشر نشده است). دادگاه، مدیر مجله را تبرئه کرد و جرم وی را فقط آزار بنیادگرایان تلقی کرد. هیچ یک از این زشتی ها، مورد رضایت هیچ فرقه ای از فرق مسلمین قرار نگرفت و همه از آن ناراضی بودند و متفق القول در لزوم موضع گیری در برابر آن و همه به پا خواستند و با حرمت شکنی دشمن مقابله کردند؛ اما نکته مهم این است که چرا دشمن مسلمانان این هجمه ها را علیه نخستین شخصیت مورد علاقه آنان بی باکانه و یکی پس از دیگری ترتیب داده است؟ چه برآورد و تصوری آنان را به عرصه مقابله با احساسات بیش از یک سوم جمعیت جهان کشانده است؟ یقیناً هیچ چیز آن را برای این هتاکی تشویق نکرد، مگر:
1- اختلاف مذاهب مختلف اسلامی و سرگرمی آنان به جنگ داخلی
2- کم کاری مسلمانان در معرفی چهره نورانی و راستین پیامبر گرامی اسلام (ص).
اختلاف اردوگاه مسلمین و اشتغال آنان به جنگ داخلی، وسوسه انگیزترین عامل برای حمله و هجمه دشمنان قسم خورده ای است که قرنهاست آرزوی خاموش گشتن مناره های محمدی را در دل پرورش داده اند. دشمن، در ارزیابی خود به این نتیجه رسیده بود که جنگ های داخلی در کشورهای اسلامی، خود مشغولی و واگرایی مسلمین، آنان را زمین گیر کرده و یارای به پا خواستن و مقاومت در آنان نیست و لذا به عنوان بررسی و تست، نخستین تعرضات خود را در دوره جدید با بهره گیری از هنر کاریکاتور آغاز کرد اما در برابر این خصومت و کینه توزی، پیروان و طرفداران دین نبوی به نیکی حمیت و غیرت اسلامی را بروز داده و همگی یکپارچه فریاد اعتراض خود را به گوش جهانیان رساندند. یازده سفیر کشورهای اسلامی در دانمارک کتبی به نخست وزیر این کشور اعتراض کردند و جمهوری لیبی، سفارت خود را تعطیل کرد. عربستان، سفیر خود را فراخواند. کویت، اجناس دانمارکی موجود در انبارهای خود را برگرداند. میلیون ها نفر در کشورهای مختلف به تظاهرات پرداختند و سران مسلمانان در بحرین گرد هم آمدند تا این حرکت شوم را محکوم نمایند.
این واکنش ها دشمن را وادار به عقب نشینی کرد و دشمن به این نتیجه رسید که هنوز زمان مناسب برای هجمه و تعرض مستقیم فرا نرسیده است و لذا آتش و شعله نفاق افکنی را پر لهیب تر و فراگیر نمود و دامن زدن به اختلافات را در دستور کار خود قرار داد. در مقابل این توطئه، رهبر انقلاب اسلامی، حضرت آیت ا... خامنه ای سال جدید شمسی را سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نامیدند و از رهبران تقریب خواستند در این سال منشور وحدت اسلامی را تدوین نمایند. برای مجمع تقریبیان باید مهم و اساسی تلقی گردد که چه سر فصل ها و موادی باید در منشور تقریب جای گیرد و این منشور دارای چه هویت و اعتباری باید باشد. منشور تقریب باید در چنین جمعی که نمایندگان مسلمین از کشورهای مختلف در آن حضور دارند تدوین و پیشنهاد شود و به تصویب سران سازمان های اسلامی برسد و مسئولان دینی مسلمانان بکوشند زمینه های تصویب رسمی و تبدیل شدن آن به سند بین المللی را فراهم نمایند. در این منشور تمامی بایدها و نبایدها در عرصه تقریب به قانون تبدیل می شود و به صورت ماده قانونی بیان می گردد و این منشور مجازات های حرکت های ضد تقریبی را تعیین می نماید. در این سند، چگونگی برخورد با حرکت های تکفیری و تفجیری از سوی عموم مسلمانان روشن می گردد و نحوه بازسازی و تنقیح اسناد علمی و تاریخی و کتابهای فریقین و کنار نهادن موارد ناقض تقریب در آن مشخص و راه حل هایی برای تحکیم و تشیید بنای مسلمانان به گونه ای خلل ناپذیر پیشنهاد می شود.
امید است تقریبیان پس از سالها تأکید مکرر بر وحدت و تکرار این شعار مقبول و عمومی، این بار نخستین گام عملی را در راستای تحقق و قانونمندی کردن بنای تقریب بردارند و به هنگام بازگشت به کشورهای خود منشور تقریب و سند وحدت مسلمین را به آنان هدیه نمایند.
اما کاستی دوم که عامل تشویق دشمن به سعایت علیه رهبر مسلمین گردید، عبارت بود از کم کاری مسلمانان در معرفی رهبر و مقتدای مکتب خود، پیامبر اعظم، اشرف و خاتم پیامبران الهی.
این کاستی تنها به عدم ارائه معرفی زبانی و قلمی خلاصه و محدود نمی شود. معرفی های ناصواب عملی، بدخلقی ها و کج روی هایی که مسلمانان در برخی از ریشه ها از خود نشان می دهند متأسفانه به پای رهبر آنان نوشته می شود و به بدنامی اسلام می انجامد.
اگر جامعه اسلامی در مورد بهداشت، بی دقت رفتار کند و اگر سرویس های بهداشتی یک مسجد در قلب اروپا به مردابها و اصطبل های عصر حجر شباهت یابد و اگر تعداد مسلمانان مجرم در زندان های کشورهای غیر اسلامی فزونی گیرد، همه اینها معرفی های غیر صحیح از چهره پیامبر گرامی اسلام است و دشمن را وا می دارد که این ضعف ها را سوژه ای برای هجمه به کیان اسلامی قرار دهد. اتهاماتی همچون خشونت طلب، جنگ افروز و شقاوت آفرین یا تهمت هایی همچون زنبارگی و شهوت پرستی، ناشی از کم کاری ما در معرفی یا ارائه و معرفی غلط از مراسم و آیین دینی مسلمین است. لذا مسلمانان را به حفظ آبرو و حرمت مکتب با عظمت خویش فرا می خوانیم و برای پاسخگویی به شایعات و اتهاماتی که اردوگاه کفر علیه مسلمانان و به منظور خدشه دار کردن چهره رهبر آنان شایع نموده است، به سراغ نظرات و اعتراف دانشمندان و شاهدان غیر مسلمان می رویم و در مورد هر یک از شایعات، نظرات آنان را جویا می شویم.
