نویسنده: دکتر علی محمّد الماسی



 

مانی که بود؟

در کتاب ها خوانده ایم که مانی نقاش بود. در شاهنامه آمده است که مانی مصوّر (صورتگر یا نقاش) بود. گویند که مانی جهان اطراف را به صورت مصوّر نشان داده است و کتابی به نام ارژنگ یا ارتنگ را به او نسبت داده اند.
مانی از بابل برخاسته است. او خود را خاتم الانبیایی می خواند که مسیح در انجیل وعده ی ظهورش را داده بود. او معتقد است که بعد از هزاره ی مانی که هزاره ی دوازدهم است دنیا تمام می شود. زمان ظهور مانی در دوره ی ساسانیان بود. اسم پدرش فتق یا فاتک یا فاتق یا پاتک و یا پتک و اسم مادرش مریم یا مهری بوده است. پدر و مادرش هر دو از اشکانیان بودند. زادگاه مانی شهر بابل یا بغداد کنونی است که یکی از پایتخت های مهم بوده است.
کلمه ی مانی به معنای «بی همتا»، «خوب» و «بی نظیر» است. لقب مادر او ناهید به معنی دوشیزه بوده است. اوج تبلیغات مانوی آغاز خلافت عباسیان است. آن ها بابل را پایتخت قرار دادند و نام آن را بغداد گذاشتند. بغ به معنی خدا و ایزد بزرگ است و بغداد یعنی شهر خداداد. این نام به خاطر زادگاه مانی است و قبله گاه مانوی ها بوده است. بغداد پایتخت اصلی مانوی تا پایان سلسله ی عباسیان بود. زمان تولد مانی مورد اختلاف است. عده ای گویند که تاریخ تولد او 256 میلادی است و او رسالتی برای یگانگی داشته است. مانی معتقد بود که در روز اول که آفریده به وجود آمد، ظلمت و نور از روز ازل با هم برخورد کردند. ظلمت ذراتی از نور را در دل خود نگه داشته و تمام جدال های عالم برای این است که این نورهای زندانی آزاد شوند. مانی معتقد است که کالبد انسانی مظر ظلمت است که نور در آن زندانی است. هر کالبدی که باعث نگهداری روح شود، اهریمنی و شیطانی است.
از دیدگاه مانی افراد انسانی در دو طبقه قرار می گیرند: برگزیدگان، که به مقام مقدسی رسیده اند و می بایست کم غذا بخورند، زن نگیرند که تولید نسل نشود و زندانی برای روح به وجود نیآورند و گوشت نخورند. دسته دیگر شنوندگان یا نیوشگان هستند که مانند سایرین حق ازدواج داشتند. مانوی ها به شکل پنهانی تبلیغ می کردند که زن موجب تعلق خاطر می شود، بنابراین، زنده به گور کردن متداول بود، زیرا نسل زود از بین می رود و نور آزاد می شود، مانی سرانجام توسط بهرام اول پسر شاپور پوست کنده و به دار آویخته شد.

