برپایی مدرسه ها در جهان اسلامی
بنیاد مدرسه ها بدین منظور هرگز پس از آن درنگ نپذیرفته است، ولی از میان همه ی دنباله روان نظام الملک در این زمینه هیچ کدام از نورالدین زنگی، نخستین پایه گذار مدرسه ها در دمشق، برجسته تر نبودند.(3) نورالدین در 551 هجری به تخت نشست و پس از آن آغاز به برپایی مدرسه ها در شهرهای مهم سرزمین خود کرد و تا دم مرگ در 569 این کار را پی گرفت.
در روزگار فرمانروایی ایوبیان، مصر با شیوه ای از مدرسه ها آشنا شد و در سراسر زمین زیر فرمان نورالدین مدرسه های بسیاری ساخته شد. شاهان، شاهپوران، شاهدختان، بازرگانان و حتی خدمت گزاران به ساختن و بنیاد مدرسه ها و پشتیبانی از فرهنگ و آموزش دلبستگی نشان دادند و نقش بازی کردند.(4)
ستونی از نام های مدرسه های مهم که در زیر آمده است طرحی را که در بالا گفته شد پی خواهد گرفت:
مدرسه های نظام الملک
ابوشامه می نگارد: «مدرسه هایی که نظام الملک ساخت در سراسر جهان زبانزدند. هیچ شهر و روستایی از این مدرسه ها تهی نیست. حتی در جزیره ی ابن عمر که در گوشه ی دوردستی از جهان قرار گرفته است و چندان سرنشینی ندارد، مدرسه ای بزرگ ساخته شده است که اکنون (در روزگار ابوشامه) آن را مدرسه ی رضی الدین می خوانند.»(5)عمادالدین اصفهانی می گوید: «در هر شهری که نظام الملک مردی دانشمند می یافت، بی درنگ، مدرسه ای برای او می ساخت تا در آن جا به تدریس پردازد، و درآمدی از وقف بدان ویژگی می داد و آن را به کتاب خانه ای می آراست.»(6)
جمله هایی بسیار از این دست در منابع گوناگون نوشته آمده است،(7) ولی سَبکی نام شهرهای زیرین را که نظام الملک در آن جا مدرسه ای ساخته بود و با سامان و نظمی خوب آن ها را وقف کرده بود می آورد: بغداد، بلخ، نیشابور، هرات اصفهان، بصره، مرو، آمل و موصل ....
با همه این ها، سَبکی بیان خود را با این سخن به پایان می برد که: «گویند نظام الملک در هر شهری از عراق و خراسان یک مدرسه ساخت.»(8)
نظامیه ی بغداد بهترین و مهم ترین مدرسه های نظامیه بود که در سال 457 بر کناره ی دجله ساخته شد. سازنده ی آن ابوسعید صوفی بود. ساختمان مدرسه در 459 هجری به پایان رسید و در همان سال آغاز به کار کرد و تنی چند از پرچم داران دین در آن جا خانه گزیدند، شیخ ابواسحاق شیرازی به تدریس در آن جا پرداخت و به بازسازی دانش، پرده از روی حق کنار زدن، به شرح ریشه و شاخ و برگ و بن، و روشن ساختن دلیل های شرعی و گونه های آن دست بازید.(9)
مدرسه های نورالدین زنگی
بسیاری از کتاب ها به دانستنی هایی کلی درباره ی مدرسه هایی بی شمار که به دست نورالدین در شهرهای گوناگون سوریه بنیاد یافتند بسنده می کنند. با همه ی این ها، چنان که گفته شد نورالدین نخستین کسی بود که مدرسه ای در دمشق ساخت. سرچشمه هایی که در دست داریم تصویر روشنی از مدرسه های مهم نورالدین را برابرمان می گستراند - در کشورهای مسلمان تقریباً همه ی طبقات مردم خود را موظف به ساختن مدرسه می دانستند. برای مثال و به شکل نمونه، مدارسی را که طبقات مختلف در مصر و شامات ساخته اند ذکر می کنیم:
نام مدرسه منبع
در دمشق: دارالنوریه نُعَیمی: تاریخ المدرس، ج1 ، ص99
الصلاحیه همان: ج1 ، ص 331.
العمادیه همان: ج1 ، ص 407.
الکلاسه همان: ج1 ، ص 447.
النوریه الکبری همان: ج1 ، ص 606.
در حلب: النوریه الصغری همان: ج1 ، ص 648
الحلویه اعلام النبلاء، ج2 ، ص471.
الدر المنتخب، ص115.
العصرونیه اعلام...، ج2 ، ص75 ، الدر...، ص 110
النوریه اعلام...، ج2 ، ص76 ، الدر...، ص111.
الشیعیبیه اعلام...، ج2 ، ص76.
در دیگر شهرها: دو مدرسه در تفرج الکروب، ص 165
حَماه و حُمص، دست نویس در کتابخانه
دانشگاه کیمبریج
در بعلبک یک مدرسه تاریخ المدرس، ج1 ، ص401.
مدرسه هایی که در روزگار ایوبیان ساخته شدند:
الف: مدرسه های ساخته شده به دست شاهان:
مدرسه پایه گذار منابع
ناصریه – در کنار مسجد عتیق صلاح الدین الخطط، ج2 ، ص363
و ابن دقماق، ج4 ، ص93.
الخطط، ج2 ، ص 314.
قمحیه صلاح الدین الخطط، ج2 ، ص364
و ابن دقماق، ج4 ، ص95.
سیوفیه صلاح الدین الخطط، ج2 ، ص 365.
ناصریه در «قرافه» صلاح الدین الخطط، ج6 ، ص 30 و
حسن المحاضره، ج2، ص 157.
ملک عادل العادل الخطط، ج2 ، ص 365.
کاملیه الکامل الخطط، ج2 ، ص 375 و
حسن المحاضره، ج2 ، ص 159.
صالحیه صالح نجم الدین الخطط، ج2 ، ص 374 و
ایوب حسن المحاضره، ج2 ، ص195.
2- در بیت المقدس:
صلاحیه صلاح الدین الانس الجلیل، ج 2، ص 393.
افضلیه افضل پسر الانس الجلیل، ج 2، ص 397.
صلاح الدین
نحویه معظم عیسی الانس الحلیل، ج 2، ص 386.
3- در دمشق:
صلاحیه صلاح الدین تاریخ المدرس، ج2، ص10.
عزیزیه عزیز پسر همان، ج1، ص 382.
صلاح الدین
ظاهری یه براید ظاهر پسر همان، ج1، ص 430.
صلاح الدین
العادلله الکبری العادل همان، ج1، ص 356 و
ابن طولون، ص 143.
معظمیه معظم عیسی نعیمی، ج1 ، ص579.
دارالحدیث اشرفیه موسی فرزند العادل نعیمی، ج1 ، ص47.
براید
عزیزیه عزیز فرزند العادل همان، ج1 ، ص549.
ب: مدرسه هایی که به دست بزرگان(شاهپوران، شاهدختان، وزیران و امیران1) ساخته شدند:
مدرسه پایه گذار مقام منبع
1- در مصر:
قطبیه قطب الدین خسرو امیر الخطط،
ج3، ص 365.
منازل عِز تقی الدین عمر امیر ایوبی الخطط،
ج2 ، ص364.
دو مدرسه تقی الدین عمر امیر ایوبی ابن دقماق،
ج2، ص 193.
در قیوم الخطط،
ج2 ، ص 364.
فاضلیه القاضی الفاضل وزیر الخطط،
ابن دقماق، ج2 ، ص 366 و
ج4، صص 94 – 595.
اَزکَشیه سیف الدین امیر ایاز کوچ الخطط،
ج2، ص 367.
سیفیه سیف الدین ایوب امیر ایوبی الخطط،
ج2 ، ص368.
عاشوریه عاشورا دختر سارخ شاهدخت ایوبی الخطط،
و زن امیر ج2 ، ص368.
قطبیه عصمت الدین شاهدخت ایوبی همان، ج2، ص391.
دختر العادل
شریفیه شریف فخرالدین امیر همان، ج2 ، ص 347.
صاحبیه عبدالله بن هی وزیر همان، ج2 ، ص 371.
فخریه فخرالدین بارومی استاندار همان، ج2 ، ص 367.
کامل (ایالت)
صِیرَمیه جمال الدین امیر همان، ج2 ، ص 368.
پسر ضِیرَم
فائزیه شرف الدین وزیر هبه الله همان، ج2 ، ص 365 و
ابن دقماق،
ج2، ص 92.
2- در بیت المقدس
مدرسه پایه گذار مقام منبع
میمونیه میمون پسر عبدالله امیر الانس الجلیل،
ج2، ص399.
بدریه بدرالدین امیر همان، ج2 ، ص 398.
فرزند ابوالقاسم
3- در دمشق:
مدرسه پایه گذار مقام منبع
صاحبیه ربیعه دختر شاهدخت ایوبی نعیمی، ج6 ، ص 79.
نجم الدین
فرخشاهیه فرخشاه، پسر امیر ایوبی همان، ج6 ، ص 561.
شاهنشاه
عذراویه عذرا، دختر شاهدخت ایوبی همان، ج2 ، ص 373.
نورالدین ایوبی
تقویه تقی الدین امیر ایوبی همان، ج1 ، ص 216.
شامیه برانیه ست الشام شاهدخت همان، ج1 ، ص 377.
دختر نجم الدین ایوبی
شامیه جوانیه سِت الشام، شاهدخت ایوبی همان، ج1 ، ص 301.
دختر نجم الدین
مردانیه خاتون عزیزه همسر اعظم همان، ج1 ، ص 592.
بَهنَسیه مجدالدین بَهنَسی وزیر همان، ج1 ، ص 215.
القلائد الجوهریه، ص102.
اتابکیه خاتون دختر همسر اشرف نعیمی، ج1 ، ص 129 و
عزالدین القلائد...، ص 102.
عزیه برانیه عزالدین اعظمی نماینده ی شاه نعیمی، ج1 ، ص55.
در سَرحَد
عزیه جوانیه عزالدین اعظمی نماینده ی شاه همان، ج1 ، ص 557.
در سَرحَد
حنفیه عزالدین اعظمی نماینده شاه همان، ج1 ، ص 557.
در سَرحَد
پ: مدرسه هایی که توده ی مردم ساختند:
1- در مصر:
مدرسه پایه گذار مقام منبع
ابن ارسُوفِی عبدالله ارسوفی بازرگان الخطط،
ج2 ، ص 369.
مسروریه مسرور صَفَدی خدمت گزار همان،
صَفَدی ج2 ، ص 378.
زنویه حسام الدین قلیماز بنده ی آزاد شده همان، ج2 ،
ص365.
ابن رشینی مسافزانی از تکرور بنده ی آزاد شده همان،
ج2 ، ص365.
2- در دمشق:
مدرسه پایه گذار مقام منبع
عصرونیه شرف الدین، پسر اشرف قاضی القضاه نعیمی، ج1 ، ص398.
فلکیه فلک الدین سلیمان برادر ناتنی همان، ج1 ، ص431.
پادشاه العادل
اقبالیه جمال الدین اقبال بنده آزاد شده همان، ج1 ، ص258.
مسروریه شِبل الدین کافور خدمت گزار همان، ج1 ، ص455.
عُمَریه ابوعمر مقدسی قاضی القضاه همان، ج2 ، ص100.
دارالحدیث شرف الدین فقیه همان، ج1 ، ص82.
پسر عروَه
رواحیه رکن الدین، بازرگان همان، ج1 ، ص215.
پسر رواحه
صارمیه صارم الدین، بنده آزاد شده همان، ج1 ، ص326.
فرزند ازبک
شبلیه(10)-برانیه شَبل الدین کافور خدمت گزار همان، ج1 ، ص530.
رکنیه رکن الدین منکورس بنده آزاد شده همان، ج1 ، ص253.
دَولَعیه جمال الدین دولعی فقیه همان، ج1 ، ص242.
دماغیه همسر شجاع الدین، فقیه همان، ج1 ، ص236.
پسرِ دِماغ
مدرسه های پزشکی
دخواریه مهذب الدین دخوار پزشک همان، ج2 ، ص127.
دُنَیسَریَه عمادالدین دنیسری پزشک همان، ج1 ، ص133.