نخستین اتهام: غیر علمی و خرافی بودن تعالیم
بسیار شنیده اید که پیامبر اسلام (ص) در زمان خود مردی ساحر و تردست خوانده شد و هم اکنون آیین او را تعالیمی کهنه معرفی می کنند که تاریخ مصرف آن گذشته است و غیر علمی و حاوی مضامین خرافی است. قبل از آنکه در این مورد از خود چیزی بگوییم به سراغ سخنان دانشمندان و مشاهیر حوزه مطالعه خود می رویم.ولتر (1) فیلسوف معروف فرانسوی در مورد او چنین می گوید:
«او به طور قطع مردی بسیار بزرگ بود که مردان بزرگی را شکل داد. او می بایست یا شهید گردد و یا پیروز و راه دیگری برای او تصور نمی شد اما او همواره پیروز بود و تمام پیروزی او ره آورد تعدادی اندک اما با کیفیتی عظیم بود. او فاتح، قانونگذار، سلطان و کشیش بود. او مهمترین نقشی را که می توان در برابر دیده جهانیان ایفاء کرد، ارائه نمود.» (2)
دانشمندان دیگر از حقوقدانان فرانسه به نام منتسکیو (3) در مورد محمد و بلندای آوازه اش چنین گفته است: «هیچ چیز شگفت آورتر از جریان تولد محمد نیست. خدا که به حکم مشیت خود از آغاز می خواست که چنین پیامبر بزرگی را به سوی انسانها مبعوث نماید، برای به زنجیر کشیدن شیطان، نوری را هزار سال پیش از آدم آفرید و از نیاکان و اجداد محمد به او منتقل گردید؛ همچون شاهدی موثق که از مقامی عالی نازل گردیده است.
... شادمانی از صورتش به هنگام ولادت هویدا بود. زمین همچون روز نخست خلقت در زمان ولادت او سه بار لرزید و تمامی بت ها فرو غلطیدند و تخت پادشاهان واژگون شد. شیطان به عمق دریا در افتاد.» (4)
ناپلئون (5) امپراطور انقلاب آفرین تاریخ فرانسه نیز در رد این شایعه چنین می گوید:
«او یک زمامدار بود که مواطنین خویش را دور خود جمع کرد. در فاصله چند سال، گروندگان به او، نیمی از جهان را گشودند. آنان در یک دوره پانزده ساله اعتقاد به خدایان دروغین را ریشه کن کردند و بتهای فراوانی را سرنگون و بتکده های بسیاری را ویران ساختند؛ کاری که پیروان آیین موسی و عیسی نتوانستند در مدت 15 قرن انجام دهند. محمد مردی بزرگ بود. امیدوارم محمد مرا در کشوری که می خواهم در آن مردان اندیشمند و با سواد را دور هم جمع کنم (یعنی کشور مصر) تنها نگذارد. آنجا که من می توانم حکومتی یکپارچه بر اساس اصول قرآنی بنا کنم؛ اصولی که تنها آنها واقعیت دارند و تنها آنها می توانند سعادت انسانها را تأمین نمایند.»
نویسنده و سیاستمداری دیگر از دیار فرانکها به نام آلفونس لامارتین (6) اعتقاد خود را به پیامبر اسلام چنین توصیف می کند:
«هرگز هیچ انسانی خواسته یا ناخواسته متکفل هدفی متعالی تر از این نشده است. چرا که این هدفی فرابشری است که عبارت است از: ریشه کن کردن خرافاتی که بین خالق و مخلوق فاصله افکنده است، بازگرداندن خدا به انسان و انسان به خدا، بازسازی ایده عقلانی و تقدیس الوهیت در میان آشفتگی خدایان مادی و نابود کردن بت پرستی!»
هرگز کسی با نیروی بشری و با امکاناتی این چنین محدود نتوانسته است دستاوردی اینگونه نامحدود ارائه کند؛ زیرا او برای تصور و تحقق چنین برنامه ای هیچ ابزاری جز خودش و مشتی انسان بدوی در گوشه ای از بیابان چیزی در اختیار نداشت.
در نهایت، هیچ گاه انسانی نتوانسته است در کمترین زمان، چنین انقلاب عظیم و ماندگاری در جهان ایجاد کند؛ زیرا کمتر از دو دهه بعد از ابلاغ رسالت او، مبلغان و جنگجویان مسلمان بر مثلث عربی تسلط یافتند و اعتقاد به یکتایی خدا را در فارس، خراسان، ماوراء بحار، هند غربی، سوریه، مصر، اتیوپی، تمامی قاره های شناسایی شده در آفریقای شمالی، جزایر متعددی از مدیترانه، اسپانیا و بخشی از فرانسه، گسترش دادند.
اگر بزرگی هدف، کمی امکانات و عظمت نتایج، سه فاکتور مهم اندازه گیری نبوغ انسان باشند چه کسی جرئت خواهد داشت مردی بزرگ را از تاریخ مدرن با محمد مقایسه نماید!؟ بزرگترین مشاهیر جهان، نتوانسته غیر از قدرت نظامی، نظام قانونگذاری و سیاسی، چیزی را جابه جا نمایند و هرگاه چیزی را پایه گذاری کرده اند، جز قدرت مادی که پیش از آنان فرو ریخته است، چیزی نبوده است. اما محمد، قدرتهای نظامی، قانونگذاری و سیاسی سلسله هایی از قدرتمندان و میلیونها انسان را در یک سوم از کره مسکون جابه جا کرد مضافاً بر اینک او قبله گاهها، ادیان، ایده ها، معتقدان و قلبهای بسیاری را تحت نفوذ خود قرار داد. او براساس کتابی که هر کلمه اش قانونی برای یکی از ملتهای مسلمان شد، ناتوانی خدایان دروغین و شگرفی خدای واحد و غیر مادی را بنا نهاد. حمیت انتقام گرفتن از کسانی که به مقدسات آسمانی بی حرمتی نموده اند، فضیلت اخلاقی فرزندان محمد بود. تسخیر یک سوم جهان بوسیله اعتقادات راسخ وی، معجزه او بود بلکه به عبارت صحیح تر این معجزه یک انسان نبود بلکه معجزه منطق او تلقی می گردید.
آگوست کنت (7) فیلسوفی بلند آوازه و اثبات گرا که تاریخ را نیز با دید اثبات گرایانه و متکی بر حس کاویده است، در مورد پیامبر اسلام می گوید:
«در بررسی دقیق اهداف مقدس «محمد بزرگ» بلادرنگ اعتراف خواهیم کرد که او به گونه ای اساسی می خواسته تکامل طبیعت انسانی را ابتدا در مسایل شخصی و سپس در موارد نوعی منطبق بر میراث حقوقی بر جای مانده تأمین نماید.»