علت گرایش ایرانیان به مانویت

با توجه به تمام نکات مثبتی که از ظهور و پیدایش زرتشت تا بعد از آن در اکثر کتاب ها به چشم می خورد و کمتر به نکات مهم و منفی در تعالیم زرتشت و بعد از آن برخورد می کنیم، مع ذلک، آنچه مسلم است بعد از مرگ رزتشت، مغان و هیربدان و سران دین زرتشت با سخت گیری هایی که کردند و نفوذ آنان در دربار پادشاهان و تأثیر افکار پادشاهان در آن ها، باعث شد که کم کم مردم از این سخت گیری ها و فشار و زور درباریان از طریق موبدان و مغان به ستوه آیند و انحرافات ایجاد شده در دین زرتشت را نپذیرند و زمینه برای یک انقلاب فرهنگی در مردم پدیدار شود. شاید در دوران خود زرتشت، در نتیجه ی بی نظمی های قبل از او و نبودن ضوابط انسانی و اخلاقی، مردم در خوشبختی نسبی به سر می برند و تعالیم زرتشت در آنان نوعی انقلاب به وجود آورده بود. ولی بعد از او، کم کم مسائل مختص به کتاب ها می شود و آنچه زرتشت می گفت دیگر کمتر به آن ها عمل می شد. درباریان از طریق نفوذ در موبدان و شاهان با نقش استعمار گرایانه نسبت به مردم، زمینه را برای ظهور مانی آماده کردند، چنان که ایرانیان به راحتی به ندای مانی گوش فرا دادند تا بتوانند از ظلمی که از طریق پادشاهان و یا اعمال موبدان، مخصوصاً در اواخر دوره ی ساسانیان، بر آنان روا می شد شانه خالی کنند و روشنایی را در زندگانی خود بیابند. ولی نباید از حق گذشت که مردم ایران باستان با الهام از رهنمودهای زرتشت، که تماماً نیکی و نیک اندیشی و پرهیز از دروغ را شعار خود قرار داده بودند و سه عنصر، پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک را تأیید می کردند توانستند به درجات عالی دست یابند که از دیدگاه مردم خوب و پسندیده بود ولی دستگاه حاکم فکر دیگری داشت. پس نمی توان علم و تمدن و پیشرفت را از ظهور زرتشت به بعد منکر شد بلکه متأسفانه نفوذ حکومت شاهی در سران زرتشتی و استفاده از آن ها در جهت به استعمار کشیدن مردم، باعث سستی دین زرتشت در ایران شد و در نتیجه زمینه را برای پیدایش مانی به وجود آورد.