یادداشت
1) شاید خواننده از کمی مدرسه های پزشکی به شگفت آید، ولی باید به یادداشت که پژوهش های پزشکی بیشتر در بیمارستانها انجام می گرفت، برای نمونه، ابن اصیعه بیان می کند که پزشک ابوالمجدبن عبدالحکم (سده ی ششم هجری) پیوسته در ایوان بیمارستان نورالدین می نشست و به بسیاری از شاگردان طب پزشکی می آموخت.(11) این کار در بیمارستان منصوریِ قاهره نیز انجام می گرفت، آن جا که رئیس پزشکان در جای معینی می نشست و به تدریس طب می پرداخت. برای آگاهی از بیمارستان های بی شمار در جهان اسلامی نگاه کنید به ابن العِبری، ابن جبیر و مقریزی در الخطط.(12)2) دکتر احمد شبلی میگوید: «مدرسه نوریه ی کبری در دمشق را به عنوان نمونه ای از مدرسه های مسلمانان در سده های میانه برگزیدم. این مدرسه را در سپتامبر 1950 دیدار کردم و در آن جا به پژوهش نشستم.»(13)
مدارس نظامیه - روش و نقش آن ها
اوضاع سیاسی، مذهبی، و فرهنگی دوران خواجه نظام الملک: تأسیس مدارس نظامیه همزمان با دوران سلطنت آلب ارسلان دومین پادشاه بزرگ سلجوقی و ایام شکوفایی حکومت این دودمان بر قسمت وسیعی از دنیای اسلام مقارن بوده است. اغلب مورخان، حسن بن علی بن اسحاق ملقب به خواجه نظام الملک را از دهقانان طوس شمرده اند. خواجه در 455 هجری به صدارت منصوب شد و قریب سی سال زمام امور کشور را به دست داشت و از ترکستان چین تا عدن تحت لوای او بود.خواجه از فضلا بود و سیاست نامه او از شاهکارهای زبان فارسی است. خواجه در ابتدا نویسندگی می کرده است. او در 485 هجری کشته شد و آرامگاهش در اصفهان است. خواجه نظام الملک مردی مدیر و کاردان و رئوف بود و عنصر مهم در پایداری ترکمانان سلجوق به خصوص آلب ارسلان بود.
سیاست خواجه در برانداختن دشمنان و مخالفین مذهبی خود، به اقدامات نظامی ختم نمی شد. او معتقد بود که می بایست آنان را از طریق فرهنگی و تبلیغاتی نیز مغلوب کرد و در این مبارزه باید روش خود آنان را در پیش گرفت و همین اعتقاد بود که خواجه را بر آن داشت تا طرح تأسیس مدارس نظامیه را بریزد و آن را عمل کند و در واقع خواجه با این عمل مآل اندیشی و عمق اندیشه ی خویش را ظاهر ساخته بود و در این راه تنها به اقدامات عاجل و سطحی که همان اقدامات سیاسی و نظامی باشد بسنده نکرده بود.
حال چرا خواجه را مؤسس و بنیان گذار تأسیس مدارس می دانند؟
اولاً: قبل از خواجه نظام الملک، تأسیس مدارس، خواه به وسیله ی دانشمندان اسلامی و خواه از طرف شاهان و خلفا و ارکان دولت، همه جنبه ی خصوصی و ملی داشته و نه دولتی.
ثانیاً: تعداد آن ها محدود بود و برای تدریش یک دانشمند یا یک فقیه و استفاده ی معدودی طلاب دایر می شد.
ثالثاً: راتبه و مستمری مدرسان و طلاب اگر هم سابقه داشته، تقریباً نادر و استثنایی بود و از محل هزینه ی شخصی و موقوفات خصوصی افراد خیرخواه تأمین می شده است. به همین جهت انگیزه ی خواجه در ایجاد مدارس نظامیه شامل دو اصل کلی است:
اول توجه و علاقه ی خاصی که این رجل مذهبی و متعصب به علوم دینی داشته و اصولاً هر موضوعی را با دیده ی مذهبی می نگریسته است.
دوم جانبداری شدیدی از مذهب شافعی و اشاعه ی طریقه ی اشعری که خود از پیروان سرسخت و متعصب آن بوده است.
پیش از تأسیس نظامیه ها، مرکز علمی و درمانی جندی شاپور واقع در شمال غربی خوزستان (تأسیس یافته در عصر شاپور اول ساسانی) بیت الحکمه ی بغداد یا خزانه الحکمه در شهر بغداد، مرکز خلافت عباسیان تأسیس یافته در زمان هارون الرشید) و جامع الازهرء دارالحکمه ی قاهره (تأسیس یافته در 361 ه. ق.) بوده است.
در جای دیگر می خوانیم که «قبل از آن تا حکومت عباسیان حتی یک مدرسه، در دربار وجود نداشته است تا آن که در سال 400 هجری الحاکم بامرالله دانشگاه بزرگی در قاهره پایتخت مصر تأسیس کرد و آن آموزشگاه عمومی چو مشعل فروزان راهنمای سران و بزرگان دولت های دیگر اسلامی شد.
در باب تحولات سیاسی و فرهنگی قرون پنجم تا هفتم هجری قمری در قسمتی از دنیای اسلام در کتاب مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن آمده است:
«یکی از رویدادهای مهم تاریخی در این دوره جنگ های صلیبی بود که حدود دویست سال(14) و در بلاد شام و مصر و آسیای صغیر با شدت و ضعف ادامه داشته است. در خلال این جنگ ها بین دو ملت اسلام و مسیحیت به موازات ارتباط نظامی، تلاقی افکار و تبادل اندیشه نیز وجود داشته و به نظر بسیاری از صاحب نظران دنیای غربی، طی این دوره ی نسبتاً طولانی بسیاری از آداب و فنون را از مسلمین فرا گرفتند و چنان که در جای خود اشاره شد یکی از این موارد تأثیر مدارس عالی اسلامی به ویژه همین نظامیه ها بر دانشگاه های قدیم اروپا بوده است.»(15)
این مدارس مشهور را وزیر و نویسنده ی نام آور ایرانی خواجه نظام الملک در چند شهر از قبیل بلخ و نیشابور و طوس و هرات و اصفهان و بصره و مرو و آمل طبرستان و در موصل و بغداد بنا کرد و مهم تر و معتبرتر از همه ی آن ها نظامیه ی بغداد بود که به فرمان خواجه از سال 457 تا 459 بنا شد و موقوفاتی برای وظیفه و راتبه و مستمری برای مدرسان و محصلان و خدمه و مخارج دارالشفا و کتابخانه ی آن معلوم شد. خواجه برای بنای باشکوه این مدرسه 200000دینار از مال شخصی خود صرف کرد و می گویند که شش هزار شاگرد در آن به آموختن فقه و تفسیر و حدیث و صرف و نحو و لغت و ادب و امثال آن ها اشتغال داشتند.
مدرسان و دانشجویان این مدرسه همواره از بزرگان علم و ادب شناخته می شوند و از میان آن ها کسانی، مانند خطیب تبریزی و امام محمد غزالی و ابواسحاق شیرازی و امثال آنان بسیار مشهور بودند. این مدرسه از عهد خواجه تا چند قرن در عالم اسلامی شهرت داشت و تولیت آن با اعقاب خواجه بوده است و آنان تا اواسط قرن هفتم مستقیماً در حفظ و نگاهداشت این مدرسه دخالت داشتند و بعد از آن اداره ی مدرسه به دست فرمانروایان بغداد افتاد. با تأسیس نظامیه، نهضتی بزرگ در کشورهای اسلامی برای ایجاد مدارس پیدا شد.»(16)
مدارس و مراکز علمی که به دستور خواجه در سرزمین های شرقی اسلامی و قلمرو سلجوقیان تأسیس شد ظاهراً بر دو گونه بوده است:
یکی مراکزی که در حکم مدارس ابتدایی و متوسطه ی این زمان بوده و عموماً در شهرهای کوچک و قرای پرجمعیت دایر شده است. دیگر مدارس بزرگی که به منزله ی دانشگاه ها در مراکز تعلیمات عالیه امروزی بوده و با امکانات وسیع و تشکیلات گسترده ای تأسیس شد و به سبب انتساب به نظام الملک به عنوان نظامیه مشهور شد. طرح تأسیس این مدارس را خواجه در سال های نخستین وزارت خود در دوران پادشاهی آلب ارسلان در یازده شهر به مورد اجرا در آورد.»(17)
مشخصات ساختمانی و وسعت نظامیه
نظامیه ی بغداد از نظر زیبایی و کاشی کاری و نظام ساختمانی در نوع خود بی نظیر و زبانزد و از بزرگ ترین مدارس دنیا بوده است. این بنای مجلل و باشکوه اعجاب کسانی را که از غرب اسلام به بغداد آمده و از آن دیدن کردند برانگیخته است. ابن جُبَیر اندلسی که در سال 580 ه. ق. از این مدرسه بازدید کرده نوشته است: «مدرسه در 506 ه. ق. تجدید بنا شد و در بین سی مدرسه، نظامیه ی بغداد از همه بزرگ تر و زیباتر بود.» ظرافت و زیبایی مدرسه چنان عالی و خیره کننده بود که تا دیرگاهی پس از تأسیس مدرسه مجلل مستنصریه در 631 ه. ق. و سقوط بغداد در 656 ه. ق. و تا سال های 728 ه. ق. که ابن بطوطه از آن دیدن کرده به نظر وی کاملاً بی همتا بوده است.متأسفانه امروز اثری از دارالعلم نظامیه برجای نمانده است تا بتوان از روی آن نقشه و موقعیت صحیح آموزشگاه بزرگ اسلامی را به دقت تعیین کرد ولی در هر حال نگارش چند سطر برای اطلاع، خالی از فایده نخواهد بود.
مدرسه ی نظامیه ی بغداد در قسمت آباد و پرجمعیت شرقی در کنار رود دجله در بهترین محل و در نزدیکی کاخ های خلافت ساخته شد و خواجه برای جلوه دادن شکوه و جلال مدرسه دستور داده بود تا بازار بسیار بزرگی نیز در نزدیکی آن دایر کنند... ولی چه اندازه جای تأسف است که آن سان که پیش آمدهای روزگار بسیاری از دولت ها و علوم و فنون اسلامی را تباه ساخت، همان گونه آن دارالعلم بدان عظمت در صحایف روزگار نابود شد.(18)
محل تشکیل جلسات درسی در این نظامیه نظیر تالارهای بزرگ سخنرانی و مراکز علمی این زمان بوده است. نوزده تن از علما و عرفا در آن تدریس می کردند که مشهورترین آنان امام الحرمین جوینی است، از بزرگان ائمه ی شافعیه ی خراسان و نخستین استاد نظامیه ی نیشابور بوده و تحت نظارت پدر خود و شاگرد او بوده است.
در مورد مدارس نظامیه ی بغداد در کتاب مدارس نظامیه، می خوانیم: نظامیه ی بغداد دارای فضای وسیع و ایوان های بزرگ مخصوص اقامت فقها و مدرسان، مسجد، غرفه ی مخصوص مؤذن و دربان و کتابخانه و مخازن لوازم سوخت و روشنایی و دیگر مایحتاج بوده است. برای این منظور قسمت اعظم اراضی مسکونی و خانه های قسمت شرقی بغداد در ساحل دجله در محلات معروف به «شرعه الزوایا» و «باب الشعیر» و «درب الزعفرانی» خراب شد و با آن که خواجه مبالغ زیادی جهت خریداری این اماکن اختصاص داده بود این امر موجب نارضایتی و اکراه بسیاری از صاحب نظران این خانه ها شد و این کار را نوعی غصب دانستند و همین امر موجب شد که شیخ ابواسحاق شیرازی، مدرس پرهیزگار مدرسه، ابتدا از تدریس در این مکان سرباز زند.
درباره ی مساحت زیربنا و فضای مدرسه، تنها شاهدی که ذکر شده تحدیدی است که به هنگام ازدیاد جمعیت در مجلس پرشور وعظ اردشیر عبادی واعظ نظامیه به عمل آمد. این واعظ شهیر در شوال 486 ه. ق. در نظامیه ی بغداد به وعظ نشست. امام محمد غزالی مدرس دانشمند نظامیه در این مجلس حضور یافت و صحن مدرسه و رواق ها و غرفه ها و خانه های اطراف و پشت بام ها از انبوه جمعیت حاضر موج می زد. تعداد حاضرین را سی هزار نفر تخمین زدند. طول و عرض زمینی که به وسیله ی مردم اشغال شده بود پیمودند 20040 متر برآورده شد. البته قسمتی از این مساحت زمین های اطراف نظامیه را نیز شامل می شده است. نظامیه دارای کتابخانه ی بزرگ نیز بوده است.
تأثیر نظامیه ها در فرهنگ ها و تعلیم و تربیت ایران، اروپا، و سایر نقاط جهان
مدارس نظامیه صرف نظر از جنبه های علمی به خاطر توجه خاص به برنامه ای مذهبی و انعقاد مجالس پرشور وعظ و مناظره و مجادلات مذهبی علاوه بر علما و دانشمندان، توجه ارباب دولت و سیاست و صاحبان مشاغل و عامه ی مردم را به سوی خود معطوف داشته است و به زودی دارای چنان شهرتی شد که قبله گاه علما و فقها در سراسر دنیای اسلام شد. این مدارس به جهت پرداخت مستمری به مدرسین و طلاب، اثر مطلوبی در پیشرفت علم داشت.اینک به پاره ای از تأثیرات مثبت تأسیس این مدارس می پردازیم:
1- پیشرفت علوم دینی به ویژه مذهب شافعی:
توجه بیش از حد نظام الملک به اشاعه ی شافعی یکی از مهم ترین اهداف خواجه در تأسیس مدارس نظامیه بوده است. جانبداری خواجه از مذهب شافعی و حمایت سلاطین سلجوقی و خلفای بغداد بیش از پیش راه را برای توسعه ی معارف اسلامی باز کرد و باعث پیشرفت و ترقی فن خطابه، جدل، اصول و کلام شد و علم خلاف که یکی از مراحل مهم درسی نظامیه را تشکیل می داد، مدرسان و فقهای این مدارس را بر آن داشت که در سایر مذاهب نیز غور و بررسی کنند.(19)هم اکنون نیز کتب غزالی رایج ترین کتب درسی طلاب و فقه های شافعی است. آثار مفید این عهد نه تنها در گسترش علوم مذهبی مؤثر بود، بلکه در افکار غربی ها نیز اثر گذاشته است.
2- نهضت تأسیس مدارس دولتی و ملی:
با این که خواجه نظام الملک از تأسیس نظامیه ها، جز تأئید مذهب شافعی و مبارزه ی سرسختانه با تبلیغات وسیع اسماعیلیان هدفی دیگر نداشت و مدارس او به امور مذهبی و علومی که این مواد را شامل می شد محدود و محصور بود، همین اقدام موجب تحولی شگرف در زمینه ی تأسیس روزافزون مراکز علمی و مدارسی شد که برخی از آن ها پا را از دایره ی بحث و تحقیق پیرامون مسائل مذهبی فراتر نهاده و در سایر علوم و فنون نیز کمابیش فعالیت هایی را آغاز کردند. این امر باعث شد که اکثر حکام و سلاطین به فکر ساختن مدارسی افتادند و برای فارغ التحصیلان نظامیه ها ارزش زیادی قایل بودند و برای هر کدام مدرسه ای در شهرستان ها ساخته شد.(20)شکی نیست که نظامیه بغداد و دیگر مدارس نظامیه الگویی شدند جهت نظام اداری و آموزشی و برخی رشته های علمی دارالعلم های قدیم اروپایی.
سالرنو ایتالیا قدیمی ترین دانشگاه اروپا از تأثیر مدارس اسلامی خالی نبوده است. مراکز بزرگ دیگر مانند دانشگاه بولونیا در ایتالیا و نیز دانشگاه های مونپلیه و آکسفورد که همه بعد از قرن دوازده میلادی به وجود آمدند تأسیس آن ها مدتی بعد از دانشگاه های اسلامی بوده است. حتی بعضی از رسوم و الفاظ جاری در دانشگاه های اروپا مانند قرائت، سماع، و اجازه، و حتی لفظ غریب بحق الروایه به نظر برخی از محققان از رسوم و الفاظ مشابه معمول اسلامی اقتباس شده است.
گیوم می نویسد: «اگر دروسی را که مسلمین در قرن یازده و دوازده میلادی می خواندند با آنچه محصلین مسیحی در این قرن می خوانند مقایسه کنیم می بینیم وجه تشابه بین آن ها بیش از چیزی است که در ذهن ماست. همان تحصیل و مطالعه ی مرتب و منظم، ارتباط استاد با شاگرد، مسئله ی حقوقی و جیره و اوقاف، انتظام و دیسیپلین، درجه و گواهی نامه های تعلیم و تربیت، و فعالیت های زندگی دانش آموزی محققاً در مراکز تحصیلی شرق و غرب مانند بغداد و اکسفورد بیش و کم یکی بوده است و با اقتباس عناوینی چون استادیار، دانشیار و استاد، که امروزه استعمال می کنند، همان است که در نظامیه ها با لقب معید، نایت و مدرس استفاده کرده اند و حتی لباس سیاه پوشیدن و به هنگام درس بر روی صندلی نشستن از روش معمول در نظامیه ها اقتباس شده است.
3- تجلیل از دانشمندان و مدرسان:
در آیین مترقی اسلام بزرگداشت مقام عالم و احترام به معلم از وظایف انسانی هر فرد مسلمان شمرده می شود و کسانی که به این حرفه مقدس اشتغال دارند در نظام اجتماعی اسلام همواره از یک نوع احترام عمیق برخوردارند. با وجود این از نیمه ی دوم قرن پنجم با پیدایش مدارس نظامیه و نیاز شدید دولت به طبقه ی فقها، به منظور مبارزه بر ضد تبلیغات فرقه ای، مدرسان این فن از عالی ترین مزایای اجتماعی برخوردار شدند و دارای چنان نفوذ عمیقی در بین طبقات مردم و نزد خلفا و پادشاهان شدند که نظرات شان در غالب موارد صائب بوده و در رتق و فتق امور مطلع بوده اند.(21)4- پیدایش ضوابط خاصی در امر تدریس و توجه به رفاه مدرسان و طلاب:
در این مورد دکتر کسائی می نویسد:پیش از تأسیس مدارس نظامیه جز برخی از موارد استثنایی، زندگی مدرسان و طلاب، غالباً در مساجد و مدارس محدود و با مشقات و نابه سامانی های فراوان توأم بود و با پیدایش این مدارس تحولی چشمگیر در زندگی این طبقات به وجود آمد و آنان را از سختی معیشت نجات داد. با افزایش موقوفات و مستمری های مقرره زندگی آنان با استقرار و اطمینان کامل مواجه شد و مدرسان و طلبه ی علم از یک نوع حمایت اجتماعی بی سابقه ای برخوردار شدند. از این تاریخ عصر جدیدی در حیات مادی این طبقه آغاز شد و به دنبال این اهمیت در نظامیه ها بود که شخصی مانند مستنصر عباسی مدرسه مستنصریه را تأسیس کرد که در آن جا شاگردان به طور رایگان تحصیل کنند و برای استادان حقوق و اعانه قرار دهند. آشپز مجانی، کتاب و کاغذ و قلم مجانی، مدرسه و حمام و بیمارستان تأسیس کنند.
همچنین نورالدین زنگی (متولد 569 ه. ق) فرمانروای مستقل مصر و شام به تقلید از نظامیه ها، هفت باغ و بوستان و مقداری زمین که درآمد سالانه ی آن به 500 دینار می رسید برای استفاده ی دانشجویان غربی اختصاص داد و پانصد دانش آموز از خزانه ی شاهی او هزینه تحصیل می گرفتند.
طرز کار خواجه باعث شد که توانگران در تمام بلاد ایران مدرسه بسازند و سرمشقی هم برای دانشگاه های اروپا شد. در عین حال مدارس نظامیه برای امر تدریس قیود و ضوابط خاصی به وجود آورد که قبلاً سابقه نداشت. از این تاریخ بود که تصدی تدریس برای هر کس مقدور نبود، مدرس از جانب پادشاه و یا خلیفه و واقف مدرسه با صدور منشوری برگزیده می شد و به هنگام تدریس لباس مخصوص استادی به تن می کرد و به این ترتیب هر مدرسی شخصاً مختار به احراز این منصب عالی نبود مگر آن که امکانات علمی و شهرت و پذیرش اجتماعی و اهلیت و شایستگی این امر مهم را داشت. از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که نظامات و مقررات مدارس نظامیه از نظر جنبه های تحصیلی و نیز تعیین وظایف و مستمری و توجه به این گونه مسائل اساسی الگویی شد برای بقیه ی مدارسی که بعد از قرن پنجم هجری تأسیس شد.(22)
در جای دیگر می خوانیم که خواجه در جهت تأمین رفاه مدارس می کوشید تا حجره های متعدد برای اقامت شبانه روزی مدرسان و طلاب در نظامیه ی بغداد ساخته شود و برای هر یک از آنان خوراک روزانه و مستمری ماهانه ترتیب داد و استفاده از این مدرسه را تنها به شافعی مذهبان اختصاص داد و برای مدرسه متولی، خازن المکتبه (کتاب دار)، دربان(23)، خدمتکار تعیین کرد. گذشته از استادان، ده نفر دانشیار،(24) یک مفتی و پنج نفر از سخنوران نامی آن عصر به نام واعظ، خطیب، و چند تن دیگر برای نظارت بر موقوفات، جزء کادر آموزشی نظامیه بودند. نظامیه های مشهور دیگر با نظارت امنای بغداد که زیر نظر خواجه که خود در رأس آن بود کار می کردند.(25) یکی دیگر از وظایف نظامیه ها، تعیین و تربیت واعظ برای ارشاد مردم بود.
همزمان با تشکیل نظامیه؛ کتابخانه هم که به آن داراالکتب می گفتند دایر کرد و کتابدار داشت. مسئولیت اداره ی نظامیه ابتدا با ابو ذکر یا خطیب تبریزی بود (سعدی هم جزو شاگردان آن مدرسه بود).
در مورد کارمندان مدرسه ی نظامیه بغداد پرفسور کانپوزی می نویسد:
کارمندان عالی رتبه ی این دانشگاه عبارت بودند از:
1- متولی و سرپرست، که در اصطلاح امروزی او را دبیر کل می نامند. در داخل مدرسه اقامت داشت و مسئولیت انتظامات و امور داخلی را عهده دار بود و آزادی عمل داشت و گاهی وظایف او را رئیس یا مدرس اعظم انجام می داد.
2- شیوخ، هر رشته جداگانه از علوم فقه، حدیث، تفسیر، صرف و نحو، ادبیات، علم کلام و غیره را استادی جداگانه که شیخ نامیده می شد تدریس می کرد و هر کدام از آن استادان در رشته و فن خود یگانه ی روزگار بودند، زیرا کرسی استادی در نظامیه، بالاترین درجه ی افتخار آن عصر به شمار می رفت. همان طور که انتخاب استادان طبق مقررات سختی انجام می گرفت تعیین استادان نیز بسیار دشوار بود و می بایستی از نظر فضل و کمال تالی استادان خود باشند. چنان که احمد غزالی (برادر کوچک امام محمد غزالی) و فخرالاسلام کیاهراسی از استادیاران بودند و این قاعده تا آخرین دوره ی مدرسه همچنان رعایت می شد.
3- کتابدار یا خازنی، نیز شغل آبرومندی بود و همواره متصدی آن را از میان علما انتخاب می کردند.
4- دانشیار، بیشتر اوقات وظیفه ی دانشیاری (معید) یا تکرار دروس را به باهوش ترین دانشجو واگذار می کردند. معید می بایست صدایی رسا می داشت تا گفته های استاد را به گوش دانشجویان برساند.
5- مفتی، فتوی نویسی، را چند نفر از استادان عهده دار بودند و مگر در حالات استثنایی، این وظیفه را جز به شیخ الفقه یا شیخ الفرائض به دیگری واگذار نمی کردند.
6- واعظ، هر وقت که یک دانشمند نامی و یا شخصیت علمی از خارج به بغداد می آمد گذشته از مساجد، مجالس سخنرانی برای او در تالارهای نظامیه تشکیل می دادند. و در عین حال برای ارشاد دانشجویان مدرسه، واعظ مستقلی وجود داشت که گاهی نیز استادان مجلس وعظ و خطابه در میان خودشان تشکیل می دادند.
7- ناظر وقف، وظیفه ی او سرپرستی و جمع آوری درآمد موقوفات نظامیه و مدرسه های وابسته به آن بود. و ابونصر یکی از پسران خواجه، سال ها این خدمت را انجام می داد و پس از او علمای دیگر بار این مسئولیت را بر دوش می گرفتند.(26)
دکتر کسائی در کتاب خود، در زمینه ی سازمان اداری نظامیه از مشاغلی همچون سرپرستی و بازرسی اوقاف، منشی اوقاف، خدمتکاری، و دربانی نام می برد.
هزینه ی طلاب از محل عواید سرشمار موقوفات نظامیه، مثل بازار و حمام تأمین می شد. دوره ی تحصیل مثل حوزه امروزی است. در مورد این که طلبه در چه پایه است، اعلام استاد در یک درس است که تأیید کند عالم در آن درس شده باشد. امروزه مدارس دبیرستانی اروپا و امریکا همین طور است - شاگرد بالا می رود و اگر ضعیف بود برای او درس جبرانی گذاشته می شود.
رابطه ی استاد و دانشجو - در نظامیه ها به صورت انسانی، توأم با احترام متقابل برگزار می شده است که الهام گرفته از مکتب اسلام است و در تمام مدت، نظامیه ها حتی یک بار گزارشی که توهینی یا جدلی بین استاد و شاگرد ایجاد شده باشد نشده است.
مسئله ی ساعات درس و ایام تعطیل - ساعات درس به فصول سال و کیفیت درس و مرتبه علمی استاد و نیز به اوضاع و احوال سیاسی و مذهبی بغداد بستگی داشته است. اگر استادی خوب بود جمعیت زیاد و حتی در شب ها هم کلاس دایر بوده است.
آنچه مسلم است مجالس درس مخصوص طلاب در تمام ایام هفته قبل از ظهر و بعد از ظهر دایر بوده است. روز جمعه فاصله ی نماز ظهر تا عصر نقل حدیث، وعظ، و خطابه که عموم مردم هم شرکت می کردند بوده است. (شبیه سمینارهای علمی دانشگاه های امروز). روز جمعه و اعیاد، روز تعطیل رسمی بوده است. همان طور که می بینیم برنامه ریزی از مسائل مهم نظامیه بوده است. مدیریت جدید به مسائلی نظیر برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت، کنترل، هماهنگی، ارزشیابی، رهبری، و مسئله ی صف و ستاد توجه دارد که در نظامیه ها بوده است.
رابطه ی انسانی که ضمن اعمال مدیریت بین استاد و دانشجو در اسلام مطرح است هرگز در شرق و غرب مدّ نظر نیست.
از دیگر نظامیه ها اطلاع چندانی در دست نیست ولی باید در نظر داشت که خواجه نظام الملک در انتخاب مراکزی جهت تأسیس مدارس نظامیه بیش از هر چیز به موقعیت علمی و اجتماعی محل توجه داشت. در هر حال به طور خلاصه می توان به نظامیه های زیر اشاره کرد:
نظامیه ی اصفهان - که در عصر سلجوقی ساخته شد و کتابخانه ی مهمی داشت.
نظامیه ی آمل طبرستان - خواجه جهت مبارزه با فعالیت اسماعیلیه و تعلیم مذهب شافعی این نظامیه را تأسیس کرد.
نظامیه ی بصره - از نظر وسعت حتی از نظامیه ی بغداد هم بزرگ تر بوده است، ولی چون نظر اکثر فقها و دانشمندان به نظامیه ی بغداد بوده است این نظامیه تحت الشعاع قرار گرفته است و آن چنان که باید مورد توجه مورخان هم قرار نگرفته است.
نظامیه ی بلخ - اطلاع چندانی در دست نیست.
نظامیه ی جزیره ابن عمر - در قسمت بالایی موصل - دجله قرار داشت و هم اکنون به نام مدرسه ی رضی الدین معروف است و انگیزه ی خواجه در ساختن نظامیه در این دیار دور افتاده به خاطر وجود فقهای مبرز شافعی در این محل بوده است.
نظامیه ی خرگرد (خواف) - خواف خراسان منطقه ای وسیع در نزدیکی نیشابور و مشتمل بر بیست قریه و سه شهر: سنجان - سراوند و خرگرد بوده است و گروهی از اهل علم بدان انتساب داشته اند.
نظامیه ی مرو - شهر مرو در تاریخ علوم و معارف اسلامی مقامی بس شامخ دارد هرچند که در اثر حمله ی ترکان و مغولان آن چنان دستخوش تحول شد که دیگر نتوانست روی پای خود بایستد، با این وصف بیش از شش قرن خدمت به فرهنگ و ادب فارسی و عربی کرد. در این شهر دو گنجینه از کتب موقوفه بود که از حیث کثرت و نیکویی نظیر آن در دنیا نبود، ولی به طور کلی، با این که از نیمه ی قرن پنجم تا نیمه ی قرن هفتم نظامیه ها کار می کردند، اطلاع چندانی در دست نیست.
نظامیه ی موصل - که خود یکی از شهرهای مهم بلاد اسلامی بوده است. خواجه یکی از نظامیه ها را در این جا تأسیس کرد.
نظامیه ی هرات - هرات نیز از شهرهای پرسابقه و قدیمی خراسان بوده دوران شکوه و عظمت علمی آن از سلاجقه تا صفویه ادامه داشته است که با حمله ی مغولان در سال 618 ویران شد. ولی در قرن نهم عظمت از دست رفته را بازیافت و به صورت یکی از مراکز مهم علمی و ادبی شرق اسلامی درآمد. جامی شاعر و نویسنده پاره ای از ایام جوانی خود را در این نظامیه گذراند.
مدرسه ی ری - با آن که ری از مراکز مهم سیاسی، اجتماعی، و علمی زمان سلجوقیان و خواجه نظام الملک بوده است، لکن از مشخصات علمی نظامیه چیزی در دست نیست.
مدرسه ی ظاخر - ظاخر شهری بزرگ و پرجمعیت دارای زمستان های سرد بوده و حتی در تابستان آب یخ می زده است. مردم حرفه و تجارتی نداشته و از دانه هایی شبیه جو ارتزاق می کردند. دارای پیشوایی نبودند جز یک خطیب و قاضی که همگی شافعی مذهب بودند. خواجه در این جا مدرسه ای دایر و یک مدرس و عده ای فقیه در آن به تعلیم و تربیت پرداختند.
در خوزستان و طوس هم مدرسه دایر شد و هرچند که عده ای معتقدند که خواجه در شهری یافت نمی شد که در آن مدرسه ای دایر نکرده باشد.
جنبه های منفی تأسیس مدارس نظامیه
1- بی توجهی به برخی از رشته های علمی از جمله ریاضیات، فلسفه، و طب هر چند که دانشمندانی در این زمینه بوده اند اما مسئله خیلی مهم نبود و در رابطه با مدرسه ی نظامیه قرار نمی گرفت.2- مبارزه با فلسفه و آزادی افکار که در زمینه ی فلسفه از مبارزات ضد فلسفی غزالی و ابن غیلان یاد شده است که از نیمه ی دوم قرن پنجم با ظهور امام محمد غزالی آغاز شد.
3- نداشتن ارتباط و تبادل فرهنگی با سایر جوامع بشری - در دوره ی اسلامی پیش از نظامیه ها، به غیر از جامع الازهر قاهره، دو مرکز علمی و درمانی جندی شاپور و بیت الحکمه بغداد وجود داشت که هر یک در انتقال علوم ایرانی و سریانی و هندی به فرهنگ نوخاسته ی اسلامی نقش مؤثری ایفا کرد.
4- انحصار دانش و بهره گیری های سیاسی از آن - به همین دلیل کسانی که دارای مایه های علمی بودند و در عین حال طالب جاه و مقام، دست از اعتقادات خویش برداشتند و به مذهب شافعی گرویدند تا هم از مزایای مادی استفاده کنند و هم سمت مدرسی مدارس نظامیه را احراز نمایند. در عین حال افراد تربیت شده در این مدارس بعدها در پست های حساس کار می کردند و به نفع دولت و مجری مبارزه با پیروان سایر مذاهب و به ویژه اسماعیلیه و شیعه بودند.
5- تشدید مجادلات مذهبی و ایجاد تفرقه در جوامع اسلامی - بزرگ ترین ضربات و لطمات جبران ناپذیری که از پرتو مدارس نظامیه بر پیکر اسلامی وارد شد همانا ایجاد تشتت و تفرقه بین جوامع اسلامی و تشدید مجادلات مذهبی و فرقه ای بود که مسلمانان را از آرمان های عالیه انسانی خود دور کرد و آن چنان بنیان وحدت و همبستگی آنان را سست و متزلزل ساخت که پس از آن در برابر کوچک ترین تهاجم خارجی تاب مقاومت نداشته به هر گونه حکومت ستمکارانه ی داخلی و خارجی تن در دادند. (مدارس نظامیه، ص 987)
در انتها از خصوصیات ویژه ی خواجه موارد زیر آورده می شود:
خواجه در همه حال مکتب متعالی اسلام را در نظر داشته، مثل: مشورت در کارها، گذشت و بخشش نسبت به زیردستان، مذاکره با دانشمندان اسلامی و راست گویان و درست کاران، پرداخت حق و حقوق سپاهیان وسیله ی فرماندهان، جلوگیری و بازرسی نهایی در کارهای عمال و کارگزاران حکومت، توجه به عمران و آبادانی مواردی که از آن ها خراج وصول می شده است به جای توجه به اصل خراج، داشتن رفتار توأم با فروتنی، اقامه کردن دلایل در رد مدعای بدخواهان جهت تبرئه ی خود، داشتن قاطعیت و نفوذ در کلام، رفتار با کسان مطابق حق و شأن و موقعیت آنان، و مدیریت خواجه در مورد نظامیه از جمله خصوصیات وی می باشد. هرچند که ابواسحاق مدرس معروف او را فردی مستبد معرفی می کند. (مدارس نظامیه، صص 15 - 16).
گفته می شود که خواجه هنگام محصل بودن با عمر خیام و حسن صباح یار و آشنا بوده است.
لازم به تذکر است که در اکثر شهرها و قصبات ایران و دیگر بلاد اسلامی بیشتر طبقات مردم مدارسی ساخته اند که برای دوری از اطاله ی کلام از ذکر نام آن ها خودداری می شود.
دوره استقلال سیاسی ایران اسلامی
استقلال سیاسی ایران اسلامی، به دست یعقوب لیث صفاری و ابومسلم خراسانی، که نخستین علمداران آن بودند انجام شد، ولی قبل از این ها وقایعی دیگر از جمله قیام مختار به خون خواهی حضرت امام حسین (ع) و تحولات انقلاب گونه ای که در دستگاه بنی امیه، مخصوصاً یزید به وجود آمد، و وقایع دیگر، در زمینه سازی برای استقلال ایران مؤثر بود. ایرانیان به سروسامان دادن به اوضاع سیاسی، اجتماعی خود پرداختند و طی جزر و مدهای سیاسی فراوان، سعی کردند که خود را به دور از سلطه ی دیگران - از جمله پادشاهان عرب - قرار دهند و در پرتو تعالیم اسلام، راه خود را در دنیای پرآشوبی که در پیش روی آن ها قرار داشت باز کنند. در این دوره، تا بخشی از دوره ی تسلط مغولان، تعلیم و تربیت در شعاع معتقدات مذهبی اسلام انجام می شود و مکان آن شامل مسجد، خانه، مکتب، و مدرسه، و منظور از تربیت کلاً مذهبی و اخلاقی است. صاحب نظران بزرگی در این دوره پیدا می شوند که افکار عالی آنان پا از مرزها فراتر می گذارد و تا غرب همه جا را تحت الشعاع خود قرار می دهد. آن ها هر کدام برای خود هدفی از تعلیم و تربیت ذکر می کنند و راهی را ادامه می دهند که منعبث از تعلیمات اسلام است.دانشمندان و مربیان بزرگی در این دوره پیدا می شوند که شرح افکار و آرای تربیتی آن ها را می توان به تفصیل در کتاب تاریخ، تعلیم و تربیت، ادبیات و علوم مطالعه کرد. هدف تعلیم و تربیت در این دوره شامل چهار اصل است: اول این که متعلم را معتقد به خدا و شریعت اسلام کنند؛ دوم این که او را به اخلاق حسنه و عادات نیکو متخلق کنند؛ سوم، با هنر و پیشه به او راه امرار معاش را بیاموزند؛ سرانجام بهداشت و تندرستی را که در اخلاق آدمی بسیار مؤثر است در او به وجود آورند. محل آموزش همان طور که گفته شد مسجد، مکتب، مدرسه و خانه است که تأسیس نظامیه ها بعداً توسط خواجه نظام الملک به این سازمان های تربیتی اضافه می شود.
نتیجه ی این نحوه ی تعلیم و تربیت این بود که فرهنگ و دانش در ایران اسلامی توسعه ی فراوانی یافت و نوابغ بزرگی در پزشکی و علوم طبیعی و ریاضی و فلسفه و شعر و ادب مثل زکریای رازی، ابوریحان بیرونی، عمر خیام، فردوسی، مولوی، خواجه نصیرالدین طوسی، سعدی، و ابن سینا پیدا شدند. اینان زیربنای علم و دانش را چنان محکم و استوار کردند که سال های تسلط مغولان هم نتوانست فرهنگ این سرزمین را نابود کند و به همین علت، شدت انحطاط فرهنگی در برابر استحکام از قبل به وجود آمده آن ناموفق ماند.
پی نوشت ها :
1. بیست و پنجم محرم 447 ه..
2. متولد 485 ه..
3. گفتار «شیخ الصباخ در مجله ی الاسلامیه، سال 17، شماره ی 224، نقل از کتاب تاریخ آموزش در اسلام، احمد شبلی، ترجمه ی ساکت، ص. 100.
4. جنبش بنیاد مدرسه ها در روزگار ایوبیان با سرنگونی این دودمان پایان یافت. ممالیک راه سروران خود را در مصر و سوریه پیمودند و گهگاه در این زمینه از آنان استوارتر گام نهادند. بنابراین، همین بس که از مدرسه های ایوبیان با اشاره به کتاب های مقریزی، سیوطی (حسن المحاضره)، ابن دقماق، نعیمی، و نصیرالدین یاد کنیم که دانستنی های فراوانی درباره ی مدرسه های ممالیک (مملوکان) در بر دارند.
5. الروضتین، ج. 1 ، ص. 25.
6. تاریخ آل سلجوق، ص. 57.
7. مانند «ابن اثیر» و «جوزی».
8. طبقات الشافعیه الکبری، ج. 3، ص. 137 (نقل از تاریخ آموزش در اسلام، ص. 102).
9. تاریخ آل سلجوق، ص. 33 (متن تازی، ص. 119)، (نقل از تاریخ آموزش در اسلام، 102).
10. شِبلی در سال 623 ه. مرد و برابر وصیتی که کرده بود، این مدرسه پس از او در 626 ه. ساخته شد؛ از همین رو نام او را همراه دارد.
11. معدن الابناء، ج.2 ، ص. 155.
12. اسم ها و مدارس و مؤسسات آن ها از کتاب تاریخ آموزش در اسلام، احمد شبلی، ترجمه ی احمد ساکت، نقل شده است (صص. 102 - 108).
13. شبلی، احمد، تاریخ آموزش در اسلام، ترجمه ی ساکت، ص. 109.
14. (490 - 690 ه. ق.).
15. کسائی، زندگانی خواجه ی بزرگ، نظام الملک، ص. 134.
16. صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات ایران، صص. 3 - 241.
17. کسائی، زندگانی خواجه ی بزرگ نظام الملک.
18. همان مأخذ، ص. 135.
19. همان مأخذ، ص. 269.
20. همان مأخذ، ص. 270.
21. همان مأخذ، ص. 276.
22. همان مأخذ، ص. 278.
23. یکی از شرایط دربان این است که مثل دیگران باید شافعی مذهب باشد.
24. نایبان تدریس - دانشیاران، و معبد = استادیاران در سیستم دانشگاهی امروزند.
25. همان مأخذ، ص. 15 - 16.
26. همان مأخذ، ص. 3 - 144.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}