ارنست رنان (8) تاریخنگاری که مطالعات گسترده ای در تاریخ مذاهب و تاریخ علوم داشته است، در مورد آیین پیامبر اسلام و مضامین علمی و تربیتی آن چنین اظهار نظر می کند:
«به جای اسراری که سایر مذاهب، خاستگاه خود را تحت آن پنهان می نمایند، این مذهب با تاریخی روشن پدید آمد و ریشه هایش روی زمین است. زندگی بنیانگذار این مکتب آموزه هایی بسیار بیشتر از زندگی اصلاحگران قرن شانزدهم دارد. سنگ بنای واقعی تاریخ نخستین اسلام، یعنی قرآن، مطلق و دست نخورده باقی مانده است.»
یک نویسنده معروف انگلیسی به نام «سیمون آکلی» (9) که علیرغم ادعای بی طرفی در ارتباط با پیامبر اسلام (ص) سخن خود را در باب پیامبر اسلام با عنوان «محومت، (10) شیاد بزرگ» آغاز می کند، در مورد سهم شرق نشینان مسلمان در دانش و علم چنین می گوید: «اندک دانشی که ما اروپاییان داریم تمام، از مشرق زمین نشأت گرفته است... پس از آنکه بربریت و توحش در سراسر جهان غرب گسترش یافت، اعراب با فتوحات خود دگرباره آن دانش را در اروپا رواج دادند. (11)
دائره المعارف اسلام که در سال 1993 در پاریس منتشر شده است، در این مورد می نویسد: ما نباید تعجب کنیم که ملاحظه کنیم دقیقاً همزمان با ابلاغ مفاهیم توحیدی از طریق قرآن و در سالهای نخست بعد از هجرت، تاریخ نویسان، شاهد ظهور یک جامعه و یک فرهنگ نوین دینی بودند که بوسیله محمد بنیان نهاده شده بود. مردی که برخوردار از یک ادراک و یک صلاحیت کاملاً فوق العاده بود و نقش قاطع خود را به عنوان احیاگر دین ابراهیمی که بوسیله یهود و نصاری تحریف شده بود، ارائه کرد.»
وی می افزاید:
«محمد، توان قابل ملاحظه ای در اداره حکومت داشت و یک شخصیت فخیم بود و این امکان داشت که سران سایر قدرتها را که کاملاً مخالف او بودند، به خود جذب نماید و آنان را در موضع واسطه ی موفقیتهای جامعه اسلامی قرار دهد. این دو بعد شخصیت محمد که یکی او را در قواره یک شخصیت ایده آل و نمونه برای استواری فکری و عقیدتی و دیگری او را همچون مردی تاریخی که نخست کمی تاریک و ناشناخته و در نهایت و پس از آن در زیر درخشش تاریخ ظاهر می گردد، الزاماً ناسازگار نیستند. بلکه اقتضا دارد دو بررسی دقیق صورت پذیرد که هر یک باید در رده پژوهشی و شیوه تحلیل مخصوص به خود انجام گیرد. از باب مثال به اعتقاد مسلمان سنتی، محمد، آخرین و بزرگترین پیامبر است. مفهومی که به احتمال بسیار زیاد براساس مفهوم خاتم (خاتم الانبیاء) بنا نهاده شده است. (این تعبیر که در مورد محمد در سوره 23 آیه 40 به کار رفته است) اما همچون کسی است که ایمان صحیح از اعتقاد و یکتایی قدیمی را که به وسیله ابراهیم عرضه شده بود، ترویج می نمود. علاوه بر آن او همچون یک پایه گذار تلقی نمی گردید بلکه تأیید و تکمیل کننده اعتقاد توحیدی و واقعی پیشین بود که بوسیله حضرت ابراهیم بنا گردیده بود.
در دائرة المعارف دینی که با مدیریت آقای فدریک لونوار (12) نوشته شده و در انتشارات «بیارد» (13) در سال 1997 چاپ گردیده است در صفحه 733 چنین می خوانیم:
«ایده هایی که او را برتری دادند و سنت هایی که او ابداع کرد، نفوذ بی مانندی از چهارده قرن پیش داشته اند و از میان تمامی تحولات یک فضیلت خارق العاده را همچنان حفظ کرده که می توان دیگران را جمع و جذب نماید و یا آرام خود را بر آنان سازگار نماید و هسته ای را تشکیل دهد که گرد آن فرهنگی ایجاد شود با رعایت ابعاد گوناگون و رعایت تحولی پایدار در آن.»
ادگار وبر (14) در کتابی که به عنوان متدلوژی عرب و مسلمانان نوشته است، در مورد پیامبر اکرم (ص) و آموزه هایش چنین گواهی می دهد:
وحیی که پیامبر دریافت کرد آنرا با کمال امانت داری به عرب و غیر عرب ارائه نمود. تمامی علم خود را به طور کامل از خدا و از سرچشمه وحی گرفته بود.
پروفسور «آدریان رلاند» (15) استاد کرسی زبان های شرقی در دانشگاه «اوترخت» (16) هلند نیز در دفاع از اتهام خرافه گرایی و جنون نسبت به پیامبر اکرم (ص) چنین می گوید: «اما براستی مسمانان آنچنان که ما پنداشته ایم مجنون نیستند، من همیشه بر این عقیده بوده ام که این دینی که با چنین گستردگی در سراسر آسیا، آفریقا و حتی اروپا اشاعه یافته است، زاییده تجلی شگرفی از حقیقت است که چنین مقبول این همه انسان واقع شده است. (17)
این بخش را با جمله ای کوتاه از یک دانشمند اسکاتلندی به نام «کارلایل» که محمد را یک قهرمان بزرگ تاریخی خوانده است به پایان می برم. او می گوید: «فرضیه رایج ما در مورد محمد (محومت) مبنی بر اینکه او شیادی دسیسه پرداز بود، تجسم نادرستی بود و اینکه دینش تنها توده ای از شیادی و بلاهت است اکنون درنظر همگان غیر قابل قبول می نماید. دروغ هایی که این شیفتگان به ظاهر خیرخواه راه مسیحیت گرداگرد این مرد انباشته اند، تنها خودمان را زشت و ننگین کرده است. (18)
اتهام دوم: لذت گرایی
برخی پیامبر اسلام را شخصیتی کامجو و شهوت پرست معرفی کرده اند و موفقیت های او را مرهون آزادی های جنسی در مرام و مکتبش تعبیر نموده اند؛ حتی برخی از دانشمندان که از سخنان آنان در بخش های دیگر این مقاله در مورد شخصیت پیامبر گرامی اسلام بهره گرفتیم (19) در این بخش کم لطفی هایی به پیامبر عزیز ما داشته اند. اما بشنوید پاسخ آنان را از همزبانان آنان!ولتر در این مورد چنین گفته است:
«این یک پیش داروی است که در فضای پیرامون ما پراکنده شده است که تمام پیروزی آیین محمدی، ره آورد تجویز تمایلات لذت آمیز برای انسان در مکتب اوست. ما هیچ گاه به این فکر نکرده ایم که تمامی ادیان شرقی تعدد زوجات را تجویز نموده اند و محمد با گذاردن سقف 4 زن، رقمی را که تا آن زمان محدود نبوده، محدود کرده است. چنین گفته اند که حضرت داود 18 زن داشته است و حضرت سلیمان هفتصد زن و سیصد ندیمه اختیار کرده است. این پادشاهان با اطرافیان خود شراب می خورده اند. بنابراین، این آیین یهود است که لذت گراست در حالی که محمد، بسیار جدی و منظم است.
