جهاد حزب الله
مترجم: محمد مهدی شریعتمدار
پیامبر اکرم (ص) در استقبال از گروهی از مسلمانان که از یکی از جنگ ها برگشته بودند، این مفهوم را در قالب جمله زیر بیان کرده است:
«خوش آمدند، گروهی که جهاد اصغر (نبرد نظامی) را انجام دادند و جهاد اکبر بر عهده آنان مانده است. گفته شد که ای پیامبر خدا، جهاد اکبر چیست؟ فرمود که جهاد با نفس است.» (1)
جهاد در مسیر زندگی مؤمن اثر می گذارد و بخشی از ایمان واقعی اوست و ایمان فرد بدون جهاد کامل و همه جانبه، نزد خدای متعال مقبول نخواهد بود. انسان باید با آمادگی کامل و همه جانبه تلاش و جهاد کند:
و جهدوا فی الله حق جهاده هو اجتبکم و ما جعل علیکم فی الدین من حرج مله ابیکم ابراهیم هوسمّکم المسلیمن من قبل و فی هذا لیکون الرسول شهیدا علیکم و تکونوا شهداء علی الناس فاقیموا الصلوه و ءاتوا الزکوه و اعتصموا بالله هو موالکم فنعم المولی و نعم النصیر.(2)
«و در راه خدا چنان که حق جهاد اوست، جهاد کنید. اوست که شما را برگزید و در دین، بر شما سختی قرار نداده است. آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است].
او بود که قبلاً و در این [کتاب قرآن نیز] شما را مسلمان نامید تا این پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشید. پس نماز را بر پا دارید و زکات بدهید و به خدا پناه ببرید. او مولای شماست و چه نیکو مولا و چه نیکو یاوری.»
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می گوید: «و ظاهراً مراد به جهاد در آیه مورد بحث، معنای اعم از آن و از این باشد... معنای این که فرمود«جهاد کنید، حق جهاد» این می شود که جهاد شما در معنای جهاد خالص باشد... و نیز خالص برای خدا باشد و غیر خدا در آن شرکت نداشته باشد.» (3)
نگرش به دنیا
این برداشت از جهاد، با نگرش اسلام به زندگی دنیا مرتبط است. دنیا سرای فنا و متاع زوال پذیر و زندگی موقت و محل آزمایش و ابتلای انسان است و نتایج اعمال او ثبت می شود تا آینده اش را در روز قیامت رقم زند؛ آن روز که خداوند همه خلق را یک بار دیگر زنده می کند و مؤمنان را به بهشت و کافران را به جهنم می فرستد. آزمایش و ابتلا نیز معمولاً همراه با تعب و رنج و مشقت و سختی است:لقد خلقنا الانس فی کبد(4)
«به راستی که انسان را در رنج آفریده ایم.»
انسان نیز برای موفقیت خود، باید خود را برای تحمل این رنج ها و رویارویی ها با چالش آماده کند:
یا یها الانس انک کادح الی ربک کدحاً فملقیه.(5)
«ای انسان، به راستی که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی و او را ملاقات خواهی کرد.»
هیچ کس نمی تواند مانع از سختی های دنیا شود، چرا که این امر خارج از اراده او و بخشی از طبیعت زندگی دنیاست. این گمان که با کفر یا گناه یا انحراف می توان از سختی ها رهایی یافت، گمان باطلی است، چرا که در نتیجه رفتار فاسد، انسان در سختی هایی دشوارتر فرو می رود و فرصت تلاش مثبت را در دنیا از دست داده، در آخرت به کیفر می رسد. بنابراین بهتر است که به خاطر خیر و صلاح، رنج ها کشیده شود تا انسان در دنیا و آخرت سود برد. لذا می توان گفت که همگان در دایره امتحان قرار می گیرند و تفاوت، تنها در نتایج نهایی است.
