نویسنده: دکتر علی محمّد الماسی



 

موجبات بیداری(1)

اروپا از دو قرن قبل از هجرت نبوی تا قرن پنجم هجری در جهل و تاریکی و اوهام و خرافات به کلی غرقه بود. وقتی که فرهنگ اسلامی در نیمه ی قرن دوم هجری (مقارن وسط قرن هشتم میلادی) آغاز و بغداد مرکز معارف اسلامی گردید. مسلمانانی که جزیره ی سیسیل و ایالات اندلس را در اسپانی در تصرف داشتند از فرهنگ مذکور بهره مند می شدند و مدرسین و علما و وعاظ از راه افریقای شمالی به آن دیار می رفتند و کتبی که به زبان عربی در ممالک اسلامی تدوین شده بود با خود می بردند.
قریب سی سال پس از تأسیس نظامیه ی بغداد جنگ های صلیبی میان مسیحیان اروپای غربی و مسلمانان در آسیای صغیر شروع شد و از 492 تا 668 هجری به طول انجامید. صلیبی ها در نتیجه ی آمدن به مشرق زمین و حشر با مسلمانان، مشاهده ی ممالک اسلامی و ترقیات عظیمی که نصیب آن ها شده بود در مراجعت به اروپا وسیله و عامل اخذ و اقتباس فرهنگ و تمدن اسلامی شدند.(2)
در شمال افریقا و در شهرهای اسپانیا مانند قرطبه و غرناطه و اشبیلیه مدارسی از روی گرده ی نظامیه برپا شده بود. کنب پزشکی و فلسفی و ریاضی که دانشمندان ایرانی و مسلمانان دیگر نوشته بودند در آن مدارس تدریس می شد. عده ای از طلاب از نقاط مختلف اروپا برای تحصیل به آن مدارس می رفتند و در بازگشت به اوطان خویش شروع به ترجمه ی کتب مذکور به لاتین نمودند و این ترجمه ها را در دانشگاه های آن سرزمین (که از اواسط قرن ششم هجری به بعد به تدریج تأسیس شد) به کار بردند و رفته رفته موجبات بیداری اروپا را فراهم کردند.
مهم ترین کسانی که در این راه قدم برداشتند عبارت بودند از ادلهارد(3) انگلیسی که در حدود 513 هجری در قرطبه (پایتخت دولت اسلامی اندلس تحصیل می کردند و بعضی از آثار محمد بن موسی خوارزمی و ابومعشر بلخی را به لاتین ترجمه کرد و جبر و مقابله خوارزمی را با حساب و هندسه به انگلستان به ارمغان برد. دیگری ژرارد(4) از اهالی شمال ایتالیا بود که مدت 20 سال با کمک یک نفر کلیمی 80 کتاب و رساله ی علمی از عربی به لاتین ترجمه کرد که قانون ابن سینا و جبر و مقابله ی خوارزمی و کتاب منصوری محمد بن زکریای رازی و بعضی از مجلدات حاوی تألیف همان استاد از جمله ی آن ترجمه ها بود.
سومین شخص آلبرت بزرگ(5) بود که در اواسط قرن هفتم هجری با دستار و عبا ترجمه ی کتاب فارابی و ابن سینا و غزالی را در پاریس تدریس می کرد.
فردریک امپراتور آلمان نیز به واسطه ی اقامت ممتد در جزیره سیسیل نسبت به فرهنگ اسلامی ستایش بسیار داشت و به دستور او در نیمه ی اول قرن هفتم هجری کتاب هایی از عربی به لاتین ترجمه شد که قانون ابن سینا از جمله آن ها بود.
در مدارس اروپا روشی که برای تدریس به کار می بردند موسوم بود به روش اهل مدرسه و همان طریقه ای است که در ممالک اسلامی مرسوم بود و هم اکنون در مدارس علوم دینی ما معمول و متداول است.(6)

جنبش فرهنگ پژوهی

عواملی که مذکور افتاد مقدمات و موجبات نهضت بزرگ فرهنگی رنسانس(7) را در اواسط قرن نهم نجری (پانزدهم میلادی) فراهم ساخت. دو عامل مهم دیگر که به این جنبش کمک کرد یکی اختراع صنعت چاپ در همان اوان در آلمان بود و دیگر تصرف قسطنطنیه به دست سلطان محمد فاتح پادشاه عثمانی در 857 هجری که باعث شد دانشمندان یونانی با ذخایر ادبی و علمی که داشتند به اروپا مخصوصاً به ایتالیا مهاجرت کنند و اروپاییان را که تا آن زمان تنها از راه ترجمه ی کتب عربی به لاتین تحصیل می کردند با کتب یونانی که مأخذ اولیه عده ای از کتب عربی بود آشنا سازند و به فرا گرفتن فرهنگ یونان و روم بپردازند. بنابراین اولین نهضتی که به وجود آمد موسوم شد به فرهنگ پژوهشی(8) و نویسندگان و مربیانی چون پترارک(9) در ایتالیا و اراسم(10) در اروپای مرکزی و جان کلت(11) در انگلستان ظهور کردند که با تعلیم زبان یونانی و لاتین و نشر فرهنگ یونان و روم مجاهدت بسیار در تغییر طرز فکر و غرض از زندگانی در دنیا و منظور و برنامه و روش تربیت به عمل آوردند. برخلاف قرون قبل که تمام توجه در اروپا معطوف به علوم دینی و آخرت و اعراض از دنیا می شد در این نهضت سه موضوع مهم بارز و آشکار بود.
1- انسان محوری به جای خدا محوری و محور مذهب از طریق دلبستگی به زندگانی ملل یونان و روم که در دوره ی ترقی خویش از نظر آنان فرهنگ عالی و درخشان به وجود آورده بودند و به انسان و امور این دنیایی او توجه داشتند.
2- دلبستگی به زندگانی و خوشی در همین دنیا و شناختن قدر زیبایی و کمال.
3- توجه به طبیعت و میل به مشاهده ی آثار طبیعی و تجربه و آزمایش.

جنبش دینی

به واسطه ی فساد پاپ ها که بر تمام عالم مسیحیت ریاست روحانی داشتند و در اثر ستمکاری پیشوایان مذهبی و نگاه داشتن مردم در نادانی و خرافات - در نتیجه ی افراط در تشریفات صوری، کسانی که توانا به خواندن و فهمیدن اصل کتاب مقدس بودند اخلاق کشیشان را مورد انتقاد قرار دادند و کم کم عصیان هایی به وقوع پیوست که مسیحیان را به فرقه های مختلف تجزیه کرد.
مهم ترین شخصی که علمدار این چنین جنبشی شد لوتر(12) آلمانی است. که در 923 هجری (زمان شاه اسماعیل صفوی) عمل پاپ را که با اخذ وجه از گناه کاران، معاصی آن ها را می بخشید انتقاد کرد و سادگی مذهب مسیح را تذکر داد و حق آزادی فکر را برای هر کس اعلام کرد. پاپ وی را تکفیر نمود و دوستانش او را مخفی کردند. لوتر در مدتی که پنهان بود کتاب مقدس را به آلمانی ترجمه کرد. فرقه ای را که از اعتراض لوتر به اعمال پاپ به وجود آمد فرقه ی پروتستان(13) یعنی معترض نامیدند.
برای نخستین بار در اروپا، لوتر اعلام کرد که فرهنگ باید به هزینه ی دولت برای همه ی مردم باشد اعم از توانگر و درویش و دختر و پسر. این نظریه و نظریات دیگر او را در باب استفاده از محسوسات در تعلیم و تربیت و رعایت ذوق شاگرد، دوستانش در آلمان به کار بستند.
در 924 هجری کالون(14) فرانسوی طغیان کرد و اصول عقایدی برای پروتستان ها تدوین نمود و مدارسی در ژنو تأسیس کرد که در آن ها زبان یونان و روم و کتاب مقدس تواماً تدریس می شد.
در همان سال در انگلستان هانری(15) هشتم پادشاه آن مملکت ریاست مذهبی را بر عهده گرفت و کشور خود را از زیر سلطه پاپ خارج ساخت.
در کشورهای پروتستان معتقد بودند که دین را باید با کمال آزادی تفسیر و تعبیر کرد و تربیت باید برای همه ی مردم فراهم شود تا همه را قادر به تفسیر و تعبیر عاقلانه بنماید - مدرسه تنها برای تعلیم دین نیست بلکه برای آموختن دین و زندگانی است. با داشتن این عقاید اولاً تعلیمات ابتدایی را برای همه فراهم کردند. ثانیاً برای نیل به این مقصود زبان مادری را به جای لاتین آموختند. ثالثاً هزینه ی دبستان ها به تدریج به عهده ی دولت گذاشته شد و کم کم زمینه برای آموزش اجباری آماده گردید.
واکنش کاتولیک ها: در مقابل ظهور فرقه ی پروتستان کاتولیک ها از خود واکنشی نشان دادند و در شورایی که از زعمای دینی در ترانت(16) منعقد کردند و 18 سال به طول انجامید سعی کردند مذهب کاتولیک را تثبیت و پروتستان را رد کنند. تصمیماتی که در این شورا در 970 هجری اعلام شد اختلاف عمده بین دو فرقه را آشکار و افکار مترقی پروتستان ها را ظاهر می سازد. بعضی از مهم ترین تصمیمات شورا از این قرار است:
1- پروتستان ها معتقد بودند که اصول عقاید مذهبی باید فقط از کتاب مقدس گرفته شود. شورا رأی داد که اصول مذکور باید هم از کتاب مقدس و هم از احادیث و اخبار و سنن کلیسا اخذ گردد.
2- پروتستان ها معتقد بودند که هر کس حق دارد مطابق فهم خود کتاب مقدس را تفسیر کند. شورا رأی داد که تنها کلیسا حق تفسیر دارد.
3- پروتستان ها معتقد بودند که عبادت و دعا باید به زبان مادری هر کس باشد. شورا رأی داد که در همه جا باید عبادت و دعا به زبان لاتین باشد.
البته در نتیجه ی اختلافات، جنگ های شدید برخاست و خون ریزی های بسیار روی داد. ولی مذهب پروتستان قوام گرفت و باعث پیشرفت های معنوی بسیار گشت.
کاتولیک ها هم برای اجرای نظریات خود مدارسی تأسیس کردند مانند دبیرستان ها و مدارس عالی فرقه ی یسوعی و دبستان های گروه برادران مدارس مسیحی که این مدارس به نوبه ی خود در ممالک کاتولیک باعث توسعه ی فرهنگ گردید.

جنبش علمی

مقارن با جنبش دینی (و تأسیس سلسله ی صفویه در ایران) جنبش علمی نیز در اروپا پدید آمد و پیشوایانی که ظهور کردند گفتند که باید احادیث و اخبار و سنت کلیسا را کنار گذاشت و به قوه ی ممیزه ی انسان اطمینان کرد و پی به حقیقت اشیا برد و از راه عقل و از طریق حواس، واقع و نفس الامر را شناخت نه از راه محفوظات و قیاس و اتکا به سنت و پیشینه، در این نهضت نویسندگانی مانند رابله(17) و مونتنی(18) فرانسوی و مولکاستر(19) و میلتن(20) انگلیسی کتاب هایی تألیف و نظریاتی ابراز کردند که در مدارس آن زمان تأثیر نکرد ولی در افکار پیشوایانی که بعد آمدند مانند روسو(21) و بیکن(22) کمنیوس(23) مؤثر بود.
تقارن جنبش علمی با جنبش دینی و ظهور مسلک پروتستان باعث شد که نهضت علمی با مخالفت شدید کلیسا مواجه گردید زیرا که کلیسا برای مقابله با پروتستان ها و حفظ موقعیت و مقام خویش با هر تجددی ضدیت می کرد چنان که نظریات عده ای از کاشفان و مخترعان این عصر را کفر محسوب داشت و بعضی از دانشمندان را به حکم دادگاه بازجویی(24) که تأسیس نمود زنده در آتش افکند.
اولین کاشف مهم کپرنیک بود از اهالی لهستان که نظریه ی بطلمیوس را که 14 قرن در تمام دنیا مورد قبول بود رد کرد. بطلمیوس زمین را مرکز عالم و ساکن می دانست و کپرنیک در کتابی که به نام گردش افلاک نوشت از راه تفکر و مشاهده به این نتیجه رسید که مرکز عالم ما (منظومه ی شمسی) خورشید است و چند سیاره مانند زمین به دور او می گردند و از او کسب نور و حرارت می کنند و نظیر منظومه ی شمسی در آسمان بسیار است.
کپرنیک کتاب خود را در 614 هجری تألیف کرد ولی چون نظریاتش مخالف عقاید و سنن کلیسا بود از ترس تکفیر، کتاب مذکور را در سال وفاتش در 950 هجری منتشر ساخت.
کپلر آلمانی به اتکای جدولی که یکی از دانشمندان دانمارک در نتیجه ی رصد تهیه کرده بود در 1018 هجری نظریه ی کپرنیک را ثابت و سه قانون برای حرکات سیارات پیدا کرد.
گالیله(25) ایتالیایی با دوربینی که اختراع کرد و مشاهداتی که از کواکب نمود نظریه ی کپرنیک را تأیید کرد و در 1024 هجری دادگاه بازجویی او را مجبور کرد که از عقیده ی خود استغفار کند و تا پایان عمر زیر نظر بود.
نیوتن(26) انگلیسی در 1098 هجری نظریه کپرنیک را به وسیله ی ریاضی ثابت کرد و صحت قوانین کپلر را با محاسبه به اثبات رسانید. قوه ی جاذبه و ماهیت نور را توضیح و تعیین نمود.
پاراسلسوس(27) از اهالی سویس عقاید بقراط و جالینوس را در پزشکی انتقاد کرد و مواد شیمیایی را برای معالجه ی بیماری ها به کار برد.
وسالیوس(28) از اهالی بلژیک برای اولین بار در عصر جدید، به منظور پی بردن به ساختمان بدن و امراض، کالبد انسان را شکافت و برای همین گناه مجبور شد به زیارت بیت المقدس رود تا معصیتش زدوده شود.
ویلیام هاروی(29) انگلیسی گردش خون را پیدا کرد و در 1038 هجری کشف جدید خود را انتشار داد.
چند نفری که از کاشفان اسم برده شد برای نمونه بود تا نشان داده شود که مقارن با تأسیس سلسله ی صفوی در قرن دهم هجری (شانزدهم میلادی) دانشمندانی ظهور کردند که علی رغم ضدیت کلیسا و ارتجاعی که در آن زمان حکم فرما بود تقید و محدودیت قرون وسطی را در هم شکستند و دنیا را مرهون خدمات گران بهای خود نمودند.
بیکن انگلیسی راهی را که کاشفان برای رسیدن به حقیقت طی کرده بودند تشریح کرد و در 1029 هجری انتشار داد. بیکن طریقه ی قیاس و برهان منطقی را که در کتاب ارغنون ارسطو شرح داده شده برای پیدا کردن مجهولات و قوانین طبیعت کافی نشمرد و گفت که برای کشف حقیقت باید به مشاهده پرداخت - مشاهده ها را تکرار کرد - نتیجه ی مشاهدات را یادداشت نمود و جدول بندی کرد - از مجموع آن ها قضیه ی کلی یا قانون را بیرون کشید. کتاب ارغنون نو در طرز استدلال و ارایه طریق به طالبان حقیقت تأثیر بسیار کرد به طوری که شاید بتوان سال 1029 را در مسیر ترقی بشر و کشف قوانین طبیعت به مثابه یکی از مشعل های راهنما محسوب داشت.
فیلسوف دیگری که کار بیکن را تکمیل کرد دکارت(30) فرانسوی است که در 1048 هجری روش خود را در کتابی به نام گفتار در راهنمایی عقل و جست و جوی حقیقت در علوم منتشر ساخت و با آن کتاب، فلسفه ی جدید را بنیان گذاری کرد. دکارت با قوه ی تفکر علم را از نو ایجاد کرد و کشف مجهول را از راه تعقل نشان داد. وی معتقد بود که با اصول ریاضی و طریقه ی تحلیل می توان تمام حقایق را کشف کرد.
از مجموع تحقیقات بیکن و دکارت که اولی درباره ی تجربه ی مشاهده و دومی راجع به کار انداختن قوه ی تعقل بود. منطق نوینی به وجود آمد که به تدریج تکمیل و منطق علمی نامیده شد - در مقابل منطق صوری که تا قرن یازدهم هجری بدون این که شک و تردیدی در آن راه یافته باشد در تمام دنیا معمول و مرسوم بود.
مهم ترین پیشوای فرهنگی که به اتکای روش استقرا بیکن نظریاب بدیعی در باب تربیت و تعلیم اظهار کرد کمنیوس بود از مردم مراوی(31) که در کتاب معروف خود موسوم به هنر بزرگ آموزگاری سه موضوع را پیشنهاد و تأکید کرد:
1- تدریس مختصری از علوم طبیعی و ریاضی در مدارس.
2- پیروی از طبیعت و پرورش تن و حواس کودک.
3- تولید ایمان و دیانت در طفل.
جنبش علمی که در قرن دهم هجری آغاز شد در قرن یازدهم در آلمان باعث آموختن زبان مادری به جای لاتین - شروع به آموزش همگانی - تدریس علوم طبیعی در مدارس شد.

طغیان اروپا در قرن دوازده هجری

تمام جنبش هایی که از قرن نهم هجری در اروپا به ظهور پیوست و به مهم ترین آن ها اشاره شد بر ضد ستم کاری کلیسا و استبداد دولت بود. در قرن دوازدهم هجری بر ضد دو قوه ی مذکور طغیان سهمگینی روی داد که آن ها را در هم شکست و افراد توده را به پیش آورد.
در قرن مذکور نویسندگانی مانند ولتر در فرانسه ظهور کردند که در کتب و رسالات خویش عقاید سخیف و خرافات مذهبی را هجو کردند و فساد اخلاقی روحانی نمایان را شدیداً انتقاد نمودند و عقل را راهنمای بشر معرفی کردند. نویسندگان دیگری چون مونتسکیو(32) و روسو مبانی و اصول حکومت ملی و وضع قانون را در کتب خود تشریح و فساد حکومت استبدادی را که در فرانسه وجود داشت با محاسن مشروطه ی انگلستان مقایسه نمودند و مقدمات انقلاب بزرگ فرانسه را در 1203 هجری مقارن 1789 میلادی (در زمان سلطنت آقا محمد خان قاجار) فراهم کردند که در تمام اروپا و جهان تأثیر به سزا داشت.
میان نویسندگان مذکور مهم ترین کسی که علمدار توده شد روسو است که طبیعت دوستی را مسلک خود اعلام کرد. به موجب این مسلک عقل بشر نمی تواند همیشه راهنمای وی باشد بلکه بهترین رهبر عواطف و احساسات است که مظهر واقعی طبیعت است. روسو به واسطه ی عدم مساواتی که میان طبقات مردم مشاهده کرده بود قیام کرد و نسبت به طبیعت انسان و توده ی مردم و کفایت و استعداد آنان در تعیین سرنوشت خویش و ابعاد حکومت ملی ایمان خود را ابراز داشت.
چون در آن موقع استبداد فرمانروا بود و حکومت در دست درباریان و تقرب به آنان در سایه ی مراسم و تشریفات ساختگی ممکن بود روسو آداب تصنعی را نتیجه ی انحراف از طبیعت معرفی کرد و رجعت به طبیعت و پیروی از قانون طبیعت را ضروری شمرد و به افکار انقلابی و طبیعی خود را به مؤثرترین نحو نوشت.
روسو نظریه ی خود را مبنی بر طبیعت دوستی و تأثیری که در تربیت و تعلیم باید داشته باشد در کتابی به نام امیل(33) تشریح کرد و در 1176 (عصر کریم خان زند) منتشر ساخت. امیل کودکی است که روسو او را تربیت و بزرگ می کند. به عقیده ی روسو باید کودک را تا پنج سالگی در آغوش طبیعت دور از نفوذ و آثار تمدن پرورش و به زندگانی بسیار ساده عادت داد و فقط اسباب بازی طبیعی در اختیارش گذاشت. از 5 تا 10 سالگی به پرورش حواس او باید پرداخت و به سختی و مشقت وی را معتاد کرد و ورزش های طبیعی چون شنا و کوه پیمایی و جست و خیز را به وی آموخت و او را خوش نگاه داشت و فقط خواندن به او یاد داد و اخلاق از راه عمل در او جای گزین کرد. بین 12 و 15 سالگی تنها علوم طبیعی و درودگری و مبل سازی باید به او تعلیم داد و علوم طبیعی را تنها از راه کنجکاوی و مشاهده و آزمایش باید آموخت نه از راه کتاب. از 15 تا 20 سالگی که اساس روابط اخلاقی او گذاشته می شود باید با روش طبیعی طرز زندگانی با دیگران را به وی یاد داد (مثلاً از راه معاشرت و بازدید مؤسسات عمومی و خیریه و مطالعه ی تاریخ).
عقاید روسو در فرهنگ، جنبشی عظیم به وجود آورد که تا به امروز برجاست. آموختن کار دستی و هنر - مشاهده و بررسی طبیعت - رعایت ذوق و عشق کودک - مطالعه در وجود کودک - به کار انداختن فکر و حواس و بدن شاگرد از مهم ترین مسائلی است که عنوان کرد که در مدارس آلمان و سویس و آمریکا و بعدها در فرانسه به کار بسته شد و مردم مغرب زمین را نسبت به ملل مشرق که در خواب بودند مسلط و مستولی ساخت.

توجه به روان شناسی در تربیت، در قرن 13 هجری

در قرن سیزدهم هجری سه نفر از بزرگ ترین مربیان و علمای تربیت به نام پستالزی(34) از مردم سوییس و هربارت(35) و فروپل(36) از اهالی آلمان با پیروی از مسلک طبیعت دوستی روسو توجه خاصی به شناسایی طبیعت کودک و روان شناسی نمودند و موجب پیشرفت بزرگ در تعلیم و تربیت شدند.
پستالزی معتقد بود که فرهنگ تریاق تمام دردهای اجتماعی است و تمام عمر خود را صرف پیدا کردن طرق ساده و متکی به روان شناسی برای تعلیم مواد برنامه (زبان مادری، جغرافیا، علوم طبیعی، حساب و هندسه، رسم و نقاشی، موسیقی، و تاریخ) نمود و سه طریقه ای که در تمام موارد به کار برد عبارت بودند از تجزیه ی موضوع درس، مشاهده ی موضوعات محسوس درس، و تقریر و تحریر آن چه از مشاهده و آزمایش به دست آمده است. اصول و پایه ی آموزش و پرورش امروز بر عمل و تجربیات پستالزی قرار دارد.
هربارت برای اثبات طرقی که پستالزی عملاً پیدا کرده بود روانشناسی مخصوص به وجود آورد و کار معلم را در کلاس به پنج قسمت تقسیم کرد که موسوم است به مراحل منطقی و هر قسمت را مفصلاً تشریح نمود. چون معتقد بود که مقصود غایی از تربیت، اخلاق و منش است، به تاریخ و ادبیات اهمیت خاصی داد و پیروانش راه های ساده و آسان برای تدریس آن دو ماده پیدا کردند.
فروبل به مرحله ای از روزگار اطفال پرداخت که تا زمان او مورد توجه نبود و آن مرحله ای از چهار تا شش سالگی است. مدرسه ای که تأسیس کرد باغ کودکان یا کودکستان نامید و برنامه ی آن را انواع بازی، سرود و موسیقی، و ساختمان بناهای کوچک و آسان قرار داد. سه اصل مهمی که در تجربیات و عملیات خود به کار برد و مهم ترین خدمت او است عبارت است از: کار خود خواست که هر طفل مطابق میل خود به کاری اشتغال ورزد - اصل آفرینش که به کودک فرصت دهند از خود چیزی به وجود آورد - اصل همکاری که طفل ضمن بازی بدان خو گیرد و معتاد به تشریک مساعی با سایرین بشود.