ولتر می افزاید:
همه این قوانین و بخصوص آنچه به قانون تعدد زوجات مربوط می شود بسیار سختگیرانه است و شریعت او که شریعتی مثبت است، بزودی احترام و اعتماد ملتها را به خود جلب نمودند.
توماس کارلایل نیز در توجیه ازدواج های پیامبر اسلام چنین گفته است:
«ازدواجی که او با خدیجه انجام داد سندی است در برابر سرزنشهایی که با اتهام شهوت پرستی و جاه طلبی به او وارد می شود».
تئوفیل گوتیه نیز در پاسخ به شایعاتی که علیه تعالیم اسلامی در مورد زنبارگی شایع گردید، چنین می گوید: «اگر کسی از متانت، حس احترام و حتی پاکدامنی ای که در روابط یک مرد مسلمان و همسرانش وجود دارد آگاهی یابد از تمام خیال پردازی ها و افسانه سازی های شهوانی که نویسندگان سده هجدهم ما آفریده اند چشم خواهد پوشید یعنی همان انگاره حرمسراها چنانکه به قلم مؤلف «نامه های ایرانی» (20) توصیف شده است! (21)
نویسنده ای دیگر به نام مارگولیوت که چندان استقامت رأی خود را در مورد ازدواج های پیامبر اکرم (ص) حفظ نکرده و به نظر می رسد در برخی از موارد از شایعات الهام گرفته است چنین می گوید: «ازدواج های متعدد محمد پس از مرگ خدیجه از سوی بسیاری از نویسندگان اروپایی به شهوتی خارق العاده و عجیب نسبت داده شده است. اما چنین به نظر می رسد که این ازدواج ها عمدتاً از انگیزه های بهتری فرمان گرفته باشند. پیامبر بسیار مشتاق بود تا پیوند پیروان و مشاوران اصلی خود را با خود هرچه نزدیک تر سازد. بی شک هدف او از به زنی گرفتن دختران ابی بکر و عمر همین بود.» (22)
توماس کارلایل، ادیب اسکاتلندی تبار و مقیم لندن قرن نوزدهم که آثاری در باب قهرمانان در تاریخ از خود باقی نهاده است، در مورد پیامبر اسلام چنین می گوید: «محمد به رغم همه آنچه که در موردش می توان گفت، مردی شهوت پرست نبود. کاملاً در اشتباه خواهیم بود اگر این مرد را به عنوان شهوترانی فرومایه در نظر آوریم؛ کسی که تنها به سوی لذات دون متمایل است و بهتر بگویم هر گونه ای از لذات.
اهل بیت او از صرفه جویان بودند، خوراک معمولش نان و جو و آب بود. گاهی اوقات برای ماهها از آتشی که زمانی اجاقش را افروخته بود نشانی نبود. مورخان عرب بجا و بحق چنین نقل کرده اند که محمد خود کفش هایش را پینه می زد و ردایش را وصله می نمود. مردی تهیدست، زحمتکش و محروم و بی نصیب بود و بی اعتنا به هر آنچه هرزگان برای رسیدن به آن تلاش می کنند.» (23)
طبیب و تاریخ نگار شهیر فرانسوی، آقای گوستاولوبون نیز در این مورد چنین می گوید: «ترقی حیرت انگیز اسلام و اشاعه و انتشار قرآن، دست جات مخالف را به حیرت انداخته و در بیان فلسفه آن چنین گفته اند که اسلام چون باب شهوات و لذات نفسانی را باز گذاشته، لذا رغبت عوام به طرف آن زیاد است و دیگر اینکه مذهب نامبرده به زور شمشیر اشاعه یافته است لیکن به آسانی می توان ثابت کرد که این خیال به کلی باطل و بی اساس است.
فقط از مطالعه قرآن، معلوم می شود که سختی و فشار تعلیمات اخلاقی قرآن کمتر از سایر کتب آسمانی نیست. البته قرآن تعدد زوجات را اجازه داده است ولی باید دانست که رسم مزبور قبل از اسلام هم در میان ملل مشرق معمول بوده و این تجویز قرآن چیز تازه ای برای مردم نیاروده است... . ما وقتی که فتوحات مسلمین اول را به دقت ملاحظه نموده، اسباب و علل کامیابی آنها را تحت نظر می گیریم، می بینیم که آنها در خصوص اشاعه مذهب، از شمشیر کار نگرفته اند؛ زیرا آنها اقوام مغلوبه را در قبول مذهب، همیشه آزادی می دادند. ... از تاریخ ثابت می شود که اصولاً اشاعه هیچ مذهبی ممکن نیست به زور شمشیر صورت گیرد.» (24)
اتهام سوم: خشونت و کسب موفقیت از طریق شمشیر
یکی دیگر از جراحت های تاریخی بر پیکر پیامبر گرامی اسلام، تهمت خشونت طلبی و اتکای وی به شمشیر است. او به جرم هجمه های نظامی که علیه او در طول اقامت ده ساله اش در مدینه بر وی تحمیل شده بود و دفاع وی از هویت و استقلال مواطنینش، مورد سرزنش قرار گرفته و دفاعش به حساب جنگ افروزی گذارده شده و گفته اند همین که محمد در مدینه امکاناتی پیدا کرد، شمشیر را دور سر خود چرخاند و هر روز در جایی جنگی برپا کرد. در حالی که صرفاً بررسی منطقه وقوع نبرد می تواند پاسخگوی این شایعات و اعتراضات باشد ولی ما دفاع در این مورد را همچون موارد پیشین به عهده کسانی می گذاریم که پیمان پیروی به او نسپرده اند.یک نویسنده انگلیسی قرن هجدهم که هیچ علاقه و احساس خوشایندی نسبت به اسلام نداشته است به نام «ادوارد گیبن» در کتاب خود با عنوان «تاریخ نزول و سقوط امپراطوری روم» در مورد پیامبر گرامی اسلام و دفاع نظامی اش چنین می گوید:
«در عرصه طبیعت، هر انسانی از این حق برخوردار است که در برابر دشمن مسلح دست به سلاح ببرد و از خود و دارایی اش دفاع کند و بدینوسیله تعرض و خشونت دشمنان را دفع نماید و یا حتی از آن پیشگیری کند. محمد در انجام رسالت صلح جویانه و خیرخواهانه اش به واسطه بی عدالتی و بیداد هموطنانش، مورد ستم و تاراج قرار گرفته و از شهر خود رانده شده بود. تصمیم وی مبنی بر ایجاد ملتی مستقل، رانده شدگان مکه را به مراتب عالیه قدرت ارتقاء داده بود و بدین ترتیب او از امتیاز مشروع انقلاب ها و ترتیب دادن جنگ های دفاعی برخوردار می شد.