اختلاف اصولی میان دو منطق است. منطق نخست، منطق ماده گرایان و دنیا خواهان است که عملاً باور دارند که دنیا پایان زندگی است و هر آنچه در توان دارند، در راه آن بسیج می کنند و به هر وسیله ای، هر چند انسان را در شر و پلیدی افکند، پناه می برند. آنان بر پایه نگاه به منافع و علایق خود در این دنیا گام برمی دارند، هر چند که حرکت آنان به فساد و انحراف فردی و جمعی و ستم و تجاوز به دیگران و قتل و سلب حقوق آنان بینجامد. معیار آنان این است که زندگی دنیا، پایان راه است.
منطق دوم، منطق مؤمنان به خداست که زندگی دنیا را گذرگاه آخرت و نه سرای ثبات و دوام می دانند و بر آنند که اگر به دلیل رعایت ضوابط و مخالفت با هواهای نفسانی و علایق خود، چیزی را در دنیا از دست دهند، در روز قیامت جبران خواهد شد. بر این اساس، دلیلی برای ستم، خود خواهی و تجاوز نیست، زیرا نتایج آن دوامی نخواهد داشت. از دید مؤمنان، رفع ستم و رویارویی با آن و مجاهده نفس، برای یاری حق و عدل و حقوق بشر و استقامت و پایداری واجب است و جایز نیست که آنان تماشاگر باشند یا مسئولیت را از خود دور کنند یا امور خویش وانهند و در برابر ستمکاران تسلیم شوند:
و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسّکم النار و ما لکم من دون الله من اولیاء ثم لا تنصرون.(6)
«و بر کسانی که ستم کرده اند، تکیه نکنید که آتش شما را در بر بگیرد و جز خدا دوستانی نخواهید داشت و در نتیجه یاری نخواهید شد.»
منطق مؤمنان، به رغم فداکاری ها و قربانی ها، منطق خوشبینی و مثبت نگری است، چرا که خدا پاداشی را فرو نخواهد گذارد و انجام کار، پیروزی و موفقیت دنیوی یا تعویق پاداش به آخرت است. آنچه مهم است، پایبندی به خط مستقیم، یعنی رعایت حقوق و وظایفی است که خدای متعال در همه زمینه ها مقرر داشته است. همه نگاه ها باید به سوی خیر و صلاح باشد، نه سلیقه ها؛ به عدل باشد، نه سلطه و هیمنه، به رضامندی و تجاوز، به آزاد سازی زمین و انسان به هر قیمتی باشد، نه وادادگی و پذیرش زندگی همراه با ذلت و وانهادن وظیفه و نقش برتر و اثر گذار در زندگی.
پایه های جهاد
اسلام، جهاد را رفتاری اساسی در زندگی انسان می داند، خواه جهاد با نفس باشد یا جهاد با دشمن. اگر چه جهاد با دشمن، به لحاظ اجرایی، مصداق دشوارتر به نظر می رسد، اما چنین جهاد تنها پس از موفقیت انسان در دفع شهوت ها و سلیقه های خود و پیدایش استعداد عملی برای دفاع در برابر ستمکاران و اشغالگران می تواند تحقق پیدا کند. جهاد با نفس، جهاد اکبر است، زیرا جهادی روزمره و دایمی است که در هر نبرد میان خیرو شر و اطاعت خدا یا هوای نفس مصداق پیدا می کند، اما جهاد و نبرد با دشمن، جهاد اصغر است، چرا که در مقاطع محدودی از تاریخ بشر، به عنوان بخشی از دفاع از اصول و ارزش ها و حق، به منظور یاری امت، در زمانی که در معرض تجاوز، اشغال یا تحقیر قرار می گیرد، صورت می پذیرد.اسلام جهاد را بر اصول و پایه هایی هدفمند استوار کرده است که بارزترین آنها، چهار رکن زیر است:
1- امتحان و ابتلا: زندگی دنیا بر ابتلاها و آزمون های مستمری استوار است و روز یا زمانی نمی گذرد، مگر آن که انسان شاهد سختی ها و دشواری هایی با خود، جامعه یا اطراف دیگر در این جهان باشد. ما به جای پرستش درباره علت این آزمونها که بخشی از خلقت ما را در این زندگی تشکیل می دهد و از اراده ما بیرون است، باید قدرت خدادادی خود را در پیروزی بر نفس و دشمنان، از طریق مجاهدت و تلاش به کار گیریم. و شکیبا و بردبار باشیم چرا که نتایج آن، شایستگی چنین صبر و تحملی را دارد
و لنبلونّکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصبرین و نبلوا اخبارکم. (7)
«وقطعاً شما را می آزماییم تا مجاهدان و شکیبایان شما را بشناسیم و خبرهای شما را رسیدگی کنیم.»
ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما یعلم الله الذین جهدوا منکم و یعلم الصبرین.(8)
«آیا پنداشتید که وارد بهشت می شوید، بی آنکه خدا مجاهدان و شکیبایان شما را بشناسند.
2- سبیل الله یا راه خدا: هدف، جهاد در راه خداست. هر که در فرمانبرداری از خدا، گناهان را ترک کند و برای اعلای کلمه الهی و اجرای اوامر او نبرد کند، در راه خدا گام برداشته است. اما کسی که خود را به گناه اندازد، در راه هوای خود گام برداشته و آن که برای دستمزد یا به دلیل تعصب نبرد کند برای مال دنیا یا تعصبات خود عمل کرده است. به دیگر سخن، انگیزه اقدام پایه تعیین جهت و هدف است و دستور جهاد، به هر شکلی که باشد، صرفاً برای رنج و تعب انسان صادر نشده است. بلکه فرمان جهاد برای آن است که ما در خط خدای متعال و پیرو تعالیم او باشیم.
این بدان معناست که خدا نیازمند ماست تا در راه او جهاد کنیم. او می تواند که ما را با دیگران جایگزین کند، بی آن که زیانی به او برسد. خدا استقامت را برای ما مقرر کرده است و این فضل الهی بر ماست که ما را پذیرفته و برای حرکت در راه ایمان برگزیده است.«راه خدا» بیان دیگری از تعیین اختیار انسان در انتخاب گزینه درست، در برابر سایر گزینه هاست:
یا أیها الذین ءامنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المومنین اعزم علی الکافرین یجهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم ذلک فضل الله یوتیه من یشاء الله واسعٌ علیم.(9)
«ای کسانی که ایمان آورده اید، هر کس از شما از دین خود برگردد، خدا گروهی دیگر را خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنان او را دوست دارند، با مؤمنان فروتن و بر کافران گردن فرازند، در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسند. این فضل خداست، به هر که بخواهد، می دهد و خدا گشایشگر داناست.»
تصمیم به انتخاب درست، نیازمند جرأت و شجاعت است و نمی توان به کسانی تکیه زد که پیرو شیوه ها و مکتب هایی دیگر و از بین برنده همت و تصمیم و عزم انسانند. عبرت ها آموزنده به کارگیری تمام توش و توان، با وثوق و اطمینان است، هر چند که سرزنش کنندگان جز این بخواهند. امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: «در راه خدا جهاد راستین را انجام ده و در راه او، سرزنش هیچ سرزنش کننده ای بر تو اثر نگذارد.» (10)
3- مصلحت انسان: جهاد با دشمن و بیرون راندن او از سرزمین و نیز جهاد با شیطان و باز داشتن او از اثر گذاری بر شخص و جهاد با شر و از میان بردن آن و اشاعه خیر میان مردم و نیز جهاد با نفس برای تهذیب و تزکیه آن، به گونه ای که انسان دارای درونی پاک و نفس و خاطری آرام باشد. همه برای مصلحت انسان است.
و من جهده فانما یجهد لنفسه ان الله لغنیٌ عن العالمین (11)
«و هر که بکوشد، تنها برای خود می کوشد، زیرا خدا از جهانیان سخت بی نیاز است.»
مّن عمل صالحاً فلنفسه و من اساء فعلیها و ما ربک بظلم للعبید.(12)
«هر که کار شایسته کند، به سود خود اوست و هر که بدی کند، به زیان اوست و پروردگار تو بر بندگان [خود] ستم نمی کند.»