تعلیم و تربیت از دیدگاه مانی

گرچه بر این دین مقداری تصورات زاهدانه مستولی شده بود از جمله گوشت نخوردن، شراب ننوشیدن و پرهیز از زن و گرچه ماندایی اصولاً یک شریعت کاملاً زاهدانه نیست ولی در نوشته های ماندایی در مواردی اشاره به اجتناب از پرخوری، مستی و شهوت شده و هشدارهایی به خصوص در مورد شراب خواری که منجر به زنا شود داده شده است.
مذهب مانی تلفیقی است از همبستگی های مسیحیت و اعتقادات ایرانی بر اساس اعتقادات باستانی بین النهرین، که احتمالاً از بوداگرایی هم الهام گرفته و به صورت اعتقادات عرفانی تعمیدی شکل گرفته بود.(1)
مانویت در دوران ساسانی پرطرفدارترین عقیده ی مذهبی به شمار می رفت اما هرگز آن طور که آرزوی مانی بود مذهب رسمی شناخته نشد. اعتقادات مانی آن زمان تا زمان اسکندر روم در ایالت حلوان، و سر راه به بیستون و همدان، نیشابور، شرق دجله، اطراف بابل، شام و فلسطین، شمال عربستان، ایتالیا، فرانسه و اسپانیا منتشر شد.
اساس تعلیم و تربیت مانی دو عنصر اصلی است یعنی خدا و ماده. خدا مظهر همه ی چیزهای خوب و ماده مظهر تمام چیزهای بد است. این دو عنصر اصلی را می توان به نور و ظلمت یا حقیقت و دروغ هم تعبیر کرد (اصل ثنویت)، اما این به آن معنی نبود که مانی به دو خدا معتقد است. عنصری را که مفهوم عالی ترین موجودات و حاکم بر همه بود نور می دانست و نور را چون جوهر الاهی می پنداشت. خدا پسر مجسم نور بود و تمامی نور زمین و خدا در وجود او متجلی می شد. اما این عقیده نیز وجود داشت که قلمرو نور خلقت خدایی نیست، ولی ابدی است.
مانی کوشید تا ارتباطی بین مذهب خود و مسیحیت برقرار کند. او پیامش را با رنگ مسیحی برای مغرب زمین و با رنگ بودایی برای شرق در نظر گرفت. فی مابین این دو منطقه ی تبلیغاتی ایران قرار داشت که برای آن روشی از نوع زرتشتی برگزیده بود. زرتشت در بین سایر اسلاف مانی مقام خاصی داشت. مانی برای شروع کارش، ثنویت ایران قدیم را برگزید. و این بر اساس جدال دایمی دو اصل اهورامزدا نیکی است با اهریمن (انگرامینو) که بدی است استوار می باشد. این دو اصل اساسی همزاد بودند و در آن زمان می بایست بین خوب و بد یکی را انتخاب می کردند.
اهریمن بدی را انتخاب کرد و اهورامزدا نیکی را. (گاتای همزاد، و یسن 30). اما مانی از این که دو اصل خوب و بد را برادر بداند متنفر بود. عنصری که مفهوم عالی ترین موجودات را داشت و بر همه حکم فرما بود، نور بود و نور را چون جوهر الاهی می پنداشتند. مانی عقیده داشت که با پنج وسیله: حس، دلیل، اندیشه، سنجش، و تصمیم می توان خدا را درک کرد. از دید وی خداوند بر روی تخت نشسته و اطرافش با نور او، نیروی او، و عقل او احاطه شده است و قلمرو نور در سه جهت بی انتهاست. به طرف شمال، شرق، و غرب اما از طرف جنوب به تاریکی محدود می شود. در قلمرو نور، صلح و هماهنگی موجود بود. گاهی در دنیای ماده، پادشاه تاریکی خود را به قسمت نور می رساند. مانی معتقد به خدایی به نام پدر عظمت بود که این دو با هم مادر زندگی را به وجود می آورند و از مادر زندگی انسان اولیه به وجود آمد، که اولین مرد بود.
آنچه مسلم است، دین مانی دین اسطوره ای است. در جایی که انسان اولیه دوباره به نزد جوهر حیات و مادر حیات برمی گردد، نجات می یابد صحنه ی دیدار این مادر و پسر بسیار جالب توصیف شده است. موضوع احساس و نجات انسان اولیه اساس اسطوره ی مانی است، انسان اولیه نجات دهنده است، اما در عین حال به نجات یافتن محتاج است. طبق عقاید مانوی ها، وقتی انسان اولیه نجات یافت، اجزای نور در شکنجه ی تاریکی بودند. پس جوهر هستی و روح او می بایستی از غل و زنجیر آزاد شود و به دنیای نور بیاید و این وظیفه توسط جوهر حیات انجام گرفت، پس از آن بود که از جابه جایی این اجزا زمین و آسمان و ماه و خورشید و اجزای فلکی تشکیل یافت. آدم و حوا دو انسان اولیه از همبستری شیطان مذکر و شیطان مؤنث که نورهای باقی مانده ی روی زمین را بلعیده بودند به وجود آمدند. بنابراین بشر از اختلاط یک نوع آدم خواری توأم با تجربیات جنسی به وجود آمد.(2)
مانی به خاطر این که در بین النهرین نشو و نما کرده بود به نجوم معتقد بود. بر این اساس بود که دنیا را باید به پنج قسمت تقسیم کرد: دنیای دود، دنیای آب، دنیای آتش، و دو دنیای ظلمت. مانی به دنیای دیگری پس از مرگ معتقد است، از این رو به پرهیزگار بشارت همزیستی بانفس عالی خود که به صورت باکره ای بهشتی درمی آید را می دهد.