لغتنامه هاشت (25)، در مورد جریان جنگ ها و هجمه های نظامی که علیه حکومت پیامبر اسلام ساماندهی می شد، چنین می گوید:
پیروزیها و شکست های نظامی پشت سر هم بر مکیان نازل می شد که به پیمان نامه ای از سوی محمد با آنان منتهی شد. براساس آن اجازه انجام مناسک حج به مسلمانان مشروط بر یک آتش بس ده ساله داده می شد. در سال 630 اهل مکه آتش بس را شکستند و پیامبر شهر آنان را محاصره کرد و یک عفو عمومی را برقرار و سپس به مدینه بازگشت.» (26)
دکتر گوستاولوبون، طبیب و مورخ شهر فرانسوی در مورد خصلت های پیامبر و جنگجویی یا صلح طلبی وی می گوید: «پیامبر اسلام از حیث عقل و فهم، خداپرستی، رحم و انصاف بر تمام معاصرین خود تفوق و برتری داشته است. حکومتی که او برای خود حاصل نموده مبتنی بود بر مزایا و فضایل نفسانی خویش و مذهبی که اشاعه داد، آن مذهب برای اقوامی که آن را قبول نمودند، یک نعمت بزرگی گردید. این مذهب چگونه مذهبی بود که کرورها مردم را تابع شریعت خود قرار داد، چه حقایق تازه ای بود که او آنها را به تمام عالم ظاهر و آشکار ساخت.» (27)
وی در جای دیگر در مورد شیوه و سیره جنگجویان مسلمان می گوید: «این مجاهدین قبل از اینکه قشون خود را به جایی سوق دهند، بوسیله سفرا و نمایندگان مخصوص شرایط صلح را پیشنهاد می کردند.» (28)
یک تاریخ نگار انگلیسی به نام «هنری بولینک بروک» (29) در مورد تهمت خشونت طلبی و بدرفتاری به مسلمانان و رهبر آسمانی آنان چنین می گوید: «در طول تاریخ، مسیحیان و مسلمانان همیشه با خشونت و سنگدلی خاصی با یکدیگر برخورد کرده اند. در این میان ما چاره ای نداریم جز آنکه خود را به عنوان متجاوز مقصر بشناسیم، چرا که مسلمانان در همه اعصار مهیای آن بوده اند تا به احترام شارع آسمانی دین مسیحیان به مصالحه کلانی تن در دهند در حالی که ما در برابر آنها و پیامبرشان کاملاً اهانت آمیز و شنیع عمل کرده ایم و حتی یک امتیاز به سود آنان روا نداشته ایم، بلکه آنان را به عنوان لعن شدگان درگاه محکوم و نکوهش کرده ایم... کلیساهای شرق مورد حمایت مسلمانان اند و مجازند مناسک دینی خود را بجای آورند، اما در اروپا، کاتولیک ها حتی مرگ را بر حمایت از فرقه مسلمانان و اجازه ی به جای آوردن آزادانه شعائر دینی شان ترجیح می دهند.» (30)
اتهام چهارم: جاه طلبی و سودای ریاست
برخی دیگر، ریاست طلبی و سوداگری قدرت را منشأ پدید آمدن آیینی جدید به دست پیامبر اسلام می دانند. همان گونه که یزید بن معاویه که نیم قرن پس از پیامبر بر مسند او تکیه زد در یک مانور و تست امکان تغییر معتقدات جامعه، چنین گفت:
لعبت هاشم بالملک فلا
خبر جاء و لا وحی نزل (31)
یعنی آنچه بوسیله فرزندان هاشم اتفاق افتاده بود، بازی با حکومت بود و هیچ خبری از عالم غیب نیامده و وحی نازل نگردیده است. این سخن از جانب کسی که بر کرسی خلافت پیامبر تکیه زده و خود را جانشین او می خواند، می تواند به عنوان سر آغاز شیوع این اتهام قرار گیرد. ولی پیش از آن، پیامبر اکرم (ص) این شبهه را در رد پیشنهاد کفار به او که ریاست بر تمامی اقوام شبه جزیره را به او واگذار نمایند و او از ادعای رسالت صرفنظر نماید برطرف کرده بود؛ زیرا در پاسخ به این پیشنهاد فرمود: «والله یا عماه لَوْ وَ صغوا الشمس فی یمینی و القمر فی شمالی علی ان اترک هذا الأمر حتی یظهره الله او اهلک فیه ما ترکته» (32)؛ «یعنی عمو جان به خدا قسم اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند تا مرا از ابلاغ رسالت خود منصرف نمایند، آن را کنار نخواهم گذاشت تا حقانیت آن را خدا آشکار نماید یا هرچه دارم در این راه فدا نماییم.»
توماس کارلایل که پیش از این، سخن او را در رفع اتهام لذت گرایی از پیامبر اسلام نقل کردیم، در ادامه نظرات خود در مورد پیامبر اسلام به عنوان یکی از قهرمانان مورد ستایش خود می گوید: «در نفس او تمایلات والاتر و نیکوتری ماورای هرگونه عطش و ولع وجود داشت... بگذار هرچه می خواهند بنامند. هیچ امپراطوری با تاج و دیهیم خود چنین مورد اطاعت واقع نشده است که این مرد در عبای ساده دست دوخت خود همو که بیست و سه سال متحمل سخت ترین مصائب و آزمایش های زندگی شد و مشقات فراوان بر او گذاشت. من به شخصه تمام خصوصیات یک قهرمان راستین را در او مجسم می بینم، همین و بس. (33)
لامارتین، نویسنده و سیاستمدار فرانسوی نیز در مورد انگیزه ها و شخصیت پیامبر اسلام، در کتابی با نام «مسافرت به شرق» چنین می نویسد:
«محمد، خود را به عنوان خدا معرفی نکرد، بلکه خود را در مکان انسانی که روحی مملو از خدا داشت می نمود. او جز به خدای یکتا و احسان نسبت به انسانها به چیزی دعوت نفرمود.»
در کتاب دیگرش با عنوان «مردان بزرگ مشرق زمین» می نویسد:
«فیلسوف، خطیب، مبلغ، قانونگذار، جنگجو، فاتح ایده ها، بازسازی کننده روح انسان، ابراز کننده اصول منطقی ناشی از فرهنگی شفاف، بنیانگذار بیست امپراطوری مادی و یک امپراطوری بزرگ معنوی، آری این محمد است با تمامی معیارهایی که ما می توانیم بزرگی یک انسان را اندازه بگیریم! چه کسی بزرگتر از او وجود دارد؟»
نویسنده کتاب «بینوایان»، ویکتور هوگو، در اشعاری که با عنوان «افسانه قرنها» منتشر کرده در مورد پیامبر اعظم چنین می گوید:
«اگر مردم برای مشورت نزد او می آمدند، این قاضی اجازه می داد یکی اظهاراتش را مطرح کند، دیگری بخندد و انکار کند
و او به آرامی همه را گوش می کرد و در پایان، سخن می گفت
ذکر خدا همواره بر زبانش جاری بود
کم غذا می خورد و به شکم خود سنگی می بست
او شیر بزهای خود را خود می دوشید
روی زمین می نشست و لباسهای خود را می دوخت
بیشتر از همه روزه می گرفت در حالی که توان خود
را از دست داده بود و دیگر جوان نبود».
در جای دیگر می گوید:
«متفکرانه و نگران به چیزی خیره می شد
پس از تفکری عمیق فریاد برمی آورد: ای
تمامی انسانها من کلمه الله هستم
ذره ای چون انسان و مشعلی چون پیامبرم
نور کامل ناشده عیسی را کامل کرده ام».
در جایی دیگر از قول پیامبر اکرم چنین می سراید:
«اما مردم خون مرا به ناحق ریخته اند
مرا هدف دشمنی و تمایلات نامطلوب خود قرار دادند
با آنان نبرد کردم اما بدون اینکه عصبانی شوم
در طول این نبرد فریاد می زدم: هر کاری می خواهید انجام دهید
من تنهایم، برهنه ام، خون آلود و مجروحم ولی من ترجیح می دهم
که آنها بر من هجوم آوردند و خواسته آنان برآورده نشود
مضافاً بر اینکه دشمنان مرا علیه من تحریک کنند
برای هجمه بر من در این مسیر تنگ
خورشید را در دست چپ و ماه در دست راست داشتند و با این حال نتوانستند ذره ای مرا وادار به عقب نشینی نمایند.»
ارنست رنان، تاریخ نویس فرانسه زبان نیز حضرت محمد و انگیزه هایش را چنین توصیف می نماید:
«محمد، همچون انسانی ظریف و حساس و خالی از هر تنفری جلوه می نمود. عواطفش صادقانه و ویژگی عمده او خیرخواهی او بود.
وقتی کسی به هنگام تماس با او دست به سوی او می گشود، او صمیمانه دست وی را می فشرد و هیچ گاه او دست خود را از دست او جدا نمی کرد. به بچه های کوچک سلام می کرد و لطف عظیم و رحمت قلبی خود را نسبت به زنان و ضعیفان نشان می داد. او می فرمود که بهشت زیر پای مادران است. نه تفکرات بلند پروازانه و نه هیجانات مذهبی در او جوانه عواطف شخصی را نخشکانیده است.
او سادگی عادات عربی را حفظ کرده بود و آنرا با ایده های مقام عظیم خود نیامیخته بود. تخت خواب او یک عبای ساده و بالش او پوستی پر شده از برگهای درخت خرما بود.
مردم او را می دیدند که با دست خود شیر بزهای خود را می دوشد و روی زمین می نشیند تا لباسها و کفشهایش را وصله نماید.»
اتهام پنجم: کهنگی تعالیم
برخی دیگر از دشمنان تعالیم سعادت آفرین اسلام، برای بدنام کردن مقررات حقوقی و اخلاقی اسلامی و متنفر ساختن انسانها از آن، آن را غیر مفید برای شرایط زندگی در عصر حاضر شمرده و تاریخ مصرف آن را به 14 قرن قبل مربوط می دانند و در شرایط فعلی تحقق آن تعالیم را حتی در باب اخلاق غیر ممکن می شمرند. در ارتباط با رفع این تهمت، شما را به سخن یک کشیش بلندپایه قرن نوزدهم از «کلیسای منجی» در بیرمینگهام ارجاع می دهیم؛ او «جرج دادسون» (34) نام دارد و در کتابی که با عنوان «شرح حال نگاری» نگاشته است، در مورد پیامبر اکرم چنین می نویسد: «محمد به تعلیم برخی حقایق فراموش شده دست زد و ایمان به حقایق از یاد رفته را احیاء کرد و به تحقیق برای زندگی، قانونی اولی تر و برای روح، آرمانی شریف تر از آنچه را پیش از این مردمش از آن برخوردار بودند به آنان آموخت.» (35)در کتاب دائره المعارف اسلام که از سوی مؤسسه بزرگ لاروس در پاریس منتشر شده است، در مورد پیامبر اسلام این اعترافات ذکر شده است.
«محمد، یکی از بزرگترین شخصیتهای تاریخ جهان است که مضافاً بر نفوذ جهانی نهضتی که او بنا نهاده است نمی تواند بطور جدی زیر سؤال قرار گیرد. چرا او را جزء فرستادگان خدا در نظر نمی گیرید؟ چرا او را بدنام می کنید؟!» (36)
نخستین شرح حال از محمد که آمیزه از بررسی صحت تاریخی و صلابت مثبت شخصیت او و موقعیت اسلام است، با نام حیات محمد که توسط «بولن ویلیه» (37) نوشته شده و پس از مرگ او در لندن در سال 1730 منتشر گردیده است، محمد را همچون یک نابغه، یک قانونگذار بزرگ و یک فاتح و یک قهرمان معرفی می کند که عدالت و تسامح دو سوی نظریه و دکترین او را تشکیل می دهند. تصویر مثبت دیگری نیز بوسیله «لایبنیتس» در کتاب «خداشناسی» ارائه گردیده است زیرا پیامبر از دین طبیعی جدا نشده است. ولتر در مقاله ای که با عنوان عادات و رسوم ارائه کرده است، محمد را با عنوان فاتح، قانونگذار، منجی و رهبر دینی ستوده است. تحت تأثیر توصیف «بولن ویلیه» او بر عظمت محمد تأکید می کند و به او همچون نماینده تسامح می نگرد. قضاوت مثبت ولتر در مورد محمد، در مقاله اش که در کتاب بیوگرافی سه جلدی که «تور پن» (38) از آن حضرت ارائه کرده، نهاده است.
دکتر گوستاولوبون در کتاب پر تیراژ «تمدن اسلام و عرب» ضمن ارائه شرح گسترده ای از علوم و پیشرفت های مسلمانان در فنون گوناگون، می گوید: «تا قرن پانزدهم قولی را که مأخوذ از مصنفین عرب نبود، مستند نمی شمردند. رژرباکن، لئوناردو پیز، آرنود ویلانو، رایمون لولی، سن توماس و آلبرت بزرک هر چه داشتند از ابوعلی سینا فرا گرفته و سن توماس تمام فلسفه اش مأخوذ از ابن رشد بوده است.
تمام دانشکده ها و دانشگاه های اروپا تا پانصد الی ششصد سال روی همین ترجمه ها دایر و مدار علوم، فقط علوم مسلمین بوده است. در بعضی رشته های علوم مثل طب می توان گفت که تا زمان ما هم جاری مانده است. چه در فرانسه مصنفات بوعلی سینا تا آخر قرن گذشته باقی بوده، شروحی بر آنها نوشته می شد... از ابتدای قرن سیزدهم فلسفه ابن رشد در مدارس عالی ما جزء دستور بوده و تدریس می شده است. (39)
وی در بخشی دیگر از کتاب خود در مورد تأثیرپذیری تمدن حاضر در اروپا از اخلاق و دستورات اجتماعی اسلام چنین می گوید:
«از معاشرت با عرب و تقلید مسلمین، اخلاق و عادات رذیله ی امرا و اشراف ما در قرون وسطی اصلاح شده و آن اخلاق ستوده و صفات حمیده را اسلاف ما از اعراب آموختند و این مسئله که مذهب عیسوی اگرچه از نظر تعلیمات اخلاقی مقام بلندی را حائز است آیا می توانست در گذشتگان ما چنین روحی اخلاقی ایجاد نماید، مشکوک و حل نشده است.»
در خاتمه این بیان شاید خوانندگان کتاب چنین سؤال کنند که اگر اروپا در صورتی که تا این درجه رهین منت اعراب و پیروان اسلام است، پس چرا علمایی که در آنها ابتدا تعصب مذهبی نبوده این را اذعان و اعتراف نکرده و نمی کنند. آری سؤال مزبور حتی برای خود من هم پیش آمده و از خودم آن پرسش را کرده ام و جواب آن هم فقط بیان یک حقیقت ساده است و بس و آن این است که آزادی عقیده و فکر که ما آن را امروز می گوییم داراییم، غیر از تظاهر چیزی نبوده و اساس و پایه ای برای آن نیست و در بعضی مسایل آن طوری که بایست نمی توانیم آزادانه غور و خوض نماییم. ساختمان روحی ما همیشه به دو قسمت منقسم می شود: یک قسمت آن بر اثر تحصیلات و مطالعات شخصی و تأثیر اخلاقی و عقلانی محیط تشکیل یافته و قسمت دیگر همان قسمت قدیم است که بر اثر قانون وراثت مخمر شده و این همان است که در افکار و خیالات ما عامل قوی بشمار می آید و همین قسمت غیر محسوس ساختمان انسانی است که بر اکثر مردم مستولی بوده و عقاید کهنه را به نام جدید جلوه می دهد و همین مدار اصلی خیالات آنها می باشد. حقیقت امر این است که پیروان اسلام از مدت های طولانی در زمره شدیدترین دشمنان اروپا محسوب بوده اند. اگر در زمان شارل مارتل و ایام جنگ صلیبی یا جلو قسطنطنیه تیف های آبدار آنان قلوب ما را جریحه دار نکرده باشد، بیشتر از همه تمدن آنان که در نهایت درجه کمال بوده است ما را سرافکنده ساخته و در حقیقت پست و حقیر قرار داده و گویا از آن زمان مدتی نگذشته باشد که از فشار پنجه ی تسلط آنان نجات حاصل کرده ایم. بین ما و مسلمین یک سلسله تعصباتی است که از مدت های طولانی به طور توارث جمع شده و در حقیقت جزء طبیعت ما قرار گرفته است و آن تا این درجه سخت و شدید است (اگرچه بعضی اوقات آن را مکتوم و مخفی هم نگاهداریم ولی در اعماق قلب ما رسوخ کرده) نظیر همان تعصب و عداوتی است که بین عیسوی و یهود حکمفرماست.
نسبت به اسلام و پیروان اسلام تعصب و عناد موروثی که در ما هست که ما آن را با تعصبات دیگر جمع نماییم که بدبختانه تعلیم ما از سالیان دراز ذهنی ما کرده که تمام علوم و فنون قدیمه از یونان و روم منشعب گردیده است آن وقت خوب می توان پی برد که در تاریخ تمدن اروپا سهمی که عرب و اسلام گرفته چگونه بطور عموم آن را انکار می نمایند.
بعضی ها عار دارند که اقرار کنند یک قوم کافر و ملحدی سبب شده اروپای مسیحی، از حال توحش و جهالت خارج گردد و لذا آن را مکتوم نگاه می دارند، ولی این نظر به درجه ای بی اساس و تأسف آور است که به آسانی می توان آن را رد نمود. (40)
نتیجه
آنچه از اتهامات بر دامن مقدس پیامبر اکرم (ص) و پیرایه هایی که به پیروان و آیینش وارد شده در اعترافات دانشمندان غیر مسلمان (که بعضی از آنان در برخی از نوشته های خود دشمنی خود را با او پنهان نکرده اند) مردود شمرده شده و آن را ناشی از خصومت و ذهنیت شمرده و محکوم نموده اند و کافی است برای اثبات فضیلت او، شهادت هایی که از غیر پیروانش در تاریخ ثبت گردیده است، مشاهده نمود.1- نژد، فرهنگ دانستی ها، انتشارات بنیاد.
2- دائره المعارف کوچک لاروس، چاپ سال 1996.
3- صمیمی، مینو، محمد در اروپا ترجمه عباس مهرپویا، انتشارات اطلاعات.
4- گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه فخر داعی گیلانی، انتشارات علمی، تهران، 1344.
4. Mahomet a Ia mecque. W.Montgomery watt, edition. Payot 2003.
5. Ia vie de Mahomet. Virgil cheorghiu. Edition Rocher Jean oaul. Bert rand. 1999.
6. Mohammad et ce que pensent les occidentaux p. 202. La plume universell edition
7. Encyclopedia de I'islam tome vll. Nouvelle edition. Edition g.p. maisonneuve et larose. 1993
8. Muhammad et les Femme s. Docteur Hebri Bouuserouel. Edition La plume universelle. 2000
9. Prophete elu des prophetes. Docteur Hebri Bouuserouel. Edition La plume universelle. 2000
10. Mahomet et La Tradition islamique. Emille Dermenghem. Edition de seuil. Paris.
11. La Bible le coran et La science. Maurice Bucaille. Edition seghers. Paris. 1976.
12. Mahomet. Maxime Rodinson. Edition de seuil 1994.
13. La Musulman. Michel Dousse. Edition Albin Michel. 2005.
14. Le prophet Mohammad. Martin Lings. Edition de seuil 2002.
15. L'islam Fondateur de La science. Boutamina. Edition albourq. 2006
16. Mohammad.. L'occident Temoigne. Abdolghani benamara. Edition La plume universelle. 2006
پی نوشت ها :
1. ولتر (1778 - 1649) مرد ادبیات فرانسه، فرانسوا ولتر که در 21 نوامبر 1649 در شهر پاریس دیده به جهان گشود، ابتدا به ادبیات و شعر و سپس به رشته حقوق و پس از آن به فلسفه گرایش پیدا کرد. او از خانواده ای مرفه بود و خود در ضمن کار علمی به فعالیتهای اقتصادی نیز اشتغال داشت و ثروت زیادی کسب کرد. در اشعارش، دولت فرانسه را زیر سؤال برد و دو بار در باستیل زندانی شد و در هر بار، آثار ارزنده ای از زندان بیرون فرستاد و در نهایت از فرانسه گریخت و به انگلستان رفت و پس از 28 سال که به فرانسه بازگشت، آنقدر مردم بر سر او گل ریختند که راه رفتن بر او دشوار بود. او بیش از 95 کتاب دارد. [محمد نژاد، دانستی های جهان، انتشارات بنیاد، ج 1، ص 268].
2. کتاب «رساله ای در مورد عادات و رسوم ملت ها».
3. شارل منتسکیو در سال 1689 در شهر «بوردو» در فرانسه، در خانواده ای اشرافی دیده به جهان گشود. او در 18 سالگی بر کرسی قضاوت در دادگستری فرانسه نشست؛ ولی پس از مدتی به دلیل اشتغالات پژوهشی دست از قضاوت کشید و کتاب «روح القوانین» را نگاشت که استقبال عجیبی از آن شد. گرچه اهل کلیسا با آن مخالفت کردند. او عنوان پدر قانون نویسی از قرن هفدهم به بعد را به خود اختصاص داد. در سفر به انگلیس و اوقات سه ساله در آنجا با اندیشه دانشمندان آن سرزمین از جمله جان لاک آشنا شد و سپس به روم رفت و فرایند، فلسفه و بروز و زوال امپراطوری روم را مورد بررسی قرار داد. او حدود شانزده کتاب از خود باقی گذاشته است. منتسکیو در سن 66 سالگی در سال 1755 در پاریس از دنیا رفت.
4. edit Jaccque petit - Mohammad et ce que pensent les occidentaux p. 202. La plume universell edition
5. ناپلئون (1821 - 1769) قدرتمندترین مرد تاریخ فرانسه که در سال 1769 در شهر آژاکسیو در جزیره کورس فرانسه به دنیا آمد و فراز و فرودهای زندگی وی از امپراطوری در بخش مهمی از جهان تا تبعید در جزیره «سنت هلن» او را به چهره ای تاریخی و بین المللی تبدیل کرد. علیرغم جاه طلبی هایش او سرداری بزرگ، فرمانداری باهوش و با تدبیر بود که فرانسه را از هرج و مرج بعد از انقلاب نجات داد. با مردم به مهربانی رفتار می کرد. به دانشمندان احترام می گذاشت و علاوه بر نبوغی که در فنون نظامی داشت در عرصه حقوق مجموعه ای از قوانین مدنی را وضع کرد که امروزه مورد توجه بزرگان این عرصه قرار گرفته و به قوانین ناپلئون مشهور است.
6. شاعر، نویسنده و سیاستمدار فرانسوی که در سال 1790 در شهر ماکسون در استان لوار فرانسه به دنیا آمد. در 21 سالگی به ایتالیا رفت و دو سال در آنجا ماند و سپس به شاعری و نویسندگی، روی آورد و سرانجام در 27 فوریه سال 1869 درگذشت. او را از برجسته ترین ادبای قرن نوزدهم می شمارند که در عین شاعری در کار سیاست نیز دخالت می کرد.
7. اگوست کنت (1798 - 1857) فیلسوف حس گرای فرانسوی (Positivism) که بنیانگذار فلسفه تحققی است و در سال 1798 در مون پولیه در فرانسه به دنیا آمده است. او سیاست، تربیت، عقاید و تاریخ را نیز با دید اثبات گرایانه متکی بر حس کاویده است.
8. ارنست رنان (1892 - 1823)؛ وی تاریخ نویسی بود که بیشتر در حوزه دین کار کرده بود و در 27 فوریه در سال 1823 در استان شمالی فرانسه از پدری دارای حرفه ناخدایی به دنیا آمد و سرآمد دین شناسان عصر خود گردید. کتابهایی چون «مبادی مسیحیت»، «تاریخ مسیحیت»، «خاطرات بچه ها و جوانان» و «آیین علم» از جمله آثار اوست.
9. "simon okely" مؤلف کتاب تاریخ ساراسنها که در سال 1708 به طبع رسیده و از بالاترین منابع کسب معرفت برای انگلیسی ها در مورد اسلام و [حضرت] محمد بشمار می رود.
10. مراد همان «محمد» است که در زبان انگلیسی با تصرفاتی شاید مغرضانه «محومت» یا «ما حمد» با حروف لاتین نوشته می شود.
11. تاریخ اعراب بادیه نشین (history of the Saracens)، ج 1، ویرایش سوم، دو جلدی، کمبریج، 1757، ص 22.
12. Fedric le noir
13. Bayard
14. Efgar weber
15. Adrian Reland
16. Utrecht
17. Four Treatises concening the Doctrine discipline and worship of the mahometars
«چهار ساله در باب تعالیم، اصول و مبانی عبادات محمدیان (مسلمانان)، لندن، 1712، ص 12.»
18. توماس کارلایل، قهرمان پرستی و قهرمانی در تاریخ، لندن، 1888، ص 40.
19. مراد شارل منتسکیو حقوقدان فرانسوی است.
20. مراد شارل منتسکیو است.
21. تئوفیل گوتیه، قسطنطنیه، پاریس 1853، ص 164.
22. مارگولیوت، محمد و پیداش اسلام، لندن 1905، ص 176.
23. توماس کارلایل، قهرمان پرستی و قهرمانی در تاریخ، لندن ، 1888، ص 65.
24. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، فخر داعی گیلانی، کتابفروشی علی اکبر علمی، چاپ چهارم، 1334 شمسی، صص 147 و 148.
25. Hachette. 1988
26. mohammad et ce que pensent les occidentaux
27. تمدن اسلام و عرب، ص 126.
28. همان، ص 157.
29. VISCOUNT Henry Bolingbroke
30. "Letters on the study and use of history" (رسائلی در باب مطالعه و بهره گیری از تاریخ)، ج 1، رساله 4، لندن 1752، ص 128.
31. بحارالانوار، ج 45، ص 133.
32. سیره ی ابن هشام، ج 1، ص 265.
33. توماس کارلایل، قهرمان پرستی و قهرمانی در تاریخ، لندن، 1888، ص 65.
34. George dawson
35. "Biografical Lect ures" جرج دادسون، سخنرانی های شرح حال نگاری، به ویرایش جرج سن کلر، لندن، 1887، ص 383.
36. Encyclopedia de l'islam tome vll. Nouvelle edition. Edition maisonneuve et larose. 1993.p.363-370
37. boulainvilliers
38. turpin
39. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، انتشارات علمی، سال 1344، چاپ چهارم، ص 735.
40. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 751.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}