جهاد رنجی ثمربخش در راه مصلحت انسان است، در حالی که پیروی از هوای نفس و گناهان و پلیدی ها، رنجی است که نتایج آن، در سطح فرد و جامعه زیان آور است. داوری درباره مسائل نیز بر اساس لحظات آنی موجود صورت نمی گیرد، بلکه فرجام کارها ملاک خواهد بود. لذت ها در لحظه خود، فریبنده و جذاب است اما به لحاظ نتایج و پیامدها ویرانگر است. سلطه جویی نیز در یک آن فریبنده و شادی بخش جلوه می کند اما دارای آثار اجتماعی و پیامدهای دردناک در آینده است.
4- هدایت: جهاد رفتاری است که برخی نتایج آن قابل پیش بینی است و چنانچه در فرجام کار، نتایج آن احصا شود، بسیار بیشتر خواهد بود. جهاد، درهای توفیق و هدایت را در برابر انسان مؤمن می گشاید و او را از حسابگری های محدود بشری رهایی می بخشد. انسان، همان گونه که قرآن می گوید، ناتوان از فهم رازهای هستی و عالم غیب و تقدیر الهی در زندگی است:
والذین جهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین(13)
«و کسانی که در راه ما کوشیده اند، به یقین راه های خود را به آنان می نماییم و به راستی که خداوند با نیکوکاران است».
جهاد دری به روی زندگی و نه مرگ است. استقامت، عزت، آزاد سازی سرزمین و پیروزی بر نفس همه مایه زندگی است. حتی شهادت نیز مایه حیات فرد است که پس از شهادت خود، به فوز بهشت نایل می آید و مایه حیات امت است، چرا که خون شهیدان، بر پیروزی و عزت امت اثر خواهد گذارد و این همه، گشاینده راه هدایت به سوی خیر و رستگاری در زندگی فرد و بشریت است.
جهاد نظامی
از آنجا که جهاد نظامی یا نبرد با دشمن، ارتباطی مستقیم با مطالب این کتاب دارد، در این بررسی خود روی آن تکیه خواهیم کرد.فقیهان جهاد را بر دو قسم دانسته اند:
1- جهاد ابتدایی که در آن، مسلمانان رویارویی با دیگران و ورود به سرزمین های آنان را به دلایلی که ارتباطی با استرداد اراضی یا دفع تجاوز ندارد، آغاز می کنند. چنین جهادی از دید اغلب فقیهان - جز افراد معدودی - در صلاحیت پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) است و در زمان ما که عصر غیبت امام غایب منتظر (عج) است، مفهومی ندارد.
2- جهاد دفاعی که در آن، مسلمانان سرزمین، ملت و جان خود، هنگامی که در معرض تجاوز یا اشغال قرار می گیرند، دفاع می کنند و این امری مشروع بلکه واجب است. امام خمینی (قدس سره) می گوید: «اگر دشمنی که از او بر اساس اسلام و اجتماع مسلمین ترس باشد، بلاد مسلمین و یا مرزهای آن را مورد هجوم قرار دهد، بر مسلمان ها واجب است که از آن، به هر وسیله ای که ممکن است، با بذل مال و جان دفاع نمایند.» (14)
باید دانست که فرمان جهاد در اختیار ولی فقیه است و تشخیص حالتی که عنوان جهاد دفاعی بر آن صدق کند و نیز تعیین مقررات و ضوابط نبرد و رویارویی بر عهده اوست، زیرا مسئولیت دماء و خون های مسلمین، مسئولیتی سنگین است و نمی توان رزمندگان را به هر نبردی، بی آن که متکی به اصولی باشد که نشانگر وجوب جهاد بوده به تحقق اهداف آن بینجامد، اعزام کرد.
آرای بعضی فقیهان می تواند متفاوت با رای ولی فقیه باشد اما در نهایت، نظر او الزام آور است، چرا که او متصدی امور مسلمین است و مردم با وی بیعت کرده اند. از سوی دیگر، در چنین مقاطع حساسی، نتایج خطیری مترتب می شود و نمی توان مسأله را به اجماع آرا ارجاع داد، زیرا احتمال اختلاف همواره وجود دارد. لذا از آنجا که جهاد دفاعی تنها از اختیارات ولی فقیه است، تصمیم گیری در مورد آن بر عهده اوست و برای مسلمانان الزام آور است.
حضرت آیت الله خامنه ای (حفظه الله) در پاسخ به این پرسش که «اگر مقلد یکی از مراجع باشم و (در این حال ) ولی امر مسلمین اعلان جنگ بر ضد کفار و ستمگران بدهد و یا حکم به جهاد نماید و مرجع تقلید خودم اجازه دخول در جنگ را ندهد، آیا ملزم به رعایت نظر وی هستم؟ می فرماید: «در مسائلی که به عموم مسلمین تعلق دارد، اطاعت ولی امر مسلمین واجب است که یکی از موارد، دفاع از اسلام و مسلمین بر ضد کفار و طاغوت های تجاوزگر است.» (15) و این رأی همه فقیهان بزرگوار است.
فرمان جهاد یا به دفع تجاوز و آزاد سازی سرزمین می انجامد یا در مدتی معین، به چنین نتیجه ای ختم نمی شود. در اینجا پرسش آن است که آیا دستور جهاد، متوقف بر پیروزی حتمی و تضمین شده است و آیا حد معینی از فداکاری و تلفات بر آن حاکم است؟
بی گمان، تضمین پیروزی همگان را خشنود می کند و ابهاماتی درباره فواید جهاد ایجاد نمی کند. اما تفاوت موازنه قدرت مادی، احتمال قربانی ها و تلفات بسیار و مبهم بودن افق نتایج سریع و مستقیم نبرد، بحث و جدلی درباره فواید جهاد بر می انگیزد. در اینجاست که ارزیابی همه اینها بر عهده ولی فقیه است که با اتکا به شرایط اصولی و بررسی مصالح و مفاسد، تصمیم خود را اتخاذ می کند.
جهاد، گاهی با هدف تأکید بر حق یا تأسیس آن، بدون توجه به نتایج عملی مستقیم آن، مطلوب تلقی می شود و تلاشی حرکت بخش برای بسیج است و بیرون کشیدن عناصر اقتدار نهفته آن و تشویق برای حصول اعتماد به نفس و اطمینان به امکانات موجود و توفیق الهی به شمار می آید و گاهی دارای فرایندی طولانی است که قربانی ها و تلفات آن متفاوت و در مراحل مختلف بسیار است، تا آن که به پیروزی منجر شود.
آنچه گفته شد، بدان معنا نیست که امکانات و شرایط نقشی در محاسبات تصمیم گیری ندارد، بلکه در حدود و ضوابط لازم دخیل است با این همه، از آنجا که ترسیم کامل و ارزیابی دقیقی وجود ندارد، نمی توان تصمیم ولی فقیه را بر اساس داده ها و تحلیل موجود و در چارچوب آنها ارزیابی کرد. ولی فقیه نیز می تواند همه داده ها و اقداماتی را که منجر به تصمیم او شده است، برای امت شرح دهد، گاهی تنها بعضی از آنها را بازگو می کند یا مسائلی را اعلام و مسائلی دیگر را به عنوان بخشی از سازوکار نبرد با دشمن، پنهان نگه می دارد.
جهاد مبتنی بر ایثار در جان و مال است و باید ابزار ممکن و مناسب برای آن فراهم شود. عزیمت به میدان نبرد، بی حساب و کتاب صورت نمی گیرد و عشق شهادت، به بی توجهی به فراهم آوردن بایسته های جنگ مشروعیت نمی بخشد. آنچه هست، این که ریخته شدن خون ها و حصول جراحت و اسارت و شهادت، جزئی از طبیعت عمل دفاعی است به هلاکت انداختن نفس به شمار نمی رود. دستاوردهای جهاد، جز با ایثار شهیدان و اسیران و مجروحان تحقق نمی یابد.، چرا که تجاوز دشمن نیز مبتنی بر ایجاد رنج محنت، با هدف تحمیل نومیدی و ترس و تسلیم است. جهاد نیز دفاعی برای شکست اهداف دشمن، با پرداخت بهای لازم است و از آنجا که مدیریت دفاع با امانتداری و مسئولیت پذیری توأم و هدف نیز روشن و مشروع است، هر چه این بها گران تمام شود، اهمیتی ندارد.
جایگاه جهاد
اسلام جایگاهی ویژه به جهاد داده، آن را یکی از راه های پذیرش ایمان مؤمنان دانسته است و هدایت رفتار انسان را به سوی استقامت و پایداری، یکی از آثار و پیامدهای آن قرار داده است. خدای متعال در قرآن کریم، مقایسه ای تفصیلی و مشخص، میان همه نیازها و روابط مستقیم و روزمره انسان، در برابر جهاد در راه خدا و پیامبر (ص) انجام داده است تا انسان را در دو راهی انتخاب قرار دهد:قل ان کان ءاباوکم و ابناوکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجره تخشون کسادها و مسکن ترضونها احب الیکم من الله و رسول و جهاد فی سبیله فتربصوا حتی یاتی الله بامره و الله لایهدی القوم الفسقین.(16)
«بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خاندان شما و اموالی که گرد آورده اید و تجارتی که از کسادش بیمناکید و سکونتگاه هایی که می پسندید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او دوست داشتنی تر است، پس منتظر باشید که خدا فرمانش را به اجرا در آورد و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی کند.»
حب خدا و پیامبرش و جهاد در راه او، در برابر دوستی خویشاوندان و روابط و علایق مادی دارای تقدم است و این تقدم و اولویت، در هنگام تعارض مفهوم خود را می یابد. اگر مال انسان، از بیم خسارت، مانع جهاد شود یا فرزند، به دلیل علاقه مندی و انس با او، مانع فداکاری شود، به معنای انحراف از اطاعت خداوند خواهد بود، اما در صورت ایثار و فداکاری در راه خدای متعال، حب مال و فرزند، جدا از حب خدا و پیامبرش و جهاد در راه او نخواهد بود و تعارضی میان آن دو وجود نخواهد داشت، بلکه حب امور هشتگانه [مذکور در آیه] نیز در راه خدا تلقی می شود و مشروعیت خود را از انقیاد و پیروی از اوامر خدای متعال می گیرد، چرا که بخشی از امور دنیوی که انسان را از تکلیف شرعی دور می کند، شمرده نمی شود، بلکه بر عکس، عوامل مساعدی برای انجام تکلیف خواهد بود.
جایگاه بلند جهاد و مجاهدان در اسلام بر کسی پوشیده نیست. در قرآن کریم آمده است:
لکن الرّسول و الذین ءامنوا معه جهدوا بامولهم و انفسهم و اولئک لهم الخیرات و اولئک هم المفلحون.(17)
«ولی پیامبر و کسانی که به او ایمان آورده اند، با مال و جانشان جهاد کردند و همه خوبی ها برای آنان است و آنان رستگارانند.
در حدیث شریف نیز از رسول خدا (ص) نقل شده است: «بهشت را دری است که آن را در مجاهدان نامیده اند. مجاهدان به سوی آن روانند، آن را گشوده می یابند، در حالی که شمشیرهاشان حمایل و خلایق در میدان ایستاده اند و فرشتگان به آنان خوشامد می گویند.» (18)
امیرمؤمنان علی (ع) نیز فرمود: «جهاد دری از درهای بهشت است که خدا آن را برای اولیای خاص خود گشوده است. جهاد پوشش تقوا و زره محکم و سپر نیرومند خداست.» (19)
و نیز فرمود: «ایمان بر چهار ستون استوار است: صبر و یقین و عدل و جهاد.» (20)
از امام صادق (ع) نیز روایت شده است: «پس از واجبات، جهاد برترین کارهاست.» (21)
جهاد تکیه گاه اصلی در ایمان به اسلام است و دارای مقدمه ای ضروری است که همان آمادگی و ایثار همه جان و مال - و نه بخشی از آنها - است. اینها مهم ترین چیزهایی است که انسان در زندگی خود نسبت به آنها حساسیت دارد. در واقع، جهاد دارای جنبه تعاقدی و قرار دادی و به منزله بیعت با خدای متعال، برای دستیابی به بهشت، در مقابل فداکاری و ایثار است:
ان الله اشتری من المومنین انفسهم و امولهم بان لهم الجنه یقتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقا فی التوریه و الانجیل و القرءان و من او فی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم. (22)
«در حقیقت، خدا از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای] این که بهشت برای آنان باشد، خریده است؛ همان کسانی که در راه خدا می جنگند، می کشند و کشته می شوند؛ وعده حقی که در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست و چه کسی از خدا به عهد خویش وفادار تر است؟ پس از معامله ای که با او کرده اید، شادمان باشید و این همان کامیابی بزرگ است.»
از این رو استقبال مؤمن از شهادت امر عجیبی نیست، چرا که شهادت بخشی از تعهد و روحیه سرشار از ایمان و تجلی اطاعت خداوند و اجرای عملی دستورالهی جهاد و تحقق وظیفه شرعی مؤمنان در دفاع از سرزمین و حقوق خویش است.
همان گونه که جهاد مایه عزت و موجب آزادی است، وانهادن آن نیز به خواری و زیان و فرو پاشی و سقوط فرد و امت می انجامد. در حدیث شریف از رسول خدا (ص) آمده است: «هر که جهاد را وانهد، خداوند پوششی از ذلت نفس، فقر در معیشت و مسخ دین بر او خواهد پوشاند. خداوند عزت امت مرا در سم ستوران و نوک نیزه ها قرار داده است.» (23) تارک جهاد، حالتی از ذلت را در سطح شخصی خواهد داشت، چرا که در برابر دشمن خوار و ناتوان و در برابر خواست هایش ناچار به تسلیم است و در فقرخواهد بود، زیرا ثروت های کشور و ملت و زندگیش زیر سلطه دشمنان است و به تدریج، دین خود را از دست می دهد، از آن رو که به جهاد که مایه تقویت دین و متدینان است، پایبند نبوده است.
چنانچه انسان مؤمنی توان جهاد نداشته یا شرایط اصولی مانع از مشارکت او در جهاد باشد، دست کم باید در حال و هوای جهاد و اظهار علاقه به آن به سر برد، هر چند که از حدیث نفس و تمایل قلبی به آن فراتر نرود. پیامبر اکرم (ص) فرمود: «هر که بمیرد، در حالی که به جنگ نرفته باشد یا با خود درباره آن سخن نگفته باشد، بر گونه ای از نفاق مرده است.» (24) چنین باوری، ارزیابی متفاوتی از زندگی به دست می دهد که براساس آن، زندگی با خواری و سازش مرگ است و با جهاد و شهادت برای یاری حق و عزت بخشیدن به امت، عین زندگی است. در این باره، امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: «مرگ در زنده بودن شما مغلوب و زندگی در مرگ شما پیروز است.
پی نوشت ها :
1- امالی صدوق، ص 553.
2- حج، 78.
3- ترجمه تفسیر المیزان، ج 28، ص 303.
4- بلد، 4.
5- انشقاق، 6.
6- هود، 113.
7- محمد، 31.
8- آل عمران، 142.
9- مائده، 54.
10- نهج البلاغه، نامه 31.
11- عنکبوت، 6.
12- فصلت، 46.
13- عنکبوت 69.
14- تحریرالوسیله، امام خمینی (قدس سره)، ویرایش فارسی، ج 2، ص 326.
15- اجوبه الاستفتائات، ویرایش فارسی، ج 1، ص 23.
16- توبه، 24.
17- توبه، 88.
18- فروع کافی، ج3، ص2.
19- نهج البلاغه، خطبه 27.
20- نهج البلاغه، حکمت 31.
21- فروع کافی، ج 3، ص 4.
22- توبه، 111.
23- امالی صدوق، ص 673.
24- میزان الحکمه، باب 571 (جهاد).
25- نهج البلاغه، خطبه 51.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}