وسایل آموزش مناسب

برای کودکان، «دیدنی ها» بیشتر و «شنیدنی ها» کمتر مفید هستند.
برای نوجوانان «دیدنی و شنیدنی» برابر هم و به اندازه ی هم و اگر با «خواندنی ساده» همراه شود، بسیار مناسبت دارد.
برای جوانان، «دیدنی و شنیدنی» کمتر و «خواندنی» بیشتر نافذ است و مایه ی کار این «دیدنی ها و شنیدنی ها و خواندنی ها» وقتی به قصد «نظام و رشد دینی» باشد، باید از «میزان دینی (یعنی: قرآن -رسالت و امامت)» اخذ شود ولی لباس آن را مربی عاقل و مدبر، خود باید انتخاب کند و خود باید تدبیر نماید که چگونه ارائه یا ابلاغ دارد؟
در خاتمه به نمونه ی آمادگی دین از این جهات و کامل بودن محتوای تربیتی آن، اشاره ای می کنیم و تفصیل آن را به مراجعه ی طالب وا می گذاریم که به مآخذ یاد شده در ذیل مبحث مراجعه نماید.

رسالت قرآن در این باره

پژوهشگری اهل نظر می نویسد: مدتی است درباره ی نقش نمایش نامه در تبلیغات اسلامی فکر می کنم و رسالت قرآن را در این مورد بارز می بینم و آرزومند نشر کتبی می دانم، بدین قرار:
الف- درباره ی ادیان الاهی:
در ضمن داستان ها و نمایش نامه ها، حقایق تاریخی، به کودکان عرضه شود و به آنان بفهمانند که پیامبران، هدف اصلی شان، تغییر نظام اجتماعی و به وجود آوردن نظام خدایی بوده است؛ تا در پناه آن، استعدادهای اصیل انسانی بارور گردند و زمینه ی تکامل انسانی امکان پذیر شود.(1)
ب-داستان های قرآن- که همگی واقعی و نهضت انگیز هستند. امتیاز این داستان ها به این است که به توصیف وقایع جزئی می پردازند و شرح و بسط نمی دهند.(2)
و اگر گاه، تشریح می کنند، برای به دست دادن قانون کلی است برای همه ی زمان ها. (3) قرآن، ضمن شرح زندگی اقوام و ملل، سرنوشت ملت هایی را، چه خوب و چه بد، یاد می کند(4) (بدان جهت که به خواننده، منطق فکری و قدرت داوری و امکان گزینش و خودجوشی و خودکوشی بدهد.- م)
ج-داستان های زندگی پیامبر خاتم (ص) -داستان های زندگی امامان شیعه (ع) که (زمینه های بسیار عالی، برای کار داستان نویسی دینی، دارند).
د-داستان زندگی صحابه ای که ارجمند، زیسته است.
ه-داستان هایی از زندگی جانبازان شیعه(زیرا تاریخ تشیع، سراسر فداکاری و حرکت، بوده است).
و-زندگی دانشمندانی از شیعه، که عالم و نیز مجاهد، بوده اند.(5)

اثر تمثیلات تعلیمی و مذهبی

الف-اثر مثال در فکر و عقل و طریق استدلال
امام فخر رازی گوید: «زدن مثال» از اموری است که در عقول و افکار نیکو افتد.(6)
ابوهلال عسکری گوید:« مَثَل، بر فَخامتِ منطق، می افزاید و ارزش آن را در دل ها و شیرینی آن را در سینه ها، زیاد می کند و دل را به حفظ آن می خواند و به هنگام صحبت، بازگویی آن را به کار می دارد.» (7)
زمخشری گوید: «مَثَل، شأنی رفیع دارد که آن، پرده از روی معانی مخفی برمی دارد و نکات تاریک را روشن می گرداند و غایب مانند شاهد، جلوه گر می شود.(8)

ب: اثر حکایات و نمایش نامه ها

لازم به بحث و توضیح نیست و کافی است که تأثیر عمیق این آثار را از وسعت جایی که در فرهنگ و ادبیات همه ی ملل عالم، باز کرده است دریابند.(9)
و می دانیم که در همه ی زبان ها و بین همه ی اقوام و ملل، «داستان و اَمثال» سایر و رایج است و این امر «ضرورت وجود داستان و مثال» و اثرشان را ثابت می کند.(10)
ابوالحسن ماوَردی گوید:
«من اعظم علم القرآن علم امثاله و الناس فی غفله عنه.»

ج- اثر تصویری امثال

سیوطی گوید: فایده ی امثال قرآن، عبارت است از: تذکره -وعظ-حَثّ- زجر- اِعتبار- تقریر- تقریب مراد به عقل- تصویر مقصود به صورت محسوس.
از نبی مکرم (ص) است که فرمود:
«ان القرآن نزل علی خمسه اوجه... فاعتبروا بالامثال.»
امام صادق (ع) فرمود:
«امثال القرآن لها فوائد فامعنوا النظر فتفکروا فی معانیها و لاتمروابها.»
و نیز فرمود:
«نزل القرآن علی اربعه ارباع: ... وربع فی سنن و امثال.»
(«امثال» را هم گروه و هم ارز سنت ها، یعنی روش ها و رفتارهای درست دانسته است .-م
علمای لغت گویند:
هر حکمت و پندی که صدق آن، در عقل ، پایدار و ثابت باشد آن را «مثل» گویند. (لانتصاب صورها)(11)
با توجه به آیات قرآن دریافت می شود که :
امثال، برای اهل علم و عقل است و دانش و خِرَد افزاست.(12)
اِتیان به مِثل، بهترین وسیله، برای تعقّل و تفکر و ارشاد خلایق است.(13)
آوردن مَثَل برای تبیین و توضیح عملی مقاصد است .(14)
قرآن در همه ی مطالب خود، ذکر مثل، همراه می کند.(15)
پس می توان گفت که همه ی مسایل دینی و قضایای مذهبی را، در چنین قالبی توان تعلیم داد؛ مَثَل مایه ی پندگیری اهل تقوی است و اهل تقوی مردم اهل عقل و معتقد و عامل هستند ( نه کودک و ابتدایی) (16).

د: فرق مَثَل با تمثیل

برخی بین «مثل» و «تمثیل» فرق نهاده و گفته اند:
«مثل» وقتی محقق می شود که موجودات بی جان را جان دار تصور کنیم و آن ها را ذوی العقول دانیم و «تمثیل» وقتی تحقق می پذیرد که از افراد انسانی مثال بزنیم و ما همین قسمت را «تمثیلی تعلیمی و مذهبی» گوییم.(17)
گرچه بنابر آن چه قرآن در مورد موجودات جهان، بحث می کند چیزی غیر زنده، وجود ندارد(18) تا نیازی به تصور «زنده بودن» برای آن لازم باشد ولی از دید ما غیر جان دار وجود دارد و تنها در بیانات ادبی خود، بدان ها «اعتبار زندگی» می دهیم.
بنابراین توضیح، از جهت قرآن، تفاوتی بین «تَمَثُّل و تمثیل» نیست و هر مَثَل قرآن نیز ، تمثیلی است معتبر و پُرارج و آموزنده.

ه-کاربرد تمثیل

«تمثیل» زبانی است که چون لغت نتواند بیان مقصود کند، او پا به میان می نهد و حرف می زند و چون احتمال رَوَد که سخن بسیار باید گفت تا منظور را برساند، او خود را ظاهر می کند؛ تا در یک نما، هزارها مطلب را بنماید.
با توجّه به موارد کاربرد تمثیل در آثار فلسفی، مذهبی، حماسی، ادبی، این مدعا ثابت می شود که: تمثیل وسیله ی نیکوی تفهیم است و تلخیص، مشکلات را گشاینده است و وسیله ای مهم است برای تعلیم و تربیت؛ به ویژه برای کودک و نوجوان، که همه کس را قدرت تفهیم به ایشان نیست و اگر هم قدرتی باشد، باز دشوار خواهد بود.
از آثار تمثیلی معروف: آثار افلاطون -کمدی الاهی دانته، تمثیلات موجود در آثار مانوی و بندِهِشن.(19)
تمثیل های «سند بادنامه-هزار افسانه- کلیله و دمنه - مرزبان نامه » را توان یاد کرد.

پی نوشت ها :

1-سخ، 59 (محمود حکیمی)
2-شکل درست بهره گیری از وقایع را قرآن می آموزد، بدین قرار که:
اولاً-وقایعی را مطرح می کند که درست و واقعی است و معنی «قصه»، «سرگذشت حقیقی» می باشد.
ثانیاً- واقعه را اگر مفصل باشد، قطعه قطعه می کند و هر قطعه ی آن را در جایی نقل می نماید؛ که خواننده نتواند مجموع آن ها را در کنار یک دیگر و متوالیاً ببیند و نمای واقعه وی را سرگرم سازد و از تفکر در دقایق واقعه منصرف بماند و هر قطعه را هم از جهتی خاص، چنان برش می دهد که خواننده تنها نمایی از آن را ببیند که برای او آموزنده و محرک است و هر قطعه از واقعه ممکن است چندین جای برش داشته باشد و لذا هر برش از آن در جایی از قرآن آید و خواننده ی غافل، تصور می کند که تکرار مطلب شده است؛ درحالی که تکرارِ «مقصد و مقصود» در میان نیست.
ثالثاً- سعی می کند آن چه از واقعه، دانستن دقیق آن لازم نیست (و یا موجب می شود که خواننده انتزاع کلیت از آن نکند و قضیه را شخصی و خصوصی و تاریخی بداند و برای «همه ی انسان ها و تاریخ انسانیت » بهره ای نگیرد)تصریح ننماید و به اجمال و ابهام و اشاره بگذراند ( مثلاً: (و جاء من اقصا المدینه رجل یسعی قال: یا قوم اتبعوا المرسلین) (س 36: 21) (کدام مرد؟ از انتهای کدام شهر؟ کدام قوم: کدام فرستادگان؟)
رابعاً- در ضمن طرح واقعه، غالباً نظر خواننده و تعقل او را، دعوت به کار می کند و بدون این که خود قرآن، ابراز رأی نماید، درمی گذرد و تنها «جهت و منطق» به نگاه و فکر خواننده، می دهد.
در پایان یاد می کنم که: داستان ها اگر با امتیازاتی که نحوه ی قصه در قرآن دارد، ارائه شود، مفید است و درغیر این صورت، مگر با عواملی دیگر، فکر خواننده را بتوانند متوجه مقاصد کنند؛ البته آن عامل نیز باید «بیان فکر» نباشد، بلکه تنها «راهِ فکر وجهت اندیشه» باشد؛ که مطلوب تواند بود.
تمام کسانی که خواسته اند نظرات مکتبی خود را عمیقاً در جان مردم نفوذ دهند، از همین روش طرح داستان های قرآن اقتباس کرده اند و با همان نقشه و قالب، خواسته های خویش را ارائه نموده اند(از قبیل داستان های منظوم در آثار مولوی و سنایی و آثاری بسیار از نثر فارسی) و شاخه شاخه شدن زمینه ی داستان هم، شاید برای آن است که خواننده را از اتصال قطعات منصرف دارند.
3-سخ، 59(محمود حکیمی)
4-سخ، 59(محمود حکیمی)
5-سخ، 60 و 61 .البته نویسنده برای هر نوع از این داستان ها، کتاب یا کتابهایی که نوشته شده و توانسته است نمودار مقصد باشد؛ یاد کرده، که ما به جهت اختصار و یا رفع تعمیم، ذکر ننمودیم.
6-تفسیر رازی: ج 1: 351 (نقل از:ام ، 49)
7- جمهره الامثال:ج 1: 3 (نقل از :ام ، 49)
8- الکشاف، ج: 1(نقل از :ام، 49)
9-رجوع کنید به: پانزده گفتار، استاد مینوی/ مقدمه ی جامع و مفصل «امثال قرآن »، علی اصغر حکمت/ امثال دهخدا/ مقاله ی «نقش داستان در تکوین شخصیت کودک» در سمینار مذهبی قم، فروردین 1355.
10-رجوع شود به مقدمه ی «امثال قرآن»، 13- 114.
11-اقوال یاد شده همه نقل از کتاب امثال قرآن، 128 و 129.
12و 13- (... تلک الامثال تضربها للناس لعلهم یتفکرون) (س 59 : 22)
(... لعلهم یتذکرون ) (س 39: 28)
(... و مایعقلها الا العالمون) (س 29: 44)
14-(... وتبین لکم کیف فعلنا بهم و ضربنا لکم الامثال)(س 14 : 46)
15-(و لقد صرفنا فی هذا القرآن للناس من کل مثل...) (س 18 :55)
16-(و لقد انزلنا الیکم آیات مبینات و مثلا ... و موعظه للمتقین)(س 24: 35)
17-ام، 93.
18-به آیات قرآن در معجم المفهرس، ذیل کلمات «یسجد -یسبح» مراجعه شود.
19- ام، 104.

منبع: کتاب گامی در مسیر تربیت اسلامی