گسترش علوم و صنایع در قرن 13 هجری

در قرن سیزدهم هجری علوم طبیعی و ریاضی بسیار توسعه یافت. گرچه در قرن دهم هجری جنبش مذکور به تندی پیشرفت نکرد، ولی همین که در اثر طغیان های قرن 12 هجری از قدرت و نفوذ کلیسا کاسته شد و انقلاب فرانسه به وقوع پیوست و حکومت ملی در اروپا نیرو گرفت علوم طبیعی و ریاضی رو به توسعه گذاشت و صنایع بدیع به وجود آمد.
در 1261 ستاره ی نپتون(37) از روی حساب و استدلال کشف شد. و نظریه ی نیوتن در باب قوه ی جاذبه تحقق پیدا کرد. چند سال بعد به واسطه ی پیشرفت علم شیمی ستارگان دیگر از راه طیف بین و عکسبرداری آسمان مکشوف گردید.
در زیست شناسی لامارک(38) و داروین(39) نظریه ی انتخاب طبیعی را ابراز کردند. راجع به وراثت مندل(40) و گالتن(41) اکتشافات تازه نموده و آن ها را تحت قواعدی انتشار دادند. زحمات بیشا(42) و لی بیگ(43) در فیزیولوژی این عمل را به شیمی مرتبط ساخت و عمل بذاق و ترشحات معدی و اعمال شش و کبد را معلوم کرد. از مطالعه ی چگونگی تبخیر، نظریه ی راجع به اتم پیدا شد. در اثر نظریه ی یونگ(44) راجع به ترکیب نور از موج، وجود اتر در فضا به ثبوت رسید و ماده و انرژی پایه ی فیزیک جدید قرار گرفت و باعث اکتشاف و اختراع بسیار شد که تلگراف بی سیم و اشعه مجهول نتیجه ی آن ها است.
اکتشافات مذکور در قرن سیزدهم هجری در تولید ثروت و وسایل حمل و نقل و بهداشت و ارتباط میان کشورها به کار بسته شد و نتایج شگرف داد.
ماشین پنبه پاک کنی، دورودگری، درزی گری، چاپ و تحریر. هزینه و مزد را تنزل داد و دیگر صنایع را امکان پذیر کرد. به کار بردن زغال سنگ برای سوخت - نفت برای روشنایی - چراغ برق در 1296 مایه ی آسایش و رفاه مردم گردید، تعبیه کشتی بخار، توربین، لوکوموتیو باعث تندی حمل و نقل و پیوستگی نقاط جهان به همدیگر شد.
اختراع تلگراف در 1252 هجری - سیم زیر دریا - تلفن در 1293 و تلگراف بی سیم ارتباط نقاط عالم را آسان و سریع کرد. اختراع سینه بین و داروهای بیهوشی در 1260 هجری و تکمیل افزارهای جراحی موجب بهبودی حال خلق شد.
در نتیجه ی اکتشافات متعدد که چند فقره از آن ها ذکر شد اهمیت حیاتی علوم طبیعی هویدا گردید و در اثر اقدامات پستالزی و هربارت و فروبل و طرفداران آن ها، کم کم علوم مذکور وارد برنامه ی مدارس گشت و نویسنده ی مقتدری چون هربرت اسپنسر(45) انگلیسی کمی بعد آنان را تأیید کرد و در رساله ای به نام کدام دانش بزرگ ترین ارزش را دارد؟ لزوم تدریس علوم طبیعی را در مدارس به اثبات رسانید و منظور از تربیت و تعلیم را آماده کردن برای زندگانی کامل اعلام کرد.
یک نتیجه ی دیگر اکتشافات و اختراعات این بود که مغرب زمین را مجهز به تفنگ های سبک و سریع و توپ های سنگین و قوی و مسلسل های متنوع و فشنگ و بمب ها و گلوله های مخرب و آتش زا و آلات قتاله ی گوناگون کرد و مللی را که در خواب غفلت فرو رفته و از علوم و صنایع مذکور بی خبر بودند مقهور دول اروپایی نمود.

بسط توسعه ی مدارس دولتی

در نتیجه ی نهضت ها و طغیان هایی که از قرن نهم هجری در اروپا به وقوع پیوست و به طور بسیار مجمل در صفحات گذشته بدان ها اشارت رفت زمامداران کشورهای اروپا که تا قرن دوازدهم هجری در صدد تعلیم و تربیت افرادی معدود از طبقات مردم بودند متوجه شدند که پیشرفت مملکت و بهبودی حال ملت و ثبات اوضاع کشور بسته به تربیت و تعلیم عموم خلق است و مقدمات اجرای این نظر را به تدریج تهیه کردند و از خزانه ی دولت و از محل مالیات و عوارض شروع به تأسیس دبستان در همه جا کردند و آموزش ابتدایی را همگانی و اجباری ساختند.
نخستین مملکتی که آماده ی این کار شد آلمان بود که جنبش دینی در آن جا به وقوع پیوست و زمامداران و افکار عمومی را از لحاظ مذهبی مهیای این امر کرده بود. در 1176 (مقارن با فرمان فرمایی کریم خان زند) فردریک بزرگ پادشاه پروس فرمان آموزش اجباری را صادر کرد و از اوایل قرن سیزدهم دولت پروس را از تحت نظارت کلیسا خارج و دستگاه عظیمی برای تربیت تمام مردم به وجود آورد.
فرانسه از زمان ناپلئون اول از 1217 هجری سازمانی برای تعلیمات عمومی ایجاد کرد و از وسط قرن سیزدهم مقدمات تعلیمات اجباری به تدریج در آن جا فراهم شد و در اواخر قرن مذکور قانون آموزش اجباری به تصویب مجلس فرانسه رسید.
انگلستان نیز در قرن سیزدهم به تدریج که بر عده ی انتخاب کنندگان نمایندگان مجلس می افزود و بر وجوهی که از خزانه ی دولت برای تعلیمات عمومی صرف می شد اضافه می کرد تا در 1293 آموزش ابتدایی اجباری گردید.
در روسیه از زمان پطر کبیر (معاصر شاه سلطان حسین صفوی) مدارس جدید تأسیس و به تدریج بر عده ی آن ها افزوده شد و تعلیمات ابتدایی در روسیه ی اصلی (نه در ممالک غیر روسی که به تصرف روسیه درآمده بود) توسعه یافت و دبیرستان ها و دانشگاه هایی به اقتباس از آلمان ایجاد گردید.
در امریکا نیز که از 1190 هجری مستقل شده بود با استفاده از ترقیات فرهنگی آلمان از 1284 در هر ناحیه دستگاهی برای تربیت عمومی برپا شد که روز به روز توسعه یافت و آن کشور بزرگ را در ردیف اول ممالک عظیم و مترقی درآورد. به این ترتیب اغلب کشورهای اروپا و همچنین امریکای شمالی در قرن سیزدهم هجری دارای سازمان وسیع برای تربیت و تعلیم مردم شدند که دولت مسئولیت آن را به عهده داشت و مخارج آن از خزانه دولت پرداخت می شد. البته موازی با تعلیمات ابتدایی مجانی و اجباری، آموزشگاه های حرفه ای و هنرستان ها و دبیرستان ها و دانشگاه ها در کشور به تناسب جمعیت و احتیاجات تأسیس شدند و عموم مردم بر حسب استعداد و شایستگی هر فرد برای شرکت در امور اقتصادی و اجتماعی و سیاسی تربیت شدند و در هر رشته از علوم و صنایع ترقیات عظیم نصیب آن ها شد.

پی نوشت ها :

1. تجدد و تحول اروپا (از 857 تا 1300 ه. ق.)
2. مثلاً در موقع جنگ های صلیبی بود که اروپاییان اولین بار قطب نما را در دست مسلمانان مشاهده کردند و به کار بردن آن را در کشتی رانی یاد گرفتند و به سیر و سیاحت در دریاها پرداختند و اکتشافات جغرافیایی بسیار در نقاط دوردست عالم نمودند و افریقای جنوبی و امریکا را (در 897 ه.) کشف کردند و از جنوب افریقا به اقیانوس هند و خلیج فارس راه یافته و دور کره ی زمین را پیمودند و گرد بودن آن را عملاً به ثبوت رساندند.
3. Adelhard
4. Gerard
5. Albertus Magnus
6. مشروح ان در فصل «آشنایی با علوم و فنون مسلمین در شرق و غرب اسلام» مورد بررسی قرار گرفت.
7. Renaissance
8. Humanisme
9. Petrarquc
10. Erasme
11. John Colet
12. Martin Luther
13. Protestant
14. Gean Calvin
15. Henry
16. Trente، شهری واقع در جنوب غربی اتریش.
17. Rabelais
18. Montaigne
19. Mulcaster
20. Milton
21. Rousseau
22. Bacon
23. Comenius
24. Inquisition تفتیش عقاید
25. Galilee
26. Newton
27. Paracelsus (وفات در 948 ه.)
28. vesalius (وفات 972 ه.)
29. Wiliam Harvey
30. Descartes
31. Moravie (ناحیه ای واقع در چک و اسلواکی امروزی)
32. Montesquieu
33. Emile
34. Pestalozzi
35. Herbart
36. Froebel
37. Neptune
38. Lamarck
39. Darwin
40. Mendel
41. Galton
42. Bichat
43. Liebig
44. Young
45. Herbert Spencer

منبع : تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران