درباره ی فرایض دینی و روحانیت
... آگوستین می گوید ( Contra Faust, xix): امکان ندارد انسان ها را در یک دین، چه حق باشد چه ناحق، جمعشان کرد، مگر این که بتوان آنها را با فرایض دینی با نشانه های مرئی متحدشان ساخت. ولی برای رستگاری لازم است
نویسنده: قدیس توماس آکوئیناس
مترجم: کامبیز گوتن
مترجم: کامبیز گوتن
... آگوستین می گوید ( Contra Faust, xix): امکان ندارد انسان ها را در یک دین، چه حق باشد چه ناحق، جمعشان کرد، مگر این که بتوان آنها را با فرایض دینی با نشانه های مرئی متحدشان ساخت. ولی برای رستگاری لازم است که انسان ها به نام یک دین واقعی با هم متحد گردند. بنابراین شعائر یا شعیره ها sacraments یا فرایض دینی برای رستگاری انسان ضروری می باشند.
به این جواب می دهم، فرایض دینی به سه دلیل برای رستگاری انسان لازم می باشند. نخستین دلیل از وضع سرشت انسانی اتخاذ شده که می باید از امور جسمانی و حسی گذشته به آنچه معنوی و قابل درک است رسد. حال به خداوند متعال تعلق دارد که به هر کس آنچه را که شرایطش می طلبد مرحمت فرماید. خرد الهی، بنابراین، آن گونه که شایسته است وسیله رستگاری را فراهم می سازد، به صورت اشارات جسمانی و احساسی که فرایض دینی نامیده می شوند.
دومین دلیل از وضع انسانی گرفته شده که با ارتکاب به گناه، خود را با علاقه نشان دادن به چیزهای جسمانی پای بند می سازد. حال دوای شفادهنده باید طوری به انسان داده شود که به بخش مبتلا به مرض برسد. در نتیجه خدا صلاح دید از طریق برخی علایم جسمانی دارویی معنوی در اختیار انسان گذارد؛ زیرا اگر به انسان بی پرده چیزهایی معنوی داده می شد، فکر او که به جهان مادی مشغول است قادر نمی شد از معنویات بهره جوید.
دلیل سوم از این حقیقت اتخاذ شده که انسان گرایش دارد فعالیتش را در اصل معطوف به امور مادی سازد. و چون برای انسان بسیار مشکل است که از اعمال جسمانی کاملاً بپرهیزد، لذا تمرینات جسمانی در فرایض دینی برایش منظور شده، تا با انجام آنها امکان آن را پیدا کند که از کارهای خرافی که ستودن و نماز بردن به شیاطین است اجتناب ورزد و کارهای مضری نکند که شامل اعمال معصیت آمیز شود.
***
....نگاشته شده ( متی باب شانزدهم ، 19) : کلیدهای عالم ملکوت را به تو می سپارم.
به علاوه، هر دهنده ای باید کلیدهای آن چیزی را داشته باشد که می دهد. ولی اولیای کلیسا دهنده ی اسرار الهی هستند چنانچه از قرنتیان 1، باب چهارم، 1 برمی آید. بنابراین آنها باید کلیدها را داشته باشند.
به این جواب می دهم، در امور مادی کلید وسیله ای است برای بازکردن در حال، در ملکوت به سبب گناه بر ما بسته است، هم به عنوان لکه ی ننگ هم دین و وعده ی مکافات. از همین رو قدرت برداشتن این مانع کلید نام دارد. حال در تثلیث ملکوتی است که این قدرت جای دارد و اختیارش با او است؛ به همین جهت برخی می گویند که خدا کلیدِ اختیار و صلاحیت را دارد. ولی مسیح در هیبت انسانی قدرت آن را داشت که از طریق مزیّتِ اَلَمش، مانع را بردارد و به گفته ی دیگر در را بگشاید؛ اصولی که بر شالوده ی آنها کلیسا بنا شده، از پهلوی مسیح هنگامی که بر صلیب کشیده شده بود جاری شده است، تأثیر اَلم در مناسک مربوط به کلیسا ابقا می گردد. (1) به همین دلیل قدرتی نیز برای دفع مانع ذکر شده به اولیای کلیسا ارمغان شده که موظف به ارائه شعائراند، نه به میل خود، بلکه با قدرت الهی و با الم مسیح. این قدرت استعار تأکید کلیسا نامیده شد و کلید روحانیت است.
***
....آمبروز Ambrose می گوید(De P oenit.i ): این حقِّ پیوند دادن و گسستن فقط به عهده ی کشیشان واگذار شده است.
به علاوه با دریافت قدرت کلیدها انسان بین مردم و خدا قرار داده می شود. ولی این فقط به کشیش تعلق دارد که مکلف است.... در اموری که به خدا ارتباط می یابد، هدایا یا قربانی هایی به سبب گناهان تقدیم کند( عبرانیان باب پنجم، 1) . بنابراین فقط کشیشان اند که کلیدها در اختیارشان است.
به این جواب می دهم، دو نوع کلید وجود دارد. یکی مسقیماً به عالم ملکوت دسترسی دارد، با آمرزش گناه و بدین سان رفع مانع از دروازه ی ورود به بهشت؛ و این کلید حکم نام دارد. فقط کشیشان دارای چنین کلیدی هستند، زیرا فقط آنها در مورد اموری که مستقیماً به خدا ارتباط دارد برای مردم منصوب شده اند. کلید دیگر مستقیماً به ملکوت نمی رسد بلکه از طریق پای درمیانی رزمندگان کلیسا. به این وسیله این کلید یک انسان به بهشت می رود، زیرا این طریقه ای است برای انسانی که او را از عضویت در زمره مبارزان کلیسا منع کرده یا بازش داشته باشند، از برای برائت یا تکفیر. این را کلید صلاحیّت قضائی در دادگاه بیرونی می نامند، از همین رو حتی کسانی هم که کشیش نیستند می توانند این کلید را داشته باشند، مثل سر - شمّاسان، اسقفان انتخابی و دیگر کسانی که در اختیار دارند دیگران را طرد نمایند. ولی به طور صحیح کلیدی برای بهشت خوانده نمی شود بلکه، وسیله ای برای ورود به آن.
به این جواب می دهم، فرایض دینی به سه دلیل برای رستگاری انسان لازم می باشند. نخستین دلیل از وضع سرشت انسانی اتخاذ شده که می باید از امور جسمانی و حسی گذشته به آنچه معنوی و قابل درک است رسد. حال به خداوند متعال تعلق دارد که به هر کس آنچه را که شرایطش می طلبد مرحمت فرماید. خرد الهی، بنابراین، آن گونه که شایسته است وسیله رستگاری را فراهم می سازد، به صورت اشارات جسمانی و احساسی که فرایض دینی نامیده می شوند.
دومین دلیل از وضع انسانی گرفته شده که با ارتکاب به گناه، خود را با علاقه نشان دادن به چیزهای جسمانی پای بند می سازد. حال دوای شفادهنده باید طوری به انسان داده شود که به بخش مبتلا به مرض برسد. در نتیجه خدا صلاح دید از طریق برخی علایم جسمانی دارویی معنوی در اختیار انسان گذارد؛ زیرا اگر به انسان بی پرده چیزهایی معنوی داده می شد، فکر او که به جهان مادی مشغول است قادر نمی شد از معنویات بهره جوید.
دلیل سوم از این حقیقت اتخاذ شده که انسان گرایش دارد فعالیتش را در اصل معطوف به امور مادی سازد. و چون برای انسان بسیار مشکل است که از اعمال جسمانی کاملاً بپرهیزد، لذا تمرینات جسمانی در فرایض دینی برایش منظور شده، تا با انجام آنها امکان آن را پیدا کند که از کارهای خرافی که ستودن و نماز بردن به شیاطین است اجتناب ورزد و کارهای مضری نکند که شامل اعمال معصیت آمیز شود.
***
....نگاشته شده ( متی باب شانزدهم ، 19) : کلیدهای عالم ملکوت را به تو می سپارم.
به علاوه، هر دهنده ای باید کلیدهای آن چیزی را داشته باشد که می دهد. ولی اولیای کلیسا دهنده ی اسرار الهی هستند چنانچه از قرنتیان 1، باب چهارم، 1 برمی آید. بنابراین آنها باید کلیدها را داشته باشند.
به این جواب می دهم، در امور مادی کلید وسیله ای است برای بازکردن در حال، در ملکوت به سبب گناه بر ما بسته است، هم به عنوان لکه ی ننگ هم دین و وعده ی مکافات. از همین رو قدرت برداشتن این مانع کلید نام دارد. حال در تثلیث ملکوتی است که این قدرت جای دارد و اختیارش با او است؛ به همین جهت برخی می گویند که خدا کلیدِ اختیار و صلاحیت را دارد. ولی مسیح در هیبت انسانی قدرت آن را داشت که از طریق مزیّتِ اَلَمش، مانع را بردارد و به گفته ی دیگر در را بگشاید؛ اصولی که بر شالوده ی آنها کلیسا بنا شده، از پهلوی مسیح هنگامی که بر صلیب کشیده شده بود جاری شده است، تأثیر اَلم در مناسک مربوط به کلیسا ابقا می گردد. (1) به همین دلیل قدرتی نیز برای دفع مانع ذکر شده به اولیای کلیسا ارمغان شده که موظف به ارائه شعائراند، نه به میل خود، بلکه با قدرت الهی و با الم مسیح. این قدرت استعار تأکید کلیسا نامیده شد و کلید روحانیت است.
***
....آمبروز Ambrose می گوید(De P oenit.i ): این حقِّ پیوند دادن و گسستن فقط به عهده ی کشیشان واگذار شده است.
به علاوه با دریافت قدرت کلیدها انسان بین مردم و خدا قرار داده می شود. ولی این فقط به کشیش تعلق دارد که مکلف است.... در اموری که به خدا ارتباط می یابد، هدایا یا قربانی هایی به سبب گناهان تقدیم کند( عبرانیان باب پنجم، 1) . بنابراین فقط کشیشان اند که کلیدها در اختیارشان است.
به این جواب می دهم، دو نوع کلید وجود دارد. یکی مسقیماً به عالم ملکوت دسترسی دارد، با آمرزش گناه و بدین سان رفع مانع از دروازه ی ورود به بهشت؛ و این کلید حکم نام دارد. فقط کشیشان دارای چنین کلیدی هستند، زیرا فقط آنها در مورد اموری که مستقیماً به خدا ارتباط دارد برای مردم منصوب شده اند. کلید دیگر مستقیماً به ملکوت نمی رسد بلکه از طریق پای درمیانی رزمندگان کلیسا. به این وسیله این کلید یک انسان به بهشت می رود، زیرا این طریقه ای است برای انسانی که او را از عضویت در زمره مبارزان کلیسا منع کرده یا بازش داشته باشند، از برای برائت یا تکفیر. این را کلید صلاحیّت قضائی در دادگاه بیرونی می نامند، از همین رو حتی کسانی هم که کشیش نیستند می توانند این کلید را داشته باشند، مثل سر - شمّاسان، اسقفان انتخابی و دیگر کسانی که در اختیار دارند دیگران را طرد نمایند. ولی به طور صحیح کلیدی برای بهشت خوانده نمی شود بلکه، وسیله ای برای ورود به آن.
پی نوشت ها :
* - Summa Theologica of St. Thomas Aquinas, Benziger Brothers, Inc., vol. ll,p.2352;vol.lll,pp.2626,2635.
1- پس از به صلیب کشیدن مسیح با نیزه ای پهلوی او را شکافتند. در اینجا اشاره به خونی است که از زخم او جاری است. (مترجم).
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}