روش آموزش مانی

مانی طومار بزرگی نیز تهیه کرده که برای تعلیم آموزش بی سودان و طبقات عامی و جاهل به کار می رفت. در این طومار عظیم، مانی صورت فرزندان ظلمت وار باب انواع جهل و تاریکی و عفریتان بدبختی را به طور رنگ آمیزی شده و بسیار بدیع نقاشی کرده بود و با ارایه ی آن به مردم، موجبات تنفر و اشمئزاز آنان را فراهم می آورد و بالعکس، طومار دیگری تهیه کرده بود که در آن فرزندان نور و روشنایی و فرشتگان عدل و محبت با تماثیل زیبا و فریبنده ی نقاشی شده بود. و با ارایه ی آن ها به طبقات عامی، مسلماً موجبات جذب و علاقه ی آنان را فراهم می آورد. او بدون تظاهر به علم و فضل با شور هرچه بیشتر و طوری که قابل ادراک برای همه باشد، موعظه می کرد. مانی ناطق توده پسند بود که به روش کار خود کاملاً مسلط بود و می دانست چگونه توجه شنوندگان را جلب کند. شاید از همین زمان عادت منقش ساختن و تذهیب و حاشیه نگاری و مصور ساختن کتب معمول و متداول گشت و احتمالاً این گمان مقرون به صحت باشد. هرچه هست نقاشی و کشیدن صورت دلاویز و زیبا، فریبنده تر از رسومی بود که از زمان مانویان به کتب مذهبی و غیره رسوخ کرده است و این تاریخچه ای از زندگی کسی است که یک نهضت روحانی و شریعت ممزوج با مذاهب ثلاثه را به وجود آورد و توفانی عظی در جسم و روح مردم پدید آورد که هنوز، هم آثارش در شرق و غرب باقی است.(3)

اصول عقاید و تشکیلات دین مانی

چناچه گفته شد، اصول عقاید دین مانی ترکیبی از عصاره ی سه مذهب: زرتشتی، مسیحی و بودایی بود. او جوهر مذاهب مذکور را گرفت و بر پایه ی آن بدعتی گذارد که نزدیک بود در تمام جهان شایع شود و ادیان بالا را پایمال کند. مانی از تثلیت مسیحیت: اب، ابن، و روح القدس و از جوهر مذهب زرتشت غلبه ی نور بر ظلمت و پیروزی اهورامزدا بر اهریمن، مجموعه ای به نام مانویت به وجود آورد. گرچه بعضی از مورخان، مذهب زرتشت را متکی بر ثنویت یا دوگانگی می دانند، ولی در واقع توحید و یگانگی که همان اهورامزدا است اساس مذهبی زرتشت است. بوداگرایی نیز متکی بر نوعی فلسفه ی اخلاقی و پرهیزگاری مطلق است که مانی توانسته از عصاره ی آن ها و مسیحیت، مذهب خود را پی ریزی کند.
تشکیلات دین مانی از روی کلیسای مسیحی ساخته شده بود و مانند مسیحیان دوازده حواری در رأس آن قرار داشت و سپس هفتاد و دو شاگرد و معاون کشیشان و مروجین بودند. راهبری طرفداران مانی به عهده آن ها بود و آن طرفداران را شنوندگان می خواندند. مانویان هر یکشنبه برای نماز جمع می شدند و سرودهایی می خواندند و کتاب آسمانی را، حواریون برای آن ها می خواندند و این کار، شبیه مسیحیان بود. و چون دین مانی بر روی نجات روح بشر تأکید داشت و معتقد بود که باید قسمت های نورانی بشر معنوی نجات پیدا کند، لذا همه ی کشیشان مانوی باید می کوشیدند تا به این هدف مقدس و عالی برسند و روح خود را نجات دهند و از کثافات مادی برهانند.(4)
گرن ویدن در کتاب مانی و تعلیمات او در زمینه آداب مذهبی مانویان می نویسد: پیروان مانی در هر 24 ساعت 4 مرتبه رو به خورشید نماز می خواندند و قبل از نماز با آب صاف دست و روی خود را می شستند و در موقعی که آب نایاب بود، بر خاک یا ریگ تیمم می کردند. در هر نماز دوازده مرتبه سجود می کردند. صدقه در بین آن ها معمول بود ولی معمولاً لباس یا پول را به عنوان صدقه به کفار نمی دادند.

ادبیات و دستور نوشته های مانی

مانویت یک مذهب کتابی است. بنیان گذار آن مدعی بود که وحی هایی به او نازل می شد و به صورت قانونی جامع تحت یک سلطه آثار مکتوب آن ها را گزارش کرده است: زبان و دست خط او، آرامی شرقی بوده است و آن دست خطی است که توسط مانی ابداع و به کار گرفته شده است. اشعار مانوی به گویش ادسائی است.

کتاب های مانی

الف: کتاب شاهپورگان که به شاهپور اول تقدیم کرده است. مباحث کتاب در مورد اصول آفرینش و آخرت است.
ب: آثار سریانی - از این آثار می توان، از انجیل جاویدان یا انجیل کبیر نام برد که این کتاب ها را اشتباهاً ارژنگ می نامند.
پ: گنجینه ی حیات - این کتاب بازمانده ی کتاب ماندایی به نام گنزا است که شامل هفت جلد می باشد و در موضوع، انسان شناسی و روان شناسی از دیدگاه مانی است و نیز شامل جزئیات تعبیرات مانی از انسان به مفهوم جهان کوچک است.
ت: پراگماتیا - محتویات آن دستورات دینی بوده است.
ث: کتاب اسرار کاوان که کتاب اسطوره ای است و مجموعه ی نامه های مانی در مورد قوانین دینی که به صورت رساله است.

ادبیات غیرشرعی

تاریخ زندگی مانی - تصویر روشنی از شروع و خاتمه ی فعالیت های عمومی او همگام با نقش های سازمانی او در الفهرست سه متن پراکنده ی ترکان و تعدادی جزوه است. از دیگر نوشته های مانی، کتابی است تحت عنوان کافالایا که شامل قوانین، تفسیرات، و وحی های اوست. مانی اغلب در حین مکالمه با شاگردانش توصیف شده است که یا شاگرد از او سؤال می کند و او جواب می گوید و یا این که خود مانی با ابتکار قریحه ی خویش نکات مبهم مقاصد خود را برایشان روشن می سازد. این مباحثات مربیانه که در ادبیات عرفانی قبطی نیز آمده تابع طرح خاصی نبوده است و نامرتب و مطول است.(5)
ادبیات سرودگونه از دیگر انواع ادبیاتی است که زمان مانی برجای مانده است. این اشعار را از جوهر عرفانی روح گرفته اند. این گونه سرودهای مذهبی نقش با نفوذی بر عهده داشتند. بعضی از آن ها برای خدایان مختلف معابد مانوی است. سرودهای دیگری وجود دارد، مثل بزرگ داشت مراحل مختلف تکوین انسان، که این سرودها از لحاظ فرم ادبی کاملاً با هم تفاوت دارند.

ادبیات موعظه ای

مانوی ها موعظه گران بسیار خوب و تعلیم دهنده های خودساخته ای بودند. کتاب های مانوی، با دقت بسیار نوشته شده و تصویرهای زیبایی داشته است. در سده ی هفتم گروه مبلغان هنگامی که راه کاروان روی کاشر کوچا - قره شهر دوباره دایر شد، به سوی خاور پیش رفتند و در سال 496 یکی از زعمای مانویان در دربار امپراتور چین دیده شد. پادشاهان بعدی به آنان اجازه ی تأسیس مذهب خود را دادند. در سال 723 تنی چند از روحانیان مانوی خاقان اویغورها را به دین خود جلب کردند. در این کشور، مثل کشور اویغورها، تا سال 840 که قرقیزها دولت اویغورها را منقرض کردند، دین مانی دین رسمی کشور اویغور بود. دین مانی، آنچنان که پایه گذار آن گفته بود، از خاور تا باختر، یعنی از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام، گسترش یافته بود و حدود یازده سده دوام آورد.(6)

پی نوشت ها :

1. گرن، ویدن، مانی و تعلیمات او، بند 1، ص. 78؛ و ناس، جان، تاریخ ادیان، صص. 166 - 171.
2. همان مأخذ، ص. 768.
3. لعل، حسین، نام آوران تاریخ، ص. 28.
4. حقیقت، عبدالرصیع، نهضت های فکری ایران، ص. 3.
5. گرن، ویدن، مانی و تعلیمات او، ص. 103.
6. ناطق، ناصح، بحثی درباره ی زندگی مانی و پیام او.

منبع : تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران